معرفی وبلاگ
آسمون به شرط خورشید زندگی به شرط خنده بگین که تو شهر قصه دل ساده سیری چنده
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 59117
تعداد نوشته ها : 38
تعداد نظرات : 5
Rss
طراح قالب
GraphistThem259
حراج وسايل شيطان

به روايت افسانه‌ها روزي شيطان همه جا جار زد كه قصد دارد از كار خود دست بكشد
و وسايلش را با تخفيف مناسب به فروش بگذارد.
او ابزارهاي خود را به شكل چشمگيري به نمايش گذاشت. اين وسايل شامل خودپرستي،
شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبي و ديگر شرارت‌ها بود.
ولي در ميان آنها يكي كه بسيار كهنه و مستعمل به نظر مي‌رسيد، بهاي گراني داشت
و شيطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.
كسي از او پرسيد: اين وسيله چيست؟
شيطان پاسخ داد: اين نوميدي و افسردگي‌ست
آن مرد با حيرت گفت: چرا اين قدر گران است؟
شيطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون اين مؤثرترين وسيلة من است. هرگاه
ساير ابزارم بي‌اثر مي‌شوند، فقط با اين وسيله مي‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه
كنم و كاري را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم كسي را به احساس نوميدي،
دلسردي و اندوه وا دارم، مي‌توانم با او هر آنچه مي‌خواهم بكنم..
من اين وسيله را در مورد تمامي انسان‌ها به كار برده‌ام. به همين دليل اين قدر
كهنه است.

 

.



يادمان باشد كه : او كه زير سايه ي ديگري راه مي رود، خودش سايه اي ندارد. 
يادمان باشد كه : هر روز بايد تمرين كرد دل كندن از زندگي را.
يادمان باشد كه : زخم نيست آنچه درد مي آورد، عفونت است.
يادمان باشد كه : در حركت هميشه افق هاي تازه هست.
يادمان باشد كه : دست به كاري نزنم كه نتوانم آنرا براي ديگران تعريف كنم.
يادمان باشد كه : آنها كه دوستشان مي دارم مي توانند دوستم نداشته باشند.
يادمان باشد كه : حرف هاي كهنه از دل كهنه بر مي آيند، يادمان باشد كه كه دلي نو بخريم.
يادمان باشد كه : فرار؛ راه به دخمه اي مي برد براي پنهان شدن نه آزادي.
يادمان باشد كه : باور هايم شايد دروغ باشند.
يادمان باشد كه : لبخندم را توى آيينه جا نگذارم.
يادمان باشد كه : آرزوهاي انجام نيافته دست زندگي را گرفته اند و او را راه مي برند.
يادمان باشد كه : لزومي ندارد همانقدر كه تو براي من عزيزي، من هم برايت عزيز باشم.
يادمان باشد كه : محبتي كه به ديگري مي كنم ارضاي نياز به نمايش گذاشتن مهر خودم نباشد.
يادمان باشد كه : براي ديدن بايد نگاه كرد، نه نگاه !
يادمان باشد كه : اندك است تنهايي من در مقايسه با تنهايي خورشيد.
يادمان باشد كه : دلخوشي ها هيچكدام ماندگار نيستند.
يادمان باشد كه : تا وقتي اوضاع بدتر نشده ! يعني همه چيز رو به راه است.
يادمان باشد كه : هوشياري يعني زيستن با لحظه ها.
يادمان باشد كه : آرامش جايي فراتر از ما نيست.
يادمان باشد كه : من تنها نيستم ما يك جمعيتيم كه تنهائيم.
يادمان باشد كه : براي پاسخ دادن به احمق، بايد احمق بود !
يادمان باشد كه : در خسته ترين ثانيه هاي عمر هم هنوز رمقي براي انجام برخي كارهاي كوچك هست!
يادمان باشد كه : لازم است گاهي با خودم رو راست تر از اين باشم كه هستم.
يادمان باشد كه : سهم هيچكس را هيچ كجا نگذاشته اند، هر كسي سهم خودش را مي آفريند.
يادمان باشد كه : آن هنگام كه از دست دادن عادت مي شود، بدست آوردن هم ديگر آرزو نيست.
يادمان باشد كه : پيش ترها چيزهايي برايم مهم بودند كه حالا ديگر مهم نيستند.
يادمان باشد كه : آنچه امروز برايم مهم است، فردا نخواهد بود.
يادمان باشد كه : نيازمند كمك اند آنها كه منتظر كمكشان نشسته ايم.
يادمان باشد كه : من از اين به بعد هستم، نه تا به حال.
يادمان باشد كه : هرگر به تمامي نااميد نمي شوي اگر تمام اميدت را به چيزي نبسته باشي.
يادمان باشد كه : غير قابل تحمل وجود ندارد.
يادمان باشد كه : گاهي مجبور است براي راحت كردن خيال ديگران خودش را خوشحال نشان بدهد.
يادمان باشد كه : خوبي آنچه كه ندارم اينست كه نگران از دست دادن اش نخواهم بود.
يادمان باشد كه : با يك نگاه هم ممكن است بشكنند دل هاي نازك.
يادمان باشد كه : بجز خاطره اي هيچ نمي ماند.
يادمان باشد كه : وظيفه ي من اينست: حمل باري كه خودم هستم تا آخر راه.
يادمان باشد كه : منتظر ِ تنها يك جرقه است، انبار مهمات.
يادمان باشد كه : كار رهگذر عبور است، گاهي بر مي گردد، گاهي نه.
يادمان باشد كه : در هر يقيني مي توان شك كرد و اين تكاپوي خرد است.
يادمان باشد كه : هميشه چند قدم آخر است كه سخت ترين قسمت راه است.
يادمان باشد كه : اميد، خوشبختانه از دست دادني نيست.
يادمان باشد كه : به جستجوى راه باشم، نه همراه.  
يادمان باشد كه : با يك ايميل در مورد كسي قضاوت نكنيم! حتي اگر با اون ايميل مخالف بوديم.
 
....
...
..
.
.

آنكس كه بداند و بداند كه بداند
اسب شرف از گنبد گردون بستاند
آنكس كه بداند و نداند كه بداند
بيدار كنيدش كه بسي خفته نماند
آنكس كه نداند و بداند كه نداند
لنگان خرك خويش به منزل برساند
آنكس كه نداند و نداند كه نداند
در جهل مركب ابدالدهر بماند
از ابن يمين
 
 

مردي در پارك مركزي شهر نيويورك قدم ميزند كه ناگهان ميبيند سگي به دختر بچه اي حمله كرده است مرد به طرف آنها ميدود و با سگ درگير ميشود . سرانجام سگ را ميكشد و زندگي دختر بچه اي را نجات ميدهد پليسي كه صحنه را ديده بود به سمت آنها مي ايد و ميگويد : تو يك قهرماني
فردا در روزنامه ها مي نويسند :
يك نيويوركي شجاع جان دختر بچه اي را نجات داد.
اما آن مرد مي گويد: من نيوريوركي نيستم.
پس روزنامه هاي صبح مي نويسند :
آمريكايي شجاع جان دختر بچه اي را نجات داد.
آن مرد دوباره ميگويد : من آمريكايي نيستم!
از او ميپرسند : خب پس تو كجايي هستي ؟؟
«« من ايراني هستم »»
فرداي آن روز روزنامه ها اين طور مي نويسند :
يك تند روي مسلمان سگ بي گناه آمريكايي را كشت!

تنها بازمانده يك كشتي شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد، با بي قراري به درگاه خداوند دعا مي‌كرد تا او را نجات بخشد، ساعت ها به اقيانوس چشم مي‌دوخت، تا شايد نشاني از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمي‌آمد.
سرآخر نا اميد شد و تصميم گرفت كه كلبه اي كوچك خارج از كلك بسازد تا از خود و وسايل اندكش بهتر محافظت نمايد، روزي پس از آنكه از جستجوي غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود، اندوهگين فرياد زد: «خدايا چگونه توانستي با من چنين كني؟»
صبح روز بعد او با صداي يك كشتي كه به جزيره نزديك مي‌شد از خواب برخاست، آن كشتي ‌آمده بود تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسيد: «چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودي را كه فرستادي، ديديم!»
 
آسان مي‌توان دلسرد شد هنگامي كه بنظر مي‌رسد كارها به خوبي پيش نمي‌روند، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم زيرا خدا در كار زندگي ماست، حتي در ميان درد و رنج.
دفعه آينده كه كلبه شما در حال سوختن است به ياد آوريد كه آن شايد علامتي باشد براي فراخواندن رحمت خداوند.
براي تمام چيزهاي منفي كه ما بخود مي‌گوييم، خداوند پاسخ مثبتي دارد،
تو گفتي «آن غير ممكن است»، خداوند پاسخ داد «همه چيز ممكن است»،
تو گفتي «هيچ كس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد «من تو را دوست دارم»،
تو گفتي «من بسيار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو آرامش خواهم داد»،
تو گفتي «من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد «رحمت من كافي است»،
تو گفتي «من نمي‌توانم مشكلات را حل كنم»، خداوند پاسخ داد «من گامهاي تو را هدايت خواهم كرد»،
تو گفتي «من نمي‌توانم آن را انجام دهم»، خداوند پاسخ داد «تو هر كاري را با من مي‌تواني به انجام برساني»،
تو گفتي «آن ارزشش را ندارد»، خداوند پاسخ داد «آن ارزش پيدا خواهد كرد»،
تو گفتي «من نمي‌توانم خود را ببخشم»، خداوند پاسخ داد «من تو را ‌بخشيده ام»،
تو گفتي «من مي‌ترسم»، خداوند پاسخ داد «من روحي ترسو به تو نداده ام»،
تو گفتي «من هميشه نگران و نااميدم»، خداوند پاسخ داد «تمام نگراني هايت را به دوش من بگذار»،
تو گفتي «من به اندازه كافي ايمان ندارم»، خداوند پاسخ داد «من به همه به يك اندازه ايمان داده ام»،
تو گفتي «من به اندازه كافي باهوش نيستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو عقل داده ام»،
تو گفتي «من احساس تنهايي مي‌كنم»، خداوند پاسخ داد
«من هرگز تو را ترك نخواهم كرد»،
 


شماره تلفن عزرائيل
۰۸۸۸۸۸۸۸۸۸
اين شماره موبايلي است كه طي ۱۰سال گذشته هر كسي آن را خريده پس از مدتي به قتل رسيده است.
اولين صاحب اين شماره،  مدير عامل يك شركت بلغارستاني ساخت تلفن همراه بود كه سال ۲۰۰۱ بر اثر مسموميت راديواكتيو در گذشت.
صاحب بعدي اين شماره تلفن رئيس مافياي بلغارستان بود كه سال ۲ ۰۰۳در جريان يك تير اندازي كشته شد.
قرباني بعدي اين شماره هم مرد تاجري بود كه سال  ۲۰۰۵بر اثر اصابت گلوله كشته شد.اين تاجر به طور پنهاني در كار قاچاق مواد مخدر بود.
اما از زمان تيراندازي به تاجر بلغاري اين شماره تلفن ديگر به كسي داده نشد و مسئولين مخابرات هم حاضر نيستند توضيح دهند كه چه بر سر اين خط آمده است

 

مادرم هشت بار به من دروغ گفت:

 

داستان من از زمان تولّدم شروع ميشود. تنها فرزند خانواده بودم؛ سخت فقير بوديم و تهيدست و هيچگاه غذا به اندازهء كافي نداشتيم. روزي قدري برنج به دست آورديم تا رفع گرسنگي كنيم. مادرم سهم خودش را هم به من داد، يعني از بشقاب خودش به درون بشقاب من ريخت و گفت،:

"فرزندم برنج بخور، من گرسنه نيستم." و اين اوّلين دروغي بود كه به من گفت.

 

زمان گذشت و قدري بزرگتر شدم. مادرم كارهاي منزل را تمام ميكرد و بعد براي صيد ماهي به نهر كوچكي كه در كنار منزلمان بود مي‏رفت.  مادرم دوست داشت من ماهي بخورم تا رشد و نموّ خوبي داشته باشم. يك دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهي صيد كند.  به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده كرد و دو ماهي را جلوي من گذاشت. شروع به خوردن ماهي كردم و اوّلي را تدريجاً خوردم.

 مادرم ذرّات گوشتي را كه به استخوان و تيغ ماهي چسبيده بود جدا ميكرد و ميخورد؛ دلم شاد بود كه او هم مشغول خوردن است.  ماهي دوم را جلوي او گذاشتم تا ميل كند.  امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت:

"بخور فرزندم؛ اين ماهي را هم بخور؛ مگر نميداني كه من ماهي دوست ندارم؟"  و اين دروغ دومي بود كه مادرم به من گفت.

 

قدري بزرگتر شدم و ناچار بايد به مدرسه ميرفتم و آه در بساط نداشتيم كه وسايل درس و مدرسه بخريم. مادرم به بازار رفت و با لباسفروشي به توافق رسيد كه قدري لباس بگيرد و به در منازل مراجعه كرده به خانمها بفروشد و در ازاء آن مبلغي دستمزد بگيرد. 

 شبي از شبهاي زمستان، باران مي‏باريد. مادرم دير كرده بود و من در منزل منتظرش بودم. از منزل خارج شدم و در خيابانهاي مجاور به جستجو پرداختم و ديدم اجناس را روي دست دارد و به در منازل مراجعه ميكند. ندا در دادم كه، "مادر بيا به منزل برگرديم؛ ديروقت است و هوا سرد. بقيه كارها را بگذار براي فردا صبح."  لبخندي زد و گفت:

 "پسرم، خسته نيستم." و اين دفعه سومي بود كه مادرم به من دروغ گفت.

 

به روز آخر سال رسيديم و مدرسه به اتمام ميرسيد.  اصرار كردم كه مادرم با من بيايد. من وارد مدرسه شدم و او بيرون، زير آفتاب سوزان، منتظرم ايستاد.  موقعي كه زنگ خورد و امتحان به پايان رسيد، از مدرسه خارج شدم. 

 مرا در آغوش گرفت و بشارت توفيق از سوي خداوند تعالي داد.  در دستش ليواني شربت ديدم كه خريده بود من موقع خروج بنوشم.  از بس تشنه بودم لاجرعه سر كشيدم تا سيراب شدم. مادرم مرا در بغل گرفته بود و "نوش جان، گواراي وجود" مي‏گفت.  نگاهم به صورتش افتاد ديدم سخت عرق كرده؛ فوراً ليوان شربت را به سويش گرفتم و گفتم، "مادر بنوش." گفت:

 "پسرم، تو بنوش، من تشنه نيستم." و اين چهارمين دروغي بود كه مادرم به من گفت.

 

بعد از درگذشت پدرم، تأمين معاش به عهده مادرم بود؛ بيوهزني كه تمامي مسئوليت منزل بر شانهء او قرار گرفت. مي‏بايستي تمامي نيازها را برآورده كند. زندگي سخت دشوار شد و ما اكثراً گرسنه بوديم. عموي من مرد خوبي بود و منزلش نزديك منزل ما. غذاي بخور و نميري برايمان مي‏فرستاد. وقتي مشاهده كرد كه وضعيت ما روز به روز بدتر مي‏شود، به مادرم نصيحت كرد كه با مردي ازدواج كند كه بتواند به ما رسيدگي نمايد، چه كه مادرم هنوز جوان بود. امّا مادرم زير بار ازدواج نرفت و گفت:

 "من نيازي به محبّت كسي ندارم..." و اين پنجمين دروغ او بود.

 

درس من تمام شد و از مدرسه فارغالتّحصيل شدم. بر اين باور بودم كه حالا وقت آن است كه مادرم استراحت كند و مسئوليت منزل و تأمين معاش را به من واگذار نمايد. سلامتش هم به خطر افتاده بود و ديگر نمي‏توانست به در منازل مراجعه كند. پس صبح زود سبزيهاي مختلف مي‏خريد و فرشي در خيابان مي‏انداخت و مي‏فروخت. وقتي به او گفتم كه اين كار را ترك كند كه ديگر وظيفهء من بداند كه تأمين معاش كنم. قبول نكرد و گفت:

"پسرم مالت را از بهر خويش نگه دار؛ من به اندازهء كافي درآمد دارم." و اين ششمين دروغي بود كه به من گفت.

 

درسم را تمام كردم و وكيل شدم. ارتقاء رتبه يافتم. يك شركت آلماني مرا به خدمت گرفت. وضعيتم بهتر شد و به معاونت رئيس رسيدم. احساس كردم خوشبختي به من روي كرده است. در رؤياهايم آغازي جديد را مي‏ديدم و زندگي بديعي كه سراسر خوشبختي بود. به سفرها مي‏رفتم.  با مادرم تماس گرفتم و دعوتش كردم كه بيايد و با من زندگي كند. امّا او كه نمي‏خواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت:

"فرزندم، من به خوش‏گذراني و زندگي راحت عادت ندارم."

و اين هفتمين دروغي بود كه مادرم به من گفت.

 

مادرم پير شد و به سالخوردگي رسيد.  به بيماري سرطان ملعون دچار شد و لازم بود كسي از او مراقبت كند و در كنارش باشد. امّا چطور مي‏توانستم نزد او بروم كه بين من و مادر عزيزم شهري فاصله بود.  همه چيز را رها كردم و به ديدارش شتافتم.  ديدم بر بستر بيماري افتاده است. وقتي رقّت حالم را ديد، تبسّمي بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشي بود كه همهء اعضاء درون را مي‏سوزاند. سخت لاغر و ضعيف شده بود. اين آن مادري نبود كه من مي‏شناختم. اشك از چشمم روان شد. امّا مادرم در مقام دلداري من بر آمد و گفت:

 "گريه نكن، پسرم. من اصلاً دردي احساس نميكنم." و اين هشتمين دروغي بود كه مادرم به من گفت.

وقتي اين سخن را بر زبان راند، ديدگانش را بر هم نهاد و ديگر هرگز برنگشود. جسمش از درد و رنج اين جهان رهايي يافت.

اين سخن را با جميع كساني ميگويم كه در زندگياش از نعمت وجود مادر برخوردارند. اين نعمت را قدر بدانيد قبل از آن كه از فقدانش محزون گرديد.

اين سخن را با كساني ميگويم كه از نعمت وجود مادر محرومند. هميشه به ياد داشته باشيد كه چقدر به خاطر شما رنج و درد تحمّل كرده است و از خداوند متعال براي او طلب رحمت و بخشش نماييد.

مادر دوستت دارم. خدايا او را غريق بحر رحمت خود فرما همانطور كه مرا از كودكي تحت پرورش خود قرار داد.

 

 بر گرفته از يك اتفاق واقعي

اين داستان به سال 1848 بر مي گردد،درست زماني كه ايرلند اعلام استقلال از انگلستان كرد و در طي آن 9 جوان شورشي ايرلندي دستگير و محكوم به مرگ شدند.

از آن جايي كه حكم مجازات آنان قبل از ملكه ويكتوريا صادر شده بود،او تحمل اعدام كردن آنان را نداشت و به همين خاطر دستور داد تا آنان را به زنداني در مستعمره انگلستان يعني استراليا منتقل كنند.

حدود 40 سال پس از آن، ملكه ويكتوريا از استراليا ديدن كرد و مورد استقبال نخست وزير آنجا يعني آقاي چارلز دافي(CharLs Gavan Duffy ( قرار گرفت. وقتي آقاي چارلز به اطلاع ملكه رساند كه او يكي از 9 نفر ايرلندي محكوم به مرگ بوده است ، ملكه به راستي شوكه شد . ملكه از او پرسيد كه آيا از سرنوشت آن هشت زنداني ديگر خبري دارد يا نه ؟

او به آگاهي ملكه رساند كه آنان همگي با يكديگر در تماس هستند ،

 توماس فرانسيس(Tomas Francis Meagher )به ايالات متحده مها جرت كرد و خيلي زود به مقام فرماندهي مونتانا رسيد.

 ترنس مك مانس (Terrence Mc manus )و پاتريك دونا او (Patrik Don Ahue ) هر دو ژنرال ارتش ايالات متحده شدند و بسيار عالي خدمت كردند.

ريچارد اوگورمان (Richard O Garman) به كانادا مهاجرت كرد و فرماندار كل نيوفوندلند شد.

ماريس لين(morris Lyene)و مايكل ايرلند (((MichaeL IreLand هر دو از اعضاي هيئت دولت استراليا شدند و جدا از هم به عنوان دادستان كل استراليا انجام وظيفه كردند.

دارسي مگي (Darcy Mcgee) نخست وزير كانادا شد. و در آخر جان ميچل

(john Mitchell) نيز در مقام شهردار نيويورك خدمت كرد .

همه ما نه تنها با سر خوردگيها و نا كامي ها بلكه با موانع و سدهايي در جاده هاي مختلف موفقيت روبرو مي شويم.

اين داستان مصداق اين جمله است

َ"در معامله زندگي، گذشته شما هرگز برابر با آينده تان نيست

 

:  آيت الله اراكي فرمود

شبي خواب اميركبير را ديدم، جايگاهي متفاوت و رفيع داشت

پرسيدم چون شهيدي و مظلوم كشته شدي اين مرتبت نصيبت گرديد؟

با لبخند گفت خير. 

سؤال كردم چون چندين فرقه ضاله را نابود كردي؟ گفت: نه

با تعجب پرسيدم پس راز اين مقام چيست؟

جواب داد:  هديه مولايم حسين است!

گفتم چطور؟

با اشك گفت

آنگاه كه رگ دو دستم را در حمام فين كاشان زدند؛ چون خون از بدنم ميرفت تشنگي بر من غلبه كرد سر چرخاندم تا بگويم قدري آبم دهيد؛ ناگهان به خود گفتم ميرزا تقي خان! ۲ تا رگ بريدند اين همه تشنگي! پس چه كشيد پسر فاطمه؟ او كه از سر تا به پايش زخم شمشير و نيزه و تير بود! از عطش حسين حيا كردم ، لب به آب خواستن باز نكردم و اشك در ديدگانم جمع شد
آن لحظه كه صورتم بر خاك گذاشتند امام حسين آمد و گفت

به ياد تشنگي ما ادب كردي و اشك ريختي؛ آب ننوشيدي اين هديه ما در برزخ، باشد تا در قيامت جبران كنيم

منبع: كتاب آخرين گفتارها

دسته ها : مذهبی

از دوست خوبمون آقاي محمد پور براي شادي روح پدرشون صلوات

 

به مناسبت 24 آبان، سالروز عروج حضرت علامه آيت الله طباطبايي برايتان دو نامه را آورده‌ام، به اميد آنكه نفس عرشي آن حضرت كه هنوز از اين نوشته بر مي‌خيزد بر دلتان نشيند. نامه اول، خواهش جواني است 22 ساله كه تمناي پريدن دارد و نامه دوم جواب علامه است تا بند از پاي مرغِ جانِ وي بگشايد. 

 

 

 نامه جوان به علامه

بسم الله الرحمن الرحيم

 

محضر مبارك نخبه الفلاسفه آيه الله العظمي جناب آقاي طباطبائي ادام الله عمركم ماشاءالله

سلام عليكم و رحمة الله و بركاته. 

كوتاه سخن آنكه جواني هستم 22 ساله، ...چنين تشخيص مي دهم كه تنها ممكن است شما باشيد كه به اين سؤال من پاسخ دهيد. در محيط و شرايطي كه زندگي مي كنم، هواي نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراواني دارند و مرا اسير خود ساخته‌اند و سبب آن شده‌اند كه مرا از حركت به سوي الله، و حركت در مسير استعداد خود بازداشته و مي‌دارند. درخواستي كه از شما دارم، براي من بفرماييد بدانم به چه اعمالي دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و اين طلسم شوم را كه همگان گرفتار آنند بشكنم و سعادت بر من حكومت كند؟

يادآور مي شوم نصيحت نمي خواهم و اِلّا ديگران ادعاي نصحيت فراوان دارند.دستورات عملي براي پيروزي لازم دارم. همان گونه كه شما در تحصيلات خود در نجف پيش استاد فلسفه داشتيد، همان شخصي كه تسلط به فلسفه اشراق داشت. (مسموع است).

باز هم خاطرنشان مي سازم كه نويسنده با خود فكر مي كند كه شفاهاً موفق به پاسخ اين سؤال نمي شود. وانگهي شرم دارم كه بيهوده وقت گرانمايه شما را بگيرم. لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح مي دانيد و بر اين موضوع مي­توانيد اصالتي قائل شويد مرا كمك كنيد. در صورت منفي بودن، به فكر ناقص من لبخند نزنيد و مخفيانه نامه را پاره كنيد و مرا نيز به حال خود واگذاريد. متشكرم.

امضا    1355/10/23

 

جواب علامه به نامه جوان

بسم الله الرحمن الرحيم

السلام عليكم

براي موفق شدن و رسيدن به منظوري كه در پشت ورقه مرقوم داشته ايد لازم است همتي برآورده، توبه اي نموده، به مراقبه و محاسبه پردازيد. به اين نحو كه هر روز كه طرف صبح از خواب بيدار مي شويد قصد جدي كنيد كه در هر عملي كه پيش آيد، رضاي خدا - عز اسمه - را مراعات خواهم كرد. آن وقت در سر هر كاري كه مي خواهيد انجام دهيد، نفع آخرت را منظور خواهيد داشت، به طوري كه اگر نفع اخروي نداشته باشد انجام نخواهيد داد، هر چه باشد. همين حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهيد داد و وقت خواب، چهار پنج دقيقه اي در كارهايي كه روز انجام داده ايد فكر كرده، يكي يكي از نظر خواهيد گذرانيد. هر كدام مطابق رضاي خدا انجام يافته شكري بكنيد و هر كدام تخلف شده استغفاري بكنيد. اين رويّه را هر روز ادامه دهيد. اين روش اگر چه در بادي حال سخت و در ذائقه نفس تلخ مي باشد ولي كليد نجات و رستگاري است و هر شب پيش از خواب اگر توانستيد سور مسبحات يعني سوره حديد و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانيد و اگر نتوانستيد تنها سوره حشر را بخوانيد و پس از بيست روز از حال اشتغال، حالات خود را براي بنده در نامه بنويسيد. ان شاء الله موفق خواهيد بود. والسلام عليكم.

محمد حسين طباطبايي

دسته ها : مذهبی

قابل توجه كباب خورها
 

يكي از فجايعي كه الان توي مدل تغذيه ممكلت ما داره رخ ميده، تغيير كاربري سيستم پخت كبابي ها است جديدا" مد شده، كبابي ها بساط منقل و ذغال را جمع كردند و از فر متصل به گاز شهري براي كباب كردن گوشت ها استفاده ميكنند و گاز متان نيمسوز جايگزين گرماي ذغال شده است


وقتي توي اين كبابي ها رفتيد دقت كنيد، شعله گاز اجاق آنها به رنگ تركيبي آبي و زرد ميسوزه و اين شعله نشان از تركيب متان نيمسوز با آنزيم هاي گوشت دارد كه فوق العاده سرطان زا و خطرناك است و اين آنزيم ها را تبديل به دي متيل فنولوئيل از پايه هاي تحريك متاستاز سلول هاي بدن مينمايد كه همان سرطان بافت در بدن ميباشد(مخصوصا" اگر سطح اسيدوز بدن هم بالا و نزديك 6/6 باشد ، كه متاسفانه اين بيماري قطعي خواهد شد)، حال اگر وسط كباب خود را نگاه كنيد ،ميبينيد اصلا" تغيير

رنگ نداده و فقط بر اثر تماس با گرماي گاز متان به رنگ بنفش مايل به خاكستري ميزند

به همين دليل تاكيد ميكنم حتما" به كبابي هايي برويد كه از ذغال براي كباب كردن گوشت هاي خود استفاده مينمايند، چون گرماي آتش ذغال همگن ميباشد و بدون ضرر گوشت را كباب ميكند، همانطور كه 10 هزار سال ما داريم از همين نوع روش ذغال  آتش گرفته استفاده ميكنيم و نميدونم چطور شد كه يكدفعه آتيش كباب ما را هم عوض كردند و سمي شده است

اين نكته را ثابت‌مي‌كند 

 

تست زير نمونه‌ي از حركاتي است كه با انجام آن مغز درگير و گيج مي‌شود. حتي اگر بارها و بارها اين عمل را انجام دهيد، مغز با سرد گمي زياد همان نتيجه را نشان خواهد داد و‌ هيچ تغييري بوجود نخواهد آمد.

يعني شما نمي‌توانيد، با سعي و تمرين مداوم پاي تان را با هوش كنيد. چرا كه مغز شما از قبل برنامه ريزي شده است.

اين تست بسيار هيجان انگيز تنها چند ثانيه طول مي‌كشد. باور كردني نيست، ولي كاملا صحت دارد. همين حالا آن را امتحان كنيد:

1. در حاليكه مقابل مانيتورتان نشستيد (هر جاي ديگر مانند؛ صندلي، مبل...) پاي راستتان را كمي بالا آوريد و در جهت عقربه‌هاي ساعت بچرخانيد.

2. در همين حال با دست راست شماره 6 را در هوا بنويسيد. مسير چرخش پاي شما تغيير كرد نه؟!! يعني پاي شما خلاف عقربه‌هاي ساعت شروع به چرخيدن كرد. درسته؟!!

هنوز دانشمندان علتي براي اين عكس العمل مغزپيدا نكرده‌اند. در نتيجه هيچ‌كاري براي تغيير آن نمي‌توان انجام داد. جالب بود نه؟!!.... شما مي‌توانيد بارها و بارها اين آزمايش را انجام دهيد و بارها و بارها همان نتيجه را مشاهده كنيد

دسته ها : علمی

روزتون رو با اين پيام آغاز كنيد تا بركت پيدا كنه  
 اسامي جلاله خداوند
   
يا الله
يا كريم
يا أول
يا آخر
يا مجيب

 
يا فارج الهمّ،

ويا كاشف الغمّ،

فرّج همي ويسّر أمري

وارحم ضعفي وقلة حيلتي

وارزقني من حيث

لا أحتسب يا ربّ العالمين


قال صلّى الله عليه وسلّم:

"من قرأ هذا
الدعاء وأخبر الناس به فرّج الله همّه"

زندگي صحنه يكتاي هنرمندي ماست،هر كسي نغمه خود خواند و از صحنه رود،صحنه پيوسته به جاست،خرم آن نغمه كه مردم بسپارند به ياد...

دسته ها : مذهبی

شايد كه عمل كنيم:

 

تفاوت كشورهاي پيشرفته و عقب مانده، تفاوت قدمت آنها نيست.  

براي مثال كشور مصر بيش از 3000 سال تاريخ مكتوب دارد و عقب مانده است!

 

 

اما كشورهاي جديدي مانند كانادا، نيوزيلند، استراليا كه 150 سال پيش وضعيت قابل توجهي نداشتند، اكنون كشورهايي توسعه‌يافته و پيشرفته هستند

  

تفاوت كشورهاي عقب مانده و پيشرفته در ميزان منابع طبيعي قابل استحصال آنها هم نيست.

 

ژاپن كشوري است كه سرزمين بسيار محدودي دارد كه 80 درصد آن كوه‌هايي است كه مناسب كشاورزي و دامداري نيست اما دومين اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمريكا را دارد. اين كشور مانند يك كارخانه پهناور و شناوري مي‌باشد كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و به صورت محصولات پيشرفته صادر مي‌كند.

  

مثال بعدي سويس است.  

كشوري كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نمي‌آيد اما بهترين شكلات‌هاي جهان را توليد و صادر مي‌كند. در سرزمين كوچك و سرد سويس كه تنها در چهار ماه سال مي‌توان كشاورزي و دامداري انجام داد، بهترين لبنيات (پنير) دنيا توليد مي‌شود.

 

 

افراد تحصيل‌كرده‌اي كه از كشورهاي پيشرفته با همتايان خود در كشورهاي عقب مانده برخورد دارند براي ما مشخص مي‌كنند كه سطح هوش  و فهم نيز تفاوت قابل توجهي در اين ميان ندارد.

 

 

نژاد و رنگ پوست نيز مهم نيستند. زيرا مهاجراني كه در كشور خود برچسب تنبلي مي‌گيرند، در كشورهاي اروپايي به نيروهاي مولد تبديل مي‌شوند.

 

 

 

پس تفاوت در چيست؟

 

تفاوت در رفتارهاي است كه در طول سال‌ها فرهنگ نام گرفته است.

 

وقتي كه رفتارهاي مردم كشورهاي پيشرفته و توسعه يافته را تحليل مي‌كنيم، متوجه مي‌شويم كه اكثريت آنها از اصول زير در زندگي خود پيروي مي‌كنند:

 

1.    اخلاق به عنوان اصل پايه 

 

  2.    وحدت 

3.    مسئوليت پذيري

4.    احترام به قانون و مقررات

5.    احترام به حقوق شهروندان ديگر

6.    عشق به كار

7.    تحمل سختي‌ها به منظور سرمايه‌گذاري روي آينده و نه صرفا فكر ايجاد ميانبر براي پولدار شدن يك شبه ( جالب اينجاست كه اگر كسي اينطور نباشه مي گن پپه است)

8.    ميل به ارائه كارهاي برتر و فوق‌العاده

9.    نظم‌پذيري 

اما در كشورهاي عقب مانده تنها عده قليلي از مردم از اين اصول پيروي مي‌كنند. 

 

  

ما ايرانيان عقب مانده هستيم نه به اين خاطر كه منابع طبيعي نداريم يا اينكه طبيعت نسبت به ما بيرحم بوده‌است.

 

ما عقب مانده هستيم براي اينكه رفتارمان چنين سبب شده‌است.
 

ما براي آموختن و رعايت اصول فوق فاقد اهتمام لازم هستيم.

 

 

اگر شما اين نامه را براي ديگران نفرستيد:

 

اتفاقي براي شما نمي‌افتد،

گربه شما نمي‌ميرد،

از محل كارتان اخراج نمي‌شويد،

هفت سال بدبختي بر سرتان آوار نمي‌شود

و مريض هم نخواهيد شد.

 

 

 

اما اگر ميخواهيد تغييري ايجاد كنيد،

 

اين پيغام را به گردش بياندازيد تا شايد تعداد بيشتري از هموطنانمان آن را بفهمند و عمل كنند به خصوص جوانهامون كه فقط به فكر پولدار شدن هستند و يا پست گرفتن



قَالَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) :
لا يكْمُلُ الْمُؤْمِنُ إِيمَانُهُ حَتَّى يحْتَوِي عَلَى مِائَةٍ وَ ثَلَاثِ خِصَالٍ فِعْلٍ وَ عَمَلٍ وَ نِيةٍ وَ ظَاهِرٍ وَ بَاطِنٍ
فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يا رَسُولَ اللَّهِ مَا يكُونُ الْمِائَةُ وَ ثَلَاثُ خِصَالٍ فَقَالَ يا عَلِي مِنْ صِفَاتِ الْمُؤْمِنِ أَنْ يكُونَ
از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمودند ايمان مومن كامل نمي شود تا اينكه داراي 103 خصلت در فعل و عمل و نيت و باطن و ظاهر گردد آنگاه اميرالمومنين( ع) فرمودند يا رسول الله آن 103 خصلت كدامند؟ فرمودند يا علي از جمله صفات مومن اينست كه:
جَوَّالَ الْفِكْرِ- جَوْهَرِي الذِّكْرِ- كَثِيراً عِلْمُهُ -عَظِيماً حِلْمُهُ-
انديشه اش بسيار متحرك و پوياست –ذاتا متذكر وبه ياد خداست –علم و دانشش فراوان –بردباريش بزرگ
جَمِيلَ الْمُنَازَعَةِ- كَرِيمَ الْمُرَاجَعَةِ- أَوْسَعَ النَّاسِ صَدْراً- وَ أَذَلَّهُمْ نَفْساً
خوش برخورد در كشمكش –بزرگوار در بازگشت و پذيرش –سعه صدرش از همه بيشتر –و نفسش از همه خاكسار تر است
ضِحْكُهُ تَبَسُّماً- وَ اجتماعه تَعَلُّماً- مُذَكِّرَ الْغَافِلِ- مُعَلِّمَ الْجَاهِلِ
خنده اش تبسم -گرده هماييش براي تعلم و يادگيري –تذكردهنده به غافل- و آموزنده جاهل است
لَا يؤْذِي مَنْ يؤْذِيهِ _وَ لَا يخُوضُ فِيمَا لَا يعْنِيهِ_ وَ لَا يشْمَتُ بِمُصِيبَةٍ
به كسي كه آزارش مي كند آزاري نمي رساند – و در آنچه به دردش نمي خورد وارد نشود و هيچ كس را به مصيبتي سرزنش و شماتت نمي كند
وَ لَا يذْكُرُ أَحَداً بِغِيبَةٍ- بَرِيئاً مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ- وَاقِفاً عِنْدَ الشُّبُهَاتِ
و هيچ كس را با غيبت ياد نمي كند –از كارهاي حرام بيزار است –و در موارد شبهه قدم بر نمي دارد
كَثِيرَ الْعَطَاءِ- قَلِيلَ الْأَذَى- عَوْناً لِلْغَرِيبِ -وَ أَباً لِلْيتِيمِ
بخششش فراوان –آزارش بسيار كم –براي غريب و ناآشنا ياور –و براي يتيم پدر است
بُشْرُهُ فِي وَجْهِهِ- وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ- مُسْتَبْشِراً بِفَقْرِهِ
شادابي و خرمي اش در چهره –وحزن و اندوهش در دل –و به نياز خود (به خدا ) خرسند است
أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ- وَ أَصْلَدَ مِنَ الصَّلْدِ- لَا يكْشِفُ سِرّاً- وَ لَا يهْتِكُ سِتْراً
شيرين تر از عسل- وسخت تر از سنگ است –و هيچ رازي را فاش نسازد –و هيچ پرده اي را ندرد
لَطِيفَ الْحَرَكَاتِ- حُلْوَ الْمُشَاهَدَةِ -كَثِيرَ الْعِبَادَةِ- حَسَنَ الْوَقَارِ
حركاتش لطيف- ديدارش شيرين-عبادتش بسيار – وقارش نيكو
لَينَ الْجَانِبِ- طَوِيلَ الصَّمْتِ- حَلِيماً إِذَا جُهِلَ عَلَيهِ
برخوردش نرم –سكوتش طولاني است – اگر درباره او به ناداني رفتار شود حليم و بردبار است
صَبُوراً عَلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيهِ- يجِلُّ الْكَبِيرَ وَ يرْحَمُ الصَّغِير
بركسي كه به او بدي كرده است شكيبا است –بزرگتر را گرامي داشته و به كوچكتر رحم مي كند
أَمِيناً عَلَى الْأَمَانَاتِ- بَعِيداً مِنَ الْخِيانَاتِ- إِلْفُهُ التُّقَى وَ حِلْفُهُ الْحَياءُ
بر امانت ها امين- و از خيانت ها به دور است –همدم او تقوا و هم پيمان او شرم و حياست
كَثِيرَ الْحَذْرِ- قَلِيلَ الزَّلَلِ- حَرَكَاتُهُ أَدَبٌ -وَ كَلَامُهُ عَجِيبٌ
پرهيزش بسيار –و لغزشش كم حركاتش مودبانه –وگفتارش مايه شگفتي است
مُقِيلَ الْعَثْرَةِ- وَ لَا يتَّبِعُ الْعَوْرَةَ- وَقُوراً صَبُوراً- رَضِياً- شَكُوراً
از خطا و لغزش در مي گذرد –و در پي عيوب ديگران نمي رود –با وقار –صبور –خشنود و راضي –سپاسگذار
قَلِيلَ الْكَلَامِ- صَدُوقَ اللِّسَانِ- بَرّ-اً مَصُوناً
كم حرف –راست گفتار –نيكوكار-مصون –و محفوظ
حَلِيماً- رَفِيقاً- عَفِيفاً –شَرِيفاً- لَا لَعَّانٌ وَ لَا كَذَّابٌ
بردبار-رفيق و سازگار-پاكدامن –با شرافت است لعن كننده و دروغگو نيست
وَ لَا مُغْتَابٌ- وَ لَا سَبَّابٌ- وَ لَا حَسُودٌ- وَ لَا بَخِيلٌ- هَشَّاشاً بَشَّاشاً
غيبت كننده نيست –دشنام نمي دهد نه حسود است و نه بخيل –گشاده رو و شاداب است
لَا حَسَّاسٌ وَ لَا جَسَّاسٌ -يطْلُبُ مِنَ الْأُمُورِ أَعْلَاهَا- وَ مِنَ الْأَخْلَاقِ أَسْنَاهَا
نه ظريف و حساس است –و نه كنجكاو و جاسوس –از كار ها عالي ترين را طلب مي كند –و از اخلاق برجسته ترين را
مَشْمُولًا بِحِفْظِ اللَّهِ -مُؤَيداً بِتَوْفِيقِ اللَّهِ- ذَا قُوَّةٍ فِي لِين
حفظ خدا شامل حال اوست –به توفيق الهي ياري شده است –و در عين نرمش قوي است
وَ عَزْمَةٍ فِي يقِينٍ -لَا يحِيفُ عَلَى مَنْ يبْغِضُ- وَ لَا يأْثَمُ فِي مَنْ يحِبُّ
و تصميمش همراه با يقين –با كسي كه دشمن باشد ستم نمي كند –و درباره كسي كه دوستش دارد به گناه نمي افتد
صَبُورٌ فِي الشَّدَائِدِ- لَا يجُورُ وَ لَا يعْتَدِي- وَ لَا يأْتِي بِمَا يشْتَهِي
در سختي ها بسيار شكيباست –نه ستم مي كند و نه تجاوز –و هر چه دلش خواست انجام ندهد
الْفَقْرُ شِعَارُهُ- وَ الصَّبْرُ دِثَارُهُ -قَلِيلَ الْمَئُونَةِ- كَثِيرَ الْمَعُونَةِ
جامه زيرينش نياز (به خدا)- و جامه زبرينش صبر ومقاومت – هزينه و زحمتش اندك –كمك و ياريش بسيار
كَثِيرَ الصِّيامِ -طَوِيلَ الْقِيامِ- قَلِيلَ الْمَنَامِ- قَلْبُهُ تَقِي- وَ عِلْمُهُ زَكِي
روزه داري او بسيار –قيام و عبادتش طولاني –خوابش كم –قلبش پرهيزگار و علم و دانشش پاكيزه است
إِذَا قَدَرَ عَفَا -وَ إِذَا وَعَدَ وَفَى- يصُومُ رَغْباً -وَ يصَلِّي رَهْباً
هنگامي كه قدرت يابد عفو نمايد – و هنگامي كه وعده دهد وفا نمايد –با ميل و رغبت روزه مي گيرد –و با ترس و خوف نماز مي خواند
وَ يحْسِنُ فِي عَمَلِهِ كَأَنَّهُ نَاظِرٌ إِلَيهِ -غَضَّ الطَّرْفِ- سَخِي الْكَفِّ
چنان نيكو عمل مي كند كه گويا او را مي بينند –ديده اش (از ناروا )فرو بسته –دستش باسخاوت است
لَا يرُدُّ سَائِلًا -وَ لَا يبْخَلُ بِنَائِلٍ- مُتَوَاصِلًا إِلَى الْإِخْوَانِ- مُتَرَادِفاً إِلَى الْإِحْسَانِ
در خواست كننده اي را رد نكند –ونسبت به دستاورد ديگران بخل نورزد –با برادران ارتباط وپيوستگي دارد –در نيكوكاري پياپي اقدام كند
يزِنُ كَلَامَهُ وَ يخْرِسُ لِسَانَهُ- لَا يغْرَقُ فِي بُغْضِهِ- وَ لَا يهْلِكُ فِي حُبِّهِ
سنجيده سخن مي گويد و زبانش را مي بندد-در خشم و دشمني غرق نشود – و در دوستيش هلاك نگردد
لَا يقْبَلُ الْبَاطِلَ مِنْ صَدِيقِهِ وَ لَا يرُدُّ الْحَقَّ مِنْ عَدُوِّهِ- وَ لَا يتَعَلَّمُ إِلَّا لِيعْلَمَ وَ لَا يعْلَمُ إِلَّا لِيعْمَلَ
باطل را از دوستش نمي پذيرد و در مقابله با دشمن حق را پايمال نمي كند –دانش را نمي آموزد مگر براي دانستن و آگاهي و نمي آموزد مگر براي عمل
قَلِيلًا حِقْدُهُ- كَثِيراً شُكْرُهُ- يطْلُبُ النَّهَارَ مَعِيشَتَهُ- وَ يبْكِي اللَّيلَ عَلَى خَطِيئَتِهِ
كينه اش اندك –شكروسپاس بسيار –در روز به جستجوي معاش مي پردازد ودر شب بر خطا وگناهش گريه مي كند
إِنْ سَلَكَ مَعَ أَهْلِ الدُّنْيا كَانَ أَكْيسَهُمْ وَ إِنْ سَلَكَ مَعَ أَهْلِ الْآخِرَةِ كَانَ أَوْرَعَهُمْ
اگر با اهل دنيا همراه شود زيركترين آنهاست و اگر با اهل آخرت همراه باشد پارسا ترين آنهاست
لَا يرْضَى فِي كَسْبِهِ بِشُبْهَةٍ- وَ لَا يعْمَلُ فِي دِينِهِ بِرُخْصَةٍ
در كسب خويش موارد شبهه را نمي پسندد –ودر عمل به دينش دنبال عذر و رخصتي نمي رود
يعْطِفُ عَلَى أَخِيهِ بِزَلَّتِهِ- وَ يرْضَى مَا مَضَى مِنْ قَدِيمِ صُحْبَتِهِ
با خطا و لغزش برادر دينيش به عطوفت رفتار نمايد –و حق دوستي ديرينه را مراعات مي كند
منبع :بحار الانوار -جلد 67-ص210
دسته ها : مذهبی

 ريسمان ذهنى

شيوانا به همراه تعداد زيادى از شاگردان خود صبح زود عازم معبدى در آنسوى كوهستان شدند. ساعتى كه راه رفتند به تعدادى دختر و پسر جوان رسيدند كه در كنار جاده مشغول استراحت بودند. دختران و پسران كنار جاده وقتى چشمشان به گروه شيوانا افتاد شروع كردند به مسخره كردن آنها و براى هر يك از اعضاى گروه اسم حيوانى را درست كردند و با صداى بلند اين اسامى ناشايست را تكرار كردند. شيوانا سكوت كرد و هيچ نگفت.
وقتى شبانگاه گروه به آنسوى كوهستان رسيدند و در معبد شروع به استراحت نمودند. شيوانا در جمع شاگردان سوالى مطرح كرد و از آنها خواست تا اثر گذارترين خاطره اين سفر يك روزه را براى جمع بازگو كنند. تقريبا تمام اعضاى گروه مسخره كردن صبحگاهى جوانان كنار جاده را به شكلى بازگو كردند و در پايان خاطره از اين عده به صورت جوانان خام و ساده لوح ياد كردند.
شيوانا تبسمى كرد و گفت: شما همگى متفق القول خاطره اين جوانان را از صبح با خود حمل كرديد و در تمام مسير با اين انديشه كلنجار رفتيد كه چرا در آن لحظه واكنش مناسبى از خود ارائه نداديد!؟ شما همگى از اين جوانان با صفت ساده لوح و خام ياد كرديد اما از اين نكته كليدى غافل بوديد كه همين افراد ساده لوح و بى‌ارزش تمام روز شما را هدر دادند و حتى همين الآن هم بخش اعظم فكر و خيال شما را اشغال كردند.
اگر حيوانى كه وسايل ما را حمل مى‌كرد توسط افسارى كه به گردنش انداخته شده بود طول مسير را با ما همراهى كرد. آن جوانان با يك ريسمان نامريى كه خود سازنده آن بوديد اين كار را كردند. در تمام طول مسير بارها و بارها خاطره صبح و تك تك جملات را مرور كرديد و آن صحنه‌ها را براى خود بارها در ذهن خويش تكرار كرديد.
شما با ريسمان نامريى كه ديده نمى‌شود ولى وجود داشت و دارد، از صبح با جملات و كلمات آن جوانان بازى خورده‌ايد. و آنقدر اسير اين بازى بوده‌ايد كه هدف اصلى از اين سفر معرفتى را از ياد برده‌ايد. من به جرات مى‌توانم بگويم كه آن جوانان از شما قوى‌تر بوده‌اند چرا كه با يك ادا و اطوار ساده همه شما را تحت كنترل خود قرار داده‌اند و مادامى كه شما خاطره صبح را در ذهن خود يدك بكشيد هرگز نمى‌توانيد ادعاى آزادى و استقلال فكرى داشته باشيد و در نتيجه خود را شايسته نور معرفت بدانيد.


ياد بگيريد كه در زندگى همه اتفاقات چه خوب و چه بد را در زمان خود به حال خود رها كنيد و در هر لحظه فقط به خاطرات همان لحظه بينديشيد. اگر غير از اين عمل كنيد، به مرور زمان حجم خاطراتى كه با خود يدك مي‌كشيد آنقدر زياد مي‌شود كه ديگر حتى فرصت يك لحظه تماشاى دنيا را نيز از دست خواهيد داد

جك از يك مزرعه‌دار در تكزاس يك الاغ خريد به قيمت ۱۰۰ دلار. قرار شد كه مزرعه‌دار الاغ را روز بعد تحويل
 بدهد. اما روز بعد مزرعه‌دار سراغ جك
 آمد و گفت: «متأسفم جوون. خبر بدي برات دارم. الاغه مرد.»
 جك جواب داد: «ايرادي نداره. همون پولم رو پس بده.»
 مزرعه‌دار گفت: «نمي‌شه. آخه همه پول رو خرج كردم..»
جك گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.»
 مزرعه‌دار گفت: «مي‌خواي باهاش چي كار كني؟»
 جك گفت: «مي‌خوام باهاش قرعه‌كشي برگزار كنم.»
 مزرعه‌دار گفت: «نمي‌شه كه يه الاغ مرده رو به قرعه‌كشي گذاشت!»
 جك گفت: «معلومه كه مي‌تونم. حالا ببين. فقط به كسي نمي‌گم كه الاغ مرده است.»
 يك ماه بعد مزرعه‌دار جك رو ديد و پرسيد: «از اون الاغ مرده چه خبر؟»
 جك گفت: «به قرعه‌كشي گذاشتمش. ۵۰۰ تا بليت ۲ دلاري فروختم و 998 دلار سود كردم.»
 مزرعه‌دار پرسيد: «هيچ كس هم شكايتي نكرد؟»
 جك گفت: «فقط هموني كه الاغ رو برده بود. من هم ۲ دلارش رو پس دادم.»
 هميشه در هر شكستي يك فرصت جهت بهره‌برداري هست.

 





هشدار وزارت بهداشت بريتانيا

در صورت شكستن لامپ‌هاي كم‌مصرف بلافاصله اتاق را حداقل براي مدت 15 دقيقه ترك كنيد. 

 

لامپ‌هاي كم‌مصرف محتوي جيوه هستند كه شديدا سمي و خطرناك است و در صورت
تنفس كردن آن مي‌تواند موجب بروز ميگرن، اختلال حواس، عدم تعادل و عوارض ديگر شود و در كساني كه آلرژي دارند مي‌تواند موجب التهاب شديد پوستي شود.
همچنين براي جمع كردن شكسته‌ها نبايد از جاروي برقي استفاده كرد، زيرا آلودگي را در خود نگاه‌داشته و به اتاق‌هاي ديگر منتقل مي‌كند. بهتر است خرده ريزه‌ها را با جاروي معمولي توي پاكتي ريخته و درش را بسته و هرچه زود تر از خانه خارج كرد.


اين متن را براي تمام عزيزانتان كه به سلامتي‌شان اهميت مي‌دهيد بفرستيد




به راستي بنگريد چه واژگان زيبا يي داريم و از به كارگيري آن ها بي بهره مانده ايم.
 
 
پارسي را پاس داريم
پس از حمله عربها به ايران چون در زبان آنها چهار حرف ( گ چ پ ژ ) وجود نداشت هر واژه يا نامي كه در زبان پارسي با اين چهار حرف بود را  دگرگون كردند و به جاي "گ" از "ج" , بجاي "چ" از "ج" , بجاي "پ" از "ب" و بجاي "ژ" از "ز" استفاده كردند و هشت حرف نيز از زبان عربي به درون زبان پارسي آمد (ث ح ص ض ط ظ ع ق ) پس هر واژه اي با اين هشت حرف ديديد دنبال مساوي پارسي آن بگرديد.
 
به جاي اول بگو نخست
به جاي اولين بگو نخستين
به جاي ابتدا بگو نخست
به جاي شروع بگو آغاز
به جاي لباس بگو پوشاك- جامه
به جاي فتح يا ظفر بگو پيروزي
به جاي رئيس يا مسئول بگو سرپرست
به جاي مراجعت بگو بازگشت
به جاي شجاع بگو دلير- شيردل
به جاي طعم بگو مزه
به جاي عاقبت بگو سرانجام
به جاي خطيب بگو سخنران
به جاي صلح بگو سازش- آشتي
به جاي ظاهر بگو نما
به جاي مشاهده بگو نگريستن- تماشا
به جاي داخل بگو تو يا درون
به جاي منهدم بگو نابود
به جاي انهدام بگو نابودي
به جاي اطلاع بگو آگاهي
به جاي حاضر بگو آماده
به جاي ساحل بگو كناره يا كنار
به جاي غريب بگو ناآشنا
به جاي غريبي بگو ناآشنايي
به جاي غسل بگو شست و شو
به جاي عهد بگو پيمان
به جاي تذكر بگو يادآوري- گوشزد
به جاي قريب بگو نزديك
به جاي بين بگو ميان
به جاي صلوه بگو نماز
به جاي قرار بگو پيمان
به جاي قدرتمند بگو نيرومند
به جاي رسول بگو فرستاده
به‌ جاي جواب بگو پاسخ
به جاي سارق بگو دزد
به جاي قابل قبول بگو پذيرفتني
به جاي عرض بگو پهنا
به جاي طول بگو درازا
به جاي طويل بگو دراز
به جاي ارتفاع بگو بلندي
به جاي عريض بگو پهن
به جاي عميق بگو گود
به جاي مريض بگو بيمار
به جاي مريضي بگو بيماري
به جاي مريض‌خانه بگو بيمارستان
به جاي مجروح بگو زخمي
به جاي جرح بگو زخم
به جاي صدمه بگو آسيب
به جاي صدمه ديده بگو آسيب ديده
به جاي مصدوم بگو آسيب ديده
به جاي اولاد بگو فرزندان
به جاي مرحومه بگو شادروان
به جاي استعمال بگو كاربرد
به جاي دليل بگو انگيزه
به جاي دلايل بگو انگيزه‌ها
به جاي مشابه بگو همانند
به جاي درك كردن بگو پي بردن
به جاي مثال بگو نمونه
به جاي براي مثال بگو براي نمونه
به جاي اخطار بگو هشدار
به جاي ايمان بگو باور- باورداشت
به جاي بلافاصله بگو بي‌درنگ
به جاي زياد بگو بسيار
به جاي خراب بگو ويران
به جاي خرابه بگو ويرانه
به جاي جسد بگو پيكر
به جاي حدس بگو گمان
به جاي حدس مي‌زنم بگو گمان مي‌كنم
به جاي مقاومت بگو پايداري
به جاي علامت بگو نشانه
به جاي علائم بگو نشانه‌ها
به جاي علائم راهنمايي و رانندگي بگو نشانه‌هاي راهنمايي و رانندگي
به جاي حمل و نقل بگو ترابري
به جاي فقر بگو تهيدستي- نداري
به جاي فقير بگو تهيدست
به جاي مقايسه مي‌كنم بگو مي‌سنجم
به جاي خلاصه بگو چكيده
به جاي مذهب- دين بگو كيش- آيين
به جاي الان بگو اكنون
به جاي حالا بگو اكنون
به جاي بدون شك بگو بي‌گمان
به جاي بي‌شك بگو بي‌گمان
به جاي دفاع بگو پدافند
به جاي معادل بگو برابر
به جاي تمامي بگو همگي
به جاي عصاني بگو خشمگين به جاي شهادت بگو گواهي به جاي شهادت داد كه ... بگو گواهي داد كه ... به جاي اذيت بگو آزار به جاي بي‌فايده بگو بيهوده به جاي فايده بگو سود- هوده به جاي تخمين بگو برآورد به جاي محترم بگو ارجمند به جاي احترام بگو ارج به جاي ممكن بگو شدني به جاي واحد بگو يكتا به جاي خداي واحد بگو خداي يكتا به جاي حد بگو مرز- كران به جاي احتياط بگو پروا به جاي موسسه بگو بنياد- نهاد- سازمان به جاي مهاجرت بگو كوچ به جاي اقتباس از ... بگو برگرفته از ... به جاي قيام بگو شورش- خيزش به جاي مختلف بگو گوناگون به جاي قسمت دوم بگو بخش دوم به جاي قديمي بگو كهنه به جاي جديدالانتشار بگو تازه چاپ به جاي جديدالتاسيس بگو نوساز- تازه‌ساز به جاي البسه بگو پوشاك به جاي محله بگو برزن به جاي خالص بگو ناب- سره (sare) به جاي طبيعت انسان بگو سرشت آدمي به جاي ماهيت كار بگو سرشت كار به جاي پيش شرط بگو پيش نياز به جاي علاوه بر اين بگو افزون بر اين به جاي لجباز بگو يكدنده- ستيزه‌جو به جاي لجبازي بگو يكدندگي به جاي مستمر بگو پيوسته به جاي مسكن (دارو) بگو آرامبخش به جاي مبارك باد بگو خجسته باد به جاي خادم بگو پيشكار
به جاي ميلاد بگو زادروز
به جاي عمل بگو كنش به جاي عكس‌العمل بگو واكنش به جاي اطلاعات بگو داده‌ها به جاي معلومات بگو دانسته‌ها به جاي تدبير بگو راهكار به جاي نجوم بگو اخترشناسي به جاي منجم بگو اخترشناس به جاي قوم بگو تيره به جاي بي‌توجه بگو بي‌پروا به جاي توجه بگو پروا به جاي عادت بگو خو به جاي عادت كردم بگو خو گرفتم به جاي خيال كردم بگو گمان كردم- پنداشتم به جاي اساس بگو بنياد به جاي بصيرت بگو بينش به جاي خبر بگو تازه به جاي اخبار بگو تازه‌ها به جاي انتظار بگو چشمداشت به جاي انتظار داشتن بگو چشم‌داشتن به جاي دقيق بگو ريزبين به جاي درس بگو آموزه به جاي درس اول بگو آموزه‌ي نخست به جاي متعدد بگو انبوه به جاي اختراع بگو نوآوري به جاي امتناع بگو خودداري- پرهيز به جاي امتناع كردن بگو خودداري كردن به جاي صالح بگو درستكار به جاي صحيح بگو درست به جاي انعكاس بگو بازتاب به جاي وضع حمل بگو زايمان به جاي نوراني بگو درخشان به جاي از بين بردن بگو از ميان بردن به جاي دعا بگو نيايش به جاي دعا مي‌كنم بگو نيايش مي‌كنم به جاي وحشت بگو هراس- ترس- بيم به جاي كافي است بگو بس است

به جاي عيد بگو جشن
به جاي اعياد بگو جشن‌ها
به جاي سئوال بگو پرسش
به جاي سرقت بگو دزدي
به جاي بينهايت بگو بيكران
به جاي امداد بگو ياري رساني
به جاي مدد بگو ياري
به جاي امدادگر بگو ياري رسان
به جاي عازم بگو رهسپار- راهي
به جاي مقابل بگو روبرو
به‌ جاي مساوي بگو برابر
به جاي نصيحت بگو پند يا اندرز
به جاي مجلس بگو انجمن
به جاي عقل بگو خرد
به جاي منظره بگو چشم‌انداز
به جاي حبس بگو زندان
به جاي محبوس بگو زنداني
به‌جاي موفقيت بگو كاميابي
به جاي موفق بگو كامياب
به جاي عظيم بگو سترگ
به جاي رفيق بگو دوست
به جاي كلمه بگو واژه
به جاي كلمات بگو واژه‌ها
به جاي انتخاب بگو گزينش
به جاي استقامت بگو پايداري
به جاي عدل بگو داد
به جاي عادل بگو دادگستر- دادگر
به جاي ظلم بگو ستم- بيداد
به جاي ظالم بگو ستمگر- بيدادگر
به جاي تحرك بگو جنبش
به جاي خلاصي بگو رهايي
به جاي خلاص بگو رها
به جاي اخوي بگو برادر
به جاي قرارداد بگو پيمان‌نامه
به جاي قدرت بگو نيرو- توان
به جاي ارسال كردن بگو فرستادن
به جاي فرار بگو گريز
به جاي يوميه بگو روزانه
به جاي مفيد بگو سودمند
به جاي اسم بگو نام
به جاي طهران بگو تهران
به جاي اطاق بگو اتاق
به جاي طراز بگو تراز (همانند ترازو)
به جاي سعي بگو كوشش
به جاي اتحاد بگو همبستگي
به جاي عمران بگو آباداني
به جاي قبرستان بگو گورستان
به جاي قبر بگو گور
به جاي مقبره بگو آرامگاه
به جاي مرحوم بگو شادروان
به جاي قضاوت بگو داوري
به جاي زبان محاوره‌اي بگو زبان گفتاري
به جاي عقاب بگو شهباز
به جاي رزق بگو روزي
به جاي مريخ بگو بهرام
به جاي عذرخواهي بگو پوزش
به جاي عذر مي‌خواهم بگو پوزش مي‌خواهم با ببخشيد
به جاي تمنا بگو خواهش
به جاي تمنا مي‌كنم بگو خواهش مي‌كنم
به جاي استدعا مي‌كنم بگو خواهش مي‌كنم- درخواست مي‌كنم
به جاي تبريك بگو شادباش- شاباش
به جاي خاص بگو ويژه
به جاي معكوس بگو وارونه
به جاي شوكت بگو شكوه
به جاي اشكال بگو خرده
به جاي به احتمال زياد بگو به گمان بسيار
به جاي ثبت‌نام بگو نام‌نويسي
به جاي ثبت نام كردن بگو نام‌نويسي كردن
به جاي زباله بگو آشغال
به جاي فارسي بگو پارسي
به جاي مقايسه بگو سنجش
به جاي حدي ندارد از ... بگو مرزي ندارد از ...
به جاي مشكل بگو دشوار
به جاي كار مشكلي است بگو كار دشواري است
به جاي شغل بگو كار- پيشه
به جاي جلسه بگو نشست
به جاي جلسه كارمندان بگو نشست كارمندان
به جاي مجرم بگو بزهكار
به جاي جرم بگو بزه
به جاي لعنت بگو نفرين
به جاي لعنت كردن بگو نفريدن- نفرين كردن
به جاي ظرفيت بگو گنجايش
به جاي بعضي بگو برخي
به جاي بعضي اوقات بگو هر از چند گاهي
به جاي بعضي وقتها بگو گاهي به جاي خلف وعده بگو پيمان‌شكني به جاي اسلحه بگو جنگ‌افزار به جاي نادر بگو كمياب به جاي سم بگو زهر به جاي سمي بگو زهري- زهرآگين به جاي بي‌احتياط بگو بي‌پروا به جاي شجاعت بگو دليري به جاي مساوات بگو برابري به جاي تقريباً 50 عدد بگو نزديك 50 تا- كم و بيش 50 تا به جاي خاصيت بگو ويژگي به جاي خاص بگو ويژه به جاي عزاداري بگو سوگواري به جاي كذب بگو دروغ به جاي اكاذيب بگو دروغ‌ها به جاي حمام بگو گرمابه به جاي حيات بگو زندگي به جاي بعيد بگو دور به جاي طلافروش بگو زرگر به جاي طلا بگو زر به جاي طلايي بگو زرين به جاي مشغله بگو كار و بار به جاي حرفه بگو پيشه به جاي مجنون بگو ديوانه- شيدا به جاي مجذوب بگو شيفته- شيدا به جاي ظن بگو گمان به جاي به ظن من بگو به گمان من به جاي سوء ظن بگو بدگماني به جاي مجسمه بگو تنديس به جاي محيط بگو پيرامون به جاي در مورد بگو درباره به جاي مورد بگو باره به جاي فعال بگو پركار- پويا به جاي نقطه نظر بگو ديدگاه- نگرش به جاي مشرق بگو خاور به جاي  مغرب بگو باختر
به جاي نحوه بگو روش- شيوه
به جاي نحوه كار بگو روش كار به جاي مظهر يا سمبول (لاتين) بگو نماد به جاي استهلاك بگو فرسايش به جاي خجالت بگو شرمساري<
دسته ها : علمی

در جائي خواندم كه: بوميان آمازون روش جالبي براي شكار ميمون دارند بدينصورت كه نارگيل را از دو طرف سوراخ مي كنند، يك طرف كوچك تر در حدي كه بتوانند يك طناب را از آن عبور دهند و يك طرف كمي درشت تر در حدي كه دست يك ميمون به زور از آن رد شود. از طرف كوچك تر طنابي كه انتهايش را گره زده اند رد مي كنند و بعد طناب را به تنه درخت مي بندند تا اينطوري ميمون نتواند جر بزند و نارگيل را با خودش ببرد. سپس توي نارگيل خالي شده چند تا سنگريزه مي اندازند و چند بار تكانش مي دهند تا صدايش خوب در جنگل بپيچد ... تله آماده است.

ميمون ها كه شهوت كنجكاوي ديوانه شان كرده تا ببينند اين چيست كه اين جوري صدا مي دهد، مي آيند و دستشان را مي كنند توي نارگيل و سنگريزه ها را توي مشتشان مي گيرند تا بيرونشان بياورند، اما مشت بسته شان از سوراخ رد نمي شود. ميمون ها اگر فقط مشتشان را باز كنند و از سنگريزه هاي بي ارزش دل بكنند، آزاد مي شوند ولي به هيچ قيمتي حاضر نيستند چيزي را كه بدست آورده اند از دست بدهند. آن قدر تقلا مي كنند و خودشان را به زمين و آسمان مي زنند كه فردا وقتي صياد مي آيد بدن هاي بي حالشان را به راحتي (عين آب خوردن) جمع مي كند و توي قفس مي اندازد.

اين ميمون ها چند خاصيت جالب ديگر هم دارند. اولا وقتي مي بينند يك هم نوعشان گير كرده و دارد جيغ و ويغ مي كند باز هم براي كنجكاوي مي روند سراغ نارگيل بغلي و چند دقيقه بعد خودشان هم در حال جيغ و ويغ اند. ثانيا بومي ها اگر ميموني اضافه بر تعداد مورد نيازشان گير افتاده باشد، آزادش مي كنند اما وقتي فردا دوباره براي شكار مي آيند باز همين ميمون ها گير مي افتند و جيغ و ويغشان در مي آيد. اين داستان قرن هاست كه در جريان است! اما حق نداريد فكر كنيد كه اين ميمون ها از خنگيشان است كه هر روزه توي اين دام ها مي افتند، اتفاقا خيلي هم ادعاي هوش و استعدادشان مي شود. 

with best wishes

 

اينگونه نگاه كنيد...


 

مرد را به عقلش نه به ثروتش


زن را به وفايش نه به جمالش


دوست را به محبتش نه به كلامش


عاشق را به صبرش نه به ادعايش


مال را به بركتش نه به مقدارش


خانه را به آرامشش نه به اندازه اش


اتومبيل را به كاراييش نه به مدلش


غذا را به كيفيتش نه به كميتش


درس را به استادش نه به سختيش


دانشمند را به علمش نه به مدركش


مدير را به عمل كردش نه به جايگاهش


نويسنده را به باورهايش نه به تعداد كتابهايش


شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش


دل را به پاكيش نه به صاحبش


جسم را به سلامتش نه به لاغريش


سخنان را به عمق معنايش نه به گوينده اش
 

با ياد و نام خدا              
با سلام
                  
                                                       
                
    
 
شيخ رجبعلي خياط :كسي در دنيا مرا نشناخت ولي در دو وقت شناخته خواهم شد،يكي


 موقعي كه امام زمان-عجل الله تعالي فرجه-تشريف بياورند و يكي هم روز قيامت.




به فرموده جناب شيخ : اگر چشم براي خدا كار كند مي شود عين الله و اگر گوش براي خدا كار كند مي شود اُذُن الله و اگر دست براي خدا كار كند مي شود يدالله تا مي رسد به قلب انسان ، كه جاي خداست كه فرموده اند: قلب مومن عرش خداوند رحمان است.


ارزش كار براي خدا

يكي از دوستان شيخ از او نقل مي كند كه فرمود: در مسجد جمعه تهران ، شبها مي نشستم و حمد و سوره مردم را درست مي كردم ،شبي دو بچه با هم دعوا مي كردند،يكي از آنها كه مغلوب شد براي اينكه كتك نخوردآمد پهلوي من نشست، من ازفرصت استفاده كردم،حمدوسوره اش رو پرسيدم، و اين كار آن شب،همه ي وقت مرا گرفت.شب بعد درويشي نزدم آمد وگفت:من علم كيميا،سيميا،هيمياوليميا دارم و آماده ام به شما بدهم، مشروط به اينكه ثواب كار ديشب خود را به من بدهي!

به او پاسخ دادم: نه! اگر اين ها به درد مي خورد به من نمي دادي.!



ناصرالدين شاه در برزخ

در رابطه با وضعيت ناصرالدين شاه قاجار در عالم برزخ ، يكي از شاگردان شيخ از ايشان نقل كرد: روح او را روز جمعه اي آزاد كرده بودند و شب شنبه او را با هل به جايگاه خود مي بردند،او با گريه به ماموران التماس مي كرد و مي گفت: نبريد.هنگامي كه مرا ديد به من گفت: اگر مي دانستم جايم اينجاست در دنيا خيالِ خوشي هم نمي كردم.!


 

بي اعتنايي به موقعيت هاي دنيوي
 

فرزند شيخ مي گويد:يكي از امراي ارتش كه به شيخ ارادت مي ورزيد به من گفت: مي داني چرا من پدرت را دوست دارم؟ وقتي براي اولين بار خدمتش رسيدم،نزديك در اتاق نشسته بود،سلام كردم،گفت: برو بنشين... رفتم نشستم،نابينائي از راه رسيد،جناب شيخ تمام قد از جا برخاست ، با احترام او را در آغوش كشيد و بوسيد و كنار خود نشاند.من نگاه مي كردم كه در خانه او چه مي گذرد،تا اين مرد نابينا از جا برخاست تا برود، شيخ كفش او را جلوي پايش جفت كرد، ده تومان هم به او داد و رفت! ولي هنگامي كه من خواستم خداحافظي كنم از جا برنخاست و همان طور كه نشسته بود گفت: خداحافظ !

ايثار

يكي از فرزندانن شيخ مي گويد :مادرم تعريف مي كرد كه : زمان قحطي بود،حسن و علي(فرزندان ارشد شيخ) روي پشت بام آتش كرده بودند،رفتم ببينم چه مي كنند ،ديدم آن دو پوست خيكي را آورده اند سرخ كنند و بخورند!با ديدن اين صحنه گريه ام گرفت ،آمدم پائين مقداري مس و مفرغ از منزل برداشتم ،بردم زير بازارچه فروختم و قدري دم پُختك تهيه كردم .برادرم قاسم خان كه شخص پولداري بود رسيد ديد خيلي ناراحتم ،از علت ناراحتي سئوال كرد،جريان ر ا گفتم .قاسم خان كه اين ماجر را شنيد گفت: چه مي گويي؟ شيخ رجبعلي را در بازار ديدم كه صد بليط چلوكباب ميان مردم تقسيم مي كند! چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است. اين مرد كي مي خواهد ... درست است كه عابد و زاهد است ولي كارش درست نيست.

با شنيدن اين حرفها ناراحتي من بيشتر شد.شب كه شيخ به خانه آمد، با او برخورد كردم كه چرا ... و با نارحتي خوابيدم .نيمه هاي شب ناگاه متوجه شدم كه مرا صدا مي زنند كه بلند شو.بلند شدم ديدم مولا اميرالمومنين عليه السلام است كه ضمن معرفي خود فرمود:" او بچه هاي مردم را نگه داشت ماهم بچه هاي تو را!هر وقت بچه هايت ازگرسنگي مردندحرف بزن!"
منبع:                       
كتاب كيمياي محبت  محمدي ري شهري

روحش شاد.                                                                               

دسته ها :

مدارك لازم جهت خريد بليط هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران!!!!!!!!

 

1- امضاي تاييديه منطقه جغرافيايي برخورد با زمين  (همه جاي ايران سراي من است)

2- تلفن اضطراري جهت اعلام سقوط به ترتيب اولويت خانواده همسر، خانواده خود، طلبكاران، بدهكاران، دشمنان، رقيبان، اگه هم دوستي باشه كه توي اين دورزمونه بعيده آخرشم اونا

3- كپي وصيت نامه به همراه رضايت نامه امضا شده 

4- فيش بانكي مربوط به غسل ميت با آب غير يارانه‌اي

5- فيش بانكي هزينه امتحان شفاهي شهادتين 

6- مبلغ 200 هزار تومان بابت قطع درختان محل سقوط به حساب شهرداري

7- فيش بانكي به مبلغ 50 هزار تومان عوارض خروج از جهان هستي

8- فيش بانكي به مبلغ 20 هزار تومان بابت تسليت از رسانه ملي

در روايات اسلامي آمده كه كفار مكه از پيامبر اسلام (ص) تقاضا كردند براي صدق دعوي خود ماه را به دو نيم بشكافد و به او قول دادند كه اگر چنين نمايد به دين اسلام و صدق گفتار او ايمان خواهند آورد... آن شب آسمان صاف و ماه به صورت كامل ( بدر) بود، پيامبر (ص) از خداوند خواست تا آنچه را كه كفار مكه از او خواسته اند به آنها نشان بدهد تا ايمان بياورند ...خداوند دعاي پيامبرش را اجابت كرد ...و سپس ماه به دو نيم شكافته شد نيمي در كوه صفا و نيم ديگر در كوه قيقعان در مقابل آن قرار گرفت.

 

كفار مكه كه در حال مشاهده اين واقعه بودند گفتند كه محمد (ص) ما را سحر كرده است، سپس گفتند ، اگر او ما را سحر كرده باشد نمي تواند همه مردم را سحر كند، ابوجهل گفت صبر كنيد تا يكي از اهل باديه بيايد و از او سئوال كنيم كه آيا انشقاق ماه را ديده است يا نه، اگر تاييد كرد ايمان مي آوريم و اگر نه معلوم مي شود كه محمد (ص) چشمان مارا سحر كرده است.

 

بالاخره يكي از اهالي باديه به مكه آمد و اين خبر را تصديق كرد و آنگاه ابو جهل و مشركان گفتند " اين سحر مستمر است" و آنگاه اين آيات مبارك نازل شد... "اقتربت الساعة وانشق القمر ..." باري اين موضوع پايان يافت و مشركان ايمان نياوردند.

 

در يكي از نشستهاي دكتر زغلول النجار در يكي از دانشگاههاي انگليس، وي در خصوص معجزه شق القمر در صدر اسلام به دست پيامبر (ص) به عنوان يكي از معجزات پيامبر (ص) كه توسط ناسا به اثبات رسيده است صحبت مي كرد. در اين ميان يكي از حاضران كه به اسلام خيلي توجه و اهتمام داشت به نام "داوود موسي بيتكوك " كه در حال حاضر نيز رئيس حزب اسلامي بريتانيا است ماجراي مسلمان شدن خود را اينگونه نقل كرد:

 

هنگامي كه مي خواستم در مورد اسلام تحقيق كنم يكي از دوستانم ترجمه اي از قران كريم به زبان انگليسي را به من هديه كرد و من نيز بطور اتفاقي آن را باز كردم و اتفاقا سوره قمر  آمد. سپس شروع به خواندن كردم ....و ماه شكافته شد...وقتي به اين جمله رسيدم از خود پرسيدم آيا واقعا ماه شكافته شده است؟؟! سپس با ناباوري كتاب را بسته و به كناري گذاشتم و از تحقيق در باره اسلام هم منصرف شدم. و ديگر سراغ آن كتاب هم نرفتم. روزي در مقابل تلويزيون نشسته بودم و طبق معمول شبكه بي بي سي را مشاهده مي كردم ، برنامه اي بود كه در آن مجري با سه نفر از دانشمندان ناسا متخصص در علوم فضايي مصاحبه داشت. موضوع برنامه جنگ ستارگان و صرف ميلياردها دلار در اين راه و اعتراض به اين موضوع بود. مجري با بيان اينكه صدها ميليون نفر در سراسر جهان از گرسنگي رنج مي برند دانشمندان را مورد انتقاد قرار داده بود و آنان هم با بيان مفيد بودن اين تحقيقات در مجالات كشاورزي و صنعت و غيره از اين طرحها دفاع مي كردند... مجري سپس سئوال ديگري را طرح مي كند بااين مضمون كه "شما در يكي از سفرهاي خود به ماه حوالي 100 ميليارد دلار هزينه كرديد و تنها خواسته ايد كه پرچم آمريكا را بر روي ماه نصب كنيد...آيا اين عاقلانه است"؟؟!  در جواب اين گوينده دانشمند آمريكايي لب به سخن گشوده و مي گويد كه در آن سفر ، هدف ما مطالعه تركيب داخلي ماه بوده كه بدانيم چه تشابهاتي با زمين دارد و در اين زمينه به موضوع عجيبي برخورد كرديم كه عبارت بود از يك كمر بندي از سنگها و صخره هاي تغيير شكل يافته كه سطح كره ماه را به طرف عمق و به طرف سطح ديگر آن پوشانده بود و هنگامي كه اين اطلاعات را به زمين شناسان منتقل كرديم مايه شگفتي آنان شده و گفتند چنين چيزي امكان ندارد مگر آنكه ماه در مرحله اي از حيات خود به دو نيم تقسيم شده و سپس دوباره جمع شده باشد و به شكل اول بازگشته باشد.و اين نوار از صخره هاي تغيير شكل يافته نتيجه برخورد دو نيمه ماه در لحظه جمع شدن و به هم پيوستن دو نيمه آن مي باشد.

"داوود موسي بيتكوك " سپس مي گويد: با شنيدن اين مطلب از جاي خود پريدم و گفتم اين معجزه اي است كه در 1400 سال قبل به دست پيامبر اسلام در قلب صحرا اتفاق افتاده و از عجايب روزگار اين است كه آمريكايي ها بايد ميلياردها دلار خرج كنند تا آن را براي مسلمانان اثبات نمايند! بي شك اين دين حق و حقيقت است...

به اين ترتيب سوره قمر سبب اسلام آوردن اين شخص شد ، پس از آنكه عاملي براي دوري او از اسلام شده بود و اين خود از ديگر معجزات اسلام است.

 

 

منبع: مجله الشريعه شماره 502 اكتبر 2007 چاپ اردن 

دسته ها : مذهبی

ريشه ي وجود خدا

خدا كه همه چيز را آفريده ، چه كسي خود خدا را آفريده است ؟

اين سوال تو ، سوال خيلي از بچه ها و حتي خيلي از بزرگ تر ها هم هست. راستش تصور ما  درباره ي خدا كمي نادرست است. اگر خدا را طوري فرض كنيم كه او هم نيازمند آفريننده اي باشد ، ديگر خدا نيست. خدا موجودي است كه به هيچ جيز و هيچ كس نياز ندارد. قرآن كريم درباره ي خدا مي گويد: " خدا بي نياز است و شما مردم ، نيازمنديد. " 

اگر بگوييم خدا را چه كسي آفريده است ؟ دوباره اين سوال پيش مي آيد كه خالق خدا را چه كسي آفريده است ؟ در نتيجه بايد اين سوال را تا بي نهايت ادامه دهيم ،‌بدون اين كه به جواب برسيم.

فكر مي كنم با يك مثال ، پاسخ درست را بتوانم برايت بگويم. خانه اي را فرض كن كه پنج طبقه دارد. طبقه ي پنجم روي طبقه ي چهارم قرار گرفته است. طبقه ي چهارم روي طبقه ي سوم و طبقه ي سوم روي طبقه ي دوم و     طبقه ي دوم روي طبقه ي اول تكيه كرده است و طبقه ي اول هم روي زمين قرار دارد. مي بيني كه در اين خانه ، هر طبقه ، بر روي طبقه ي قبل قرار گرفته است تا اين كه به زمين مي رسيم ؛ اما زمين ديگر بر روي چيزي تكيه نكرده است. او تكيه گاه همه ي طبقات بالاست و استواري و قرار او مال خود اوست.

خدا هم تكيه گاه همه ي جهان است. اگر فرض كنيم خدا هم آفريننده اي دارد مثل آن مي شود كه بگوييم يك ساختمان ، بدون يك تكيه گاه مطمئن ساخته  شده است.

دسته ها : مذهبی


فوايد تعجب آور ليمو!
من  شگفت زده هستم
 
موسسه علوم بهداشت، 819 NL.L.C. چارلز بالتيمور خيابان، دكتر 1201.
اين آخرين دست آورد در طب موثر براي سرطان است!
 

با دقت بخوانيد و خودتان قضاوت كنيد.
 
 
ليمو (مركبات) محصولي معجزه آسا براي كشتن سلول هاي سرطان است؛ كه 10000 بار قوي تر از شيمي درماني است.
 
 
چرا ما در مورد آن نمي دانيم؟ چون آزمايشگاه ها(شركت هاي دارو سازي)  با ساخت مشابه مصنوعي آن سود زيادي ميبرند. شما هم اكنون مي توانيد به يك دوست كمك كنيد تا از آنها بي نياز شود / بداند كه آب ليمو در پيشگيري از بيماري مفيد است.
 
طعم آن شيرين و لذت بخش است و فاقد اثرات وحشتناك شيمي درماني است.
چگونه است كه بسياري از مردم بايد بميرند، در حالي كه اين خواص محرمانه و محفوظ  نگه داشته شده است، تا مبادا منافع شركت هاي بزرگ مولتي مليونر را به خطر بيفتاد؟
همانطور كه مي دانيد، درخت ليمو در دو نوع ليمو شيرين و ليموترش شناخته شده است. شما مي توانيد از اين ميوه به روش هاي مختلف مصرف كنيد :
شما مي توانيدآنرا به صورت استفاده از گوشت ، افشره، نوشابه هاي آماده، شربت، شيريني، غذا و غيره، مصرف كنيد.
ليمو بسياري از خواص را داراست، اما جالب ترين اثر آن در كيست و تومورهاست .
خاصيت اين گياه در بهبود  سرطان از همه نوع ثابت شده  است. برخي مي گويند كه در تمامي انواع سرطان بسيار مفيد  است.
همچنين به عنوان يك داروي ضد ميكروبي در برابر عفونت هاي باكتريايي و قارچ، و مقابل انگلهاي داخلي و كرم ها موثر است. و همچنين تنظيم كننده فشار خون  بيش از حد بالا و ضد افسردگي، استرس و اختلالات عصبي است.
منبع اين اطلاعات جالب است : اين اطلاعات از يكي از بزرگترين توليد كنندگان دارو در جهان مي آيد، كه مي گويد تست هاي آزمايشگاهي بيش از 20 سال از سال 1970، نشان داد كه عصاره ليمو در
تخريب سلول هاي بدخيم در 12 سرطان، از جمله روده بزرگ ، پستان، پروستات، ريه و لوزالمعده... تاثير دارد.
تركيبات اين ميوه 10،000 بار بهتر از محصول Adriamycin، و مواد دارويي كه به طور معمول در شيمي درماني در جهان استفاده مي شود، كاهش رشد سلولهاي سرطاني را نشان داد. و چه شگفت آور است، و شگفت آور تر اينكه؛ اين نوع از درمان با عصاره ليمو تنها سلول هاي سرطاني بدخيم را از بين ميبرد و بر روي سلول هاي سالم تاثير نمي گذارد.
 
منبع: موسسه علوم بهداشت،   819 N. L.L.C.   خيابان كيوز بالتيمور ، MD1201
 
براي همه ارسال كنيد
 

 

Subject: Fw: Lemon - kills Cancer Cells

 

 

 

Subject: A must-read- 

The surprising benefits of lemon! 
I remain perplexed! 
================================ 
Institute of Health Sciences, 819 N. L.L.C. Charles Street Baltimore , MD 1201. 
This is the latest in medicine, effective for cancer! 

Read carefully & you  be the judge. 

Lemon (Citrus) is a miraculous product to kill cancer cells. It is 10,000 times stronger than chemotherapy

Why do we not know about that? Because there are laboratories interested in making a synthetic version that will bring them huge profits. You can now help a friend in need by letting him/her know that lemon juice is beneficial in preventing the disease. Its taste is pleasant and it does not produce the horrific effects of chemotherapy. How many people will die while this closely guarded secret is kept, so as not to jeopardize the beneficial multimillionaires large corporations? As you know, the lemon tree is known for its varieties of lemons and limes. You can eat the fruit in different ways: you can eat the pulp, juice press, prepare drinks, sorbets, pastries, etc... It is credited with many virtues, but the most interesting is the effect it produces on cysts and tumors. This plant is a proven remedy against cancers of all types. Some say it is very useful in all variants of cancer. It is considered also as an anti microbial spectrum against bacterial infections and fungi, effective against internal parasites and worms, it regulates blood pressure which is too high and an antidepressant, combats stress and nervous disorders. 
The source of this information is fascinating: it comes from one of the largest drug manufacturers in the world, it says that after more than 20 laboratory tests since 1970, the extracts revealed that: 
It destroys the malignant cells in 12 cancers, including colon, breast, prostate, lung and pancreas ... The compounds of this tree showed 10,000 times better than the product Adriamycin, a drug normally used chemotherapeutic in the world, slowing the growth of cancer cells. And what is even more astonishing: this type of therapy with lemon extract only destroys malignant cancer cells and it does not affect healthy cells. 

  

Institute of Health Sciences, 819 N. L.L.C. Cause Street, Baltimore, MD1201 

  

SEND TO EVERYONE ... ! ! ! ! !

 

آمد بهار جانها اي شاخ تر به رقص آ     چون يوسف اندرآمد مصر و شكر به رقص آ
 حلول بهار طبيعت را به شما تبريك ميگويم
اميد كه با ديدار يوسف زهرا، بهار جان را نيز پذيرا باشيد
دسته ها : SMS
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرموده است: در شگفتم براي كسي كه از چهار چيز بيم دارد، چگونه به چهار كلمه پناه نمي برد 

۱- در شگفتم براي كسي كه ترس بر او غلبه كرده، چگونه به ذكر «حسبنا الله و نعم الوكيل» (آل عمران ايه ۱۷۱) پناه نمي برد. در صورتي كه خداوند به دنبال ذكر ياد شده فرموده است: پس (آن كساني كه به عزم جهاد خارج گشتند، و تخويف شياطين در آنها اثر نكرد و به ذكر فوق تمسك جستند) همراه با نعمتي از جانب خداوند (عافيت) و چيزي زايد بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هيچگونه بدي به آنان نرسيد

۲- در شگفتم براي كسي كه اندوهگين است چگونه به ذكر «لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين» (سوره انبياء آيه ۸۷) پناه نمي برد. زيرا خداوند به دنبال اين ذكر فرموده است: «پس ما يونس را در اثر تمسك به ذكر ياد شده، از اندوه نجات داديم و همين گونه مومنين را نجات مي بخشيم.» (سوره انبياء آيه ۸۸) 

۳- در شگفتم براي كسي كه مورد مكر و حيله واقع شده، چگونه به ذكر «افوض امري الي الله، ان الله بصير بالعباد» (سوره غافر آيه ۴۴) ... پناه نمي برد. زيرا خداوند به دنبال ذكر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسي را در اثر ذكر ياد شده) از شر و مكر فرعونيان مصون داشت.» (سوره غافر آيه ۴۵

۴- در شگفتم براي كسي كه طالب دنيا و زيباييهاي دنياست چگونه به ذكر «ماشاءالله لا حول ولاقوه الا بالله» پناه نمي برد، زيرا خداوند بعد از ذكر ياد شده فرموده است: «مردي كه فاقد نعمتهاي دنيوي بود، خطاب به مردي كه از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، كمتر از خود مي داني اميد است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد
دسته ها : مذهبی
يكي از غذاخوري‌هاي بين‌راه بر سر در ورودي با خط درشت نوشته بود:
شما در اين مكان غذا ميل بفرماييد، ما پول آن را از نوه شما دريافت خواهيم كرد.
راننده‌اي با خواندن اين تابلو اتومبيلش را فوراً پارك كرد و وارد شد و ناهار مفصلي سفارش داد و نوش‌جان كرد
بعد از خوردن غذا سرش را پايين انداخت كه بيرون برود، ولي ديد كه خدمتگزار با صورتحسابي بلند بالا جلويش
سبز شده است. با تعجب گفت:
مگر شما ننوشته‌ايد كه پول غذا را از نوه من خواهيد گرفت؟!
خدمتگزار با لبخند جواب داد: چرا قربان، ما پول غذاي امروز شما را از نوه‌تان خواهيم گرفت،
ولي اين صورتحساب مال مرحوم پدربزرگ شماست
 

خرين اخبار درباره سرطان از بيمارستان جانز هاپكينز


 ==========
 
 هر شخص داراي سلول هاي سرطاني در بدن خود است .
اين سلول هاي سرطاني در آزمايشهاي استاندارد خود را نشان نمي دهند تا آنكه به مقدار چند ميليارد سلول افزايش يابند. زماني كه پزشكان به اشخاص مبتلا به سرطان اعلام مي كنند كه ديگر در بدن آنها سلول سرطاني وجود ندارد ، اين حالت فقط بدان معناست كه آزمايشها ديگر قادر به رديابي و پيدا كردن سلولهاي سرطاني نيست زيرا آن سلول ها به مقدار قابل رد يابي شدن در بدن وجود ندارند.
 
 =============    
سلولهاي سرطاني بين شش تا  ده مرتبه در دوره زندگي يك انسان پيدا مي شوند.
 
 =============  
 
زماني كه سيستم ايمني انسان قوي باشد سلولهاي سرطاني از  بين مي روند و از ايجاد تومور سرطاني جلوگيري مي شود.
 
 =========)
 زماني كه شخص بيماري سرطان دارد نشانه آنست كه وي داراي كاستيهاي تغذيه اي شده است . اين كاستي ممكن است منشاء ژنتيك ،محيطي ، غذا ها و عواملي درشيوه زندگي باشد.
 

=========)

 براي غلبه بر كاستي هاي متعدد تغذيه اي ، تغيير در رژيم غذايي شامل اضافه كردن بعضي  مخلفات غذا يي ، سيستم ايمني بدن را تقويت مي كند.
 
 =================
 شيمي درماني ضمن آنكه باعث مسموم كردن فوري سلول هاي سرطان است كه سريع رشد مي كند ، سلول هاي سالم بدن درمغز استخوان و ديواره روده ها و غيره را كه سريع رشد مي كند نيز از بين مي برد و مي تواند سبب ضايعه عضو بدن مثل كبد ، كليه
 ها و قلب و ريه ها و غيره شود..
 =================
  پرتوگيري ضمن آنكه سلولهاي سرطاني را نابود مي كند سلولهاي سالم را نيز مي سوزاند، ضايع مي كند وباعث تخريب آنها مي شود.
 
==================
 درمان اوليه با شيمي درماني و پرتو درماني غالبا  اندازه تومور را كاهش مي دهد. با اينوصف شيمي درماني و پرتودرماني درازمدت به نابودي بيشتر تومور منتج نمي شود.
 
 ==================
 زماني كه بدن تحت تاثير مسمو ميت ناشي از شيمي درماني و
 پرتودرماني قرار مي گيرد سيستم ايمني در معرض خطر و نابودي واقع مي شود بنا براين شخص ممكن است مقاومت خود را در برابر انواع مختلف عفونتها و پيچيدگيهاي ناشي از آن از دست بدهد..
 
 ===============  
 
  
شيمي درماني و پرتو درماني مي تواند باعث جهش ژنتيكي سلولهاي سرطاني گردد و مقاوم و پايدار شود ونابود كردن آنها مشكل خواهد شد. جراحي مي تواند باعث گسترش سلول هاي سرطاني به ديگر نقاط بدن شود.
 
 =============
 يك راه موثر مبارزه با سرطان  نرساندن غذا به سلولهاي سرطاني است ..  عدم رساندن مواد غذ ايي مورد نياز سلول براي جلوگيري از افزايش و چند برابر شدن تعداد سلولها است.

  ============== 
 سلولهاي سرطاني از چه موادي تغذيه مي شوند
  
 ===============
 
 
قند تغذيه كننده سرطان است. با قطع مصرف قند يك عامل مهم تامين غذا براي  سلولهاي سرطاني قطع مي شود .
 جانشين هاي قند نظير
 NutraSweet ، Equal ، Spoonful و غيره با A  spartame ساخته مي شود و زيان آوراست. يك جانشين طبيعي بهتر عسل مانوكا يا ملاس ناشي از قند سازي است ليكن مقدار مصرف آن بايد بسياراندك باشد. نمك سفره داراي افزودني شيميايي است كه رنگ آنرا سفيد كند..
 جانشين بهتر نمك سفره نمك حاصل ازآب دريا و يا Brag's aminos است.
 
 ===========  
 
شير باعث مي شود كه بدن بخصوص در سيستم گوارش (معده و روده ها) مخاط درست كند. سرطان ا ز مخاط تغذيه مي كند .     با قطع مصرف شير و جانشين كردن آن با شير سويا سلولهاي  سرطاني در برابر بي تغذيگي قرار مي گيرند.
 
 ===============
  سلولهاي سرطاني در محيط اسيدي مقاوم و پايدار مي شوند.. رژيم مبتني بر گوشت قرمز اسيدي مي شود و بهترين آنست كه ماهي خورده شود و بجاي مصرف گوشت گاو و خوك مقدار كمي  گوشت جوجه مرجح است. گوشت قرمزهمچنين محتوي آنتي بيوتيك هاي دامي ، هرمون هاي رشد و انگل است كه تماما بخصوص براي اشخاص مبتلا به سرطان آسيب رسان است .
 
 ===============
   رژيم با 80% سبزيجات تازه و آب ميوه و بنشن ، دانه هاي نباتي ، آجيل ها و مقداري ميوه بدن را در محيط  قليايي قرار مي دهد. ازغذاهاي پخته شده شامل بنشن ،حدود    20% مي تواند به بدن برسد. آنزيم هاي زنده در آب سبزيجات تازه به آساني جذب مي شود و ظرف 15 دقيقه به سطوح سلولي مي رسد تا سلولهاي سالم را رشد كافي دهد و تقويت كند... براي بدست آوردن آنزيم هاي زنده بمنظور ساختن سلول هاي سالم كوشش كنيد آب سبزيجات تازه ( بسياري از سبزيجات از جمله جوانه لوبيا ) مصرف كنيد و دو تا سه مرتبه  در روز مقداري سبزيجات خام بخوريد.
 آنزيم ها در حرارت 104 درجه فارنهايت (يا 40 درجه سانتيگراد) ازبين مي روند.
 
 =============  
 
  از خوردن قهوه ، چاي وشكلات كه داراي كافئين زياد است پرهيز كنيد. چاي سبز جانشيني بهتر و داراي خواص ضد سرطان است. بهترين نوشيدني آب است.براي جلوگيري از ورود توكسين هاي معروف(مواد سمي ) و فلزات سنگين در آبهاي لوله كشي به بدن ، مصرف آب تصفيه شده يا فيلتر شده مناسب است. ا ز خوردن آبهاي تقطير شده پرهيز كنيد.
 
 ==============
  هضم پروتئين گوشت قرمز سخت است و نياز به مقدار زيادي آنزيم گوارشي دارد. گوشت هضم نشده كه در روده ها باقي بماند فاسد مي شود و مسموميت ايجاد مي كند.
 
===================
  ديواره هاي سلول سرطاني داراي پوشش پروتئين خشن است.  با  صرفنظر كردن از خوردن گوشت يا كمتر خوردن آن آنزيم بيشتري براي حمله به ديواره هاي پروتئيني سلول سرطان آزاد مي شود و به بدن امكان مي دهد سلول هاي سرطاني را از بين ببرد..
 
 ===================
  بعضي مكمل ها : IP6,
 Flor-ssence, Essiac, anti-oxidants, vitamins, minerals, EF A s
 etc...)) سيستم ايمني را بهبود  مي بخشند تا سلولهاي مبارزه كننده و كشنده خود بدن را براي از بين بردن سلول سرطاني تقويت كنند. مكمل هاي ديگرنظير ويتامين اي  (E) توان برنامه ريزي كشتن سلول يعني روش معمولي خلاصي يافتن از سلول هاي آسيب ديده ، غير ضروري و غير لازم بدن را دارند

===================
  سرطان بيماري جسم و روح و روان است. داشتن روحيه مثبت و  پيكار جو به شخص مبارزه كننده با سرطان كمك مي كند كه به بقاي خود ادامه دهد. خشم و عدم بخشش و تند خويي بدن را در برابر محيط پر تنش وترشرويي قرار مي دهد. بياموزيد كه روحيه اي توام با عشق و بخشندگي داشته باشيد. بياموزيد كه همواره حالت آرامش و دلي آرام داشته باشيد و از زندگي لذت ببريد.
 
 .====================
 
سلول هاي سرطاني درمحيط حاوي اكسيژن توان ماندن ندارند. ورزش روزانه وتنفس عميق باعث مي شود كه اكسيژن به لايه هاي سلولي برسد . اكسيژن درماني روش ديگرِي براي از بين بردن سلول هاي سرطاني است.
 
================= 

  
.. اين مقاله را بايد براي هر كسي كه درزندگيتان براي  شما اهميت دارد ارسال كنيد

 

دسته ها : مذهبی

 

مرد دانايي براي جمعي سخنراني ميكرد و جكي براي حضار تعريف كرد همه ديوانه وار خنديدند. بعد از لحظه اي او دوباره همان جُك را گفت و تعداد كمتري از حضار خنديدند او مجدد جُك را تكرار كرد تا اينكه ديگر كسي در جمعيت به آن جُك نخنديد او لبخندي زد و گفت:   وقتي كه نميتوانيد بارها و بارها به جُكي يكسان بخنديد، پس چرا بارها و بارها به گريه و افسوس خوردن در مورد مسئله اي مشابه ادامه ميدهيد؟
Dear Friends,   a wise man once sat in the audience & cracked a joke.All laughed like crazy. After a moment he cracked the same joke againand a little less people laughed this time.He cracked the same joke again & again, when there was no laughter inthe crowd, he smiled and said:"When u can't laugh on the same joke again & again, then why do u keepcrying over the same thing over and over again. .'Forget the past & move on'…

گذشته را فراموش كن و به جلو حركت كن




: Fw: در زمان آلودگي هوا، چه بخوريم، چگونه بخوريم!؟
To:







-----
در زمان آلودگي هوا، چه بخوريم، چگونه بخوريم؟

اگر غذاي ما از نظر آنتي اكسيدان ها غني باشد، احتمال وقوع استرس هاي
اكسيداتيو هم كاهش مي يابد. ويتامين هايC  , E   ، كاروتنوئيدها، پلي
فنول ها از آنتي اكسيدان هاي مهم هستند. سبزي ها و ميوهاي تازه، منابع
غني ويتامين C هستند. حساسيت اين مواد به حرارت ، نور و PH محيط بالاست ؛
مثلاً با افزودن جوش شيرين به غذا، ويتامين موجود در اين مواد غير فعال
مي شود. از اين رو بهتر است ميوه ها و سبزيجات را تازه مصرف كنيد.
روغن سويا ، آفتابگردان ، جوانه گندم و ساير روغن هاي گياهي، غني ترين
منابع ويتامين E هستند. ويتامين هاي E نسبت به شرايط طبخ مقاومت بيشتري
دارند.
ساير مواد غذايي موثر براي كاهش اثرات مخرب آلودگي هوا بر بدن به شرح زير است.
روي يك از اين مواد موثر است. انواع گوشت و غلات به خصوص غلات سبوس دار
منابع سرشار از روي هستند.
مردم ايران از دير باز با مشكل كمبود روي در بدن خود مواجه بودند كه يكي
از مهم ترين اين عوامل اسيد فيتيك ( فيتات ) موجود در غلات است.

شير و لبنيات نيز عوارض ناشي از آلودگي هوا را بر دستگاه گوارش كاهش مي دهند.
وجود ماده اي به نام پكتين در سيب، سرب را به طور كامل از بدن دفع مي كند
و هر قدر مصرف سيب در طول روز بيشتر باشد، براي كاهش عوارض آلودگي هوا
بهتر است. ساير منابع غني از پكتين عبارتند از : مركبات مثل پرتقال و
ليمو و گريپ فروت - توت فرنگي – هويج و غلات سبوس دار.
كلام آخر اينكه اگر در شهرهاي پر جمعيت و آلوده زندگي مي كنيد، از خوردن
مواد غذايي زير براي حفظ تندرستي غفلت نكنيد تا از اين مهلكه جان سالم به
در بريد :
------------------------------

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1- حداقل روزانه دو ليوان شير
2- حداقل 400 گرم سبزي و ميوه تازه در طي روز
3- غلات سبوس دار
4- حداقل يك سيب در طول روز

باتري هاي معمولي لپ تاپ نيز همانند ساير وسايل الكترونيكي براي خود عمر مشخصي دارند. اين باتري ها معمولأ پس از 1 تا 2 سال كار مداوم ، كارايي اصلي خودشان را از دست ميدهند و در نهايت تنها ميتوانند 10 تا 15 دقيقه شارژ خود را حفظ كنند. در صورتي كه باتري لپ تاپ شما نيز به اين بلا دچار شده است پيش از هر اقدام ديگري دست نگاه داريد و اين ترفند واقعأ اعجاب انگيز با روشي اعجاب انگيزتر را بر روي باتري خود را اعمال كنيد! چرا كه با اين كار ميتوانيد جان دوباره اي به باتري ببخشيد و به نوعي آن را احيا كنيد، چرا كه مجددأ باتري ميتواند 1 الي 2 ساعت شارژ خود را نگه دارد و ديگر نيازي به پرداخت هزينه اضافي نداريد.

براي اينكار ، روش كار را بدون ترس و واهمه انجام دهيد!

كافي است باتري را به مدت 14 الي 15 ساعت در داخل فريزر قرار دهيد!  تا باتري لپ تاپ شما كاملأ فريز شود!  سپس باتري را 3 الي 4 بار شارژ و دشارژ نماييد.  اكنون باتري لپتاپ شما پس از گذراندن يك خواب زمستاني جان تازه اي پيدا كرده است و ميتوانيد بيش از گذشته براي شما كار كند.

شايد از اين عمل تعجب كنيد و ارتباطي بين اين دو كار نيابيد.  اما جالب است بدانيد كه اين كار پايه و اساسي كاملأ علمي دارد، چرا كه همانطور ميدانيد به طور كلي در اجسام مختلف به دليل لرزش طبيعي مولكولها جريان برق به راحتي از آنها عبور نمي كند. اين مشكل در اجسام رسانا كمتر است، زيرا مولكول ها به شكل منظم قرار مي گيرند و جريان راحت تر عبور مي كند، اما براي ابر رسانا كردن بايد جسم رو سرد نمود تا لرزش مولكولها كمتر شود (اين لرزش هيچ گاه صفر نخواهد شد، مگر در صفر مطلق يعني 273- درجه سانتيگراد كه البته تا امروز دست نيافتني باقي مانده است)، در نتيجه سرعت و كيفيت عبور جريان بهتر خواهد شود. دليل بهتر كار كردن سي پي يو در درماي پايين نيز همين موضوع است.

اين موضوع توسط وب سايت پي سي ترفند عملأ بر روي باتري يك لپ تاپ اچ پي تست شد، باتري كه پس 1سال و نيم كاركرد، تنها به مدت 10 دقيقه شارژ را نگه ميداشت، پس از اجراي اين ترفند ، پس از اولين شارژ توانست 45 دقيقه و در دفعات بعدي تا 1.5 تا 2 ساعت شارژ را نگاه دارد.

از اين موضوع و به نوعي نوآوري ميتوان حتي در مورد هارد ديسك هم استفاده كرد ، هاردي كه كار نميكند را در صورتي كه 10 تا 15 ساعت در فريزر فريز نماييد و سپس وصل نماييد را نيز ميتوان با اين روش بازيابي كرد.

لازم به ذكر است تا باتري شما دچار مشكل نشده است اين ترفند را بر روي آن اجرا نكنيد. همچنين اين تنها بر روي باتري لپ تاپ تست شده است، طبعأ امكان اين كار بر روي همه باتري هاي لوازم الكترونيكي يا خود آنها وجود ندارد، مگر دستگاه هايي كه ساختاري همانند باتري هاي لپ تاپ داشته باشند

دسته ها : علمی
آورده اند كه در مجلس شيخ ابوالحسن خرقاني (عارف قرن پنجم) سخن از كرامت مي رفت و هر يك از حاضران چيزي مي گفت. شيخ گفت: كرامت چيزي جز خدمت خلق نيست. چنان كه دو برادر بودند و مادر پيري داشتند. يكي از آن دو پيوسته خدمت مادر مي كرد و آن ديگر به عبادت خدا مشغول مي بود. يك شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود. آوازي شنيد كه برادر تو را بيامرزيدند و تو را هم به او بخشيدند. گفت: من سالها پرستش خدا كرده ام و برادرم هميشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نيست كه او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند.
ندا آمد:
آنچه تو كرده اي خدا از آن بي نياز است و آنچه برادرت مي كند، مادر بدان محتاج.
"نامه‌ي دانشوران"
دسته ها : مذهبی

لطفا بخوانيد شايد روزي بدرد بخورد

مانور هايمليخ  (Heimlich Maneuver) 

همه چيز در يك آن اتفاق مي‌افتد و در اين حال، زمان ارزش فراواني پيدا مي‌كند. 

براي همه ما اين اتفاق پيش آمده كه در حين خوردن خوراكي، جسمي خارجي راه تنفسي‌مان را بند آورده و حالت خفگي به ما دست داده است. 

مغز انسان در صورت نرسيدن اكسيژن، در فاصله 6-4 دقيقه دچار مرگ مي‌شود. 

متأسفانه سالانه هزاران نفر به اين شكل زندگي خود را از دست مي دهند. 

دو سوم از اين افراد را كودكاني تشكيل مي‌دهند كه اغلب آنها سن زير سه سال دارند، در عين حال اين خطر همه را تهديد مي‌نمايد. 

حركت تكنيكي و ساده هايمليخ شما را قادر مي‌سازد تا در حد امكان، اشخاص را از خطر خفگي نجات دهيد. 

با يادگيري اين روش، حتي مي‌توانيد خود را نيز از خطر خفگي برهانيد. 

فرد در حال خفگي نه مي تواند صحبت كند و نه توانائي تنفس دارد، لذا به كمك شما سخت نيازمند است. 

هيچگاه به پشت شخص در حال خفگي نزنيد، چرا كه ممكن است كار مشكل‌تر شود 

(مگر آنكه نيم تنه بالائي شخص رو به پائين باشد). 

خنديدن و يا حرف زدن در حين جويدن غذا و بلعيدن آن ممكن است باعث ايجاد حالت خفگي گردد. 

به هنگامي كه حالت خفگي دست مي‌دهد، هرگز محلي را كه ديگران در آن هستند ترك نكنيد 

و همانند شكل زير، با اشاره وضعيت خود را به آنان بفهمانيد. 

   

  

   

تأثير اين تكنيك به اين دليل است كه در حالت قطع تنفس بيمار، هنوز مقدار قابل توجهي هوا داخل ششها باقي است 

و با فشردن سريع دستها بر روي شكم مصدوم (بين قفسه سينه و ناف)، ششها فشرده مي شوند 

و هواي موجود در آنها به سمت ناي حركت مي‌كند و جسم خارجي را به سمت بيرون حلق مي‌راند. 

خفگي در كودكان اغلب به دليل بلعيدن جسم خارجي رخ مي‌دهد. 

در مورد به كارگيري اين تكنيك براي كودكان با احتياط كامل عمل كنيد. 

   

نشانه‌هاي شخص در حال خفگي

1.    ناتواني در تنفس و صحبت كردن 

2.    ناتواني در سرفه كردن 

3.    تغيير رنگ صورت به كبودي 

4.    از دست دادن هوشياري 

  

مراقبت از كودكان

از آنجا كه كودكان تمايل دارند اشياء را به دهان بگذارند و ببلعند، 

پيش‌بيني‌هاي زير را در مورد آنها رعايت كنيد: 

1.     هرگز اسباب بازي‌هاي كوچك را كه ابعادشان 4×2 سانتيمتر و يا كوچكتر است، 

در اختيار كودكان قرار ندهيد. به همين شكل مراقب قطعات كوچك جداشدني اسباب بازي‌ها نيز باشيد.

2.     قرص هاي داروئي را پس از حل كردن در آب به كودكان بدهيد.

3.     اين اشياء را از دسترس كودكان دور نگه داريد: سكه، دكمه، بادكنك باد نشده، نخود، لوبيا، دانه تسبيح، تيله‌هاي     شيشه‌اي و سنگي...

4.     اين خوراكي‌ها را نيز از دسترس كودكان دور نگه داريد: ذرت بو داده، آجيل، يخ، شكلات، سبزيجات خام، هويج...

5.     كودك در حال خوردن خوراكي نبايد بدود، راه برود و يا بازي كند. 

 

چگونه خودمان را از خطر خفگي نجات دهيم

 

1.    يك دستتان را مشت كنيد و انگشت شست خود را بر روي شكم - بين قفسه سينه و ناف  بگذاريد.

2.    اين دست را محكم با دست ديگرتان بگيريد و هر دو دست را با حركت سريع رو به بالا فشار دهيد. 

همچنين مي‌توانيد بر روي جسمي ثابت و افقي (مانند لبه ميز، صندلي، نرده، ...) خم شويد و شكمتان را با حركات سريع به لبه جسم فشار دهيد.

3.    اين حركت را تا خارج شدن جسم خارجي ادامه دهيد.

خردسالان

 

در ابتدا سعي كنيد جسم خارجي را - در صورتي كه قابل مشاهده است  با گرداندن انگشت در داخل دهان نوزاد خارج نمائيد. 

بايد مراقب باشيد كه اين كار شما جسم خارجي را بيشتر در حلق كودك فرونبرد.

 

 

در صورتي كه با انگشت موفق به خارج كردن جسم خارجي نشديد، مانند شكل پنج بار با پاشنه دست به پشت نوزاد بزنيد. 

سر نوزاد بايد پائين تر از بدنش قرار بگيرد.

 

 

در صورتي كه با استفاده از روشهاي قبلي مشكل برطرف نشد، 

دو انگشت مياني را مانند شكل، در وسط قفسه سينه نوزاد بگذاريد و پنج بار به سرعت رو به پايين فشار دهيد. 

سر نوزاد در اين حالت نيز بايد پائين‌تر از بدنش قرار بگيرد.

 

كودكان

 

همانگونه كه پيشتر توضيح داده شد، ابتدا يك دستتان را مشت كنيد 

و انگشت شست خود را بر روي شكم كودك - بين قفسه سينه و ناف  بگذاريد. 

سپس اين دست را محكم با دست ديگرتان بگيريد و هر دو دست را با حركت سريع رو به بالا فشار دهيد. 

شدت بالا كشيدن نبايد به حدي باشد كه كودك از روي زمين بلند شود.

 

 

 

بزرگسال (هوشيار)

 

پشت سر شخص مصدوم بايستيد و دستانتان را به نحوي كه قبلاً توضيح داده شد به دور كمر وي گره بزنيد. 

آنگاه آنها را بر روي شكم مصدوم به طرف بالا فشار دهيد. 

اين حركت را چند بار تكرار كنيد. 

در صورتي كه شخص بر روي صندلي نشسته باشد، مي‌توانيد اين حركت را از پشت صندلي انجام دهيد.

 

بزرگسال (بيهوش)

 

پاشنه يك دست را مقداري بالاتر از ناف قرار دهيد. 

دست ديگرتان را بر روي آن بگذاريد. 

دستانتان را چند بار به سرعت به سمت بالا فشار دهيد تا جسم خارجي به طرف بيرون هدايت شود. 

در مورد كودكان، مي‌توانيد اين حركت را با كمك دو انگشت مياني دستانتان انجام دهيد.

 

تذكرات مهم

1.    در صورتي كه شخص مصدوم مي تواند سرفه كند، نيازي به كاربرد اين روش نيست.  

2.    مانور هايمليخ براي كودكان كمتر از يك سال توصيه نمي‌شود و 

در مورد خردسالان و كودكان بايد با احتياط و ملايمت فراوان رفتار كرد. 

3.    در صورتي كه در مورد مصدوم مردد به سكته و يا خفگي هستيد، مبنا را بر خفگي بگذاريد. 

چرا كه موارد مشاهده شده خفگي در حين غذا خوردن به مراتب بيش از سكته مي‌باشد.


مردي مقابل گل فروشي ايستاد.او مي خواست دسته گلي براي مادرش كه در
شهر ديگري بود سفارش دهد تا برايش پست شود .
وقتي از گل فروشي خارج شد ٬ دختري را ديد كه در كنار درب نشسته بود و
گريه مي كرد. مرد نزديك دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه مي
كني ؟
دختر گفت : مي خواستم براي مادرم يك شاخه گل بخرم ولي پولم كم است . مرد
لبخندي زد و گفت :با من بيا٬ من براي تو يك دسته گل خيلي قشنگ مي خرم تا
آن را به مادرت بدهي.
وقتي از گل فروشي خارج مي شدند دختر در حالي كه دسته گل را در دستش گرفته
بود لبخندي حاكي از خوشحالي و رضايت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : مي
خواهي تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهي نيست!
مرد ديگرنمي توانست چيزي بگويد٬ بغض گلويش را گرفت و دلش شكست. طاقت
نياورد٬ به گل فروشي برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ كيلومتر رانندگي
كرد تا خودش آن را به دست مادرش هديه بدهد
.
شكسپير مي گويد:
به جاي تاج گل بزرگي كه پس از مرگم براي تابوتم مي آوري،
شاخه اي از آن را همين امروز به من هديه كن

--


 
خلاصه:
 
اگر كسي در حالت سكته قرار گرفت قبل از حمل به بيمارستان، با سوزني تميز سر 10 انگشت او را زخمي كنيد تا دو قطره خون بيايد و از لخته در مغز جلوگيري شود.
 
 
 
توصيه هاي يك پروفسور چيني:
يك سرنگ يا سوزن در خانه نگه داريد : يك روش غير قراردادي و شگفت انگيز براي بهبود سكته.  اين متن را بخوانيد شايد روزي توانستيد به كسي كمك كنيد.
متحير كننده است. لطفا  اين متن را در دسترس بگذاريد توصيه هاي بسيار خوبي  هستند . چند دقيقه صرف مطالعه آن بكنيد هرگز تصور نمي كنيد كه ممكن است زندگي يك نفر بستگي به شما داشته باشد.
پدر من بر اثر سكته فلج شد و سپس مرد. كاش من چيزي در باره اين نوع كمك هاي اوليه مي دانستم . هنگامي كه  حمله صورت مي گيرد مويرگها به تدريج در مغز پاره مي شوند. (ايرن ليو)
هنگامي كه سكته اتفاق مي افتد، آرامش خود را حفظ كنيد. مهم نيست قرباني كجاست . او را حركت ندهيد چون مويرگهايش پاره خواهند شد. براي جلوگيري از سقوط قرباني ، كمكش كنيد تا بنشيند  سپس مي توانيد حجامت را شروع كنيد.  اگر در خانه يك سرنگ تزريقي داشته باشيد خيلي عالي مي شود.  در غير اين صورت يك سوزن خياطي  يا يك سنجاق صاف هم خوب است.
1-      سوزن يا سنجاق را روي آتش استريل كنيد بعد  با آن سر هر 10  انگشت مريض را خراش دهيد.
2-     اين طب سوزني نيست فقط يك خراش يك ميلي متري است روي سر انگشتان.
3-     خراش بدهيد تا خون خارج شود.
4-     اگر خون خارج نشد، با انگشت خودتان سر انگشت مريض را فشار دهيد.
5-     وقتي  از هر 10 انگشت خون خارج شد چند دقيقه صبر كنيد تا بيمار هشياري خود را باز يابد.
6-     اگر دهان قرباني كج شد لاله گوشهايش را آنقدر بكشيد تا سرخ شوند.
7-     بعد هر لاله گوش را دو بار بخراشيد تا از هر كدام دو قطره خون خارج شود.
بعد از چند دقيقه  قرباني بايد هشياري خود را بدست بياورد.  منتظر بمانيد تا بيمار دوباره وضعيت طبيعي خود را بدون هر گونه علامت غير عادي به دست بياورد.  سپس  او را به بيمارستان برسانيد.   حركت سريع آمبولانس در راه بيمارستان و افتادن در دست اندازها با عث پارگي مويرگها مي شود.
من در باره نجات زندگي با حجامت از يك دكتر سنتي چيني به نام "ها بو تينگ" كه در سون جيوك زندگي مي كند آموختم.  به علاوه من در اين زمينه تجربه عملي دارم. پس مي توانم بگويم كه اين روش صد در صد موثر است.
در سال 1979 من در كالج "فور گاپ " در " تاي چونگ" تدريس مي كردم . يك روز بعد از ظهر مشغول تدريس بودم كه ناگهان يك معلم ديگر نفس نفس زنان وارد كلاس شد و گفت : " خانم ليو عجله كن بيا ،  سوپروايزر  ما سكته كرده است."  من فورا به طبقه سوم رفتم  و ديدم آقاي "چن فو تي ين"  سوپروايزر ما همه علائم سكته را دارد: رنگ پريدگي،  اختلال در تكلم  و كج شدن دهان.
فوراً ا ز يكي از  دانشجويان خواستم تا از داروخانه بيرون مدرسه يك سرنگ بخرد تا با آن سر انگشتان آقاي چن را خراش بدهم.  وقتي ازهمه ده انگشتش قطرات خون ( اندازه يك نخود) خارج شد،  رنگ به چهره آقاي چن  و روح به چشمانش بازگشت . ولي دهانش هنوز كج مانده بود. پس گوشهايش را كشيدم تا پر ا ز خون شدند وقتي كاملا سرخ شدند،  لاله گوش راستش را دو بارخراش دادم تا دو قطره خون خارج شود. وقتي از هرلاله گوشش دو قطره خون خارج شد ، يك معجزه رخ داد. در عرض 3-5 دقيقه شكل دهانش به حالت طبيعي خود برگشت و تكلمش هم روان و واضح شد.  او را گذاشتيم تا يك مدت استراحت كند و يك فنجان چاي داغ هم داديم بعد كمكش كرديم تا از پله ها پايين برود.  او را به بيمارستان "وي واه" رسانديم.  يك شب در بيمارستان بستري شد و روز بعد  براي تدريس به مدرسه بازگشت . همه چيز به حالت  نرمال در آمد.
به طور معمول قربانيان سكته از پارگي جبران ناپذير مويرگها در راه بيمارستان رنج مي برند. در نتيجه اين گونه بيماران هرگز بهبود نمي يابند . ( ايرن ليو)
بنابراين ، سكته دومين علت مرگ است. اگر كسي خوش شانس باشد، زنده مي ماند ولي ممكن است تا آخر عمر فلج بماند.  اين  اتفاق وحشتناكي است كه در زندگي مي تواند رخ دهد.
اگر همه ما اين روش حجامت را به خاطر داشته باشيم و به سرعت پروسه  نجات زندگي را شروع كنيم قربانيان دوباره احيا شده و صد در صد حالت عادي خود را به دست خواهند آورد.
اگر ممكن است لطفاٌ اين متن را پس از مطالعه به ديگران فوروارد كنيد .  شايد به نجات زندگي يك نفر كمك كند.
 
 
 
From a Chinese Professor

Keep a 
syringe or needle in your home to do this... It's amazing and an unconventional way of recovering from stroke, read it through it  can help somebody one day.

This is amazing. 

Please keep this very handy. Excellent tips. Do take a minute to read this.
You'll never know, ones life may depend on you.
My father was 
paralysed and later died from the result of a stroke.  I wish I knew about this first aid before.
When stroke strikes, the capillaries in the brain will gradually burst. (Irene Liu)

When a stroke occurs, stay calm.


No matter where the victim is, 
do not move him/her. Because, if moved, the capillaries will burst.

Help the victim to sit up where he/she is to prevent him/her from falling over again
 and then the blood letting can begin .

If you have in your home an 
injection syringe that would be the best.

Otherwise, a 
sewing needle or a straight pin will do.

1.     Place the needle/pin over fire to sterilize it and then use it to prick the tip of all ......10 fingers.
2.     There are no specific acupuncture points, just prick about an mm from the fingernail.
3.     Prick till blood comes out.
4.     If blood does not start to drip, then squeeze with your fingers.
5.     When all 10 digits is bleeding, wait a few minutes then the victim will regain consciousness.

6.     
If the victim's mouth is crooked , then pull on his ears until they are red.
7.     Then prick each earlobe twice until two drops of blood comes from each earlobe.
   After a few minutes the victim should regain consciousness.
 

Wait till the victim regains his normal state without any abnormal symptoms then take him to the hospital. 
Otherwise, if he was taken in the ambulance in a hurry to the hospital, the  bumpy trip will cause all the capillaries in his brain to burst.

If he could save his life, barely managing to walk, then it is by the grace of his ancestors.
'I learned about letting blood to save life from Chinese traditional doctor, Ha Bu Ting, who lives in Sun Juke.

Furthermore, I had practical experience with it. Therefore, I can say this method is 100% effective.
In 1979, I was teaching in Fung Gaap College in Tai Chung.

One afternoon, I was teaching a class when another teacher came running to my classroom and said in panting,
'Ms Liu, come quick, our supervisor has had a 
stroke !'. I immediately went to the 3rd floor.
When I saw our supervisor, Mr. Chen Fu Tien, his colour was off, his 
speech was slurred , his mouth was crooked - all the symptoms of a stroke.

I immediately asked one of the practicum students to go to the pharmacy outside the school to buy a syringe, which I used to prick Mr. Chen's 10 fingers tips.

When all 
10 fingers were bleeding (each with a pea-sized drop of blood), after a few minutes, Mr. Chen's  face regained its colour and his eyes' spirit returned, 

But his mouth was still crooked
 . So I pulled on his ears to fill them with blood .
When his ears became red
 ,
pricked his right earlobe twice to let out two drops of blood .
When 
both earlobes had two drops of blood each a miracle happened .
Within 3-5 minutes
 the shape of his mouth returned to normal and his speech became clear.

We 
let him rest for a while and have a cup of hot tea , then we helped him go down the stairs, drove him to Wei Wah Hospital . He rested one night and was released the next day to return to school to teach. Everything worked normally. 
There were no ill after effects.
On the other hand, the 
usual stroke victim usually suffers Irreparable bursting of the brain capillaries on the way to the hospital.
As a result, these victims never recover.' (Irene Liu) 
Therefore, stroke is the second cause of death.
The lucky ones will stay alive but can remain paralysed for life.

It is such a horrible thing to happen in ones life.


If we can all remember this blood letting method
  and start the life saving process immediately, in a short time, the victim will be revived and regain 100% normality.

IF POSSIBLE PLEASE FORWARD THIS AFTER READING . YOU NEVER KNOW IT MAY HELP SAVE A LIFE FROM STROKE
__._,_.___
X