تعداد بازدید : 4538714
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
میدانیم که پیامبر اکرم(ص) در اخلاق نمونه بود، تا جایی که خدایش در مقام ستایش پیامبر او را به خلق نیکو و عظیمش یاد کرده، رمز موفقیت او را نیز اخلاق ارزنده وی میداند.
امامان نیز تجلی اخلاق پیامبر بودند، به گونهای که هرکس آنان را میدید، بیاختیار به یاد رسول اکرم(ص) میافتاد. حضرت رضا(ع) نیز در زندگی فردی و اجتماعی چنین بود که خلق والای پیامبر را حکایت میکرد و به گفته شاعر:
یمثل النبی فی اخلاقه فانه النابت من اعراقه
له کرامات و مکرمات فی صفحات الدهر بینات
شهود صدق لسمو ذاته کانه النبی فی صفاته
در اخلاق او پیامبر جلوهگر میشود. چرا که او برخاسته از ریشههای نبوی است.
از او نشانههایی اعجازآمیز و ارزشهایی در اوراق تاریخ و بستر روزگاران، متجلی است و گواهانی راستین بر بزرگی او گواهند. گویا او آینه تمام نمای اخلاق و صفات پیامبر است.
ابراهیم بن عباس که از دیرزمان محضر امام را درک کرده و از آن منبع فیض الهی، بهرهها برده بود، درباره روش اخلاقی امام میگوید: «هیچگاه ندیدم آن حضرت، با سخن خود کسی را مورد اهانت و آزار قرار دهد و یا آن که کلام کسی را قبل از آن که سخن او پایان یابد، قطع کند. نیاز نیازمندان را برآورده میساخت، هرگز در حضور دیگران به چیزی تکیه نمیداد، پای خود را نزد کسی دراز نمیکرد، با خدمتکاران به نرمی سخن میگفت، در جمع، با صدای بلند نمیخندید و در حضور دیگران آب دهان را بیرون نمیانداخت.»
ابن ابی عباد، وزیر مأمون، شیوه زندگی امام را چنین یادآور شده است: «حضرت علی بن موسی(ع) در تابستان روی حصیر مینشست و فرش او در زمستان نوعی پلاس بود، دور از چشم مردم جامه خشن میپوشید و هنگام رویارویی با مردم، لباس معمولی میپوشید تا خودنمایی به زهد، تلقی نشود.»
عطر اخلاق امام، در نسیم شعر شاعران
ابونواس، از ادیبان و شعرای معروف عصر امام رضا(ع) است. وی که در ادبیات و شعر، شهره و نامدار زمان خود بوده است، با تمام توان ادبی که داشت، از ستودن امام اظهار ناتوانی کرد. ابن طولون مینویسد: «برخی از اصحاب به ابونواس اعتراض داشته، چنین گفتند: تو درباره شراب، کوه و دشت، موسیقی و... شعر سرودهای، تو را چه شده است که درباره موضوعی مهم، یعنی شخصیت والای امام علی بن موسی الرضا(ع) تاکنون چیزی نگفته و شعری نسرودهای؟ با آن که معاصر امام نیز هستی و او را بخوبی میشناسی.
ابونواس در پاسخ چنین گفت: والله ما ترکت ذلک الا اعظاما له و لیس یقدر مثلی ان یقول مثله.
سوگند به خدا که بزرگی او مانع این کار شده است. چگونه کسی چون من، درباره شخصیتی چون او مدح تواند کرد.
آنگاه ابیات زیر را سرود:
قیل لی انت اوحد الناس طرا فی فنون من الکلام النبیه
لک فی جوهر الکلام بدیع یثمر الدر فی یدی مجتبیه
فعلام ترکت مدح ابن موسی والخصال التی تجمعن فیه
قلت لا اهتدی لمدح امام کان جبریل خادماً لابیه
چکیده سخن او چنین است: از من نخواهید او را بستایم، مرا توان آن نیست تا از کسی که جبرئیل خدمتگزار آستان پدر اوست مدح گویم.
قصیدهای به او منسوب است که در مرو چون چشمش به حضرت رضا(ع) افتاد، آن را سرود و گفت:
مطهرون نقیات ثیابهم تجری الصلاه علیهم اینما ذکروا
من لم یکن علویا حین تنسبه فماله فی قدیم الدهر مفتخر
فانتم الملأ الاعلی و عندکم علم الکتاب و ما جاءت به السور
امامان معصوم(ع)، پاکیزگان و پاکدامنان هستند که هرگاه نامی از ایشان به میان آید، بر آنان درود و تحیت فرستاده خواهد شد.
کسی که انتسابش به سلاله پاک علی نرسد، در روزگاران دارای مجد و افتخار نیست.
براستی که شما در جایگاه بلندی قرار دارید و علم کتاب و مضامین سورههای قرآن نزد شماست.
ابن صباغ مالکی درباره حضرتش مینویسد: «حضرت از مناقبی والا و صفاتی پسندیده برخوردار است. نفس شریفش پاک، هاشمی نسب و از نژاد پاک نبوی است.»
بعد از جریان ولایتعهدی، روزی عبدالله بن مطرف بن هامان بر مأمون وارد شد. حضرت رضا(ع) نیز در مجلس حضور داشت. خلیفه رو به عبدالله کرد و گفت: درباره ابوالحسن علی بن موسی الرضا چه میگویی؟
عبدالله گفت: «چه بگویم درباره کسی که طینت او با آب رسالت سرشته شده و ریشه در گوارای وحی دوانیده است. آیا از چنین ذاتی جز مشک هدایت و عنبر تقوا میتواند ظاهر شود؟»
اخلاق امام در بیان روایات
ـ او بسیار به مستمندان رسیدگی میکرد.
ـ به دادن صدقه بویژه در شبهای تار و به صورت پنهانی بسیار مبادرت میکرد.
ـ با خدمتگزارانش کنار یک سفره مینشست و غذا میخورد.
ـ هیچ فرقی میان غلامان و اشراف و اقوام و بیگانگان نمیگذارد، مگر براساس تقوا.
ـ همواره متبسم و خوش رو بود.
ـ بهترین بخش غذای خود را قبل از تناول، برای گرسنگان جدا میساخت.
ـ با فقرا مینشست.
ـ در تشییع جنازه شرکت میجست.
ـ خدمتکاری را که مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمیخواند.
ـ با صدای بلند و با قهقهه هرگز نمیخندید.
ـ رفع نیاز مؤمنان و گرهگشایی از ایشان را بر دیگر کارها مقدم میداشت.
ـ روی حصیر مینشست.
ـ قرآن زیاد تلاوت میکرد.
ـ با گفتارش دل کسی را نرنجانید.
ـ سخن هیچکس را ناتمام نمیگذاشت و نمیشکست.
ـ هیچ نیازمندی را تا حد امکان رد نکرد.
ـ پای خود را هنگام نشستن در حضور دیگران دراز نمیکرد.
ـ در حضور دیگران همواره از دیوار فاصله داشت و هیچگاه تکیه نزد.
ـ همواره یاد خدا بر زبان جاری داشت.
ـ از اسراف و تبذیر سخت پرهیز داشت.
ـ به مسافری که پول خود را تمام و یا گم کرده بود، بدون چشمداشت، هزینه سفر میداد.
ـ در دادن افطاری به روزهداران کوشا بود.
ـ به عیادت بیماران میرفت.
ـ در معابر عمومی، آب دهان خود را نمیانداخت.
ـ از میهمان شخصاً پذیرایی میکرد.
ـ هنگامی که بر جمعی کنار سفره وارد می شد، اجازه نمیداد تا برای احترام وی از جای برخیزند.
ـ به سخن دیگران که وی را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشی داشتند، با دقت کامل گوش میداد.
ـ خویش را به بوی خوش معطر میکرد، بخصوص برای نماز.
ـ به نظافت جسم و لباس بویژه موی سر توجه داشت.
ـ قبل از غذا دستها را میشست و با چیزی خشک نمیکرد، بعد از غذا نیز آنها را میشست و با حولهای خشک میکرد.
ـ اگر غذایی از حد نیاز زیاد میآمد، آن را هرگز دور نمیریخت.
ـ در حضور دیگران به تنهایی چیزی نمیخورد.
ـ بسیار بردبار و شکیبا بود.
ـ کارگری را که به مبلغ معین اجیر میکرد، در پایان افزون بر مزدش به او عطا میکرد.
ـ با همگان با رأفت و خوشرویی روبرو میشد.
ـ بسیار فروتن بود.
ـ به فقرا و بیچارگان بسیار میبخشید و آن را برای خود پسانداز میدانست.
این همه که یاد شد، بیگمان خوشهای از خرمن شخصیت اخلاقی آن امام بزرگ است و نه تمام آن.
اخلاق و رفتار امام رضا علیه السلام
امامان پاک ما در میان مردم و با مردم میزیستند،و عملا به مردم درس زندگی و پاکی و فضیلت میآموختند،آنان الگو و سرمشق دیگران بودند،و با آنکه مقام رفیع امامت آنان را از مردم ممتاز میساخت،و برگزیدهی خدا و حجت او در زمین بودند در عین حال در جامعه حریمی نمیگرفتند،و خود را از مردم جدا نمیکردند،و به روش جباران انحصار و اختصاصی برای خود قائل نمیشدند،و هرگز مردم را به بردگی و پستی نمیکشاندند و تحقیر نمیکردند...
«ابراهیم بن عباس»میگوید:«هیچگاه ندیدم که امام رضا علیه السلام در سخن بر کسی جفا ورزد،و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند،هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را بر آورده سازد رد نمیکرد،در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود، هرگز ندیدم به کسی از خدمتکاران و غلامانشان بدگوئی کند،خندهی او قهقهه نبود بلکه تبسم بود،چون سفرهی غذا به میان میآمد همهی افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سفرهی خویش مینشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند.شبها کم میخوابید و بیشتر بیدار بود،و بسیاری از شبها تا صبح بیدار میماند و به عبادت میگذراند،بسیار روزه میداشت و روزهی سه روز در هر ماه را ترک نمیکرد [1] ،کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت، وبیشتر در شبهای تاریک مخفیانه به فقرا کمک میکرد.[2]
«محمد بن ابی عباد»میگوید:فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود لباس او-در خانه-درشت و خشن بود،اما هنگامیکه در مجالس عمومی شرکت میکرد (لباسهای خوب و متعارف میپوشید) و خود را میآراست. [3]
شبی امام میهمان داشت،در میان صحبت چراغ نقصی پیدا کرد،میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند،امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود:ما گروهی هستیم که میهمانان خود را بکار نمیگیریم. [4]
یکبار شخصی که امام را نمیشناخت در حمام از امام خواست تا او را کیسه بکشد،امام علیه السلام پذیرفت و مشغول شد،دیگران امام را بدان شخص معرفی کردند،و او با شرمندگی به عذرخواهی پرداخت ولی امام بی توجه به عذر خواهی او همچنان او را کیسه میکشید و او را دلداری میداد که طوری نشده است.[5]
شخصی به امام عرض کرد:به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهتبرتری و شرافت پدران به شما نمیرسد.
امام فرمود:تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگارآنان را بزرگوار ساخت.[6]
مردی از اهالی بلخ میگوید:در سفر خراسان با امام رضا علیه السلام همراه بودم،روزی سفره گسترده بودند و امام همهی خدمتگزاران و غلامان حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه او غذا بخورند.
من به امام عرض کردم:فدایتان شوم.بهتر است اینان بر سفرهیی جداگانه بنشینند.فرمود: ساکتباش،پروردگار همه یکی است،پدر و مادر همه یکی است،و پاداش هم باعمال است. [7]
«یاسر»خادم امام میگوید:امام رضا علیه السلام به ما فرموده بود اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما به غذا خوردن مشغول بودید برنخیزید تا غذایتان تمام شود.بهمین جهتبسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد،و در پاسخ او میگفتند به غذا خوردن مشغولند،و آن گرامی میفرمود بگذارید غذایشان تمام شود. [8]
یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت:من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم،از حجباز گشتهام و خرجی راه تمام کردهام،اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را بوطنم برسانم،و در آنجا از جانب شما معادل همان مبلغ را به مستمندان صدقه خواهم داد،زیرا مندر شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام.
امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت،و دویست دینار آورد و از بالای در دستخویش را فراز آورد،و آن شخص را خواند و فرمود:این دویست دینار را بگیر و توشهی راه کن،و به آن تبرک بجوی،و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه بدهی...
آن شخص دینارها را گرفت و رفت،امام از آن اطاق به جای اول بازگشت،از ایشان پرسیدند چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟
فرمود:تا شرمندگی نیاز و سؤال را در او نبینم... [9]
امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمائی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمیکردند، و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژهیی مبذول میداشتند،و در مسیر زندگی اشتباهاتشان را گوشزد میفرمودند تا هم آنان از بیراهه به راه آیند،و هم دیگران و آیندگان بیاموزند.
«سلیمان جعفری»از یاران امام رضا علیه السلام میگوید:برای برخی کارها خدمت امام بودم، چون کارم انجام شد خواستم مرخص شوم،امام فرمود:امشب نزد ما بمان.
همراه امام به خانهی او رفتم،هنگام غروب بود،غلامان حضرت مشغول بنائی بودند امام در میان آنها غریبهیی دید،پرسید:این کیست؟عرض کردند:به ما کمک میکند و به او چیزی خواهیم داد.
فرمود:مزدش را تعیین کردهاید؟
گفتند:نه!هر چه بدهیم میپذیرد.
امام بر آشفت و خشمگین شد.من به حضرت عرض کردم:فدایتان شوم خود را ناراحت نکنید. ..
فرمود:من بارها به اینها گفتهام که هیچکس را برای کاری نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرار داد ببندید.کسی که بدون قرار داد و تعیین مزد کاری انجام دهد اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان میکند مزدش را کم دادهیی،ولی اگر قرار داد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کردهیی،و در اینصورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی هر چند کم و ناچیز باشد میفهمد که بیشتر پرداختهیی و سپاسگزار خواهد بود. [10]
«احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی»که از بزرگان اصحاب امام رضا علیه السلام محسوب میشود نقل میکند.من با سه تن دیگر از یاران امام خدمتش شرفیاب شدیم،و ساعتی نزد امام نشستیم،چون خواستیم باز گردیم امام به من فرمود:ای احمد!تو بنشین.همراهان من رفتند و من خدمت امام ماندم،و سؤالاتی داشتم بعرض رساندم و امام پاسخ میفرمودند،تا پاسی از شب گذشت،خواستم مرخص شوم،فرمود:میروی یا نزد ما میمانی؟
عرض کردم:هر چه شما بفرمائید،اگر بفرمائید بمان میمانم و اگر بفرمائید برو میروم.
فرمود:بمان،و اینهم رختخواب (و به لحافی اشاره فرمود) .آنگاه امام برخاست و به اطاق خود رفت.من از شوق به سجده افتادم و گفتم:سپاس خدای را که حجتخدا و وارث علوم پیامبران در میان ما چند نفر که خدمتش شرفیاب شدیم تا این حد به من محبت فرمود.
هنوز در سجده بودم که متوجه شدم امام به اطاق من باز گشته است،برخاستم.حضرت دست مرا گرفت و فشرد و فرمود:
ای احمد!امیر مؤمنان علیه السلام به عیادت«صعصعة بن صوحان» (که از یاران ویژهی آن حضرت بود) رفت،و چون خواستبرخیزد فرمود:«ای صعصعه!از اینکه به عیادت تو آمدهام به برادران خود افتخار مکن-عیادت من باعث نشود که خود را از آنان برتر بدانی-از خدا بترس و پرهیزگار باش،برای خدا تواضع و فروتنی کن خدا ترا رفعت میبخشد» [11]امام علیه السلام با این عمل و سخن خویش هشدار داده است که هیچ عاملی جای خود سازی و تربیت نفس و عمل صالح را نمیگیرد،و به هیچ امتیازی نباید مغرور شد،حتی نزدیکی به امام و عنایت و لطف آن بزرگوار نیز نباید وسیلهی فخر و مباهات و احساس برتری بر دیگران گردد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] گویا منظور روزهی پنجشنبه اول ماه و چهار شنبهی وسط ماه و پنجشنبهی آخر ماه است که پیشوایان معصوم فرمودهاند کسی که اضافه بر روزهی ماه مبارک رمضان در هر ماه این سه روز را روزه بگیرد مانند آنستکه همهی سال روزه باشد.
[2] اعلام الوری ص 314
[3] اعلام الوری ص 315
[4] کافی ج 6 ص 283
[5] مناقب ج 4 ص 362
[6] عیون اخبار الرضا ج 2 ص 174
[7] کافی ج 8 ص 230
[8] کافی ج 6 ص 298
[9] مناقب ج 4 ص 360
[10] کافی ج 5 ص 288
[11] معجم رجال الحدیث ج 2 ص 237- رجال کشی ص 588