تعداد بازدید : 4538807
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
مقدمه
در دوره معاصر، ارتباطات فعالیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را در بر می گیرد و در این میان با پیچیده تر شدن و گسترش جوامع اهمیت ارتباطات در بعد سیاسی نیز روزافزون می گردد تا حدی که باید گفت: در شرایط فعلی ارتباطات مایه اصلی زندگی سیاسی است و بدون بهره گیری از وسایل ارتباطی و رسانه های گروهی نظام های سیاسی قادر به نظم بخشیدن در جامعه و شریک ساختن مردم در زندگی سیاسی نیستند. همچنین اعضای جامعه برای ایفای نقش فعال، شرکت در انتخابات و ارتباط متقابل با سیاستمداران به رسانه های جمعی نیازمندند.
در ارتباط سیاسی آنچه اهمیت دارد تأثیر بر رفتار است، ارتباط گر سیاسی که در این نوع ارتباط بطور عمده سیاستمدار است سعی می کند با بهره گیری از ابزار مختلف ارتباطی و کاربرد قوانین و تکنیک های لازم بر مخاطب تأثیر گذارد و وی را همواره هماهنگ با برنامه ها و ایده های خود ساخته و با کسب نفوذ و جلب افکار و آراء عمومی مردم، موقعیت خود را تحکیم بخشیده و به گسترش دایره قدرت خود بپردازد.
ماهیت ارتباط سیاسی
جامعه مجموعه ای از افراد است که در محیطی مشترک زندگی می کنند و نهادها، فعالیتها و منافع مشترکی دارند، اما اگر به هیچ ترتیبی با یکدیگر ارتباط برقرار نکنند، حتی نمی توانند از منافع مشترک خود آگاه شوند؛ چه رسد به این که بخواهند اقدام مشترک هدفمندی انجام دهند. اغلب گفته می شود که اساس سیاست، اشکال مختلف ارتباط به ویژه گفتگو است که نماد تعامل اجتماعی میان افراد است.
ارسطو خویشاوندی طبیعی سیاست و ارتباط را به رسمیت می شناسد و محل پیوند این دو حوزه را "علم بیان" می داند.
وی در "علم بیان" خود اهمیت گفتگو و اشکال مختلف ارتباط اقناعی را به شکل منظمی تجزیه و تحلیل می کند. از نظر او ارتباط یعنی "جستجوی کلیه امکانات برای اقناع" و این عبارت امروزه هم محور اصلی ارتباط سیاسی را شکل می دهد. بالغ بر دو هزار سال است که سیاست و ارتباط، همواره دست در دست یکدیگر امور گوناگون ازجمله حوزه سیاسی را زیر پوشش خویش داشته اند، زیرا این دو قسمت های ضروری طبیعت سرشت انسان را نشان می دهند.
امروزه برخی پژوهشگران، ازجمله دیوید ال سوانسون ثابت کرده اند که ارتباطات سیاسی آشکارا از قلمروی تعریف شده اولیه و نهادی خود فراتر رفته است و پرسش های مربوط به این رشته آنقدر توسعه یافته که نظریه های اقتصادی و مطالعات فرهنگی را نیز دربرگرفته است.
همچنین بسیاری از پژوهشگران علوم انسانی، ارتباطات را نه تنها محور اصلی مبارزات سیاسی نوین بلکه اساس معرفت شناسی آن می دانند و عقیده دارند که بدون ارتباطات، مبارزه سیاسی آگاهانه ای صورت نمی گیرد.
با بهره گیری از تعاریف و دیدگاه هایی که پژوهشگران درخصوص ارتباط سیاسی ارایه داده اند می توانیم بگوییم ارتباط سیاسی یعنی ارتباط هدفمند یا هدفدار درباره سیاست. که شامل موارد زیر است:
1- همه شکل های ارتباطی که برای کسب هدف های معین زیر نظر سیاستمداران و دیگر عاملان یا بازیگران سیاسی قرار دارند.
2- همه شکل های ارتباطی درباره بازیگران سیاسی و فعالیت های آنان مثل گزارشهای خبری، سرمقاله ها و همه شکل های مباحثه رسانه ای که سیاست را دربرمی گیرد.
3- همه شکل های ارتباطی که افراد غیرسیاسی مانند رأی دهندگان و نویسندگان روزنامه ها برای بازیگران سیاسی ارسال می کنند.
عناصر ارتباط سیاسی
هر ارتباطی از سه عنصر اساسی فرستنده، پیام و گیرنده پیام تشکیل شده است. در ارتباط سیاسی نیز این عناصر عبارتند از: فرستنده یا پیام دهنده (بازیگران سیاسی، سازمانها و احزاب سیاسی)، وسیله ابزار ارتباطی (رسانه ها) و پیام گیرنده (شهروندان) پیام مورد نظر و واکنش و منظور خواسته شده از سوی پیام دهنده.
پیام دهنده: هر فرد یا گروهی که به منظور تأثیرگذاری بر قدرت سیاسی و خط مشی دولت اقدام کند یک پیام دهنده سیاسی است. انواع اصلی چنین پیام دهندگانی در جوامع سیاسی مدرن، احزاب و سازمانهای سیاسی هستند. همچنین روابط عمومی های سازمان های دولتی و غیردولتی نیز در پی تأثیرگذاری بر افکار عمومی جامعه اند.
پیام: پیام دهندگان فرآیند ارتباط و اقناع را با ارسال پیام آغاز می کنند. هر پیامی از نمادهای مختلف کلمه، تصویر، صدا و حرکت دست و صورت و... تشکیل شده است و پیام دهندگان می کوشند به یاری آنها افکار و آراء خود را به ذهن دریافت کنندگان مورد نظر منتقل کنند.
گیرنده پیام: دریافت کننده پیام فرد یا گروهی است که از پیام پیام دهنده آگاه می شود چه مستقیم و چه غیرمستقیم. در این مورد (ارتباط سیاسی) بطور عمده منظور گستره جمعیتی جامعه یا شهروندان است.
ابزار ارتباطی: پیام دهندگان ناگزیر باید از رسانه ها استفاده کنند و راهی را برای انتقال پیام هایشان به مخاطبان بیابند راه های مختلفی ازجمله گفتگوی خصوصی و چهره به چهره برای انتقال پیام وجود دارد ازجمله مباحثات و گفتگوهای سیاسی. ولی در ارتباط سیاسی سروکار پیام دهندگان و کنشگران سیاسی عمدتاً با رسانه های گروهی و ارتباطات جمعی است تا بدین وسیله بتوانند بر مخاطبان گسترده تأثیرگذاری نمایند.
جایگاه ارتباطات سیاسی در جامعه
ارتباط سیاسی یک نوع ارتباط اقناعی است. در این نوع ارتباط هدف مشخصی در نظر است و پیام به صورت ویژه ارسال می شود. هدف از ارتباطات سیاسی ایجاد نظم در جامعه است. همچنین ارتباطات سیاسی به وظیفه نظام سیاسی در فراهم آوردن اطلاعات برای توجه ملت به قوانین زندگی سیاسی اشاره می کند؛ اینکه چرا و چگونه مردم یک جامعه باید رفتار نمایند و به حمایت از نظام و حاکمیت ادامه دهند. این ارتباطات همچنین اطلاعات دریافتی از ملت یا بازخوردی که به درخواست ها و حمایت ها مربوط می شود را نیز دربرمی گیرد. بنابراین بدون ارتباطات کلیه جوانب فعالیت سیاسی باز خواهد ایستاد.
ارتباطات در سطح ملی، پایتخت سیاسی را به پایتخت فرهنگی تبدیل می کند، مرکز و هویت ملی به وجود می آورد. با ایجاد وحدت ملی از ناهماهنگی ها و درگیری های قومی، نژادی، زبانی، مذهبی و سیاسی کاسته می شود.
نقش ارتباطات در ایجاد و حفظ وحدت ملی نقشی غیرقابل انکار و بسیار مهم است. امروزه حکومت ها از وسایل ارتباطی در ایجاد حساسیت های مشترک، شادی ها و یا نگرانی های عمومی و همبستگی های ملی سود می برند.
برای حکومت هیچ چیزی بالاتر از روحیه قوی ملی در کشور نیست، این روحیه و آمادگی صرفاً از طریق ارتباطات سیاسی و آماده سازی ذهنیت مردم توسط دست اندرکاران حکومت و رجال سیاسی قابل حصول است. بطور طبیعی ملتی که احساس یکپارچگی و همبستگی ملی کند به سرنوشت مشترک خویش پایبند خواهد بود و در این صورت کمتر خطر پراکندگی و درگیری های قومی و نژادی وجود خواهد داشت و درنتیجه حاکمیت جامعه از اقتدار و اطمینان بالاتری برخوردار خواهد بود.
بطور کلی پیوند نزدیک تر مردم و ارتباط بیشتر آنها با رسانه ها مؤید مشارکت بیشتر سیاسی اجتماعی مردم است.
نقش و وظایف رسانه ها در ارتباطات سیاسی
رسانه های اطلاعاتی و خبری واسطه اصلی میان سیاستگذاران و توده مردم اند. رسانه ها توده ها را بسیج می کنند تا اندیشه های جدید و تکنیک های مدرن را بپذیرند. وظیفه دشوار رسانه های گروهی این است که ساختار سیاسی با ثبات و پایداری را بنا کنند که در آن ساختار، محیط اجتماعی همگون و شایسته ای پدید آید و آن نیز به گسترش توسعه ملی سرعت دهد.
در این ارتباط دو وظیفه متفاوت برای رسانه های گروهی عبارتند از:
1- متحد کردن همه مردم کشور
2- تشویق و واداشتن آنان به مشارکت در طرح های توسعه ملی
اکثر اندیشمندان وسایل ارتباطی یک سیاست جمعی نیرومند را پیش شرطی برای نوگرایی و توسعه ملی می دانند. البته در کشورهای جهان سوم نقش رسانه های گروهی بر جریان یک سویه ارتباطات از سمت دولت، که مسئولیت طرح و اجرای پروژه توسعه ملی را برعهده دارد استوار است.
رسانه های گروهی به پیدایش رهبران جدیدی کمک می کنند که مسأله می آفرینند و از نظر ایدئولوژیک متصدی توسعه ملی می شوند.
بین توسعه اقتصادی و ارتباطات همگانی رابطه ای مستقیم وجود دارد و رسانه های گروهی نیروی محرکه در روند توسعه یک جامعه اند.
یکی از وظایف رسانه ها این است که واقعیت های سیاسی و اجتماعی را به درستی به تصویر بکشانند. ایفای نقش وجدان جمعی مستلزم این است که رسانه ها بتوانند تمام نظام اجرایی را نقد کنند، زیرا انتقاد سازنده با رفع خطا و اجرای درست امری سازنده است.
نقش رسانه ها هدایت و تأثیرگذاری بر افکار عمومی، ساختن ایدئولوژی و فرهنگ توده ای، پرورش شهروندانی نقاد و ایجاد همبستگی اجتماعی در جامعه ای باز و کثرت گرا می باشد.
البته، نقش رسانه ها علاوه بر آموزش و اطلاع رسانی، تفریح و سرگرمی هم هست، ولی باید توجه داشت که نقش سرگرم کننده ارتباطات به آن حدی نرسد که جامعه را غیرسیاسی کرده و آنها را از توجه به سرنوشت خویش بازدارد. کاری که امروزه بسیاری از وسایل ارتباط جمعی به ویژه در غرب انجام می دهد و در واقع بزرگترین تأثیر منفی را دارد.
درنتیجه رسانه ها از طریق برجسته سازی، بر نگرش ها، باورها و ارزش های خاصی تأکید می کنند و تصور و ادراک ما را از واقعیت، شکل می بخشند.