تعداد بازدید : 4539324
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
کسانی کوشیدهاند از طریق فاصله انداختن میان ارزشها با روش تحقق عینی آنها، میان حجاب با عفاف، تفکیک نموده و حجاب را غیر ضروری میخوانند و حفظ عفت را بدون حجاب نیز ممکن میدانند. اینک ما این تلاش را ارزیابی میکنیم:
تحلیل واژه:
-1 معنای لغوی: عفاف با فتح حرف اول، از ریشه "عفت " است و راغب اصفهانی در مفردات() خود، عفت را معنی میکند:
"العفة حصول حالةٍ للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة ".
(عفت، پدید آمدن حالتی برای نفس است که به وسیلة آن از فزون خواهی شهوت جلوگیری شود).
طریحی نیز در مجمع البحرین میآورد:
"عَفَّ عن الشیِء ای امتنع عنه فهو عفیفٌ ".
(عفاف از چیزی ورزید یعنی از آن امتناع ورزید پس او عفیف است).
و ابن منظور در لسانالعرب مینویسد:
"اللفة: الکف عما لا یحل و لایجمل ".
(عفت: خویشتن داری از آنچه حلال و زیبا نیست).
شرتونی لبنانی نیز در اقرب الموارد مینویسد:
"عَفٍّ الرجل: کَفَّ عما لا یحل و لا یجمل قولاً او فعلأ وامتنع ". (عفاف ورزید یعنی در گفتار و کردار از آنچه حلال نیست دوری جست و خویشتنداری نمود).
پایه عفاف، خویشتنداری است و ردپایی از جنسیت یا اختصاص به جنس خاص (زن) در معنی لغوی عفاف، وجود ندارد.
-2 معنای عرفی: در ادب پارسی، "عفاف " از نظر معنا و گویش، تفاوت یافته است.
در لغتنامة دهخداچنین آمده است:
"عفاف: پارسایی و پرهیزگاری، نهفتگی، پاکدامنی، خویشتن داری ".
دکتر معین در فرهنگ فارسی معین آورده است:
"عفاف: پارسایی، پرهیزگاری، پاکدامنی، در تداول غالباً به کسر اول تلفظ میکنند. "
بنابراین در گویش فارسی، عفاف به کسر اول و به معنی "پاکدامنی " به کار میرود.
-3 معنای اصلاحی: در تفکر اسلامی، عفاف، واژهای با بار معنایی خاص برگرفته از آیات و روایات، و گونهای منش است همراه با کُنِش رفتاری و گفتاری.
عفاف در قرآن: در قرآن چهار بار از ریشة عفاف، استفاده شده است:
-1 سورة بقره - 273: "یحسبهم الجاهل اغنیاًء من التعفف "؛
(نا آگاه گمان میبرد که اینان توانگرند زیرا عفاف میورزند). در این آیه، کنش بزرگ منشانه، عفاف است، خویشتنداری، عزت نفس و امتناع از دست نیاز دراز کردن.
-2 سورة نسأ - 6: دربارة شناخت زمان رشد و بلوغ یتیمان، به سرپرستان سفارش میکند که از دست یازی به اموال یتیمان خودداری کنند و عفاف ورزند. این آیه نیز خویشتنداری را عفاف را خوانده است.
-3 سورة نور - 32: "ولیتعفف الذین لا یجدون نکاحاً حتی انعمهم الله من فضله "؛ (و کسانی که اسباب زناشویی نمییابند، پاکدامنی ورزند تا آنکه خداوند از بخشش خویش توانگرشان گرداند). در این آیه خویشتنداری (استعفاف) را به رام کردن قوة جنسی اطلاق فرموده است.
-4 سورة نور - 60: "و القواعد من النسأ اللا تی لا یرجون نکاحأ فلیس علیهن جناحُ ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینةٍ و ان یستعففنَ خیرٌ لهن والله سمیعٌ علیمٌ. "؛ (و زنان یائسهای که امید زناشویی ندارند، گناهی نیست که جامهها (چادرها)یشان را فروگذارند به شرط آنکه زینت نمایی نکنند و اگر پاکدامنی بورزند (و چادر را فرو نگذارند) بهتر است و خداوند، شنوای داناست( ".
در زبان پارسی، از خویشتنداری در امور جنسی و شره نبودن، به پاکدامنی تعبیر میکنند که بخشی از گسترة معنایی "عفاف " است زیرا عفاف، مطلق خویشتنداری را گویند همانگونه که در آیات یاد شده، از خویشتنداری در امور اقتصادی و مالی نیز با کلمة استعفاف و تعفف، یاد شده است.
اینک آیا میتوان گفت: عفاف، صرفاً همان حالت درونی و نفسانی است و به بروز خارجی و اجتماعی آن حالت نفسانی، ربطی ندارد؟! از منظر قرآن، چنین نیست بلکه به دلیل اهمیت نحوة بروز عفاف، این واژه، به "ظهور خویشتنداری " نظر دارد. در آیة نخست، حالت رفتاری مسلمان فقیر را به نمایش میگذارد که چگونه خود را بینیاز جلوه میدادند، با رفتاری عفیفانه و بزرگ منشانه.
در آیة دوم، دست یازی به اموال یتیمان را غیر عفیفانه، معرفی میکند. در سومین آیه، خویشتنداری و مراقبت از فرو رفتن در شهوات جنسی را استعفاف میداند و آیة چهارم، زنان سالخورده را سفارش میکند که عفاف ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، یعنی عفاف را برابر با "حجاب " گرفته است. بنابراین عفاف از منظر تفکر اسلامی، هم رویة درونی دارد که حالتی نفسانی جهت کنترل و جهتدهی به شهوت (کشش و اشتیاق) است و هم رویهای بیرونی که نشانههایش در رفتار و گفتار هویدا میشود تا حالت درون را به نمایش گذارد. در روایات اسلامی نیز "عفاف " به معنی "خویشتنداری " است که در کردار و گفتار آشکار باشد.
مرحوم شیخ عباس قمی در سفینه البحار()آورده است:
"و یطلق فی الاخبار غالباً علی عفة الفرج و البطن و کفها عن مشتهیاتهما المحرمه ". (در روایات، عفاف، بیشتر به معنی خویشتنداری نسبت به شکم و شهوت به کار میرود، و بازداشتن ایندو از فزون خواهی حرام).
علی(ع) میفرمایند:
"العفاف زهادة "()؛ (عفاف زهد ورزی و خویشتنداری است).
و "العفة تضعف الشهوة "()؛ (خویشتنداری شهوت را ناتوان میسازد).
رابطة "عفت " با "شهوت ": در روایات و آیات، میان "شهوتپرستی " و "عفت "، تقابل جدی برقرار شده و به دینداران، آموزش داده میشود که شهوتپرستان، عفیف نیستند ولی به نظر میرسد که معمولاً تنها بخشی از گسترة معنایی شهوتپرستی، مورد نظر برخی دینداران واقع شده است.
معنای لغوی "شهوت ": راغب در مفردات مینویسد:
"اصل الشهوه نزوعُ النفس الی ما تریده و ذلک فی الدنیا ضربان، صادقة و کاذبة. فالصادقة ما یختل البدن من دونه کشهوة الطعام عند الجوع و الکاذبة ما لا یختل من دونه ". (اصل شهوت، که کشش و اشتیاق نفس است به آنچه اراده کند، در دنیا بر دو گونه است: حقیقی و غیرحقیقی؛ اشتیاق حقیقی آنست که بدن بدون تأمین آن آسیب میبیند؛ همانند اشتیاق به غذا هنگام گرسنگی. و اشتیاق به کاذب آنست که بدن بدون تأمین آن آسیب نمیبیند).
طریحی در مجمع البحرین میآورد:
"الشهوات بالتحریک جمع شهوة، و هی اشتیاق النفس الی شییء ". (شهوات جمع شهوت، به معنی اشتیاق نفس به چیزی است).
دهخدا در لغتنامه مینویسد:
"شهوت: آرزو و میل و رغبت و اشتیاق و خواهش و شوق نفس و حصول لذت و منفعت "
و فرید وجدی() در دائرة المعارف تعریف میکند:
"الشهوه حرکة النفس طلباً للملائم "؛ (شهوت حرکت نفس است در جستجوی آنچه موافق و سازگار است).
این معنی، جنبة عملی "شهوت " را نیز دربردارد در نتیجه، شهوت، معنایی عام دارد.
در اصطلاح قرآن نیز شهوت به معنی عام به کار میرود:
"زین للناس حب الشهوات من النسأ و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضة و الخیل المسومة و الانعام و الحرث ذلک متاعٌ الحیوة الدنیا... "؛
(عشق به خواستینها از جمله زنان و فرزندان و مال هنگفت اعم از زر و سیم و اسبان نشاندار و چارپایان و کشتزاران، در چشم مردم آراسته شده است: اینها بهرة زندگانی دنیاست).
معنای اصطلاحی شهوت: غالباً به خواهش و اشتیاق جنسی انسان، شهوت گفته میشود و شهوترانی را در بخش کوچکی از گسترة امیال نفس به کار میبرند حال آنکه در تحلیل قرآن و روایات، "شهوت به معنی عام " در برابر "عفت به معنی عام " قرار دارد. خواهش نفس و تلاش برای برآوردن آن میل، در برابر خویشتنداری در طاعت خواهشهای نفسانی است. انسان شهوتپرست از کردار و گفتارش پیداست. از کوزه، همان برون تراود که در اوست. انسان عفیف و با اصالت نیز از سخن و کنش او هویدا است. عفاف، تنها پاکدامنی جنسی نیست. شهید مطهری در "تعلیم و تربیت در اسلام " میگویند:
"عفاف یعنی آن حالت نفسانی یعنی رام بودن قوه شهوانی تحت حکومت عقل و ایمان. عفاف و پاکدامنی یعنی تحت تأثیر قوة شهوانی نبودن، شره نداشتن. یعنی جزو آن افرادی که تا در مقابل یک شهوتی قرار میگیرند بیاختیار میشوند، و محکوم این غریزة خود هستند، نبودن. این معنی عفاف است. "
ویژگیهای مفهوم عفاف:
عفاف و خویشتنداری، در برابر فزون خواهی شهوانی و کشش نفسانی، چه ویژگیهائی دارد:
-1 خصلتی انسانی است. -2 حالتی درونی است.
-3 نشانههای بیرونی دارد. -4 در رفتار و گفتار بروز میکند.
5 - با رفتار و نشانههای متناقض، سازگار نیست.
-6 نه از موضع ناتوانی بل از بلندای عزت و اقتدار، صورت میبندد.
عفاف، خویشتنداری با علائم و نشانههای رفتاری و گفتاری است و وجود آن بستگی به وجود نشانههای آن دارد پس حفظ عفاف بدون رعایت نشانههای آن ممکن نیست. عفت نمیتواند یک امر صرفاً درونی باشد و هیچ علامت بیرونی نداشته باشد. بخشی از تفاوت در نشانههای خویشتنداری زن و مرد، از تفاوت در خلقت آنها سرچشمه میگیرد و یکی از نشانههای عفاف، پوشش است. عفاف بدون رعایت پوشش، قابل تصور نیست. نمیتوان به زن یا مردی، "عفیف " گفت در حالی که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود گرچه تفاوت رفتارهای انسانی و حیوانی، ریشه در تفاوت خلقت و فطرت، گرایشها و منشها دارد. در اسلام از نشانههای برجستة "عفاف " میتوان به پوشش اسلامی (حجاب) اشاره نمود.
شهید مطهری در مسئله حجاب مینویسد:
"وقتی زن پوشیده و سنگین از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاکدامنی را رعایت کند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمیکنند متعرض آنها شوند.
ایشان در ذیل آیة 61 سورة نور چنین مینویسد:
"از جملة "ان یستعففن خیرٌ لهن " میتوان یک قانون کلی را استنباط کرد و آن اینست که از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر (پوشش) را مراعات کند پسندیدهتر است و رخصتهای تسهیلی و ارفاقی که به حکم ضرورت دربارة وجه وکفین و غیره داده شده است، این اصل کلی اخلاقی را نباید از یاد برد. "
نشانه بودن "حجاب " برای "عفاف " گریزناپذیر است. پوشش، نشان عفاف است.
"عفت و حیا، خصلتی انسانی است که تاریخ بر نمیتابد و مورد پذیرش تمامی انسانها بود، و هست. و انسانهای بزرگ و ادیان آسمانی نیز بدان توصیه کردهاند. در شریعت اسلامی نیز بر آن تأکید فراوان شده است. همین خصلت انسانی یکی از فلسفههای اصلی پوشش آدمی بوده است "
در خصوص اندازة وابستگی پوشش با حجاب، استاد مطهری مینویسند:
"حیا و عفاف از ویژگیهای درونی انسان است و حجاب به شکل و قالب و نوع و چگونگی پوشش بر میگردد. تفاوت باطن و ظاهر یا روح و جسد و یا گوهر و صدف را میتوان به عنوان تمثیل در این زمینه به کار برد. به گمان ما اینها دو حقیقت هستند و میزان وابستگی این دو نیاز به تأمل دارد "
استاد حجاب و پوشش را نشانة عفاف میداند:
-1 ایشان در تحلیل آیة 59 سورة احزاب، خداوند به پیامبر دستور میدهد که به همسران و دختران و زنان مؤمن فرمان دهید جلباب (پارچهای که تمام بدن را بپوشاند) به خود گیرند، مینویسند:
"بنابراین در این فراز قاعدهای کلی بیان شده که زن مسلمان چنان رفت و آمد کند که علائم وقار و عفاف از او هویدا باشد. "
-2 و نیز: "حجاب و پوشش تنها یک تکلیف است و نشانة یک خصلت انسانی یعنی عفاف "
-3 و: "حجاب و پوشش نشانگر عفت است "
-4 و نیز: "قرآن عفت دختران شعیب را در حال چوپانی و آب دادن به گوسفندان در جمع مردان بازگو میکند. عفت مریم را در معبدی که همگان چه زن و چه مرد به پرستش میآیند، میستاید ".آیا عفت دختران شعیب و عفت مریم(س) همان رعایت خویشتنداری و دارابودن نشانههای آن در کردار و گفتارنیست؟
5 - و: "متانت در سلوک ظاهری و در انتخاب پوشش از عفاف درونی خبر میدهد. "
اگر وابستگی حجاب با عفاف قطعی نشود نمیتوان در استدلال برای حجاب، از ارتباط "نشانه " و "واقعیت " سخن گفت.
تفکیک "عفاف " از "حجاب "!
گفتیم که پوشش، ارتباط بنیادی با عفاف داشته و نمیشود کسی طرفدار حیا و عفاف باشد ولی با اصل پوشش مخالف باشد. پوشش اسلامی کاملترین گونة رعایت عفاف است. اگر بین حجاب و عفاف، جدایی اندازیم دو مشکل عمده رخ مینماید:
-1 جدایی بین عفاف و حجاب تا کجا میتواند پذیرفتنی باشد؟ ملاک و معیار تبیین این جدایی و اندازه و شکل رعایت پوشش برای حفظ عفاف چه چیزی خواهد بود؟ و نیز میپذیریم که ممکن است افرادی عفیف و پارسا باشند اما حجاب را به گونهای که مورد توصیة شارع است دارا نباشد ولی به این امر هم باید توجه کرد که این جدایی تا کجا میتواند ادامه یابد؟ "
-2 با پذیرفتن جدایی عفاف از حجاب تنها دلیل لزوم حجاب بر زنان هرزگی و هوسبازی مردان خواهد بود: "اگر زنان بدون حجاب، عفیف و پاک هستند، آیا مردان نیز چنیناند، و هوسبازی نمیکنند و از هرزگی دست برمیدارند. "
قانونگذار ضمن توجه به حال و روانشناسی مردان، برای زنان در باب پوشش بدن، قانونگذاری میکند و با همهجانبهنگری و نگاهی متعالی به زن و مرد، خویشتنداری را برای هردو توصیه میکند حجاب از مسلمات احکام اسلام است و با توجه به آیات و روایات، جدایی حجاب و عفاف، قابل تصور نیست.
خودنمائی و تحریک مردان (تبرج)
آیا حضور زنانة زن در جمع مردان با تشدید دیدگاه جنسیتمدار و تأکید بر تفاوت جنسی از طریق آرایش و زینت نمایی میتواند باعث نگاه انسانی به زن باشد؟ آیا تمایل و گرایش به زیبا نمایی در جمع مردان و بیمیلی در زیبا نمایی در کانون گرم خانواده، میتواندنشانة عفت باشد؟! این دیدگاه که بدون حجاب و با آرایش و جلوهگری میتوان حضوری انسانی (و نه جنسی) در جامعه داشت و عفیف بود، به شوخی بیشتر شبیه است تا سخنی قابل دفاع.
امکان ندارد کسی با تمام توان، دیدة دیگران را به زنانگی و صفات جنسیاش فرابخواند و در همان حال از آنها بخواهد که به ظاهر من ننگرید و به درون من بنگرید که انسانی عفیف و خویشتندار هستم!! خود او نیز اگر در وجدان خود لختی بیاندیشد، خود را عفیف نخواهد دانست زیرا ظاهر، نشان باطن است و حق و باطل، نشانههای متفاوت دارند. نمیتوان نشانة باطل بر پیشانی حق زد و یا حق را در باطل جست.
فریبکاری مردانه، بردگی زنانه
روزگاری نه چندان دور، زن را به جرم زن بودن در خانه حبس میکردند و شاید سختگیری آنچنانی در گذشته، سهلانگاری این چنین در روزگار جدید را فرا روی بشر قرار داده و زنان را در انظار عمومی به حراج گذارده است. در گذشته، جسم زن، دربند خشونتطلبی مرد بود و این بار، روح زن در اسارت فریبکاری او است، مردان تمامت خواهی که آزمندی و شهوتپرستی آنان غرب را فراگرفت و شرق را تهدید میکند امروز اگر هم جسم زن، در حبس نباشد اما در آغوش هوس بازی مردان تبهکار و آزمند اسیر است و روح و فکر زن، زندانی زندانهای بزرگتر برای التذاذ مردان فاسد.
چه طرفه حدیثی که اسارتی این چنین را "آزادی زن " بنامیم. فمینسیم، تهمتی است بر تارک رنجکشیدة زن غربی که زنان شرقی را نیز به خود فرا میخواند. چه زمانی مرد حاضر میشود از همة مزایای جنسی خود در طول تاریخ دست بردارد؟ مگر همین مرد مدرن نبود که نیروی کار مردان را برای فن آوری و صنعت پیشرفتهاش کافی نمیدید و با فریب کاری و نیرنگ نیروی کار زنان و مصرف بیاندازة استعدادهای زنانة آنان دست یافت.
"امروزه که مردان موفق شدهاند با نامهای فریبندة آزادی و تساوی و غیره این حائل را بردارند، زن را در خدمت کثیفترین مقاصد خویش گرفتهاند. بردگی زن امروز بیشتر به چشم میخورد. "
بنیانهای فلسفی "عفاف "
-1 نگاهی انسانی به انسان: انسان، موجودی آزاد و انتخابگر است و قادر است با نیت و اراده به اعمالی دست میزند که انگیزه آنها حس عشق و پرستش، خداخواهی و خداجویی فطری و حساخلاقی و دگرخواهی میباشد. این موجود آزاد، تحت تأثیر نیروهای درونی و برونی قرار دارد که در تصمیمگیریهای وی، نقش اساسی و حیاتی بازی میکند. در او، قوة عاقله، قوه شهوانی و قوة غضبیه نهاده شده است که با روشی هوشمندانه با میانه روی و اعتدال میتواند از همة نعمتهای خدایی و استعدادهای انسانی نهفته در خود استفادة بهینه کند. انسان میتواند تعالی پیدا کند و خردگرای فرهیخته شود یا سقوط کند و به لذتگرای نابخرد، تبدیل گردد و یا در نهایت به حیوانی خشونتطلب، تغییر هویت دهد. نگاه اسلام به انسان، نگاهی متعالی است و از منظر خردگرایی شرافتمندانه و خداجویی عزت مدارانه، انسان را مینگرد و میخواهد که نگاه من به تو، تحت تأثیر مؤلفههای دیگری، غیر از برابری انسانی و تقوا، قرار نگیرد. هرگز نباید به دیگری (انسان دیگر) از زاویة جنسیت، ملیت و رنگ و... نگریست. اسلام هر نوع ابزاری که اغلب در خدمت منافع دیدگاه لذتگرایانه افراطی یا خشونتطلبانه یا برتری نژادی قرار گیرد به چالش فرامیخواند و آن را غیر انسانی میداند. عفاف، هوشمندانهترین حالت کنترل نفس و اعمال قدرت در حوزة شخصیت خویش است که تلاش در برجسته و شفاف کردن انسانیت انسان دارد و از جلوهگری و عشوهگری جنسیتمدار جلوگیری مینماید.
-2 کمالگرایی انسان: خصلت انسانی "خویشتنداری "، باید حفاظت شود و اساسیترین فلسفة معنوی "پوشش " در میان اقوام، ملل، تمدنها و ادیان، حفظ همین خصلت انسانی حیا و عفت است. اسلام، طرفدار این ویژگی انسانی است و زن و مرد را به رعایت آن برای رسیدن به کمال و فضیلت فرامیخواند، در کانون خانواده نیز زن و شوهر را توصیه به رفتاری انسانی میکند و کُنِش جنسی میان زن و شوهر و لذتگرایی مشروع و قانونمند را نیز در همین راستا توصیه میکند. اسلام، از نگاههای غیرانسانی، جلوگیری کرده و به زن و مرد مؤمن سفارش میکند که چشمچرانی نکنند و نگاهی عفیفانه داشتهباشند:
"قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم "()؛ (به مردان بگو دیدگان (از نظر بازی) فروگذارند) "و قل للمؤمنات یغضضن من ابصار هن "؛ (به زنان مؤمن (هم) بگو دیدگانشان را فرو گذارند).
آثار "عفاف "
"خویشتنداری "، توانایی برجستة روحی به انسان میدهد تا وی در برابر هجوم سرکش هوی و هوس پایداری کند و در فراز و فرود زندگی، به کمال رسد. انسانی که اعتقاد به اصول و ارزشها دارد؛ در واقع، به سرچشمة همة مهربانیها، لطافتها، عاطفهها، عشقها، زیبائیها و هنرمندیها و ابداعها ایمان دارد و چنین ایمانی، چونان بنیان مرصوص است که هیچ تندبادی، از آزمندی، فزون خواهی و خشونت طلبی نمیتواند وی را آشفته سازد. وی را وقار و عزت و بلندای کوه ماند که دلی شفاف، و پاک دارد چونان پاکی آب زلال در چشمههای رسته از دل کوهساران.
این آرامش درونی و برونی، به خویشتنداری انسانی میانجامد. برخی دیگر از برکات عفاف عبارتند از:
-1 آرامش روحی فرد و جامعه (بهداشت روانی): با عفاف و خویشتنداری میتوان از هرز رفتن استعدادها، توانها و امکانات جلوگیری نمود و به بالندگی هنجارها و ارزشها یاری نمود:
"از نظر اسلام محدودیت کامیابی جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند.
پایبند نبودن به حجاب، آرامش خانواده و جامعه را برهم زده و به التهاب دامن میزند:
"فلسفة پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع از نظر اجتماع خانوادگی اینست که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار میرود؛ در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود. و درنتیجه کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود.
-2 پایداری نظام "خانواده ": رعایت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسیبناپذیر نگه میدارد. آیا آنان که با فریبکاری، شعار آزادی زن را سر دادند و حجاب را از عفت، تفکیک کردند، توانستند با ولنگاری زنان در غرب و تشویق مردان هوسباز، نظام خانواده را حفظ کنند؟
-3 اصلاح زن "شییء شده ": امام خمینی، در توضیح نگرش غربی به زن را نگرش به یک کالا، تعبیر زیبائی دارند: "در خصوص زنان، اسلام هیچگاه مخالف آزادی آنها نبوده است. به عکس، اسلام با مفهوم "زن شیی شده " و به عنوان شیی، مخالفت کرده است و شرافت و حیثیت وی را به وی باز گردانده است.
-4 عفاف، منشأِ فرهنگ و ادبیات: همه زیبایی و شکوه تمدن و فرهنگ انسان را در یک کلمه میتوان خلاصه کرد و آن عشق است. استواری عشق به اسطورههای کمتر دست یافتنی است. زبان عاشقان، زبان شعر است که چون دل پرسوز عاشق، درون سوز است. زبان سرخ و آتشینی که تن نمیشناسد و سر بر باد میدهد ولی مهربان و ترحمبرانگیز است و حتی دل معشوق سنگ دل را میسوزاند و به تحسین وامیدارد. این بلندای شکوهمند فرهنگ و ادب شرقی، عرفانی و ایرانی، دستمایة یک نسل سرفراز اصیل، خویشتندار و متمدن است که از منظر عفاف به یکدیگر مینگریستند. زن در حشمت و جلال میزیسته است و مرد همواره در پی این حشمت و جلال میرفته است که به سادگی و آسانی، دست یافتنی نبوده است. کمتر بازیچة دست هوسران مردان بوده و بیشتر ارزش و اعتبار داشته است.
"آیا آنجا که سلسله مقررات اخلاقی به نام عفت و تقوی بر روح مرد و زن حکومت میکند و زن به عنوان چیزی گرانبها دور از دسترس مرد است این استعداد بهتر به فعلیت میرسد یا آنجا که احساس منعی به نام عفت و تقوی در روح آنها حکومت نمیکند و اساساً چنین مقرارتی وجود ندارد. وزن در نهایت ابتذال در اختیار مرد است.
اما زن بدون عفت و پوشش، این جمال مرموز و شاعرانه را نیز از کف میدهد و به زبالهدانیِ شهوت مردانِ بیاصول بَدَل میگردد، مردانی که نه شاعر، بلکه تبهکارند.
پینوشتها:
-1 راغب اصفهانی - معجم مفردات الراغب - ص 350
-2 طریحی - مجمع البحرین - جلد 5 - ص 101
-3 این منظور - لسان العرب - جلد 9 - ص 253
-4 شرتونی لبنانی - اقرب الموارد - جلد 2 - ص 803
5 - لغت نامة دهخدا - جلد 10 - ص 14081
-6 معین - فرهنگ فارسی معین - جلد 2 - ص 2319
-7 ترجمه بهأالدین خرمشاهی از قرآن مجید
8 - شیخ عباس قمی - سفینه البحار - جلد 2 - ص 207
-9 میزان الحکمه - جلد 6 - ص 359 - حدیث 12824
-10 میزان الحکمه - جلد 6 - ص 363 - حدیث 12861
-11 راغب اصفهانی - معجم مفردات الراغب - ص 276
-12 طریحی - مجمع البحرین - ج 1 - ص 252
-13 لغت نامه دهخدا - جلد 9 - ص 13894
-14 فرید وجدی - دائرة المعارف القرن العشرین - جلد 6 - ص 515
-15 قرآن - سورة آل عمران - آیه 14
-16 شهید مطهری - تعلیم و تربیت در اسلام - ص 106 - انتشارات الزهرأ
-17 شهید مطهری - مسئله حجاب - ص 177
-18 شهید مطهری - مسئله حجاب - ص 168
-19 حجاب - مهریزی - ص 39
20 الی 29 - شهید مطهری - مسئله حجاب - ص 52 الی 57
-30 سورة نور - 30 - ترجمه خرمشاهی
-31 سورة نور - 31 - ترجمه خرمشاهی
-32 سورة صف / 4
-33 شهید مطهری - مسئله حجاب - ص 83
-34 شهید مطهری - مسئله حجاب - ص 89
-35 امام خمینی - زن و آزادی در کلام امام خمینی (قدس سره) - ص 32 - سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد
-36 شهید مطهری - اخلاق جنسی - ص 84