تو را ديده بودم و هر بار چشمانت خيس اشك بود . گمان ميكردم كه ريزش اشكت،از ديدار
من است. اين بار از پشت پرده ي اشك، چيزي ديدم كه دلم را فرو ريخت.نگفته بودي
چشمانت شيشه ايست...