رژیم صهیونیستی که از بدو تأسیس در سال 1948 بر مبنای دکترین پیرامونی بن‌گوریون، درصدد برقرار رابطه و ایجاد اتحاد استراتژیک با ایران بود، در برهه‌های گوناگون زمانی تلاش نموده خود را به رژیم شاهنشاهی نزدیک نماید و البته دراین راه موفق به برقراری روابط مستحکم با شاه نیز شد. این روابط که تا سقوط حکومت پهلوی در سال 1357 ادامه داشت، ایران را به عنوان نخستین کشور مسلمانی که با اسرائیل روابط دیپلماتیک و اقتصادی برقرار کرده بود، معرفی می‌کرد.
در حد فاصل کودتای 28 مرداد 1332 تا انقلاب اسلامی، سران رژیم پهلوی و رژیم صهیونیستی بارها یکدیگر را ملاقات کردند و به توافقات مهمی نیز دست یافتند. بن‌گوریون، لوی اشکول، گلدامایر، اسحق رابین و مناخیم بگین از جمله رؤسای دولت اسرائیل بودند که با سفر به ایران درصدد گسترش روابط خود با رژیم پهلوی برآمدند. از سوی دیگر شاه نیز به سبب وابستگی به ایالات متحده، تحت توصیه‌های واشنگتن قرار داشت و از گسترش روابط با اسرائیل استقبال می‌کرد.
با توجه به اینکه روابط شاه و رژیم صهیونیستی یکی از علل مخالفت عمومی مردم با رژیم پهلوی بود، در نوشتارحاضر ضمن مرور اجمالی بر روابط رژیم پهلوی و رژیم صهیونیستی از بدو تأسیس دولت اسرائیل، به بررسی همکاری‌‌های امنیتی ـ نظامی و اقتصادی ـ نفتی طرفین خواهیم پرداخت و در نهایت با تأثیر انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی (ره) بر روابط فوق، بحث حاضر را خاتمه خواهیم بخشید.
ایران و اسرائیل: شناسایی دو فاکتو
از هنگام تأسیس دولت صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی فلسطین در سال 1327 تا سال 1357 که انقلاب اسلامی در ایران روی داد، همواره مسئله‌ی شناسایی اسرائیل از سوی ایران محل مناقشه بود. چگونگی شناسایی و بحث‌های مربوط به دوفاکتو1 بودن شناسایی، از جمله مسائلی بودند که هم روابط منطقه‌ای ایران با اعراب و هم تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران را تحت‌الشعاع خود قرار داده بود.
نخستین کوشش‌های رژیم پهلوی برای ایجاد روابط با صهیونیست‌ها، دو سال پس از تشکیل رژیم صهیونیستی در تاریخ 6 مارس 1950 (13 اسفند 1328) آغاز شد. در بدو امر رژیم پهلوی اقدام به شناسایی دو فاکتو رژیم صهیونیستی نمود و آن را به رسمیت شناخت. این اقدام که در دولت محمد ساعد مراغه‌ای به وقوع پیوسته بود، با دایر نمودن سرکنسول‌گری ایران در بیت‌ المقدس اشغالی به سردی روابط ایران با جهان عرب انجامید. استدلال ساعد مراغه‌ای در به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی به وجود تعداد بسیاری از بازرگانان یهودی ایرانی تبار در فلسطین و الزام دولت جهت حفظ حقوق آنان باز می‌گشت. این استدلال که به هیچ وجه اعراب را قانع نمی‌ساخت، با آغاز به کار دولت مصدق در 16 تیر 1330 به کلی منتفی گردید و دولت مصدق تصمیم به تعطیلی کنسولگری ایران در بیت‌المقدس گرفت.
در جلسه 16 تیر 1330 مجلس شورای ملی، دکتر حسین فاطمی که در آن هنگام به عنوان معاون نخست‌وزیر فعالیت می‌کرد، در پاسخ به سؤال یکی از نمایندگان که در خصوص شناسایی اسرائیل از وی خواستار توضیحاتی شده بود، اعلام کرد که «دولت ایران دیروز تصمیم خودش را اجرا کرد و کنسولگری که در بیت‌المقدس بود را منحل کرد و رسیدگی به کار آنجا را به عمان محول نمود. از طرفی دولت مصمم نیست که راجع به شناسایی رسمی دولت اسرائیل اقدام دیگری بکندو نماینده‌ای هم از اسرائیل قبول نکرده و نخواهد کرد.» 2
بر این مبنا دکتر مصدق هنگام سفر به قاهره در سال 1951 (1330) شناسایی ایران از اسرائیل را پس گرفت. این اقدام که با استقبال اعراب رو به رو گردید، با سقوط دولت ملی دکتر مصدق و وقوع کودتای انگلیسی ـ امریکایی 28 مرداد 1332 به فراموشی سپرده شد. چرا که شاه در 23 ژوئیه 1960 (مرداد 1339) طی یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که دولت ایران از 15 مارس 1950 (24 اسفند 1328)، رژیم اسرائیل را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخته و در دوره نخست‌وزیری مصدق اقدامی رسمی و دیپلماتیک برای قطع روابط طرفین صورت نگرفته است. بنابراین از آن زمان تاکنون هیچ تحولی در روابط دو کشور پدید نیامده است.
علیرغم آنکه شاه از عدم تحول در روابط دو جانبه تهران و تل‌آویو خبر می‌داد، ملاقاتهای پنهانی میان مقامات سیاسی، امنیتی و اقتصادی دو کشور در تهران و تل‌آویو جریان داشت و به بازگشایی سفارت‌خانه‌های دو کشور منجر گردید. در سال 1958 (1337) سفارت ایران در اسرائیل تحت پوشش سفارت سوئیس گشایش یافت و اسرائیل نیز در تهران سفارتخانه خود را دائر نمود. از این پس مناسبات دو جانبه‌ی شاه و صهیونیست‌ها در عرصه‌های امنیتی و اقتصادی گسترش یافت. بدین ترتیب رژیم پهلوی نه تنها به شناسایی مجدد اسرائیل مبادرت نمود، ‌بلکه روابط خود با رژیم صهیونیستی را تا حد همکاری‌های استراتژیک نیز ارتقاء بخشید.
روابط استراتژیک ایران و اسرائیل به دنبال دکترین آیزنهاور آغاز شد که طی آن رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا خواستار فعال شدن سیاست امریکا در مناطق گوناگون جهان به ویژه خاورمیانه به منظور جلوگیری از گسترش کمونیسم شده بود. آیزنهاور که بر نقش استراتژیک ایران در حفظ ثبات منطقه و ضرورت همکاری و همزیستی دو کشور تأکید کرده بود، جلوگیری از گسترش و نفوذ شوروی، دست‌یابی به ذخایر نفت منطقه و امنیت رژیم صهیونیستی را به عنوان سه هدف عمده واشنگتن از توسعه روابط با ایران قرار داده بود.
در این راستا ایالات متحده از یک سو به تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت ایران مبادرت ورزید و خواستار همکاری‌های امنیتی میان ایران و اسرائیل شد و از سوی دیگر نیاز روز‌افزون اسرائیل به نفت را رفع نمود. این اقدام در شرایطی صورت گرفت که قطع ارسال نفت شوروی به اسرائیل در پی حمله رژیم صهیونیستی به مصر، ایران را به عنوان تنها کشور جایگزین نفت شوروی درآورده بود. 3
از این رو الزامات بین‌المللی و منطقه‌ای نقش مهمی را در گسترش روابط دو جانبه رژیم پهلوی و رژیم صهیونیستی ایفا نمودند. بر این مبنا مهمترین بخش همکاری‌های دو جانبه شاه و صهیونیست‌ها در مسائل نظامی ـ امنیتی از یک سو و مسائل اقتصادی ـ نفتی از سوی دیگر تبلور یافت.

همکاری‌های امنیتی ـ نظامی
در محور همکاری‌های امنیتی، دو رژیم با ایجاد نوعی اتحاد به ترسیم دشمنان مشترک پرداختند و در این بین اعراب و اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان دشمنان مشترک مشخص نمودند، تا مقابله با آنها به نقطه‌ی اشتراکی جهت گسترش همکاری‌های دو جانبه مبدل گردد.
رژیم صهیونیستی از یک سو درصدد خروج از محاصره سیاسی منطقه‌ای و برقراری رابطه با دیگر کشورها بود، از سوی دیگر تلاش می‌کرد براساس دکترین پیرامونی بن‌گوریون، کشورهای عربی را در محاصره کشورهای غیر عربی نظیر ایران و ترکیه قرار دهد و در این بین روابط با تهران به جهت وجود منابع غنی نفتی در ایران از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود.
در طرف مقابل، رژیم پهلوی نیز به سبب دشمنی اعراب، به ویژه تنش‌هایی که با مصر در دوران جمال عبدالناصر و عراق پس از کودتای 1958 بوجود آمده بود، درصددبود با برقراری رابطه با دشمن اصلی کشورهای عربی، امنیت خویش را تضمین نماید. از این رو در اواسط دهه 50 و اوایل دهه 60 میلادی در سایه بروز اختلاف میان شاه و جمال عبدالناصر، مناسبات ایران و اسرائیل بیش از پیش تقویت گردید. در این اثنا شاه از هیچ کوششی برای در تنگنا قرار دادن ناصر فروگذار نکرد. رژیم پهلوی به منظور ایجاد مانع بر سر راه ناصر به ارسال اسلحه برای نیروهای یمن از طریق عربستان سعودی پرداخت. این تسلیحات که از سوی صهیونیست‌ها به شاه داده می‌شد، باعث شد که برخی چنین تصور نمایند که ایران به شکل قطعی، اسرائیل را به رسمیت شناخته است. 4
همکاری‌های گسترده میان موساد و ساواک مقوله‌ی دیگری بود که هم می‌توانست امنیت داخلی ایران را برای رژیم پهلوی تضمین نماید و هم در راستای سیاست‌های ضدکمونیسم امریکا و اسرائیل گام بردارد. علاوه بر این ساواک به عنوان دست آویزی برای امریکا و اسرائیل درآمده بود تا از این طریق دامنه نفوذ خود را در ایران گسترش بخشند. امریکایی‌ها که برای تثبیت و تحکیم موقعیت خود در منطقه، ناگزیر به ایجاد و سازماندهی نظام اطلاعاتی و امنیتی کشورهای هم پیمان خود بودند، در وهله‌ی نخست در ایران به ایجاد دستگاه ضد اطلاعات ارتش و سپس به تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور پرداختند تا بدین ترتیب ساواک هم به کنترل فعالیت‌های مخرب ضد شاهی بپردازدو هم به ابزاری دردست امریکا جهت تسلط کامل بر ایران مبدل گردد.
بنابر اهداف فوق، مجلس شورای ملی در اسفند 1335 به تصویب طرح و قانون تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)پرداخت. ارتشبد حسین فردوست ضمن تقسیم تاریخ فعالیت‌های ساواک به چهار دوره، همکاری‌های ساواک و موساد را به دوره دوم نسبت می‌دهد. این دوره که با ریاست پاکروان و حضور خود فردوست در ساواک آغاز می‌شود، ‌شاهد مرخصی محترمانه هیئت مستشاری سازمان امنیت امریکا (سیا) ـ که بلافاصله پس از تشکیل ساواک، تعلیم نیروهای اطلاعاتی ایران را آغاز کرده بودند ـ و حضور مربیان و اساتید اسرائیلی است.
به این ترتیب، در واپسین سال‌های دهه 1330 و اوایل دهه 1340، ساواک و موساد ارتباط بسیار نزدیک و دوستانه‌ای با یکدیگر برقرار کردند و همکاری مشترک طرفین در امور امنیتی ـ اطلاعاتی و جاسوسی روندی شتابان و فراگیر یافت. به طوری که پس از روابط امنیتی با امریکا‌، روابط ایران و اسرائیل مهمترین بخش رابطه‌ی شاه با بیگانگان را تشکیل می‌‌داد. 5
بدین ترتیب از سال 1960 (1339) رابطه نزدیک و مستقیم بین ساواک و موساد برقرار گردید و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل جایگزین سیا و اینتلیجنس سرویس انگلستان در ایران شد. از این پس تأمین نیازهای اطلاعاتی و امنیتی ایران بر عهده‌ی اسرائیل گذاشته شد و ساواک ناگزیر شد برای استفاده و بهره‌برداری از تجهیزات مورد نظر، میزان حضور و نفوذ متخصصان اسرائیلی در ایران را افزایش دهد. مسائل فوق باعث وابستگی ابزاری ساواک به موساد و حضور گسترده‌تر صهیونیست‌ها در ایران می‌شد. 6
در این اثنا میزان مبادلات و معاملات نظامی ـ تسلیحاتی نیز روز به روز افزایش می‌یافت و اسرائیل به تسلیح شاه ایران مبادرت ورزید. در 10 آذر 1345 قراردادی بالغ بر 3 میلیون دلار میان ایران و اسرائیل در مورد تعمیر 35 فروند هواپیمای جت جنگنده اف 86 ایران منعقد شد. در قرارداد دیگری به مبلغ 3 میلیون دلار که ارتشبد حسن طوفانیان به نمایندگی از ایران امضا کرد، طرفین درباره فروش خمپاره اندازهای سنگین 120 و 160 میلی‌متری به توافقات مهمی دست یافتند که موجبات ارتقاء همکاری‌‌های نظامی را بیش از پیش فراهم ساخت. 7

همکاری‌های اقتصادی ـ نفتی
در محور همکاری‌های اقتصادی نیز روابط دو کشور حائز اهمیت بوده و حوزه‌های گسترده‌ای نظیر صادرات نفت، کشاورزی و معاملات گوناگون دیگر را در برابر می‌گرفت و سرمایه‌داران اسرائیلی در تعدادی از بانک‌های مختلط و شرکت‌های تولیدی و خدماتی ایران سرمایه‌گذاری کرده بودند. 8
در نظر صهیونیست‌ها، ایران به عنوان یکی از غنی‌ترین کشورهای نفت خیز جهان، در شمار حامیان بلوک غرب قرار داشت و می‌توانست منبع اصلی صادرات نفت به اسرائیل به شمار آید. از این رو در شرایطی که رژیم صهیونیستی از سوی کشورهای نفت خیز عربی در تحریم کامل قرار داشت، صادرات نفت ایران به اسرائیل به صورت امری حیاتی برای تل‌آویو درآمده بود؛ به طوری که طی دو جنگ 1967 و 1973، شاه به عنوان عمده‌ترین تأمین کننده نفت اسرائیل به یاری صهیونیست‌ها شتافت و اگر شاه حمایت نفتی خود را از صهیونیست‌ها قطع می‌کرد، به احتمال فراوان نتیجه‌ی دیگری در جنگ‌ها رقم می‌خورد. به هر روی آمار و ارقام نشان می‌دهد که حکومت پهلوی طی دو جنگ 1967 و 1973 بیش از 90 درصد احتیاجات نفتی اسرائیلی را تأمین کرده است.
معاملات نفتی شاه و صهیونیست‌ها در تابستان 1957 با امضای قراردادی میان ایران و اسرائیل آغاز شد که به موجب آن نفت ایران به بهای بشکه‌ای 30/1 دلار به اسرائیل فروخته می‌شد. در همین سال لوله‌ی نفتی 8 اینچی میان بندر ایلات و بئرشبع احداث شد تا از این طریق نفت ایران به وسیله‌ی کامیون‌های نفت‌کش به پالایشگاه حیفا حمل گردد. لوله‌ی مزبور که ظرف یکصد روز ساخته شده بود در سال 1960 با هزینه‌ای بالغ بر 18 میلیون دلار تکمیل شد و میزان صادرات نفت ایران به اسرائیل را دو برابر کرد. 9
در سال 1344 نیز طبق توافق طرفین، خط لوله‌ی دیگری با هزینه‌ی 110 میلیون دلار احداث شد که نفت ایران را از ایلات به اشکلون و از آنجا به اروپا می‌فرستاد. این خط لوله‌ی 32 اینچی در 1969 (آذر 1348) تکمیل شد و در فوریه 1970 (بهمن 1348)، به انتقال 10 میلیون تن نفت ایران پرداخت. بدین ترتیب شاه که در 13 خرداد 1348 به طور علنی و رسمی، حق موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخته بود، خبر بهبود روابط خود با دولت یهود را با تأمین نفت اسرائیل عملی ساخت. 10
در شرایطی که در دهه 1970 میلادی، کشورهای عرب مرتب به شاه فشار می‌آوردند که از فروش نفت به اسرائیل خودداری کند و از نفوذ خود در واشنگتن برای تعدیل موضع اسرائیل در قبال جهان عرب استفاده نماید، شاه همچنان به سیاست‌های پیشین خود ادامه می‌داد و تمایلی به استفاده از نفت به عنوان وسیله فشار به اسرائیل نداشت.
در تابستان 1355 توافق دیگری بالغ بر 2/1 میلیارد دلار صورت گرفت که براساس مبادله‌ی نفت با اسلحه قرار داشت. در این معاملات که شامل طرح‌هایی نظیر تولید موشک‌های زمین به زمین دارای برد 450 کیلومتر حامل کلاهک‌های غیر اتمی 350 پوندی نیز بود، ایران معادل 250 میلیون دلار نفت به عنوان پیش پرداخت به اسرائیل داد.11
شاه همچنین درصدد بود که در طرح‌های کشاورزی و صنعتی خویش از تجارب صهیونیست‌ها استفاده نماید. سرزمین‌های اشغالی فلسطین که از نظر آب و هوا و پستی و بلندی متفاوت و متنوع می‌باشد، علاوه بر تپه‌ها و کوه‌های متعدد در نواحی شمالی، دارای بیابانهای خشکی نیز در جنوب است. از این رو کارشناسان کشاورزی اسرائیل به علت کمبود آب، تلاش‌های گسترده‌ای جهت سرسبز ساختن نواحی بایر و بیابان‌زدائی کردند و به دستاوردهای بزرگی نیز نائل گردیدند.
این فعالیت‌ها که شامل شیوه‌های جدید ‌آبیاری قطره‌ای و کشاورزی با آب شور می‌شد، مورد توجه شاه قرار گرفت .و شاه اعتقاد پیدا کرد که کامیابی اسرائیل در تبدیل سرزمین لم یزرع انباشته از شن به زمین حاصلخیز کشاورزی، موفقیت بزرگی است که برای حل مشکلات کشاورزی ایران نیز مثمر ثمر خواهد بود. از این رو اسرائیلی‌ها به اجرای طرح‌های گوناگون کشاورزی در ایران پرداختند. یکی از بزرگ‌ترین نمونه‌های این قبیل همکاری‌ها را می‌توان در طرح کشت و صنعت قزوین مشاهده نمود که صهیونیست‌ها نقش فعالی در راه‌اندازی و اداره آن بر عهده داشتند.
در میان همکاری‌های نظامی، امنیتی و اقتصادی، دولت پهلوی اجازه فعالیت به آژانس یهود که سازمان جهانی یهودی‌ها به شمار می‌آید را نیز صادر نمود تا این آژانس که مهاجرت یهودیان به اسرائیل را سرعت می‌بخشید، در تهران نیز دفتر نمایندگی داشته باشد. «میر عزری» که از مسئولان کار تسهیل مهاجرت و گذار یهودیان از ایران بود و بعد از تأسیس رژیم صهیونیستی، سال‌ها به عنوان سفیر اسرائیل در تهران خدمت می‌کرد، گرایش‌های صهیونیستی شاه و فعالیت‌های صهیونیست‌ها در ایران را چنین شرح می‌دهد: «از آنجا که شاه مردم دوست ایران به یهودیان مهری فراوان داشت، دستگاه لشکری و کشوری از هیچ گونه یاری به پناهندگان برای رسیدن به سرزمین اسرائیل خودداری نمی‌‌کرد. دستگاه‌های اداری، گذرنامه، پلیس و گمرک نیز در دادن گواهی‌‌ها، روادیدها و پروانه‌ها دست و دل باز بودند.» 12 در واقع خاطرات معیر عزری، بیانگر اعترافات مقامات اسرائیلی در مورد گرایش‌های صهیونیستی شاه و سهولت فعالیت صهیونیست‌ها در ایران می باشد. طی این سال‌ها روابط شاه و صهیونیست‌ها چنان گرم بود که هنگام وقوع انقلاب، بیش از 1500 خانواده اسرائیلی در ایران زندگی می‌کردند.

انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی (ره)
وقوع انقلاب اسلامی، مناسبات آشکار و پنهان شاه و صهیونیست‌ها را دگرگون کرد. صهیونیست‌ها که در جریان انقلاب اسلامی، خود را بزرگترین بازنده می‌دیدند، علناً خواستار اعمال خشونت و کشتار مردم از سوی رژیم پهلوی شدندو به تکرار وقایعی نظیر کشتار 17 شهریور می‌اندیشیدند. در واقع دلیل اصلی حمایت‌های بی‌دریغ رژیم صهیونیستی از رژیم پهلوی به وابستگی‌های متقابل این دو رژیم باز می‌گشت. همین امر سبب می‌شد که رژیم صهیونیستی منافع عالیه خود را در ایران و به تبع آن در سراسر منطقه در خطر ببیند و برای مقابله با آن به هر عملی دست یازد.
اسرائیلی‌ها که برای حفظ تاج و تخت شاه از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کردند، در عرصه‌ی نظامی، سیاسی و تبلیغاتی به جنگ روانی دامن زدند و با به کار گماشتن کارشناسان و متخصصان رسانه‌های وابسته، به تبلیغ علیه انقلابیون و حمایت علنی از رژیم پهلوی پرداختند. آنها تلاش‌های گسترده‌ای جهت معرفی انقلاب اسلامی به عنوان تحرکات عناصر چپ‌گرا و نیروهای افراطی مذهبی کردند؛ با این حال آنها غافل از آن بودند که طوفان انقلاب را با سرکوب و تبلیغ نمی‌توان مهار کرد.
در این بین امام خمینی (ره) با آگاهی و بینش منحصر به فرد خویش،‌ به کرات وابستگی‌های شاه به صهیونیست‌ها و خطرات ناشی از این رابطه را گوشزد نموده بود. امام خمینی (ره) از هنگام تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در 16 مهر 1341 که به طرح شروطی نظیر حذف قید اسلام از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب شوندگان و انجام مراسم تحلیف با هر کتاب آسمانی به جای قرآن پرداخته بود؛ این لایحه را رویارویی علنی و جسورانه نظام حاکم با اسلام و قانون اساسی و عامل جدی تهدید استقلال مملکت و قرار دادن آن در معرض قبضه صهیونیست‌ها13 تعبیر کردو از اینر و به آگاه ساختن مردم از محتوای لایحه و مخالفت با آن پرداخت.
امام خمینی (ره) که پیام رهایی عاشورا و مکتب شهادت امام حسین (ع) را الگوی حرکتی خویش قرار داده بود، ماه محرم را بهترین فرصت برای افشای دشمن و دفاع از کیان اسلام تشخیص داد و پیش از قیام پانزده خرداد طی اطلاعیه‌ای خطاب به عموم مبلغان، خطبا و هیئت‌های عزاداری اعلام کرد که «به تذکرات ضد دینی رژیم وقعی ننهاده و .... خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید.» «امروز به من خبر دادند که عده‌ای از وعاظ و خطبای تهران را برده‌اند سازمان امنیت و تهدید کرده‌اند از سه موضوع حرف نزنند؛ از شاه بدگویی نکنند؛ به اسرائیل حمله نکنند و نگویند اسلام در خطر است... تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر ما نگوییم اسلام در خطر است،‌ آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است، آیا این طور نیست و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می‌گوید از شاه صحبت نکنید. آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟»14
امام خمینی (ره) که از همان سال‌های آغازین مبارزه خود بر علیه رژیم پهلوی به توصیف خطری که از سوی اسرائیل در منطقه مشاهده می‌شد، پرداخته بود، با روشنگری خویش خواهان ایستادگی در برابر اسرائیل نیز شده بود. «آقایان باید توجه فرمایند که بسیاری از پست‌های حساس به دست این فرقه (بهایی‌ها) است که حقیقتاً عمال اسرائیل هستند. خطر اسرائیل برای اسلام و ایران بسیار نزدیک است و پیمان با اسرائیل در مقابل دول اسلامی یا بسته شده یا می‌شود. لازم است علمای اعلام و خطبای محترم، سایر طبقات را آگاه فرمایند که در موقعش بتوانیم جلوگیری کنیم. امروز روزی نیست که به سیره سلف صالح بتوان رفتار کرد، با سکوت و کناره‌گیری همه چیز را از دست خواهیم داد.» 15
مخالفت صریح امام خمینی (ره) با اسرائیل به حدی قدرتمندانه بود که شاه حتی پس از سرکوب قیام 15 خرداد نیز از گسترش مناسبات رسمی و علنی میان ایران و اسرائیل سر باز زد و طی نامه‌ای به بن‌گوریون نخست‌وزیر اسرائیل، علت اصلی عمل خود را مخالفت جدی روحانیون ذکر کرد.
امام خمینی (ره) که در دهه 1940 هیچ واقعه‌ای را به اندازه مبارزه مستقیم علیه کاپیتولاسیون و توسعه نقش اسرائیل با اهمیت تلقی نمی‌کرد، آنچنان پیوند میان شاه و صهیونیست‌ها را قوی می‌پنداشت که سقوط یکی را زمینه‌ساز اضمحلال دیگری می‌دانست. به عنوان نمونه امام خمینی (ره) در نکوهش جشن‌های دو هزار و پانصدساله شاهنشاهی، پیامی با همین مضمون صادر نموده است: «اینجانب کراراً خطر اسرائیل و عمال آن را که در رأس آنها شاه ایران است گوشزد کرده‌ام، ملت اسلام تا این جرثومه فساد را از بن نکنند روی خوش نمی‌بینند و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین (پهلوی) است روی آزادی نخواهد دید.»
نکوهش‌های امام خمینی (ره) نسبت به رژیم صهیونیستی تنها به پیوندهای عمیق رژیم پهلوی با صهیونیست‌ها ختم نمی‌شد و امام (ره) حمایت از فلسطینی‌ها را نیز در زمره اهداف والای خود قرار داده بود. «من از سالهای بسیار طولانی شاید بیست سال قبل، نسبت به فلسطین و نسبت به اسرائیل نظرهای خود را کراراً گفته‌ام و حالا هم می‌گویم، ما اسرائیل را محکوم می‌کنیم، اسرائیل غاصب و در محلی که آمده است به طور غصب آمده است و قدس باید نجات پیدا کند و اسرائیل را براند.» 16
از این رو آزادی قدس و تشکیل حکومت فلسطینی به مرکزیت بیت‌‌المقدس نیز از جمله آرمانهای حکومت اسلامی بود که توسط امام خمینی (ره) طراحی گردید. به همین جهت امام خمینی (ره) در اغلب پیام‌ها و سخنرانی‌های خویش، لفظ نابودی اسرائیل و تذکر «خطر این جرثومه فساد» را برای جهان اسلام خاطر نشان می‌ساختند.
امام خمینی (ره) با غده سرطانی خواندن اسرائیل، همواره بر لزوم ایستادگی و مقابله مسلمانان جهان با اسرائیل تأکید می‌ورزیدند و ضمن بر حذر دادن مسلمانان از سیاست‌های شیطانی و تفرقه افکنانه‌ی صهیونیست‌ها معتقد بودند که «اگر مسلمین مجتمع بودند و هر کدام یک سطل آب به اسرائیل می‌ریختند، او را سیل می‌برد.» 17
با توجه به جهت‌گیری‌های فوق از سوی رهبر انقلاب اسلامی، پس از پیروزی انقلاب، جهت‌گیری سیاست خارجی ایران نیز در مورد اسرائیل به طور کامل دگرگون گردید. به طوری که بلافاصله روابط ایران و رژیم صهیونیستی قطع شد و سفارت این رژیم در اختیار فلسطینی‌ها (سازمان آزادیبخش فلسطین) قرار گرفت. به هر روی بدیهی بود که انقلاب اسلامی که یکی از آرمان‌های اصلی خود را حمایت از مسلمانان جهان اعلام کرده بود، مسئله فلسطین را در صدر اهداف خود قرار دهد. از این رو سیاست خارجی منطقه‌ای ایران براساس مخالفت‌های جدی علیه اسرائیل قرار گرفت.

نتیجه‌گیری
رژیم پهلوی که نوعی استبداد شاهی را در خود می‌پروراند، به برقراری روابطی نامتناسب با ایالات متحده و رژیم صهیونیستی نیز پرداخته بود. روابط فوق که کردارهای غیرت سازانه‌ای با تشیع و سنت‌های فرهنگی و دینی مردم بنا کرده بود، به عنوان یکی از مهمترین عوامل خروش جمعی مردم ایران بر علیه شاه شناخته می‌شوند.
در این بین اگر چه روابط ایران و امریکا به طور علنی بر تمام ارکان جامعه، سیاست،‌ اقتصاد و فرهنگ ایران سایه انداخته بود، روابط ایران و اسرائیل بعضاً به صورت پنهانی و غیر محسوس برقرار می‌شد. علیرغم آنکه طی تمام سال‌های پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا هنگام وقوع انقلاب اسلامی، روابط گرمی میان شاه و صهیونیست‌ها برقرار بود، با این حال همواره این روابط محرمانه نگاه داشته می‌شد. دلیل این امر از یک سو به تنش‌هایی که روابط ایران و اسرائیل در منطقه و در رابطه با اعراب بوجود می‌آورد و از سوی دیگر به مبارزه‌طلبی روحانیت و در صدر آنها امام خمینی (ره) که این روابط را همواره به معنای فروش ایران به اسرائیل و امریکا تعبیر می‌کردند، باز می‌گشت.
امام خمینی (ره) که به دلیل خصلت دینی و ماهیت مکتبی، اندیشه سیاسی خود را در تشکیل حکومت اسلامی متبلور ساخت، همواره از پیوند عمیق و ناگسستنی با نهضت اسلامی در جهان برخوردار بود. از این رو ضمن تقبیح روابط شاه و صهیونیست‌ها به دفاع از مردم مظلوم فلسطین نیز می‌پرداخت. به همین سبب انقلاب اسلامی نقطه‌ی پایانی در روابط گرم ایران و اسرائیل محسوب گردید. در واقع انقلاب اسلامی مهمترین متحد منطقه‌ ای اسرائیل را به بزرگترین چالش صهیونیست‌ها مبدل ساخت. بنابراین تجربیات عینی و استراتژی مبارزاتی امام خمینی (ره) به عنوان بزرگ‌ترین دستاورد موفق در تاریخ نهضت‌های دینی و جنبش‌های اسلامی، شایان توجه است.

پی‌نویس‌ها:
1. شناسائی دوفاکتو به منظور حفظ حقوق و اموال دولت شناسنده در قلمرو دولت مورد شناسائی صورت می‌گیرد.
2. علیرضا امینی، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، تهران: صدای معاصر، 1381، ص 324.
3. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر پیکان، 1380، صص 283 ـ 285.
4. سعد البزاز العقرب، اسرائیل حزب الخلیج[فارسی]، التفقیت و الطویق، لندن: العالم للدراسات و النشر، 1987، صص 60 ـ 45.
5. مارک ج گازیورسکی، سیاست خارجی امریکا و شاه، ترجمه: جمشید زنگنه، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1373، صص 268 ـ269.
6. خاطرات ارتشبدحسین فردوست، ظهور و سقوط پهلوی، تهران: انتشارات اطلاعات، 1370، ج 2، صص 130ـ 124.
7. پیشین، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص 387.
8. علیرضا ازغندی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران: نشر قومس، 1376، ص 418.
9. پیشین، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص 284.
10. همان، صص 390ـ 392.
11. همان، ص 451.
12. معیرعزری، یادنامه، اورشلیم، 2000، ج1، ص 52.
13. امام خمینی (ره) ، صحیفه‌نور، ج1، ص 41.
14. همان،‌ج 1، صص 93ـ 91.
15. همان، ج1، ص 244.
16. همان، ج5، ص 242.
17. همان، ج8، صص 236ـ 235.


دسته ها : انقلاب اسلامی
شنبه 1387/11/12 12:35
X