رفراندوم لوایح شش گانه
رژیم شاه پس از چندین شکست متوالی ، سر انجام دست خود را رو کرد ؛ و آخرین ترفند خویش را که همان طرح آمریکائی انقلاب سفید بود ، برای فریب ملت ، و اسارت کشور ، و بستن راه نفوذ روحانیت ، و در نهایت اسلام زدائی و منزوی کردن مرجعیت شیعه در معرض افکار عمومی قرار داد ؛ و برای اینکه دست مخالفین را به کلی بسته باشد ، مخالفت با هر کدام از اصول شش گانه را به منزلة نفی همة موارد انقلاب به اصطلاح سفید شمرد ؛ و به این طریق خواست هر نوع مخالفت با رفراندوم را به معنی معارضه با اصلاحات قلمداد نماید. پوشش فریبندة این دام چنان بود که نه تنها عامةمردم را به کام خود می کشاند ، بلکه بسیاری از سیاستمداران مخالف رژیم ، و روشنفکران و کسانی که داعیة رهبری و پیشتازی در مبارزات ملی داشتند نیز در این دام فرو غلطیدند؛ و با موضعگیری ای که تحت شعار اصلاحت آری ، دیکتاتوری نه گرفتند ، در حقیقت رژیم و اصلاحاتش را به رسمیت شتاختند.
حضرت امام خمینی مدظله ، با توجه به نیات شوم و پلیدی که شاه و آمریکا در پشت این طرح بظاهر اصلاحی دارند ، و عمق خطرات ناشی از آن یکبار دیگر قدم در صحنة مبارزه گذارده و با جریان گذاردن علما و مراجع قم ، و توجیه و آگاهی دادن به مردمی که در آستانه یک فریب بزرگ قرار گرفته بودند ، پرچم نهضت را ـ این بار ـ بر افراشته تر و علنی تر از گذشته به دست گرفتند ، و یورش همه جانبه ای را برای شکستن تهاجم جدید رژیم آغاز نمودند.
طبق خط مشی کلی نهضت که توسط امام رهبری می شد ، نخست در نشستی که علما و مراجع قم داشتند ، حضرت امام سر پوش از این توطئه برداشته و یک به یک مقاصد شاه و آمریکا را از تک تک اصول شش گانه افشا نمودند؛ و در گام دوم از دولت خواسته شد که نماینده ای برای تشریح مقاصد خویش در زمینة اصول نامبرده و انتقال نقطه نظرهای علماء قم به دولت ، به قم اعزام نماید.
همانطور که پیش بینی می شد ، توضیحات نمایندة دولت نه تنها برای مراجع قم قانع کننده نبود ، اصول شش گانه انقلاب سفید شاه و آمریکا به شرح زیر بود :
1. اصلاحات ارضی براساس لایحة اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب نوزدهم دیماه1340 ، و ملحقات آن .
2. ملی کردن جنگلها در سراسر کشور.
3. فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانة اصلاحات ارضی.
4. سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی .
5. اصلاح قانون اتنخابات .
6. ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.
بلکه بر ابهام آن افزود ، و راه را برای امام در برداشتن یک گام بلند ، با همیاری سایر مراجع قم ، و به صحنه کشانیدن هر چه بیشتر مردم هموار نمود .
از آنجا که هنوز برخی از علما ، و نیز قشرهائی از مردم به دلیل عدم آگاهی از اوضاع سیاسی و جریانات پشت پرده ، نسبت به سرانجام این مرحله از مبارزه شک و تردیدهایی داشتند ، رهبر نهضت برای اتمام حجت به اینان ، و نیز به منظور اخطار به دربار ، از حضور مرحوم کمالوند ـ که از اساتید سابق قم و اینک عالم متنفذ منطقة لرستان محسوب می شد ، و برای کسب اطلاع از تصمیم مراجع به قم آمده بود ـ استفاده نموده و با جلب نظر آقایان دیگر ، وی را به مذاکره با شاه ، برای انتقال نقطه نظرهای حوزة علمیه قم در زمینة عواقب وخیم مخالفت با مبانی اسلام و خواسته های ملت تشویق نمود.
ملاقات مرحوم کمالوند با شاه ، و هشدار خیر خواهانة این عالم بزرگ ، تغییری در خط مشی دولت بوجود نیاورد ، جز آنکه برای پیشگیری از اعتراض به رفراندوم که مرحوم کمالوند ـ حتی به اعتراف رژیم در جریان محاکمة دکتر مصدق ـ آن را غیر قانونی نامیده بود ، نام رفراندوم را به تصویب ملی تغییر دادند.
زمینه برای دومین مرحلة نهضت کاملاً آماده شده بود ؛ و جرقة آن نیز با سخنرانی روشنگرانة امام که بدنبال بازگشت مرحوم کمالوند به قم ایراد گردید ، زده شد ؛ و خیزش بلند نهضت با مبارزة پرتوان و گستردة ضد انقلاب شاه و آمریکا آغاز گردید.
امام در سخنرانی های خود ،توطئة مشترک شاه و آمریکا را در پوشش انقلاب سفید، خطری بزرگ و حساب شده علیه اسلام وملت ایران، و استقلال کشور نامید؛ و شکست رژیم در این توطئه را به معنی سقوط رژیم دانست ؛ و بر اساس آن ، هشدار داد که رژیم این بار عقب نشینی نخواهد کرد؛ و علما و مردم باید خود را برای یک مبارزه سخت و طولانی آماده کنند ؛ و جوانب امر را به دقت بسنجند که در برابر خطرات و مصائبی که ممکن است در آینده با آن مواجه گردند تا چه حد می توانند استقامت نمایند.
در سخنرانیها و اعلامیه ها و پیام های بعدی رهبر نهضت ، مسائل اساسی آگاهی بخش و هشدار دهنده به تدریج مطرح گردید ؛ و روحانیت و مردم با عمق نهضت و آرمانهای آن آشنا شدند.
برای اطلاع از این فرایند که در تکامل نهضت تاثیر فراوان داشت ، لازم است با برخی از این مسائل آشنا شویم.
مسائل اساسی در پیامهای رهبر نهضت
این مسائل را می توان در عناوین زیر خلاصه کرد :
1. در صورتی که رژیم تهدید و تطمیع در کار نباشد ، و ملت بفهمد که چه می کند ، اصلاحات ، مورد تایید جامعه روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت است.
2. رفراندومی که روزی جرم محسوب می شده ، چگونه امروز سرنوشت ساز و قانونی قلمداد شده است ؟
3. این امر باید روشن شود که کدام مقامی صلاحیت دارد رفراندوم اجرا نماید ؟
4. اصولی که برای مردم نامفهوم و ناشناخته است ، چگونه می تواند مورد تصویب قرار گیرد ؟
5. شرط اصلی یک رفراندوم و انتخابات ، آزادی است ، که اکنون وجود ندارد.
6. رفراندوم ، تخلفات قانونی مسئولین را لوث خواهد کرد.
7. کارگزاران اصلاحات اگر حسن نیت دارند و می خواهند برای ملت کاری انجام دهند ، چرا به برنامه اسلام و کارشناسان اسلامی رجوع نکرده و نمی کنند ؟
8. اصلاحات ارضی به آن ترتیبی که در دستور کار دولت قرار گرفته ، بازرگانی و کشاورزی را یکجا نابود کرده ، و کشاورزان را به روز سیاه خواهد کشانید.
9. چنین به نظر می رسد که این رفراندوم اجباری ، مقدمه برای از بین بردن اصول اسلامی است.
10. همان خطرهایی که علمای اسلام در مورد انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی برای اسلام و قرآن و مملکت احساس می کردند ، و آنها را به مبارزه با این مصوبه کشانید ، در مورد طرح جدید ( انقلاب شاه و آمریکا ) نیز صادق است ؛ با این تفاوت این بار می خواهند همان مقاصد شوم را توسط مردم ساده دل و اغفال شده اجرا نمایند.
تحریم تصویب ملی
دوم بهمن 1341 ، یعنی چهار روز قبل از تاریخ اعلام شده برای تصویب ملی ، رهبر نهضت ، رفرانودم قلابی شاه را تحریم نمود ؛ و خبر آن در فاصله کوتاهی در سراسر کشور بالاخص در تهران ، شور و هیجان وصف ناپذیری به وجود آورد ؛ و تظاهرات مردمی با شعار رفراندوم قلابی مخالف اسلام است و ایران ، کشور خفقان است ؛ مرگ بر خفقان و روحانیت پیروزاست ؛ مرگ بر دشمنان اسلام رو به افزایش نهاد ؛ و اجتماع علمای تهران در منزل یکی از روحانیون مبارز در فردای روز تحریم رفراندوم ، مورد هجوم دژخیمان ساواک و مامورین انتظامی قرار گرفت ؛ و اکثر آنان دستگیر شدند.
روز چهارم بهمن ماه ، اجتماع و تظاهرات دانشجویان دانشگاه توسط عده ای از مزدوران ساواک به خاک و خون کشیده شد ؛ و دولت رسما اعلام نمود که هر نوع مخالفتی را توسط کارگران و کشاورزان !! وفادار به شاه و انقلاب ! سرکوب خواهد کرد ؛ و به دنبال آن چاقوکشان و مزدوران ساواک ، جاوید گویان در خیابانها به راه افتادند تا مخالفین را با کرد و چماق ادب نمایند ؛ ولی این حرکتهای مذبوحانه بیش از پیش مردم را به عمق فاجعه آگاه نمود ؛ و در قم و مشهد و جنوب تهران و برخی دیگر از شهرستانها ، اعتصابات سراسری و تظاهرات عمومی و تعطیل بازار موجب گردید بازتاب اعلامیه تحریم رفراندوم ، گسترده تر و با قدرت هر چه تمام تر اقدامات تمهیدی رژیم را مختل ، و مامورین آن را دچار سرگیجه نماید. شکست مانور و قدرت نمایی ابلحانه رژیم در روز چهارم بهمن ماه که با سخنرانی شاه در میدان آستانه قم انجام گرفت ، و به جای استقبال علما و مردم قم ، با شهر خالی و سرد و ماتم زده مواجه شد ، شاه را به حالتی جنون آمیز وا داشت که در سخنرانی کوتاهش نمودار گردید .
موضعگیری خصمانه به جای رستاخیز عمومی
با وجود اینکه مامورین انتظامی و مزدوران ساواک و خیل نیروهای ضد مردمی رژیم در سراسر ایران ماشین عظیم تبلیغاتی ، و موجی از جاوید شاه به راه انداختند ، لکن روز ششم بهمن به جای رستاخیز عمومی ، با موضعگیری خصمانه ملت مواجه گردیده ، و پای صندوقهای آراء جز عده ای از مامورین رژیم دیده نمی شدند ؛ و آن روز شهرها چهره خلوت و مات زده به خود گرفته و خیابانها را تانکها و سربازها و مامورین مسلح انتظامی و وابسته گان رژیم پر کرده بودند.
دولت به فاصله چند ساعت پس از پایان رفراندوم ، با کمال گستاخی اعلام نمود که اصول پیشنهادی شاه با پنج میلیمون و ششصد هزار رای موافق به تصویب ملت رسید ؛ و کندی نخستین کسی بود که این موفقیت ! را به شاه تبریک گفت.
فردای روز رفراندوم که مصادف با اولین روز ماه رمضان سال 1382 بود ؛ بنا به پیشنهاد رهبر نهضت ، برنامه های اختصاصی ماه رمضان در مساجد سراسر کشور به عنوان اعتراض تعطیل گردید.
گرچه این اعتصاب کوبنده و افشا گرانه ، توسط عناصر خائن و ایادی نا آگاه ، پس از چند روز شکسته شد ، ولی همان اعتصاب چند روزه پیوستگی روحانیت و مردم ، و قدرت مقاومت و مبارزة رهبری نهضت ، و آسیب پذیری رژیم را بیش از پیش ثابت کرد. در این میان اعلامیة استدلالی و روشنگرانة مراجع تقلید و آیات عظام حوزة علمیه قم که به نه امضاء در رابطه با افشای توطئه های رژیم منتشر گردید، دولت را به واکنشی دوباره برای التیام بین محافل روحانی و سیاسی افکند؛ و به اصطلاح جرائد ، وادار به عقیده گشائی نمود ؛ و قلم به دست رژیم نیز در این باره به قلم فرسائی پرداختند ، که سیاست سخن روز است و مذهب سخن ازلی و ابدی ؛ سیاست ، امروز چیزی می گوید ، فردا چیز دیگر ؛ مذهب فردا و امروز و دیروز یک چیز می گوید. مذهب ، محیط است و سیاست ، محاط است در زمان ! و به این دلائل مذهب امری است جدا از سیاست!!
اعلان سرکوب از طرف رژیم
نطق یاوه گویانة شاه در 23 اسفند ماه 1341 ، در پایگاه وحدتی دزفول ، پرده از چهرة فریبکارانة رژیم برداشت ؛ و شاه خائن رسما با روحانیت و رهبری نهضت اعلام جنگ نمود و مخالفان را به مرگ تهدید کرد.
اعلام موضع سرکوب از طرف شاه که در حقیقت پاسخ به اعلامیة مستدل آیات و مراجع قم بود ، موجی از بگیر و به بند و اسارت و زندان و شکنجه و تبعید و محدودیتهای غیر قانونی در سراسر کشور بوجو آورد ، و خود موجب اوجگیری بیشتر مبارزه گردید.
امام با نزدیک شدن عید نوروز 1342 ، طی یک سلسله نامه ها و پیامها خطاب به علمای اعلام و حجج اسلام ، عید نوروز را عزا اعلام نمود ، و جلوس خود و علما را به عنوان تسلیت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار داد ، و تأکید فرمود ، علما با استفاده از این رویه مردم را به مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین متوجه نمایند ؛ و ضمن اخطار شدید اللحن به دولت ( من به دستگاه جابره اعلام خطر می کنم ) خواستار بر کناری دولت مستبد شد.علمای تهران به پیروزی از خواستة رهبر نهضت ، عید 1342 را عزا اعلام نمودند ؛ و به هنگام خاموشی چراغهای حرم در قم که به علامت تحویل سال انجام گرفت ، اعلامیه ها و تراکتها فضای صحن و حرم را سفید پوش کرد ؛ و نیروهای ساواک نتوانستند در برابر ابتکار عمل آگاهی بخش ، عکس العملی نشان دهند.