بی رمق در گذر غائله ها دین شده بود
به طوافی که شکستی چه دعایی کردی؟
که سر بی بدنت قبل آمین شده بود
سروده شده در محرم سال ۱۳۸۸ توسط هادی اشرفی
تو آسمان را به پهنای کوچک کهکشانیش شرمنده کردی و انسان را به بزرگی شرافتش سربلند
کنون همه تو را می خوانند و آنان که از کنار نام تو می خواهند اوج بر انحرافات بگیرند مانند زاغانی هستند که تا سقف قفسی بیشتر توانای پریدن ندارند
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین
............
این پست در مسابقه وبلاگ نویسی بوی سیب جزء آثار برگزیده هیئت انتخاب آثار شده است.میتوانید در این مسابقه شرکت کنید و به آن رای بدهید
بعد از غروب بود که صدای طبل های پیشواز را شنیدم یا شاید صدای ناله های لحظه های باقی مانده تا عصر عاشورا ، نغمه ثانیه هایی که با سرعت به سمت بزرگترین جنون الهی که در کل حیات دنیا یکبار رخ داده است ، می دوند را می شنوم.
من، ضجه های دلهایی را می شنوم که برای گریستن در کنار بیرق سیاه و منقش به سرخی عشق هر آن دعای ماندگاری دارند.
آفتاب اشکستان در حال طلوع کردن است. بوی نار و نی در بیشه سوختگان مانند شب بوهایی است که خلوت مردان خدا را پر می کنند.
امروز....
امروز ملبس شدم به رخت عزای دردانه ای که دردانه پرور است و در انتظار تنفیذ خدمت در سیاه چادری ماتم عزیزترین دلواره خدا می سوزم و می سوزم و می سوزم.
آیا اینبار هم به رخصت گوشه چشمش می رسم؟ و یا آنقدر باید دوید تا در واپسین شعله های خیمه نیمه جان تن سوخته به نوایی جرقه ای گردم و تا سالی دیگر خاموش !
مرا دریاب ای دریا که این کویر جز ترکهای کبیره خویش هیچ نشانه ای ندارد و اگر به قطره ای از تو موج بگیرم اقیانوسی می شوم که خویش را در آن غرق میکنم تا به چشمه زلال طهور تو رسم و سیراب گردم.
و اکنون با اوراق قضا و قدر همراهم و تنها چیزی که می دانم این است:
هفت روز تا محرم باقی است
جمعه بیستم آذر ماه هشتاد و هشت 20:20