سهم امامان درپى ریزى علوم قرآن
آن روز کـه نخستین آیات قرآن بر پیامبر(صلی الله علیه واله)فرود آمد،مخاطبان آن گرامى ، قریش و مردمان مکه بودند و محور آیات را مسائلى چون مبدا و معاد تشکیل مى داد.
مـردم مکه با زبان فرهنگ مشترک، به روشنى مفهوم پیام وحى را در مى یافتند و اگر در موارد اندکى ، نیاز به پرسش بود، پیامبر براى آنان توضیح مى داد.
بـا گـذشـت زمـان و گسترش اسلام در سرتاسر جزیره العرب و رهیافت قرآن به آن سوى مـرزهـاى عرب، شرایط جدیدى را پدید آورد که فهم قرآن براى همگان چندان بى نیاز از راهنمایى و شناخت قواعد و قوانین ویژه نبود.
قـبایل مختلف عرب با لهجه و گویشهاى متفاوت و شرایط متفاوت جغرافیایى و اقلیمى و گـونـه گـونى رخدادها و نیازها، به طور طبیعى مستلزم آن بود که شکل و محتواى سـوره هـا و آیات مدنى با مکى تفاوت داشته باشند و مدنى یا مکى بودن آیه در فهم آیـات و تعیین مطلق و مقید ، خاص و عام و یا ناسخ و منسوخ بودن آنها موثر شمرده شود.
از آن جا که زمینه هاى نزول یک آیه در فهم برخى آیات مى توانست موثر باشد ، گذشت زمـان و فـرامـوش شـان نـزول و یـا نـا آگـاهـى بـسـیـارى از مـردم نیست به شان نـزول ، ابـهـامـهـایـى را پدید مى آورد و ایشان را براى فهم این دسته از آیات به آگاهان رجوع مى داد.
به هر حال وجود آیات عام و خاص ، مطلق و مقید ، ناسخ و منسوخ ، محکم و متشابه، در زمـیـنـه مـسـائل گوناگون اعتقادى و عبادى و روابط و قرار دادهاى اجتماعى و...گـردیـد تـا مـسـلـمانان در سالهاى آخر حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) که حجم آیات نازل شده و قـلـمـرو جـغـرافـیایى و انسانى و قومى گسترش یافته بود، براى استفاده از آیات قـرآن ، نـیـازمـنـد دقـت و درنـگ و شناخت ملاکها و ضوابط خاصى باشند که بتوانند مـرادهـاى قـرآنى را آن گونه که باید دریابند و این نیاز با رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) به عـنوان مرجع قطعى فهم قرآن ، فزونى یافت ، بویژه که میدان نقل حدیث و چه بسا جعل حـدیـث و راهـیـابـى افـکـار اهل کتاب و آرا و انظار اصحاب نظر ، گسترده تر شد و پـیوستن ملتهاى غیر عرب به جرگه مسلمانان ، فهم قرآن را منوط به آگاهیهایى ساخت که بعدها علوم قرآن نام گرفت.
ایـن نیازهاى روز افزون و دشواریها نمى توانست بر شخصى چون پیامبر پوشیده باشد ، از ایـن روى انـتـظـار مى رفت که آن حضرت براى پیش گیرى از انحرافهاى اجتماعى و راهـنمایى امت به شیوه صحیح بهره گیرى از قرآن، معلمان ویژه اى را ترتیب کرده و به امت شناسانده باشد.
امـامـیـه بر این اعتقادند که پبامبر(صلی الله علیه و آله) این ضرورت را مى دانست و اهل بیت(علیهم السلام) را براى این مهم معرفى کرده است.
اکـنون هدف ما در این نوشتار، نشان دادن نقش اهل بیت(علیهم السلام) در شکل گیرى علوم قرآن و پى ریزى بنیادهاى آن است.
اشـارتهاى راهگشا و بنیادین ائمه(علیهم السلام) در شناخت قرآن و تبیین و تفسیر و تعلیم آن اشـارتـهـا و گـاه بـیـانهاى تفصیلى دارند که بعدها نشان آن اشارتها و بیانهاى تـفـصـیـلـى را مـى تـوانیم در سر فصل دانش(علوم قرآن) و نیز محتواى آن ، شاهد باشیم.
پـیـشـگامى اهل بیت در طرح این سر فصلها و پردازش به آنها، این نظریه را تثبیت مـى کـند که شکل گیرى مجموعه اى تحت عنوان (علوم قرآن) وام گرفته از سرمایه هاى نخستینى است که ائمه در اختیار شاگردان خود و قرآن پژوهان آینده قرار داده اند.
سـخنانى که از اهل بیت در باره روش شناخت و تفسیر قرآن ، یا همان (علوم قرآن) بـه دسـت ما رسیده ، یا به شناخت واژگان مربوط مى شود و یا شناخت معنى ، که هر دو نـوع بـا دیـدى زبان شناختى است. مسائل مربوط به زبان شناسى قرآن هم ، یا مربوط بـه عـنـاصـر عمومى زبان است ، چه در قرآن و چه در غیر آن، کاربرد دارد و یا به عناصر سبکى ویژه قرآن ، یعنى آنچه به شیوه بیان و چگونگى تدوین و نزول و... قرآن اختصاص دارد.
مـسـائل عـمومى زبان ، از قبیل اطلاق و تقیید ، عام و خاص، ظهور صیغه امر در وجوب و... کـه بـرخـى از مباحث آن در مباحث اصلى یا مقدماتى علم اصول (مباحث الفاظ) بحث شده و گسترش یافته است.
مـسـائل ویـژه سـبک قرآن، مثل ارتباط معنى با شان نزول، محکم و متشابه ، ناسخ و منسوخ ظهر و بطن، تاویل و تنزیل و...
گـونـه هـاى مـختلف روایات ائمه در تبیین متن قرآنى به پنج دسته تـقسیم مى شوند:
1.پاره اى از روایات اهل بیت، عهده دار بیان پیش فرضهایى است که مفسر قرآن باید آگاهیهایى در مورد آنها داشته باشد.
2.روایـاتـى کـه مى نمایاند که مفسر قرآن چه انتظارهایى از قرآن مى تواند داشته باشد، و به سراغ چه نوع معارفى باید باشد.
3.احادیثى که ویژگیها و شرایط زمانى نزول قرآن را مطرح کرده اند و مفاهیم برخى از واژگـان را که در زمان جاهلیت مورد استفاده قرار مى گرفته و قرآن در صدد نفى آن مـفـاهـیـم و یا نقد آنها بوده است توضیح مى دهند و این ، یعنى معنى شناسى در ظرف زمانى نزول و موقعیت تاریخى.
4.تاکید اهل بیت بر محور اصلى مباحث قرآن که آن را همچون پیکره اى واحد داراى معنى مى سازد.
5.روایاتى که آیاتى را ، بر حسب فهم زمان خود امام معنا مى کنند.
بیانهاى ائمه در تقسیم بندى و عنوان کردن مطالب مربوط به (علوم قرآن) در خور تـقـسـیـم بـه دو بخشند: یکى تقسیم بندى کلى معارف قرآن، که مطالب آن بیش تر به (شناخت معنى) نظر دارند.
دیـگـر تـقسیمات سبک شناختى و زبان شناختى ، که به بیان مسائل مربوط به زبان، و زبان قرآن مى پردازد.
تـقـسیم کلى معارف قرآن یکى از تقسیمهایى که در باره قرآن در کلام اهل بیت وجود دارد ، تـقسیم بندى کلى محتواى قرآن است ، تا تدبر کنندگان در قرآن بدانند که چه انتظارى باید از آن داشته باشند.
ایـن تـقـسیم بندى بسیار کلى است ، و مى توان آن را نوعى (غایت شناسى)یا شناخت هدف بیانى قرآن دانست.
1.(عن اصبغ بن نباته ، قال سمعت امیرالمومنین(علیهم السلام) یقول:نزل القرآن اثلاثا ، ثلث فـیـنـا و فى عدونا ، و ثلث سنن و امثال، و ثلث فرائض و احکام.) اصبغ بن نباته گـفت از امیر مومنان(علیهم السلام) شنیدم: قرآن در سه زمینه نازل شده است: یک سوم در باره مـا و دشـمـنـان مـا، یـک سوم درباره سنتها و امثال و یک سوم در باره فرائض و احکام.
2.(عـن ابى عبدالله(علیهم السلام):ان القرآن نزل اربعه ارباع ، ربع حلال و ربع حرام ، و ربع سنن و احکام و ربع خبر ما کان قبلکم و نبا ما یکون بعدکم و فصل ما بینکم.) از امـام صـادق(علیهم السلام) روایـت شده که آن حضرت فرمود: قرآن بر چهار قسمت نازل شده است:
یـک چـهـارم در بـاره حـلال و یک چهارم در باره حرام ، یک چهارم در باره سنتها و احـکـام ، یک چهارم در باره اخبار آنان که قبل از شما بوده اند و آنان که بعد از شما خواهند آمد و حل و فصل مسائل جارى شما.
3.(عـن ابـى الجارود ، قال سمعت اباجعفر(علیهم السلام) یقول: نزل القرآن على اربعه ارباع ، ربـع فـیـنـا و ربـع فى عدونا ، و ربع فرائض و احکام ، و ربع سنن و امثال، و لنا کـرائم الـقـرآن.) امام باقر(علیهم السلام) فرمود: قرآن بر چهار محور نازل شده است: بخشى در بـاره مـا ، بـخشى در باره دشمنان ما ، قسمتى در باره واجبات و احکام و قسمتى سـنـتـهـا و امثال است و آیات کریمه قرآن که بیانگر کرامتهاست ، تعلق به ما اهل بیت دارد.
در ایـن سه روایت، تقسیم بندى بر حسب موضوع است و تنها تعیین محورهاى کلى و ما این نوع تقسیم بندى را که بر اساس محورهاى مورد نظر گوینده انجام مى شود، تقسیم بـنـدى معنا شناختى مى نامیم و این مى تواند ما را در شناخت مقاصد اصلى قرآن کمک کـند. طبیعى است که وقتى بفهمیم کلام گوینده یا نویسنده آن در چه زمینه و بر چه محورى است ، فهم معناى سخن او آسان خواهد بود.
در فـهـم و تـفسیر قرآن این نکته بسیار مهم است که انتظار از آن را مشخص کنیم.
ایـن روایات پژوهشگر قرآنى را یارى مى دهد تا در مراجعه به قرآن بداند با چگونه متنى روبه رو است، با چه نوع مطالبى مواجه خواهد بود.
احـکام واجب و حرام، حقوق و سنتهاى اجتماعى ، امثال و حکمتها و ولایت اولیاى الهى و شناخت مخالفان و دشمنان ایشان.
تـقـسیمهاى زبان شناختى و سبک شناسى همانگونه که در آغاز اشاره شد، اهل بیت(علیهم السلام) بـراى شـنـاخـت و فهم قرآن به گونه هاى کلى موضوعات ، هدفهاى هدایتى قرآن ، مسائل زبـان شـناختى عام (که هم در قرآن هست و هم در غیر قرآن) و مسائل مربوط به سبک ویژه قرآنى اشاره داشته اند.
تـوجـه به این تقسیم بندیها و عناوین مطرر شده در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و مقایسه آن بـا آنچه که بعدها به نام (علوم قرآن) گسترش یافت، به ما نشان مى دهد که ریشه مـبـاحث علوم قرآن در گفتار اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. آنان که علومشان از تعالیم وحى و آموزش محمدى سر چشمه گرفته است.
در تـفـسیر نعمانى(که رساله اى است مستقل ، و تمامى آن در جلد 93 بحارالانوار نقل شـده است) از امام صادق(علیهم السلام) این روایت آمده است: (شیعیان على(علیهم السلام) از آن حضرت در بـاره گـونـه هـاى آیـات قـرآن سوال کردند آن حضرت در پاسخ فرمود: خداى تبارک و تـعـالـى قـرآن را به هفت گونه فرستاده است که هر کدام از آن گونه ها داروى درد اسـت و بـسـنـده (بـراى سعادت بشر) آن هفت قسم عبارتند از: 1. امر، 2. نهى، 3.ترغیب، 4. ترهیب (ترساندن و انذار)، 5. جدل، 6.مثل، 7.قصص.
و در قـرآن ناسخ و منسوخ ، محکم و متشابه ، خاص و عام، مقدم و موخر ،عزائم(فرائض) و رخص(مـباحها)، حلال و حرام، فرائض و احکام ، منقطعى که معطوف است ، منقطعى که معطوف نیست و حرفى که به جاى حرفى دیگر قرار گرفته است ، وجود دارد.
برخى از قسمتهاى قرآن، لفظش خاص است و معنایش عام و برخى دیگر که لفظش عام و احـتـمـال عـمومیت دارد. برخى از قسمتها لفظش واحد و معنایش جمع است و در قرآن نـاسـخ و مـنـسـوخ، مـحـکـم و مـتشابه ،خاص و عام، مقدم و موخر، عزائم (فرایض) و رخـص(مـباحها)، حلال و حرام ، فرائض و احکام ، منقطعى که معطوف است، منقطعى که معطوف نیست و حرفى که به جاى حرفى دیگر قرار گرفته است، وجود دارد.
برخى از قسمتهاى قرآن، لفظش خاص است، و معنایش عام و برخى دیگر که لفظش عام و احتمال عمومیت دارد. برخى از قسمتها لفظش واحد و معنایش جمع است و برخى دیگر لفظش جمع و معنایش واحد. برخى از قسمتها لفظش ماضى است و معنایش آینده، برخى از قسمتها لفظش خبر است، ولى معنایش نظر به قومى دیگر دارد.
بـرخـى از قـسمتها به حال خود باقى اند ، ولى از جهتى که داشته برگردانده شده اند (تفسـیر یـا جهت تفسیرى آنها عوض شده) و برخى از قسمتهاى آن ، معنایش بر خلاف تـنـزیـلـش هست و برخى دیگر تاویلش در همان تنزیلش است، برخى از قسمتها تاویلش قبل از تنزیلش و برخى دیگر بعد از تنزیلش.
بـرخى از قسمتها به گونه اى هستند که قسمتى از آیه در یک سوره ، و قسمتى دیگر از آن در سـوره اى دیـگـر قرار گرفته است. در برخى از قسمتها ، آیاتى وجود دارند که نـصـف آنـها منسوخ و نصف دیگر به حال باقى اند. آیاتى را مى توان شاهد بود که از نـظـر لفظ متفاوت ، ولى از نظر معنا به یک جهت نظر دارند و نیز آیاتى را مى توان یافت که الفاظى همانند و معنا و نظرگاهى متفاوت دارند.
آیـاتـى کـه در آنها رخصتى بعد از وجوب است چه این که خداوند عزوجل ، دوست دارد اجـازه هـا و رخصتهایش همان گونه مورد عمل قرار گیرند که واجباتش مورد عمل قرار مـى گـیـرنـد. در برخى از قسمتهاى قرآن رهنمودهایى است که مردمان در به کارگیرى آنها مختارند ، اگر خواستند انجام مى دهند و اگر نخواستند ، ترک مى کنند.
در بـرخـى از قـسـمتها ، آیاتى وجود دارند که ظاهر آنها بر خلاف باطنشان است، در هـنگام تقیه به ظاهر آن عمل مى شود و نه به باطن آنها. برخى از آیات قرآن، خطاب بـه قـومـى خاص دارند ، ولى مضمون و معناى آنها براى دیگران است. برخى از آیات ، بـه پـیـامـبر(صلی الله علیه و آله) خطاب دارند ، ولى در حقیقت نظر به امت آن حضرت دارند ، برخى از قـسـمتها به گونه اى است که تحریم آنها جز با تحلیلشان شناخته نمى شود و برخى از قـسـمتها تالیف و تنزیلشان بر غیر معنایى است که در آن نازل شده اند...) پس از ایـن، امام(علیهم السلام) مسائلى را در تقسیم بندى موضوعى مطرح مى فرمایند که در خور توجه و ژرف نگریند.
در آغـاز هـمـان کتاب امام صادق(علیهم السلام) روایت شده است: (خداى متعال محمد(صلی الله علیه و آله) را به پـیـامـبرى بر انگیخت و او را خاتم انبیا… قرار داد، بنابر این پیامبرى بعد از او نـخـواهـد بـود، و بر آن حضرت کتابى فرو فرستاد و آن را ختم کتابهاى آسمانى قـرار داد و از ایـن رو بعد از آن کتابى نازل نخواهد شد. خداوند در آن چیزهایى را حـلال و چیزهایى را حرام کرده است، پس حلال آن تا روز قیامت حلال و حرام آن تا روز قیامت حرام است. شریعت شما و اخبار گذشتگان و آیندگان در آن است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن را به عنوان دانشى در میان اوصیاى خویش قرار داد. اوصیاى پیامبر، شـاهـدان بـر اهل تمام عصرهایند(اما مردم) از آنان روى گرداندند و ایشان را به قـتـل رساندند و از دیگران پیروى کردند و در پیروى دیگران اخلاص نشان دادند، تا جـایـى کـه هـر کـس اعتقاد خود را به ولایت (اولیا… امر) آشکار کرد، اینان به دشـمـنى با وى برخاستند، به طلب دانش از غیر اوصیا پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرداختند. خداوند مـى فـرمـایـد: (و نـسـوا حظا مما ذکروا به و لا تزال تطلع على خائنه منهم...) مـائده/ 13 و بـخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند و هر زمان از خیانتى (تازه) از آنها آگاه شوى.
و ایـن بـدان سـبب است که آنان قسمتى از قرآن را با قسمتى دیگر رد کرده اند، به مـنـسـوخ احتجاج کرده اند، به پندار این که ناسخ است ، به متشابه احتجاج کرده اند بـه ایـن اعتقاد که محکم است، به خاص تمسک کرده اند و گمان کرده اند که عام است، بـه اول آیـه احـتـجاج کرده اند، ولى سبب تاویل آن را فرو گذاشته اند، به مطلع و خـتـام سـخن توجه نکرده اند، به موارد و مصادر سخن نیندیشیده اند ، زیرا آن را از اهلش فرا نگرفته اند، در نتیجه گمراه شده و گمراه کرده اند.
خـدا شـما را بیامرزد، بدانید که هر کس در کتاب خدا، ناسخ را از منسوخ ، خاص را از عـام، مـحـکـم را از متشابه، رخص (مباحات) را از عزائم (واجبات)، مکى را از مـدنـى ، اسـباب نزول ، مبهمات قرآن در الفاظ مقطعه و غیر مقطعه، مطالب مربوط به قـضـا و قدر ، تقدیم و تاخیر، مبین و عمیق، و ظاهر و باطن، ابتدا و انتها، سوال و جـواب، قـطـع و وصل ، مستثنى را از غیر مستثنى ، و صفت ما قبل را که در ما بعد جـارى اسـت ، مـوکـد ، مـوصـول را از محمول بر ما قبل و ما بعدش نشناسد و امتیاز نـدهـد، آگـاه بـه قـرآن نـیـست ، و اهل قرآن به شمار نمى رود. هر گاه فردى بدون آشـنـایـى بـا ایـن امـور ادعاى فهم قرآن کند دروغ گو و مفترى است که بر خدا و پـیـامبرش(صلی الله علیه و آله) به دروغ افترا مى بندد، جایگاه او جهنم است، که بد جایگاهى است.) 3. (عـن سـلـیـم بـن قیس عن امیر المومنین(علیهم السلام) قال: کنت اذا سالت رسول الله(صلی الله علیه و آله) اجـابـنى و ان فنیت مسائلى ابتدانى ، فما نزلت علیه آیه فى لیل و لانهار و لاسما… و لا ارض و لا دنـیـا و لاآخره و لا جنه و لانار، و لا سهل و لا جبل و لاضیا… و لا ظلمه الا اقـرانـیها و املاها على و کتبتها بیدى ، و علمنى تاویلها و تفسیرها و محکمها و مـتـشـابــهـا و خاصها و عامها، و کیف نزلت و این نزلت و فیمن نزلت الى یوم الـقـیـامـه دعا الله لى ان یعطینى فهما و حفظا فما نسیت آیه من کتاب الله و لا عـلـى مـن انزلت الا املاه على.) سلیم بن قیس از امیر مومنان على(علیهم السلام) روایت کرده اسـت: مـن، هر گاه چیزى را از حضرت رسول(علیهم السلام) مى پرسیدم، پاسخم را مى داد و اگر من مى پرسیدم آن حضرت خود آغاز به سخن مى کرد. هیچ آیه اى بر آن حضرت نازل نشد، در شـب و یا در روز، در آسمان یا در زمین، درباره دنیا و آخرت ، بهشت یا جهنم، در دشـت یـا در کـوه ، در تـاریـکى یا روشنایى ، مگر این که آن آیه را براى من تلاوت فرموده و آن را براى من املا کرده و من آن را با دست خود نوشته ام.
پـیـامـبـر، تـاویل، تفسیر،محکم و متشابه، خاص و عام را به من آموخت و این که چـگـونـه در کجا و در باره چه کسى نازل شده است، تا روز قیامت (در جهت حفظ و نـگـهـدارى ایـن مـعـارف گـسترده) پیامبر از درگاه الهى خواست تا خداوند فهم و حـافـظـه ام را نـیـرومـنـد گـرداند ، از این روى ، هیچ یک از آیات قرآن را از یاد نبرده ام.
اگـر به طور فشرده فهرستى از همین دو سه روایت (صرف نظر از روایات دیگر در این زمـیـنه)تهیه کنیم و آن را با فهرست عناوین مهم ترین کتابهاى علوم قرآن مقایسه کنیم، اهمیت طرح مباحث علوم قرآن در نگاه اهل بیت(علیهم السلام) براى ما روشن خواهد شد.
1.امر(1).
2.نهى (2).
3.ترغیب(1).
4.ترهیب (1).
5.جدل(1).
6.مثل(1).
7.قصص (1).
8.ناسخ و منسوخ(1،2).
9.محکم و متشابه (1،2،3).
10.خاص و عام(1،2،3).
11.مقدم و ماخر(1،2).
12.عزائم و رخص(1،2).
13.مواضع حلال و حرام (1،2).
14.فرائض و احکام(1).
15.منقطع معطوف(1).
16.منقطع غیر معطوف(1).
17.حرفى به جاى حرفى(1).
18.تنزیل(1).
19.تاویل(1،2،3).
20.تفسیر(3).
21.ابتدا و انتهاى کلام(2).
22.موارد و مصادر کلام(2).
23.مکى و مدنى (2،3).
24.چگونگى نزول(3).
25.شان نزول قرآن(3).
26.محل نزول: آسمان، زمین،دشت، کوه، روز، شب(3).
27.مبهمات قرآن (2).
28.مقطعه و مولفه(2).
29.دانش قضا و قدر(2).
30.مبین و عمیق(2).
31.ظاهر و باطن(2).
32.سوال و جواب(2).
33.قطع و وصل(2).
34.مستثنى و غیر مستثنى(2).
35.موکد(2).
36.مفصل(2).
37.موصول(2).
38.معطوف(2).
در روایـاتـى دیـگر، مسائل دیگرى، چون:اعجاز قرآن ، کنایات قرآن، عدم تناقض در قـرآن بیان شده است و موارد یاد شده در روایات ائمه به آنچه گفتیم محدود نیست.
اهـل بـیـت(علیهم السلام)در توضیر برخى از این عناوین آگاهی هاى گسترده اى را در اختیار ما گـذاشـتـه انـد، از آن جـمـله در باره محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظهر و بطن ، تـفـسـیر و تاویل، شان نزول، مکى و مدنى و... که نمونه هایى از آن مباحث به طور مـسـتـقـل مـورد بـحـث قرار گرفته است. اگر تمام موارد تقسیم بندیهاى کلى(زبان شـنـاختى ، معنى شناختى و سبک شناختى) که امامان معصوم بیان داشته اند، به ضمیمه شرحهاى آن بزرگواران در باره هر یک از عنوانهاى یاد شده گردآورى و تدوین شود، به یقین کتابى مستقل و ارجمند در علوم قرآن شکل خواهد گرفت.
شـایـان توجه این که بیان ائمه در باره شناخت قرآن و علوم قرآن سه زمینه را در بـر دارد: 1. آنـچـه مـربـوط به طبیعت زبان است و عمومیت دارد، مثل عام و خاص ، مـوصـول و مـعـطـوف ، قـطـع و وصل ، مستثنى و غیر مستثنى ، مطلق و مقید ، مبهمات و مبینات و...
ایـن مـوارد در هر کتابى و نوشته اى و حتى بیان شفاهى مى تواند موجود باشد. قرآن نـیـز مـثل هر کتاب دیگر، به دلیل استفاده اش از (زبان مردم) این عناصر زبانى را در دل خود دارد.
2.آنـچـه مـخـصـوص قـرآن اسـت و به سبک ویژه قرآنى، نظر دارد، مانند محکمات و متشابهات ، ناسخ و منسوخ، ظهر و بطن ، مکى و مدنى ، حروف مقطعه ، تاویل و...
ایـن گـونـه مـبـاحـث ویژه سبک قرآنى است، صرف نظر از اعجاز بیانى قرآن، که از ویـژگـیـهـاى آن اسـت، ایـن دو دسـتـه مـربـوط به زبان، زمان و مکان نزول قرآن هـسـتـنـد: دسـتـه اول مطالب عمومى تر زبان شناسى و مطالب دسته دوم مربوط به سبک شناسى مى شود.
بـرخـى از روایات دیگر در باره عناصر کلى ترى در سبک بیان قرآن سخن دارد مانند:
روایـتـى کـه مى گوید:لحن قرآن کنایى است: عبدالله بن بکیر از امام صادق روایت کـه حـضـرت فرمود: (نزل القرآن بایاک اعنى و اسمعى یا جاره.) قرآن به گونه اى نـازل شـده کـه تـو را مى گویم، ولى همسایه بشنو(به در مى گویم که دیوار بشنود.) آنـچـه در بـاره مـحـتـوا، هدفها و گونه هاى مطالب موجود در قرآن بیان شده است، بـیـش تـر بر معنا شناسى قرآن نظر دارد، مثل روایاتى که در اول نوشتار در تقسیم بندیهاى کلى مطالب قرآن نقل کردیم.
آنـچـه تـا بدین جا آوردیم، مى تواند اشاره اى باشد به زمینه ها و میدانهاى شایان کاوش و درنگ و راهى باشد پیش روى پژوهشگران قرآنى در ردیابى بنیانهاى علوم از قرآن، در معارف اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله).


نویسنده: على حیدرى

دسته ها : مذهبی
چهارشنبه 1388/2/30 13:39
X