«اخراجی ها 2» و «لیلی با من است»؛ کمدی موقعیت در دل جنگدر یکی از گفت وگوهای پرشمار و اظهارنظرهای خودستایانه پرشمارتر مسعود ده نمکی در مجله «مردم و جامعه»، او در پاسخ سوالی درباره دو فیلم طنزآمیز در دل فضای جبهه و جنگ، به صراحت گفته که «اخراجی ها 2» را به «لیلی با من است» ترجیح می دهد اما مهم تر این است که طرح این سوال را نادرست دانسته. اینجا می خواهم از طریق استدلال در خصوص درستی این سوال، به بحثی درباره نوع کمدی «اخراجی ها 2» بپردازم. در ذهن تان مجموع شوخی ها و موقعیت هایی مثلاً کمیک «اخراجی ها 2» را مرور کنید. بخشی از آنها به همان موارد تابوشکنانه مرتبط با باد گلو و معده مربوط می شوند، بخشی به موارد عمومی مثل اعتیاد و تنبلی و بزدلی که در هر جایی به غیر از جنگ و جبهه یا اسارت و زندان هم قابل طرح است، بخشی به خوش آمدن یک مرد از یک زن و لبخندها و نگاه ها و اشاره هایی که تحویل او می دهد و بخشی به بزن و برقص ها و خواندن آهنگ هایی مثل «واویلا لیلی» چه در هواپیما و چه در اردوگاه اسرا. در مقابل، موقعیت مرکزی «لیلی با من است»، ریای یک کارمند محتاج وام در وانمود به اشتیاق برای جبهه رفتن و ترس مداوم او از هر ماموریت، هر انفجار و هر قدم نزدیک شدن به خط مقدم است. آنچه در «اخراجی ها 2» موجبات خنده تماشاگر معمولی را فراهم می آورد، می توانست هرجای دیگری، در هر موقعیت شهری و اجتماعی روی دهد. کسی با شدت یافتن حمله عراقی ها با اشاره به سلاحش می گوید «آقا بیا این ناموسای مارو بگیر ما برگردیم»، یا برای دادن تنفس مصنوعی صورتش را جلو می برد و می گوید «نفسم شفاست» و بقیه از بوی بد دهانش روی می گردانند و چهره درهم می کنند؛ و او می پرسد «مگه بو داشت؟» کسی دیگر، دو پاکت پر محتوی استفراغش را به مهماندار هواپیما تعارف می کند. یکی می گوید «تو چی منگل؟» و دو نفر به هم ادا و اشاره می کنند که «با تو بود» یا «اسم تورو صدا زد». برا ثر بی سوادی که مشخصه عمده شخصیت های فیلم است، بین دو واژه «ایدئولوژی» و «رادیولوژی» اختلاط و اشتباه صورت می گیرد. خب، کدام یکی از اینها ربطی به جنگ دارد؟ یا دقیق تر، کدام یک از اینها برای رخ دادن و شکل گرفتن، برای آنکه نطفه یک شوخی مفرح و جذاب بسته شود، نیاز به بستر دراماتیکی چون جبهه یا اسارتگاه دارد؟ بدیهی است که وقتی «جنس» این شوخی های دم دست پیش دبستانی همپای میان پرده های طنز تلویزیونی را امتداد بدهیم و به زمینه هایی مرتبط با جبهه برسیم، باز هم مثل «لیلی با من است» به دستاورد «کمدی موقعیت در محیط جنگ» راه نمی یابیم. مثلاً جایی یک هواپیمای میگ بر فراز هواپیمای مسافربری حرکت می کند، یکی می گوید «میگه» و دیگری که گویی دچار کند ذهنی است، می پرسد «چی می گه؟»، یا بیژن / بزغاله (امین حیایی) در اشاره به پلاک و اهمیت آن در هر جبهه جنگ، جایی می گوید؛ «آقا پلاک چند بودیم ما؟» آیا می توان ادعا کرد که کلمات «میگ» و «پلاک»، شوخی هایی در باب جبهه و جنگ از این جملات می سازند؟ و آیا از صدها شوخی اینچنینی در سرتاسر یک فیلم، موقعیتی کمیک شکل می گیرد که بگوییم خاص محیط آدم های جنگ است؟
برگرفته شده از سایت سینما و دیگر هیچ