دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2607
تعداد نوشته ها : 7
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

اگر تنهاترین تنها شوم باز هم خدا هست
هشدار ؛ به شما موکداً هشدار می دهم از زمانی که راهی برای بازگشت وجود نخواهد داشت ، نادانی سنگی در چاه می اندازد و صد عاقل از در آوردن آن عاجز می مانند .
ای حاکم بزرگ اینچنین مباش چون بعید می دانم از پس این ندانم کاریها و این بازار نادانی عقلی برای عاقلی و عاقلی برای جبران بماند تا چه رسد فرمان را .ای زاهد ظاهر پرست به چه دل خوش کرده ای ؟ روزگار حکومت کوتاه است ، آن مقدار که حتی ارزش پشت دست به دندان گزیدن هم ندارد . پس بدان و آگاه باش در این سراب قدرت نه سایبانی خواهی یافت که دمی بیاسائی و نه کفِ دستی آب که عطش هولناک خودرا خاموش سازی . پس این کاروان را به کاروان سالاری که لااقل یکبار بیابان دیده و شریک دزد هم نبوده باشد بسپارو خود و جماعتی را نجات بخش باش ، هر چند به سختی او را خواهی یافت ، امّا غیر ممکن نیست .
به بیراهه رهسپارید ، امّا تنها نیستید بلکه ملتی را به کمینگاه هلاک خواهید کشاند و در این کمینگاه تیرهای زهرآلود بسیار از هر نوع بر سر ما خواهد بارید و به سختی اندک گروهی از آن رهائی خواهند یافت .
به کجا چنین شتابان ، اندکی تأمل کن و از رفتن بمان و به عقب نگاه کن ، ببین کجا بودیم و به کجا رسیدیم. هر آن کس که قصد خیر داشته و پاک دل باشد اگر بفهمد و بداند که چه بر سر این ملت آمده بغض او را خفه خواهد کرد .
تأمل کن به بد بیراهه ای رهسپاریم ، هر چند نخواهیم با این سیلاب خروشان ویرانگر همسو و همسفر باشیم ، فریاد از دلسپاری ماو جبر زمانه. آیا هنوز باور ندارید که جز شعار وفریب در ذهن نپرورانده بودید و جز خِسران و ندامت باری بر نخواهید گرفت و از این کشتِ عظیمی که کرده اید بد میوه ای به ثمر خواهد نشست. ای کاش بذر بر سنگلاخ بر شورزار بر مرداب می ریختید . افسوس که تخم نفاق و فتنۀ شما بر حاصلخیزترین زمین های باور مردم پاشیده می گردد و روزی که این بذرها به ثمربنشیند باید به حال ایران فراوان گریست .
این فتنه که درجان وسرشت مردم افتاده ذوالفقار علی را هم کُند می کند تا چه رسد به قلم و تیغ شکستۀ ما.
در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانۀ تـزویـر و ریـا بگشایند. بهکامیان
دسته ها :
يکشنبه بیست و هفتم 2 1388
X