ضـرورت شنـاخت عـلم حسـابداری |
یعقوب بهآیین |
“کارِ دانش ، آزادی روان و رهانیدن انسان است.” ابوریحان بیرونی
رابطه معلم و شاگردی تنها از راه حضور فیزیکی شاگرد در محضر معلم برقرار نمیشود. هر کس که مستقیم یا غیرمستقیم آموختهها و دانش خود را به دیگران منتقل کند معلم است. دکتر علی ثقفی با حضور فعال در سیستم آموزش دانشگاهی حسابداری در ایران، شاگردان زیادی در سراسر مملکت داشته و دارد. به پاس خدمات این استاد بزرگوار این اثر، خالصانه به ایشان تقدیم میگردد.
|
تکامل دانشهای بشری به مدد مؤلفهها و عوامل گوناگونی صورت میگیرد که یکی از آنها، کسب شناخت کافی درباره آن دانش و نقد آن از بیرون است. برای کسب شناخت درباره یک دانش، ناگریز باید وارد مقولة “چیستی” آن دانش شد. سوال از چیستی دانش پرسشی بسیار پیچیده و فلسفی است، اما ناگزیر باید به آن تن داد و کوشید بدان پاسخ داد. علوم معتبر، هر کدام برای خود فلسفهای دارد که از چیستی آن سخن میگوید و ماهیت آن را نشان میدهد. کسانی که وارد رشته حسابداری میشوند از سر تعصب حرفهای یا شناخت و یا هر دو، دوست دارند که حسابداری را علم بدانند و برای علم بودن آن دلیل بیاورند و از دیدگاه فلسفی درباره چیستی آن بیندیشند. اینگونه اندیشهها خود ممکن است به پیشرفت حسابداری و جهتدهی چارچوب ذهنی انسان درباره حسابداری و نظاممند شدن این رشته بینجامد. شناخت علم ناشی از ذهنیت فلسفی است و متقابلاً بر رشد اندیشة فلسفی نیز تأثیر گذاشته است. حتی امروزه در آموزش دانش حسابداری به تبیین فلسفی آن نیاز داریم و بدون بهکارگیری اینگونه اندیشه و روشهای مختلف شناخت علمی، با تنزل دانش حسابداری در مقایسه با سایر علوم رو بهرو میشویم و تأثیر نهایی آن کم شخصیت شدن حسابداران (از حیث صاحب رأی و تفکر بودن) خواهد بود. یکی از راههای دستیابی به شناخت علمی، نگرش به سرگذشت حسابداری و جایگاه تاریخی آن از بدو پیداش جوامع بشری و استنتاج قانونمندیهای رشد حسابداری میباشد و به قول گوته، “تاریخ دانش، خود دانش است”. بهتحقیق میتوان گفت که حسابداری پیشینهای همانند کتابت نزد جوامع بشری دارد و همچنان که کتابت نمود بارز تمدن انسانهای جوامع کهن است، حسابداری نیز در نیاز به ثبت و تفسیر پدیدههای اقتصادی جوامع بشری پا بهپای کتابت پا به عرصة ظهور نهاده و به رشد خود ادامه داده و در جوامع مختلف بر حسب پویشهای خاصی که وجود داشته، نقش و وظیفه خود را به تمدن بشری عرضه کرده است. سرگذشت حسابداری در دورههای پیدایش تمدن انسان، با سرگذشت ریاضیات در هم آمیخته است، چنانکه ریاضیات کاربردی در تمدنهای بشری در مناطق مختلف آمیزههایی از کاربرد علم حساب در زندگی روزمره و در تجارت و بازرگانی داشته است. انسان همواره بنا بر دیدگاهها و طرز تفکر خود، کاربردهای متفاوتی از علوم را ارائه کرده است. حسابداری نیز از این قاعده برکنار نیست. بینشها و نگرشهای متفاوت و شرایط اقتصادیـ اجتماعی منجر به نمودهای متفاوت در سرگذشت حسابداری گشته است. در یونان باستان، بهکارگیری علم حساب در داد و ستد، در شأن بردگان تلقی میشد و این طرز تفکر موجب شده بود، اندیشمندان کمتر به نحوه بهکارگیری علم حساب در بازرگانی همت گمارند. یکی از مشخصههای بارز این طرز تفکر در اندیشه افلاطون متجلی است. از دیدگاه افلاطون، ضرورت تدوین قانون برای تحصیل علم حساب برای کسانی که مشاغل عمدة شهر را داشتهاند مطرح است، منتهی با این نگرش خاص که از آن بهروش سطحی استفاده نشود بلکه به مدد ادراک صرف، بتوانند حقیقت اعداد را مشاهده کنند و مانند بازرگانان از علم حساب برای کار خرید و فروش استفاده نکنند. در تمدن بینالنهرین، رونق تجاری و بازرگانی از سایر مناطق زیادتر بوده و آثار باستانشناسی حکایت از بهکارگیری روشهای مختلف ثبت و نگهداری اطلاعات مالی و بهکارگیری آنها در تصمیمگیریها بوده است. قانون حمورابی، اولین قانون تدوین شدة بشر است که نقش حسابدار (کاتب) را به رسمیت شناخته و هر معاملهای را که مهر حسابدار (کاتب) در آن نباشد از درجة اعتبار ساقط شناخته است. بهموجب قانون، سند هر معامله، از کوچک و بزرگ، میبایست نوشته میشد و به امضای طرفین قرارداد و شهود میرسید. نیاز جوامع و پاسخگویی به آنها همواره بشر را از رؤیاهای آرمانگرایانه خارج ساخته و او را وادار به درک واقعیتها ساخته است. ارسطو، شاگرد افلاطون، در اندیشة فلسفی خود به واقعیت زندگی پرداخته و نگرش خود و روشهای مورد نظر برای اصلاح جامعه و تشکیل جامعة مورد نظر خویش را در کتاب “سیاست” تشریح کرده و از دیدگاه “اقتصاد مبتنی بر اصول اخلاقی دولتخواهانه” نگرشی نیز به کنترل مصرف وجوه خزانه داشته و آن را بهعنوان واقعیتی فراتر از ثبت و ضبط پدیدههای اقتصادی پذیرفته و عامل نظارت و بررسی را جهت اصلاح امور تجویز کرده است: “چون صاحبان برخی از مناصب، اگر نه همه، وجوه هنگفتی از خزانه مردم را در اختیار خویش دارند باید صاحبمنصبی را معین کرد که خود بی آنکه در ادارة کارها شرکت کند، گزارش و حساب کار دیگران را بخواهد. این صاحب منصب را برخی بازرس محاسبات و برخی دیگر محاسب و گروهی نیز ناظر مینامند”. حسابداری در طول تاریخ خود، توأم با تحولات رنسانس، تحول عمیقی پیدا کرده و در این تحول نیز بیشترین تأثیر را از اندیشههای فلسفی پذیرفته است، چرا که رنسانس عمدتاً بینشی مبتنی بر بهکارگیری علوم در زندگی روزانه و خارج ساختن آن از جهت تجرد بوده است. از اندیشمندان آن دوران، فرانسیس بیکن، تصویر مناسبی از بینش آن عصر ارائه کرده است: “مقصود اصلی از علم باید قدرت یافتن بر عمل باشد برای سود رسانیدن به نوع بشر و اینکه گفتهاند منظور از طلب علم رسیدن به معرفت حقیقت است سخنی تمام نیست، چه علمی که از آن استفادة عملی نشود چه حاصلی دارد؟ البته حصول علم، معرفت را هم در برخواهد داشت و این نتیجة بزرگی است که بهدست میآید ولیکن منظور نخستین باید تحصیل قدرت باشد، یعنی انسان به مشاهدة تجربه و مطالعه در امور از قوانین آن آگاه شود و هنگامی که آن قوانین را بهدست آورد از آنها پیروی میکند و بر طبیعت چیره میشود، قوانین طبیعت را به مقتضای نیازمندیهای خویش بهکار میگیرد و آن را تابع ارادة خود میسازد و به اختراعات نایل میشود و زندگانی خویش را بهبود میبخشد”. در تقسیمبندی دوران تاریخی، نظریه غالب در سطح جهانی، دنیا را به دورههای زیر تقسیمبندی کرده است؛ • عصر اقتصاد (فلاسفه قرون وسطی) • عصر بلندگرایی (فلاسفه رنسانس) • عصر خردگرایی (فلاسفه قرن هفدهم) • عصر روشنگری (فلاسفه قرن هجدهم) • عصر ایدئولوژی (فلاسفه قرن نوزدهم) • عصر تجزیه و تحلیل (فلاسفه قرن بیستم) • عصر پست مدرنیسم (هزارة سوم) اگر بر این تقسیمبندی ایرادی نباشد، حسابداری و حسابرسی فارغ از پیشینة تاریخی، بهمعنی جدید آن، محصول عصر تجزیه و تحلیل است که این عصر با توسعه سرمایه و صنعت در اروپا آغاز شد. چون فلسفه عرصة سنجش علم محسوب میشود، به کانونی برای تحلیل برامدهای علوم تبدیل میگردد. بر این اساس فلسفه حسابرسی باید کانون تجزیه و تحلیل برامدهای حسابداری و اقتصاد در حوزة تبیین اعداد و ارقام در صورتهای مالی تلقی شود، چرا که حسابرس بهعنوان مهمترین وظیفة خود که همانا اظهارنظر است، به اعداد و ارقام خام معنا و مفهوم اعتباری میبخشد و این وظیفه در قالبهای امروزین که همانا چارچوبهای نظری است، تبیین میشود. چارچوبهای نظری تدوین شده توسط انسان همواره از جهانبینی انسان تأثیر پذیرفته و در طول تاریخ شکلهای متفاوتی بهخود گرفته است. مجموع تلاش بشر در تبیین پدیدههای اجتماعی، پاسخگویی به نیازها و گشودن مشکلات اجتماعی بوده که تئوری حسابداری نیز از این قاعده برکنار نیست. تئوری محصول فکری است که از تلاش بشر برای کشف حقیقت ریشه میگیرد، حقیقت زادة رابطه بین تفکر و هستی، رابطة بین ذهن و عین است. حسابداری در فرایند تاریخی خود مراحلی را پشت سر گذاشته که عبارتند از: • دوران سادگی • دوران بهینه سازی • دوران یکنواختی • دوران تورم • دوران مداخله • دوران همگرایی • دوران ابداع در تقسیم بندی اعصار تاریخ بشری، رشد حسابداری با هر یک از این دورانها و بینشهای مسلط بر آن پیوندی عمیق دارد. جهت استنتاج قانونمندیهای رشد حسابداری، در نظر گرفتن دورانهای تاریخی تمدن انسان ضروری است و همواره باید به دیدة تحقیق در اصل بستگی متقابل دانش و فلسفه نگریسته شود. |
منابع: 1- زمینة جامعه شناسی، آگ برن و نیم کوف، اقتباس احآریانپور، انتشارات امیرکبیر، چاپ هفتم،ـ 1353، تهران، صفحه 7 2- نشریه بررسیهای حسابداری شمارههای 6 و 7 زمستان 1372 بهار 1373، رویکرد فلسفی در آموزش حسابداری: احمد بدری 3- دانش و شبه دانش، ترجمة پرویز شهریاری، نشر نی، 1376، تهران، صفحه 17 4- ماهنامة حسابدار، شماره 73 و 74 بهمن 69، شناختنامه و پیشینة حسابداران: مصاحبه با دکتر رضا شباهنگ 5- جمهور افلاطون، ترجمة فؤاد روحانی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1355، تهران، صفحه 395 6- الواح بابل، ادوارد شییرا، ترجمة علیاصغر حکمت، انتشارات فرانکلین، چاپ اول، 1341، تهران، صفحه 95 7- سیاست ارسطو، ترجمه دکتر حمید عنایت، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1358، تهران، صفحه 280 8- سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، انتشارات صفی علیشاه، 1361، فصل هشتم، صفحه 138: 9- ماهنامه حسابدار شماره 140، حسابرسی در عصر دانش و اطلاعات: غلامحسین دوانی
|
منبع: فصلنامه حسابرس |