تعداد بازدید : 4539864
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
زیبایی، جمال و انسجام، منطق و سنت پر ماجرایی است در روزگار ما و گذشتگان ما، در سراسر تاریخ؛ اما نه آنقدر، که حق آن ادا شده باشد و به مختصات حقیقی آن واصل شده باشند. اهمیت پرداخت زیبایی شناسانه و دقیقتر بگویم جمال محورانه موضوعات و وقایع عالم، به حدی است که شریفترین و کاملترین برنامه زندگانی بشر و عصاره تعالیم پیامبران، یعنی قرآن کریم، خود را راوی «احسن القصص» میداند و این «حُسن»، همان درک زلال و روحانی اسماء و تجلیات آنهاست در عالم، از جانب عمقجان و فطرت آسمانی انسان کامل که پیش از آن، به «عَلمَ آدمَ الاسماء و کلها» نائل گردیده بود ...
... بگذریم؛ تمام مشکلات! از آنجا آغاز شد که ما خواستیم، جسارتا، حقیقت و ماهیت الهی و انسانی ترین انقلاب دوران معاصر را نه به جهان در بحران غلتیدمان (که سنگ بزرگ نشان نزدن است)، بلکه به فرزندان زنان و مردان پنجاه و هفت! نشان دهیم، با رعایت صداقت و عدالت و انصاف و البته عالمانه بودن! و البته دور از انصاف است که حجم انبوه تلاشها و مرارتهای فعالان عرصه تاریخ و فرهنگ انقلاب اسلامی را به هیچ انگاریم و خود را تنها ناجی بحر عمیقی بدانیم که مدعیان را بهرهای و قائلان را نصیبی از آن نبوده و نیست.
مهمترین «ماقال» این سیاهه آنست که دو طوفان پر سرعت و سهمگین، از دو مبدا، اما به یک جهت، در زمانه ما در حال حرکتند که سایر توجهات و نگاههای خرد و درشت بیداران این عرصه را به کانونی مرکزی، هدایت کردهاند:
اول، تغییر و تحول محسوسی که در روحیات، علایق و سلایق مخاطبان امروز «انقلاب نویسان»! پیش آمده و این ادعا، نه از جنس سرفههای روشنفکرانه در باب «گسست ایدئولوژیک» و مشکلات نسلی بین انقلاب و نسل سوم است که نگارنده، به سطحی بودن این نگاهها، خود شاهد و مشهود است. نسل جوان و نوجوان جامعه ما، به رسم هر نسل دیگری، از ظن خود، یار ما میشود و این نه عامل افتراق، بلکه پل تفاهم ما با اوست، اگر فهم و توان عبور از این پل را داشته باشیم. به هزار و یک دلیل که لااقل در این نوبت نمیتوان به آنها پرداخت، مخاطبان اصلی ما (پیش فرض آنکه که جوانان هستند) به شدت تشنه پیام صدقی هستند که از رهاورد فطرت به جان و کامشان ریخته شود و بدانیم و بدانید که همین تشنگی و عطش هم، آموزه اساسی نهضت حضرت روحالله (ره) است در طلیعه قرن بیست و یکم. ـ آب کم جو تشنگی آور به دست ـ
ثانی آنکه، بیان هنرمندانه، ظریف، روایی و مبتکرانه ابعاد گوناگون فرهنگ انقلاب اسلامی با کلید واژههایی چون «مبارزه و معنویت، آزادگی و عدالت، ایثار و شجاعت و حقجویی، عرفان و شهادت» نه صرفا یک تاکتیک، بلکه باید استراتژی اساسی ما در دفاع فرهنگی و صدور انقلاب باشد که به جرأت میتوان گفت در دو سه دهه پس از انقلاب به شدت مغفول واقع شده است.
ظرفیتهای ناشناخته هنر و ادبیات متعلق به انقلاب اسلامی (در یک نگاه عام) برای انعکاس و تعالی حقیقتهای ناب و دوست داشتنی این رستاخیز تاریخی، آنقدر متعدد و عمیق است که اگر حتی بر محور یک مصداقش هم تمرکز و تأملی رخ دهد، کافی است تا جریانی بزرگ در فرهنگ کشور و حتی تحولات فرهنگی عصر ما، ایجاد نماید. البته این ضرورت از همان سالهای پس از پذیرش قطعنامه، متأثر از یاد و اندوه و حسرت دوران عطف مبارزه ـبه صورت پراکنده در نهادهایی انقلابی چون سپاه پاسداران، جهادسازندگی، بنیاد جانبازان، ستاد آزادگان، بنیاد شهید، کنگره سرداران و اخیرا هم مرکز اسناد انقلاب اسلامی و بیش از همه حوزه هنری، کشف و دریافت شده اما تا اتخاذ موضعی هماهنگ و ارادهای جدی مبنی بر بهرهبرداری از ظرفیت پنهان و پیدای فرهنگ انقلاب اسلامی، هم در قالب بیان ادبی و هنری و هم اصل هنر و ادبیات انقلابی، راه دشواری پیش روست که جز با همت و درایت اهل این خانه، طی نمیشود.
رهبر معظم انقلاب نیز، چندی پیش (31/6/84) در بیاناتی دقیقا این دو زاویه مهم را مورد تأکید قرار دادند: اصل ماندگار کردن ماجراهای سرنوشتساز تاریخ بشر که بستر تحقق سنتهای الهی هستند و «شرط بیان هنری». ایشان به زیبایی فرمودند:
«جنگ حقیقتا آینهی تمام نمای ظرفیتهای ملت ایران بود. با کاری که شما دارید انجام میدهید، این را میتوانید ماندگار کنید میتوانید به ذهنهای مردم منعکس کنید، کار بسیار بزرگ و مهی است»
دو رویکرد عمده را میتوان در هنر و ادبیات انقلاب جستجو کرد؛ رویکرد پژوهشی و رویکرد تألیفی:
1. رویکرد پژوهشی – تحقیقاتی: این گرایش، سعی دارد تا با بهرهگیری از اسلوبها و روش های مرسوم پژوهشی (کتابخانهای، مصاحبه، سندی و ...) به کالبد شکافی زمینهها، سطوح، مقاطع، ادوار و اطوار و جریانهای موجود در هنر و ادبیات انقلاب اسلامی بپردازد که در این راه ناچار است تحلیل و چارچوبی منسجم از سوابق و عملکرد حوزه ادبیات و هنر در سالهای پیش و پس از انقلاب ارائه دهد. طبیعی است که موضوعات اصلی مد نظر در این رویکرد، شعر، ادبیات انسانی، ادبیات آیینی، رمان، سینما، تأتر، عکاسی و هنرهای تجسمی و انقلاب اسلامی میباشد. بعنوان مثال از سؤالات مطرح در این رویکرد میتوان به «چیستی شعر سیاسی – مذهبی و تفاوت آن با شعر سیاسی یا شعر مذهبی» ونیز «چگونگی پیدایش ژانر سینمای انقلاب و انقلاب اسلامی در جهان» و ... اشاره کرد. بهرحال تحقیق در این حوزه، ورطه کنجکاوی، پرسشگری و تفحص در لایههای ناشناخته و ناگفته میراث گرانبهایی است که از لسان و قلم و فکر و آفرینش و دلدادگان و متأثران از انقلاب اسلامی و حضرت امام (ره)، در چند دهه گذشته، بدر آمده است.
2. رویکرد تولیدی – تألیفی: منظور، تأمین محتوای ادبی یا هنری، حول موضوعات و مفاهیم انقلاب اسلامی است و مراد، القاء و درونی کردن این مفاهیم در جامعه فرهنگی کشور میباشد. اما گذشته از این مراد و منظور باید اعتراف کرد که کمترین اهتمام و تأکید مجموعه «ستاد» و «صف» فرهنگ سازی کشور به این دغدغه مهم اختصاص داده شده. برای همراهی با این عقیده، کافی است زحمت بکشید و سری به پیشخوان کتاب فروشیهای مطرح در شهرهای بزرگ خصوصا تهران بزنید. به جرأت میتوان گفت اثری از کارهایی با این موضوع حیاتی، نخواهید یافت.
دی شیخ دور شهر همی با چراغ گشت
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست!!
این رویکرد در ادبیات و هنر انقلاب، خود به دو شاخه مجزا، تفکیک میشود:
1-1 نگاه و پرداخت مستقیم: که شامل داستان، شعر، هنرهای تصویری و تجسمی و ... میباشد.
ترغیب، زمینه سازی، انتشار و توزیع شایسته، عالمانه و زمان شناسانه آثاری که در این مجموعهها خلق میشوند، امانتی بس سنگین بر عهده نخبگان و مدیران فرهنگی جامعه ماست. این آثار هم میتواند حقایق، زیباییها و ارزش های ماندگار انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را مطمح نظر قرار دهد و هم میتواند با درک صحیح و جامع شرایط متحول فرهنگ کشور، واقعیات و دغدغههای انقلاب را در کانون آفرینش و ابداع زیباشناسانه خود قرار دهد و هم میتواند با درک صحیح و جامع شرایط متحول فرهنگ کشور، واقعیات و دغدغههای انقلاب را در کانون آفرینش و ابداع زیباشناسانه خود قرار دهد.
زیر موضوعاتی نظیر عدالت، معنویت، مبارزه با استعمار نوین مستکبران، فقر و فساد و تبعیض، آسیبهای اجتماعی و فرهنگی، نهضت جهانی اسلام، صدور انقلاب، انتفاضه و ... ناب ترین مفاهیمی است که در شرایط امروز جامعه و جهان ما، مخاطبان شیفته و تشنه کامی را سیراب میسازد و از هر سلاح گرم و قدرت سردی، کارسازتر خواهد بود؛ بشرط آنکه ابتدا، ما به خود آییم و بجای پشت پا زدن به میراث بومی، کمی با خود مهربانتر باشیم!
بقول مهدی سیار :
انگار شاعران جهان راست گفتهاند
یک قصه بیش نیست سرانجام عاشقی
طوفان شروع میشود آن دم که یک نسیم
در رهگذار خویش ببیند شقایقی
1- 2 نگاه و پرداخت غیر مستقیم: در این نگاه بیش از هر چیز یک ایده و شیوه ادبی و هنری بکار گرفته میشود تا همان حرف های بزرگی که شاید نتوانستهایم از رهاورد سال ها گفتن و شنیدن و ده ها کتاب و مقاله و همایش ... باورمند سازیم را، سادهتر، اما زیباتر از گذشته در اختیار مخاطب قرار دهیم. در این زمره میتوان به موضوعاتی از قبیل: خاطرات (شخصیت های مبارز، رزمندگان، رهبران انقلاب و ... )، زندگینامه روایی (شهدا و علما)، وقایع نگاری (نقاط عطف تاریخ انقلاب) و تاریخ نگاری (خصوصا در باب حیات و سرنوشت مخالفان اندیشه و عمل انقلاب اسلامی در پیش و پس از پیروزی) و ... اشاره کرد.
در بخش های دیگر، با تفصیل بیشتر ظرفیت های پنهان اما شگرف موجود در هر یک از این موضوعات، برای توسعه و ترویج فرهنگ انقلاب اسلامی در جامعه کنونی، خصوصا جوان را بر خواهیم شمرد.
اصلی ترین موضوعات کاری، برای آنان که در این فضا به سر میبرند، همان مفاهیم بنیادین انقلاب اسلامی میباشد؛ مفاهیمی که تنها صدای رسا و ماندگار این انقلاب و ممیزه اصلی آن از دیگر تحولات و اتفاقات سیاسی و اجتماعی ایران و جهان، میباشد. منظور از مفاهیم بنیادین انقلاب اسلامی همان معانی و پیامهای عمیق نهفته در تفکر شیعی است که در صورت و نه سیرت، مورد تطبیق و هم آواسازی با شرایط و بحران های دوران ما قرار گرفت و با اولین جرقههای نهضت امام خمینی، احیاء گردید و چونان آتش، بر خرمن زمانه و روزگار ما، افکنده شد.
« عدالت، آزادی و استقلال از زنار بندگی غرب در فکر و فرهنگ و سیاست و اقتصاد، جنگ فقر و غنا، پیروزی فرهنگ مستضعفین بر مستکبرین، مهدویت و انتظار آماده گر، معنویت و عرفان در "صحنه "، اسلام ناب، اسلام آمریکایی، بسیج جهانی مستضعفین، نهضت جهانی اسلام در برابر مهاجمان ناخوانده و حاکمان خودکامه و مدعیان خود خوانده، صهیونیسم ستیزی، پیروزی خون بر شمشیر، شهادت عاشقانه در برابر مرگ جاهلانه، مقاومت و جهان آرمان گرایی و دهها موضوع و مفهوم ارزشمند دیگر، منظومهای را شکل میدهند که تنها در قامت آن میتوان نمایی از فرهنگ انقلاب اسلامی را به تماشا نشست. ویژگی اساسی این منظومه که صحیفه نور (بیانات و مواضع سیاسی ـ اجتماعی روزانه حضرت امام «ره» ) تنها صورت کتیبهای از آن میباشد، در آن است که اصلیترین اثرگذاری و ماندگارترین رابطه را با فطرت انسان معاصر برقرار میسازد؛ فطرتی که تنها متاع جهانی است که هنوز به طور کامل زیر چکمههای فرهنگ مادی، ضایع نگشته و فراموش نشده است. فطرت، زبان بشر آخرالزمان است و جز آن هیچ زبان دیگری را یارای آن نیست تا پیامی از آن سوی جبهه حقیقت را به این سوی دنیای یخ زده کنونی، بیاورد. پس فطرت، اردوگاه خداجویانه تاریخ بلکه ولادتگاه آنهاست و «فطرتالله التی فطرالناس علیها» شاهدی است از قرآن بر این مدعا.
بررسی جداگانه و عمیق این مفاهیم و چگونگی نسبتی که با انقلاب اسلامی برقرار کرده و میکنند مد نظر ما نیست؛ اما هر کدام، از آنجا که بعدی از ابعاد موضوعی فرهنگ، هنر و ادب انقلاب اسلامی را سامان میدهند، بایستی مورد دقت و نظر قرار گیرد. البته این مفاهیم اگر به گفتمان مسلط و واژگان غالب نویسندگان و شاعران جامعه ما تبدیل شوند، نقش و جایگاه اصلی و عظیم خود را پیدا خواهد کرد (که مراد و آرزوی عظیم نگارنده نیز هست)!
از مفهوم عدالت و نقش آن در هنر و ادبیات انقلاب اسلامی آغاز میکنیم تا شاید این حسن افتتاح که در طول این مسیر که هنوز هم مختصات دقیقی از آن در ذهن نیست، شمع و چراغ و نوری باشد فرا رویمان.
عدالت، بلندترین کتاب تفکر شیعی است که البته نباید مفهوم عام آن را در دوران حاضر، در نظر گرفت. طبعا عدالت در فرهنگ انقلاب اسلامی، نه عدالت مارکس، نه عدالت راولز، نه عدالت لنین و نه عدالت مائو است؛ بلکه عدالت علوی است که در فرجام تاریخ، به عدالت مهدوی مختوم میگردد. عدالت، آنگونه که ما از نهجالبلاغه میفهمیم، «اعطاء کل ذی حق حقه» است و حق، نابترین مفهوم و پیام در اندیشه دینی است که انسان و جامعه را به مبدا و معادش که همان «کلمه الله» است وصل میکند. عدالت علوی چه در «طرف اجتماع داخلی» و «عرصه بینالمللی» (اگر حسب مفاهیم روز تقسیم کنند) و چه در «طرف امت» و «عرصه روابط امت اسلامی با خارج» (اگر حذف تعالیم قرآنی تقسیم کنیم) برنامه جامعه و نقشه علمی و عملی هر مصلح و انقلابی اصیل در تفکر شیعه است. در مورد انقلاب اسلامی ایران، اساسا این معنا و این مفهوم جان دیگری گرفت و پررنگتر از تاریخ گذشته خود، جانمایه «دغدغهها و شور و شعور مردمی» شد. اوضاع مشقت انگیز و شرایط ظالمانه حاکم بر دوران منحوس حکومتهای استبدادی و پادشاهی در ایران از یک سو و استضعاف، استعمار، استثمار و کینهتوزی قدرتهای جهانی در برابر جوامع ناآگاه مسلمان که بعد از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری عثمانی، شدت گرفته بود از سویی دیگر، زمینه را برای خارج شدن فریاد عدالت از گلوی بغضگرفته مسلمان ایرانی و غیر ایرانی فراهم نمود و باعث شد تا این فریاد، در رأس شناسههای عمومی این نهضت و حرکت در سطح جهان باشد؛ حرکتی که متأسی و متأثر از فرهنگ علوی و حسینی بود و امروز، با نام خمینی، در سراسر جهان، شناخته میشود. خلاصه آنکه امروز اگر در گوشهای از این جهان پر غوغا، صدایی، ندایی و یا حتی سکوتی، عدالت را میجوید، به نحوی از انحاء، تحت موجی از امواج متلاطم انقلاب اسلامی است که گوش دوران حاضر را از صوت انفجار خود، متأثر ساخته و پیام عدالت طلبی و حق گویی و حقجویی را بار دیگر برای بشر، به ارمغان آورده است. انقلاب ما، با صدای عدالت خویش، بار دیگر پیامبروار، انسانها را به قیام برای تحقق زندگی حقیقی و مبارزه برای جهانی پر معناتر، فرا میخواند. اساسا اصلیترین زاویه توجه هنر و ادبیات انقلاب به این مفهوم (عدالت) و دیگر مفاهیم انقلاب اسلامی هم بایستی «فرامکانی و فرازمانی بودن» آنها باشد. عدالت، دغدغه همه زمانها و همه ملتها، مسلمان و غیرمسلمان، غربی و شرقی، شمالی و جنوبی است؛ برای همین هم شعرای انقلاب و بخشی از آثار خود را به یک « فراخوان» عمومی اختصاص میدادند:
برخیز ای چاووش شهر عشق برخیز
غسل زیارت کن ز مهر عشق برخیز
بربند محمل را و برپا کن عمل را
آواز ده، آواز، عشاق حرم را
هرکس هوای کربلا دارد بیاید
هر کس به سر شور و نوا دارد بیاید
یا « قیصر امینپور» که میگوید:
از ره رسیدهایم
با قامتی به قصد شکستن
ما را سر شکستن بتهاست
لات و منات را که شکستیم
عزی دگر عزیز نمیماند ...