فقه و فقاهت قبل از انقلاب، همانند حوزهها و علما و روحانیون منزوی و از صحنههای گوناگون اجتماعی دور بود. حضور فقه، بیشتر در صحنههای درس و بحث حوزهها بود و در زندگی اجتماعی نقش چندانی نداشت. در مواردی هم که حضور داشت، این حضور غالباً محدود به احوال شخصیه و زندگی فردی مردم و نیز مسائل و احکام عبادی بود. رژیم پهلوی تلاش زیادی میکرد تا فقه و فقاهت وارد زندگی سیاسی، اجتماعی و حکومتی نشود.
محمدرضا پهلوی از اقدام پدرش که توسط وی توسعه یافت، با افتخار یاد کرده و عمق کینه خود را نسبت به حضور فقه اسلامی در جامعه که توسط علما و روحانیون دنبال میشد، نشان میداد. او در کتاب پاسخ به تاریخ مینویسد: «استقرار یک نظام سیاسی جدید توسط پدرم که تا حد زیادی از معیارهای غربی الام میگرفت و توسعه و تحکیم آن توسط من، قسمت اعظم امتیازاتی را که قبلاً در اختیار روحانیون قرار داشت، از آنها سلب کرد. به همین جهت بعضی از ملاهای شیعه شروع به مخالفت کردند. »(١)
اما پس از انقلاب اسلامی، فقه اسلامی در همه ابعاد زندگی اجتماعی وارد شد. البته این حضور در همه حوزهها یکسان نبوده، ولی به هر حال در همه آنها کم و بیش وجود داشته است. در ضمن این که در زندگی فردی و خانوادگی افراد جامعه، مسائل فقه اسلامی حضور پررنگتری یافت. در مسائل سیاسی و حکومتی نیز، فقه سیاسی اسلام وارد عمل شده و با تنظیم قانون اساسی، سیاستها و خطوط کلی را ترسیم و حتی در جزئیات نیز نقش ایفا نموده است. در تنظیم سیاست خارجی، روابط با کشورها، روابط با مسلمین و نهضتهای اسلامی و آزادیبخش جهان و حاکمیت بخشیدن به سیاست ظلمستیزی و حمایت از مظلومان جهان، استقلال سیاسی، مبارزه و ایستادگی در برابر دشمنان اسلام، فقه اسلامی نقش و دخالت داشته است.
لازم به ذکر است که فقه اسلامی در سیاستهای اقتصادی و همچنین فعالیتها و عملیات اقتصادی نیز، ایفای نقش نموده است. اجرای عملیات بانکی بدون ربا و انطباق فعالیتهای بانکی در قالب عقود اسلامی از جمله این موارد است. در سایر حوزههای فرهنگی، تربیتی، آموزشی، پزشکی، هنری، حقوقی و قضایی نیز فقه اسلامی کارآمدی و توانمندی خود را نشان داد.
پی نوشت:
١- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ٧٨.
نویسنده:مؤسسه ی فرهنگی قدر ولایت
منبع: سایت راسخون