معرفی وبلاگ
بیایید به سرزمین عشق و عرفان سفر کنیم ؛ سرزمینی که تجلی گاه شکوه ایثار است ؛ سرزمینی که همه یکرنگی و اتحاد است. این جا سرزمین عشق و ایثار و فداکاری است. ای قلم ها! بدون وضو در این حـریـم مـقـدس وارد نـشوید. ای هـمسـفران ! لازمـه ی ورود به این سـرزمیـن ، داشـتـن دل هایـی پـاک و بی آلایش است. حرمت و قداست این سرزمین بسیار زیاد است. این سرزمین متعلق به شیرزنان عارفی است که در هشت سال دفاع مقدس حماسه ها آفریدند.
دسته
پيوندهاي روزانه
زن ، دفاع مقدس و امنیت ملی
زنان و حضور در عرصه های نبرد
تنها زن حاضر در عملیات بیت المقدس
تأثیر عوامل معنوی در امنیت زنان ایثارگر
حماسه عاشورا نقطه عطف حضور زنان
ممکن ساختن غیرممکن‌ها
صلح بدون جنگ؟
هیچ وقت جنگ‌طلب نبودیم
ترحم بر پلنگ تیزدندان؟
راه قدس از کربلا می‌گذرد
خرمشهر چه شد؟
چرا حمله نمی‌کنید؟
زنان قهرمان در دوران جنگ
از قرآن سوزی تا تمدن سوزی
فرزند خاک، تصویر تازه زنان در دفاع مقدس
زنان قهرمان کشور ما
زنان آثار ارزشمندی درباره دفاع مقدس خلق کرده‌اند
فیلم مستند هشت سال دفاع مقدس
آلبوم تصاویرسرداران شهید
عملیات ثامن الائمه
بسیار مهم و خواندنی و عمل کردنی
مناجات شهدا با خدا
شهادت طلبی
ترور یا دفاع از کیان اسلام؟
شهید معصومه خاموشی
طلبه صفر کیلومتر!
زن نه شیرزن!!!
روزشمار دفاع مقدس
سجده باپیشانی سوراخ
دوکوهه
وصیت نامه شهید علیرضا موحد دانش
عراق
سُرفه ای کن تا بدانم هنوز نفس می کشی!
شهید احمد کشوری
نامه امام علی (ع) به مالک اشتر نخعی
ولایت فقیه ، تداوم امامت
گلزار زندگی
جسم نحیفان کجا و بار کجا...
چهل حدیث در مورد شهید و شهادت
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 868927
تعداد نوشته ها : 1009
تعداد نظرات : 11
جشنواره وبلاگ نويسي دفاع مقدس
 مسابقه بزرگ وبلاگ نویسی سبک بالان
 جشنواره وبلاگ نويسي دفاع مقدس استان يزد
  مسابقه وبلاگ نويسي معبر
نقش زنان در دفاع مقدس

Rss
طراح قالب
GraphistThem231

«یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضّرکم من ضل اذا اهتدیتم...» این آیه انسان را به خودشناسی دعوت میکند چرا که زیربنای خودسازی، خودشناسی است. اگر انسان خود را شناخت به تحقیق خدایش را نیز شناخته که «من عرف نفسه فقد عرف ربه» و در پرتو آن به عرصه حیات واقعی که پیامبر ترسیم نموده پای میگذارد که «یا ایها الذین امنوا استجیبوا الله و للرسول ادعاکم لما یحییکم» و چون این حیات واقعی را بتمامه در خود پرورش داد کمال او به سوی کمال مطلق نیز تحقیق خواهد یافت چرا که آخرین سیر تکامل یعنی سیر بالحق فی الحق صورت گرفته است. زهرا این انسان کامل و وارستهای که با قناعت، حجاب، حیاء، عدالت و دفاع از ولایت که ریشه دار خود باوریاش دارند به حمایت از اسلام برمیخیزد. حمایت از رسالت و مقابله با دشمن زهرا در این اندیشه است که امروز کلید نجات بشریت در دست رسول خداست و یاران رسول خدا ندک. باید به یاری ناخدای کشتی اسلام در دریای موّاج بیعدالتی و جهالت برخیزد. گاه در شعب، بیتوته کرد و عوض بازی کودکانه، همدم ناله محرومان شد و گاه پس از خلاصی از شعب در کوچهپس کوچههای بیکسی همراه پدر به راه افتاد و در مقابل استهزاء مشرکان او را حمایت کرد یا با دستان کوچک خود احشاء شتر را از روی مبارک پدر زدود و به هر صورت ممکن در مقابل خودخواهان بیخبر ایستاد. باید به فکر آزادی انسان از اسارت مال و شهوت و ارتقاء به سوی هدفی برتر بود. اندیشه پاک زهرا در گوش زمان به ودیعه نهاده شد و امروز ما باید به نیابت این اندیشه ناب برخیزیم، قامت راست داریم و به پاسداشت اسلام همت گماریم. قلم را اسلحه کنیم و به پاتکهای فرهنگی دشمن پاسخ دهیم. از رهبر الهام گیریم و الهاماتش را نقشبند سینه نماییم و مطالعه سودمند را غذای لذیذ. سوار بر مرکب راهوار خرد شویم و تقوا را توشه سازیم و در اقیانوس معرفت شناور شویم تا به ساحل نجات رسیم. گرایش عمیق حضرت زهرا به عبادت فاطمه هدف از خلقتش را یافته، سیمای زیبای معبود را در وجود خویش دیده، میداند او هیچ است و خدایش همه چیز؛ «یا ایها الذین انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید»؛ پس ساعتها به ملاقات پروردگارش در میعادگاه عشق به نماز میایستد، تورم پاهایش را به فراموشی میسپارد و با پرواز دادن روح به سوی نور دردش را التیام میبخشد و سکینه مییابد. یکپارچه خداخواه شده و شعاع آن دیگر خواهی را در بر گرفته، چون از او میپرسند چرا برای خود دعا نمیکنی میفرماید «الجار ثم الدار» او با عبادت توانسته درهای رحمت حق را بر خویش بگشاید و بر منازل منیع صلابت و سعادت فرود آید و بر فرودگاه قرب الی الله آرام گیرد و بر عرشیان نورافشانی کند. چرا او مقرب درگاه الهی شد؟ چون نماز تقید به نظم، شکستن بتهای فخر و غرور و عامل کاهش دهنده اضطراب است. آنچنان در اعماق وجود انسان نفوذ میکند که نه تنها روح او را که زندگیش را از جلوههای معنویش متأثر میسازد و این نماز زهراست که زهرا را زهرا ساخته است. ساخت زیربنای محکم برای اسلام 1. حجاب حضرت زهرا اسلام طفلی است نوپا، هنوز سرد و گرم روزگار را نچشیده و برای رشد و تعالی به صبر علی و تدبیر زهرا نیازمند است. زهرا برای حمایت از اسلام در مکه یک شیوه را اجرا کرد و امروز در مدینه تز انسانسازی را به منصه ظهور میگذارد؛ زیرا میداند جامعه انسانساز است و محور و هسته اصلی جامعه خانواده است. او با رفتار زیبای خویش الگویی برای الگوجویان حقیقی میشود. چون علی از سفر برمیگردد خود را معطر نموده لباس زیبا پوشیده و با آرایش و زینت به استقبالش میرود. همین زهرا در مقابل نابینا خود را میپوشاند، برای خواندن خطبه فدک با حجب و حیا به مسجد میرود به طوری که چادر عفت بر پایش میپیچد. پس از مرگ برخلاف رسم عرب به خواست خودش در تابوتی که کاملاً محیط بر بردن بود قرار گرفت و حتی پس از مرگش گوهر وجودی خویش را در پس پرده عفاف محجوب ساخت. آنانی که این الگو را از دست دادند در پشت ویترین فروشگاهها قرار گرفتند، آنچه را که ارزش پنداشتند ضد ارزش شد و آنچه که آرزو دانستند غیرمراد گردید. در قلعه شوم بیهویتی زندانی شدند و مورد اهانت و سوء استفاده قرار گرفتند. اما زهرا با همه این پستیها جنگید؛ به زن آموخت که حجاب مصونیت است نه ممنوعیت؛ بر بالندگی شخصیت زن افزود و با عزت خود، عزت به جامعه بخشید. 2. قناعت و عدم تجملگرایی حضرت زهرا او اعتبار بخش قناعت است و به خاطر زیورآلات واهی خانوادهاش را به کام تلخ جدای رهنمون نمیشود. آنچنان به امور مسلمین اهتمام دارد که با فراست از رفتار پدر در مییابد باید از پرده جدیدی که بر در اتاق آویخته و دستبند نقرهای که بر دست بسته صرفنظر کند و برای مسلمین هزینه نماید. او با این کار ویش شالودههای اقتصادی حکومت اسلامی را مستحکم نمود و منشأ آثار ارزشمندی شد. اولاً: با بکارگیری این روش، مسلمین از مواهبی کمابیش برابر برخوردار میشوند. ثانیاً: اگر قناعت باب شد، خودکفایی و استقلال از قدرتمندان زورمدار تحقق می یابد و اگر وابستگی از بین رفت، وابستگی فرهنگی که یکی از جنبههای ان است نیز از بین خواهد رفت اما اگر عکس این مطلب محقق شد آن روز روزی است که باید برای اسلام فاتحه خواند و بر حقوق و ارزش زن بدرود گفت؛ زیرا آنچه که بر جامعه مستولی است؛ بیعدالتی، حیوانیت، اهانت به زن و ... است. اینها اثرات بیرونی تجملگرایی بود اما اثرات درونی آن: اگر روح تجمل در انسان دمیده شود، تجملخواهی میدان را برای طمع باز میگذارد و حسادت است که یکه تاز میدان خواهد شد. باید آنچه وارد مد شده است تهیه شود و گرنه آب به خوشی از گلو پایین نمیرود و اگر کسی آن را داشته باشد هیمنه اتش حسد بر دل خیمه میزند. اغلب، افراد متجمل فاقد دوست واقعی هستند و چه بسا از این مسأله رنج میبرند. موارد یاد شده اثرات مستقیم و غیرمستقیم تجملگرایی است که ریشه در نوع باور دارد و تا حدود زیادی خود زن در ایجاد آن آسیبها نقش دارد. 3. همگامی حضرت زهرا با ولایت آنچه که ادمی را به تکاپو وا میدارد آرمان است و آنچه که او را مدد میرساند عقیده جامعهای ارمانخواه است که به خاطر هدف والایشان حتی عزیزان خویش را نیز به قربانگاه بفرستند. در این مهم چه زن و چه مرد نقش اساسی ایفا میکنند. زهرا از این زنان بزرگ است. اگر چه در معرکه نیست اما در پشت معرکه بر زخمهای علی مرهم میگذارد و شمشیر او را با کوثر زلال معرفت شستشو میدهد. همگامی او با همسرش فصلی دراز دارد که میتوان از هر گل آن بویی و از هر درختش میوهای چید. شکوه منزلت او را در این باور عمیق میتوان یافت که یک لحظه ولایت را بدون عنایت و پشتیبان نمیگذارد. او میداند که ولایت منجی انسانیت از سرداب مذلّت است، پس برای احقاق حق «ولی» در مسجد خطبه میخواند، شبها به در خانه اهل مدینه میرود، از معاذ بن جبل استمداد میخواهد تا فدک را از غاصبان پس گیرد ولی کسی به او یاری نمیرساند اما زمزمه این کلام زیبا در گوشش باقی است که: «قل انما اعظم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» برای همین از گذرگاه جان گذر میکند و جان دادن برای رهبرش را سهل میداند. در فشار بین در و دیوار جانباز میشود و مظلومانه سیلی میخورد. در هنگامه بیعت گرفتن غاصبان حکومت از علی، به اطاعت از همسر و مولایش مبنی بر عدم نفرین و بازگشت به خانه گردن مینهد و میفرماید: «اذاً ارجع و اصبر و اسمع له و اطیع» اما گویی مردم روزگار علی و زهرا را نمیبینند و نمیفهمند، پس او روی به مبارزه منفی میآورد (گریه) «بیت الاحزان» در بقیع را برمیگزیند و با سلاح گریه مظلومیت خویش را اثبات میکند و هنگامی که در بستر بیماری بستری است به جفاکنندگان در حقش اذن ملاقات نمیدهد و با شفاعت علی آنها را میپذیرد. در غسل، تدفین و نمازش به پایمال کنندگان حقش اجازه شرکت نمیدهد. این چنین عکسالعمل شدید او در برابر غاصبان پاخسگویی به این سوال مقدر در ذهن بشر است که مگر «ولی» کیست و ولایت چیست که زهرا آنرا با تمام قدرت حفظ میکند. «ولی» یعنی پدر جامعه. پدر است که باید خوراک، پوشاک، مسکن و لوازم تعلیم فرزند را تأمین میکند و این فرزند است که باید گوش به فرمان چنین پدر صالحی باشد و در این راه از خواب و خوراک خود بکاهد. این چنین زهرا میداند که علی ولی و پدر جامعه اسلامی،است و نیاز جامعه اسلامی سعادت و دینباوری و علی میخواهد که نیازهای مادی و روحی آنان را تأمین نماید. حتی به خاطر مصلحت انان سکوت تلخ را برمیگزیند و زهرا تنها حامی شاخص اوست از میان حامیان انگشت شمار. او مطیع رهبر است اگر بگوید برگرد برمیگردد و اگر بگوید صبر کن، صبر میکند. تا زمانی که توان دارد حضور فیزیکی مییابد و چون بستری میشود با قوای روحی خود دست به کار میشود و حتی مرگ او افشاگری میکند. پایان نویسنده: اعظم ایرجینیا

دسته ها : زن و دفاع مقدس
سه شنبه 1389/6/16 5:24

مجروح از روی ناچاری گفت من مرد نیستم و دخترم، میل ندارد لباس از تن بکنم، ستارخان منقلب و چشمانش پر از اشک شد و گفت: (دختر من، من که هنوز زنده هستم، تو چرا به جنگ رفتی؟) (دخترم در ستاد بسیج مقاومت مستقر در مسجد جودالئمه مشغول خدمت بود که مسجد مورد اصابت توپ قرار گرفت شصت شهید و بیست و شش مجروح از این حادثه باقی ماند. یکی از این مجروحین دخترم بود. او از ناحیه کتف، دست و پا و زبان و صورت به طور کلی یک طرف بدن کاملاً صدمه دید، حالا هم ازدواج کرده و از نظر عفت و پاکدامنی و حفظ ارزشهای متعالی به لطف خدا بسیار متعهدانه رفتار می کند) یکی از دغدغه ها و ناراحتی هایی که در بعضی از خانواده های ایرانی به خصوص مرزنشینان مناطق غربی یا مناطقی که مورد هجوم وحشیانه هواپیماها و موشکهای هوایی رژیم بعث عراق قرار می گرفتند. مجروح یا آسیب دیدن اعضای خانواده به خصوص خواهران عزیز و عفیف ماست. در طول جنگ تحمیلی یا حتی قبل از آن در دوران مبارزات ملت ایران بر ضد نظام شاهنشاهی بسیاری از خواهران انقلابی و مبارز در اثر هجوم وحشیانه قوای امنیتی شاه و بعد از آن حملات ارتش بعثی به مناطق مسکونی در دوران دفاع مقدس، به درجه رفیع جانبازی نایل آمده اند. در یک تقسیم بندی ساده و قابل فهم علت جانبازی خواهران در طول این مدت بر دو اساس است. البته لازم به توضیح است که ما در این نوشتار در مورد تجاوزگریهای قوای عراقی صحبت می کنیم. و تحقیق پیرامون خواهران جانبازی که در طول انقلاب از قوای طاغوتی ضربه و صدمه خورده اند، نیازمند نوشتار و تحقیقی دگرباره و جدا می باشد. گفتیم که در مورد علت جانبازی خواهران یک تقسیم بندی وجود دارد بر این اساس می توان گفت که گروهی که گروه الف نامیده می شود آنانی هستند که مستقیماً در منطقه جنگی حضور داشته اند و در آنجا بر اثر گلوه، توپ، موشک و... جانباز و مجروح گردیده ا ند. گروه دوم یا گروه ب آن دسته خواهرانی هستند که در پشت جبهه بر اثر بمبارانهای مناطق مسکونی توسط هواپیماهای یا موشکهای میان برد یا دور بردی چون آسادبی مجروح و جانباز گردیده اند.گرچه اجر و پاداش گروه الف بواسطه شرکت فعالانه و فراگیر آنها در مبارزه با دشمنان وطن نسبت به گروه ب بیشتر است، اما نمی توان از حق نیروهای پشت جبهه مایحتاج روزه مره نیروهای رزمی و نظامی جبهه و مناطق جنگی و عملیاتی را تأمین می کردند، غافل شد. چه بسیار خواهران متعهد و مخلصی بودند که در هنگام دوختن لباس سربازان ارتش اسلام با تهیه کنسرو، پتو و ... بر اثر بمبارانهای هوایی دشمن به شهادت رسیده و یا مجروح می شدند. امروزه که بیش از ده سال از پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل فرهنگ جبهه و ایثار و از خود گذشتن رو به فراموشی است، طبقه قلم به دست و صاحب قلم وظیفه دارند پیرامون ابعاد جنگ و هشت سال دفاع جانانه از میهن متمدن ایران زمین، تحقیق و پژوهش نموده و عوام و خاص جامعه ایرانی را از تأثیرات جنگ هشت ساله آگاه نمایند. اما یک سخن با هیأت حاکمه: و آن این که اگر روزی این مرز و بوم مورد هجوم قوای دشمن خارجی یا عمالت سر سپردگان داخلی مرفه و بی درد، قرار بگیرد، همین طبقه سوم جامعه یعنی پابرهنگان، کوخ نشینان، آنانی که بر اثر عدم توجه و برنامه ریزی مؤثر و عالمانه طبقه مسئولین صاحب درآمد سرشار، جز بیکاران محسوب می شوند، از کیان و آبروی و مرزهای فرهنگی و جغرافیایی ایران دفاع خواهند کرد. مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی و آزادی که هدف و غایت نظام مردم سالاری جمهوری اسلامی است، در این میان وظایفی مهم و سنگین به عهده دارند. در خانواده هایی که خواهران جانباز به عنوان همسر، مادر و خواهر به زندگی آبرومندانه خود ادامه می دهند متأسفانه مشکلاتی وجود دارد که جز با یاری عموم ملت به خصوص مسئولین فهمیم از حل آن عاجز خواهیم ماند. اکنون به طور فهرست وار و مفید به شناسائی برخی از این مشکلات و نقش مطبوعات در حل آن خواهیم پرداخت. 1- ممکن است برخی از خواهرانمان بر اثر بمباران دشمن یا حملات شیمیایی در جبهه یا مناطق نزدیک، دچار نازائی و حمل بار گردند. این مشکلات که بحمدالله موارد آن نادر و کم سابقه است. با توجه به علاقه وافر مردان ایرانی به فرزند داشتن موجب می شود که اختلافاتی بین مرد و زن در خانواده مطرح گردد، که متأسفانه به ازدواج دوباره مرد و احیاناً طلاق خواهر جانباز منتهی می شود. یا در صورتی دیگر باتوجه به گذشت و فداکاری خواهر جانبازکه به ازدواج دوباره مرد، رضایت می دهد، در آینده شاهد انزوای خواهر جانباز از کانون گرم خانواده و ناراحتی های روحی و روانی ایشان خواهیم بود. مطبوعات به عنوان زبان گویای مردم که خوشی ها تلخی های زندگی روزمره را به زبان ساده و گویا و بدون هرگونه افراط و تفریط به گوش دیگر همنوعان می رساند در این رابطه وظیفه در خور توجه به عهده دارند. اول: تهیه تحقیقات و گزارشاتی پیرامون علل وقوع حوادثی که منجر به چنین ضایعاتی می شود. امروز حتی ممکن است وقوع برخی از حوادث غیر قابل پیشگیری مانع انفجار کپسول گاز یا شوکهایی قوی و مؤثر منجر به نازایی برخی از زنان گردد. دوم: بررسی راه های درمان ضایعات و جراحتهای فوق با استفاده از متخصصین و پژوهشگران علم طب به خصوص کارشناسان زنان و انعکاس آن در مطبوعات و جراید کثیر الانتشار و همچنین مجلات تخصصی خانواده و پزشکی. سوم: ایجاد دفاتر مشاورت مانند آنچه در برخی از مجلاتی چون خانواده پاسخگوی خانواده های مراجعه کننده هستند. چهارم: حمایت قضایی از زنان جانباز در برابر فشارهای غیر معمول و نامتعارف همسران و درج آن در مطبوعات، به طوری که خواهران بتوانند با استفاده از مقالات و گزارش های فوق به حقوق خود در خانواده و اجتماع فائق شوند. 2- ممکن است مورد جانبازی برخی از خواهران جسمی و معلولیتی باشد. به طوری که در حین انجام خدمت یا نظایر آن بر اثر اصابت گلوله، ترکش و ... عضوی از اعضای بدن از کار افتاده و احیاناً از بین رفته باشد. این گونه از خواهران نیز در رابطه با خانواده و وظایفی که در مقابل فرزندان همسر خود دارند، احساس مسئولیت فرعی و شرعی می نمایند. حال چگونه مطبوعات می توانند در این رابطه به کمک آنان بشتابند. گفتیم که مطبوعات در هر کشوری متعلق به آحاد ملت و اقشار گوناگون است. حال که عده ای از همین ملت مشکلی دارند که موجبات زحمت خود و دیگران را فراهم می سازد، مطبوعات چگونه می توانند به کمک آنان بشتابند و یا احیاناً و حداقل از شدت آلام و ناراحتی های آنان بکاهند. در چند سال اخیر سنت حسنه ای در میان مطبوعات و رسانه های دیگری چون رادیو و تلویزیون مطرح گردیده است که امید می رود، با استقبال جانبازان عزیز از آن، سنت مزبور ماندگار گردد. درست است که جانبازان به خصوص خواهران جانباز قطع عضوی یا معلول از انجام دادن برخی امور مانند راه رفتن بواسطه قطع پا یا از کارافتادگی آن یا قطع دست رنج می برند، ولی برخی از همین خواهران عزیز با همین عضوهای قطع شده یا از کار افتاده کارهایی می کنند که انسان در حیرت می ماند. هنر خطاطی و نقاشی مینیاتور که از هنرهای ملی ایران بشمار می رود و توسط مطبوعات استقبال می شود، مورد توجه خواهران جانباز است. در جامعه جانبازان هنرمندی هستند بواسطه قطع دست قلم به دهان گرفته و طرحهای زیبا و دلفریبی ترسیم می کنند. یا با همان دست از کار افتاده خطاطی نموده و آثار زیبایی فراهم می آورند. چرا فقط به مصاحبه و درج گزارشی در یک روزنامه و مجله پیرامون هنرمند جانباز و آثار بدیع و دلکش آنها بسنده می شود و فردای از یاد آنها غافل می شویم؟ مطبوعات باید توجه خود را به صورت مساوی و عدل گونه به تمامی آحاد جامعه توجه داشته و این گونه افراد مستعد و با استقامت را به مردم جامعه معرفی نمایند. یک هنر و یا اثر هنری وقتی ارزش پیدا می کنند که به مردم عرضه شود نه آن که در پستوی خانه ها خاک بخورد و اسم آن را اثر هنری بگویند، ولی مردم از تماشای آنها محروم باشند. متأسفانه بخری از تنگ نظران و عقب گراها از پیشرفت و ترقی خواهران جانباز در امور هنری ناراحت هستنند و هرگاه صحبت از پیشرفت آنها به میان می آید، مشکلات جسمی و برخی از ملاحظات را بهانه می کنند. مطبوعات که سنگر دفاع از حقوق آحاد ملت هستند، بنا به موقعیت بزرگ اجتماعی و فرهنگی خویش باید که دست یاری به خواهران جانباز بدهید. قدم اول در این راه خطیر، شناسایی و مصاحبه با خواهران جانباز موفق و مستعد است. دومین قدم ارایه آثار هنری آنها در گالری ها و نمایشگاههای داخلی و خارحی است. مطبوعات هم می توانند با انتشار تصاویر آثار هنری در لا به لای صفحات و بررسی منتقدانه آثار ارایه شده مردم را نسبت به رویدادهای هنری و پیشرفت خواهران جانباز آگاه سازند. سومین قدم که به نظر بنده خیلی مهم است و روی آن تأکید می شود، اعصای جوایز مخصوص توسط مطبوعات به بهترین آثار ارایه شده در نمایشگاه های هنری و مطبوعاتی است. گفتیم که یکی از علل جانبازی خواهران مربوط به جسم آنهاست و معمولاً یا دچار قطع عضو هستند یا دچار از کارافتادگی پیشرفته و غیر قابل علاج. حال ممکن است خواهران عزیز در رابطه با اداره امور منزل و مدیریت آن دچار مشکل شوند که این مشکل باعث بوجود آمدن ناراحتی اعضای خانواده و احیاناً اختلافات خانوادگی می شود. مطبوعات که در خدمت مردم هستند می توانند افراد جامعه به خصوص اعضای خانواده خواهر جانباز جسمی را در این رابطه آموزشهای غیر مستقیم بدهند. اولین راه مصاحبه مطبوعاتی با خانواده های جانباز موفق است، خانواده هایی که اعضای آن ملاحظه خواهر جانباز را کرده و به ایشان یاری و مساعدت می رسانند. حتی دیده می شود که اعضای خانواده در نهایت ایثار و صداقت خود به امور منزل رسیدگی کرده و از جنبه نظارتی از مادر یا خواهر جانباز خود یاری می جویند. البته می توان اگر وضع مالی خانواده مساعد بود با استخدام کارگر منزل باری از دوش خواهر جانباز برداشت اعضای خانواده ایرانی که به مهربانی و صمیمیت معروف هستند، دیگر نیازی به توصیه های مطبوعات ندارند، چرا که (وای اگر روزی که دل مادر بشکند دنیا به لرزه آید) البته مطبوعات هم می توانند با تهیه گزارش هایی از وضع منزل و نحوه یاری اعضای خانواده به خواهر جانباز دیگر خانواده ها را با نحوه یاری کردن و کمک به خواهر جانباز آشنا نمایند. 3- حملات وحشیانه رژیم بعثی به مناطق مسکونی و خطوط درگیری در جبهه ها باعث می شود که برخی از خواهران دچار شوکهای روحی و روانی گردند. یا در اصطلاح عامیانه موج انفجار آنها را بگیرد. در این صورت که یکی از بدترین نوع های آسیب دیدگی است. جز با کمک گرفتن از متخصصین اعصاب و روان نمی توان به کمک آنها شتافت. معمولا ًموج انفجار که همراه با دریدگی پرده گوش است باعث می شود فرد تا مدتها دچار شوک و عواقب آن باشد. بحمدالله که مردم توصیه های ایمنی را اجرا می کردند و ما در این مورد مشکل چندانی نداریم. اما بنا به تحقیقاتی که صورت گرفته است، موارد موج گرفتگی و اختلال روحی در میان مردان بیشتر از زنان است چرا که مردان بیشتر با خطوط درگیری در تماس بودند. حال حفظ بهداشت روانی خانواده هایی که یکی از اعضای آنها خصوصاً خواهری دچار موج گرفتگی و اختلال روحی باشد واجب و ضروری است. مطبوعات می توانند با تهیه گزارش هایی از آسایشگاه های بیماران روحی ناشی از جنگ، مردم را با نحوه برخورد با آنها و همچنین یادی از شهیدان زنده که به حق بر ممانت نهاده و روح و جسم خود را تقدیم وطن و عقیده کردند، آشنا سازند. گفتگو با متخصصان و پزشکان اعصاب و روان که مسلماً دارای تجربیاتی ارزنده و مفید در این رابطه هستند، مفید به نظر می رسد. همچنین مطبوعات می توانند با تهیه داستانهایی که حاوی زندگی روزمره جانبازان اعصاب و روان و همچنین دیگر جانبازان جسمی، حرکتی و بالاخص شیمیایی باشد، و درج آن به صورت پاورقی به کمک دولت در ساختن زندگی بهتر برای این گونه عزیزان باشیم. و کلام آخر آن که ثمره عشق و ایثار زیبنده شاخسار سترگ همت خالصانه و مجدانه ی جانباز است. منابع کلی: 1- کریم طاهرزاده بهزاد، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران (تهران، اقبال، چاپ دوم 1363 ﻫ . ش ص 327) 2- خانم فرجوانی، مصاحبه با نشریه جانباز، آذر 77 شماره 23 و مطالعه مستمر نشریه جانباز مهندس محمود سلیمانی

دسته ها : زن و دفاع مقدس
سه شنبه 1389/6/16 5:23

مقدمه:

وَ یَسْتَفتّونَکَ فی النساء قلِ الله یَفْتیکُم فِیهنَّ. (سوره نساء آیه 127) زن به عنوان نیمی از پیکره اجتماع و نقش تعیینکنندهاش در بقاء و گسترش نسل انسانی و پرورش و تربیت فرزندان و مانند آن، همیشه مورد توجه اندیشمندان بوده است. نمیتوان در تاریخ از انسان سخن گفت، ولی از زن سخن نگفت. زن در تاریخ همیشه پا به پای مرد در فراز و نشیبهای زندگی و سازندگی مطرح است. گاه به طور مستقیم و گاه با ترغیب مردان و ایجاد انگیزههای لازم در آنان، نقش سازنده خود را در تاریخ انسانی نشان داده است، قرآن کریم در یک دعوت عمومی میفرماید: یا ایهاالذین آمنوا و راه کمال را با استمرار حرکت در مسیر ایمان برای هر زن و مرد ترسیم میکند. زنان دین گستر در تاریخ اسلام: در طول تاریخ زنانی بودهاند که برای حمایت از دین و امام زمان خویش و حفظ مکتب، در میدان علم و عمل حماسه آفریدند. زنانی را میبینیم که در مسائل سیاسی و حکومتی دخالت داشته و در صحنهها حور مستمر از خود نشان دادهاند طبق دستور قرآن پیامبر اکرم(ص) با زنان بیعت کرده و اصولی را به آن متذکر میشود. امام خمینی(ره) درباره نقش زنان در جامعه فرمود: «زنها در صدر اسلام توی میدانها میرفتند... زنها در محفظه بمانند؟ چه کسی چنین چیزی به شما گفته است که باید اینطور باشد؟» از دیگر جلوههای بارز مشارکت اجتماعی زنان در عرصه سیاست، حضور فعال آنان در میادین جنگ است. زنان به صورت پشتیبانی میتوانند سهمی در جهاد داشته باشند. همانگونه که در زان صدر اسلام، برخی از زنان برای مداوای مجروحان در جبه حضور مییافتند. در تاریخ جنگهای عصر پیامبر(ص) نام زنانی را که برای آبرسانی، پرستاری از مجروحان و مداوای آنها. تهیه غذا برای رزمندگان و انتقال اجساد مطهر شهدا به نزد خانوادههایشان، همراه آن حضرت در جهاد شرکت نمودند، ثبت است. بانوانی چون حضرت زهرا(س) ـ حضرت زینب(س) ـ سلمی ـ امسنان ـ ام عطیه انصاریه ـ ام عماره انصاری (نسیبه) در عصر خلافت حضرت علی(ع) نیز زنانی چون امسلمه (همسر پیامبر)، امالفضل و لیلا غفاریه مشارکت سیاسی داشتند. لیلا غفاریه در زمان حیات پیامبر(ص) بارها در جنگ همراه آن حضرت بوده و مجروحان را مداوا نموده است. لیلا سرکرده زنانی بود که پس از اتمام جنگ جمل به دستور حضرت علی(ع) عایشه را با 40 زن جنگجو تا مدینه همراهی کردند. بنابراین زنان همراه مردان در دفاع از دین و ایمان خویش زجر فراوان متحمل شدند که تحمل این سختیها چه بسا آنان را لایق مرتبه شهدا ساخت. زنان در میدان علم: در میان اندیشمندان مسلمان، دیدگاههای متفاوتی درباره تعلیم و تعلم زنان وجود دارد که مهمترین این مبانی: 1. منع آموزش برای زن. 2. مکروه بودن آموزش بعضی علوم برای زنان. 3. جواز آموزش در اسلام، هیچ عاملی غیر از تقوا ملاک برتری نیست. حضرت پیامبر(ص) فرمودند: «دانشجویی برای هر زن و مرد مسلمان واجب است». بر همین اساس مسلمانان صدر اسلام به آموزش توجه میکردند. پیامبر فرمودند: «زنان انصار، بانوان شایستهای هستند و حیا مانع فقهآموزی آنان نمیشود.» فعالیتهای علمی فراوانی از زنان صدر اسلام نیز در کتابهای تاریخی ثبت شده است. ابن حجر نام 1522 زن صحابی را به رشته تحریر درآورده است که عدهای از آنها مصادر فقه، حدیث، تفسیر و معارف اسلامی بودند. یکی از افرادی که در آن عصر خواندن و نوشتن را به دیگران یاد میداد «شفاء» دختر عبداللهبن شمس بود. زینب کبری(س) کرسی تدریس داشت. او بهترین الگو در مسئله آموزش به زنان در عصر ولایت بود. زنان نابغه در شعر و ادب: در آن روزگار نقش اجتماعی مؤثری برعهده شاعران بود و نیروی آنها بر قدرت دیگران فزونی داشت. زیرا شعر با سرعت بیشتری در خاطرهها نقش میبست. اسلام همانگونه که سرمایههای معنوی را راهنمایی میکرد، ادیبها را نیز تربیت میکرد تا به جای مضامین جاهلی، درباره معارف اسلامی شعر بسرایند. نمونهای از زنان سراینده شعر: امهیثم (دختر اسود نخعی) 14 بیت در رثای امام علی(ع) سرود، هند دختر اثاثه در جنگ احد همراه پیامبر بود، ام مسطح دختر انیسبن عبدالمطلب. زنان مدافع ولایت با خطابه و شعرا: در این میان زنانی بودند که اقدام به تهییج سربازان در میدانهای جنگ مینمودند. این امر با سرودن اشعار در مدح مولای متقیان و دفاع از عقیده و مرام پاک ایشان صورت میگرفت. مهمترین این اشعار در جنگها (مخصوصاً جنگ صفین) و در مقابله با معاویه سروده شده است. عدهای از زنان به تلاوت و حفظ قرآن و سرودن شعر می پرداختند مثل «هوی» که توسط معاویه به امام حسین(ع) هدیه شده بود. بحث و نتیجهگیری: بنا به حجبیت عمل حضرت زهرا(س)، امروز نیز اگر زنانی بتوانند با تحصیلات علوم دینی به مرحلهای از اجتهاد برسند و اوصاف لازم را داشته باشند، اشکالی نخواهد داشت که فتوا دهند، چنانکه حضرت زهرا(س) حتی در زمان رسول خدا و برخی زنان دیگر در زمان ائمهاطهار(ع) در خانه مینشستند و فتوی میدادند. تنها تفاوت این است که آنها به طور مستقیم، احکام و روایات را از امام میگرفتند ولی امروزه، به خاطر غیبت کبری از احادیث و ادله استنباط میکنند و فوا میدهند. در بعضی از روایات آمده است در حکومت مهدی(عج) سطح علمی و فرهنگی جامعه به اندازهای افزایش مییابد که زنان حتی احسسا خروج از منزل را نمیکنند، بلکه در منزل احکام خدا و پیامبر را به مردم میگویند و بین انها قضاوت میکنند. مقام معظم رهبری فرمودهاند: «باید زنان اندیشمند و آگاه ایران اسلامی، راه روشن خود را ادامه دهند و گامها را متین و محکم بردارند.» در ادامه این رزم بیامان است که وعده الهی تحقق یافته و حکومت عدل الهی با هدایت منجی بشریت و به یاری سیصد و اندی اصحاب خاص که 50 نفر از آنان را زنان تشکیل میدهند، در جهان برقرار میگردد. امام صادق(ع) نقش برخی از این زنان را چنین بیان میکنند: مسئولیت سیزده تن از بانوانی را که در زمره اصحاب حضرت مهدی(عج) میباشند، مداوای مجروحان و پرستاری بیماران میباشد. نویسنده: فرشته ولویون دفتر امور زنان سپاه

دسته ها : زن و دفاع مقدس
سه شنبه 1389/6/16 5:21

تبین جایگاه ارزشی ، فرهنگی و حقوقی زنان تحصیلکرده با رویکرد به نظام حقوقی اسلام و قانون اساسی تساوی زن و مرد بر اساس عدالت اصل برابری و مساوات بین انسانها یک رکن اساسی در مکتب مقدس اسلام است و تبعیض به عنوان بر هم زننده ی تعادل جامعه و ضد عدالت و ظلم به نوع بشر است. از دیدگاه اسلام ، زن و مرد از نظر ارزش های انسانی ، یکسان و هم تراز یکدیگرند و با وظایف مشخص برای حیات طیبه آفریده شده اند و برتری هر یک تنها به کسب فضایل معنوی ، منحصر شده است. گزاره ی اول : برابری زن و مرد در خلقت و انسانیت ، به این معنا که زن یک موجود تبعی و فرعی نیست ، تفکرات و مکاتب مخنلف دنیا در طول تاریخ ، یا زن را انسان نمی دانستند و یا در انسانیت ، او را شریک و همتای مرد نمی دیدند ولی از دیدگاه اسلام ، تمام انسان ها از نقطه نظر ذات انسانی ، برابرند و همه از شرافت و کرامت انسانی برخوردار هستند و انسانها اعم از زن و مرد ، مکمل یکدیگرند و جایگاهشان در نظام متوازن هستی ، جزئی از این کل منسجم است و خلقت انسان که سمبل جهان آفرینش است بر اساس برابری پی ریزی گردیده و حقوق انسانها نیز بر مبنای عدالت ، قاعده بندی شده است. اگر مدعیان حقوق بشر حدود یک قرن است که از تساوی انسان ها و برابری حقوق زن و مرد دفاع می کنند ، اسلام به عنوان مترقی ترین مکتب جهان شمول ، چهارده قرن قبل ، اصل برابری را پایه گذاری کرده و قرآن کریم سوره ای به نام زن «نساء» دارد. اولین آیه ی سوره ی نساء ، عالی ترین اعلامیه ی حقوق بشر برای کرامت انسانها و تساوی زن و مرد است ؛ «ای مردم ! بدانید پروردگارتان خدایی است که شما را از نفس واحده خلق کرد و از همان نفس واحده ، زوجش را آفرید.» زن و مرد از یک ماده ی حیاتی پدید آمدند ، عناصر وجودی شان واحد و برابر است. هر دو از روح خدا درونشان دمیده شده است ، پاداش مقابل کار نیک و مجازات در برابر گناه به طور یکسان است. از لحاظ کرامت انسانی و مسایل سیاسی و اجتماعی بین مرد و زن تفاوتی نیست اما از لحاظ حقوقی خانوادگی و زناشویی ، تفاوت هایی هست که این تفاوت ها به خاطر تفاوت های زیستی است. تفاوتها به بعد مادی یا ابزاری انسانها مربوط می شود و در این تفاوت ها نیز حکمت ها و رازهایی در جهت کمال انسان ها و رفاه زنان نهفته و الا از نظر روحی و حیثیت انسانی بین زن و مرد تساوی و یکسان بودن ، امری قطعی است. گزاره ی دوم : در برابرسازی حقوقی ، اجتماعی ، سیاسی و ارزش مندی که همه ی افراد از حقوق اجتماعی یکسان برخوردار باشند و بتوانند در مقابل تجاوز دیگران به حقوق شان از خود دفاع کرده و برای دفاع از حق ، استقامت بورزند ، جزء اصول اولیه اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. در قانون و فرهنگ اسلامی ، زن و مرد در بهره مندی از کسب و تلاش و پاداش و مجازات و الزام به وظایف و مسؤلیت ها یکسانند. همچنین در قانون اساسی و قوانین مدنی ، وجود فرصت های برابر در دسترسی به امکانات اقتصادی ، سیاسی ، حقوقی ، علمی ، آموزشی ، بهداشتی ، دریافت دستمزد برابر در مقابل کار یکسان ، برابری در امور سیاسی مانند رأی دادن و انتخاب کردن و انتخاب شدن ، محرز است. بنابراین اولاً علاوه بر این که اسلام و تفکر دینی ، زن را انسان و دارای کرامت انسانی و کمالات بشری برابر با مرد می داند ، زن را موجودی ارزشمند می انگارد و قائل به تساوی زن و مرد در ارزشمندی است ؛ منظور از ارزشمندی اعم از ارزشمندی فردی و اجتماعی است ، اولاً این که فرد در عبودیت شخصی خودش ارزشمند باشد و در رابطه هایی که با خداوند دارد می تواند به مقام کمال قرب برسد. بنابر آیات قرآن ما معتقدیم که راه بهشت برای زن و مرد به طور مساوی ، هموار است و راه تقرب برای هر یک به صورت یکسان فراهم است. ثانیاً علاوه بر ارزشمندی در مقامات معنوی ، ارزشمندی در تحولات اجتماعی است که زن و مرد ، هر دو در تحولات اجتماعی میتوانند نقش آفرین باشند و از آنان نقشهای ارزشمندشان پذیرفته شود. اگر اجتماع را در زمان ضرب کنیم ، حاصل آن تحولات تاریخی است و زن می تواند در تحولات تاریخی ، ارزش هایی را خلق کند و ایفای نقش نماید. مثل حضرت زینب سلام الله علیها که توانست در زمان خودش برای هزار سال بعد تحول ایجاد کند و ارزش بیافریند و برنامه ریزی نماید. بنابر این برابری زن و مرد در ارزش مندی و در حیطه ی برابری در انسانیت و تحولات اجتماعی ، ما را از تفکر سنتی که زن را ضعیفه دانسته و او را ارزشمند برنمیشمارد ، جدا می کند. گزاره ی سوم : که راه ما را از دنیای غرب و نگرش مادیون جدا می کند ، انتظارات مختلفی است که از زن و مرد به خاطر تفاوت های زیستی آنان داریم. چرا خدا زن را زن و مرد را مرد آفریده است؟ به دلیل اینکه انتظارات خاصی را از جنس زن دارد که از مرد ندارد و متناسب با انتظارات است که خدا استعدادهای متفاوت به زن و مرد داده است. در بین موجودات هم ضعف و اضافه هایی وجود دارد ، مثلا قوه ی باصره ی انسان (بینایی چشم) نسبت به کرکس خیلی ضعیف تر است. قوه ی بینایی کرکس به خاطر طعمه یابی به گونه ای است که حدود 2000 کیلومتری خودش را می بیند ولی انسان نمی تواند و این ضعف و اضافه های بینایی ، دلیل بر ضعف شخصیت کرکس نیست و این امر نشانه ی ضعف انسان نسبت به کرکس نبوده ، بلکه آن نیاز کرکس است ، در حالی که انسان به چنین چیزی نیاز ندارد و به معنای عیب انسان در خلقت محسوب نمی شود. بنابراین تفاوت های استعدادی بین زن و مرد در برخی از زمینه ها نباید به ضعف و قدرت یا برتری یکی بر دیگری در حیثیت های انسانی فرض شود ، بلکه صرفاً تفاوت هایی است که کارآمدی های ویژه ی زن و مرد را مشخص میکند. مثلاً یک پدر عادل و دانا بر اساس استعدادهای فرزندش دارایی اش را قسمت می کند. یک فرزند ، استعداد تجاری دارد ، کارخانه را به او می سپارد. این تقسیم بندی متفاوت نشانه ی آگاهی و عدالت مندی است. این کار آمدی است که ارزشمندی را ایجاد می کند. عقل سلیم و آگاه ، احساسات سرشار و عاطفه ی زنان را با تقدیر و تفسیر صحیح ، لازمه ی پرورش عاطفی فرزند در خانواده می بیند. تفاوت های استعدادی ، حقوق متفاوتی را نیز می طلبد. انتظارات خاص از زن مثل عطوفت فراوان ، نیاز به حمایت های ویژه هم دارد. اگر از زن خواسته شده در تولید و تربیت انسان ، مادری کند و وظایف مادری را خوب انجام دهد ، باید متناسب با آن نیاز به نفقه نیز توسط مرد تأمین شود ، و برای اینکه عملیات حضانت و پرورش را به نحو احسن انجام بدهد نیاز به حمایت دارد ، یعنی حتی یک وظیفه را نیز به نفع زن قرار می دهد. تفکر فمنیستی ، نفقه گیری زن از مرد را نشانه ی تحت الحمایه بودن زن و توهین به زن می داند. پاسخ منطقی این نظریه ی نادرست ، این است که گاهی مصداق تحت الحمایه بودن ، کودکی یا ناتوانی است که چون خود قادر به تهیه ی امکانات و تأمین زندگی نیست تحت الحمایه و نفقه گیر می شود ولی گاهی اوقات یک شغل مهم مثل معلمی و پزشکی و پرستاری از نظر بودجه ، تحت الحمایه یک وزارتخانه قرار دارد تا آنان بتوانند به راحتی به شغل شریفشان بپردازند و به جامعه خدمت کنند و این نشانه ی شأن معلمی و پزشکی است نه ضعف آنان. بنابراین در نگرش اسلام ، شأن مادری ، شأن بالایی است و انتظار بالایی هم از زن در مقام مادری ، همسری و مربیگری جامعه ی بشری داریم. زن ، مادر است و خدا به خاطر پرورش نسل بشر به او ویژگیهایی بخشیده است که در وجود او انسانها پرورش می یابند و مسئولیت بارداری ، زایمان ، شیردادن و تربیت نسل را بر عهده ی زن نهاده است. امام راحل فرموده اند :« دامن زن ، مدرسه ای است که انسان در آن تربیت می شود.» پس زن ، منتقل کننده ی ارزشها به جامعه است. زن ، انسان ساز و تمدن پرداز است. نقشی که زن در اداره ی خانواده و جامعه و بخش های مهم مملکت دارد ، در پیشرفت و تعالی جامعه بسیار حائز اهمیت است. اصولاً تفاوت های موجود میان زن و مرد ، مربوط به نقشی است که در ساز و کار تولید مثل ایفا می کند ، اما در دیگر موارد ، آنجا که از نقش خانوادگی منفک شده و وارد سلسله مراتب اجتماعی می شوند ، رفتارهای یکسانی طراحی شده و این به معنای این حقیقت است که زن و مرد به خوبی قادرند در رهبری و حفظ تعادل اجتماعی ، نقش یکسان و فعالی را ایفا نمایند. در جوامعی که شرایط اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی دستخوش عدم تعادل می گردد ، حقوق زنان نادیده گرفته می شود. هر چه نسبت عدم تعادل اجتماعی بیشتر باشد پایمال شدن حقوق زن نیز بیشتر خواهد شد مثلاً در برخی از جوامع به دلیل ساختار فرهنگی و سنتی ، مردسالاری را تقویت می نمایند و عدم حضور زنان و ایفای نقش در نظام سیاسی ، اجتماعی را به آنان تحمیل می کنند. علت تبعیض ناروا و رفتار تحقیر آمیز نسبت به زنان دلیل اصلی تبعیض و رفتارهای تحقیر آمیز نسبت به زنان در بعضی از کشورهای اسلامی ، بی توجهی به اجرای احکام و قوانین حیات بخش اسلام و فاصله داشتن از فرهنگ اسلامی است و الا بدون شک ، مکتبی که در 14 قرن قبل قادر بوده با وجود پایین بودن سطح دانش و بینش عامه ی مردم ، زمینه ی مساعد برای رشد و تکامل انسان ها را فراهم سازد تا از دامن جامعه و متن امت اسلامی ، قدرت های بزرگ علمی ، نظامی ، سیاسی و اجتماعی بروز و ظهور نماید و پایه گذار تمدن جهانی شود ، در عصر کنونی بهترین ابزار و اهرم برای حرکت جامعه به سوی رشد و تعالی می باشد. مکلف شدن زن به تکالیف و مسئولیت های معین در جوامع انسانی ، زنان و مردان به لحاظ زیستی که در تولید مثل دارند تفاوت رفتاری نیز دارند که در این خصوص ، حقوق متفاوت را اجتناب ناپذیر می سازد. ناظم خلقت نیز هر جا که مربوط به حفظ نسل می شود تفکیک نقش و وظیفه ی زیستی ایجاد نموده و حقوق متناسب را تعیین کرده است. در حقیقت منشأ تفاوت های حقوقی ، تفاوت های زیستی آنان است و باید حق هر یک متناسب با وضع خلقتی و تکوینی باشد. این ها از جمله حرف های نو و مفید به حال زنان بلکه جامعه ی بشری است که فقط در مکتب اسلام و در قانون اساسی ایران اسلامی مشاهده می شود. تبعیض علیه زنان یکی از تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری ، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض است. ما نه تنها تبعیض علیه زن را قبول نداریم و در رفتار اجتماعی و خانوادگی ما جایی ندارد بلکه برای مقابله با آن مجازات نیز تعیین شده است و آن حلقه ی مفقوده ای که زنان جهان در پی یافتن آن هستند در اسلام نهفته است و به نظر من ایران اسلامی قادر است سردمدار دفاع از حقوق بشر زنان و پرچمدار آزادی و نجات زنان از ظلم و تعدی رایج در جهان نسبت به زن باشد. تبعیض علیه زن یعنی ظلم ، یعنی ستم به زن و این مسأله نه در قاموس و منطق اسلام جا دارد و نه قانون اساسی چنین اجازه ای را داده ، بلکه قانون اساسی هرگونه ستم و تبعیض ناروا علیه زن را نفی کرده و اسلام با هرگونه ظلم و ستم مبارزه می کند و قوانین اسلام مملو از حمایت و پشتیبانی از مظلوم است و برای رفع هرگونه تبعیض علیه زنان بایستی با تکیه بر عدالت اسلامی و بهره مندی از قوانین اسلام ، اقدام نمود ، زیرا واژه ی تساوی برای استیفای حقوق زنان ، نارساست. آن چه پاسخگوی به حق نیازهای جامعه ی زنان و به تبع آن کل جامعه است ، بهره گیری از واژه ی عدالت و برقراری تعادل و توازن در همه ی ابعاد حقوقی است و در اموری که اختیارات و مسئولیت ها در آن مختلف است در حکم عدم برابری منطقی بوده و در واقع ظلم به زنان است لذا در این زمینه اسلام حرف اول را می زند و در قانون اساسی و روند نظام جمهوری اسلامی ایران ، ما حرف نوی برای بهبود بخشیدن به وضعیت زنان در دنیا داریم و با نگرشی کلی و جامع به مکتب مترقی اسلام ، آنچه بیش از همه جلب نظر می کند ایجاد موازنه و برقراری تعادل در جامعه است. برای فهم بهتر و درک درست این مطلب و به دور ماندن از خطا و هرگونه پیش داوری ، بایستی به احکام اسلام به عنوان یک کلیت نگریست. در تفاوت ها کفه ی حقوقی به نفع زنان است. مسأله ی تفاوت دیه یا ارث ، به تنهایی ممکن است تصویر غلط تبعیض علیه زن را در نظر بیاورد ولی با تعمق در فرهنگ اسلامی روشن می شود که اسلام به خاطر محافظت از کیان زن و فرزندان ، هرگونه مسئولیت تأمین اقتصاد خانواده را به عهده ی مرد نهاده ، و همچنین به دلیل حمایت های مادی و معنوی از نقش حساس زن ، تفاوت های زیستی زن و مرد ، وجود تفاوت های حقوقی و مسئولیتها را گریز ناپذیر می نماید و مهم تر اینکه چرا زن از مزایای حقوقی که اسلام برای او لحاظ نموده ، مثل مهریه ، نفقه ، مزد شیر دادن و حق الزحمه در قبال اداره ی امور خانه که از مترقی ترین قوانین در جهت استیفای حقوق زنان است ، محروم بماند؟ قابل توجه این که در این تفاوت ها کفه ی حقوقی به نفع زنان است و با عنایت اسلام به این امر مهم و حیاتی ، برتری این دین مقدس را نسبت به دیگر نگرش های حقوقی جهان آشکار می سازد. در پاره ای از جوامع ، در هم ریختگی نقش زنان در حفظ و بقای نسل و زوال خانواده ، موجبات به هم ریختن نقش او در اجتماع را نیز فراهم کرده است. نادیده گرفتن نابرابری های جنسیتی و نقش متفاوت زن و مرد در تولید مثل و حفظ و سلامت و سعادت نسل انسان ، جوامع بشر را دچار بحران های اخلاقی و اجتماعی ساخته است. لذا باید آن دسته از رفتارهایی را که پایه ی زیستی داشته و حافظ نظام خلقت هستند ، شناسایی نموده و از این طریق رفتارهای طبیعی انسان را که در پوشش توانایی های متمایز انسانی وضعیت غیر متعادل یافته اند شناسایی کنیم و بر مبنای نظام استوار خلقت پیش برویم و شیوه های منطقی و روش های صحیح علمی داشته باشیم. کمال هر موجودی در این است که استعدادهای فطری او شکوفا شود و توانایی هایی که آفرینش در نهاد او به ودیعت نهاده است ، به ظهور برسند و از این رو ، رشد ، پرورش و تقویت خصوصیات مربوط به هر یک از دو جنس زن و مرد در رشد شخصیت او تأثیر قابل ملاحظه ای دارد. فرد هنگامی شخصیتی سالم و متعادل خواهد داشت که زن ، زن باقی بماند و کمال مرد نیز در این است که مرد باشد و مرد باقی بماند. هر یک از این دو اگر بخواهد پا جای پای دیگری بگذارد ، مسخ و از خود بیگانه می شود. توجه به این مساله در محیط خانوادگی در تمام مراحل زندگی فرزندان ، اهمیتی ویژه دارد زیرا سعادت خانوادگی در گرو این است که هر یک از زن و مرد طبق نظام خلقت ، نقش خاص خود را ایفا کند. بنابراین توجه به تفاوت ها موجب برقراری عدالت خانوادگی و به تبع آن عدالت اجتماعی می شود و شارع مقدس اسلام در تبیین جایگاه ارزشی و حقوقی زن و مرد به وضوح ، آن را بیان کرده است. آیه ی «الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض. و بما انفقوا» . نظایر آن باید به درستی تفسیر و تبیین شود تا شیرینی و عدالت مداری آیات قرآن و احکام نورانی اسلام در ذائقه های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و حقوقی اندیشمندان و سیاستمداران دنیا جا بیفتد و جامعه ای بشری از آن بهره مند گردد. قوام یعنی کارگزار ، با استقامت و کسی که روزی را تهیه می کند. «بما فضل الله بعضهم علی بعض. و بما انفقوا» مردان از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی فضیلت و برتری داده است و به خاطر نفقه ایی که می پردازند بر زنان اقوی هستند. گاهی به طور کلی زن در برابر زن است – و گاهی مرد در برابر مرد – در مواردی زن و مرد در برابر هم قرار می گیرند و گاهی زن در برابر شوهر است که با هم متفاوت می باشد. این آیه در مقابل شوهر است نه زن در برابر مرد به عنوان جنسیت. در فلسفه و عرفان به عنوان حکمت نظری ، زن و مرد انسان کامل و کبیر در کل هستی می باشند ، انسان کبیر با تکیه بر کرامت انسانی وجود دارد که نه زن بودن مطرح است و نه مرد بودن ، بلکه هم زن است و هم مرد ، کسی حق ندارد امتیازبندی کند و در جوامع بشری همواره گفته می شود مرد صاحب امتیاز است و زن با چه میزان مانند اوست یا مرد الگوی اول است و زن مانند او. این نگرش خلاف منطق اسلام است. در اسلام برتری ، اولویت و امتیاز از آن متقین است ؛ «ان اکرمکم عند الله اتقیکم». حکمت عملی نیز سه زاویه دارد : 1- خودسازی و خودپردازی یعنی اخلاق. 2- خانواده سازی ، خانواده پردازی ، استحکام و رشد خانواده و حرکت به سوی کمال. 3- جامعه سازی و جامعه پردازی ، پیش بسوی ترقی و پیروزی. « و لا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض. للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء مما اکتسبن و اسئلوا الله من فضله ان الله بکل شیء علیما» ( و از خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر فضیلت داده ، آرزو نکنید و نخواهید ، که برای مردان بهره ایی و برای زنان بهره ایی است از آنچه کسب نمودند و خداوند را از فضلش سئوال کنید ، به درستی که خداوند بر همه چیز داناست). جمهوری اسلامی ایران تحولات جدید دنیا را در زمینه ی حقوق بشر به طور اصولی به رسمیت شناخته و از نقش زنان در تصمیم گیریهای مهم استقبال و حمایت می کند و بر این باور است که بدون حضور زنان و تأثیر گذاری نقش آنان ، جامعه به توسعه ی سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی نخواهد رسید و چنان چه اسلام ناب محمدی (ص) در عمل به اجرا در آید ، می توان دموکراسی را به طور کامل تحقق بخشید. حرف منطقی و اصولی ما با سازمان ملل وطرفداران حقوق زنان این است که چرا نباید همه ی ملت ها با فرهنگ و منطقی خویش تعاریف متفاوتی از مفهوم حقوق خود داشته باشند و چرا نباید از مصادیق مورد قبول و صحیحی که کاملاً توجیه علمی و عقلی و منطقی دارد ، بهره مند گردند؟ این تفاوت ها بیش از آن که از رویکردهای متفاوت ایدئولوژیک ناشی شده باشد از حقیقت عمیق تری برخوردار است و آن مسأله ی توجیه حقوق بشر به تصور یک ملت از قواعد اخلاقی است که محصول شرایط فرهنگی خاص است. وضعیت فعلی حقوق بشر به تصور یک ملت از قواعد اخلاقی است که محصول شرایط فرهنگی خاص است. وضعیت فعلی حقوق بشر و ناتوانی جامعه ی جهانی در دستیابی به یک معنای مشترک در این زمینه ، نشانگر این نکته است که انسان ، موجود پیچیده ای است که شرایط اجتماعی و فرهنگی بسیار پییچیده ای دارد و دقیقاً همین تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی اوست که امکان دستیابی به اصول مشترکی در این زمینه را غیر قابل حصول می سازد. دخالت شرایط فرهنگی ، اجتماعی در جای دیگری که تأثیر عوامل فرهنگی مثل اهمیت دادن به ارزش های خانوادگی ، اخلاقی و مذهبی بر شکل ساختار حقوق بشر زنان تأثیر گذاشته و به مرزبندیهای خاص می انجامد ، امکان پذیر نیست. در کشور ما دو عنصر ، بسیار مهم و تعیین کننده است ؛ یکی تاریخ و تمدن چند هزارساله ، و عنصر دوم مذهب و ارزشهای اسلامی است که تهذیب و غنی ساختن فرهنگ ملی ما بیشترین نقش را در تشکیل ساختار تاریخ و جامعه ی ما ایفا نموده است. در واقع ترکیب این دو عنصر اساسی ، ساختار حقوق انسانی و بخصوص حقوق زنان در این سرزمین را تعیین می نماید. بنابر این بهره گیری از واژه ی برابری بر اساس عدالت ، بهترین راه مبارزه با هرگونه حق کشی و تبعیض علیه زن است و این همان حرف نو بلکه جدیدترین و مترقی ترین نوع دموکراسی و تساوی زن و مرد است ؛ یکسان ساختن زمینه ی رشد زنان شاغل و خانه دار به منظور آشنایی با حقوق اجتماعی ، سیاسی و مسئولیت های خانوادگیو هموار ساختن راه برای زنان کشور جهت ایفای نقش خود در تحقق اهداف انقلاب اسلامی و گسترش ارزشهای دینی و فرهنگی و مشارکت آنان در مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم و استعمار و همه ی اشکال تبعیض به استثنای مختصات شرعی. توجه به ارائه ی خدمات حقوقی به زنان و استفاده از ابزارهای قانونی و حقوقی برای احیای حقوق زنان با کمک فقهاء و علماء و مراجع و آیات عظام در جهان معاصر. هدفمند بودن دفاع از حقوق زنان به منظور رسیدن جامعه ی اسلامی ایران به وضعیت مطلوب حقوق خانواده. توجیه نخبگان فکری جامعه در مورد اهداف این حرکت. شناسایی تخریب گران فکری در مباحث زنان و رقابت علمی ، سیاسی و فرهنگی با تفکری که جنبش های فمنیستی را طراحی کرده و به مهندسی افکار عمومی در این جهت می پردازد. طراحی شیوه های زدودن تفکرات بی پایه در مورد زنان. آگاهی زنان از وظیفه ی اصلی ، حیاتی ، تعیین کننده و بسیار حساس و مقدس خود نسبت به ایجاد و حفظ کانون گرم خانواده که اساس و پایه ی اصلاح جامعه است و شناخت مسئولیت سنگین تربیت نسلی مبتنی بر ارزشهای انسانی که موجب می شود زن از ثمره ی فکر و دامان خویش استفاده ی بهینه ببرد.

دسته ها : زن و دفاع مقدس
سه شنبه 1389/6/16 5:16

هم جبهه، هم پشت جبهه در آن روزهایی که دشمن، پشت دیوار خرمشهر منتظر ورود بود و شهر به تدریج از ساکنان خود خالی می شد، خواهران بسیج و سپاه خرمشهر از جمله زنانی بودند که ضمن جلوگیری از مهارت خانواده هایشان، خود به محافظت از انبار مهمات پرداختند. کار این خواهران تحویل مهمات و رساندن آنها به رزمندگان اسلام بود. محل استقرار عده ای دیگر از این زنان شجاع، مسجد جامع خرمشهر بود که برای کندن سنگر به نقاط حساس شهر اعزام می شدند. با اینکه تعداد آنها اغلب زیاد نبود ولی دلهایشان چون دریا وسیع و چون کوه محکم و استوار بود و این شجاعت و رشادت، باعث دلگرم شدن رزمندگان و پایداری آنها در برابر دشمن بعثی می شد. زنان تا آخرین روزها در خرمشهر باقی ماندند. تا جایی که برادران با زور آنها را از شهر خارج کردند. زنان نه تنها با کندن سنگر و تهیه غذا باری رزمندگان و حفاظت از مهمات، ایشان را یاری می دادند، بلکه گاهی با اینکه تعلیمات نظامی را در سطح ابتدایی گذرانده بودند ساعت ها در خط مقدم جبهه در برابر دشمن بعثی می جنگیدند. • پیرزن و سربازان عراقی پیرزنی عرب، در سوسنگرد زندگی می کرد و با داشتن شوهری پیر و نابینا خیلی شجاعانه از شهر دفاع کرد، معروف است که او با چوب دستی خود، چند سرباز عراقی را از پای درآورد . • اسارت عراقی ها شیرزنی یازده تن از سربازان عراقی را به اسارت می گیرد. این زن رزمنده که مادر شهید نیز بود، هنگامی که عراقیها به شهر سوسنگرد آمدند آنها را به خانه خودش دعوت می کند و برایشان غذا تدارک می بیند، موقعی که آنها مشغول استراحت بودند، درب اتاق را از پشت قفل کرده و نیروهای بسیجی را خبر می کند و آنها را به اسارت می گیرد . • دفن شهدا و نگهبانی جنازه ها در خرمشهر خواهری بود به نام زهره حسینی، او در هفته اول جنگ پد شهیدش را با دست های خود دفن کرد و روز یازدهم مهر هم بدن قطعه قطعه شده برادرش علی را، که در مدرسه به شهادت رسید. خداوند به او و خواهرش چنان تحمل داده بود که کارشان در گلزار شهدا دفن شهیدان و نگهبانی جنازه ها شد. • وقتی اسیر شدم اردوی تابستانی سپاه تمام شده بود. خودم را با قطار به اهواز رساندم. آن روز تمام منطقه را بمباران کرده بودند. همانطور که می رفتم با تشییع اولین شهید جنگ رو به رو شدم. درگیری های اصلی در آبادان و خرمشهر بود و من دنبال راهی بودم که خود را به آنجا برسانم. وسیله ای برای رفتن نبود. نمی دانستم چه باید کرد و چگونه می شود به آبادان رفت. کاش اصلاً از آبادان به تهران نرفته بودم که حالا اینطور سرگردان شوم. اگر برادرم بود کمکم می کرد، اما اهواز کجا و سپاه آبادان کجا؟ ناگهان دیدمش. باورم نمی شد. آمده بود اهواز تا سی نفر را به پشت جبهه منتقل کند. گفتم: اینها کی هستن؟ گفت: هیچی! پس برای چی به اهواز آمده اید؟ گفت: مشکل بنزین داشتیم. آمدیم بنزین ببریم. گفتم: من هم با شما می آم. گفت: نمی شه. اینها معتادن. زندان آبادان روزدن، مجبور شدیم بیاریمشون اینجا. و ادامه داد: چون اینجا جای مناسبی پیدا نکردیم، داریم برمی گردونیمشون به همون آبادان. به نظر معتاد نمی آمدند. قیافه های شان با بروبچه های ما فرق داشت. وحشت زده به نظر می رسیدند. عربی حرف می زدند. گفتم: اینها چرا عربند؟ چرا می ترسند؟ چیزی نگفت. من هم اصرار نکردم. وقتی در آبادان آنها را تحویل دادند، فهمیدم آنها اولین گروه اسرای عراقی بوده اند که در مرز شلمچه اسیر شده بودند. آن روز سی و یکم شهریور بود. هر کس به کاری مشغول بود که ناگهان شهر از این رو به آن رو شد! ولوله ای در شهر افتاد! آسمان را ابری از هواپیما پوشاند. عده ای رفتند و عده ای ماندند و پناه گرفتند. به سپاه آبادان رفتم و گفتم که آماده انجام هر کاری هستم و بدین ترتیب نماینده فرماندار در پرورشگاه و بیمارستان ها شدم. تعدادی بچه در پرورشگاه بودند. آذوقه شان کم بود. مسئولیت خروج انها را از منطقه به عهده گرفتم. در شهر به هیچ وجه نمی شد جان پناهی پیدا کرد. بچه ها را به کمک خواهر بهرامی و دکتر عظیمی و دستیارش «صفر» و یک پزشکیار و راننده به شیراز بردیم و با خیالی آسوده به آبادان برگشتیم، البنه نه به آبادان، بلکه... شب به «سربندر» رسیدیم. نیروهای زیادی آنجا بودند. می گفتند: شهر دارد سقوط می کند. جاده ها را بسته اند! رادیو این خبر را تایید نمی کرد. رایدو می گفت: عراقی ها آن سوی مرزها هستند! برای اینکه بی گدار به آب نزنیم، شب را در آنجا صبح کردیم. صبح حدود ساعت هفت به طرف آبادان راه افتادیم. در طول راه بچه های زیادی را می دیدم که آذوقه به شهر می بنرد. تعدادی دامدار هم بودند که دام و طیور به شهر وارد می کردند. صحنه ای غیرمعمولی بود، وجود انسان و حیوان در کنار هم! یکدفعه متوجه شدم عده ای زیر لوله های نفت دراز کشیده اند. هوا خیلی گرم بود. داشتم آنها را که در آن گرمای سخت زیر لوله های نفت دراز کشیده بودند دعا می کردم که دیدم دارند به طرف جاده می آیند. لباس سپاه به تن داشتند. باور نمی شد بچه های سپاه به سوی ما و به سوی وسایل نقلیه ای که کمی جلوتر و پشت سر ما می آمدند شلیک کنند! آرپی جی هم می زدند! بر اثر شلیک آرپی جی ماشین ما نصف شد. پزشکیار همراهمان به شهادت رسید و «صفر» جراحات عمیقی برداشت. من گیج و منگ شیشه ماشین را پایین کشیدم ببینم آنها که هستند! فکر می کردم ما را با نیروهای دشمن اشتباه گرفته اند! چون راننده گفت: یعنی نمی فهمند ما خودی هستیم؟ و با لحن ادامه داد: مثل اینک خودی و غیر خودی حالیشون نیست! و ماشین را نگه داشت. آنها داشتند عربی حرف می زدند: گفتم: اینها عربند! عرب؟! عراقی اند! راننده آرام گفت: پس اسیر شدیم! به او پرخاش کردم: ما را آوردی که تحویل عراقی ها بدی؟ گفت: خواهر؛ ما همه اسیر شدیم! همین طور که با راننده حرف می زدیم، عراقی ها رسیدند. در ماشنی قفل بود و نمی توانستند آن را از بیرون باز کنند. می شنیدم که می گفتند: گوم! گوم گفتم: چی می گید؟ دوباره گفت: گوم! فهمیدم منظورش این است که بلند شو! با فکر این که اسیر شده ایم. از ماشین پیاده شدم! برای ما اسارت در آن منطقه خیلی سخت بود، درست نزدیک شهر خودمان. و از آن سخت تر این که آنها ماهرانه ما را فریب داده بودند. باورمان نمی شد که اسیر شده باشیم، آن هم به این راحتی!

دسته ها : زن و دفاع مقدس
سه شنبه 1389/6/16 5:12

از عوامل زمینه ساز مشارکت بانوان در دفاع مقدس، پیروزی انقلاب اسلامی، تأکید موازین شرعی به دفاع بانوان از ارزشهای الهی، تأثیرپذیری از اسوه های ایثار صدر اسلام و تربیت در مکتب عاشورا میباشد. در این بخش تجلیلهای این ایثارها و شهامتها را از نظر خوانندگان میگذرانیم: شهامت بانوان در خرمشهر: یکی از مظلومانهترین جلوههای جنگ نقشی است که زنان قهرمان در شهرهای جنگی به دوش گرفتند، مناظر دردناکی آفریده شد، مادران جوانی که فرزند در آغوش، پذیرای بمب و موشک شدند و در ملکوتیترین حالات به سوی پروردگار خویش شتافتند، در حالی که مردانشان در دفاع از حریم میهن اسلامی در جبههها حضور داشتند. در آن روزهایی که دشمن پشت دیوار خرمشهر منتظر ورود بود و شهر به تدریج از ساکنان خود خالی میشد، خواهران بسیج و سپاه خرمشهر از جمله بانوانی بودند که ضمن جلوگیری از مهاجرت خانوادههایشان، خود به محافظت از انبار مهمات و رساندن آنها به رزمندگان اسلام پرداختند، محل استقرار عدهای دیگر از این زنان شجاع، مسجد جامع خرمشهر بود که از انجا برای حفر سنگر به نقاط حساس شهر اعزام میشدند. با اینکه تعداد آنها اغلب زیاد نبود، ولی دلهایشان چون دریا وسیع و چون کوه محکم و استوار بود و این شجاعت و رشادت به رزمندگان دلگرمی میداد. برخی زنان تا آخرین روز در خرمشهر باقی ماندند تا جایی که برادران با اصرار فراوان آنان را از شهر خارج کردند. آنان نه تنها با حفر سنگر و تهیه غذا برای رزمندگان و حفاظت از مهمات، ایشان را یاری میدادند بلکه گاهی با اینکه تعلیمات نظامی را در سطح ابتدایی گذرانده بودند ساعتها در خط مقدم جبهه در برابر دشمن بعثی میجنگیدند. شهامت بانوان در آبادان: با شروع تهاجم به شهر مقاوم آبادان به منظور مقابله و دفاع از این دیار و دفع تجاوز دشمن، از همان ابتدا خواهران متعهد و شجاع داوطلبانه به یاری سپاهیان و نیروهای مردمی و نظامی و انتظامی شتافته و در اموری چون احداث سنگر و تهیه مواد آتشزا و تدارک وسایل و مایحتاج رزمندگان و امداد و درمان و معالجه مجروحین مستقیماً حضوری فعال و مؤثر داشتهاند و اوج حضور حماسی و شجاعانه بانوان آبادانی پس از محاصره شهر و در تنگنا قرار دادن مردم باقیمانده در شهر، نمود چشمگیرتری دارد به نحوی که اکثری قریب به اتفاق همسران و خواهران، مادران و دختران سپاهیان و نیروهای مردمی و رزمنده، حاضر به ترک خانه و کاشانه خود و تنها گذاشتن همسر، برادران و مبارزان شهر نشده و با تقبل رنج و مشقات زندگی طاقتفرسا در شهری جنگزده، تحمل همه نوع مصایب را نموده و تا پای مجروح شدن و به شهادت رسیدن، دلاورانه مقاومت کردند و هر روز شاهد به خون خفتن عزیزانی بودند که زینبگونه آنان را تشییع و دفن نموده و به درمان و معالجه مجروحان در بیمارستانها همت گمارده بودند، در امر تدارک، تهیه خوراک و غذای رزمندگان فعال بودند و در کنار همه امور و پشتیبانیهای محورهای خطوط دفاعی در نمازهای پرصلابت و دشمنشکن شهر که تحت هیچ شرایط سخت و حاد ترک نگردید، شرکت و با حضور شکوهمند خویش روحیه سلحشوران را تقویت میکردند که آمار بالای جانبازان و شهدای زن آبادان خود مؤیدی روشن بر این ادعاست. این حضور و مشارکت تا پایان جنگ بطور مستمر ادامه داشت مگر در مواردی که به دستور فرماندهان نظامی دستور تخلیه شهر داده میشد. اسارت تعدادی از زنان خود حکایتی گویا و روشن از حضور زنان متعهد در سنگرهای پشتیبانی، امداد و درمان است که حتی حاضر به رها نمودن مجروحین نشدند. تدارکات و پشتیبانی رزمندگان: خواهران بسیجی علاوه بر آنکه در ستادهای پشتیبانی و مجروحین ایفا نمودند. بانوان درخصوص پتوشویی، لباسشویی رزمندگان، رفوی لباس و ملحفه و تعمیر پوتین در مناطق جنگی حضور دلگرم کنندهای برای حماسه آفرینان داشتند. بانوان در کانونهایی چون انجمن اسلامی. سنگرنشینان را حمایت کردند، همچنین حداقل معیشت و دارایی زینتی خویش را به رزمندگان اختصاص دادند و با برپایی جلسات روضهخوانی، برگزاری دعا و نیایش از حمایت معنوی نیز دریغ نورزیدند. مادران در هنگام شهادت فرزندان برومندشان زیباترین شعارها و مرثیههای مبارزهطلبانه را بر زبان جاری میساختند و هر بار با رویی گشادهتر آمادگی بیشتر خود را برای تقدیم دیگر فرزندانشان به پیشگاه اسلام اعلام میکردند. در پشت جبهه سنگینترین وظیفه در بیمارستانهای صحرایی و در شهرها به مجروحین و مصدومین جنگ تعلق داشت که این مسئولیت برعهده زنان فداکار بهیار و پرستار و پزشک بود. حضور فعال خواهران بسیجی در بخش تولید لباسهای ضدشیمیایی رزمندگان از دیگر جلوههای ایثار این فداکاران است. این خواهران در مراکزی که مواد خنثی کننده مواد شیمیایی بسته بندی میشد و نیز در مراکزی که لباس های ضدشیمیایی رزمندگان چسبزنی میگردید و خود این چسبها از ترکیبهای شیمیایی عارضهدار بود، مشغول خدمت به اسلام بودند. بسیج خواهران برای مقابله با فعالیت های ضدانقلاب و منافقین درخصوص اطلاعات و عملیات، حضور پرتحرک و چشمگیری داشتند. خواهران دانش آموز علاوه بر کمک های به ظاهر اندک اما ارزشمند با نامههای تکاندهنده و لبریز از احساسات مذهبی و علایق درونی به مبارزان، از راه دور رزمندگان اسلام را تهییج و برای پیروزی آنان علیه کفر و ستم دعا میکردند. نقشهای تربیتی و عاطفی: بانوان ضمن محدود نگاه داشتن سطح توقعات خود در غیاب مردان تمامی مسئولیتهای پرورشی و اقتصادی خانواده را عهدهدار شدند و مشکلات ناشی از جنگ از جمله خاموشی های بی وقفه، کم آبی، کمبود موادغذایی و گرانی را تحمل کردند و با آگاهی از شرایط، سادهزیستی و قناعت را بیش از پیش نصبالعین خود قرار داده و حال و هوای روحانی و ملکوتی جبهه ها را به زیباترین شکل در خانه ها به نمایش گذاشتند. به رغم فضای تبلیغاتی مسموم بوقهای وابسته به استکبار و نفاق، زنان به جهانیان نشان دادند که ملت ایران قوی و دارای عزمی والا و روحیهای بالاست. نمونه دیگر از صحنه ای شکوهمند ایثار بانوان، ازدواج آنان با جانبازان است. آن زن پاکدامنی که ازدواج با یک جانباز را افتخار میداند واقعاً به مقام والای انسانی رسیده و هر انسان آزادهای از این ایثار، درس اخلاص و دیانت و ولایت را فرا میگیرد. این موارد نمونة ناچیزی از خلق حماسه در جبهه های جنگ و دفاع مقدس توسط زنان میباشد. نویسنده: بهزاد ایمنی، آرزو کرمپوریان

دسته ها : زن و دفاع مقدس
يکشنبه 1389/6/14 1:24

تحقیقات نشان می دهند که جوان ترها، زنان، مجردها، جدا شده ها و طلاق گرفته ها ت مایل دارند که استرس های زندگی را نسبت به گروه های دیگر با حساسیت بیشتری مورد ارزیابی قرار دهند. به دلائلی که هنوز روشن نیست، درصد بیشتری از زنان دچار افسردگی می شوند و نسبت زنان به مردان در کشورهای صنعتی دو بر یک است (براون و هریس 1978) نظر به اینکه بانوان جانباز نقش بسیار مؤثری در ساختار خانواده و تربیت فرزندان خود دارند و با توجه به اینکه زنان بیشتر از مردان در معرض استرس قرار دارند و ممکن است به دلیل جانبازی تغییری در وضعیت روانیش بوجود آید و دچار ناراحتی های اعصاب و روان قرار گیرد و عوارض منفی آن گریبانگیر فرزندان، شوهر، خانواده، اجتماع و ... گردد سؤالی که مطرح است این است که زنان جانباز در چه مرحله ای از مشکلات روان شناختی قرار دارند و در جهت پیشگیری از بوجود آمدن عواقب بعدی چه راهکارهایی وجود دارد. ضرورت طرح: با توجه به اینکه زنان نقش بسیار مؤثری در کانون خانواده و همچنین اجتماع به عهده دارند و مشکلات روانی آنان می تواند باعث ایجاد مشکلات متعدد عاطفی در فرزندان شود و اختلافات زناشویی را باعث گردد از سوی دیگر معلولیت و جانبازی زنان می تواند در تشکیل خانواده مشکل ساز باشد به همین دلیل لازمت طی تحقیق به بررسی مشکلات اینگونه زنان پرداخته شود و اینکه جامعه می تواند چه نقشی در تخفیف مسائل روانی این قشر بعهده گیرد. در حالی که چنین تحقیقی تاکنون در سطح بنیاد انجام نشده است ضرورت آن بیش آشکار می گردد تا در جهت پیشگیری، آموزش و درمان راهگشا باشد. 3- بررسی مختصر متون: جنگ تحمیلی عراق و ایران تعداد زیادی معلول جسمی و روانی برجای گذاشته است. در مورد تأثیر جنگ در ایجاد اختلال روانی تاکنون تحقیقات بسیار زیادی انجام گرفته است. خصوصاً بعد از جنگ جهانی اول و دوم، جنگ ویتنام، کره و جنگ اعراب و اسرائیل تحقیقات وسیع و دامنه دار در کشورهای مختلف بر روی سربازان و افسران ارتش انجام گرفته است که همگی نشان دهنده تأثیرات مختلف جنگ و جبهه در واکنشهای رفتاری و روانی افراد می باشند. بطور خلاصه می توان گفت که پدیده جنگ بر همه افراد به یک میزان تأثیر نگاشته است کما اینکه در جنگهای فوق الذکر تنها 10% از افراد دچار اختلالات شدید روانی رفتاری و عاطفی شده اند. بر اساس مطالعات انجام گرفته، اثرات روانی جنگ به سه صورت مشاهده می شود: نخست تأثیرات کوتاه مدت بر اساس ترس، بی خوابی، افسردگی، احساس تنش و ... دوم تأثیرات دراز مدت که تحقیقات جنگ نشان داده اند که عوارض روانی جنگ گاهی اوقات تا چهل سال پس از جنگ نیز دوام داشته است. برای مثال تحقیقات لپک وراتریز (1981-1982) نشان می دهند که سربازان سالها پس از جنگ از لحاظ ایجاد روابط اجتماعی روابط دوستانه و صمیمی و نیز بیان احساسات و اعتماد به دیگران و کنترل تکانشهای عصبی تفاوتهای معنی دار با جمعیت عادی از خود نشان داده اند و سوم تأثیرات تأخیر یافته که گاهی علائم روانی و استرس، سالها پس از جنگ به علت مواجه شدن با یک محرک که یادآور جنگی است تشدید می گردد. بر اساس مطالب ذکر شده جانبازان جنگ تحمیلی به دو علت با مشکلات عدیده ای روبرو هستند این عزیزان از یک سو با مشکلات ویژه قشر خود دست به گریبان می باشند که می تواند در روابط جانباز در خانواده و اجتماع تأثیر منفی داشته باشد از سوی دیگر مانند جمعیت عمومی با مشکلات روزمره زندگی و معضلات اجتماعی و فقر اقتصادی قشر طبقاتی و .... روبرو می باشند. بدون شک تا ملات درون خانواده یکی از مهمترین عوامل تأمین کننده سلامت درونی فرد محسوب می گردد. رابطه درون خانواده، چنانچه به نحوی باشد که منتج به اضطراب برای اعضاء خانواده گردد، اینست درونی افراد را به خطر می اندازد و این خود می تواند سر منشأ بسیاری از مشکلات روانی، رفتاری و شخصیتی برای آنها بشود. تحقیقات نشان داده اند که جوانترها، زنان مجردها، جدا شده ها و طلاق گرفته ها و تمایل دارند که استرسهای زندگی را نسبت به گروههای دیگر با حساسیت بیشتری مورد ارزیابی قرار دهند (کولبرگ و کوسترک) نتایج بررسی آماری نتایج نشان می دهد که این طرح اثر بخشی خوبی در روند بازتوانی جانبازان اعصاب و روان داشته است و علیرغم وجود مشکلات اجرایی و اداری، این طرح توانسته است چه در کل و چه در اجزاء و عناصر بازتوانی کمکهای شایان توجهی به جانبازان گروه نمونه بنماید. هر چند در این طرح بدلیل طولی بودن آن با مسائل و مشکلات زیادی روبرو بودیم که از جمله آن از دست دادن تعدادی از جانبازان در گروههای نموه و گواه، لکن گروههای نمونه وگواه در هر دو استان در روند یکساله پژوهش همواره در دسترس گروه درمان بود و کلیه برنامه های از پیش تعیین شده در منشور بازتوانی اجرا شد. نتایج حاصله از انجام تست های آماری این واقعیت را نشان می دهد که جانبازان گواه نمونه در طی یکسال فعالیت توانبخشی توانسته اند در محورهای مختلف بازتوانی به موفقیتهای خوبی دست یابند و این تفاوتها در کل معنی دار بدست آمد، که ذیلاً به شمه ای از نتایج آماری اشاره خواهد رفت. 1) مقایسه گروههای نمونه و گواه در پایان طرح آزمایشی در استان کهگیلویه و بویراحمد نشان داد که گروه نمونه در این استان در کلیه محورهای بازتوانی تفاوت معنی داری را با جانبازان گروه گواه داشتند. (05/0>p و 51/7=T) همچنین جانبازان گروه نمونه در انتهای طرح در مقایسه با وضعیت روانی، اجتماعی آنان در شروع طرح، پیشرفتهای قابل توجهی نشان دادند و تفاوت معنی داری را با وضعیت اولیه پیدا کرده اند. (05/0>p و 24/10=T) در محورهای مختلف روابط خانوادگی، درمان، سازگاریهای حرفه ای، شغلی، آموزشی و تحصیل و فعالیتهای اجتماعی نیز ارزیابی انجام شد که مختصری از نتایج آن در ذیل می بینیم: آزمون T، بین میانگین گروه نمونه در ارزیابیهای اولیه و نهائی در استان کهگیلویه و بویراحمد نشان داد که این گروه بصورت معنی داری در محور بهبود روابط خانوادگی نسبت به وضعیت اولیه پیشرفت کرده است. و به این ترتیب رابطه جانباز با خانواده و اطرافیانش در سایه فعالیتهای تیم درمان و توانبخشی بهبود یافته است. (05/0>p و 51/7=T) مقایسه میانگین عنصر پیشرفتهای درمانی در جانبازان گروه نمونه در این استان نشانگر پیشرفتهای معنی داری است و این مطلب پویایی طرح را در درمان و توانبخشی جانبازان گروه نمونه نشان می دهد. (05/0>p و 36/6=T) شغل ناسازگاریهای حرفه ای از محورهای عمده در فعالیت توانبخشی است مقایسه وضعیت گروه نمونه با خودش پس از سپری شدن طول مدت پروژه تفاوت معنی داری را نشان می دهد. استان کلکیلویه و بویراحمد با وجود فرصتهای شغلی توانسته است در این محور بر میزان اشتغال و سازگاری شغلی و حرفه ای بیفزاید. (05/0>p و 26/3=(T آزمون T بین میانگین گروه نمونه با نمونه در عنصر ارتقاء تحصیلی و آموزشی استان کهگیلویه و بویراحمد تفاوت معنی داری را نشان داد این تفاوت حاکی از موفقیت تعداد قابل توجهی از جانبازان گروه نمونه است که در طی اجرای پروژه توسط مشاورین دلسوز در جهت آموزش و تحصیل هدایت شده اند.(05/0>p و 5/7=T) فعالیتهای مفید و مثبت اجتماعی نیز از محورهای مهم بازتوانی است که گروه نمونه در استان کهگیلویه و بویراحمد تفاوت معنی داری را پس از اجرای طرح نشان داده اند. فعالیت هماهنگ و همه جانبه کلیه معاونتهای تخصصی در بنیاد جانبازان زمینه را برای رشد و اعتلای فرهنگ جانبازی در اجتماع باز می کند و جانبازان بدین طریق در جایگاه شامخ خود قرار می گیرند. بررسی وضعیت جانبازان در گروه گواه در استان کهگیلویه و بویراحمد از این است که در طی چند سال گذشته بنیاد جانبازان بطور فعال در جهت حل مشکلات جانبازان تلاش نموده است و آزمون T تفاوت معنی داری را در سازگاری روانی و اجتماعی جانبازان حتی در گروه گواه نشان می دهد هر چند تفاوت میانگینها بسیار زیاد نیست و در کل مقایسه دو گروه نمونه نشان می دهد که جانبازان گروه نمونه در کلیه محورهای بازتوانی تفاوتهای فاحش را نسبت به وضعیت اولیه خود پیدا کرده اند ولی این تفاوت در گروه گواه بسیار اندک یافته شد. آنچه از این نکته قابل استنباط است اینکه سرعت حرکت و پیشرفت سازگاری روانی، اجتماعی هم اکنون و با فعالیتهای جاری کند و یا ملموس نیست ولی اجرای برنامه های توانبخشی به این حرکت سرعت فوق العاده ای می بخشید. 2) مقایسه گروههای گواه و نمونه در پایان طرح آزمایشی بازتوانی در استان خوزستان نشان داد که گروه نمونه در این استان نیز در کلیه محورهای بازتوانی تفاوت معنی داری را با جانبازان گروه گواه داشتند. آزمون T در مقایسه گروههای گواه و نمونه استان خوزستان در ابتدای شروع طرح در این استان تفاوت معنی داری را نشان نداده بود. (05/0>p و23/1=T) در حالیکه ارزیابی و مقایسه نتایج آن را در ابتدا و خاتمه طرح بر روی جانبازان گروه نمونه تفاوت معنی داری را در این گروه از جانبازان نشان داد و این مطلب روشن شد که اجرای طرح بازتوانی در این استان نیز موفق بوده توانسته است به مقدار زیادی به سازگاری روانی، اجتماعی جانبازان در این استان کمک نماید. (05/0>p و 54/5=T) در این استان نیز ارزیابیها در عناصر پنجگانه بازتوانی روابط خانوادگی، درمان، سازگاری شغلی و حرفه ای، آموزش و تحصیل و فعالیتهای اجتماعی انجام یافته که ذیلاً به نتایج آماری آن اشاره می شود: آزمون T در مقایسه میانگین گروه نمونه با نمونه در بین ارزیابی اولیه و نهایی تفاوت معنی داری را نشان داد به این معنی که مشاوره و مددکاری و بازدید منزل و بطور کلی فعالیتهای بازتوانی گروه درمان بطور مؤثری در بهبود روابط خانوادگی جانبازان گروه منزل تأثیر گذاشته است. (05/0>p و 2/5=T) همین تفاوت و اختلاف معنی دار در آزمون T بین میانگین گروه نمونه با نمونه در محور درمان می بینیم و آن نماینگر فعالیتهای خوب و منظم گروه درمان و توانبخشی در رسیدگی درمانی اجرای این گروه از جانبازان است. (05/0>p و 48/5=T) این آزمون در محور سازگاری شغلی و حرفه ای معنی دار نبود. در طی اجرای طرح هر چند تلاش شد تا با ایجاد رابطه ارگانیک بین دو معاونت در بعد اشتغال و سازگاری حرفه ای نیز به جانبازان نمونه استان خوزستان خدمات پیش بینی شده در منشور طرح ارائه شود ولی متأسفانه این موفقیت ناچیز بود. (05/0>p و 86/1=T) تأثیر فعالیتهای آموزشی مثل اشتغال در حدی نبود که تفاوت معنی داری را در بین ارزیابی اولیه و نهایی که جانبازان گروه نمونه بوجود آورد. (05/0>p و 059/0=T) همچنین آزمون T بین میانگین گروه نمونه در ارزیابی اولیه و نهایی نیز تفاوت معنی داری را در م حور فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی نشان نداد. (05/0>p و 75/1=T) آنچه که از جدول آزموون در استان خوزستان بر می آید این نکته پیداست که با وجود تلاش مرکز بهداشت روانی برای هماهنگی معاونتهای تخصصی در این استان برای اجرای هماهنگ این طرح موفقیت ها کم بوده و معاونت بهداشت و درمان بنیاد استان خوزستان توانسته است از همکاری و مشارکت معاونتهای آموزش و اشتغال و فرهنگی و هنری برای بازتوانی روانی، اجتماعی و شغلی جانبازان گروه نمونه استفاده کند و این مطلب نکته مهمی است به این معنی که اگر هر کدام از معاونتهای تخصصی فعالیتهایی را بصورت جدا از هم و بدون مشارکت یکدیگر داشته باشند بعید بنظر می رسد جانباز اعصاب و روان که دارای مشکلات گوناگون روانی اجتماعی است خدمات لازم را از فعالیتهای درمانی- حمایتی بنیاد دریافت کرده و در راستای بازتوانی قرار گیرد. در گروه جانبازان گواه که از طرح توانبخشی بهره مند نشد و صرفاً مطابق روال و مقررات بنیاد خدمات رفاهی دریافت نموده بودند. ارزیابیهایی انجام شد که ذیلاً بصورت مختصر به آنها اشاره می شود آزمون T بین ارزیابی اولیه و نهایی گروه در عنصر روابط خانوادگی تفاوت معنی داری را نشان نداد. (05/0>p و 153/0=T) در محور پیشرفتهای درمانی نیز در این گروه از جانبازان که مطابق روال عادی و مقررات جاری خدمات دریافت می نمودند تفاوت معنی داری دیده نشد. (05/0>p و 86/0=T) آزمون T بین میانگین گروه گواه در ارزیابی اولیه و نهایی برای سازگاری حرفه و شغلی تفاوت معنی داری را نشان نداد. (05/0>p و 83/0=T) این گروه در عنصر آموزش و پیشرفتهای تحصیلی نیز در طی دوره اجرای طرح پیشرفتی نداشتند و نسبت به ارزیابی اولیه تفاوت معنی داری را نشان ندادند. (05/0>p و 49/1=T) تفاوت بارز و معنی دار گروه نمونه و گواه در استان خوزستان در پایان طرح نمایانگر رشد و پیشرفت جانبازان گروه نمونه در راستای اهداف بازتوانی است. (05/0>p و 39/=T) بحث: تجزیه و تحیلیل آماری اطلاعات بدست آمده از اجرای آزمایشی طرح بازتوانی در دو استان کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان حاکلی از اثر بخشی این طرح در روند بازتوانی جانبازان اعصاب و روان است. همانطوری که دیدیم تعداد 400 نفر از جانبازان اعصاب و روان بصورت تصادفی در دو گروه گواه و نمونه قرار گرفته اند و طرح مطابق منشور مشخص در دو استان اجرا شد. نهایتاً نتایج طرح مؤید این مطلب ا ست که هم بصورت نظری و هم عملی این طرح توانسته است که به توانبخشی روانی و اجتماعی جانبازان کمک نماید هر چند شاید لازم به ذکر نباشد که طرح بازتوانی بر خلاف راهبردهای جاری در سطح بنیاد جانبازان و حتی قوانین و عرف عادی و جاری کشور است چون تا بحال جانباز اعصاب و روان پی برده بود که هر قدر بر میزان معلولیت و آشفتگی روانی، اجتماعی خود بیفزاید و بدین طریق درصد از کارافتادگی را با روشهای مختلف بالا برد توانسته است زمینه دریافت تقویت کننده های مادی و معنوی را از بنیاد جانبازان و یا سایر سیستمهای حمایتی کشور برای خود هموار نماید لذا در خانه هر روز بیشتر از گذشته پرخاشگری می نمود و شئونات خانوادگی را از بین می برد به درمان خود اهمیت نمی داد تا هر روز بیمارتر و معلولتر شود و یا آشفته تر بنظر رسد و اگر زمانی بدنبال درمان می رفت از آن بعنوان ابزاری باری حفظ و ارتقاء درجه معلولیت و ناتوانی استفاده می کرد. در محل کار حضور پیدا نمی کرد و در صورت حضور بعنوان عنصری غیر مولد و بعضاً مخل سیستم قلمداد می شد کارفرمایان نیز بطبع از پذیرش و بکارگیری این قشر مظلوم پرهیز می کردند.در بعد آموزش و تحصیل نیز وضعیت بهتر از این نبوده است نه خود این عزیزان بصورت جدی دنبال آموزش و تحصیل می رفته اند و نه تشویق و تقویتی در این زمینه ها وجود داشت. در ابعاد اجتماعی و فرهنگی نیز متأسفانه جانباز اعصاب و روان را نوعاً با طرح القاب منفی و بعضاً توهین آمیز خطاب می نموده اند و در ابعاد فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و ورزش جایگاه شرکت و رشد برای این عزیزان وجود نداشت. با این توصیف مظلومیت جانباز اعصاب و روان در ابعاد مختلف زندگی مبرهن و واضح است بدین ترتیب نه تنها این عزیزان در اجتماع مطرود بوده و جایگاه مناسبی نداشته اند بلکه حتی در بین خانواده خود نیز مورد قبول نبوده و حتی بعضاً مغبوض واقع شده اند. طرح بازتوانی با نگرش جامعه و سیستمیک و با استفاده از کلیه امکانات در بنیاد جانبازان و سازمانهای حمایتی دیگر درصدد رشد و ارتقاء جانبازان اعصاب و روان در کلیه ابعاد زندگی اعم از روابط بین فردی و خانوادگی، درمان، سازگاری حرفه ای و شغلی، آموزش و تحصیل و ارتقاء جایگاه اجتماعی و فرهنگی است و همانگونه که ذکر شد در این زمینه ها به نتایج نظری و عملی و آماری قابل توجهی در روند اجرای آزمایشی طرح رسیده است که ذیلاً به طرح نتایج نظری اشاره خواهد رفت: نتایج نظری طرح بازتوانی در دو استان کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان: 1- ارتباطات اداره کل امور جانبازان اعصاب و روان با جانبازان اعصاب و روان: با اینکه این اداره یک سازمان ستادی است و وظیفه آن سیاستگذاری و برنامه ریزی و در کل مدیریت بهداشت روانی در سطح کشور برای جانبازان علی الخصوص جانبازان اعصاب و روان می باشد، اجرای طرح بازتوانی و نظارت و کنترل آن باعث ارتباطات بیشتر این اداره با بنیاد استانها و علی الخصوص جانبازان اعصاب و روان می گردد. متأسفانه جانبازان اعصاب و روان حاد بدلیل نداشتن بصیرت کافی دسترسی به بنیاد نداشته اند و بنیاد جانبازان استانها نیز حتی محل سکونت آنان را نمی شناسد و لذا تعدادی از این عزیزان در مناطق روستایی و دورافتاده از مظلومیت مضاعفی رنج می برند. 2- توجه مسئولین بنیاد استانها به مشکلات جانبازان اعصاب و روان: بازخورد رفتاری منفی جانبازان اعصاب و روان بمرور ایام باعث ایجاد نگرش منفی در بین مسئولین بنیاد استانها شده است و این سیکل معیوب باعث خارج شدن این عزیزان از دریافت خدمات رفاهی و درمانی گشته و این مطلب حتی در رابطه با جانبازانی که بصیرت و بینش کافی ندارند و حتی بنیاد جانبازان را بعنوان سازمان متولی نمی شناسند و به آن مراجعه نمی کنند تسری پیدا کرده است. با اجرای طرح توانبخشی همه مسئولین بنیاد در رده های مختلف به مشکلات جانبازان اعصاب و روان آشنا شده و در جهت حل معضلات این عزیزان ممکن را انجام می دهند. 3- فعالیت گروهی تیم (گروه) تخصصی روانپزشکی بر روی مشکل جانباز اعصاب و روان: همان طوری که می دانیم کار درمان روانی، کاری است گروهی، که در آن روانشناس، روانپزشک، مددکار، اجتماعی کار درمانگر با دیدی پردامنه و همه جانبه و با در نظر گرفتن کلیه ابعاد زندگی به درمان و توانبخشی بیمار اعصاب و روان می پردازند و در این کار تیم را روانپزشک هدایت و رهبری می کند. ولی متأسفانه امروزه در کار پیچیده درمان و توانبخشی جانباز اعصاب و روان در استانها این همکاری و تعاون کمتر صورت می گیرد و درمان جانباز با دارو درمانی و یا پاره ای از خدمات دیگر انجام می پذیرد و نهایتاً چون مشکلات جانباز همه جانبه حل نمی شود به مزمن شدن بیماری عصبی- روانی جانباز منجر می گردد. طرح توانبخشی زمینه کار گروهی را در درمان و توانبخشی جانباز اعصاب و روان باز می کند و کلیه اعضای تیم درمان از زوایای مختلف درصدد حل و فصل و درمان معضلات اجتماعی روانی و خانوادگی جانباز بر می آیند. 4- فعالیت سیستمیک معاونتهای تخصصی (اشتغال، فرهنگی و بهداشت و درمان) بر روی مشکلات جانبازان اعصاب و روان: برای تحقق بازتوانی بصورت عام در جانبازان اعصاب و روان و برای ایجاد زمینه و بستر مناسب برای توانبخشی روانی، اجتماعی و شغلی جانبازان لازم است تا کلیه معاونتهای تخصصی بهداشت درمان، آموزش و اشتغال و فرهنگی و هنری بصورت هماهنگ به حمایت جانباز اعصاب و روان پرداخته و همزمان با درمانهای دارویی و روان درمانی و مددکاری، مشکلات شغلی و تحصیلی جانباز نیز مرتفع شده و از حیثیت فرهنگی نیز تغذیه شود چه عدم پوشش فرهنگ و خلاء فرهنگی یکی از مبانی ایجاد نابسامانی روانی در جانبازان می شود که روزی در جهت حفظ و اعتلای آن جانبازی نموده اند. طرح توانبخشی بصورتی عینی و عملی زمینه اجرای بازتوانی در جانبازان اعصاب و روان با کمک و مساعدت و هماهنگی کلیه معاونتها را فراهم آورده است. 5- حل و رفع مشکلات جانبازان در ابعاد خانوادگی، درمانی، شغلی، تحصیلی و اجتماعی در محل: گروه درمان و توانبخشی با ارتباط مستمر و نزدیک با جانباز و خانواده او توانسته اند بسیاری از مسائل و معضلات درمانی روابط خانوادگی، شغلی و اجتماعی و تحصیلی جانبازان و خانواده آنان را مرتفع نمایند. حضور روانپزشک و سایر اعضای تیم درمان در محل زندگی جانباز تأثیر بسزایی در روشن شدن دامنه مشکلات جانباز و حل و فصل مناسب آن می گردد. 6- مشخص شدن مشکلات غیر قابل حل در زمان اجرای طرح: بعضی از عزیزان جانباز پس از سپری شدن مدت زمان زیاد از ابتلا به بیماری و تحمل عوارض ناشی از آن دارای مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی حادی هستند. گروه درمان در چنین مواردی تلاش نموده اند تا با استفاده از کلیه امکانات موجود در رفع آن و سامان بخشیدن به زندگی این عزیزان همت نمایند، لکن بعضی از این مشکلات در حدی است که حل و فصل آن از حدود امکانات و اختیارات گروه درمان و توانبخشی خارج است، در چنین مواردی حداقل این معضلات شناسایی و به بنیاد اعلامی می شود. 7- درمان و توانبخشی در محل زندگی جانباز اعصاب و روان: امروزه علم روانپزشکی بر این است که درمان و توانبخشی بیماران روانی در محل زندگی آنان از کیفیت و کارآیی و اثر بخشی بهتری برخوردار است لذا اگر چنانچه با تداوم این طرح بتوانیم از ایجاد و گسترش مراکز نگهداری و بیمارستانی تمام وقت پرهیز کرده و درمان و توانبخشی را در اجتماع و محل زندگی جانبازان ببریم در درمان و توانبخشی این عزیزان قدم مهمی برداشته است. 8- درگیر شدن کارشناسان امور بهداشت روانی با مشکلات جانباز اعصاب و روان: تاکنون برنامه ریزی درمان و توانبخشی در بنیاد جانبازان طوری نبوده است تا کارشناسان بهداشت روانی و گروه توانبخشی با کلیه مشکلات جانباز درگیر شده و از نزدیک با او ردد آشنا باشند لذا در اغلب موارد مشکلات جانباز اعصاب و روان در یک سو و امکانات درمانی و پرسنل تخصصی در سوئی دیگر قرار داشته اند. تا حدی که در بعضی از موارد آدرس محل سکونت جانبازان حاد را نیز در اختیار ندارند. این طرح به کارشناسان و گروه درمان و توانبخشی کمک نموده تا درگیر در موضوع کار خود شوند در روند و سیر درمان و توانبخشی جانباز، اعصاب و روان قرار گیرند. 9- احساس غرور و هویت برای جانبازان در محل زندگی و اجتماع و همسایگان: بدون شک سرکشی و بازدید منزل جانبازان اعصاب و روان روحیه آنان را تقویت می نماید و خانواده آنان نیز از داشتن چنین جانبازی در بین خانواده خود احساس خرسندی و غرور می کنند. متأسفانه در گذشته بعضاً بدلیل کم توجهی به این قشر مظلوم بعضی از افراد و همسایگان نیز بادیه ناپخته و خامی به جانباز اعصاب و روان و خانواده او می نگریستند. ولی با اجرای طرح و حضور مکرر و مرتب کارشناسان و مسئولین بنیاد در محل زندگی جانباز این مشکل برطرف شده و پس از مدتی فعایت گروه درمان، حتی خانواده جانباز از داشت چنین عضوی احساس غرور و افتخار می کنند. 10- شناسایی ریشه ای هویت جانباز و گردآوری کلیه اطلاعات مردم شناسی، روانشناسی و روانپزشکی او: یکی از مشکلات مهم در بعد برنامه ریزی و هدایت خدمات درمانی و رفاهی جانبازان اعصاب و روان نداشت اطلاعات دقیق از جانباز و نوع مشکلات او در ابعاد مختلف درمانی، شغلی، رفاهی، معیشتی، تحصیلی و اجتماعی است که تاکنون گردآوری آن بصورت علمی و دقیق و کارشناسی میسر نبوده است. اجرای طرح بازتوانی زمینه بسیار مساعدی را برای شناسایی دقیق جانباز از ابعاد مختلف می شود و بر اساس آن آمار و اطلاعات دقیق و علمی می توان برنامه ریزیهای کوتاه مدت و بلند مدت برای این عزیزان فراهم نمود. 11- جهت دار شدن خدمات و حمایتهای بنیاد جانبازان از جانبازان اعصاب و روان: بی شک اداره امور جانبازان از مشکل ترین کارهای جاری است و بنیاد جانبازان با بکارگیری نیروهای انسانی متعهد و متخصص درصد رسیدگی به جانبازان و حل معضلات زندگی آنان در ابعاد مختلف می باشد لکن این خدمات و حمایتهای بعضاً در جهت هدف و آرمان مشخصی نبوده و یا لااقل جانباز را در راستای اهداف عالیه و بازتوانی روانی، اجتماعی قرار نمی دهید طرح بازتوانی با جهت گیری در راستای اهداف توانبخشی تلاش می کند تا جانبازان در جهتی تقویت شده و در طریقی حرکت نمایند که در آینده جایگاه شامخ خود را باز یابند ضمن اینکه به مزایای مادی و معنوی نیز در طول زمانی دسترسی پیدا نموده اند. 12- به حداقل رسیدن هزینه های مالی و بیمارستانی: اجرای طرحهای توانبخشی مبتنی بر جامعه از هزینه های سنگین بستری و درمان در بیمارستانهای تمام وقت می کاهد و تعداد تختهای بیمارستانی و مرکز بازپروری و نگهداری مورد نیاز به حداقل می رسد و جانباز کلیه خدمات درمانی و توانبخشی و مددکاری را در محیط زندگی و محل کار دریافت نموده و کماکان سازگاری خود را با جامعه حفظ می نماید. سیر فزاینده تختهای بیمارستانی و مراکز نگهداری و بازپروری در طی سالهای گذشته حاکی از هزینه های مالی و اقتصادی سنگینی است که البته در آینده با این روند برنامه ریزی بسیار سنگینتر نیز خواهد شد. طرح آزمایشی بازتوانی در دو استان گواه بر این مطلب بود که میزان نیاز به مراکز بستری و نگهداری در صورت اجرای طرح به حداقل ممکن می رسد و به طبع آن بار مالی و اقتصادی آن نیز سیر نزولی را طی می کند. در نتیجه گیری نهایی گفتنی است طرح بازتوانی و فعالیتهای هماهنگ و ارگانیک گروه درمان توانسته است تا جانبازان گروه نمونه را در محورهای مختلف بهبودی روابط خانوادگی، درمان و توانبخشی، سازگاریهای شغلی و حرفه ای، آموزش و تحصیل و فعالیتهای مفید و سازنده اجتماعی به پیشرفتهایی سوق دهد. هر چند تفکر توانبخشی مقوله جدیدی است و تفکری سازنده و مفید احوال جانباز و جانبازی، و این گذشت زمان است که یک پدیده بهداشتی، درمانی و توانبخشی را در بین اقشار و آحاد ملت بازنموده و زمینه را در جهت رشد و اعتلای بیشتری در راستای اهداف آرمانی باز می کند. با این وجود جای خوشحالی است که این طرح در طی یک مدت نسبتاً کوتاه از دیدگاه نظری و تئوریک و آماری و عملی نتایج مثبت و مفیدی داشته است هر چند مشکلات نیز اجرای طرح دیده شد لکن اچرای طرحهای توانبخشی است که زمینه حضور فعال و جدی جانبازان انقلاب اسلامی را در صحنه فراهم می آورد و از آنان اسوه های به یاد ماندنی می سازد. منابع فارسی: 1- احمدی، علی اصغر، بنیان روانشناسی اسلامی 1362 2- المستطرف ج 2 3- الکافی 1 4- المحجة البیضاء 5- اتکینسون وهلیگارد، دکتر براهنی، محمد تقی، زمینه روانشناسی، 1370، انتشارات رشد. 6- بحارالانوار، ج 17، 103-74 7- بست، جان، دکتر شریفی، حسن پاشا، دکتر طالقانی، نرگس، روشهای تحقیق و علوم تربیتی و رفتاری، 1369، انتشارات رشد. 8- دکتر پورافکاری، نصرت ا... فرهنگ معاصر روان پزشکی روان شناسی، 1374. 9- تاج لنگرودی، محمدمهدی، واعظ خانواده. 10- تفسیر برهان 11- تحف العقول 12- جمالفر، سیاوش، روان شناسی یادگیری، 1371. 13- چهل حدیث در زمینه علم و بهداشت، 1372. 14- دکتر حجتی، سید محمد، روان شناسی اسلامی، 1368. 15- حسینی بیرجندی، سید مهدی، اصول و روشهای راهنمایی و مشاوره، 1371. 16- حیلة المتقین 17- حجتی، سید محمدباقر، آداب تعلیم و تربیت در اسلام 18- خلیلی، محمد، طب الصادق. 19- ری شهری، میزان الحکمه. 20- سلطانی، غلامرضا، تکامل پرتور اخلاق. 21- دکتر سیف، علی اکبر، تغییر رفتار و رفتار درمانی، 1374. 22- دکتر سیف، علی اکبر، روان شناسی پرورش، 1370. 23- سفینه، سیرج 2. 24- دکتر شاملو، سعید، مکتبها و نظریه ها در روان شناسی شخصیت، 1370. 25- دکتر شاملو، سعید، روان شناسی بالینی، 1370. 26- شاهین، دکتر، ماشاءالله، حرکت درمانی، معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، چاپخانه دانشگاه اصفهان، پاییز 1371. 27- دکتر شریفی، حسن پاشا، دکتر نجفی زند، جعفر، روشهای آماری در روان شناسی و علوم تربیتی و اجتماعی، نشر اشاره 1370. 28- دکتر شفیع آبادی، عبدا...، نظریه های مشاوره و روان درمانی. 29- صحیح بخاری. 30- حجت السلام فلسفی، محمد تقی، حدیث تربیت. 31- قرآن کریم. 32- کاردرمانی، کاردرمانی در بیماران روانی، انتشارات دانشکده توانبخشی. 33- کاپلان و سادوک، دکتر پورافکاری، نصرت ا... ، خلاصه روانپزشکی، 1366. 34- کلارس، ج، راو، دکتر وهاب زاده، جواد، مباحث عمده در روانپزشکی، 1366. 35- کولبه، فرخ و شهریرفر، محمد صادق، توانبخشی روانی (بازتوانی) ، سازمان منطقه ای بهداری آذربایجان شرقی، دیماه، 1364. 36- مستدرک، ج 2. 37- دکتر مصطفی، سید جواد، بهت خانواده، 1364. 38- مجله نبض، سال پنجم، شماره چهارم، دی 1374. 39- مجموعه مقالات اولین کنگره سراسری بازآموزی درمان جراحتهای ناشی از جنگ تحمیلی، 19-15 مهرماه 1374. 40- معانی الاخبار. 41- منیة المرید. 42- نهج البلاغه فیض 43- وسائل ج 15 44- هیلگارد، گوردن باور، دکتر براهنی، محمدتقی، نظریه های یادگیری، 1376. مجید محمودی مظفر (کارشناس ارشد روانشناسی)

دسته ها : زن و دفاع مقدس
يکشنبه 1389/6/14 1:23

عوامل معنوی ؛ نخست تعدادی از عوامل معنوی را نام برده ، درباره ی برخی از آن ها توضیح می دهیم. 1- تقوا و پرهیز از گناه 2- اخلاص 3- اخلاص 4- رازداری 5- تواضع 6- توکل 7- ذکر خدا 8- عزت نفس 9- سخاوت 10- اخلاق حسنه 1- تقوا و پرهیز از گناه : تقوا ، پرهیز از محرمات و حفظ و مراعات حدود و فرمان الهی ، از با ارزش ترین خصلت هاست که به آدمی کرامت و بزرگی می بخشد و او را نزد خدای متعال عزیز و گرامی می دارد. (( ان اکرمکم عند الله اتقیکم )). بنابراین ، میزان ارزش افراد به اندازه ی تقوای آنان بستگی دارد. 2- راز داری : کتمان سر و رازداری از ویژگی های ارزنده ایی است که به انسانیت انسان بها می بخشد و پیامدی ارزشمند دارد. امام موسی کاظم (ع) فرمودند : (( سه کس روز قیامت در سایه ی عرش الهی ، که تنها سایه در آن روز است ،به سر می برند :کسی که مقدمات ازدواج برادر مسلمان خویش را فراهم آورد ، یا به او خدمت کند و یا راز او را بپوشاند)) (1) 3- اخلاص : از آن جا که در جهان بینی اسلامی باید همه ی تلاش ها و فعالیت های انسان مسلمان و مؤمن ، بر محور توحید استوار باشد و اعمال او جهت و هدف الهی داشته باشد ، اخلاص را به منزله ی روح عمل شمرده اند. همچنان که در جسم بی روح هیچ حرکت و پویایی و تکاملی نیست و فاسد است و به نیستی می گراید ، عملی هم که عاری از اخلاص و خالی از جهت خدایی باشد ، رو به زوال خواهد داشت. از این جاست که امام مخلصان ، علی (ع) فرمود : (( العمل کله هباء الا ما اخلص فیه )) ؛همه ی اعمال بسان غبار (پوچ ، باطل و بی حاصل) است ، مگر عملی که در آن اخلاص باشد.(2) 4- تواضع : آن جا که خداوند ، خفض جناح و گستردن بال های تواضع برای مؤمنان را پیامبرش فرمان می دهد ، سخن از ارزش و مرتبه ی بلند فروتنی است :« واخفض جناحک للمؤمنین )) (3) بندگی خداوند با سرکشی و تکبر ، خود بزرگ بینی و فخرفروشی در برابر مؤمنان کارساز نیست ، که روح عبادت و بندگی خدا با تواضع و فروتنی در برابر دوستان خدا و اهل ایمان سرشته شده است. این است که علی (ع) می فرماید : ((علیکم بالتواضع ، فانه من اعظم العباده)) ؛ بر تو باد به تواضع و فروتنی ، که بزرگ ترین عبادت و بندگی خداست. (4) تأثیر عوامل معنوی ؛ آن گوشه ، در خانه ی عشق و ایثار ، سجاده یی سبز بر آسمان لاجوردی قالی می درخشد ، فرشته یی سر به سجده بندگی و عبودیت نهاده و تسبیح گو ، ذکر آن یگانه معبود را بر لب دارد و دست نیاز بر آستان آن بی نیاز بلند کرده ، از او مدد می جوید ((ایاک نعبد و ایاک نستعین))، او بانویی است با تمام عواطف و لطایف زنانه ، جوانی است با آرزوها و امیال تمام جوانان ، اما غیوری کرده ، در صحنه ی روزگار ، ((شیر زن)) نام گرفته ، بر خلاف جوانان ، مسیری دشوار را همراه با آرزوهای آسمانی و والا ، برای زندگانی خویش برگزیده است. مرد رؤیاهای او شاهزاده یی سوار بر اسب سفید ، که از آن سوی کوه ها و دشت ها آمده ، نیست. او دلاوری است که در راه عشقی سبز ، اعضای بدنش را هدیه نموده ، او دیدگانش را بسته ، تا بعد از دیدن تصاویر زیبا و شکوه عشق و ایثار هیچ چیز را نظاره گر نباشد. او با دستانش شاخه های درخت طوبا را لمس کرده ، دیگر مادیات با دستانی سازگار نیست ، اوست که با گام هایی ستودنی کنار حوض کوثر ایستاده ، پس سزاوار نیست جایی غیر از عرش آسمان بایستد. آری ، این دلاور ، همان مرد رؤیاهای بانوی غیر ایرانی است. این زن همان زنی است که حضرت امام فرمودند ((دختر جوانی که با یک پاسدار عزیز که از دو چشم و دو دست جانباز بود ، ازدواج کرده ، می گوید :حال که نمی توانم به جبهه بروم ، می خواهم با این ازدواج ، دین خود را به انقلاب ادا کرده باشم.)) (5) به طور کلی مکاتب الهی ، ارزش والا و جایگاه مقدسی برای پیوند زناشویی قائلند ، به گونه یی که با وقوع انقلاب های عظیم الهی توسط پیام آوران قسط و عدل و بنیانگذاران مکاتب وحی که زمینه ساز تمدن های بشری و تحولات اساسی در نظام های اجتماعی بوده اندو عمدتاً مبنای دعوتشان به منظور تحقق عدالت اجتماعی و زدودن هرگونه سلطه و زورمداری از ساحت زندگی فردی و اجتماعی بشر استوار می گردید ، روابط درونی خانواده شکلی قانونمند ومقدس و منطبق با نظام تکوینی و فطرت بشری به خود گرفت و خانواده هویتی اصیل و نقش محوری در عروج انسان به سوی کمالات پیدا کرد و پایگاهی برای رشد و بالندگی و صعود او به قله های کمال گردید ، که در آن اساس زندگی را ، حق محوری تشکیل می داد و هرگونه خودنگری و خودخواهی ، رنگ می باخت. تمایلات فردی جای خود را به انعطاف و پذیرش و تمکین در برابر قانون کامل الهی می داد ، انوار توحید و چراغ ایمان و هدایت همه ی ابعاد زندگی را منور می ساخت و رنگ ها در مقابل بارقه ی عشق به خدا به بیرنگی می گرایید ، و در پرتو درخشش قانون حق می گردند و پرورش یافتگان چنین منازلی پیوسته منزلتی خاص در هستی می یابند. در این خانه ها همسویی طبیعت و شریعت به اوج جلالیت خود می رسد و در عرصه های عقل و اندیشه حیرت می آفریند ، عقول سلیم را به تسلیم می کشاند ، پرده ها و حجاب های کدورت و ظلمت زدوده می شود ، و ملک و ملکوت در کنار هم مسرور بر سر سفره ی کرامت پروردگار متنعم میگردند ، ملائک به سبب این همه اخلاص از سر صدق ، و هماهنگی و اهلیت ، سرود بشارت سر می دهند و بال های خویش را به نشانه ی خشوع بر مقدم آنان می گشایند ، چنان که قرآن کریم ، نمود و تصویری گویا از این اوصاف را نسبت به بیت ابراهیم خلیل (ع) ترسیم می نماید. آری مبشران وادی شریعت و رهروان راه حقیقت اصولاً بخش عمده ای از دعوت خود را به سازندگی و بالندگی انسان ها در خانه و خانواده اختصاص داده و منشأ رشد ارزشها و تبلور آن را از مختصات این کانون دانسته اند ؛ لذا در سایه ی دو رکن عمده ی اخلاق و حقوق در جهت استحکام و استقلال آن کوشیده اند و از آن جهت که تربیت و آموزش و نشو و نما و سازندگی و بالندگی در این پایگاه صورت می گیرد ، همواره تلاش آنان بر این بوده که اصول انسانی و ارزشهای والا و کرامت خلیفه اللهی در این کانون شکل می پذیرد و سنگ زیرین سعادت و عظمت و حریت اولاد آدم به دست مربیان این محفل استوار گردد و اصل پاکی و طهارت که رکن عمده ایی در عالم تکوین است ، در نظام بشر نیز تحقق پذیرد تا محصول ارزش مندی را به جوامع انسانی تقدیم دارد. (6) اصولاً با چنین دیدگاه و نگرش الهی و دینی به فرد ،خانواده و جامعه بودکه انقلاب ما انقلاب ارزشها نام گرفت ، انقلاب و قلب مادیات به معنویات ، انقلاب ارزشهای انسانی. دیگر ارزش انسان به ظاهر آراسته و زیبای او نبود ، ارزش او در کمال انسانی اش بود که به آن دست یافته و بر اساس میزان معرفت و آگاهی او ارزیابی می شد. انسان ها در میدان مسابقه ی ((السابقون السابقون)) از یک دیگر پیشی می گرفتند و به صف ((اولئک المقربون)) می پیوستند. در صفحات تاریخ انقلاب ما ،رویدادهای دفاع مقدس می درخشند و تجلی گاه آرمان ها و ارزش های انسانی در طول ادوار بشریت شده اند. دفاع مقدس تنها یک رویداد سپری شده در دفتر تاریخ ایران نیست ، بلکه واقعه ایی است که تمام ابعاد وجودی جامعه ی اسلامی ما را تحت الشعاع قرار داده و نه تنها جامعه ی ایران را ، بلکه فرآیندی گشته که تمامی دنیا و جهانیان را به حیرت واداشته است. دفاع مقدس ، بهترین راهنما و هدایت کننده ایی به شمار می رود که باعث تکامل ارزشهای معنوی در جامعه گشت ؛دفاعی که باعث بیداری افکار و پویایی بدن ها گردید ؛ زنان و مردان اعم از پیر ، جوان و کودک را به آزمون عشق و شور و تلاش فراخواند و چه با شکوه و با توفیق ، این آزمون بزرگ به نمایش گذاشته شد. هشت سال دفاع مقدس ایران اسلامی ، نشان داد که زنان ما نیز مانند مردان در لحظه لحظه های پیکار و نبرد خونبار و پرافتخار این جنگ ، که بخشی از تاریخ انقلاب و تاریخ ایران است ، تحریف تاریخ به شمار می آید. صفحات تاریخ جنگ ، اسناد زرین حماسه ی حضور شیر زنان میهن اسلامی است که تأثیر بسزایی هم در جنگ و هم در عرصه های اجتماعی داشته اند. این نکته قابل توجه است که بعد از از انقلاب اسلامی ، نگرش منفی جامعه به زنان تغییر کرد و موج افکار جدید و اندیشه ها در پرتو ارزش های دینی و معنوی به هویت و ارزش واقعی زن پدیدار گشت. زن ، دیگر خود را تنها عنصری برای تبلیغ و تجارت می دید و جذابیت او معیار ارزشمندی وی نبود. از این جهت ، حرکت و پویایی و شجاعت و ایثارش در سایه ی ایمان و تقوا ، از او موجودی قوی و فعال با انگیزه های والای انسانی ساخت. در جریان دفاع مقدس ، زنان ، شخصیت و هویت زن مسلمان را بازسازی نمودند و قدرت شگرف زنان ایرانی را که به جهت ایمان و اعتقاد قوی حاصل آمده بود ، به عرصه ی ظهور گذراند و جهانیان ، انگشت حیرت بر دهان گزیدند که این ارزش های معنوی و قدرت ایمان و شور و عشق است که زنان ایرانی را در آزمون سخت و رویدادی عظیم به عرصه ی حضور کشانده است. تاریخ جنگ ، گواه شجاعت و استقامت زنان غیور در ناگوارترین و تلخ ترین صحنه های دفاع مقدس است. زنان در روزهای حماسه و ایثار بدون هیچ وحشتی در کنار آزاد مردان راه عشق در برابر بی رحم ترین و فجیع ترین جنایات دشمن ، راست قامتانه ایستادند و در مقابل سختی های کمر شکن ، همچون کوهی استوار استقامت کردند. آری روح بلند ایثار و فداکاری در جانشان رخنه کرده بود ، که همه چیز خود را در طبق اخلاص نهادند و از تمام تعلقاتشان گذشتند و خدمت به جنگ و جهاد را از اهم واجبات خود دانستند. اینان چنان صبورانه شهادت همسر و فرزندان خویش را به جان خریدند و عاشقانه بر جراحت و زخم های عزیزانشان بوسه زدند ، که پای برگ برگ دفتر سرخ شهادت و ایثار ، مهر و امضای سبز مادران و همسران و دختران این مرز و بوم به چشم می خورد. زنان ما ، در طول جنگ تحمیلی به خوبی توانستند بر احساسات لطیف و ظریف خود غلبه پیدا کنند و این نیروها و احساسات غریزی خود را تحت کنترل عقل و منطق در مسیر و مجاری صحیح هدایت نمایند و مادرانه و خواهرانه با امید به نصرت الهی و توکل به خدا رزمندگان اسلام را به جنگ و جهاد تشویق نموده و به آنها دلگرمی دهند. در عرصه ی پیکار و جهاد که میدان مسابقه ی اخلاص و خلوص بود ، اگر نگوییم زنان گوی سبقت را ربودند ، می توان گفت هم امتیاز با مردان ، مسابقه را به پایان رساندند. آن ها با تأسی به رهبر زنان آزاده ی جهان و سرور شیر زنان ، زینب کبری (سلام الله علیها) چه در عرصه های نبرد و چه در پشت جبهه ها خالصانه به کمک رسانی و خدمتگزاری مشغول بودند. زنان با گام های استوار ، قلب هایی مملو از ایمان و سرهایی پر از شور و عشق شهادت ، همدوش مردان به سوی میعادگاه عاشقان رهسپار شدند. اینان با نگرشی عمیق به فرهنگ شهادت و ایثار و با اذعان به منزلت والای شهید ،نزد خداوند توانستند عزیزانشان را عاشقانه و خالصان رهسپار وادی شهادت نمایند و در فراق جگر گوشه هایشان تسبیح گوی الطاف لایزال الهی باشند و اگر در فراق همسر گریستند ، گریه بر دوری خویش از عوالم شهادت و جا ماندن از قافله شهدا بود. این شیر زنان ایران اسلامی چه در سال های جنگ و چه بعد از جنگ با پشتوانه ی ایمان و معنویت ، حماسه هایی سبز آفریدند و حق آنان در این دفاع به اعتقاد حضرت امام (ره) از مردان بیش تر بوده است ، آنان مردان شجاع را در دامان خود می پرورانند. (7) ایجاد امنیت توسط عوامل معنوی این زنان نستوه ، در برابر تمام سختی هایی که در زندگی متحمل شده اند ، خم به ابرو نیاورده و همواره رضای حق را بر همه چیز مقدم داشته اند. امیدوارانه و با توکل بر خدا در سنگر خانه از کیان و ارزش های اسلامی معتقدات دینی خود دفاع کردند. بانوی با تقوای ایران ، دست همسر جانباز نابینای خود را می گیرد و چشمان او می گردد. او در تمام لحظات در کنار همسرش است و می کوشد تا یار زندگی اش را از وقایع جهان آگاه سازدو همواره او را یاری می نماید تا بتواند پله های ترقی را پیموده ، به مدارج بالای علمی برسد. او با آرامشی خاص ، نوارهای درسی همسرش را تهیه می کند و در دسترس او قرار می دهد. او با این حساب که دفاع مقدس هنوز ادامه دارد و این بار باید در میدان فرهنگ و علم ، پیکار نموده تا ارزش هایی را که به سختی به دست آمده ، آسان از دست ندهیم ، هم خود تلاش می کند تا کسب علم نموده و به مدارج علمی برسد و هم همسرش را یاری می دهد. آری در چنین محفل خانوادگی با این نگرش و بینش عمیق اعتقادی و علمی ، فرزندان به آسانی می توانند در طریق و راهی درست ، قدم به عرصه ی اجتماع بگذارندو یقیناً جوانان تحصیلکرده با اعتقاداتی قوی ، محصول چنین خانواده هایی هستند. آن مادری که با خلق و خوی نیکو و خوشرفتاری ، حدیث گرانمایه ی ((جهاد المراه حسن التبعل)) را تبعیت نموده و با احساساتی آمیخته با منطق و عقل ، مدیریت خانه را به عهده گرفته ، قطعاً در محیط آرام و امن خانه ، فرزندی با خلق و خوی محمدی (ص) را پرورش خواهد داد. وقتی مادری دست در دست کودک اش ، ذکر گویان ، ویلچر همسرش را هدایت می کند و به او همپایی و همراهی در این راه را می آموزد ، شک نداریم که این کودک ریال فردا جوانی برومند خواهد شد که با گام هایی استوار در راه دین و میهن اسلامی تلاش خواهد کرد. زنان ایثارگر می دانند که از محصول تلاش و کوشش شان که سرشار از عطر معرفت و ایمان است ، سال ها بعد ، خود و جامعه بهره مند خواهد شد. او با یقین به این مطلب اذعان دارد که امنیت او در گرو امنیت خانواده و جامعه ی اوست ؛پس همواره در راه عرفان و معنویت حقیقی که همان عشق و علاقه و فداکاری او به همسر جانباز و گل های خوشبوی باغ زندگی اش است ، خواهد کوشید و این تلاش و کوشش را دستی از غیب یاری می دهد که دسته گلی از باغ بهشت به ارمغان آورده و فضا را عطرآگین ساخته است. خانه ی جانباز ، خانه ایی پر از عطر دل انگیز گل های بهشتی است. به گفته ی بزرگی ؛آیا می شود تکه ایی از پیکر انسان به بهشت رفته باشد و بقیه ی اعضای آن پیکر از آن نصیب ، بی بهره باشند؟ زن ایثارگر در چنین فضای روحانی ، معتقد است به این که خانه و کانون گرم آن ، محضر خدای رحمان است ، اعمال و کردار هر یک از آنان مورد توجه حضرت حق بوده و با حسابمندی دقیق ، ثبت و ضبط می گردد و به فعل و نیت ارزش مند ، آثار مفید مرتب می گردد. به تعبیر قرآن کریم : (( و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذی خبث لا یخرج الا نکدا )) سرزمین پاکیزه به اذن پروردگارش ثمره و حاصل خوب و با برکت به بار می آورد اما سرزمین های شوره زار و خبیث حاصلش جز چیزی کم ارزش و بی فایده نخواهد بود. بر همین اساس ، بنای خانواده بر پایه ی پاکی و پاکیزگی زوجین شکل می گیرد و مبنای تکوین فرزندان در اسلام بر طهارتی استوار است که بر دو پایه ی وراثت و تربیت قرار دارد و هم فاعلیت فاعل و هم قابلیت قابل در این طهارت ، مؤثر است. لذا خداوند می فرماید: (( الطیبات للطیبین والطیبون للطیبات )). رعایت اصل کفویت از اصول عمده در انتخاب همسر است و بر همین مبنا در جای جای دستورالعمل های مربوط به خانواده ، زن و مرد را از خیانت ها و شرارت ها بر حذر می دارد و آنان را به سوی حیات طیبه که هدف زندگی بر پایه ی آن است سوق می دهد. آری ، در پرتو چنین تفکری است که او می تواند در کنار همسر خویش طمأنینه و آرامش را بجوید و نفس انسانی را ارتقاء دهد و از صورت ((اماره)) به ((لوامه)) و از آن معبر به نفس ((مطمئنه)) برسد. (8) حال دیگر خستگی جسمی او را نمی آزارد و بیماری های روحی او را تهدید نمی کند. اگر شیر زن صحنه های پیکار با سختی ها ، از درون ب طمأنینه و آرامش نرسیده باشد هر چه قدر هم که بدنی قوی و جسمی سالم داشته باشد ،زیر بار این همه مسئولیت های سنگین خم می شود. اما قدرت روح او که به سبب عوامل معنوی حاصل گشته و وجودش را سرشار از ایمان و عشق به هدف که همان قرب الی الله است نموده ، به آسانی می تواند با تمام مشکلات دست و پنجه نرم کند و ارزش زندگی خود را بالاتر از دیگر افراد جامعه بداند. او با چنین روحیه ی عالی ، آن قدر عزت نفس پیدا کرده است که اگر کسی هم از مقام والای او تجلیل نکند ،دلسرد نمی شود ؛زیرا می داند خانه و کانون گرم آن ،محضر خدای رحمان است ؛لذا اعمال و کردارش که همراه با اخلاص و نیت پاک است او را لحظه به لحظه به مقام قرب دوست نزدیک تر خواهد ساخت. او همچون موحدی راستین در سیر و سلوک است و هماره سیر خود را با حق ادامه می دهد و تمام مراحل سلوک خویش را در مصاحبت حق می گذراند و هرگز کثرت را بدون شهود وحدت نمی نگردو هیچ گاه رؤیت خلق ، حجاب شهود خالق نمی شود ، بلکه دائماً خلق را آیت حق دانسته و از مرآت ،بهره صحیح برده و جمال دل آرای خالق را در سراسر آینه های مینو و گیتی می نگرد و سرانجام مظهر هدایت شده و چون فرشته ی هادی در بهشت می آرمد. (9) پس او سالکی است در راه حق و حقیقت و به امنیت و آرامش راستین ،دست یافته. امنیت ، دیگر برای او مفهوم مادی و دنیوی ندارد. او در امن ترین مکان ها جای گرفته و از ایمن ترین پایگاه ها حمایت می شود. دیگر او نگران امروز نیست و اضطراب آینده را ندارد ،زیرا با پیوندی که با جانبازی عزیز بسته ، تمام پیوندها و بندهای مادی و معنوی را از دست و پایش گسسته و به همراه او و دست در دستش در راهی قدم گذاشته که راه رسیدن به مقام خلافت الهی است و آن راه ،طریق مولا علی (ع) و همراه وفادارش فاطمه ی اطهر (س) است. آن راه ، طریق انسان کامل است. انسان کامل ، آن موجودی است که آیت کبرای حق است و چون آیت کبرای حق است ،هم مظهر ((هو الظاهر)) است در مظاهر عالم ،و هم مظهر ((هوالباطن)) است در غیر عالم ظاهر. هم با ارواح حضور دارد و هم با ابدان ، حاضر است. امیر المؤمنین (ع) فرموده اند: (( ما الله آیه اکبر منی)) هیچ موجودی بهتر از من خدا را نشان نمی دهد. ذات اقدس الاه وقتی از انسان ها خبر می دهد ، می فرماید: همه ی این ها مجاری فیض من هستند. کاری که دست این ها انجام می دهد ، در حقیقت من انجام می دهم ، منتها این ها مجرای فیض و نماینده و جانشین من هستند و رسالت مرا به عهده گرفته اند ، با این فرق که من دیده نمی شوم ولی مظاهر من مرئی هستند.(10) هر چند که این مقام و مرتبه ، مقام و مرتبه ای والا و بلند مرتبه است که رهروانی چون علی (ع) دارد ؛اما ایثارگران ما نیز می توانند با اقتدا به مقتدای خویش و توکل به خدا ، قدم در راه گذارند و موفق شوند. پس زن ایثارگر با چنین پشتوانه ی ذهنی قوی ایی می تواند در محیطی سرشار از معنویت با امنیت خاطر زندگی نماید و احساس کمبود و نقصان نسبت به سایر قشرهای جامعه را از سر بیرون کند. پس ای بانوان ایثارگر ؛ای اسطوره های مقاومت و ایثار ؛ ای شاگرد مکتب فاطمه در دفاع از حریم ولایت ؛ ای همنو ای زینب در صبر جمیل ؛ای همراه و همسر سرو قامت دشت سرخ شقایق های عاشق! چه با صفا و محبت در خانه ایی از مهر و وفا زندگی می کنی! قدر خود را بدان ، که تو باغبان با ایمانی هستی که شکوفه های نهال زندگی ات به دست پرتوانت شکفته خواهند شد و جامعه ، چشم امید به آن جوانان برومندی دوخته ، که ثمره ی سال ها جهاد و تلاش اند و یادگارانی پرافتخار و پرتوان برای آینده ایی پرامید برای میهن اسلامی هستند. پی نوشت ها : 1- سفینه البحار ، ج 7 ، ص 436 2- شرح غرر ، ج 1 ، ص 368 3- سوره ی حجر ، آیه ی 88 4- فرهنگ پرستاری 5- صحیفه ی نور ، ج 16 ، ص 126 6- فصلنامه ی شورای فرهنگی و اجتماعی زنان ، ش2 7- شاهدان دانشگاه ، ص 167 8- فصلنامه ی شورای فرهنگی و اجتماعی زنان ، ش 2 9 و 10- زن در آیینه ی جلال و جمال سودابه حقانی

دسته ها : زن و دفاع مقدس
يکشنبه 1389/6/14 1:22

مقدمه:

حضرت زهرا در همه زمینهها، حتی در شهادت خود برای همهی زنان و مردان مسلمان الگو میباشد. این مقاله درصدد است الگوپذیری زنان و مردان را از شهادت یگانه بانوی عالم در صحنههای انقلاب و دفاع مقدس بررسی نماید. به این منظور ابتدا به طور خلاصه حضور حضرت فاطمه زهرا را در صحنه مبارزه و شهادت بررسی مینماییم و سپس الگوپذیری رزمندگان و بانوان را از ابعاد مختلف شهادت ایشان به طور جداگانه بیان میکنیم. فصل اول حضرت فاطمه زهرا در میدان جهاد و شهادت فاطمه زهرا همانگونه که در ابعاد مختلف علمی،عبادی، پرورشی و سایر فضایل انسانی و سجایای اخلاقی پیشگام بود، در مسائل سیاسی و در صحنه جنگ نیز یک انسان ممتاز و فعال به شمار میآمد! در این فصل ابتدا به مواردی از حضور حضرت زهرا در صحنه جنگ و سیاست اشاره مینماییم: 1. ابلاغ پیام شهدا با زیارت قبور آنان: این کار زهرا در واقع به گونهای ترویج و فرهنگ شهادت و تکریم مقام شهدا است. 2. فاطمه و مداوای مجروحین جنگ: حضرت فاطمه در جنگ احد حضور یافت، در تاریخ آمده است: «زنانی که از مدینه آمده بودند، چهارده نفر بودند که فاطمه یکی از آنان بود. آنان نان و آب با خود حمل میکردند و به رزمندگان میدادند و جراحاتشان را مداوا مینمودند. ملاحظه میکنیم که حضرت فاطمه ضمن حفظ قداست و تقوی، به هنگام لزوم، در کنار رزمندگان از کیان اسلام و مسلمین دفاع نموده است، هر چند این دفاع در حد پرستاری از مجروحان جنگی و مداوای آنان بوده است. 3. مبارزه تا شهادت (فاطمه در میدان سیاست). بعد از وفات پیغمبر دشمنان علی و فاطمه توانستند علی را از حق خود محروم کنند. در این هنگام حضرت زهرا با تمام توان وارد صحنه سیاست شد و با انواع راهها علیه حکومت غاصب قیام کرد، تا به شهادت رسید. از جمله آن روشها عبارتند از: الف: مخالفت درخواست بیعت برای حضرت علی، پیوسته تا چهل روز بعد از وفات پیامبر. ب: گریه سلاح مبارزاتی زهرا به صورت شبانهروزی ج: قطع رابطه با خلیفه اول و دوم، به دنبال ظلم حکومت وقت به حضرت علی و زهرا. د: وصیت زهرا به دفن شبانه او، مبارزهای منفی علیه غاصبان حکومت. همه موارد فوق، در واقع، مبارزهای سیاسی و اجتماعی است که حضرت زهرا در برابر حرکت ظالمانه حکومت وقت نسبت به امیرالمؤمنین و پیامبر انجام داد. ﻫ: مناظره با خلیفه در مسجد رسول خدا به دلیل غصب فدک حجاب کامل در میدان مبارزه حضرت فاطمه نمونهی کامل یک زن مسلمان است، اگر چه در مواضع حساس سیاسی و اجتماعی قرار میگیرد، اما این مهم، او را از حجاب و عفاف دور نمیسازد. او در ولایت امیرالمؤمنین و به یغما رفتن فدک با خلیفه غاصب و اطرافیانش به مبارزه و مناظره پرداخت ولی در عین حال از پرده حجاب و عفاف لازم بیرون نرفت. از مطالب گذشته روشن میشود که: زهرای اطهر هرگونه حضور را با ایمان و تقوی آمیخته میساخت و در راه ایمان خود نیز به شهادت رسید. شهادت، سرانجام زیبای مبارزه حضرت زهرا در حریان بیعت رفتن برای خلیفه، به سختی مجروح گردید و شهادت یافت. آری او در راه ایمان و عقیدهاش، جام شهادت را نوشید و برای تمام بانوان و آزاد مردان مسلمان، الگویی جاودانه گردید. فصل دوم: فرزندان حضرت زهرا رهروان خط سرخ شهادت در مورد الگوپذیری شیرمردان ایرانی از شهادت صدیقه کبری باید ابتدا به این مطلب اشاره کرد که اگر چه فاطمه یک زن است ولی آنچه او را مقتدا ساخته است، کمال انسنی اوست و بدین خاطر، متعلق به عالم انسانیت است، ارزشهای انسانی اختصاصی به زن یا مرد ندارد و به تبع آن اسوههای انسانی نیز همین گونهاند. زهرا همچنان که بر زنان، تأثیر گذارده و اسوه آنان است، اسوه مردان نیز میباشد! اما الهامگیری شهدای ما از شهادت حضرت زهرای مرضیه را میتوان در دو بخش، خلاصه و بررسی نمود: 1. دفاع مقدس: که در این زمینه میتوان به چهار مورد اشاره کرد: الف: حمایت از ولایت: شهدای ما همانند حضرت زهرا که تا اخرین لحظات عمر از ولایت دفاع نمود و در آن راه شهید شد، عاشق مقام ولایت بودند و به فرمان نایب امام زمان خود(عج)، به صحنه جنگ و به استقبال شهادت رفتند. ب: درس عفت و حجاب و پاکدامنی: حضرت زهرا تا لحظه شهادت، حجاب را حفظ نمود، شهدای ما نیز، با الهام گرفتن از ایشان، حجاب را آبروی شیعه میدانستند و به همین دلیل جان خود را در این راه فدا کردند و در وصیتنامههایشان، حفظ حجاب را به خواهرانشان توصیه نمودهاند. ج: تصویه به صبر و شکیبایی: سومین مورد الگوپذیری، توصیه مادران و بازماندگان به صبر است همچنان که زهرا، این سفارش را به زینب فرمود. د: تأثیر شهادت: تأثیرپذیری شهدای ما از شهادت حضرت زهرا حتی در نحوه شهادت، نیز یده میشود. همانطور که گفتیم حضرت زهرا به خاطر جراحت سخت پهلو و بعضی جراحات دیگر به شهادت رسیدند. از نمونهها تأثیرپذیری در این زمینه شهید سید محمود اسدی را میتوان نام برد: او در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا دیده به جهان گشود، در سالروز شهادت ایشان، با رمز یا زهرا، در عملیات کربلای پنج از ناحیه پهلو به شهادت رسید. *** در جریان دفاع مقدس، عملیاتهایی نیز با رمز یا زهرا صورت گرفت که رزمندگان اسلام در آن عملیاتها، رشادتهای فراوانی از خود نشان دادند. در واقع رزمندگان ما در مبارزه با دشمن به نحوی دادخواهی مادرشان زهرا را میکردهاند و در شهادتشان به او اقتدا مینمودهاند. 2. انقلاب: جامعه ما در مبارزه با رژیم منفور شاهنشاهی با عشق به آرمانهای انقلاب وارد میدان شده و برای پیروزی آن تلاش کردهاند. آنان با همان عشق به اهل بیت و تأسی به حضرت زهرا که الهامبخش اصلی آنها بوده است ـ به میداهای نبرد حق علیه باطل رفتند تا از اسلام و انقلاب، حمایت کنند و در این راه به آرزوی بزرگ خود که درجه رفیع شهادت بود نایل گردیدند. الهام گرفتن از زهرای اطهر و شهادت او، میدان عمل خاصی را نمیطلبد بلکه در هر صحنهای بروز میکند. هر جا که دفاع از ایمان و تقوی و اسلام در میان باشد، شهادت و ایثار نیز به چشم میخورد. یکی از ابعاد مبارزه انقلابی، مبارزه برای جلوگیری از نفوذ تهاجم فرهنگی و بیحجابی بود که در این راه، افراد زیادی، به شهادت رسیدند. شهادت در راه حفظ حجاب و عفت در جامعه، میتواند نشان دهندهی الهامگیری و الگوپذیری از اسوهای کامل و همه جانبهای باشد که شهدای ما از او الهام گرفتهاند. فصل سوم: الگوپذیری بانوان ما از صدیقه کبری در صحنه مبارزه و شهادت این تأثیر را میتوان در دو بخش خلاصه نمود: 1. تلاشهای انقلابی و فعالیتهای اجتماعی: (که چهار مورد را به عنوان نمونه ذکر میکنیم) الف) تحریم تنباکو ب) نهضت مشروطه ج) کشف حجاب د) واقعه 17 شهریور: که طی آن هزاران زن به همراه کودکانشان به شهادت رسیدند. شهادت مظلومانه آن همه زن بیگناه تأثیر بسیار زیادی بر جامعه گذاشت و به مردان نیز روحیه شجاعانهای بخشید. همه موارد فوق نشان میدهد که زنان ما آمادهی شهات هستند و از هیچ چیز نمیهراسند و حتی حاضرند، پیشاپیش مردان به مبارزه دشمن بروند. 2. دفاع مقدس: از نمونههای حضور بانوان در صحنههای دفاع مقدس میتوان به موارد زیر اشاره کرد: الف) امدادرسانی مجروحان ب) حضور مستقیم در جبهه ج) تحمل سختیها و خطرات همانگونه که زهرا در همه صحنههای مبارزاتی و سیاسی خود، پیوسته با توکل به خدا تلاش مینمود و حتی از کشته شدن نمیهراسید، زنان ما نیز، هیچگاه به خاطر ترس و مسایل شخصی، صحنه را خالی نگذاردند و در واقع به خاطر حضور فعال و شهاتطلبانهی زنان در این عرصهها بود که آنان توانستند بعد از انقلاب، در عین حفظ حجاب و عفت خود، در محیطی نسبتاً سالم در اجتماع به فعالیتهای مختلف بپردازند. نتیجه: در زمینه الگوپذیری مبارزان و شهدای ما از شهادت زهرای اطهر آنچه مهمتر از همه به نظر میرسد، درس شهادتطلبی است که رزمندگن و شهدای ما چه زن و مرد، از آن بانوی بیهمتا آموختهاند و یک بعد وسیع آن، تأثیری است که مسأله شهادت حضرت زهرا بر بانوان ما داشته است. زنان ما با وجود همه محدودیتها و مشکلات خود، در صحنههای جنگ و شهادت، با حفظ حجاب و تقوی حضور یافتهاند. آنجا که ایجاب میکرد به رزمندگان اسلام، امدادرسانی کردند ـ حتی در مواقع خطر سختیها را با جان و دل خریدند و آنجا که ایجاب میکرد، جان خود را نهایت اخلاص در راه ایمان و عقیده، فدا کردند. آفریدن چنین حماسههایی، تأسی به نمونه واسوهای کامل را میطلبد که هم بر مردان (همچنان که در مقاله ذکر شد) تأثیر گذارده است و هم بر بانوان و آن الگوی شهادت و فداکاری، کسی جز فاطمه زهرا نمیباشد. والسلام فهرست منابع: 1.تحلیل سیره فاطمه زهرا، بابازاده، علیاکبر، انتشارات انصاریان، زمستان 1374 2.ضمیمه روزنامه اطلاعات، 18/11/79 3.فاطمه زهرا، شادمانی دل پیامبر، رحمانی همدانی، احمد ـ ترجمه افتخارزاده، حسن، انتشارات بدر، بهار 75 4.ماهنامه پیام زن، آبان 76 5.ماهنامه پیام زن خرداد 79 محو جمال دوست، (دیداری دوباره با شهدای روحانی زرند کرمان)، گروهی از طلاب رزمنده کرمان، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی بهار طاهره ایرجینیا

دسته ها : زن و دفاع مقدس
شنبه 1389/6/13 23:52

مقدمه: بعد از ظهر سی و یکم شهریور ماه 1359 آنگاه که سربازان عراقی، میلهه ای مرزی شلمچه را با هدف اشغال 3 روزه خوزستان پشت سر گذاشتند، تصرف سهل و بیدردسر خرمشهر را به عنوان اولین گام در دستور برنامه های خود داشتند. شرایط سیاسی حاکم بر منطقه و عدم انسجام نیروهای مسلح ایران، متأثر از انقلاب نوپای اسلامی، اشغال خرمشهر را برای آنان بسیار آسان جلوه میداد. برای همین، نیرویی به استعداد تنها یک گردان مأمور اشغال خرمشهر شد. اما خرمشهر با دستهای خالی و تنها با تکیه بر اراده های پولادین جمعی معدود، 34 روز مقاومت کرد و در پایان نه با یک گردان، بلکه با هجوم یک لشکر به اسارت درآمد. همین وقفه 34 روزه بود که فرماندهان عراقی را در ادامه گام های بعدی دچار تردید نمود. این تردید آنگاه جدیتر شد که دریافتند تمام این کابوس 34 روزه را گروه معدودی زن و مرد رقم زدهاند که قریب به اتفاق آنان غیر نظامی بوده و کمترین آشنایی با کاربرد سلاحهای سبک نیز نداشتهاند. اینکه در آن 34 روز در خرمشهر چه گذشت و کوچه پسکوچههای شهر شاهد خلق چه صحنههایی بود، متأسفانه آنگونه که باید منعکس نشده است. شاید هم درخشش تاریخی سوم خرداد و حماسهآزادسازی خرمشهر باعث شده است تا مقاومت اسطورهای این شهر در آغازین روزهای دفاع مقدس کمتر مورد توجه قرار گیرد. باز در این میان نقش مؤثر و شورانگیز زنان مسلمان در شکلگیری حماسه مقاومت بیشتر مورد غفلت واقع شده است. وقتی تاریخ مقاومت خرمشهر را ورق میزنیم و رفتار زنان مدافع را در آن میبینیم، بهت و حیرت تمام وجودمان را میگیرد. آری اینان زنان و دختران خرمشهرند. شهری که نظام شاهنشاهی سالها کوشید تا بافت مذهبی آن را از هم بپاشد. خرمشهر بهبهانه بزرگترین بندر تجاری ایران، محل آمد و شد اتباع خارجی بود و همه تلاش رژیم این بود که فرهنگ بومی از منطقه رخت بربندد و تمدن بزرگ جایگزین آن گردد و در این بین زنان بیشتر از همه در معرض آسیب بودند. اما اکنون بعد از 2 سال، خرمشهر نشان میدهد دختران و زنانی دارد که میتوانند خالق حماسه هایی باشند که نه تنها زن مسلمان بلکه هر انسانی بر آن ببالد. زنانی که غالب آنها جوان و کمتر از 20 سال سن داشتند اما با تأسی بهحضرت فاطمه(س) و زینب کبری(س) در صحنه ماندند تا مردان همچنان مرهون شجاعت های آنان باقی بمانند. در این مقاله سعی داریم ضمن مرور تاریخ مقاومت زنان در دفاع 34 روزه خرمشهر، اسوههایی قابل پیروی را پیش چشم نسل حیرتزده امروز قرار دهیم تا بدانند چگونه میتوان با ظرفیتهای کنونی، بهعالیترین مراتب انسانی دست یافت. چگونگی حضور با آنکه تحرکات نظامی عراق در مرز شلمچه از مدتی پیش از آغاز رسمی جنگ مشهود بود و این تحرکات در مواردی به درگیری محدود میان پاسگاه های مرزی دو کشور انجامیده بود، اما کمتر کسی انتظار هجوم گسترده ارتش عراق را به خرمشهر داشت. انفجار گلولههای توپ و خمپاره در کوچهها، خیابآنها و میادین شهر در سی و یکم شهریور 1359 گرچه باعث رعب و وحشت ساکنین شهر شد اما بسیاری از مردم آن را یک درگیری موقت قلمداد کرده و گمان می بردند که طی مدت کوتاهی، شرایط عادی به منطقه باز میگردد. اما بعد از چند روز و تشدید قابل توجه درگیریها و اوج گرفتن میزان تلفات جانی، تلخی جنگ در کام همه نشست و مهاجرت آغاز شد. بسیاری از مردم سراسیمه و با بهجای گذاردن مال و اموال خود، با هر وسیله ممکن، خرمشهر را به مقصد شهرها و روستاهای اطراف ترک کردند. اما گروهی نیز ماندند تا مانع از سقوط شهر گردند. در اینجا تنها مردان نبودند که برای دفاع همه جانبه در برابر هجوم دشمن، صفآرایی کردند. بلکه حضور چشمگیر زنان و دختران نیز در صفوف مستحکم مدافعین، بسیار قابل توجه بود. متأسفانه به دلیل شرایط بحرانی و غیر قابل پیشبینی آن مقطع و نیز به دلیل عدم سازماندهی مشخص در برآورد و ارسال نیرو آمار دقیقی از تعداد زنان حاضر در صحنه نبرد در دست نیست. اما از میان روز نوشتها و همچنین لابهلای خاطرات به چاپ رسیده میتوان نام دهها زنی را یافت که در آن روزها خالق صحنههایی بزرگ شدند. مسأله حضور زنان در خطوط مقدم نبرد. یک مسئله مسبوق است. برای نمونه تاریخ جنگهای جهانی اول و دوم پر است از صحنههایی که در آنها زنان، دوشادوش مردان در نبرد شرکت کرده و تلخی جراحت و اسارت را به جان خریدهاند و بسیاری نیز جان خود را از دست دادهاند. اما هر نگاه منصفآنهای تأیید میکند که شرکت جستن یک دختر یا زن مسلمان در رویارویی مستقیم با دشمنی که بههیچ پیمان انسانی و بین المللی پایبند نیست تا چه اندازه دشوار است و همین نکته او را از موارد مشابه خود در جنگهای دیگر متمایز میکند. این مسأله را با توجه به روزهای مقاومت خرمشهر بررسی میکنیم. مخالفت با حضور زنان اولین گروهی که با ماندن دختران در خرمشهر مخالفت میکردند، خانوادهها بودند. بسیاری از خانوادههایی که تصمیم بهمهاجرت از شهر گرفته بودند مایل نبودند که زنی از آنها در شهر بماند. نوشین نجار یکی از این موارد را بیان میکند: دوستان و بستگان نزدیک در منزل ما جمع شدند تا برای خروج از شهر تصمیم بگیرند. من در مقابل پدرم ایستادم و گفتم که همراه شما نمیآیم. چون من دختری بودم که از لحاظ اخلاقی و درسی زبانزد فامیل بودم. پدرم به خاطر نافرمانی سیلی محکمی به صورتم زد. بعد از این جریان از خانه خارج شدم. اما مخالفت با حضور زنان و دختران در خرمشهر تنها به خانوادهها محدود نمیگشت. بلکه بسیاری از فرماندهان و رزمندگان مرد نیز با این حضور موافق نبودند، ترس از اسارت، عمده دلیل آنان برای این مخالفت بود. زهرا حسینی در این رابطه خاطره جالبی دارد: روبروی مسجد جامع، مطب دکتر شیبانی بود که تبدیل شده بود به محل تجمع جمعی از خواهران، آنجا هم محل مداوای مجروحین بود، هم انبار مهمات و هم محل استراحت خواهران. بعضی از آقایان و از جمله شیخ شریف دکتر شیبانی را مجاب کرده بودند که مطب را از ما پس بگیرد و ما مجبور شویم از شهر برویم. ما هم جلوی مطب تحصن کردیم. شیخ شریف آمد. ما گفتیم بالاخره این شهر نظافت میخواهد، غذا میخواهد، کارهای پشتیبانی میخواهد. شما مگر چقدر نیرو دارید که این کارها را بکنید. او بعد از صحبت، قانع شد و اجازه داد ما بمانیم. محدودیتهای شرعی برای زنانی که پایبند اعتقادات دینی نیستند و اساساً دغدغه مذهبی ندارند، حضور در میدان امر سادهای است. آنها با پیوستن به مردان، همچون آنان لباس میپوشند. همچون آنان استراحت میکنند و همراه آنان در شادیها حضور دارند و تحت تأثیر شرایط نبرد، آنچه برایشان رنگ میبازد، حفظ حریم جنسیت و زنانگی است. شواهد بهخوبی نشان میدهد که در این گونه موارد، مفاسد اخلاقی چگونه محل بروز مییابد. اما زن خرمشهری، یک زن مسلمان است. با همه ویژگیهای خاص خود. گرچه اسلام مجوز جهاد در دفاع را برای زنان صادر نموده است. ولی نوع حضور آنان را نیز در میدان محدود کرده است. حفظ حجاب در هر شرایطی، رعایت کامل مسایل شرعی در مراوده با مردان، تفکیک محل استراحت و نظافت و... اکنون باید اعتراف کرد که حضور در چنین میدانی، بسیار دشوار است. زهرا حسینی میگوید: به ما خبر دادند که در منطقه پلیس راه، جنازه یکی از شهدا روی زمین مانده. من تصمیم گرفتم هرطور شده بروم و جنازه را به قبرستان منتقل کنم. از طرفی عوامل دشمن و ستون پنجم در شهر پراکنده بودند و ممکن بود به من صدمه برسانند. برای همین 3 سرباز را با خود بردم با هر زحمتی بود بالای سر شهید رسیدیم. چند روز از شهادتش می گذشت. ترکش، شکمش را پاره کرده بود و امعاء و احشایش بهآسفالت چسبیده بود. به طوری که وقتی برش گرداندیم صدای جزجز بلند شد. سربازان گفتند نمیشود او عقب برد چون رودههایش پخش شده بود. اما من اصرار کردم. گفتند باید چیزی باشد که جنازه را در آن بپیچیم و ببریم. هرچه گشتیم چیزی پیدا نکردیم و من ناچار چادرم را درآوردم، شهید را روی چادر گذاشتیم و به عقب منتقل کردیم. البته روسری داشتم. وقتی برگشتم رفتم و چادر مادرم را گرفتم و این تنها روزی بود که من برای چند ساعت بدون چادر بودم. محدودیتهای عرفی تحت تأثیر فضای فرهنگی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی محدودیتها در خصوص زنان بهکار گرفته میشد که شاید چندان هم ریشه مذهبی نداشت که این گونه موارد هم به نوبه خود کنش اجتماعی زنان را محدودتر میکرد. مریم امجدی در خاطراتش میگوید: دایی عزیز ]پس از ناامید شدن از بردن من[ با ناراحتی رفت. برگشتم و نزدیک انبار مهمات ایستادم. محمود فرخی آمد و گفت این آقا کی بود. گفتم چطور؟ گفت برای چه باهاش روبوسی کردی؟ گفتم خب داییام بود ـ خب داییت باشه. درست نبود تو این محیط و تو این موقعیت شماها باهم روبوسی کنین. نوع سازماندهی هر چند تمامی زنان و دخترانی که برای دفاع از حیثیت ملی و دینی خود در خرمشهر ماندند کاملاً داوطلبانه و بدور از هرگونه اجباری اقدام به این کار کردند اما نوع سازماندهی و به کارگیری آنان در دو قالب قابل بررسی است. وقتی تاریخ مقاومت خرمشهر را مرور میکنیم، اسامی برخی تشکلها و گروهها که هر یک گوشهای از بار سنگینی دفاع را بر دوش داشتهاند بهچشم میخورد و گروهی از مدافعین زن، در قالب همینگروهها مشغول مبارزه بودهاند: مکتب قرآن ـ این تشکیلات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در خرمشهر تأسیس شد و جهتگیری فعالیت خود را آموزش و بسط ایدئولوژی اسلامی قرار داد. تشکیل کلاسهای عقیدتی و سیاسی و نیز برپایی اردوهای تفریحی از عمدهترین فعالیتهای این گروه بود. ساختمان مکتب در خیابان چهلمتری قرار داشت و تعداد قابل توجهی از دختران و زنان تحت پوشش این تشکیلات فعالیت میکردند. با شروع جنگ، اعضا و وابستگان مکتب قرآن، ساختمان مکتب را محلی برای پشتیبانی رزمی از رزمندگان قرار دادند. گروه ابوذر ـ این گروه بعد از شروع جنگ و با جهتگیری مبارزه با متجاوزین توسط جمعی از جوانان آبادانی و خرمشهری پایهگذاری شد. مقر اصلی گروه، در آبادان بود و فعالیت عمده آن، جذب و ارسال نیرو و مهمات به خطوط مقدم نبرد بود. با اینکه بیشتر اعضا و مرتبطین گروه، مردان بودند اما گروهی از زنان نیز در قالب فعالیت های این گروه در نبردها شرکت میکردند. فداییان اسلام ـ این گروه نیز بعد از انقلاب و با هدف مبارزه با ضد انقلاب و متجاوزین بعثی شکل گرفت. عمده فعالیت این گروه در روزهای مقاومت، مبارزه در خطوط مقدم درگیری بود. تعدادی از زنان مدافع نیز تحت پوشش فداییان اسلام فعالیت میکردند. این گروه پس از سقوط خرمشهر. در شهر آبادان بهطور گسترده تر به فعالیت خود ادامه داد. حزب جمهوری اسلامی ـ این حزب، با پیروزی انقلاب اسلامی اعلام موجودیت کرد و در بیشتر نقاط کشور تأسیس شعبه کرد. عمده فعالیت حزب، آموزش و نشر مسایل عقیدتی اسلام و نیز آشنا ساختن مخاطبین با مباحث سیاسی روز بود. ساختمان این حزب در خرمشهر در خیابان چهلمتری واقع شده بود. واحد خواهران این حزب جمعی از خواهران مرتبط با خود را در ساختمان حزب سازماندهی کرده بود. حضور خودجوش ـ در میان زنان مدافع خرمشهر گروهی نیز بیآنکه سابقه فعالیت خاصی داشته باشند به جمع دیگران پیوستند که عمدتاً توسط بسیج خواهران سپاه خرمشهر سازماندهی به کار گرفته شدند. گروهی نیز به مراکز امداد مراجعه و به فعالیت پرداختند. زنان غیر بومی ـ در داستان مقاومت خرمشهر، با افراد غیر بومی بسیاری برخورد میکنیم که برای دفاع از هویت ملی و اسلامی خود از جای جای میهن خود را به خرمشهر رسانده و بیهیچ چشمداشتی آنچه در توان داشتند را در طبق اخلاص نهادند. در این میان نیز زنان جایگاه خود را به خوبی حفظ کردهاند. خانم فاطمه ناهیدی از آن جمله است. همچنین سهام طاقتی در خاطراتش به دو دختر اصفهانی اشاره دارد که خود را به خرمشهر رسانده و در دفاع شرکت کردهاند. طاقتی توضیح میدهد که یکی از این دو در حین نبرد به شدت مجروح میشود. تنوع فعالیت از نکات جالب و تأمل برانگیز در خصوص نوع حضور زنان در ایام مقاومت این است که هیچ یک از آنها با شرط فعالیت مشخص و معینی در شهر نمانده است. تمامی زنانی که بعدها خاطرات خود را به نوعی ارائه دادهاند بر این نکته تأکید داشتهاند که ما ماندیم تا شاید بتوانیم باری را از دوش مدافعین برداریم. آری آنها در کمال اخلاص هر کاری کردند نوع فعالیت زنان را در ایام مقاومت میتوان به چند دسته تقسیم کرد. فعالیت امدادی بسیاری از زنان، به دلیل نیاز مبرم، در بیمارستآنها و مراکز امداد به کار مداوا و پرستاری از مجروحین مشغول بودند. بیمارستآنهای طالقانی، مصدق، شرکت نفت، بیمارستآنهای خصوصی همچنین مراکز و پستهای امداد که در جای جای شهر بر پا میشد، محل فعالیت این زنان بود. برخی از آنان که سابقه آموزش یا کار امدادگری نداشتند توسط دوستان و آشنایان خود، یک آموزش فوری را پشت سر گذاشتند و بلافاصله مشغول به کار میشدند. در مواردی نیز این امدادگران همراه رزمندگان، به منطقه درگیری اعزام و در همانجا به مداوای مجروحین میپرداختند. زهره فرهادی یکی از این صحنهها را توصیف میکند: عراقیها در ورودی گمرک را به شدت زیر آتش داشتند. یک نفر کنار این در مجروح افتاده بود. به هر زحمتی بود پانسمانش کردم و آن برادر و خواهر وطنخواه که باهم بودیم مجروح را سوار جیپ کردند و به عقب بردند. من ماندم تنها. امکان داشت هر لحظه اسیر بشوم. چرا که 100ـ150 متر بیشتر با عراقیها فاصله نداشتم... از دور دیدم یک نفر با لباس سبز که مخصوص عراقیها بود نزدیک میشود. ... آمد نزدیک دیدم از بچههای خرمشهر است به من گفت نمیترسی؟ گفتم اگر میترسیدم اینجا نبودم. پانسمانش کردم و رفت. فعالیتهای خدماتی با توجه به کمبود شدید نیروی رزمنده، بیوجود زنان، امور خدماتی شهر به کلی تعطیل و شرایط بحرانیتر میشد و شیر زنان مدافع، بیهیچ ادعا و چشمداشتی خاضعانه تمامی کارهای معطل مانده را انجام داده و در این راه از هیچ تلاشی مضایقه نمیکردند. آشپزی، نظافت محیط، کفن و دفن شهدا، نگهبانی از قبرستان در برابر هجوم سگها از جمله این فعالیت هاست. زهرا حسینی میگوید: سرویس بهداشتی مسجد جامع، به دلیل ازدحام نیرو، چندان وضعیت مطلوبی نداشت. برای همین، هر روز برای تمیز کردن آن اقدام میکردیم. باور کنید اگر خانه خودمان بود این کارها را نمیکردیم. اما میدان، میدان دیگری بود. تا زانو توی کثافت میرفتیم. دستمان را فرو میبردیم و چاه را تمیز میکردیم. برایمان خیلی سخت بود. اما حفظ شرف و دین اجازه تردید به ما نمیداد. باید هر کاری که از دستمان برمیآمد میکردیم. پشتیبانی رزمی ساختن سنگر، ارسال مهمات به خط مقدم، نگهبانی از انبار مهمات و تخلیه ماشینهای حاوی تسلیحات از عمدهترین فعالیتهای رزمی زنان در ایام مقاومت است. سهام طاقتی میگوید: یک روز مهدی آلبوغبیش آمده بود که به ما سر بزند. گفت اینجا خطرناکه. نباید شبها اینجا بخوابین. چون تو گوشه و کنارش مهمات انبار کردیم. برین بلوار رو به رو برای خودتان خندق و گودال بکنین و مستقر بشین. تا هم در امان باشین و هم مواظب باشین که منافقا برای بردن مهمات نیان. ما در آن زمان نمیدانستیم مهمات تا چه حدی خطرناک است. حتی روی صندوقهای فشنگ میخوابیدیم. آلبوغبیش میگفت روی صندوقها نخوابین. اگر یه تیر به شما یا به این صندوقهای فشنگ بخوره، همهتون میرین هوا. شرکت در رزم اما بدون شک حضور مستقیم زنان در رویارویی با دشمن متجاوز از شورانگیزترین قطعههای داستان مقاومت است. آنان خود را وقف دفاع از شهر کرده بودند. در هر زمان و هر مکان و برای هر خدمتی. از نظافت خیابان بگیر تا حضور در سنگرهای خون آلود خط. مریم امجدی یکی از دخترانی است که بارها و بارها در نبردهای نزدیک با مزدوران عراقی شرکت داشته است: من و زهره قبل از رسیدن به گمرک از ماشین پایین پریدیم. عراقیها تا گمرک رسیده بودند و ما برای دفاع رفته بودیم. می خواستیم تا آنجا که سلاح و مهمات داریم بجنگیم. مسافتی را زیگزاگ رفتیم. از بشکه کارتن و جعبههای چوبی خیلی بزرگ به عنوان سنگر استفاده میکردیم و برای هم خط آتش می بستیم. یعنی برای جلو رفتن بچهها و کم شدن حجم تیراندازی دشمن اسلحه را روی رگبار می گذاشتیم و از بالای سر بچههایی که دولا دولا جلو می رفتند به طرف دشمن تیراندازی میکردیم تا آنها راحتتر بتوانند تغییر موضع بدهند. سنگر به سنگر جلو رفتیم تا به جایی رسیدیم که ریل راه آهن بود... ریاض ثامری بدون هماهنگی جلو رفت یکی از بچهها به دنبالش رفت و بعد از چند دقیقه خبر آورد که ریاض تیر خورده و زمین افتاده است.... حضور روحیه بخش هر چند حضور زنان در آن 34 روز توانست در رفع و فتق امور دفاع، مؤثر و مفید باشد اما بیهیچ تردیدی، بزرگترین و حیاتیترین فایده حضور آنان را بایستی در ایجاد آرامش روانی و دلگرمی رزمندگان دانست. گرچه در روزهای آغازین مقاومت، مخالفتهایی با حضور زنان در شهر صورت میگرفت اما بهمرور این دیدگاه تغییر کرد. به واقع همین عامل بوده است که مردان را به آنجا رساند که این حضور را غنیمت شمارند. زن مظهر سکونت و مودت است. در آن واویلای غربت که هر روزی که به پایان میرسید، امید به رسیدن نیروهای کمکی را نیز با خود بهپایان میبرد. در آن هنگامهای که هر لحظه خبر شهادت عزیزی ردپای غم را بر چهرهها میدواند و در آن هیاهویی که سفیر مرگبار گلوله و خمپاره از هر کوچه و گذری به گوش میرسید، چهرههای معصوم و آرام مادران، همسران و خواهران، غم را از چهرهها میزدودند، گامها را محکمتر میکرد و شوق به ایستادن را دو چندان مینمود. از زبان زهرا حسینی بشنویم: بهوضوح میدیدیم که حضور ما در آنجا خیلی مؤثر است. همین حضور، شهر را از حالت خشک نظامی بیرون میآورد. وقتی رزمندگان خسته از درگیری، برای استراحت بهعقب میآمدند و خواهران با ظرف آب یا غذایی به سراغ آنها میرفتند، مشخص بود که چقدر روحیه میگرفتند. در واقع آنها وقتی میدیدند خواهران و مادران خودشان هنوز در شهر هستند، برای دفاع از خرمشهر، مصممتر میشدند. مشکلات خاص معروف است که میگویند جنگ، یک مسأله مردانه است و چندان نیز بیراه نگفته اند. زنان به واسطه نوع خلقت و کنش فطری، دارای ظرافت روحی بالا و قدرت عاطفه فوقالعاده هستند و واضح است که این منبع احساس، با جنگ و خونریزی چندان سازگاری ندارد. بنابراین بزرگترین مشکل زنان در خرمشهر، تحمل صحنه هایی بود که به هیچ وجه با روح لطیف آنها سازگاری نداشت. مریم امجدی میگوید: کنار یکی از خانهها تنگ ماهی شکستهای دیدم. نزدیکتر شدم. دو ماهی قرمز کوچک کنار خرده شیشهها مرده بودند یاد حوض 5 پر خانه خودمان افتادم. آقاجان به نگه داشتن ماهی خیلی علاقه داشت. چند ماهی قرمز توی حوض خودمان داشتیم. کف حوض اسفنج گذاشته بود تا اگر ماهیها تخمریزی کردند. تخمها لای اسفنج ها بماند تا ماهیها آنها را نخورند... چند روز بعد مارمولکی توی آب حوض افتاد و روز بعد وقتی لب حوض رفتیم، دیدیم همه ماهیهای سرخ و قشنگمان مسموم شده و مردهاند. نظافت و پاکیزگی از مسائلی است که با توجه به کمبود آب و امکانات در ایام مقاومت بهعنوان معظلی برای زنان مطرح بود. زهرا حسینی میگوید: موها بلند بود. آب نبود. شپش هم شایع شده بود واقعاً سخت بود. خیلی از خانمها مجبور شدند موهایشان را کوتاه کنند. آنقدر جنازه جابجا کرده بودم که لباسهایم همیشه خونی بود. لازم بود مرتب لباسهایم را عوض کنم اما... و سهام طاقتی خاطره دیگری دارد: در خرمشهر آب قطع شده بود... هفتهای یک بار، پنج ـ شش نفری بهحمام میرفتیم. آن هم در آبادان. در راه هر ماشینی که گیرمان میآمد سوار میشدیم.گاهی وانت بود. گاهی ماشین حمل نوشابه که وسطش میلهداشت. نوشابه که نداشت. ما وسط مینشستیم و میرفتیم ایستگاه 12. خانه آشنایی نداشتیم. میرفتیم و در خآنهای را میزدیم و میگفتیم میتونیم از حمامتان استفاده کنیم. جنگ جنگ است آنها خوب میدانستند که اقامت ققنوسوار در میان آتش میتواند عواقب تلخی را به همراه داشته باشد. ماندند و تاوان شرف خود را تا به آخر پرداختند. شهادت را، جراحت را، اسارت را و بر بالین عزیزترین خویشان نشستن را با تمام وجود، استقبال کردند تا شاید دین خود را به اسلام و آزادگی ادا کرده باشند. شهادت تعدادی از زنان، در طول 34 روز مقاومت خرمشهر در اثر اصابت تیر و ترکش دشمن، به شهادت رسیدند. شهناز حاجی شاه و شهناز محمدی برای امدادرسانی به اهالی خآنهای که مورد اصابت توپ قرار گرفته میشتابند که در فلکه گل فروشی در اثر انفجار خمپاره به شهادت میرسند. سیمین سلامی که برای کمک به مجروحین شتافته بود، در کنار ساختمان بیمارستان شرکت نفت توسط ترکش شهید میشود. سیمین تنها عضو خانواده بود که برای یاری رساندن به مدافعان در میدان مانده بود. جراحت تاریخ مقاومت خرمشهر شهادت میدهد که بسیاری از شیرزنان حاضر در میدان، با سخاوتمندی، رنج جراحت را تحمل کرده و با بدنی مجروح ناچار به ترک صحنه شدهاند. زهرا حسینی، زهره فرهادی، مژده امباشی و خانم دشتی از جمله آنانند. اسارت زنانی هم بودند که در اوج جانفشانی و ایثار، زینبوار به اسارت قوای متجاوز درآمدند. فاطمه ناهیدی که به خرمشهر رفته بود تا درمانگاهی را برای کمک به مجروحین برپا کند با شنیدن خبر نیاز به امدادگر در شلمچه به همراه یکی از پزشکیاران و دو سرباز راهی آنجا میشود و قبل از ورود به شلمچه به اسارت نیروهای عراقی درمیآید. عصمت جان بزرگی نیز از جمله زنان پاکباختهای است که درگیر و دار نبرد، اسیر متجاوزین میگردد. تحمل مصیبت تاریخ مقاومت 34 روزه خرمشهر مملو است از صحنههای حزنانگیز و در عین حال غرورآفرین وداع آخر مادران با فرزندان، زنان با شوهران و خواهران با برادران. مادر شهید شهناز حاجی شاه با صلابتی زینب گونه، عزیز کردهاش را به دست خود به خاک میسپارد و در گوشش زمزمه میکند کهای شهناز از تو میخواهم برای امام دعا کنی. خدیجه عابدی هنگامی که خبر شهادت همسر پاکباختهاش مهدی آلبوغبیش را میشنود در برابر دیدگان اطراف از مویه و جزع خودداری میکند تا مبادا گرد یأسی بر چهرهای بنشیند و زهرا حسینی وقتی پیکر پاره پاره برادرش علی را مییابد بر بالینش مینشیند و با روح بلند او از دردهای دلش میگوید. نکتهای که به درک بهتر این حماسهها و دریافت واقعیتر این ارزشها کمک میکند، یادآوری این مسأله است که هیچ یک از این زنان علیرغم میل خود و در یک شرایط اضطراری در شهر نماندهاند. بلکه همه کسانی بودهاند که با انتخابی آگاهانه و حضوری داوطلبانه در شهر، پذیرای حوادث شدهاند. اساساً خرمشهر تا آخرین روزهای مقاومت در محاصره کامل نبود. به عبارت دیگر هر یک از حاضران در شهر میتوانست با گذشتن از پل رودخانه کارون خود را از معرکه به در ببرد. اما شیرزنان مقاومت هیچگاه حتی برای یک لحظه دچار تردید در ادامه راه نشدند. سهام طاقتی از روزهای آخر مقاومت میگوید: عراقیها شهر را محاصره کرده بودند و صدای انفجار از همه جا بلند بود. در هیمن وقت یکی از بچههای سپاهی آمد و گفت وسایلتون رو جمع کنین و سوار وانت بشین تا شمارو به کوت شیخ ببریم. ما لجبازی کردیم و گفتیم شهر را رها نمی کنیم. گفت شهر را رها نمیکنیم یعنی چه؟ عراقیها خیابان به خیابان جلو اومدن. الان تو خیابان پشت سری ما هستن... باز هم گفتیم ما نمیآییم. گفت اگر نیاین همین الان به هر کدامتون یک تیر خلاصی میزنم تا دست عراقیها نیفتین. سخن آخر اگر بپذیریم که زنها انسانساز هستند و اینکه اگر زنهای انسانساز از ملتها گرفته شوند، ملتها شکست خواهند خورد و منحط خواهند شد، بایستی هرچه سریعتر درباره وضعیت نگران کنندهای که گریبانگیر زنان و بخصوص دختران این جامعه شده است فکری کرد. البته فراهم نمودن امکانات و ایجاد تسهیلات در امر تحصیل، اشتغال و... از موارد مهمی است که در بهبود شرایط مؤثر است. اما بیتردید تحول اساسی در حوزه مسایل نرمافزاری صورت خواهد گرفت و آن چیزی نیست جز توجیه تئوریک و نظری زنان نسبت به پیشینه فرهنگی و یادآوری ارزشهای اسلامی یک زن مسلمان و صد البته ارائه الگوهای کارآمد که امید به حرکت و توانستن را در آنها زنده کند. میتوان گفت مباحث نظری مربوط به زن مسلمان و جایگاه او در جامعه اسلامی تا اندازهای صورت گرفته. اما آنچه در انجام آن عاجز بودهایم ارائه الگوهای مناسب و اسوههای دست یافتنی است. مباحث نظری بدون ارائه نمونه عملی هیچگرهای را نخواهد گشود هر چند عمیق و خدشه ناپذیر باشد. متأسفانه هنرمندان ما در این راستا از انجام این رسالت چندان موفق نبودهاند. بعد از 27 سال، زنی که بر پردههای سینما و قاب تلویزیون و صحنه تأتر ظاهر میشود موجودی است سردرگم و بیهویت. یا آنقدر بیدست و پاست که تنها در آشپزخانه معنا پیدا میکند و یا آنقدر در خیابان پرسه میزند که از انجام عادیترین وظایف خود در خانه عاجز است. یا آنقدر تابع است که جز اطاعت، سرلوحهای ندارد، و یا آنقدر گستاخ و بیپرواست که مرد را عنصری مزاحم تلقی میکند. حتی در آثار جنگی حضور او یک حضور تزئینی است که تنها به کار شارژ عاطفی اثر میآید. سرزمینی که بیش از 5 هزار زن جانباز دارد. برای یافتن الگو به کدام بیراهه میرود. در این کشور دختران و زنان حماسه هایی آفریدهاند که برخی مردان نیز ظرفیت حتی شنیدن آن را ندارند. زنان مقاومت 34 روزه میتوانند نمونهای باشند برای دختر و زن مسلمان ایرانی. نمونه عصمت و حیا، نمونه صلابت و شجاعت، نمونه عطوفت و مهر، نمونه تلاش و کاریدی و نمونه شکفتن همه استعدادهایی که خداوند در یک زن به ودیعه سپرده است. از دامان این چنین زنی است که مرد به معراج میرود نویسنده: مصطفی رحیمی

دسته ها : زن و دفاع مقدس
شنبه 1389/6/13 23:51

استیفای حقوق بانوان معظم ، توجه مسئولین و مقامات میهن به جایگاه رفیع زنان و مقام و منزلت الهی آنان و توجه ویژه به مساله ی اشتغال این جلوه های جمال خداوند ،از جمله مباحثی است که در این نوشتار به طور اجمال به آن پرداخته شده است ؛ بانوان نباید به خاطر کار در خارج از منزل ، از ایفای وظایف مادری و همسری غفلت بورزند. حضرت امام خیمنی (ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی ضمن تأکید بر این که شغل مناسب ، برای زن هیج ممانعتی ندارد ، می فرماید: «در طول سلطنت پهلوی کوشش کردند که مادران را از بچه ها جدا کنند و به آنها تلقین کردند که بچه داری چیزی نیست ، شما به ادارات بیابید ، که این مبدا بسیاری از مفاسد است.» متولیان این امر باید در نظر داشته باشند که در زمینه اشتغال بانوان نگرش جامعه اسلامی ما با نگرش جوامع غربی متفاوت است. در جوامع غربی همه زنان باید همچون مردان اشتغال به کار داشته باشند ولی در ایران اسلامی بنابر فرهنگ سنتی و بافت خانوداگی و بنابر حکم شارع مقدس در امر نفقه و نهادن آن بر دوش مرد ، اشتغال زنان امری ضروری و حتمی نیست. زن به دلیل مسئولیت خطیر مادری و پرورش انسان ،بستر حرکت جامعه به سوی کمال است و مرد مسئول تهیه و پرداخت نفقه ی خانواده به ویژه مسئول تأمین هزینه زندگی زن می باشد. نکته ی شایان ذکر دیگر این که مقتضیات شغلی مثل مرخصی زایمان برای زنان باردار ، تهمیدات کاری و معافیت مالی استفاده از مرخصی یک سوم ساعت کار روزانه و محرومیت زنان از برخی از شغلها که عملی روا و مطلوب به نظر می آید ، از دیدگاه غربیان ، تبعیض محسوب می شود. ضمناًباید خاطر نشان ساخت که علی رغم تلاش های انجام گرفته در جای جای دنیا و نیز در کشور ما هنوز زنان از جایگاه خاص خود برخوردار نمی باشند. با این حال می بینیم که نوعاًدر کلیه کشورها نوعی تقسیم شغل برای مردان و زنان وجود دارد ولی تمرکز زنان در شغل های کشاورزی و دامداری و دفتر داری و شغل هایی از این قبیل به خاطر این است که از آموزش های آسان تری برخوردار است و در مواردی ریشه های تقسیم مشاغل مبتنی بر آداب و رسوم اجتماعی می باشد. نوعاًمشاغل مالی و پست های بالای مدیریت ، بیشتر در اختیار مردان قرار دارد و به جز چند مورد استثنایی در کشورها تبعیض شغلی به چشم می خورد. در برخی از کشورها مانند اتریش زنان از شرکت در جنگ و حضور در مشاغلی همچون آن مستثنی هستند ولی در بسیاری از کشورها ممنوعیت زنان در این امر برداشته شده است. در گذشته در فرانسه مرد می توانست مانع انتخاب شغل یک زن باشد اما در سال 1385 این نیز لغو شد. در کشور ما بانوان پس از وقوع انقلاب اسلامی در مشاغل بهداشتی ، فرهنگی ، آموزشی ، پژوهشی ، خدماتی و بعضاً قضایی و حتی در نیروی انتظامی مشغول به کار شدند. با این حال باید تدابیری اندیشید که زنان بتوانند توانمندیهای خود را کاملاًبه منصه ی ظهور بگذراند. علاوه بر آن که اسلام بر استقلال مادی زن و نیز حضور وی در جامعه نیز تأکید می ورزد. ما پیرو کتاب آسمانی هستیم که می فرماید ؛ للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء مما اکتسبن» مردان و زنان از آن چه کسب می کنند برخوردارند. ثروت حضرت خدیجه (س) که از راه تجارت حاصل شده بود پشتوانه ای عظیم برای حمایت از اسلام شد. آیه ی بیعت پیامبر اکرم (ص) با زنان نیز اهمیت نقش آنان در سیاست و امور اجتماعی را نشان می دهد که نمونه ی بارز حضور زنان در اجتماع و اهمیت آن ایراد خطبه توسط حضرت زهرا (س) در جمع مسلمانان در مسجد کربلا می باشد ، اما چنان چه اشاره شد زنان ما در کشور اسلامی عزیزمان هنوز با وجود تلاش های انجام گرفته به جایگاه خاص خود نرسیده اند زیرا از سوی خود زنان و نیز از جانب دیگران موانعی در این راه پدید آمده است که بعضاً به آنها اشاره می شود ؛ 1- زنها با همان معیارهایی سنجیده می شوند که مردها با آنها مورد سنجش قرار می گیرند و این مانع خودباوری آنان می شود. 2- اصولاً کسانی می توانند مدیر خوبی باشند که میدان خوبی را تجربه کرده باشند و چون در گذشته زنان به حاشیه رانده شده بودند و از حقوق خود محروم بودند در این امر چندان تجربه ای کسب نکردند. 3- حاکمیت تفکر مرد سالار ی ، به عنوان مثال گمان بسیاری از مردان بر این است که زنان به خاطر دارا بودن مسئولیت های خانوادگی مثل مادری و همسری نمی تواند مدیر خوبی باشند. این امر باعث به گوشه رانده شدن آنها گشته است. 4- برداشتهای نامناسب از شأن زن و استقلال مالی زن ، موجب تمرد وی می شود که در گذشته این نگرش ، بسیار رواج داشته است. 5- برداشت غلط از مدیریت که می اندیشند مدیر باید فردی خشن ، می شود که در گذشته این نگرش ، بسیار رواج داشته است. 6- برداشت غلط از مدیریت که می اندیشند مدیر باید فردی خشن ، پرخاشگر و مستبد باشد و بیش از همه ، مناسب نبودن عرصه اجتماع با شئونات زن مسلمان در دوران پیش از پیروزی انقلاب و عواملی از این دست ، سبب کنار ماندن زنان از احراز پست های مهم مملکتی گشته است. به هر حال شایان درک است که سپردن مسئولیت های کلیدی و مدیریتهای کلان به زنان در فرهنگ جامعه تأثیر بسزایی خواهد داشت و عملاً ذهنیت های غلط و ناروا درباره آنان را اصلاح می نماید. بنابراین برخوردها ، موضع گیری ها ، رفتارها و عملکردها دارای پیام است و در فرهنگ سازی مؤثر می باشد. اگر زنان بر اساس شایستگی به کار گرفته شوند ، می توانند در محیط های اطلاع یابی و تصمیم گیری ، نقش آفرین و تأثیر گذار باشند و از توانایی های علمی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی خود بهره های فراوانی نصیب جامعه نمایند و از عهده کارهای کلان اجرایی به خوبی برآیند ، مضافاًاین که خطر سوء استفاده از پست و مقام از ناحیه زنان کمتر است و آنان ثابت کرده اند در مسئولیت پذیری و سالم نگه داشتن امور ، اگر از دیگر مردان دقیق تر و کارآمدتر نباشند ، کمتر نیستند. در خاتمه ضمن تأکید بر در نظر گرفتن نقش کلیدی زن در خانواده و توجه و پرهیز از نگاه جنسیتی در واگذاری پست های جامعه و تقویت مشارکت آنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نکاتی چند متذکر می گردد ؛ 1- تقویت بنیه ی فکری و ارزشی و توسعه ی ظرفیت ها و قابلیت های آنان به منظور احراز پست های کلیدی. 2- توسعه ی مشارکت زنان در سطوح مختلف از طریق اعطای مسئولیت و توسعه ی مسئولیت پذیری آنان در جهت انتشار عقاید حقه. 3- ایجاد انگیزه ی بالا در میان زنان از طریق مطرح کردن توانمندی ها و استعدادهای مثبت آنان و فراهم نمودن شرایط لازم این امر که زنان بتوانند توانمندی های خود را به منصه ی ظهور برسانند. 4- اشتغال زنان و پرداختن به فعالیت های اجتماعی مفید و مؤثر که می تواند تا حد زیادی به رشد اقتصادی کشور کمک کند. 5- اعطای پست های بالا به زنان لایق و کارآمد و مخلص و بهره مند ساختن جامعه از خدمات آنان. 6- ایجاد خودباوری در زنان از راه بالا بردن سطح تونمندی های فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و علمی و فرهنگی آنان.
دکتر افتخاری

دسته ها : زن و دفاع مقدس
شنبه 1389/6/13 23:51
X