اسدالله علم در یادداشتهایش مینویسد: "علیا حضرت ملکه پهلوی تعریف کردند روزی که رضا شاه مرا از اندرون برداشتند و بدون حجاب با خود به دانشسرای عالی بردند، در بین راه در اتومبیل به من گفت من امروز مرگ را بر این زندگی ترجیح میدادم که زنم را سر برهنه پیش اغیار ببرم، ولی چه کنم کاری است که برای کشور لازم است وگرنه ما را وحشی و عقبافتاده میدانند"(1). گرایش شخص رضاشاه نسبت به غرب رابطه پیچیدهای از عشق و نفرت بود(2) این دوگانگی در رفتار رضاشاه تنها منحصر به شخص وی نبود بلکه همان دوگانگی است که از همان سالها بر مسیر توسعه ایران سایه افکند.
رضا خان که در نتیجه کودتای سوم اسفند 1299 بر سر کار آمد، از 24 دی ماه 1304 تا 1320 قدرت را در دست داشت. او از همان روزهای آغازین دست به تغییرات بسیاری در زمینههای فرهنگی و اجتماعی بدون در نظر گرفتن بسترهای جامعه ایرانی زد. کشف حجاب یکی از اقدامات عجیب اوست که نمودی از عدم تطابق این تغییرات با باورها و اعتقادات عموم افراد جامعه بود.
17 دی 1314 شمسی همان روزی است که رضاشاه به همراه همسر و دخترانش که حجاب بر سر نداشتند، در جشن فارغالتحصیلی دختران دانشسرای مقدماتی حضور یافت، و آن زمان این روز، روز آزادی زن نام گرفت!
رضاشاه گمان میکرد که با دستورالعملهای حذف حجاب، زن را از زندانی که در آن بوده آزاد کرده است. او در سخنرانی که در همان روز انجام میدهد، میگوید: "باید خیاطها و کلاه دوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ به بازار بیاورند. ما میلههای زندان را شکستیم. حالا خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد". آن روز همه مسوولان کشوری، طبق یک برنامه از پیش طراحی شده با همسران بدون حجاب خود در مراسم شرکت کردند.
مراسم روز 17 دی 1314 در حقیقت رسمیت بخشیدن به کشف حجاب در کشور بود. پس از آن، مطبوعات به تجلیل از این رویداد پرداختند و بیحجابی را آزادی زن، تجدد او و همتاییاش با پیشرفت و ترقی مردم اروپا تلقی کردند.
اما پیش از برگزاری این مراسم رضاشاه اقداماتی دیگر نیز انجام داده بود تا مقدمهای برای کشف حجاب رسمی باشد. برای رسمیت یافتن کشف حجاب، قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه در چهار ماده و هشت تبصره در جلسه 6 دی 1307 و در سومین سال پادشاهی رضاشاه دوره هفتم قانونگذاری مجلس شورای ملی به تصویب رسید.
بر اساس این قانون تمام مردم مجبور بودند که کت و شلوار و کلاه پهلوی بپوشند؛ عدم رعایت در پوشش این لباس برای کارمندان موجب اخراج آنها میشد، گرچه بسیاری از روحانیون از جمله مراجع، ائمه جمعه، مفتیهای اهل سنت و... از این مقررات مستثنی شدند، اما اجرای این قانون با مقاومت گستردهای در تهران و چند شهر دیگر روبهرو شد و روحانیون نیز پیشتاز این مخالفتها بودند.
تشکیل جمعیت بیداری نسوان در دی ماه 1305، منع چادر از سوی ملکه، حضور خانواده سلطنتی با وضع زننده در قم در نوروز 1306، مسافرت امانالله خان افغان به همراه همسرش ثریا به ایران در خرداد 1307، حضور تعدادی از زنان افغان همراه آنها که در میهمانیها حجاب را رعایت نمیکردند و در بازگشت به افغانستان نیز با لباس و کلاه اروپایی از شهرهای ایران عبور میکردند، از نشانههای گرایش دربار رضاخان به کشف حجاب بود.
در 1310 شمسی مجلس شورای ملی ورود هیاتی از سوی «جامعه ملل» را برای جلوگیری از آنچه که «تجاوز به حقوق زن در شرق» خوانده میشد، صادر کرد.
در این سال به دستور رضاخان «زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردی یا ملایی متعرض آنان شد، شهربانی باید از زنان بیحجاب حمایت کند.»
تشکیل «کنگره زنان شرق» در 1311 شمسی در تهران و دعوت از زنان بیحجاب کشورهای دیگر از دیگر گامهای رضاخان برای مبارزه با حجاب بانوان بود. در این کنگره که به ریاست «شمس پهلوی» برگزار شد، از بیحجابی به عنوان مظهری از تمدن یاد شد و در مورد آن تبلیغات فراوان به عمل آمد.
استفاده از مراکز تعلیم و تربیت و ایجاد مدارس آموزشی به سبک اروپا از دیگر عوامل زمینهساز کشف حجاب در ایران عصر رضاخان بود. گرچه سابقه ایجاد این مدارس نیز به دوره ناصرالدین شاه باز میگشت اما رضاخان در آستانه اعلام کشف حجاب، مشوق توسعه این مدارس بود. سفر رضاشاه به ترکیه در خرداد 1313 و مشاهدات وی از بیحجابی در آن کشور، او را در پیگیری روند مقابله با حجاب مصممتر ساخت.
در بهمن 1313، در افتتاح دانشگاه تهران، به دختران دستور دادند که بدون حجاب به تحصیل مشغول شوند.
از اول فروردین 1314 تاریخ کشور از هجری قمری به شمسی تغییر کرد و به کار بردن ماههای قمری ممنوع شد. از اول اردیبهشت همین سال نیز «فرهنگستان ایران» تأسیس شد تا به جای لغات خارجی، مخصوصا لغات عربی، کلمات فارسی استعمال شود.
رضا شاه در 22 اردیبهشت 1314 «جمعیت زنان آزادیخواه ایران» را تحت ریاست شمس پهلوی به عنوان گامی تازه برای پیشبرد روند بیحجابی در کشور تأسیس کرد. در مرحله بعد وزارت داخله برای ایجاد هماهنگی بیشتر میان لباس متحدالشکل مردان و کشف حجاب زنان، مقررات جدیدی در مورد نوع پوشش وضع کرد. سپس شاه نیز به وزرا و نمایندگان مجلس اعلام کرد که حذف حجاب زنان را آغاز کنند. در قدم اول بیحجابی از زنان وزرا، معاونان، وکلا و مسوولان کشور آغاز شد.
در خرداد 1314 کلاه مردم ایران از کلاه پهلوی به کلاه شاپو تغییر کرد و در 9 مرداد 1314 دستور حذف کلیهی القاب خان و بیک و... صادر شد و «جناب» جایگزین آنها شد و در 30 مرداد تعیین نام خانوادگی برای عموم اجباری شد. او از اواخر تابستان اقدامات اولیه خود را برای کشف حجاب آغاز کرد.
حکومت، قانون کشف حجاب را پیش از اعلام رسمی آن در 17 دی 1314، به ولایات ابلاغ کرده بود. این قانون در مرحله اجرا با مقاومتهایی روبهرو شد و قیام خونین مسجد گوهرشاد در تیر 1314 از نمونههای آن است.
آیتالله قمی، آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، آیتالله سید یونس اردبیلی، آیتالله سید محمد تقی خوانساری، آیتالله حجت کوهکمرهای و آیتالله میرزا محمد آقازاده از جمله مراجع و علمای سرشناس بودند که نسبت به اقدامات رضاخان در ترویج بیحجابی شدیدا اعتراض کردند. بسیاری از علما و روحانیون نیز در اعتراض به کشف حجاب تبعید شدند.(3)
اسناد موجود فاصله تاریخی سالهای 1314 تا 1321 حاکی از مخالفتهای اهالی لار، هریس، یزد، مشهد و کرمانشاهان است و بیانگر اقدامات دولت به منظور مجازات متخلفان و سرپیچی از اجرای منع حجاب و دستور جلب آنان به محاکم صالحه است و اعمال تنبیهاتی چون منتظر خدمت کردن کارکنان دولت به دلیل عدم حضور همسرانشان بدون حجاب در جشنها و مجالس مختلف است.
ناگفته نماند که گروههای مختلف از قبیل «جوانان پیرو قرآن» و افرادی چون سید محمد کمرهای از شهرهای مختلف از حسن اسفندیاری رییس مجلس شورای ملی، ممانعت از تعرض مأموران شهربانی به حجاب زنان را خواستار شدند و بر اهتمام بیشتر به احکام و قوانین اسلام، جلوگیری از اشاعه منکرات و اعلان رسمی آزادی حجاب را مانند سایر کشورهای اسلامی تأکید داشتند.(4)
در 17 دی ماه 1314 این موضوع جنبه رسمی به خود گرفت هر چند که مخالفتها همچنان ادامه داشت. کشف حجاب در سالهای باقیمانده حکومت رضاخان اجباری بود و حجاب اسلامی مظهر عقبماندگی شمرده میشد. به همین دلیل نیز، برداشتن چادر از سر زنان به اجبار، بخشی از وظیفه مأموران انتظامی شده بود.
بسیاری از زنان، برای حفظ حجاب از منازل خارج نمیشدند و خود را در خانه حبس کردند. بسیاری نیز تلاش میکردند تا حجاب خود را در کوچه و خیابان، به دور از چشم مأمورین، حفظ کنند. پس از سقوط رضا شاه، ظاهرا قید اجبار از کشف حجاب برداشته شد اما مطبوعات حکومتی همچنان در ستایش اقدام رضاخان قلم میزدند. برنامه کلی حکومت نیز در دوره پهلوی دوم همچنان تبلیغ بر بیحجابی بود.
مبارزه با حجاب اسلامی زنان مسلمان در کشورهای اسلامی منشأ بیرونی داشته است. اسماعیل پاشا در مصر که در 1863 میلادی بر تخت سلطنت نشست در 1870 به آزادی زنان با مفهوم اروپایی آن در کشورش رسمیت داد. در الجزایر نیروهای اشغالگر فرانسوی برای در هم شکستن انقلاب مردم، از جمله به مبارزه علیه حجاب زنان روی آوردند. در ترکیه، مقابله با حجاب اسلامی از نخستین برنامههای کمال آتاترک برای اسلامزدایی بود. در افغانستان نیز امانالله خان با تأسیس «انجمن حمایت از نسوان» در 1928، بانی مبارزه با حجاب زنان مسلمان آن کشور شد.(5)
کشف حجاب رضاخانی که به نام آزادی زنان! صورت میگرفت در واقع به اسارت کشیدن زن و محبوس کردن زنان محجبه ایرانی در خانههایشان و هتک حرمت و جایگاه زنان بود؛ از این روست که 17 دیماه در حافظه تاریخی ایرانیان یادآور ظلمی عظیم است که به بهانه پیشرفت! به زن ایرانی تحمیل شد.
واقعیت این است که مردم ایران از سویی باورهای عمیق دینی و مذهبی داشتند و از سوی دیگر آشنایی با کشورهای پیشرفته و دستاورهای آنها سودای پیشرفت و رسیدن به توسعه را در آنها تقویت میکرد اما این توسعه در دوره رضاشاه از بیرون و در شکل مدرن کردن مظاهر زندگی به مردم تحمیل شد. توسعه از همان روزها در ایران نه به شکل امری نهادینه شده و برخاسته از درون جامعه ایرانی بلکه به عنوان فرایندی خطی که کشور ما هم میتواند با طی کردن مسیر پیشرفت غرب به آن دست یابد، نگریسته میشد. در واقع این نگاه، توسعه را با مدرنیزه یکی میدانست. در حالی که غرب در مسیر توسعه و دستیابی به پیشرفتهایش، مدل بیرونی نداشت؛ از این منظر توسعه با هدف معین رسیدن به دستاوردهای کشورهای غربی از طریق تقلید از مظاهر زندگی آنان تعریف شد و به دلیل همین نگاهها بود که توسعه در ایران سالها به عقب افتاد.