همه چي تموم
"به نام آنکه نام او راحت روح ااست"
با سلام خدمت شما دوست عزیز و گرامی در این وبلاگ سعی شده است تا هر آنچه شما عزیزان در پی آن هستیدگنجانده شود وبلاگی که بتواند رضایت شما را جلب کند و فقط در یک صورت است که می شود این وبلاگ را به بهترین وبلاگ تبدیل کرد و آن چیزی نیست جز کمک شما با ثبت نظرات گرانبهایتان.
باتشکر
مهدی قاسمی
به مناسبت روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی شاید در هیچ کجای دنیا به اندازه ایران، مردم نتوانند عنوان سلاح شیمیایی را با گوشت و خون خود لمس کنند. ملتی که فرزندانش گازهای مسموم را فرو دادند و جهانیان و دموکراسی غربی سکوت و متجاوز را تقویت کردند. گازهای سمی زخمهایی در سینهها نهادند که داغ آن تا نسلهای بعدی نیز میماند. زخمهایی که از عشق است. عشق غیورمردانی که دل به وسعت دریا داشتند و بهای آزادی کشور را با جان خود پرداختند. پایان بسم الله الرحمن الرحیم وصیت به احسان و آسیه عزیز 1 ) انشاالله وقتی به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هر چند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید. وصیّت به فاطمه : 1 ) می دانم در حق شما مدام ظلم کرده ام و وظیفه ام را بجا نیاورده ام ولی یقین بدان که خود را بنده ای قاصر و کم کاری میدانم و امید دارم که حلالم نمائید .
(16شهریور) روحانیون تهران که برگزاری راهپیمایی 13 شهریور (عیدفطر) را تجربه موفقی ارزیابی کردند، تصمیم گرفتند بار دیگر در مقابل حکومتشریفامامی و به منظور برائت از وی، مانور قدرتی را به اجرا درآورند. به گفته شهیدمحلاتی، بعد از راهپیمایی عید فطر به این نتیجه رسیدیم که «این کار باید با نظم و ترتیبیادامه یابد، جلسهای گرفتیم و از صبح تا غروب دور هم بودیم و تصمیم گرفتیم که روزپنجشنبه (16 شهریور) راهپیمایی بکنیم.» آیتالله بهشتی در جامعه روحانیتاستدلال کرد که بعد از راهپیمایی عید فطر «حالا که مردم آمدند نباید در این حرکتمردمی فترت ایجاد شود، لذا از مردم به راهپیمایی دعوت شد.»با این حال، جامعه روحانیت و مراجع و علما در این تصمیمگیری به شدت دچاراختلاف نظر شدند. جامعه روحانیت تهران دو دسته شدند: عدهای اعلام کردند که روز 16 شهریور عزای عمومی و راهپیمایی در سرتاسر کشور است و عدهای نیز با صدوراطلاعیهای اعلام کردند فقط عزای عمومی است و به خاطر ندادن بهانه دست دشمن از راهپیمایی خودداری میکنیم. آیتالله شریعتمداری نیز برای جلوگیری از عزایعمومی دست به کار شد، به گزارش ساواک فردی به نام مجتبی اراکی با آیتالله نجفی وآیتالله گلپایگانی تماس گرفت، آنها «متفقاً عدم اطلاع خود را در مورد تعطیل بودن روز مذکور به آگاهی مجتبی اراکی رساندند. متعاقباً آیتالله شریعتمداری بدون مشورت با سایر آیات مطلبی جهت درج در جراید کشور تهیه و از طریق رادیو و تلویزیون هم خبرمذکور پخش گردید.»روزنامهها از قول سخنگوی آیات عظام شریعتمداری و گلپایگانی و نجفی مرعشی شایعهی تعطیل فردا را تکذیب کردند. سخنگوی علامه یحیی نوری نیز اعلام کرد: «هیچ گونه نوشته و اعلامیهی خاصی از جانب ایشان در مورد تعطیل فردا صادر نشده وآنچه به امضای ایشان نشر یافته تکذیب میشود. البته برگزاری عزای عمومی یا تعطیلبه ارادهی مردم بستگی دارد.»بنابر گزارش ساواک، تظاهرات این روز از منطقهی قیطریه، ونک، پهلوی (ولیعصر)ژاله و مناطق جنوب شهر شروع شد و جمعیتها در شاهرضا (انقلاب) و آیزنهاور(آزادی) به هم پیوستند و ساعت 30/18 به میدان شهیاد (آزادی) رسیدندجامعه اصناف نیز با صدور اطلاعیهای اعلام کردند: «به منظور بیان عدم اعتماد ملیبه دولت کنونی... و به پشتیبانی از تصمیم روحانیون و علمای آگاه تهران، پنجشنبه 16شهریور را روز تعطیل و عزای عمومی اعلام میکنیم» و جبهه ملی نیز در حمایت ازتصمیم «جامعه روحانیت تهران» اطلاعیهای صادر کرد.با فرا رسیدن سحرگاه روز 16 شهریور سیل جمعیت از گوشه گوشهی تهران جاریشد. به گزارش کیهان، تهران یکپارچه تعطیل و تظاهرات بود. صدها هزار تظاهرکنندهدر خیابانهای تهران راهپیمایی کردند. راهپیمایان برای سربازان دست تکان میدادند وگل پرتاب میکردند. ناظران این راهپیمایی را تا یک میلیون نفر تخمین زدند. طولصفهای راهپیمایان به چند کیلومتر میرسید. در این راهپیمایی زنان با چادر سیاه جلوجمعیت در حرکت بودند و موتورسواران با فاصله 100 و 200 متری جلوتر از همهحرکت میکردند تا هم راه را باز کنند و هم به راهپیمایان آب و غذا برساندند. در اینتظاهرات رهبران جبهه ملی نیز شرکت کردند. روزنامه اطلاعات گزارش داد: جمعیتراهپیمایی در پایان به صدها هزار نفر رسید. مردم بر سر راهپیمایان گلاب میریختند.ابتدا مأموران کوشش کردند که جلو راهپیمایی را بگیرند.، امّا بعد راه را باز کردند و بهدنبال جمعیت به حرکت درآمدند. صدها موتورسوار با شعار و تابلو جلوی جمعیتحرکت میکردند. در زیر پل سیدخندان یک شعار کمونیستی بر روی پارچه علم شد کهبلافاصله مردم آن را پایین کشیدند. کامیونهای میوه که هر لحظه خالی و پر میشدندجمعیت را همراهی میکردند. این خبرها تا نزدیکی ظهر برای چاپ در روزنامههایعصر تهیه شده و به دلیل اخبار 17 شهریور روزنامهها نتوانستند اخبار عصر را منتشرنمایند. شهید محلاتی که در آن روز از طرف جامعه روحانیت مسئول ستاد برگزاریراهپیمایی بوده است، چنین گزارش میکند: ارتش با وسائل زرهی در سراسر خیابانانقلاب فعلی مستقر شده بود. با این حال «ملت از شمیران حرکت کردند به طرف پایین.ما رابط داشتیم که مرتب به ما خبر میدادند.» هنگام ظهر آیتالله بهشتی در خیابانانقلاب نزدیک پیچشمیران به نماز ایستاد، خبر آوردند آخر صف حدود چهارراه قصراست. بعد از نماز، جمعیت را به طرف میدان شهیاد (آزادی) حرکت دادیم. «شعارها راکنترل میکردیم. شعارها از جلو» تعیین میشد. عصر به میدان آزادی رسیدیم قرار شدآیتالله بهشتی برای جمعیت صحبت نماید. و آقای ناطقنوری که لباسش را عوض کردهبود و لباس شخصی پوشیده بود، قطعنامه را بخواند. به روایت آقای ناطقنوری، نزدیک به غروب بود که جمعیت به میدان آزادی رسید. کامیونهای ارتشی داخل میدانآزادی استقرار یافته بودند، مردم خصوصاً خانمها با شعارهای خود سربازان ودرجهداران را منقلب کردند و آنها را به گریه انداخته بودند. آیتالله بهشتی تصمیم گرفتبرای جمعیت سخنرانی کند از او دعوت کردند روی یک اتومبیل پارک شده برود، ویاین اقدام را بدون اجازهی صاحبش غاصبانه شمرد و امتناع کرد. بشکهای را پیدا کردند وایشان روی آن ایستاد و سخنرانی کرد.این راهپیمایی یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب شد تا جایی که فریدون هویدامینویسد: «به نظر من این راهپیمایی که به صورت عظیمی برگزار شد... بنابر گزارش ساواک، تظاهرات این روز از منطقهی قیطریه، ونک، پهلوی (ولیعصر)ژاله و مناطق جنوب شهر شروع شد و جمعیتها در شاهرضا (انقلاب) و آیزنهاور(آزادی) به هم پیوستند و ساعت 30/18 به میدان شهیاد (آزادی) رسیدند. شعارتظاهرکنندگان عبارت بود از:برادر ارتشی چرا برادر کشی؟ رهبر ما خمینی استـ مابتشکنیم شیشهشکن نیستیمـ ارتش تو بیگناهی، فرماندهت جلاد استـ درود برخمینیـ نصر منالله و فتح قریبـ ما تابع قرآنیم، سلطنت نمیخواهیمـ درود بر خمینیبتشکنـ ارتش برادر ما، خمینی رهبر ماـ شما به ما گلوله، ما به شما گل میدهیمـ پلیستو بیگناهی، آلت دست شاهیـ ای بیشرف حیا کن سلطنت را رها کنـ مرگ بر رژیمشاهـ مرگ بر سلسلهی پهلویـ فلسطین پیروز است، اسرائیل ناطقنوری هم چون تحت تعقیب بود بالباس شخصی و عینک دودی قطعنامه را قرائت کرد.مطابق گزارش ساواک قطعنامه به این شرح بوده است:1ـ کلیهی زندانیان سیاسی آزاد باید گردند2ـ نهضت به رهبری امام خمینی تا پیروزی ادامه دارد.3ـ باید حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی تشکیل گردد.4ـ تمام اقلیتهای مذهبی تحت حمایت حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی و از احترام برخوردار خواهند بود.5ـ بیگانگان از کشور اخراج باید گردند.6ـ شاه عامل استبداد است و باید حکومت شاهنشاهی برچیده شود.7ـ دانشگاهها باید اصلاح گردند.8ـ ما بتشکن هستیم نه شیشهشکن. کسانی که شیشه میشکنند از ما نیستند.9ـ تصمیمات ما در مورد اعتصابات و تعطیلات از طریق مساجد و اعلامیهها بهاطلاع مردم میرسد نه از طریق روزنامههای وابسته به استبداد.نابود استـ اریتره،فلسطینـ برای حفظ قرآن، ارتش به ما بپیوندـ ارتش برادر ما، خمینی رهبر ماـ آمریکا ازایران بیرون شوـ مرگ بر خونخوارگی شرق و غرب.شعارهای پلاکاردها نیز عبارت بودهاند از: مقدس باد اتحاد بین نیروهای مسلح وملت ستمدیدهـ رهبر ما خمینی استـ کشور ما اسلامی است، حکومت ما اسلامیاستـ آشتی هرگزـ ای بیشرف حیا کن، سلطنت را رها کنـ رهبرا ما قصاص خون شهدارا از رژیم خواهیم گرفتـ ما به رهبری امام خمینی تا سرنگونی رژیم به مبارزه ادامهخواهیم دادـ درود ملت ایران به دکتر شریعتیـ زندانی بودن بهتر از این آزادی استـسازمان امنیت منحل باید گردد.طبق این گزارش مردم تابلوهای خیابان شاهرضا را محو و روی آن نوشتند «خیابانخمینی». همچنین مردم در مقابل دانشگاه صنعتی شریف شعار میدادند«دانشگاه خمینی» و تابلوهای خیابان آیزنهاور را به خیابان «شریعتی و خمینی» تبدیلکردند.طبق این گزارش مردم «در خیابان آیزنهاور مرتباً اعلام میکردند که جمعیت فرداصبح در خیابان شهداـ نامی که تظاهرکنندگان به خیابان ژاله دادهـ اجتماع کنید.»آیتالله بهشتی در پایان سخنرانی اعلام کرد که «جامعه روحانیت فردا برنامهندارد»دقیقاً از آن به بعد بود که آیتالله خمینی به عنوان رهبر منحصر به فرد و بلامنازعحرکتی که از 9 ماه قبل آغاز گردیده بود شناخته شد.» بنا به گزارش کیهان شهرهای قم، آمل، کرج، گرگان، اهواز، کازرون، شهرری، قزوین،زنجان، همدان، خرمآباد، کاشان، شیراز، کرمان، مشهد، تبریز، اصفهان، اردبیل، مهاباد،بهبهان، خمین، شاهرود، اراک و دزفول با تظاهرات، راهپیمایی و تعطیل عمومی به ندایجامعه روحانیت تهران پاسخ مثبت دادند.آیتالله گلپایگانی و نجفی که از اعلامیهی تهیه شده توسط آیتالله شریعتمداری وسوءاستفاده دولت ناراحت شده بودند، آن را تکذیب کردند. آیتالله نجفی اعلام نمودکه «دربارهی تعطیل روز پنجشنبه اعلامیهای صادر نکردهاند و مطالبی که از قول ایشان درمطبوعات و رادیو در این زمینه درج و یا گفته شده است حقیقت ندارد.»این راهپیمایی یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب شد تا جایی که فریدون هویدامینویسد: «به نظر من این راهپیمایی که به صورت عظیمی برگزار شد... ضمن آن آشکارشد که [آیتالله] خمینی در عرض دو ماه ژوئیه و اوت (تیر و مرداد) به خوبی توانستهرهبری خود را تثبیت کند و نشان دهد که قدرت او در تبعید به مراتب» از دیگران بیشتراست و «دقیقاً از آن به بعد بود که آیتالله خمینی به عنوان رهبر منحصر به فرد و بلامنازعحرکتی که از 9 ماه قبل آغاز گردیده بود شناخته شد.» گرچه تودههای مسلمان ایران ازسال 1341 آیتالله خمینی را به عنوان رهبر خودشان شناخته بودند، ولی اعترافدشمن نشانهی عظمت و رهبری بیچون و چرای امام خمینی در این مقطع تاریخی بود. منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی پس لرزه های جمعه خونین 1- تردید و تزلزل در اراده سیاسی رژیم به دنبال کشتار17 شهریور اراده و عزم رژیم در رویارویی با ملتسختبه تردید و تزلزل افتاد. چرا که شیوههای مرسوم اعم از سرکوب و سازش در عمل شکستخورده بود. اجرای حکومت نظامی که بر اساس نظریه مشاوران امنیتی و ساواک، بهترین سیاست ممکن جهتبرقراری امنیت و آرامش تلقی میشد، نتیجه عکس بخشید. انتشار جزئیات رقتانگیز مشی توسل به خشونت، نفرت و انزجار ملی علیه حکومت را هرچه بیشتر برانگیخت و بحران و تنش را تا بالاترین حد ممکن افزایش داد و برتردید و دودلی شاه و ناکارآمدی سیاستهای دولت مهر تایید زد. درست از همین هنگام برخی از چهرههای سیاسی شاخص رژیم با ارزیابی وضعیت کشور از تریبونهای رسمی به انتقاد از عملکرد دولت و مواضع رژیم در برابر انقلابیون پرداختند. این شخصیتها که از درون مجلس، احزاب و سازمانهای دولتی سربرآوردند، آشکارا خواستار استیضاح نخستوزیر و برکناری دیگر مقامهای مسئول و سرکوبگر مردم و بازنگری در سیاست های داخلی کشور شدند.چند روز پس از واقعه17 شهریور هنگامی که شریف امامی برای اخذ رای اعتماد به مجلس میرفت، دست کم9 تن از نمایندگان فریادزنان صلاحیتشریف امامی را زیر سؤال بردند. اندکی بعد محسن پزشک پور، رهبر حزب پان ایرانیست، در حالیکه به نشانه تاسف بر سر خود میکوفت، شریف امامی را مخاطب قرار داد که:تو نمیتوانی به عنوان نخست وزیر مجلس را مخاطب قرار دهی، دست های تو به خون هموطنانت آغشته است تو در مدت کوتاهی تعداد بیشماری را کشتهای.سرانجام وی و نمایندگان هوادار او مجلس را ترک گفتند.اگر چه شریف امامی بار دیگر از مجلس دولتی رای اعتماد گرفت، اما تا پایان دوره نخست وزیری خود، عملکرد دولت وی بویژه در حادثه17 شهریور مورد انتقاد قرار گرفت و بازداشت و مجازات عاملان آن در خواست گردید. شریف امامی این حادثه را به مارکسیست ها نسبت داد و آنها را عامل اصلی خشونتهای اخیر در کشور دانست. او بار دیگر تعدادی از سران رژیم را بازداشت کرد و همه فعالیت های سیاسی را آزاد اعلام کرد. حزب رستاخیز را منحل ساخت و بازگشت همه کسانی را که به قانون اساسی اعتقاد دارند به کشور بلامانع اعلام کرد و با سنجابی و آیتالله شریعتمداری مشورت کرد؛ اما همه این تدابیر، نتوانست او را از مهلکهای که در آن دست و پا میزد نجات دهد. زیرا اعتماد به وی از بین رفته بود و امام به عنوان رهبر مخالفین از پاریس، که به عنوان یک پایگاه بینالمللی بود، سرنگونی رژیم سلطنت و استقرار نظام جمهوری اسلامی را خواستار گردید.شاه که اکنون در وضعیتبغرنجی قرار گرفته بود، در مصاحبه با خبرنگار نیوزویک در تحلیلی از رویدادهای پس از ماه رمضان اظهار داشت:هفته پیش ... در موقعیت دشواری قرار داشتم و سقوط خیلی نزدیک بود... این حقیقت را باید اعتراف کرد که مردم میتوانستند هر چیز را که بخواهند به دست آورند. شاه برای یافتن یک راه حل فوری و ضربتی برای پایان دادن به وضع آشفته و انقلابی کشور، با صاحبنظران امور ایران و کارشناسان داخلی مشورت میکرد. جمعبندی و حاصل این گفتگوها شاه را به این نتیجه رساند که ریشه همه این نارضایتی ها در توسعه فساد و سوء استفادههای کلان مادی نهفته است و اگر پروندههای اختلاس ها و فسادها بسرعتبررسی شده و نتیجه به اطلاع عموم برسد نگرانی ها و گرفتاری های موجود برطرف خواهد شد. اما غافل از آن که روشدن پروندههای چپاولگری، نیروهای مخالف را به گستردگی و عمق فساد داخلی آشنا و هرچه بیشتر بر حجم و دامنه اعتراضات میافزود.یکی دیگر از تدابیر هراسانگیز رژیم به منظور مقابله با توسعه انقلاب طرح تسلیح هواداران شاه در میان عشایر بود که با این هدف صورت میگرفت که ایلات یادشده به تظاهرات مردم شهرها حمله نموده، آنها را در هم کوبند. به هر حال این سیاست های ضد و نقیض که رژیم را سختسردرگم ساخته بود سرانجام به پیام شفاهی برژینسکی از طریق اردشیر زاهدی، سفیر ایران در امریکا، شاه را بار دیگر به سوی سیاست مشت آهنین متمایل ساخت که نتیجه آن تشکیل کابینه نظامی به رهبری ارتشبد ازهاری بود. 2- تاثیر واقعه17 شهریور در مشی مبارزه و خواستهای سیاسیمخالفان (اپوزیسیون) 17 شهریور جدایی و شکاف میان حکومت و ملت را عمیق تر کرد و امکان هر نوع پیوستگی یا سازش را از بین برد. دریایی از نفرت و خون میان رژیم و مردم پدیدار گشت که استمرار حکومت پهلوی را در هر شکل و قالبی اساسا از دید مخالفان ناممکن ساخت. در نتیجه مشی مبارزه مسالمتآمیز در چهارچوب قانون اساسی به منظور احیای نظام مشروطه بشدت زیر سؤال رفت و دگرگون شد. روحیه تندروی و افراطگرایی در میان طیف های گوناگون مبارز و مخالف فراگیر شد و اضمحلال و انهدام رژیم به شکلی قهرآمیز و انقلابی مورد حمایت قرار گرفت.بدینترتیب واقعه17 شهریور به اعتبار میانهروها و هواداران اندیشه اعاده مشروطیت سلطنتی به نحو اجتنابناپذیری آسیب وارد کرد. زیرا دولت آشتی ملی بیش از دو هفته نتوانسته بود به وعدههای خود وفادار مانده و در17 شهریور نقاب دروغین از چهره خود برافکند. توجیهناپذیری این رویداد، راه مسالمت میان شاه و مخالفان را برای همیشه بست. لذا هنگامی که امکان و یا انتظار یافتن یک راه حل سیاسی با رژیم به سر رسید، انقلاب در مسیر تازهای افتاد و شتاب و تحرک بیشتری گرفت. از این دیدگاه رویداد17 شهریور باعث انسجام فکری و اتحاد عملی مخالفان شد و همگان به این نتیجه رسیدند که تنها یک راه برای نجات جامعه ایران باقی مانده است و آن خروج شاه و سقوط رژیم او و استقرار یک نظام مطلوب است. از همین زمان بتدریج جمع فراوانی از روشنفکران مخالف شاه که سالها در خارج از کشور زندگی میکردند، بدون واهمه از بازداشتبه کشور بازگشتند تا سهمی از پیروزی را به خود اختصاص داده و در فرایند شکلگیری نظام سیاسی آینده تاثیر جدی داشته باشند. طبیعتا بسیاری از آنان متاثر از ایدئولوژی های سوسیالیستی، لیبرالیستی یا ملیگرایی بودند اما خواست و اراده ملی و مذهبی مبارزان، تحت رهبری امام خمینی(س) سرانجام جمهوری اسلامی را به عنوان یک بدیل خدشهناپذیر جانشین سایر الگوها نمود. 3- حکومت نظامی و تزلزل ارتش حوادث17 شهریور و ادامه حکومت نظامی، انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت. استقرار طولانی مدت ارتش در میدانها و چهارراهها و مراکز مهم شهر همانند پلیس و نیروهای انتظامی به منظور مقابله با انقلابیون، از کارآمدی ارتش و توان آن میکاست. چرا که ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از کشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود. اما اکنون ارتش میبایست تحت فرمان فرمانداریهای نظامی و شورای امنیت استان عمل کند که خواهناخواه با هیات دولت و سایر مراکز قدرت در نحوه و اجرای فرمانهای حکومت نظامی اختلاف نظر مییافت. این واقعیتبا توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی که شکاف عمیقی میان کادر فرماندهی با بدنه نیروهای مسلح از نظرگاه گرایشهای سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت، موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان سخت تضعیف میکرد.بدنه ارتش در برابر شعارهای انقلابیون از اقدام به خشونت اجتناب میورزید و گاه با فرار از پادگانها دسته به دسته به تظاهرکنندگان میپیوست. این الگوی برخورد سربازان با مردم مورد توجه برخی از سران ارتش قرار گرفت و آنان خواستار لغو فوری حکومت نظامی در همه شهرها شدند. به عنوان نمونه فردوست و اویسی اینگونه میاندیشیدند. آنان اظهار میداشتند: «تظاهرات رنگ مذهبی دارد و سربازان هم مذهبی هستند و برخوردشان با مردم تظاهرکننده دوستانه است». اما از آنجا که شاه صریحا از حکومت نظامی پشتیبانی کرده بود، ارتش به عنوان قویترین پایگاه حکومتی رژیم، مدتهای مدیدی در سطح شهر به ماموریتخویش ادامه داد؛ در نتیجه، این روند سبب شد تا ارتش هرچه بیشتر با ملت معترض خو بگیرد.امام خمینی(س) یک روز پس از17 شهریور در اعلامیهای در نجف خطاب به ملت ایران، شاه را عامل اعلان حکومت نظامی و مسئول مستقیم کشتار مردم دانستند و به ارتشیان هشدار دادند تا در کنار ملت قرار گیرند و از همین زمان با تلاش رهبران محلی انقلاب، بسیاری از ارتشیان به ملت پیوستند. 4- امریکا و تحولات پس از17 شهریور همزمان با بحرانیشدن اوضاع ایران، گفتگوهای صلح اعراب و اسرائیل با وساطت امریکا در «کمپ دیوید» جریان یافت. سایروس ونس، وزیر خارجه، و برژینسکی، مشاور امنیت ملی امریکا، پس از کشتار17 شهریور به این باور دستیافتند که لازم است رئیس جمهور امریکا در یک تماس تلفنی پشتیبانی خود را از شاه و سیاستهای او اعلام کند. بالاخره در19 شهریور، رؤسای جمهور مصر، اسرائیل و امریکا تلفنی با شاه گفتگو کردند. شاه در گفتگو با کارتر حادثه17 شهریور را یک طرح شیطانی از سوی کسانی دانست که از برنامه ایجاد فضای باز سیاسی کشور بهرهمند گشته و از آزادیهای اعطاشد علیه وی سوء استفاده نمودهاند. او خواستار ادامه حمایتهای امریکا تا سر حد ممکن شد و هشدار داد در غیر این صورت دشمنانش او را غافلگیر ساخته و بر وی پیشی خواهند جست . کارتر نیز در پاسخ به درخواستهای شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت.دو روز پس از17 شهریور اردشیر زاهدی، سفیر ایران، که راه واشنگتن را در پیش گرفته بود با وارن کریستوفر، معاون وزارت خارجه، دیدار نمود. کریستوفر ضمن تاکید بر حمایت دولت امریکا از ایران، خواستار رعایت اعتدال در اجرای حکومت نظامی شد. اما زاهدی ادعا کرد، کمونیستهای سازمان یافته تظاهرات را ترتیب میدهند و دولت امریکا همراه با نیروهای اپوزیسیون توطئه براندازی شاه را تدارک دیده است. کریستوفر این اتهام را زشت و ناروا خواند و گفت تضعیف اعتماد به نفس شاه در این زمان مهمترین عامل بروز و گسترش شورشهاست.به هر حال، حقیقت این است که تا وقوع حادثه17 شهریور هنوز هیچ یک از سران کاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگرانکننده نمیدانستند. آنان با اظهارنظرهای سطحی و خوشبینانه خود درباره توانایی تردید ناپذیر شاه در کنترل اوضاع کشور و خاورمیانه به حمایتخود ادامه میدادند. اما17 شهریور نخستین زنگ خطر را برای زمامداران امریکا به صدا درآورد. از همین زمان گروهی از سران امریکا به بررسی دقیق تر و بازنگری کارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند. در پی آن انبوهی از کارشناسان سیاسی، نظامی، اقتصادی و خبری آمریکا به منظور بررسی همه جانبه وضعیت ایران وارد کشور شدند. اظهارنظرها و رهیافت های متفاوت آنان در پی ناآرامیهای فراگیر در سطح کشور، مقدمه پیدایش دو طرز تفکر و دو خط مشی در ارتباط با ایران از سوی مقامات واشنگتن شد: یکی هواداران مشی مسالمتآمیز و طراحان راه حل سیاسی به ریاست سایروس ونس، وزیر خارجه و شخصیت هایی چون ویلیام سولیوان سفیر آن کشور در ایران؛ و دیگری طرفداران خشونت و شدت عمل و سیاست مشت آهنین به رهبری برژینسکی - مشاور امنیت ملی کارتر - و با حمایت وزیر دفاع و دیگران که بیوقفه تا آغاز کنفرانس گوادالوپ ادامه یافت. پیامد این نگرش ها و راهکارهای متفاوت آن، سردرگمی هرچه بیشتر آمریکا در امور ایران بود که با توصیههای ضد و نقیض به شاه همراه میشد و در نتیجه مسیر انقلاب را هرچه بیشتر هموار میساخت. 5- هجرت امام از نجف به پاریس شریف امامی در آغاز تصدی نخستوزیری و درباره برنامهها و سیاست های دولت آشتی ملی در مورد بازگشت آیتالله خمینی اعلام کرده بود که بازگشت ایشان به کشور بلامانع است. در پی آن در تاریخ7 شهریور1357 و - پس از تقریبا 15 سال - روزنامه اطلاعات عکس امام را در صفحه اول خود چاپ کرد و از اعزام هیاتی به منظور مذاکره و بازگشت ایشان به نجف خبر داد.اما رهبر انقلاب در همان روز، نخستوزیری شریف امامی را «نیرنگ شیطانی شاه» خواند و پیشنهاد آشتی با روحانیان را «وعده پوچ و فریبکارانه» دانست و مردم را به مقاومت و مبارزه تشویق کرد. با وقوع حادثه17 شهریور امام، شاه را مسوول مستقیم کشتار مردم دانست و خواستار انهدام رژیم شاهنشاهی شد. شکست دولت آشتی ملی در پیشبرد سیاستهای خود و ناکامی در جلب همکاری و مشارکت نیروهای سیاسی و مذهبی مخالف، رژیم را به اخراج امام از نجف متقاعد ساخت تا ایشان را هرچه بیشتر در انزوا و تنگنا قرار دهد. هنگامی که حکومت نظامی اعتبار خود را از دست داد و موج فزاینده اعتصابات کشور را فراگرفت، تبانی و همکاری دولت های ایران و عراق برای اخراج امام از نجف (در چهارچوب قرارداد 1975 الجزایر) آغاز گردید. در این راستا، هنگامی که وزرای خارجه دو کشور برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نیویورک رفته بودند، مذاکراتشان را در این باره از سرگرفتند. بلافاصله امام در تنگنا و محذورات بیشتری قرار گرفت و محدودیت های فراوانی برای ایشان اعمال شد و مامورین امنیتی عراق منزل امام را به محاصره گرفتند. این فشار که به منظور سکوت اجباری امام صورت میگرفت، نتیجه معکوس داد. ایشان حاضر به تمکین از سیاست های دولت عراق نشده و لذا تصمیم به عزیمت از خاک عراق گرفته و در پی ممانعت دولت کویت رهسپار پاریس گردید.این سیاستشاه که تصور میشد رژیم را از خطر تحریکات مستقیم امام رهانیده است، در حقیقت یک خطای استراتژیک بود؛ زیرا رهبر سازشناپذیر مخالفان را در مواجهه مستقیم با محافل خبری و سیاسی جهان قرار میداد که میتوانست در سطحی گسترده آرمان ها و مواضع انقلاب را برای تمام جهانیان بازگو کند. این مسائل سبب شد تا نیروهای مذهبی میانهرو به رهبری آیتالله شریعتمداری و نیروهای ملی چارهای جز پیوستن به صفوف انقلاب تحت زعامت امام خمینی(س) را نداشته باشند و این معنایی جز صعود امام خمینی(س) به موضع رهبری بلامنازع و بیهمتا در ائتلاف انقلابی نداشت. 6- گسترش اعتصابات و از پا درآمدن دولتاز مهمترین پیامدهای17 شهریور توسعه اعتصابات به شکلی فراگیر در سراسر کشور بود که ضربهای مهلک بر پیکره اقتصادی و نیز حیات رژیم وارد آورد. اگر چه تا این زمان اعتصابات به شکلی جسته و گریخته در ایران ادامه داشت، اما همه آنها اولا با هدف منافع صنفی و بهبود شرایط کار و دستمزدها صورت میگرفت و ثانیا به صورت پراکنده، جزئی و موردی بود. مهمترین ویژگی دور تازه اعتصابات که در اندک زمانی پس از کشتار17 شهریور آغاز شد، ماهیت کاملا سیاسی آن بود که با هدف از پادرآوردن رژیم و فلجساختن آن صورت میپذیرفت.دو روز پس از رای اعتماد مجلس به شریف امامی 700 تن از کارگران و کارمندان پالایشگاه نفت تهران اعتصاب کردند. آنان علاوه بر هدف های رفاهی؛ خواستار لغو حکومت نظامی شدند. در26 شهریور کارمندان بانک مرکزی سندی انتشار دادند که در آن از خروج 2 میلیارد دلار ارز به وسیله سران بلندپایه رژیم حکایت میکرد. در پی این ماجرا بسیاری از شعب بانک ملی به اعتصابات پیوستند. با آغاز مهرماه و شروع سال تحصیلی دانشجویان و دانشآموزان راهپیمایی های گستردهای ترتیب داده و بر دامنه اعتصابات افزودند. در روزهای دوم و سوم مهر اعتصاب وسیع کارکنان پالایشگاه آبادان به نشانه همبستگی با سی هزار تن از کارگران اعتصابی نفت در تهران، اهواز، گچساران و آغاجاری به راه افتاد. بتدریجشرکت مخابرات، راهآهن، ذوبآهن، بنادر و کشتیرانی، بازاریان، معلمان، دانشگاهیان و سایر مؤسسات اعتصابات را سعتبیشتری بخشیده و اعتصابکنندگان خواستار کنارهگیری شاه و ایجاد جمهوری اسلامی شدند.این اعتصابات بویژه در شرکت نفتسبب رکود عمدهترین منبع درآمد ارزی کشور و حتی دشواری دستیابی به نفت جهت مصارف انرژی، حمل و نقل و سوختحرارتی برای منازل شد. در نتیجه دولت در پی اختلال در سیستم اقتصادی در انجام تعهدات داخلی و بینالمللی با تنگناهای فلجکنندهای روبرو شد. دولت امریکا نیز در پی توقف پرداختهای ایران، برنامه فروش جنگافزار نظامی را تا روشنشدن اوضاع سیاسی تهران به حالت تعلیق درآورد.بدین ترتیب با توسعه اعتصابات، آثار ضعف و دوگانگی در مجموعه نظام سیاسی آشکارا چهره نمود و رژیم را درمانده ساخت. چه در همان حال صاحبان سرمایه که سختبه هراس افتاده بودند، از هرگونه سرمایهگذاری جدید به شدت ترس داشته و خودداری کردند. در نتیجه بحران بیکاری رو به افزایش نهاد، فرار سرمایهها و خروج ذخایر ارزی تشدید گردید و برنامههای توسعه متوقف شده و رژیم در سراشیب سقوط قرار گرفت. منبع : خبرگزاری مهر جمعه ای که تعطیل نبود( 17شهریور ) عدهای از مردم در راهپیمایی بزرگ 16 شهریور فریاد میزدند: فرداصبح در میدان ژاله. سپهبد مقدم برای جلوگیری از تکرار راهپیمایی از شاه درخواستبرقراری حکومت نظامی کرد و سرانجام با موافقت شاه، تصویب شورای امنیت و هیأتدولت، حکومت نظامی به تصویب رسید و با فرمان شاه ارتشبد اویسی فرماندار نظامیتهران شد. فرماندار نظامی تهران به سپهبد بدرهای فرمانده گارد جاویدان دستور داد تاواحدهایی از گارد را به فرمانداری نظامی منتقل کند. بدرهای فرمان اعزام واحدهایی رابه سرلشکر امینی افشار فرمانده لشکر 1 گارد جاویدان صادر کرد و یگانهایی از لشکردر میدان و خیابان ژاله (شهدا) مستقر شدند. ارتشبد اویسی با صدور اولین اطلاعیهیفرمانداری نظامی اعلام کرد: «به منظور ایجاد رفاه مردم و نحوهی نظم از ساعت 6 صبحروز 17 شهریور ماه مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه» به اجرا میگذارد.مردم در صبح زود بیخبر از حکومت نظامی در دستههای بزرگی از خیابانهایفرحآباد، شهباز و میدان خراسان به طرف میدان ژاله حرکت کردند. در نزدیکی میدان وخود میدان کامیونهای مملو از نظامیان ایستاده بودند، ولی مردم بیاعتنا به راه خودادامه میدادند. ساعت نزدیک 30/7 صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهایمنتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد کهحکومت نظامی است، چرا تجمع کردهاید؟ یکی از روحانیون مردم را دعوت به نشستنکرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرماندارینظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند.ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند و همین که جمعیت از چهار طرفبه سوی میدان هجوم آوردند، نیروهای مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبارمسلسل بستند. در مدت چند ثانیه صدها نفر در خاک و خون غلطیدند. مردم بیمهابامجروحین و شهدا را بر روی دست به سوی بیمارستانها حمل میکردند. اطاقها،راهروها و حیات بیمارستانها مملو از مجروح و جنازه بود. مردم اطراف بیمارستانهاخانههای خود را برای پذیرش مجروحین مهیا میکردند. هر کس هر چه از لوازمپزشکی، پنبه، پانسمان و ملافه داشت به بیمارستان میآورد.راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند.ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند و همین که جمعیت از چهار طرفبه سوی میدان هجوم آوردند، نیروهای مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبارمسلسل بستندنفرت مردم به اوج خود رسیده بود. خبر قتلعام مردم در میدان ژاله در تهران پیچید وسرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد. مردم بیاعتنا به حکومت نظامی به خیابانهاریختند و با مأمورین فرمانداری نظامی درگیر شدند. به هر چه از مظاهر دولتیمیرسیدند حمله میکردند. طبق گزارش ساواک، تظاهرات از میدان ژاله به «خیابانهایدیگری از قسمت شرق تهران» کشیده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خیابانهایمولوی، میدان خراسان، میدان شوش و میدان راهآهن سرایت کرد و در مدت کوتاهیخیابانهای فردوسی، منوچهری، خیابان سعدی شمالی، خیابان نظامآباد، خیابانفرحآباد، منطقهی نارمک، میدان سپه، خیابان لالهزار، به صحنهی درگیری تبدیل شد.تظاهرات و درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت.روزنامهها در فردای آن روز بدون پرداختن به چگونگی درگیری اعلام کردند: «100آتشسوزی در تهران روی داد، شعب چند بانک، یک فروشگاه بزرگ، یک فروشگاهشهر و روستا در آتش سوخت.» فرماندار نظامی در اطلاعیهی شماره 4 خود ضمن متهمکردن مردم به این که «با پول و نقشهی خارجی» اقدام به تظاهرات کردهاند، اعلام نموددر واقعه 17 شهریور 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستریاعلام کرد تعداد کشتهشدگان به 95 نفر رسید. گرچه تعداد شهدای آن روز رسماًاعلام نشد، ولی آگاهان آمار وحشتناکی را از شهدای 17 شهریور ارائه کردهاند. پارسونزسفیر انگلیس تعداد شهدا را «صدها نفر» ذکر کرده است. سولیوان سفیر آمریکاگزارش میکند که در میدان ژاله «بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شدهبودند.» جان استمپل یکی از اعضای سفارت آمریکا در ایران از قول منابع پزشکیتعداد شهدا را «بین 200 تا 400 نفر» برآورد کرده است. شاپور بختیار ادّعا میکند که«میتوانم به یقین بگویم تعداد کشتهشدگان حداکثر از 700 یا 800 نفر متجاوز نبودهاست.» مردم مدعی بودند چند هزار نفر کشته شدهاند. حتی اگر ادّعای مردم را نپذیرمکشتن دهها نفر انسان آمار وحشتناکی است. موضوع مهم در واقعهی 17 شهریور، تمرّد سربازان از دستورات فرماندهان نظامیبود. در همان لحظهی اوّل در میدان ژاله یک سرباز فرمانده خود را هدف قرار داد وسپس خود را به قتل رساند. طبق گزارش ساواک «سه نفر از سربازان وظیفهی لشکر گارددر حین اجرای مأموریت کنترل اغتشاشات، ضمن سرقت سه قبضه تفنگ ژـ3 با 300 تیرفشنگ متواری شدهاند». اسامی این سه نفر عبارت بود از قاسم دهقان، علی غفوری ومحمد محمدی. فردای آن روز محل اختفای این سه سرباز کشف و به محاصرهینیروهای نظامی درآمد که هر سه نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که محمد محمدیدر دم به شهادت رسید. از مجموعهی اسناد به دست میآید که در این روز هفتسرباز خودزنی کردند.نفرت مردم به اوج خود رسیده بود. خبر قتلعام مردم در میدان ژاله در تهران پیچید وسرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد. مردم بیاعتنا به حکومت نظامی به خیابانهاریختند و با مأمورین فرمانداری نظامی درگیر شدندمشهد نیز که در این روز خود را برای استقبال از آیتالله قمی که از تبعید در کرج آزادشده بود آماده میکرد با حکومت نظامی مواجه شد و تظاهرات و درگیری از همان آغازروز شروع شد. مردم در مدرسه نواب اجتماع کردند، ولی نیروهای فرمانداری نظامی بهآنان حمله و آنان را متفرق کردند. جنگ و گریز تا پاسی از شب ادامه داشت. در این روزبه گزارش ساواک 14 نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که چهار نفر از آنان بهشهادت رسیدند. در شیراز نیز شبانه آیتالله دستغیب را دستگیر و به تهران منتقل نمودند که فردای آنروز تظاهرات پراکندهای صورت گرفت. شهرهای کرج، ابهر، سمنان و کرمان نیز شاهددرگیریهایی با نیروهای رژیم بودند. خبر فاجعهی قتلعام مردم در میدان ژاله بهسرعت در جهان پیچید و سیاستمداران، دولتمداران، خبرگزاریها و محافلبینالمللی را وادار به عکسالعمل نمود؛ امّا هیچ عکسالعملی زشتتر از دولت آمریکانسبت به این قتلعام فجیع نبود. در آن روزها رؤسای کشورهای آمریکا، مصر و اسرائیلدر کمپ دیوید مشغول مذاکرات سازش بودند. فردای آن روز «وارن کریستوفر» معاونوزیر امورخارجه آمریکا از واشنگتن با «سایروس ونس» وزیر امورخارجه که در کمپدیوید بود تماس برقرار کرد و «توصیه کرد که پرزیدنت کارتر هر چه زودتر با شاهصحبت کند». ونس گزارشی از وضعیت ایران را به کارتر ارائه داد و از کارتر خواست تا باشاه تماس بگیرد. ابتدا انورسادات با شاه تماس گرفت و «مراتب همدردی و پشتیبانیخود را از شاه به وی اطلاع داد» و سپس کارتر با شاه تلفنی صحبت کرد و «پشتیبانیآمریکا را از وی در اقداماتی که برای برقراری نظم به عمل میآورد تأیید کرد.» خبرحمایت کارتر از شاه در رسانهها منتشر شد. رژیم که سعی میکرد مخالفان خود رامرعوب کند، بر انتشار این خبر دامن میزد. روزنامههای کیهان و اطلاعات اعلام کردندکه «کارتر با شاهنشاه مکالمهی تلفنی کرد.» روزنامهها به نقل از اطلاعیهی کاخ سفیدنوشتند که «کارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع کنونی ایران را که در آن تظاهرات ضددولتی به رهبری افراطیها جریان داشته و دست کم 95 نفر کشته بر جای گذارده موردبحث قرار داده است. پرزیدنت کارتر مناسبات نزدیک و دوستانه میان ایران و آمریکا رامورد تأیید قرار داده است و نسبت به ادامهی جنبش اعطای آزادی سیاسی اظهارامیدواری نموده است.» خبرگزاری فرانسه اعلام کرد: کارتر با شاه تماس گرفته و«پشتیبانی از رژیم تهران را تأیید کرده است.» خبر حمایت کارتر از شاه آن هم بعد از قتلعام مردم تهران، ملیگرایان را که امید به اوبسته بودند مبهوت کرد و موضع امام خمینی را به شدت تثبیت نمود. امام خمینی درعکسالعمل به این پیام کارتر در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه فرمودند: «آقای کارترکه برای یک زندانی در شوروی آن قدر هیاهو درآورد، پس از کشتارهای پیاپی شاه،پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد» این به خاطر این است که آمریکا به دنبال منافع خودشفقط هست. منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
تهیه کننده: مهدی قاسمی
«عبدالله بن الحسین» طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) مشهور به «علی اصغر» بود. نام مادرش «رباب» دختر «امرء القیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کعب بن علیم بن جناب بن کلب» بود. مادر رباب «هند الهنود» دختر «ربیع بن مسعود بن مضاد بن حصن بن کعب بن علیم بن جناب»(1) بوده است. در واقع «جناب» جد اعلای پدری و مادری حضرت علی اصغر(علیه السلام) میباشد.
عبدالله در مدینه النبی(علیه السلام) ولادت یافت.(2) سماوی میگوید: این که برخی گفتهاند علی اصغر در کربلا ولادت یافته است، چندان درست نیست. در مدح رباب همسر گرامی او شعری به امام حسین(علیه السلام) داده شده است:
«اعمرک اننی لاحب دارا تکون بها سکینة والرباب
احبهما و ابذل جل مالی و لیس لعاتب عندی عتاب(3)
«به جانت قسم، من خانهای را دوست دارم که در آن سکینه و رباب باشند؛
آنها را دوست دارم و تمام مالم را برای آنها خرج میکنم و هرگز خسته کنندهای مرا خسته نخواهد کرد.»
امرء القیس سه دختر خود را در مدینه به ازدواج حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) و امام مجتبی(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) در آورد که عبدالله و سکینه حاصل ازدواج رباب با امام حسین(علیه السلام) است.(4)
اصفهانی و طبری و دیگران گزارش کردهاند: که امام حسین(علیه السلام) از حیات خود مأیوس شده بود.(5)(یعنی میدانست که دیگر آخر عمرش است) آن حضرت به سوی خیمهگاه بازگشت و آل ابیطالب همگی به شهادت رسیده بودند. آن حضرت در برابر خیمهها نشست(6) تا قدری بیاساید. طفل خود - علی- را طلب کرد تا با او وداع کند. خواهرشان حضرت زینب (سلام الله علیها) آن شیرخواره را در دست گرفت و در دامان امام نهاد. امام او را در دامن خود نشانید و بوسید.(7) پس از آن فرمود: بعدا لهولاء القوم اذا کان جدک مصطفی خصمهم(8)؛ این قوم از رحمت الهی دور باشند، هنگامی که جدت مصطفی دشمن آنها باشد» سپس امام، علی را به سوی قوم آورده و برای او طلب آب کردند.
شهادت علی اصغر(علیه السلام)
امام به علی مینگریست که ناگاه تیری به گلوی علی نشست و او را ذبح کرد.(9) در این هنگام «حرمله بن کاهل اسدی» با تیری علی را نشانه گرفت و او در دست امام ذبح شد. آن حضرت دست خود را زیر گلوی او گرفت، دستش پر از خون شد و آن را به جانب آسمان پاشید.(10)
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: هرگز قطرهای از آن خون به زمین نریخت.»(11)
سید بن طاووس اینگونه گزارش کرد: امام حسین(علیه السلام) طفل را از دست خواهرش زینب گرفت و جلو آمد تا او را ببوسد که ناگاه تیری آمد و کودک را ذبح کرد. علی را به دست خواهر داد و فرمود: «او را بگیر»، سپس خونها را به آسمان پاشید و با خداوند سخن گفت.(12)
سپس امام حسین (علیه السلام) فرمود:«هوّن بی، ما نزل بی انّه بعین الله(13)؛ پروردگارا هر چه بر سر من میآید، در برابر چشمان توست؛ از این رو (همگی) بر من آسان است.» سپس ادامه دادند: «پروردگارا اگر یاریات از آسمان را از ما دریغ داشتی پس آن (نصر و یاری) را برای کسی (مهدی) که از ما بهتر است قرار ده، و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر. و آنچه بر ما میگذرد ذخیره آخرتمان قرار ده.»(14)
و نیز گزارش شده که امام(علیه السلام) به درگاه خداوند چنین عرض کرد: «پروردگارا! تو شاهد بر قومی هستی که آنها شبیهترین مردم به رسول تو محمد(صلی الله علیه و آله) را کشتهاند»(15) به دنبال این سخنان امام بود، که ندایی شنیده شد: دعه یا حسین فانّ له مرضعاً فی الجنه(16)؛ ای حسین! علی را واگذار، او در بهشت دایهای خواهد داشت» پس از آن امام، علی را از اسب پایین آورد و برای او با شمشیر، قبری حفر فرمود و بدن کوچکش را دفن کرد. بدن کودک، غرق در خون شده بود. امام بر او نماز گزارد.(17) و نیز گفته شده که او را در کنار سایر شهیدان اهل بیت نهاد.(18)
درسی که میتوان گرفت:
امام حسین(علیه السلام) علی اصغر را چون علی اکبر شبیهترین مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) معرفی کرد؛ از این رو اگر علی در این معرکه شهید نمیشد، به مقام عصمت گام مینهاد؛ گو این که در آن لحظه هم آنگونه بود.
یعقوبی میگوید: امام (علیه السلام) بر اسب خود سوار و عازم میدان بود، کودکی که در همان ساعت متولد شده بود نزد آن حضرت آوردند. امام (علیه السلام) در گوش فرزند خود اذان گفت و کام او را برداشت. در آن هنگام تیری به حلق آن طفل اصابت کرد و او را به شهادت رسانید. امام آن تیر را از حلق طفل بیرون کشید و کودک را به خونش آغشته ساخت و گفت: «به خدا سوگند، تو گرامیتر از ناقه (ناقه صالح) در پیشگاه خدای تعالی هستی و جد تو رسول خدا، نزد خداوند گرامیتر از صالح پیامبر است» آنگاه بدن خون آلود کودک را نزد سایر فرزندان و برادرزادگان خود نهاد. (19)
سماوی میگوید: این که برخی گفتهاند حضرت علی اصغر در کربلا ولادت یافته چندان درست نیست.(20) شاید هم عبدالله رضیع در کربلا به دنیا آمده و غیر از حضرت علی اصغر(علیه السلام) باشد.
شهادت مجمد بن عبدالله جعفر بن ابیطالب
«عون» پسر «عبدالله جعفر بن طیار» و مادرش زینب کبری علیهاالسلام، دختر امیرمؤمنان علیه السلام است. سیرهنویسان نوشتهاند: وقتی امام حسین (علیه السلام) از مکه خارج شد، عبدالله بن جعفر نامهای را برای امام ارسال داشت که در آن از امام درخواست کرده بود که از عزم خود باز گردد.
عبدالله بن جعفر نامه خود را توسط فرزندانش عون و محمد به سوی امام فرستاد، بعد از آن، عبدالله به سوی «عمرو بن سعید بن عاص» والی مدینه رفت و از او برای امام حسین (علیه السلام) امان درخواست کرد. او هم به امام نامهای نوشت و آن را توسط برادرش یحیی به سوی امام فرستاد. عبدالله هم او را همراهی کرد تا این که در "ذات عرق" آنها امام حسین (علیه السلام) را ملاقات کردند. حضرت نامه را مطالعه فرمود و از درخواست آنها سر باز زد و فرمود: «انّی رایت رسول الله فی منامی، فامرنی بما أنا ماضٍ له؛ من در خواب رسول خدا را دیدهام، پس ایشان مرا به ادامه راه امر کردهاند. بنابراین من به همان چیزی که مرا امر فرموده است، عمل میکنم.»
پس از آن، امام پاسخ نامه را به عمرو بن سعید نوشتند و از آن دو نفر جدا شدند. آنها نیز بازگشتند. آخرالامر، عبدالله بن جعفر به دو فرزندش عون و محمد سفارش کرد که همراه امام حسین علیهالسلام باشند.(1)
شعار حماسی عون
سروی گوید: عبدالله بن جعفر برای مبارزه با آن قوم به میدان آمد، در حالی که میگفت:
«ان تنکرونی فانا ابن جعفر شهید صدقٍ فی الجنان ازهر
یطیر فیها بجناحٍ اخصر کفی بهذا شرفاً فی المحشر؛
اگر مرا نمیشناسید، پس من پسر جعفر، شهیدی راستین در بهشت تابان هستم؛
او در آنجا با بالی سبزفام پرواز میکند، در محشر همین شرافت او را بس است.»
او با شمشیر به جنگ دشمن میرفت تا این که سی نفر سوار و هجده نفر پیاده را به قتل رسانید.(2)
شهادت عون
پس از آن رشادتهای چشمگیر عون، شخصی به نام «عبدالله قُطبة الطائی» با شمشیر به او حمله کرد. با ضربه او، عون به شهادت رسید.(3)
در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السّلامُ عَلی عَون بن عَبدالله بنِ جَعفرٍ الطّیار.» در زیارت ناحیه، از او با عناوین هم پیمان ایمان، نصیحت کننده به سوی پروردگار و همتای مثانی و قرآن یاد شده و قاتل او مورد لعن خداوند قرار گرفته است.(4)
بدن مطهر او با دیگر شهدا، در پایین پای امام حسین (علیه السلام) دفن شده است. «عون بن عبدالله جعفر» که گنبد و بارگاهی در چند فرسخی کربلا دارد غیر اوست. او از نوادگان حسن مُثنی بوده است.
درسی که میتوان گرفت:
او همپیمان ایمان و همتای قرآن دانسته شده است. این ادعای بزرگی است. اگر سند زیارت ناحیه از قوت برخوردار باشد و گفتار امام معصوم باشد، بی تردید عون بن عبدالله، در مقامی نزدیک به عصمت است.
قاتلان امام حسین علیه السلام اهل
فساد و فحشا بودند
"ایمان" و "عمل صالح" دو واژه ارزشمند قـرآنىاند که تقریباً در شصت و دو آیه در کنار یکدیگر آمدهاند. قرآن مـجید، همه انسانها را در خسران و زیان مىداند جز کسانى که ایمان آورنـد و کـارهـاى شایسته انجام دهند و یکدیگر را به حق و صبر سفارش کنند. (1) جـامـعـه اسـلامـى تـا آنگـاه کـه از ارزشهـاى الهـى پـاسـدارى کـنـد و بـر عـبـادت و عـمل صالح و اخلاق نیکو و معنویات ارج نهد، در صراط مستقیم حرکت مىکند و مورد عنایت و انعام الهـى اسـت، و در غیر این صورت، یا در گروه (مغضوبین) و یا (ضالّین) در خواهد آمد که هر دو گـروه از صـراط مستقیم الهى بیرونند. حادثه عاشورا نشان داد که ارزشهاى اخلاقى جامعه به گونهاى چشمگیر کاهش یافته است و عموم مردم به پیروى از حاکمان فاسد به ضد ارزشها روى آوردهاند. قرآن مجید از این حقیقت تلخ چنین یاد مىکند:
از ابوسعید خدرى نقل است که پیامبر اکرم پس از تلاوت این آیه فرمود:
شصت سال دیگر، کسانى خواهند آمد که نماز را چنین تباه مىکنند و در پى شهوات مىروند... و اینان، قرآن را تلاوت مىکنند، ولى قرآن از حنجره آنان فروتر نمىرود.
«فـَخـَلَفَ مـِنْ بـَعـْدِهـِمْ خـَلْفٌ اَضـاعـُوا الصَّلوةَ وَ اتَّبـَعـُوا الشَّهـَواتِ فـَسـَوْفَ یـَلْقـَوْنـَ غَیّاً»(2) ؛ آنگـاه، پس از آنان جانشینانى بر جاى ماندند که نماز را تباه ساختند و از هوسها پیروى کردند، و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید.
در آیـه پـیـش از این، سـخـن از پیامبران پاک و ذریه صالح آنان و نعمت یافتگان الهى رفته است که همواره با عبادت و ذکر و سجده و گریه، در حال عبادت و نیایش با خداى بزرگند و این، طریق انـسـانـیـت و بـهـتـریـن گـونـه عـمـل صالح است و در این آیه، خداوند خبر مىدهد که برخى از جانشینان آن عابدان صالح، کسانى بودند که رسم جانشینى را به جاى نیاوردند و ارزشهاى الهـى را فـرامـوش کـردنـد. مـصـداق کـامـل ایـن ارزشهـا نـمـاز اسـت کـه پـایـه عـبـودیـت حق است.(3)
از ابوسعید خدرى نقل است که پیامبر اکرم پس از تلاوت این آیه فرمود:
شصت سال دیگر، کسانى خواهند آمد که نماز را چنین تباه مىکنند و در پى شهوات مىروند... و اینان، قرآن را تلاوت مىکنند، ولى قرآن از حنجره آنان فروتر نمىرود.(4)
پس از آن کـه مـعـاویه بر اوضاع چیره شد، به سوى کوفه رفت و در نخیله، نماز جمعه اقامه کرد و در خـطـبهها گفت: «به خدا سوگند، من با شما نجنگیدم تا نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج بـه جـاى آوریـد و زکـات بـدهـیـد! من تنها از آن رو با شما جنگیدم که بر شما حکومت کنم و بر خلاف میل شما به خواستهام رسیدم.»(5)
در اوایل نیمه قرن دوم، بنیانهاى اخلاقى جامعه به کلى ویران شده بود و مسلمانان از درون و بـرون در شـعـلههـاى خـانـمـانـسـوز فـسـادهـاى اخـلاقـى مـىسـوخـتـنـد و رذایـل اخـلاقـى بـسـان سرطان، سراسر زندگى فردى و اجتماعى آنان را تسخیر کرده بود و راهـى را پیمودند که با اهداف و آرمانهاى والاى شریعت مقدّس اسلام در تضاد بود. علّت اصلى ایـن تـبـاهـى و واپـس گـرایـى حـکـومـت امـوى بود؛ چنان که امیرمؤمنان(علیه السلام) مىفرماید: «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بَِّاب ائِهِمْ»(6) ؛ مردم، بیش از آنچه به پدرانشان شبیه باشند، به رهبرانشان شبیهاند.
مردم همان راهى را مىرفتند که حکومت فاسد برایشان ترسیم کرده بود و نمودار رفتارى آنان یـزیـد بـود؛ کسى که امام حسین(علیه السلام) او را فاسق، شرابخوار، آدمکش، و متظاهر به فسق مىخواند. (7)
رهـبـر ژرف انـدیش انقلاب اسلامى، حضرت آیت الله خامنهاى درباره چنین حکومتهایى، که بر مـعیارهاى ضد اخلاقى و شیطانى بنا شدهاند، مىفرماید: هر کس که دنیا طلبتر، شهوترانتـر و بـراى بـه دسـت آوردن مـنافع شخصى، زرنگتر و با صدق و راستى بیگانهتر است، سر کار مىآید. آن وقت، نتیجه این مىشود که امثال عمر بن سعد و شمر و عبیدالله بن زیاد مىشـوند رؤسا و مثل حسین بن على (علیهماالسلام) به مذبح مىرود و در کربلا به شهادت مىرسد این یک حساب دو دو تا چهار تاست! کسانى که دلسوزند نباید بگذارند معیارهاى الهى در جـامـعـه عوض بشود. اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است که باید خون یک انسان با تقوایى مثل حسین بن على (علیهماالسلام) ریخته بشود. اگر زرنگى و دست و پا دارى در کار دنیا و پشت هم انـدازى و دروغـگـویـى و بـى اعـتنایى به ارزشهاى اسلامى ملاک قرار گرفت، معلوم است که کـسـى مـثـل یـزیـد بـایـد در راس کـار قـرار بـگـیـرد و کـسـى مثل عبیدالله باید شخص اول کشور عراق بشود.(8)
بى بند و بارى اخلاقى در حکومتهاى ستمگر ابعادى پر دامنه دارد و بى شمار است. آنچه در زیر مىآید، تنها گوشهاى از مفاسد آن روزگار است که باید از آن عبرت گرفت.
تـربـیـت درسـت دیـنـى و روابـط مـشـروع خانوادگى، سهمى بسیار ارزنده در سلامت اجتماع، آزادگى مردم و روند الهى نظام حکومتى دارد. انحرافات اخلاقى، با ناموس طبیعت و شریعت ناسازگارند و بنیادهاى اخلاقى و انسانى را ویران مىکنند و همیشه ابزارى در دست حکومتهاى استبدادى بودهاند و دستگاه اموى به سختى بدانها آلوده بوده است.
بنابر گواهى تاریخ، خانه ابوسفیان، مرکز فساد و فحشا بوده و هند، همسر ابوسفیان و مادر معاویه، از زنان بدنام آن زمان بوده است و معاویه جز ابوسفیان، به چهار نفر دیگر نیز منسوب بوده که با هند، زنا کرده بودند.(9)
زیاد بن ابیه، که از استانداران خونخوار معاویه بوده، پدرى مشخص نداشته است. معاویه او را بـه پـدر خـویـش ابـوسـفـیان، منسوب کرد و بر خلاف حدیث رسول اکرم او را برادر خود خواند. این کار معاویه از آن رو بود که شخص باده فروش و فـاسـدى بـه نـام ابومریم سلولى گواهى داد که ابوسفیان با سمیّه، مادر زیاد، زنا کرده و زیاد ثمره آن عمل نامشروع است. این گواهى در مسجد و با حضور مردم انجام گرفت و معاویه با استناد به سخنان ننگین ابومریم، زیاد را پسر ابوسفیان خواند. (10)
فـرزند زیاد، عبیدالله، نیز نتیجه زنا بوده است؛ چنان که امام حسین (علیه السلام) آن دو را (ناپاک پسر ناپاک) مىخوانده است. رسوایىهاى عشقى یزید نیز روى تاریخ را سیاه کرده و لکه ننگى دیگر بر پیشانى حزب اموى نهاده است. ابن قتیبه دینورى در این باره مىنویسد:
یزید عاشق زنى شوهردار شد بـه نام ارینب دختـر اسحاق، که زنى با کمال، شریف و ثروتمند و همسر عبدالله بن سلام بود. چون معاویه از عشق یزید به او آگاه شد، با مکر و حیله و صحنه سازى، عبدالله بن سلام را فریفت تا همسر خود، ارینب را طلاق دهد. او تا تمام شدن عدّه طلاق، عبدالله را در شام نگاه داشت و به او وعده ازدواج با دختر خود را داد. پـس از تـمـام شـدن عـدّه ارینب، فردى به نام ابودردا، مامور شد که به مدینه رَوَد و ارینب را بـراى یـزیـد خواستگارى کند. او وارد مدینه شد و در این زمان، داستان عشق یزید و طلاق ارینب بر سر زبانها بود. ابودردا به محض ورود به مدینه، خدمت امام حسین(علیه السلام) رسید و چون امام از ماجرا آگاه شد، چارهاى اندیشید و این دزدى ناموسى انجام نگرفت.(11)
نـقل است در روز عاشورا ده نفر داوطلب شدند و بر بدن پاک امام حسین (علیه السلام) با اسب تاختند. سپس نـزد ابـن زیـاد آمـدنـد و جـایـزهاى نـاچـیـز گـرفـتند. ابوعمر زاهد مىگوید، نسب آن ده نفر را بررسى کردیم، همه فرزند نامشروع بودند. (12)
بى عاطفه بودن قاتلان امام حسین(علیه السلام)
گرچه در طول زمان و عرض زمین هر جا جنگى اتفاق افتاده، یک یا دو طرفِ درگیر بر باطل بودهاند، ولى به هر حال پدیده جنگ جزو ضروریات زندگى بشر شده که تا کنون گریزى از آن نبوده است. اما جنگجویانى نیز در تاریخ بودهاند که در میدان جنگ نیز رسم جوانمردى و انسانیت را به جا آوردهاند و هرگز شرافت و مروت را در میدان، سر نبریدهاند ولى آتـشافـروزان بنى امیه، در جنگى ناخواسته و نابرابر، که بر پاکترین انسانهاى جهان تحمیل کردند، همراه با امام حسین (علیهالسلام) و یارانش، عاطفه و مردانگى و مروت و انسانیت و شرافت را نیز به مسلخ بردند و سر بریدند و بى عاطفهگى و سنگدلى و درندگى را زنده کـردنـد. بـه راسـتى هیچ قلمى تاب نمایاندن آن همه جنایت را ندارد که در کربلا پدیدار شد. آنچه در زیر مىآید، تنها گوشهاى از آن است.
نـقـل اسـت، بـا ایـن کـه شـمـار مردان جنگى جبهه امام حسین (علیه السلام) به صد نفر نمىرسید، سپاهیان یزید در حدود سى هزار نفر بودند که این، نـشان دهنده نابرابرى در آن جنگ است. (1) همچنین با این کـه زنان و کودکان نیز در میان یاران امام حسین(علیه السلام) بودند، یزیدیان حدود سه شبانه روز آب را بر خیمههاى امام حسین (علیه السلام) بستند.(2)
یزیدیان، پس از پیروزى، بدن پاک همه شهیدان را در پیش چشم زنان و کودکان مُثله کردند و سـرهـاى مـقـدس آنـان را بـر نـیـزه بـردنـد و هـمـراه اسـیـران آل پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در شهرها و روستاها گردانیدند.
یزیدیان، بازماندگان شهیدان کربلا را با وضعى بسیار رقّتبار، بر شتران بى جهاز سـوار کـردنـد و همچون اسیران نامسلمان براى تماشاى مردم بـه بـسیارى از شهرها بردند.(3)
هـمـچـنـیـن عـصـر عـاشـورا، خـیمهها را ـ که تنها پناهگاه داغدیدگان جبهه توحید بود ـ به آتش کشیدند و آنان، شب یازدهم محرم را بدون هیچ سرپناهى در میان انبوه دشمنان به سر بردند.
عمر سعد، در روز یازدهم محرم، پس از دفن کشتههاى جبهه خود، پیکر پاک و مُثله شده شهیدان را بـر جـاى نـهـاد و بـه سـوى کـوفـه حـرکـت کـرد. پـس از آن کـه اهـل بـیت (علیهم السلام) را به عنوان اسیران جنگى به مجلس عبیدالله بن زیاد آوردند، آن نابخرد به آنان بى احترامى و پرخاش کرد و حتى بر آن شد تا حضرت زینب (علیهاالسلام) و امام سجاد(علیه السلام) را به شهادت برساند که توسط اطرافیانش از انجام چنین جنایتى منصرف شد.
وقتى بازماندگان شهیدان کربلا وارد مجلس یزید شدند، همه را با طناب بسته بودند و یـزیـد در حـالى که اشعارى کفرآمیز زمزمه مىکرد، با چوبدستى بر لب و دهان امام حسین (علیه السلام) مىنواخت. ابـوبـرزه اسـلمـى بـه این کار زشت اعتراض کرد، و فریاد زد: «واى بر تو اى یزید! آیا با چوب بر دهان حسین مىزنى؟! من با چشم خود دیدم که پیامبر لبان او و برادرش حـسن را مىبوسید و مىفرمود: این دو، سروران اهل بهشتند، خدا لعنت کند کشندگانشان را!»
همچنین نقل است کـه عبیدالله بن زیاد دستور داد دست و پا و گردن امام زین العابدین (علیهالسلام) را زنـجـیر کنند با این که آن بزرگوار در کربلا به بیمارى سختى دچار شده بود و هنگامى که وارد کوفه شد، ایام نقاهت خود را مىگذراند.(4)
زخمهای من همه از عشق است
پایگاه اطلاع رسانی قربانیان سلاح های شیمیایی:
در تعریف، اسلحه شیمیایی به آن دسته از جنگافزارها گفته میشود که در آنها یک یا چند ماده شیمیایی برای کشتن یا ناتوان کردن انسانها به کار میرود. ماده شیمیایی را در مخزنهایی کوچک یا بزرگ انبار میکنند که بهوسیله انسان یا وسیلهای موتوری حمل و پس از شلیک و انفجار، ماده شیمیایی پراکنده میشود. با راکت یا هواپیما هم آن مخزنها پرتاب میشوند.
جنگافزارهای شیمیایی را میتوان به جنگافزارهای دارای سمهای چشمی، بینی و دهانی، ریهای یا پوستی تقسیم کرد، بسته به آن که به کدامیک از اندامها تاثیر میگذارد. برخی از گونههای عصبی آن کشنده است و بسیار زود انسانها را از پا در میآورد، برخی دیگر تنها برای مدتی کوتاه یا بلند ناتوان میکند. برخی گونههای آن اگرچه کشنده نیست اما ناتوانیهای جسمی ماندگار پدید میآورد و زندگانی را بسیار سخت میکند.
برگهایی از تاریخ
عراق طی چند دوره مختلف در جنگ از جنگافزارهای شیمیایی استفاده کرد. یکی از نمونه حملات شیمیایی عراق، پس از عملیات بدر در زمستان سال 63 بود که موجب شد ایران از سازمان ملل بخواهد یک هیات کارشناسی از منطقه بازدید کنند. در پاسخ، دبیرکل طرح 8 مادهای خود را تهیه و به 2 کشور ایران و عراق ارائه کرد.
در این طرح پیشبینی شده بود که 2 کشور با پذیرفتن کنوانسیون سلاحهای شیمیایی از ادامه حملات شیمیایی جلوگیری کنند. درخواستی که ایران آن را پذیرفت، ولی عراق آن را رد کرد.
سال 1364 موج جدیدی از حملات شیمیایی در مناطق عملیاتی بدر و خیبر آغاز شد. در پی این حملات، ایران بار دیگر از دبیرکل خواست تا هیات کارشناسی دیگری به منطقه اعزام شود. نتیجه بازدید این هیات و گزارش آن به شورای امنیت، صدور بیانیهای از طرف شورا بود که در آن اتهام عراق مبنی بر حمله شیمیایی علیه نیروهای ایرانی تایید شده بود.
یکی دیگر از مقاطعی که رژیم عراق به سلاحهای شیمیایی متوسل شد پس از عملیات ایران در منطقه فاو (20 بهمن 1364) بود که در آن یکی از بیسابقهترین حملات شیمیایی توسط این کشور انجام شد. آنها طی 15 روز با 7000 گلوله توپ و خمپاره حاوی مواد شیمیایی و همچنین بمباران منطقه به وسیله بیش از هزار بمب شیمیایی موجب شهادت 23 نفر و مجروح شدن 8477 نفر از رزمندگان ایرانی شدند.
در این حملات، عوامل شیمیایی جدیدی چون گازهای خفهکننده و سیانور به کار گرفته شد. پس از این حملات، جمهوری اسلامی ایران مجدد از سازمان ملل خواست هیاتی را برای تحقیق به محل اعزام کند و این بار هشدار داد که در صورت عدم اقدام این سازمان، خود به مقابله به مثل خواهد برخاست. این خواسته ایران موجب تصویب قطعنامه 582 شد که تنها در بند 2 آن از به کارگیری سلاحهای شیمیایی در جنگ ایران و عراق اظهار تاسف شده بود.
جنگ شیمیایی سال 1365 شکل تازهای به خود گرفت. در این سال تعداد حملات شیمیایی عراق به 79 مورد یعنی 2 برابر سال قبل افزایش یافت. در این سال، سلاح شیمیایی به عنوان یک سلاح تهاجمی به کار رفت، در حالی که قبلا تنها به عنوان یک راهبرد دفاعی از آن استفاده میشد. محورهای فاو، شهر مهران، حاج عمران عراق، منطقه شیخ صالح، جزیره مینو، خرمشهر و شلمچه سال 65 شاهد حملات شیمیایی عراق بودند. در پی این حملات، جمهوری اسلامی ایران بار دیگر به دبیرکل سازمان ملل شکایت کرد و در مقابل، دبیر کل نیز طی بیانیهای کاربرد سلاحهای شیمیایی را محکوم کرد.
با آغاز عملیات نصر 4 در 7 تیر 1366 عراق در یک حمله وحشیانه 4 نقطه شهر سردشت را با استفاده از گاز خردل بمباران کرد. با ادامه سکوت مجامع بینالمللی عراق در اسفندماه، فاجعهای اتفاق افتاد که همه جهانیان را تحت تاثیر قرار داد و آن بمباران شیمیایی حلبچه بود که به مصدوم شدن بیش از 9000 نفر و کشته شدن قریب به 5000 نفر منجر شد.
در پی این حادثه، گاردین حمله شیمیایی عراق به حلبچه را بزرگترین جنایت جنگی عراق خواند. در پی این حمله، وزارت خارجه از دبیرکل خواست هیاتی را برای تحقیق به منطقه اعزام کند، ولی دبیرکل اعلام کرد از آنجا که حلبچه جزو قلمرو ایران نیست، منع حقوقی برای این بازرسی به وجود میآید.
تا زمانی که جنگ ادامه داشت، هیچ کشوری این اقدام عراق را محکوم نکرد تا اینکه بالاخره پس از جنگ تحمیلی، قدرتهای بزرگ آن را بهانهای برای اشغال عراق و سرنگونی صدام حسین عنوان کردند؛ در حالی که این سلاحها به وسیله همین قدرتهای غربی در اختیار عراق قرار گرفت و تا وقتی جنگ علیه ایران بود، نه تنها عراق را در استفاده از سلاحهای شیمیایی منع نکردند، بلکه در انتقال علمی و واگذاری مستقیم فناوری به آن از هیچ کوششی فروگذار نکردند.
سالها گذشت تا در دادگاهی بیصدا حسن المجید، برادرزاده صدام معروف به علی شیمیایی به خاطر این جنایات به اعدام محکوم شد تا نتواند پرده از جنایات حامیان اصلی رژیم صدام بردارد.
روزی برای پاسداشت
در سال 1381 به پیشنهاد ستاد مشترک نیروهای مسلح و تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی 8 تیر به عنوان روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی نام گرفت.
هشتم تیرماه از آن نظر روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی نامگذاری شد که روز یکشنبه، بعدازظهر 7 تیر سال 1366 برابر با 28 ژوئن 1987 شهر سردشت با جمعیتی حدود 12 هزار نفر با گاز خردل مورد حمله شیمیایی قرار گرفت.
دشتی بیدفاع
ساعت 30/4 بعدازظهر 7 تیر 1366 هفت بمب شیمیایی به سمت شهرستان سردشت شلیک شد و 4 بمب به شهر و 3 بمب در روستاهای اطراف فرود آمد. شهر بمباران شده بود. مردم پس از بمباران از پناهگاهها خارج و برای دیدن مناطق بمباران شده و کمک به همنوعان خود عازم این مناطق شدند و خوشحال بودند که کشته و زخمی نداشتند؛ اما پس از مدتی بوی سیر گندیده تمام فضای شهر را فراگرفت. آنها که در معرض مستقیم بمباران قرار گرفته بودند با چشمهایی کور و متورم و بدنهای سوخته و تاولزده و تنگی نفس در حالی که مرتب استفراغ میکردند نمیدانستند تا چند ساعت دیگر زنده میمانند؟
هوای مسموم همه جا پر شده بود. برخی به دستمال نمدار متوسل میشدند تا شاید جلوی گازهای شیمیایی را بگیرند، اما هوای مسموم حتی تا زیر پوستشان نفوذ کرده بود، از راه حلق گذشته، خونشان را آلوده کرده و سراسر زندگیشان را به سلطه خود درآورده بود.
در این حادثه که روز بعد نیز تکرار شد، هواپیماهای بمبافکن عراقی با بمبهای شیمیایی به 4 نقطه پرازدحام و متراکم جمعیتی شهر سردشت حمله کردند و تمام مردم بیگناه آن شهر و اطراف آن را آماج گازهای کشنده و دهشتناک شیمیایی قرار دادند.
در این حمله، صدها تن به شهادت رسیدند و بیش از 8000 مصدوم و زخمی بر جای ماند و همچنان هر ساله تعدادی از این مصدومان به جمع کشتهشدگان میپیوندند. ایران با اعزام مجروحان به کشورهای اروپایی همچون آلمان و فرانسه در پی اثبات استفاده عراق از این سلاحها بود، ولی تا زمانی که جنگ ادامه داشت، هیچ کشوری آن را محکوم نکرد.
به رغم ممنوعیت بهکارگیری سلاحهای شیمیایی، عراق در جنگ تحمیلی علیه ایران به طور مکرر از گازهای ارگانوفسفره (عوامل اعصاب) و تاولزا (گاز خردل) استفاده کرد و هیچ برخورد جدی از سوی جامعه جهانی و سازمان ملل انجام نشد.
بسیاری از شرکتهایی که زمان جنگ به صورت پنهانی در تولید سلاحهای شیمیایی و ارسال آن به عراق نقش داشتند، پس از مدتی تعطیل یا منحل شدند و ردپایی از خود به جای نگذاشتند.
آسیبهای خردل
در جنگ تحمیلی ایران و عراق صد هزار نفر از رزمندگان و مردم عادی با عوامل شیمیایی و به طور عمده گاز خردل دچار مصدومیت شیمیایی شدند و احتمال افزایش آمار مصدومان به دلیل عوارض آتی آنها همچنان وجود دارد. گاز خردل یکی از شایعترین عواملی است که به عنوان سلاح شیمیایی مورد استفاده قرار گرفته است.
با تماس ذرات گازی شکل با ریه، بیمار دچار سرفههای قطاری میشود که ابتدا بدون خلط بوده ولی بتدریج خلط نیز به آنها اضافه میشود و ریه فرد از کار میافتد.
از عوارض مزمن اثر گاز خردل بر ریهها میتوان به برونشیت مزمن فیبروز ریه، آسم، برونشکتازی، تنگی نفس موضعی در تراشه و برونشهای اصلی و سرطان ریه اشاره کرد. متاسفانه قسمت عمدهای از آسیبهای ایجاد شده در ریه در پی تماس با گاز خردل غیرقابل برگشت است و تلاش درمانی در این بیماران فعلا در محدوده کنترل علایم تنفسی، کاهش عوارض و درمان عفونتهای ریوی و جلوگیری از پیشرفت ضایعات ریوی است.
خردل روی پوست نیز اثر میگذارد. در حقیقت پوست از اولین اعضای بدن است که در معرض گاز خردل قرار میگیرد و به علت وسعت آن در مقایسه با دیگر اعضاء معمولا بیشترین آسیب را نیز متحمل میشود. این گاز موجب ایجاد تاول میشود.
مایع تاول ابتدا شفاف است، ولی بعدا زردرنگ و منعقد میشود. این تاولها امکان دارد براحتی پاره شوند.
سوختگی عمیق هم ممکن است رخ دهد که میتواند موجب عفونت یا از بین رفتن پوست شود.
چشمها نیز از گاز خردل در امان نیستند و آسیبهای جدی پیدا میکنند.
بر اساس تحقیق به عمل آمده روی 32 هزار مصدوم شیمیایی جنگ تحمیلی، کمتر از 10 درصد آنان دارای ضایعه شدید تنفسی، 25 درصد ضایعه جدی پوستی و 70 درصد ضایعه شدید چشمی هستند.
برای بهبود
در میان مصدومان شیمیایی روی 32 هزار نفر کار آماری انجام شده که حدود 10 درصد آنان، جانباز بسیار شدید هستند و قادر به انجام هیچ گونه فعالیتی نیستند. بهداشت و درمان این گروه سالانه 37 میلیون دلار برای کشور هزینه دارد.
این در حالی است که درمان این مصدومان تنها در چند مرکز انجام میپذیرد و امکانات کافی نیز برای درمان آنها وجود ندارد. تعیین مراکز درمانی مجهز مورد نیاز جانبازان شیمیایی در سطح کشور و بهکارگیری و آموزشهای خاص کادر پرستاری و پزشکی جانبازان از ضرورتهایی است که باید به آنها توجه جدی شود.
آثار گازهای شیمیایی
عوارض گازهای شیمیایی بر چشم به گونهای است که عروق جدید در چشم و اشکال در غدد مترشحه اشک ایجاد میشود و همچنین فرد آسیبدیده همیشه احساس سنگینی یا وجود جسم خارجی در چشم دارد. برخی التهابها و تورمهای چشمی به زخمهای قرنیه و کاهش بینایی و حتی در برخی موارد به نابینایی منجر میشود.
عوارض این گازها بر پوست شامل خارش و خشکی پوست میشود و همچنین نوعی از التهاب پوستی را ایجاد میکند که ممکن است سالیان سال فرد را آزار دهد.
در ریهها عوارض بدتر و سختتری را در مقایسه با 2 سیستم بدنی دیگر یعنی چشم و پوست ایجاد میکند. اصلیترین مشکل التهاب در مجاری بزرگ تنفسی است که به برونشیت یا تنگی مجاری ریز ریه منجر میشود که با متورم شدن آنها تنفس بسختی و با مرارت بسیار انجام میگیرد.
دستگاه تنفسی اینگونه مصدومان نسبت به کوچکترین آلودگی نظیر آلودگی هوا و حتی بوی تند ناشی از عطر و ادوکلنهایی که مردم به طور معمول استفاده میکنند، بسیار حساس است؛ بنابراین میتوان گفت واقعا جایی برای تنفس این افراد وجود ندارد.
یافتههای پزشکی نشان میدهد مصدومیت با گازهای شیمیایی در ابتدا با عوارض پوستی، چشمی و ریوی همراه است؛ اما با تداوم آن ممکن است بیماریهای دیگری نظیر عوارض خونی یا اشکال در سیستم لنفاوی نظیر سرطانها در فرد بیمار پدید آید.
در حقیقت آثار گازهای شیمیایی تنها محدود به علایم فوری آن نیست. طبق مطالعهای که روی مصدومان شیمیایی ایران صورت گرفته است، ریهها در جانبازان، بیشترین آسیب را متحمل شدهاند (95درصد)، همچنین اعصاب محیطی، پوست و چشمها به ترتیب دارای بیشترین آسیبدیدگی هستند.
کل سیستم ایمنی بدن، خصوصا ایمنی سلولی، خونی و سلولهای کشنده طبیعی موجود در خون، پس از مسمومیت با خردل دچار اختلال میشوند که این میتواند توجیهی برای بالا بودن میزان عفونتهای راجعه و بدخیمی در بیماران شیمیایی باشد.
علم بهتر است یا ثروت
جنگافزارهای شیمیایی را میتوان به عنوان شرمآورترین کاربرد شیمی در جامعه به حساب آورد. علم بهتر است یا ثروت؟ همه ما در کودکی در پاسخ به این پرسش روی برگههای سفید دفترچه انشا مینوشتیم علم، اما کدامین علم؟ پیشرفت علم در تمدن غرب چه پیامدهایی داشته است؟ انسانها بر اساس توسعه و پیشرفت علم در غرب بیشتر سود کردند یا به آنها آسیب بیشتری رسید؟
آیا پیشرفت علم پزشکی در غرب برای مردم جهان بویژه کشورهای در حال توسعه فایده بیشتر داشته یا پیشرفتهای نظامی و ساخت جنگافزارها نتیجه توسعه علمی آنها بوده است؟ فایده گسترش و رشد دانش و به دست آوردن فناوریهای جدید، بدون وجود تعالیم دینی و اخلاقی چیست؟
علم و دانشی که بدون ایمان و اعتقاد قلبی به خداوند و اصول انسانی باشد، نتیجهاش ساخت بمبهای شیمیایی میشود.
در دفتر خاطرات یک شهید شیمیایی از قول پرستاری در کشور آلمان آورده شده است: در زمان جنگ عراق و ایران، شرکتهای آلمانی به صدام مواد شیمیایی میدادند و به او برای تولید بمب شیمیایی کمک میکردند؛ چون عراق پول خوبی میداد. میدانی که دومین کشور نفتخیز دنیاست!
الان هم شما در این بیمارستان خصوصی برای درمان عوارض آسیب همان بمبهای شیمیایی بستری میشوید و پزشکان برای شما تلاش میکنند، چون پول خوبی میدهید.
حاکمیت با پول است. اگر سیاستمداران آلمان غربی هم با علم به اینکه این همه شرکت در تولید سلاح شیمیایی به صدام کمک میکنند، سکوت کردند؛ شک نداشته باش در ازای آن حتما چیزی دریافت کردهاند. این است حاصل دانش بشری و برتری علم بر ثروت یا ثروت بر علم...
مظلوم مظلوم
از مظلومیت جانبازان شیمیایی ایران همین بس که تیر ماه سال 66 سردشت بمباران شد و در اسفند همان سال حلبچه. حالا از هر کس که بپرسیم که عراق کدام شهر را بمباران شیمیایی کرد اکثرا از حلبچه نام میبرند. روز 8 تیر روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی نام دارد.
بیشتر دانشآموزان و جوانان ایران از بمباران اتمی شهر هیروشیما و ناکازاکی آن هم در جنگ جهانی دوم که بیش از نیم قرن از آن میگذرد، مطلعاند؛ اما همین نسل سوم انقلاب در نشریات و رسانههای تصویری از بزرگترین جنایت جنگی علیه کشورشان که تنها 20 سال از آن میگذرد، کمتر مطلبی میدانند.
مصدومان شیمیایی
براساس نتایج تحقیقات پژوهشکده مهندسی و علوم پزشکی جانبازان، 11 هزار و 348 نفر دچار ضایعات پوستی ، 15 هزار و 562 نفر دچار ضایعات چشمی و 17 هزار و 750 نفر دچار ضایعات ریوی شدهاند که هر گروه در تقسیم بندی خفیف ، متوسط و شدید ردهبندی شدهاند و بر این مبنا 37 هزار و 300 نفر با ضایعات درجه خفیف، 7 هزار و 264 نفر با ضایعات درجه متوسط و 1096 نفر با ضایعات درجه شدید پوستی، چشمی و ریوی شناسایی شدهاند.
از جمعیت کل جانبازان شیمیایی 30 هزار نفر در مواجهه با عامل شیمیایی اعصاب صدمه دیدهاند. تحقیقات موردی پژوهشکده مذکور نشان میدهد که میانگین سن جانبازان شیمیایی شهید شده، 49 سال بوده است.
علی اخوان بهبهانی
وصیت نامه شهید حمید باکری
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم
که در این ماموریت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که
خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشمار
این بندة خطاکار را ببخشند .
2 ) شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید در پی اصول اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و تفکر زیاد نمائید تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید .
3 ) احکام اسلامی را (فروع دین ) با تعبد کامل و بطور دقیق و با معنی بجا آورید .
4 ) آشنایی کامل با قرآن کریم که عزتبخش شما در این دنیای سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات آن تفکر زیاد بنمائید و با صوت خواندن قرآن را فرا گیرید .
5 ) از راحت طلبی و بدست آوردن روزی بطور ساده دوری نمائید . دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید .
6 ) یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد .
7 ) به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلابات اسلامی اهمیت زیاد قائل شوید .
8 ) قدر این انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خودرا صرف تحکیم پایه های این جمهوری قرار دهید .
9 ) به اخلاقیات اسلام اهمیت زیاد قائل شده و آن را کسب و عمل نمائید .
10 ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعای کمیل و توسل ومجالس بزرگداشت شهداء مرتب شرکت نمائید .
11 ) رساله امام را دقیق خوانده و مو به مو عمل نمائید .
12 ) حق مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست ایشان نمائید .
13 ) در زندگیتان همواره آزاده باشید و هیچ چیز غیر از خدا و آنچه خدائی است دل نبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است ، فریب زرق و برق دنیا را نخورید .
14 ) برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید .
2 ) احسان و آسیه امانتهایی هستند در دست تو و مدام در در تربیت اسلامی آنها باید همت گمارید و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نمودهام به عهده شماست .
3 ) از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بروید .
4 )از کوچکی آنها را در مجالس و مجامع خصوصا نماز جمعه ، دعای کمیل و یادبود شهداء شرکت بدهید .
5 ) درآمد یا پولی نداشته و ندارم که مهریه تان را بدهم انشا ا... که حلال خواهید کرد .
6 ) مقداری به مهدی مقروضم به شکلی که برایتان مقدور باشد پرداخت نمائید منتهی فشار مادی بیش از حد به خودتان در این مورد وارد نکنید .
7 ) انشاءالله که شما و عموم فامیل در یادبود من به یاد شهدای کربلا و امام حسین گریه و عزاداری نمائید و مرتب بیاد بیاورید که هستی دهنده اوست و باید شکر به مصلحت الهی گفت.
متاسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصیتم را تمام نمایم از عموم آشنایان و فامیل حلالیت میخواهم انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود .
حمید باکری
منبع:سایت ساجد
ردیف عنوان نرم افزار نام موسسه ناشر موضوع خلاصه اطلاعات و مطالب نرم افزاروتوانایی آن مرتبط با کدام درس 1 زیست شناسی سال اول دبیرستان شرکت توتم و لاله زیست شناسی سال اول کلیه نرم افزارها در سایت مرکز تحقیقاتموجود است. علوم زیستی و بهداشت 2 زیست شناسی سال دوم دبیرستان شرکت توتم و لاله زیست شناسی سال دوم فیلم های جذاب وسوا ل زیست و آزمایشگاه یک 3 آناتومی سه بعدی بدن انسان جهان رایانه آناتومی بدن انسان فیلم های جذاب وسوال تمامی سال های دبیرستان – زیست شناسی 4 Interactive study partner آدیسون-ویزلی زیست شناسی عمومیCampbell آموزش اعضای مختلف بدن به به3d صورتاضافه فرهنگ لغات پزشکی سال دوم و سوم و پیش دانشگاهی 5 Understand Biochemistry Mona بیوشیمی عمومی لنیخبر فعالیتها، سوال ها و نمایه تمام لغات کتاب زیست شناسی کمپبل می باشد زیست شناسی پیش دانشگاهی 6 Biofly (موجود در کافی نت مرکز) رهروان طب ژنتیک مندلی دارای فیلم، عکس، انیمیشن ( مالتی مدیا)در خصوص مباحث بیوشیمی است زیست شناسی سال دوم 7 Biolab (موجود در کافی نت مرکز) رهروان طب جانورشناسی آزمایشگاه مجازی آموزش مگس های سرکه و بررسی قوانین مندلی (کد 57) زیست شناسی یک سال دوم
اهمیت سرمایه انسانی ولزوم توجه به سرمایه های ماهر ومجرب فکری مقدمه :نیروی انسانی به عنوان بزرگترین و با ارزشترین دارایی و سرمایه هر سازمانی محسوب میشود و برخلاف سایر منابع سازمانی علاوه بر اینکه با مصرف کردن مستهلک و کاهش نیافته بلکه تنها سرمایهای است که فزاینده است و هرگز با مصرف کردن مستهلک نشده بلکه با تجربه و مهارتی که کسب مینماید موجب عملکرد بهتر و بیشتر سازمانها میگردد.طبیعی است که سازمانها نباید بعد از مدت معینی (سن بازنشستگی) این سرمایه های ماهر ومجرب فکری خود را رها کرده و فراموش کنند بلکه از تجارب ودانش مفید آنان در جهت بهبود و بالندگی بهره مند شوند.اهمیت سرمایه های انسانی در سازمانهای امروزی:امروزه قدرت کشورها و سازمانها را سرمایه مادی، ماشینآلات و تجهیزات رقم نمیزنند بلکه نیروی انسانی کارآمد و خلاق تعیینکننده قدرت و توان رقابتی سازمانها و کشورهاست. پیتر دراکر پدر مدیریت معاصر معتقد است بزرگترین مزیت نسبی در دنیای رقابتی آینده نیروی انسانی کشورها و سازمانها خواهد بود. امروزه ارزش افزوده ذهنها با ارزشتر از ارزش افزوده سایر منابع میباشد. به همین منظور گفته میشود که بسیاری از مشکلات امروزی ما در حیطه تجهیزات و امکانات نیست بلکه در حیطه انسانها است. اگر قبول کنیم که سرمایه انسانی بزرگترین و با ارزشترین دارایی هر سازمان و کشوری محسوب میشود باید بپذیریم هر چیز که با ارزشتر و گرانبهاتر باشد به حفظ و نگهداری، مراقبت و مدیریت بهتر نیز نیازمند است. سازمانها در کنار سایر برنامهریزیهایی که انجام میدهند باید برنامهریزی نیروی انسانی نیز داشته باشند، زیرا شرط لازم موفقیت سایر برنامهها داشتن نیروی انسانی کارآمد با انگیزه و ماهر است به همین منظور برنامهریزی نیروی انسانی در همة سازمانها لازم و ضروری است و ابزاری است که مدیریت را در این راه یاری میدهد.یکی از مراحل فرایند برنامه ریزی نیروی انسانی برنامه ریزی برای دوران بازنشستگی سرمایه های انسانی است، که در بیشترسازمانها از اهمیت وجایگاه والایی بر خوردار نبوده وکمتر به آن توجه می شود،حتی در کتابهای امور استخدامی، سازمان و مدیریت و رفتار و روابط انسانی در کار، فصولی بسیارکوتاه به امر بازنشستگی اختصاص یافته است و عمدتاً به طرحهای بازنشستگی و حقوق آنان پرداخته شده است و به جنبه های روان شناسی آنها توجه نشده است.سازمانها همانطور که برای گزینش، استخدام، آموزش و اشتغال کارکنان خود، برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و نظارت می کنند، باید برای این برهه از دوره افراد نیز فکر کنند و آنها را به امید خود رها نسازند. بازنشستگی مرحله ای از مراحل فرایندبرنامه ریزی نیروی انسانی در سازمانها است که فرد در زمان حیات سازمانی می بایست آنرا طی کند، زمانی که با استخدام شروع می شود و نه تنها در دوره بازنشستگی پایان نمی پذیرد بلکه بعد از مرگ فرد نیز ادامه می یابد.مرحله بازنشستگی :بنا بر تعریف علمی، بازنشستگی عبارت از حالتی است که کارمند رسمی دولت با داشتن شرط معینی از سن و دارا شدن سنوات معینی از خدمت، طبق قانون و به موجب حکم مقام صلاحیت دار، احراز می کند و ضمن خاتمه یافتن حالت اشتغال، وی مادام العمر مستحق دریافت حقوق بازنشستگی می گردد. بازنشستگی در واقع مرحله ای از زندگی کارکنان است و امری ضروری و حیاتی برای بشر پر از اضطراب، نگرانی و فشار تلقی می گردد و کارشناسان مختلف این پدیده را از منظرهای مختلف پزشکی، بهداشتی، روان شناسی، جامعه شناسی، اشتغال مورد بررسی قرار می دهند. بازنشستگی و سالمندی سال های رشد و کمال است ، سال های بلوغ ، زمان تغییر به سوی مسیری جدید .به معنای فرصت برای اینکه هر طوری که شما می خواهید باشید. هر طوری که می خواهید برنامه ریزی کنید . زمان در دست شماست .تازه در شروع نیمه راه زندگی هستید با توشه ای از تجربه ، دانش و مهارت های ارزشمند . در نهایت اینکه، بازنشستگی مرحله نهایی یک استخدام نیست بلکه خود آغازی از یک مرحله زندگی سازمانی فرد به شمار می آید. سازمانها باید توجه فراوان نسبت به استقرار سیستمهای صحیح بازنشستگی اقدام نمایند و در نظر داشته باشند که عوارض چنین سیستمهای نامطلوب در جنبه های مختلف سازمان تأثیرات سوئی به جای می گذارد. سالمندی وبازنشستگی یک فرآیند زیستی است که تمام موجودات زنده از جمله انسان را در بر می گیرد. گذشت عمر را نمی توان متوقف نمود ولی می توان با بکارگیری روش ها و مراقبتهای مناسب , از اختلالات و معلولیتهای سالمندی پیشگیری نمود و یا آن را به تعویق انداخت تا بتوان از عمر طولانی همراه با سلامت و رفاه که همواره هدف و آرزوی بشر بوده , بهره مند شد.
یکی از الزامات موفقیت فردی وسازمانی چگونگی هدف گذاری است ، هدف یعنی خواسته از پیش تعیین شده.شما آن چیزی نیستید که فکر می کنید هستید.شما آنچه که فکر می کنید هستید.اگرهدفی برای نشانه روی نداشته باشید، به جایی نخواهید رسید. اگر مقصدتان ناکجاآباد باشد ، بطورحتم بدان خواهید رسید!اگر اهدافتان روشن نباشد ، باید دوچندان تلاش نمایید. موفقیت چیزی نیست جز دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده.افرادی که هدف مشخصی ندارند ، بیشتر وقت خود را صرف پاسخگویی به خواسته های دیگران کرده و تحت تاثیر آنان واقع میشوند.نباید از یاد ببریم که دستیابی به موفقیت بصورت تصادفی بسیار نادر است.اهداف، افراد را به مبارزه می خوانند و محرک و مشوق فعالیتند. با تعیین اهداف شما می دانید به کجا می خواهید بروید و در نهایت به چه نتایجی می خواهید دست یابید.اهداف استاندارد ها و الگوهای قابل قبول ارزیابی عملکردرافراهم می کند.اهداف منجر به استفاده حداکثر از تواناییها می شود.اهداف مشخص شده نیروهای ناخودآگاه را در راستای فعالیتها هدایت می کند.هدفگذاری پیش شرط لازم و کلید مدیریت زمان موفق است.راز موفقیت این است که پیوسته هدفی را دنبال کنید خصوصیات یک هدف خوبدست یافتنی باشدمشخص وروشن باشدقابل اندازه گیری باشدمقیدبه زمان باشدمکتوب ومدون باشدموردتاییدباشدانعطاف پذیرباشدباید واقعی باشدمهمترین قاعده آن است که کارها را به نوشته در آوریم، این کار مزایای بسیاری دارد:کنترل برنامه هاکاهش فشار بر حافظه انگیزش درونیتمرکزبررسی کارهایی که انجام نشده اندپیش بینی حوادث غیر مترقبه ایجاد بایگانی از فعالیتهایی که انجام شده یا باید انجام شود تشخیص اولویت اهداف از طریق مقایسه آنها
در این دیدار که در سالروز بیعت تاریخی نیروی هوایی با امام خمینی (رض) در 19 بهمن 1357 برگزار شد، ایشان یکی از اهداف عملیات روانی دشمنان را کمرنگ کردن حضور مردم در راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی دانستند و افزودند: روز 22 بهمن روز نگرانی و عصبانی شدن سرویسهای امنیتی و جاسوسی امریکا – اسرائیل و انگلیس است و مردم امسال نیز با حضور پرشکوه خود باعث می شوند این دشمنان به شدت حرص بخورند و ناامید شوند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تشریح اهداف جنجال سازی دشمنان درباره تهدید و تحریم ایران خاطرنشان کردند: ملت ایران از 27 سال پیش، سینه خود را در مقابل توطئه ها و تلاشها و حیله های دشمنان سپر کرده است و با تکیه بر تواناییهای درونی و برونی و ریشه های عمیق خود، همه توطئه ها را ناکام گذاشته و روز به روز نیرومندتر شده است به گونه ای که موقعیت امروز جمهوری اسلامی ایران با اول انقلاب، مطلقاً قابل مقایسه نیست.
ایشان، تهدید امریکا به تحریم ایران را، موضوعی تکراری خواندند و افزودند: امریکا و برخی کشورهای دیگر از سالها پیش جمهوری اسلامی ایران را تحریم کردهاند اما ملت ایران در همین فضای تحریم به پیشرفتهای درخشان علمی- فناوری و موفقیتهای فراوان رسیده است بنابراین این ملت بزرگ را از تحریم نترسانید چرا که وقتی ملتی بیدار شد و تواناییهای خود را کشف کرد هیچ چیز قادر نخواهد بود او را متوقف کند.
حضرت آیت الله خامنهای، تهدید و ترساندن را، شیوه قدیمی و همیشگی سلطه گران برای «تضعیف اراده و عزم ملتها و چپاول منابع کشورها» دانستند و افزودند: ترس و تسلیم در برابر دشمن، شیوه ملتها و مسئولان کشورهایی است که قدرت عزم و اراده ملی را درک نکردهاند، اما ملت ایران با شکستن طلسم تهدید و ارعاب سلطه گران و با اتکا به تجربیات موفق 27 سال اخیر خود، در مقابل هر تهدیدی مقتدرانه می ایستد و مثل همیشه ثابت می کند که وعده الهی مبنی بر یاری ملتهای مؤمن، آزاده و عدالت خواه، وعدهای تخلف ناپذیر است.
ایشان با اشاره به سخنان کسانی که می گویند قدرت دشمن را دستکم نگیرید افزودند: این حرف درستی است و در فرهنگ عمیق ملت ایران نیز مورد تأکید است، اما آیا عاقلانه است که دشمن را دستکم نگیریم اما در مقابل، عظمت و تواناییهای ملت ایران را نادیده بگیریم.
رهبر انقلاب اسلامی عملیات روانی و شایعه پراکنی اخیر دشمنان را نشانه ضعف و استیصال آنان دانستند و خاطرنشان کردند: دشمنان نظام اسلامی شایعات مختلفی درباره فوت و بیماری درست می کنند تا شاید چند روزی روحیه ملت ایران را تضعیف کنند، اما آنها نمی دانند که در ایران با یک شخص روبرو نیستند بلکه با ملتی روبرو هستند که در پاسخ به توطئه ها و حیله های دشمن روز 22 بهمن در سراسر کشور به خیابانها می آید و با فریادهای پرشور، قدرت و هوشیاری و استقامت خود را در دفاع از اسلام و انقلاب و ایران نشان خواهد داد.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به شایعه حمله امریکا به ایران، تأکید کردند: ملت ایران را با این مسائل نترسانند زیرا مگر تا به حال امریکا به ایران حمله نکرده است ضمن آنکه، دشمنان خوب می دانند که هرگونه تعرض، عکس العمل همه جانبه ملت ایران را نسبت به متعرضان و منافع آنها در همه نقاط جهان به دنبال خواهد داشت.
ایشان در همین زمینه افزودند: معتقدیم هیچ کس، چنین بی عقلی و خطایی نخواهد کرد و کشور و منافع خود را به خطر نخواهد انداخت البته برخی می گویند رئیس جمهور امریکا، اهل محاسبه و در نظر گرفتن عواقب کارهایش نیست، اما اینجور اشخاص را هم می توان سرعقل آورد و تحلیلگران و سیاست سازان امریکایی این را می فهمند که ملت ایران، هیچ تعرضی را بدون پاسخ نخواهد گذاشت.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان، پیشرفتهای سریع علمی و فناوری ایران را نشانه توان درونی این ملت برای اوج گیری علمی برشمردند و افزودند: ملت بزرگ و مؤمن ایران، در پرتو اسلام عزیز همچنان پیگیر اهداف بلندی همچون استقلال – آزادی از قید و سلطه زورگویان – رشد مادی و معنوی – سازندگی و پیشرفت اقتصادی – قدرت دفاع همه جانبه از حیثیت و امنیت کشور و برخورداری از اخلاق اسلامی و فضایل انسانی است و در این راه تاکنون نیز به موفیتهای چشمگیری دست یافته است.
ایشان، همت عمومی و باور به توانایی های ملی را پشتوانه تحقق اهداف ملت خواندند و افزودند: هرکس در هر جا هست با همت بلند و عزم و اراده مستحکم، وظایف خویش را انجام دهد تا حرکت عمومی به سوی آینده درخشان میهن اسلامی شتاب بیشتری گیرد.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنانشان هدف از اذعان رژیم صهیونیستی به داشتن بمب اتم را، ترساندن کشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان دانستند و خاطرنشان کردند: ترس موریانهای است که بنای حیات ملتها را از بین می برد و جهان اسلام باید در مقابل این حیله ها، هوشیار باشد.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین تعرض صهیونیستها به مسجدالاقصی را فاجعه دانستند و تأکید کردند: جهان اسلام و ملتهای مسلمان باید بیزاری و نفرت خود را از عاملان این حرکت شنیع نشان دهند.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین نوزدهم بهمن ماه را عیدخودباوری و آزادگی نیروی هوایی ارتش خواندند و افزودند: هویت کنونی نیروی هوایی ارتش و استعدادهای جوان این نیرو نشأت گرفته از هویت واقعی نیروی هوایی است که در نوزدهم بهمن 57 بروز یافت.
ایشان با تأکید بر لزوم حفظ این هویت و روحیه «خودباوری و همت و تلاش» خاطرنشان کردند: نیروی هوایی ارتش با دارا بودن استعدادهای جوان و برخوردار از «ایمان و نظم و انضباط» قادر است کارهای بزرگی در راه آرمانهای بلند انقلاب انجام دهد.
رهبر انقلاب اسلامی حضور همه قشرها و صنف های مختلف را در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران از ویژگیهای بارز این انقلاب برشمردند و تأکید کردند: یکی از ابعاد مهم انقلاب اسلامی، ایمان واحد، رهبری واحد و هدف واحد همه قشرهای مردم بود.
حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به وجود منطق، فکر و استدلال در حرکت عظیم ملت ایران در انقلاب اسلامی، افزودند: تبلور عواطف، محبت، عشق و ایمان عمیق دینی در این حرکت بزرگ، وجه متمایز انقلاب اسلامی ایران از دیگر انقلابهای دنیا است و این ایمان دینی، ماده جوشان حرکت انقلاب اسلامی و عامل اصلی استمرار آن در چارچوب اهداف اساسی و خارج نشدن از مسیر اخلاق انسانی است.
فرمانده کل قوا ناتوانی دشمنان در شناخت ایمان واحد و عمیق ملت ایران را علت توطئه ها، جنجال ها و تحرک آنان برضد ملت ایران در طول 27 سال گذشته دانستند و خاطرنشان کردند: بیداری دنیای اسلام یکی دیگر از ابعاد مهم انقلاب اسلامی ایران است.
در آغاز این دیدار امیرسرتیپ خلبان میقانی فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی با بیان گزارشی از روند پیشرفتهای این نیرو، بر آمادگی نیروی هوایی برای دفاع از ارزشهای انقلاب و ایران تأکید کرد.
خبر گزاری فارس
امسال در حالی بیست ونهمین سالگرد پیروزی انقلاب بزرگ داشته می شود که جامعه ما در آستانه برگزاری انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی، است.
معجزه قرآن، دانشمند آمریکایی را مسلمان کرد
معجزه خداوند در قرآن کریم باعث شد که یک دانشمند مشهور آمریکایی به دین اسلام روی آورد.
تیمی از دانشمندان آمریکایی دریافتند که برخی از گیاهان استوایی فرکانس هایی مافوق صوت از خود صادر می کنند که به وسیله دستگاه های پیشرفته علمی ثبت شده است.
دانشمندانی که حدود سه سال به تحقیق ومطالعه این وضعیت حیرت آور پرداختند، دریافتند که این پالس های مافوق صوت به الکتریسته نوری تبدیل شده و بیش از صدمرتبه در ثانیه تکرار می شوند.
زمانی که اسم جلاله «الله» بلند شد، پالس های مافوق صوت به الکتریسته نوری تبدیل و بر روی مانیتورها ظاهر گشت.
پروفسور «ولیام براون» مسئول این تیم تحقیقاتی با این دانشمند مسلمان برای شناخت دین اسلام به گفت و گو پرداخت و دانشمند مسلمان برای وی دین اسلام را تشریح کرده و یک جلد قرآن مجید به همراه تفسیر آن به زبان انگلیسی را به وی اعطا کرد. براون شهادتین را گفت و مسلمان شد.منبع: سایت فرهنگ انقلاب اسلامی
1 جدال مکن تا احترامت برود ، و شوخی مکن تا بر تو گستاخ شوند .
تحف العقول ، ص (516)2.هر که به نشستن در جاهای معمولی مجلس بسنده کند ، خدا و فرشتگان بر او رحمت می فرستند تا برخیزد .
تحف العقول ، ص (516)
تحف العقول ، ص (517)4 شرک در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهانتر است .
تحف العقول ، ص (517)5 نسبت بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم خدا ، از سیاهی چشم به سفیدیش نزدیکتر است
تحف العقول ، ص (517)6 دوستی نیکان به نیکان ثواب است برای نیکان ، و دوستی بدان به نیکان بزرگواری است برای نیکان ، و دشمنی بدان با نیکان زینتی است برای نیکان ، و دشمنی خوبان با بدان رسوایی است برای بدان .
تحف العقول ، ص (517) 7. خنده بیجا نشانه نادانی است .
تحف العقول ، ص (517)8. از ادب همان بس که آنچه را برای خود نمی پسندی ، برای دیگران نیز مپسندی .
مسند الامام العسکری ، ص (288)9 از بلاهای کمر شکن ، همسایه ای است که اگر کردار خوبی را بیند نهانش سازد ، و اگر بدکرداری بیند آن را فاش سازد .
تحف العقول ، ص (517) 10 عبادت پر روزه گرفتن و پر نماز خواندن نیست ، عبادت پر اندیشه کردن در امر خداست .
تحف العقول ، ص (518) 11 چه بد است آن بنده خدا که دورو و دو زبان است . در حضور برادرش او را می ستاید ، و در غیاب بدگوئیش می کند . اگر عطایی به برادرش رسد حسد برد ، و اگر گرفتار گردد او را وانهد .
تحف العقول ، ص (518) 12 رسیدن به خداوند متعال ، سیر و سفری است که جز با شب زنده داری حاصل نگردد .
مسند الامام العسکری . ص (290) 13 کم آسایشترین مردم کینه ورز است .
تحف العقول ، ص (519) 14 مؤمن برای مؤمن برکت است ، و بر کافر اتمام حجت .
تحف العقول ، ص (519) 15 دل نابخرد در دهان اوست ، و دهان خردمند فرزانه در دل او .
تحف العقول ، ص (519) 16 هنگامی که قائم (ع ) قیام کند ، دستور به خرابی مناره ها و اتاقکهای مخصوص پیش نمازها در مساجد دهد .
الغیبة للشیخ الطوسی ، ص (133) 17 کسی که در طهارت شرعی خود از حد تجاوز کند ، همچون کسی است که آن را باطل کرده است .
تحف العقول ، ص (520) 18 هیچ عزیزی حق را واننهد جز این که خوار شود ، و هیچ خواری به حق نرود جز این که عزیز شود .
تحف العقول ، ص (520)19 کسی که با خدا مأنوس باشد ، از مردم گریزان گردد .
مسند الامام العسکری ، ص (287) 20 بالای دو خصلت چیزی نیست : ایمان به خدا و سود رساندن به برادران .
تحف العقول ، ص (520)21 فرزند خردسالی که به پدر گستاخی کند ، چون بزرگ شد عاق و ناسپاس او گردد .
تحف العقول ، ص (520) 22 شادمانی کردن در نزد غم دیده بی ادبی است .
تحف العقول ، ص (520)23 بهتر از زندگی آن چیز است که چون از دست دهی از زندگی بدت آید ، و بدتر از مرگ آن چیزی است که چون بر سرت آید مرگ را دوست بداری .
تحف العقول ، ص (520)24 پرورش دادن نادان و ترک دادن معتاد از عادتش معجزه آمیز است .
تحف العقول ، ص (520) 25 فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند .
تحف العقول ، ص (520)26 کسی که پارسایی خوی او ، و بخشندگی طبیعت او ، و بردباری خصلت او باشد ، دوستانش بسیار شوند .
مسند الامام العسکری ، ص (289)27 هر که نهانی برادر خود را پند دهد او را آراسته و زیور بسته ، و هر که در برابر دیگرانش پند دهد زشتش کرده .
تحف العقول ، ص (520)28 هیچ بلائی نیست مگر این که در پیرامونش از طرف خدا نعمتی است .
تحف العقول ، ص (520)29 چه زشت است به مؤمن دلبستگی به چیزی که او را خوار می کند .
تحف العقول ، ص (520) 30 پارساترین مردم کسی است که در هنگام شبهه توقف کند . عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد . زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک نماید . کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد .
تحف العقول ، ص (519)31 ماها عمر کاهنده و روزهای برشمرده ای دارید و مرگ ناگهانی است . آن که تخم نیکی بکارد خوشی برداشت کند ، و هر که تخم بدی بکارد پشیمانی برداشت کند . هر که هر چه بکارد همان برای اوست . کند کار را بهره از دست نرود ، آزمند آنچه را مقدرش نیست به دست نیاورد . هر که به خیری رسد خدایش داده ، و هر که از شری رهد خدایش رهانده است .
تحف العقول ، ص (519) 32 صورت نیکو ، زیبایی ظاهری است ، و عقل نیکو ، زیبایی باطنی است .
بحار الانوار ، ج 78، ص (379)33 تمام پلیدیها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است .
بحار الانوار ج 78، ص (377) می خواهم یک چیز جالبی که تا اکنون ندیده اید برایتان بگزارم اما باید تعداد نظرات به 12 تا برسد..........
شعور و شعار
از ویژگیهای نهضت اسلامی، حضور مردمی بود که آگاهانه به دنبال بیان خواستههای خود بودند. شعارهای ملت که در سراسر کشور از مضمون یکسانی برخوردار بود، نشان دهنده شعور و آگاهی انسانهایی است که برای خدا به پا خاسته بودند. خبرنگار روزنامه لوموند در گزارشی که پس از فاجعه هفده شهریور تهیه و منتشر کرد، تأکید میکند که تظاهرکنندگان توضیح میدادند هیچ چیز بدون امام خمینی رحمهالله قابل قبول نیست و در شعارهای خویش نیز بر این نکته تصریح میکردند که «یا مرگ یا خمینی» و «ایران کشور ماست، خمینی رهبر ماست.» هدف بعدی شعارها، شاه بود که افزون بر فریاد «مرگ بر شاه»، شعارهایی چون «پنجاه سال حکومت، پنجاه سال خیانت» سر داده میشد قیام اسلامی و حکومت نظامی
انقلاب اسلامی، حرکتی بود که از یکسو، پایان بخشیدن به حکومت طاغوتی و حاکمیت طاغوتیان را در پی داشت و از سوی دیگر، به جایگزینی حکومت دینی و نظامی مبتنی بر ارزشهای مذهبی میاندیشید. در این میان، رژیم پهلوی که برای خاموش کردن شعلههای قیام به هر وسیلهای دست میزد، به عنوان یکی از مهمترین راهکارها، به برقراری حکومت نظامی روی آورد. در نخستین اطلاعیه فرماندار نظامی تهران که در سحرگاه هفده شهریور منتشر شد، آمده بود که به منظور ایجاد رفاه مردم و حفظ نظم، از ساعت شش صبح روز جمعه هفده شهریور ماه، مقررات حکومت نظامی برقرار میشود و هرگونه اجتماعی از دو نفر به بالا ممنوع است.شاه و جمعه سیاهحکومت شاهنشاهی، نظام نامشروعی بود که بیش از آنکه به منافع ملت بیندیشد، به خود میاندیشید. طبیعی است چنین حکومتی وقتی با اعتراضهای فراگیر مردی روبهرو شود، متزلزل میگردد. چنین وضعیتی با آغاز جنبش انقلاب اسلامی، گریبانگیر رژیم پهلوی شده بود و حادثه هفده شهریور، بر سرعت فروپاشی آن افزود. بدیهی است در این میان، شاه قَدَر قدرت نیز چنان در سراشیبی سقوط قرار گیرد که حتی از دید خبرنگاران خارجی پنهان نماند. خبرنگار مجله اکونومیست در گزارش خود، شاه را اینگونه توصیف میکند: «شاه مردی است با نقایص و نقاط ضعف بسیار. دو هفته تمام است که تخت سلطنت او به لرزه درآمده است».خود شاه یک هفته بعد از هفده شهریور، در مصاحبه با خبرنگار مجله نیوزویک گفته بود: «فکر میکنم هفته پیش در موقعیت سختی قرار داشتیم و سقوط، خیلی نزدیک بود. مردم، کوچکترین توجهی به اخطارهای دولت نداشتند و این حقیقت را باید اعتراف کرد که آنها میتوانستند هر چیزی را که بخواهند، به دست آورند آغاز انقلاب واقعی
انقلاب اسلامی که با هدایت رهبران دینی آغاز شد، با حمایت مردم و جامعه اسلامی ادامه یافت. در خرداد سال 1341 پایهگذاری شد و در دی ماه سال 1356 اوج گرفت، ولی در شهریور سال 1357 به انقلاب اسلامی در ایران رسمیت بخشید. مشاور ارشد شورای امنیت ملی امریکا در این باره مینویسد: «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکشهای گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.» دولت امریکا، دشمن ایرانیان
فردای حادثه خونین هفده شهریور، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد: «بیتردید نظم باید در ایران مستقر شود. ما اعتقاد داریم که دولت ایران میتواند اوضاع را تحت کنترل درآورد.» وی چونان کبکی سر به زیر برف فرو برده و ادامه داد: «وزارت خارجه امریکا، هنوز دلیل روشنی برای بروز آشوبهای اخیر در ایران در دست ندارد.» از دید یک سلطنتطلب
حوادث گوناگون و اثرگذاری که در فاصله آغاز نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب پدید آمد، چنان فراوان و از نظر کیفی متنوع بود که نه تنها در میان مردم مؤثر بود و آنان را در ادامه راه تشویق میکرد، بلکه حامیان رژیم شاهنشاهی را نیز به اعتراف وادار کرده بود. در کتاب فراز و فرود دودمان پهلوی به قلم یکی از درباریان چنین آمده است: نقطه عطف نهایی و رویداد سرنوشتساز در جمعه سیاه به وقوع پیوست و این هنگامی بود که تظاهرکنندگان در میدان ژاله اجتماع کرده بودند. آنها شعار مرگ بر شاه میدادند و فریاد میزدند که در یک کشور اسلامی، سلطنت، نهادی بیهوده و غیرلازم است. آنها دستور مقامهای حکومت نظامی را نادیده گرفتند و از پراکنده شدن خودداری کردند. واحدهای ارتش که در میدان حضور داشتند، به روی مردم تیراندازی کردند و شمار بزرگی از آنها به خاک افتادند. » آغاز یک پایان
خاندان پهلوی بیش از نیم قرن در ایران و بر ایرانی حکومت کردند، ولی از همان روز نخست نیز به علت سیاستهای ضددینی و ارزشزدایی که داشتند، مورد تنفر جامعه دینی ایران قرار گرفتند. با این حال، حکومت آنها با زور سرنیزه و تبعید و تهدید ادامه یافت. آغاز نهضت اسلامی امام خمینی رحمهالله ، نوید فروپاشی این نظام بود و حادثه هفده شهریور بر سرعت آن افزود. حتی کاخنشینان نیز این مسئله را پذیرفته بودند. به گفته یکی از آنها، شکی باقی نیست که حادثه میدان ژاله، خشنترین و خونینترین رویداد آن دوره بود و مهمترین خطری نیز به شمار میرفت که تا آن زمان بقای رژیم را مورد تهدید قرار داده بود. آیتالله خمینی، مردم را در بخش دولتی و خصوصی به اعتصاب و دست کشیدن از کار دعوت کرد. از این هنگام به بعد بود که کارگران، کارمندان و بازاریان به تدریج به صف مخالفان پیوستند. مساجد به کانونهای گردهمایی تبدیل گردید. تظاهرات، راهپیماییها و فعالیتهای دیگر از سوی روحانیان برنامهریزی میشد و تحت نظارت قرار میگرفت. در این هنگام دیگر چپ و راست و نیروهای میانهرو همه زیر لوای آیتالله خمینی حرکت میکردند. شاهپور بختیار و هفده شهریور
جنبش اسلامی ملت ایران در مسیر طولانی خود، حوادث گوناگون، رویدادهای متنوع و جلوههای ویژهای از مواضع بزرگان دینی و غیردینی را مشاهده کرد. در این میان، تنها رهبران روحانی و علمای دینمدار بودند که در اعلام دیدگاههای اسلامی و مردمی، بیقرار و در پافشاری بر مواضع دینی استوار بودند. از نکتههای شگفت تاریخ انقلاب، تغییر مواضع برخی عناصر سستباور در همراهی با مردم و حمایت از رژیم منفور پهلوی است. برای مثال، شاهپور بختیار از کسانی بود که تا اواخر حکومت پهلوی، مدعی رهبری ملی و مبارزه با شاه بود. وی که هماره به عنوان یکی از رهبران جبهه ملی سخن میگفت، پس از فاجعه هفده شهریور، در مصاحبه با لوموند اعلام کرد: «به جایی رسیدهایم که دیگر بازگشت امکان ندارد. آشتی با این رژیم دیگر امکانپذیر نیست. آنهایی که تمایل به آشتی دارند، باید بدانند که با این حمام خون، دیگر آشتی امکان ندارد. رژیم توفیق خود برای از بین بردن شکاف با مخالفان را از دست داده است.» چهار ماه بعد، همین مبارز آشتیناپذیر، نخست وزیری رژیم پهلوی را در آخرین روزهای حیاتش برعهده گرفت. از نگاه هفتهنامه گاردین
بیتردید، حادثهای که در اواسط شهریورماه سال 1357 رخ داد، چنان غمانگیز و نامنتظره بود که بیگانگان نیز از توصیف آن بازماندند. خبرنگار هفتهنامه گاردین در گزارش خود، به تشریح این حادثه پرداخته است. به نظر وی، فاجعه، درست در ساعت نه و بیست دقیقه روز جمعه در میدان ژاله اتفاق افتاد. سربازان به سوی جمعیتی در حدود پنج هزار نفر زن و مرد که به رژیم شاه معترض بودند، تیراندازی کردند. برای رژیم ایران این بخت بزرگی است که تظاهرکنندگان، مسلح نیستند. در آن روز هم تظاهرکنندگان بر روی آسفالت خیابان با آرامش بسیار نشسته بودند. این مجله در ادامه گزارش خود، این سخن را مطرح میکند که شاه دوباره به گلوله متوسل شد؛ چون راه دیگری نمیشناسد. منبع : پایگاه حوزه شهید آوینی
شهادت علی اصغر حسین(علیه السلام)
وداع امام با شیرخواره(علیه السلام)
حوادث پس از شهادت علی(علیه السلام)
نوزادی شهید در کربلا
عون بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب
فساد و فحشا
پدر : حضرت على بن ابى طالب (ع )مادر: حضرت فاطمه (س)
تاریخ ولادت : شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجرى
مکان ولادت : مدینه
مدت عمر : 57 سال
علت شهادت : پس از روى کار آمدن یزید، امام که او را نالایق میدانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و براى افشاى او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند.
قاتل : صالح بن وهب مزنى ، سنان بن انس و شمر بن ذى الجوشن ، (لعنت خدا بر آنها)
زمان شهادت : جمعه دهم محرم ، سال 61 هجرى
مکان شهادت و دفن : کربلا سال از دوران کودکى را در زمان حیات پر برکت رسول خدا (ص ) سپرى نمود. او شجاعترین امت حضرت محمد (ص ) بود و شجاعت حضرت محمد (ص ) و حضرت على (ع ) در ایشان جمع بود.
خداوند در تربت ایشان شفا، و در داخل حرم امام حسین (ع ) استجابت دعا را قرار داده است . پیامبر (ص ) در حقش فرمود: احب اللّه مَن احب حسینا یعنى : خداوند دوست میدارد کسى را که حسین را دوست بدارد. پیامبر(ص ) در حق او و برادر گرامى اش امام حسن (ع ) فرمود: دو فرزند من حسن و حسین پیشوایان امت مى باشند خواه زمام امور به دست بگیرند و یا نگیرند.
پس از شهادت امام حسن (ع ) در سال 50 هجرى ، امام حسین (ع ) عهده دار امر امامت گردید. معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه و قتل و کشتار شیعیان به ویژه، در سال 60 هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن(ع)، پسرش یزید را به جاى خود قرار داد. یزید فردى فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود. او علناً مقدسات اسلامى را زیر پا مى گذاشت و آشکارا شراب مى خورد. امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست .
یزید نامه اى به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از امام حسین (ع ) براى یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. امام (ع ) که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند. در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین (ع ) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. امام حسین (ع ) نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و بسیار حیله گر و بى رحم بود، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند.
در نتیجه عبیداللّه ، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به شهادت رسانید. هنگامى که در ابتدا مردم کوفه با مسلم بیعت کردند، مسلم نامه اى به امام حسین (ع ) نوشت و به ایشان اطلاع داد که به کوفه بیاید. امام حسین (ع ) با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکى کوفه بود که خبر پیمان شکنى مردم کوفه و شهادت مسلم را آوردند. عبیداللّه بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام حسین (ع ) و همراهانش فرستاد. و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام نمود. او به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر امام حسین (ع ) را به شهادت برساند او را حاکم رى خواهد کرد.
عمر بن سعد که به طمع حکومت رى به کربلا آمده بود از هیچ ستمى فروگذار نکرد. دستور داد امام حسین (ع ) و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام حسین (ع ) که از شجاع ترین افراد بودند روز دهم محرم (عاشورا) در حالى که بیش از 72 تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام زمان خود یعنى امام حسین (ع ) با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند. حر بن یزید ریاحى نیز که ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین (ع ) را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید.
واقعه کربلا گرچه از نظر زمان کوتاه بود و تنها یکروز از صبح تا عصر به طول انجامید اما لحظه لحظه آن درس شهامت و ایثار و فدا کارى ، ایمان و اعتقاد و اخلاص بود. واقعه کربلا دانشگاهى است که از طفل شیرخوار تا پیرمرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگى مى آموزد. خون هاى مطهر امام حسین (ع ) و یارانش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم آورد.
امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال 61 هجرى ، در سن 57 سالگى در کربلا به شهادت رسید. مرقد ایشان و برادر فداکارش اباالفضل و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد.