حاشيه نگاري برنا از سفر احمدي نژاد به ديار آذري زبان‌ها

این روزها حال و هوای تمام شهرهای ایران انتخاباتی شده است. هرکجا که می روی از زن و مرد، پیروجوان، خرد و کلان درباره انتخابات بحث می کنند. دیروز تبریز میهمان یکی از کاندیداهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود. دیروز پرچم های سه رنگ ایران به استقبال محمود احمدی نژاد آمده بود. البته در کنار این پرچم های خوش رنگ مردمانی با لهجه بسیار شیرین و وصف ناشدنی آمده بودند.

*طرفداران و حامیان دکتر احمدی نژاد بیشترشان در بیرون فرودگاه این شهر به انتظار نشسته بودند. اما آنهایی که به اصطلاح زبر و زرنگ تر بودند توانسته بودند از سد ماموران بگذرند و خود را درست پشت میله های باند اصلی فرودگاه برسانند. این طرفداراها به محض اینکه دکتر از هواپیما بیرون آمد با چنان شور و شوقی از دکتر استقبال کردند و حواس خیلی ها به خودشان جلب کردند. دکتر هم از همانجا برایشان دست تکان داد و ابراز احساسات کرد.

* "امیرعلی هاشمی" از آن بچه های خوش تیپ و خوش لهجه تبریزی بود که هنگام ورود محمود احمدی نژاد به او خوشامد گفت. بعداً ازش پرسیدم به دکتر چی گفتی ؟ با لهجه زیبای تبریزی گفت: گفتم خیلی خوش آمدی. البته امیرعلی تمام اینها را به ترکی گفته بود و رییس جمهور هم به زبان ترکی به او پاسخ می داد و چند کلامی با هم، هم صحبت شده بودند.

* بعضی اوقات از هوش و زکاوت ایرانی ها آدم هاج و واج می ماند سفر دکتر درست فردای مناظره او با مهدی کروبی بود. نمی دانم این ملت یک شب تا صبح چقدر وقت داشتند که این شعارها ساخته بودند به عنوان مثال : "300( عدد را ترکی بخوانید) میلیون نَمُلدی؟ ییخیلدی، پنچر اولدی"

"احمدی، الله سَنَ یار اوسون- دُشمنلَرین خار اوسون"

* مسیر فرودگاه تا ورزشگاه تختی نیم ساعت است اما دیروز 4 ساعت طول کشید که دکتر به ورزشگاه برسد. از ورزشگاه خبر می رسید که تبریزی ها سنگ تمام گذاشته اند و در ورزشگاه جای سوزن انداختن نیست. آنهایی هم 4 ساعت دکتر را در تمام مسیر همراهی کردند دیگه نتوانستند وارد ورزشگاه شوند و مجبور شدند پشت درهای بسته به سخنان دکتر گوش دهند

* "حبیب کاشانی" مدیرعامل سابق تیم پیروزی جزو همراهان دکتر بود. آن جوان هایی که حسابی فوتبالی بودند از این فرصت استفاده کردند و با اینکه" حبیب کاشانی" الان سمت اجرایی در تیم ندارد باز درباره پرسپولیس با او گفت و گو کردند.

* چند شهروند تبریزی که مستقیماً با برنا صحبت کردند معتقد بودند عدالت و عدالت خواهی حد و مرز نمی شناسد. یکی می گفت "ما باید شرایط را برای ظهورامام آماده کنیم. ما طرفدار حق هستیم ما طرفدار همشهری و هم زبان نیستیم بلکه طرفدار حق ایم."

* طرفدارها و حامیان دکتر در ورزشگاه تختی تبریز بیشتر شعارهایشان به زبان ترکی بود. آن هم چه شعارهایی جالب و البته عمیق. از شعارهای فارسی"مناظره عالی بود جای امام خالی بود""احمدی احمدی افشا کن افشا کن" تا "آذربایجان جانباز، موسوی یَ رای سالماز"

* شعارهای ترکی و فارسی و حمایت بی مثال تبریزی ها از دکتر هم بی پاسخ نماند و دکتر در سخنرانی اش چند جمله ای با زبان ترکی با مردم صحبت کرد که حسابی مردم سرذوق آمدند. دکتر خیلی خوب ترکی صحبت کرد البته بماند اصلاً لهجه اش ترکی نبود.

* بعد شروع موج طرفداری از احمدی نژاد که از مشهد، اصفهان گذشت و دیروز به تبریز و ارومیه رسید، شعارهای استخوان دار و اتمام حجت از زبان مردم شنیده می شد . شعار "اصفهان، یک کلام احمدی نژاد، والسلام" به آذربایجان هم رسیده بود. البته با یک سری تغییرات. اولین تغییر اسم استان بود که بجای اصفهان شده بود" آذربایجان". تغییردوم از یک ذوق هنری خبر می داد. "بیرکلام، بجای "یک کلام" و تغییر سوم، حال و هوای آن شعاری بود که از مردم شنیده می شده خلاصه هر زبانی حلاوت و شیرینی خودش را دارد که باید با گوش دل شنید تا باور کرد.

* تبریزی ها نه تنها در استقبال سنگ تمام گذاشتند بلکه در بدرقه هم سنگ تمام گذاشتند تا کیلومترها با پای پیاده و یا خودروی شخی دکتر و همرانش را بدرقه کردند.

سلام بر ارومیه...

* هوای سرد وبارانی ارومیه همان هنگام ورود حسابی مجبورت می کند که یک کم خود را جمع و جور کنی و زیرلب بگوی" وای چه هوای سردی" ساعت حول و حوش 17 است که می رسیم ارومیه. یکی دیگر از دیارهای آذری زبان.

* اینجا همه مردم سنگ تمام گذاشته بودند . انگار تمام ایران بسیج شده است که علاوه براینکه در انتخابات حضور میلیونی داشته باشند یک نفر را برگزیند که بتواند دردی ازدوش مردم بردارد و بتوان به همت و تلاشش اتکا کرد.

* تراکت هایی توسط جوانان در میان مردم پخش می شد که در آن یک شعر به زبان ترکی نوشته شده بود زیبا بود و ذوق قشنگی در آن به کار رفته بود.

* هوای ارومیه دیروز واقعاً سردبود اما انگار برای کسی که حامی و طرفدار واقعی باشد سرما و گرما معنا ندارد. در مسیر طولانی جوانان ارومیه ای با لباس محلی به جشن و پایکوبی مشغول بودند. البته روستاهای اطراف هم بیکار بیشتر بودند در همه چند کیلومتر گوسفندی نگه داشته بودند تا جلوی دکتر قربانی کنند.

* دراصفهان مردم با لهجه زیبای اصفهانی می گفتند"خوودش کجاس" اینجا مردم می گفتند "هاردادی" این هم، همان معنا را می دهد البته به زبان ترکی و ما هم هی با فارسی و ترکی می گفتیم "آز قالیب گَلَ..."

* کلا ارومیه روزی وصف ناشدنی را تجربه می کرد با اینکه سفر یک سفر چند ساعته بود اما خیلی ها آمده بودند. حدود ساعت 6:30 بود که به ورزشگاه رسیدیم جمعیت زیادی در مسیر ورزشگاه بودند همه اینها را بگذارید در کنار اینکه حداقل با آن مردمی که ما در مسیر دیدیم حدود 2 ساعت دیگر طول می کشید که دکتر به ورزشگاه برسد...

* قسمتی از ورزشگاه که به زنان اختصاص داده شده بود یک جایگاه بلند برای عکاسان داشت که بتوانند راحت تر کل فضا را پوشش بدهد. اما از آنجایی که عکاسان هنوز نیامده بودند و مکان دیگری برای آنجا وجود داشت. آن مکان در قرق دختران قرار داشت که بالاتر از همه جای دنجی را برای خود دست و پا کنند. نمی دانم فقط با چه جسارتی آنجا رفته بودند؟؟؟ البته فکر می کنم این جسارت در اکثر دختران آذری وجود داشت چرا که درتبریز هم یک دختر بچه 4 ساله رفته بود بالای سقف نیمکت مربیان. فکرش بکنید!!! فقط چهارسالش بود.

این روزها خیلی حرف ها در کلام نمی گنجد آنقدر راست و دروغ را در هم آمیختند که قضاوت سخت شده است. به عنوان مثال آنهایی که کلی از این سفرها گله دارند و ناراحت استقبال های مردمی اند خود را به در و دیوار می زنند که هی نشان دهند استقبالی نبوده و اینها همش بازی است. این دوستان شاید کمی خواب باشند ویا شاید... خدا رو شکر آنقدر تصویر و فیلم وجود دارد که که نیاز نباشد هی ما بگوییم و هی آنها پنهان کاری کنند این حضور را. دکتر راست می گفت علف های هرز خودشان را در میان ریحان ها پنهان می کنند و تشخیصشان مشکل می شود...

(0) نظر

دسته ها : انتخابات دهم

دوشنبه 1388/3/18 21:1