تعداد بازدید : 4539703
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
از روزى که انقلاب اسلامى به پیروزى رسید (22 بهمن سال 1357)،دشمنان انقلاب با تحریک و هدایت آمریکا، به مقابله با آن برخاستند؛ تا شاید جلوى گسترش این»انفجار نور« را بگیرند و اگر هم بتوانند، آن را خاموش سازند و یکباره از میان بردارند.
تحریم اقتصادى، تحریک و سازماندهى گروهکهاى معاند و شورشى، کودتا، خرابکارى،جنگ تحمیلى و... همه در این راستا انجام گرفت. که به فضل الهى همه توطئهها خنثى شد و دشمنانناکام ماندند؛ ولى آنان میدان را خالى نکردند. بلکه با حربهاى کارسازتر و مؤثّرتر وارد صحنه شدند،با »حربه تهاجم فرهنگى«
دشمنان از طریق »شبیخون فرهنگى« به ویژه در جهت بسترسازى تعمیق شبهات، فضاى کشور راآلوده ساختند و فکر و اندیشه جوانان را غبارآلود کردند. قلمهاى مسموم، نرمافزارها، سایتها و...ابزارهایى بودند که در این راستا به کار گرفته شدهاند. چه بخواهیم و چه نخواهیم با این »تهدیداتنرم« رو به رو هستیم؛ چه با غفلت و بى تفاوتى و یا هراس و وحشت از کنار آن بگذریم و چه آن راتوهّم بدانیم و چه با هوشیارى به مقابله با آن برخیزیم، دشمنان زخم خورده و منافع از دست داده»القاى شبهات« را مهمترین و کارآمدترین حربه خود دانسته و جهل و نادانى را بهترین بستر براىپذیرش فرهنگ غرب شناسایى کردهاند. مقاله حاضر در ارتباط با شبههشناسى پیرامون موضوعاتمفهوم شبهه، ویژگىهاى شبهه، عوامل تشکیل دهنده شبهه، شیوه شبهه افکنان، راههاى مقابله با شبههو... نوشته شده و با نگرشى به آموزههاى دینى به تبیین موضوعات پرداخته است. امید که مورد قبولحضرت دوست قرار گیرد.
فرق پرسش و شبهه چیست؟
الف. مفهوم پرسش و سؤال
سؤال یعنى درخواست، خواستن، خواهندگى؛ پرسش یعنى: پرسیدن، استفهام، استفسار، عرض وطلب.
دانا به یک سؤال برون آرد
جهل نهفته از تو به هامونى
چون زآنچه نداندش بپرسند سؤالى
از هول شود زائل ازو حالش و هالش
پس حلق گشاده به خرافات و محالات
کى بسته شود سخت بدین سست سؤالى
ب. مفهوم شبهه
شبهه یعنى هر اشکال، پرسش یا ابهامى که در برداشتها، تحلیلها، تصمیمات و رفتارهاى مرتبطبا سعادت فرد یا جامعه منشأ خطا و اشتباه در شناخت حق از باطل گردد.
به عبارت دیگر شبهه خود را شبیه به حق مىنمایاند و راه شناخت حق از باطل را مشکل و افراد رادچار شک و تردید مىکند.
امیرمؤمنان(ع) فرمود:
اِنَّما سُمیت الشُّبهةُ شُبهَةً لِاَنَّها تُشبهُ الحَقّ؛
شبهه، شبهه نامیده شده، چون شبیه به حق است.
ج. ویژگىهاى شبهه
فرق شبهه و پرسش، ویژگىهاى ذیل است که بر تن شبهه پوشیده شده است:
1. شبهه تشخیص فرد یا جامعه را در شناخت حق از باطل دچار مشکل مىکند.
2. شبهه موجب تردید و تزلزل در اندیشه یا عمل فرد و جامعه مىشود.
3. شبهه موجب غفلت از حق و سرپوش نهادن بر واقعیّات و انحراف افکار عمومى از حقمىگردد.
4. شبهه بستر مناسبى براى ناهنجارىهاى اجتماعى و ایجاد هرج و مرج و ناامنى در جامعه مىشود.
بنابراین طرح پرسش، ارائه نظریّه علمى، دینى وفلسفى، مغالطه وسفسطه، نقد و ایراد و... درصورتى که فاقد خصوصیّات فوق باشد، از گردونه شبهه خارج مىشود.
با توجّه به مطالب گفته شده، شبهه نه تنها علامت رشد و تحوّل مثبت اجتماعى و فکرى نیست،بلکه با انگیزه پنهان کردن حق، اندیشهها و عقاید را به فساد مىکشاند. بر خلاف پرسش که در پىکشف مجهول و رفع جهل است و بار مثبت دارد. هرچند ممکن است شبهه در قالب سؤال مطرح شود.
2. دغدغه در مقابل شبهه
چه کسانى نسبت به شبهه واکنش نشان مىدهند و خود را در مقابل رواج و ریشه دار شدن شبهههاپاسخگو مىدانند و دغدغه شبهات، اندیشه آنان را مشغول ساخته است؟
پاسخ: کسانى خود را درمقابلشبهاتمسئولمىدانندکهازویژگىهاىذیلبرخوردارباشند:
1. حق مدار بوده، بصیرت در دین داشته و از مواضع و مبانى فکرى، دینى و اجتماعى روشن و برحقى برخوردار بوده و بر ثبات آن معتقد باشند.
2. نسبت به ترویج حق و حقیقت براى خود، تعهّد و رسالتى قایل باشند.
3. دلسوز جامعهاند و از به دام افتادن مردم سادهدل به دام شیاطین غمگین هستند.
قرآن کریم در مورد رسول خدا(ص) به عنوان الگوى مؤمنان مىفرماید:
لقدجاءکمرسول منانفسکم عزیز علیه ماعنتم حریص علیکمبالمؤمنین رؤوف رحیم؛
قطعاً براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به(هدایت )شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است.
از این رو اندیشمندان دینى و متفکّران دین مدار که بر حق استوارند، با تأسّى بر پیامبراکرم(ص) و امامان معصوم(ع) یکى از وظایف خود راشبههشناسى و پاسخ به آن مىدانستند. علّامه امینى، علّامه طباطبایى و شهید مطهّرى و نمونههایى ازاینانند.
البته باید یاد آور شویم که در فرهنگ دینى نوع برخورد با»شبهه« و »شبههافکن« تفاوت مىکند.در مورد شبهه پاسخى منطقى و شفاف داده مىشود، امّا در مورد شبهه افکن باید او را افشا کرد و یا مانعتلاش او گردید. کسانى که درد دین ندارند یا رگههاى روشنفکر مآبى غرب گرایانه و نسبى گرایىمعرفتى، در لایههاى وجودشان نهفتهاست، مواجه شدن باشبهه را امرى غیرعقلانى و مغایر باتفکّر واندیشه و آزادى مىدانند. اینان نه تنها از کنار شبهات به سادگى و با تساهل مىگذرند، بلکه چه بساوظیفه خود را در اشاعه و ریشه دار کردن شبهات توجیه مىکنند.گروه دیگرى که شبهه را بر نمىتابندمتحجّرین و مقدس مآبانى هستند که تفیسر درستى از دین ندارند و شبهه را مساوى با کفر معرفىمىکنند. تحجّر و انفعال (روشنفکرى) دو لبه یک قیچى هستند که هر دو در شبههافکنى نقش دارند. لیکن با روشهاى خاص خود، نیکى با القاء شبهه و دیگرى با برخورد ناشایست باشبههها.
عدّهاى نیز نه تنها نسبت به شبهات فکرى و اجتماعى، حسّاسیّتى ندارند، بلکه از واژه شبهه نیزگریزانند. و شاید این پرهیزنگرى، ناشى از رسوخ شبهات فکرى - فلسفى غرب و گرفتار شدن درچنبره دیدگاههاى غربى باشد.
چه کسانى شبهه مىسازند؟
بدیهى است کسانى در این عرصه گام مىگذارند که در تقابل با اسلام ناب و انقلاب اسلامى،دنیاى خویش را در خطر دیده و عدم کارایى دیگر شیوهها را تجربه کردهاند، این گمراهان براى حفظمنافع مادّى و گمراه کردن انسانها، بهترین گزینه را »شبهه افکنى« مىبینند.
شبهه افکنان دو گروهند: گروهى که خود گمراهند و اسیر شبهات علمى شده آن را گسترشمىدهند. و گروهى که حق و باطل را شناخه ولى براى منافع شخصى و دنیوى مثلاً شهرتطلبى یادستیابى به منافع شخصى اقدام به شبهه سازى مىکنند.
تمسّک به »شبهه سازى« اختصاص به دشمنان امروز ندارد، بلکه این حربه، قدمت تاریخى دارد وشیطان به عنوان نخستین دشمن خدا و خلق خدا در روى زمین، اولین کسى است که براى گمراه کردنمردم از حربه شبهه افکنى بهترین بهره را برده است. به عنوان مثال: بحث نژاد پرستى که دامنگیربشریت شده و جهان را در کام خود فرو برده، از جانب شیطان در قالب برترى »آتش« بر »خاک«مطرح شد. مشرکان عصرجاهلیّت نیز از این حربه بهره مىگرفتند. آنانکه با ظهور اسلام و بعثت پیامبراکرم(ص) خود را با چالش جدّى روبهرو دیده و منافع خویش را بر باد رفتهمىیافتند. براى مبارزه با پیامبر اکرم(ص) به القاى شبهه روى آوردند. قصد ما بحثتاریخى یا قرآنى نیست، بلکه تنها نشان دادن سر نخ استفاده از این شیوه در طول تاریخ و گره خوردن»عصر تمدن« با »عصر حجر« و پیوند قلبى و اندیشهاى دشمنان اسلام در این دو عصر مىباشد.
مشرکان عصر جاهلیّت، پیامبر(ص) و قرآن کریم را هدف گرفته بودند ومشرکان امروزى ارزشهاى الهى و انقلاب اسلامى را هدف گرفتهاند. سلمان رشدى یکى از مصادیقآن است. به یک نمونه از »شبهه افکنى« مشرکان عصر جاهلیت اشاره مىکنیم:
آنان مىگفتند: محمد مجنون است و با فردى از جن در ارتباط است و او این آیات را به وىآموزش مىدهد. یعنى این که قرآن وحى الهى نیست؛ بلکه القائات شیطانى است!
قرآن در پاسخ اینان مىگوید:
تنزیل من رب العالمین و ما تنزلت به الشیاطین؛
قرآن از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است و شیاطین آن را نازل نکردهاند.
دشمنان از همین شیوه، در عصر امیرمؤمنان(ع) و امامانمعصوم(ع )استفاده کردند و با این راهبرد توانستند به اهداف دنیایى خود دستبیابند و دردل مردمان نسبت به آن بزرگواران شک و تردید و شبهه ایجاد کنند. به گونهاى که به راحتىتوانستند آن بزرگواران را منزوى و یا از میان بردارند.
بنابراین یکى از شیوههاى راهبردى دنیاپرستان در طول تاریخ، »شبهه سازى« و »شبهه افکنى« بودهاست. به برخى از شبهه سازان اشاره مىکنیم.
3 - 1. سردمداران کفر و حکومتهاى ستمگر
رهبران حکومتهاى ستمگر و استعمارگر، استاد شبهه افکنى هستند. آنان براى بقاى سلطه جویىو غارت و چپاول ملل ضعیف، بهترین گزینه استعمار فرهنگى را »شبهه افکنى« مىدانند. هرگاه ازطریق شبهه توانستند بر فرهنگ جامعه چیره شوند، توانستهاند به اقتصاد او، سیاست او و... دست بیندازند و به غارتگرى و چپاول بپردازند.
در تاریخ اسلام، معاویه به عنوان تردستى ماهر که براى بقاى سلطنت خود و تضعیف جبهه حق ازشبهه افکنى بهره مىگرفت، یاد شده است. او با همدستى عمروعاص در جبههامیرمؤمنان(ع )شبهه ایجاد کرد و بدین طریق مردم را دچار شک و تردید ساخت واز آن بهره سیاسى برد. مثلاً:
وقتى عمّار یاسر در جنگ صفین پا به میدان مبارزه نهاد، مردمى که حدیثپیامبر(ص) را در مورد عمّار شنیده بودند، در جنگ با على(ع)دچار شک و تردید شدند. پیامبر(ص )به عمّار یاسر فرموده بود:
»یا عمار تقتلک الفئة الباغیة«؛ عمار! تو را گروه باغى و ستمگر مىکشند.
معاویه که نتوانست روایت پیامبر(ص) را انکار کند، و از سویى جبهه او دچارشک و تردید و فروپاشى شده بود، براى رد گم کردن، به حیلهاى کارساز (ایجادشبهه) دست زد و گفت: پیامبر(ص) درست فرموده است، ولى آن کسى کهعمّار را به جنگ آورده همان قاتل اوست. یعنى على(ع) که عمّار را به جنگآورده، او قاتل است نه جبهه مقابل که عمّار را به شهادت رسانده است.
و امروز استاد »شبهه افکنى« در جبهه شبیخون فرهنگى، شیطان بزرگ آمریکا است که با تمامابزار و توان به میدان آمده است.
3 - 2. روشنفکران سکولار
روشنفکرانى که جویدههاى غربىها را نشخوار مىکنند و طوق مزدورى دشمنان اسلام را برگردن نهادهاند، از کسانى هستند که شبهات را در جامعه ترویج مىدهند.
و اذا قیل لهم لاتفسدوا فى الارض قالوا انما نحن مصلحون؛
هرگاه به آنان گفته مىشود در زمین فساد نکنید، مىگویند همانا ما اصلاح طلب هستیم
یک نمونه نوشتند: جریان کسروى و حکیم زاده قمى، اصلاح طلب بودند و امام(خمینى ((ره)) و شهید نواب صفوى، خشونتگرا و درمقابل جریان اصلاحطلب قرار مىگیرند!
3 - 3 - نادانان و بى بصیرتها
گاه شبهات از طریق افراد نادان و بىبصیرت -شاید هم بدون غرض- به جامعه سرایت مىکند. اینجدال کنندگان تهى از دانش، به پیروى ناآگاهانه از شیطان به القاى شبهات مىپردازند.
قرآن کریم مىفرماید:
و من الناس من یجادل فى اللَّه بغیر علم و یتبع کل شیطان مرید
و برخى از مردم درباره خدا بدون هیچ علمى مجادله مىکنند و از هر شیطان سرکشى پیروىمىنمایند
و در آیه دیگر مىفرماید:
و من الناس من یجادل فى اللَّه بغیر علم و لا هدى و لا کتاب منیر
و ازمیان مردم، کسى است که درباره خدا بدون هیچ دانش و بىهیچ رهنمود وکتاب روشنىبهمجادله مىپردازد.
3 - 4. بیماردلان و منافقان
منافقان و دو چهرهها و بیماردلان که طریق تاریکى در پیش گرفتند، پیوسته در حال »فتنه انگیزى«مىباشند و کارآمدترین شیوه فتنه و آشوب در جامعه را ایجاد و نشر شبهههاى فکرى، دینى، سیاسى واجتماعى مىدانند. زیرا مردم کمتر مىتوانند شبهه را از حقیقت تشخیص دهند. و اگر کسى هم پیداشود و شبهه را از غیر آن جدا کند، تا به مردم آگاهى دهد، شبهه تأثیر منفى خود را گذاشته و جامعه راآلوده ساخته است.
قرآن کریم در مورد گزینشى عمل کردن این گروه جهت پیشبرد اهدافشان مىفرماید:
فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله
اما کسانى که در دلهایشان انحراف است، براى فتنه جویى و طلب تأویل آن (بهدلخواه خود )از متشابه آن پیروى مىکنند.
در آیه دیگر با اشاره به گفتار و عمل شبههآمیز منافقان مىفرماید:
لقد ابتغوا الفتنة من قبل و قلبوا لک الامور حتى جاء الحق و ظهر امراللَّه و هم کارهون
در حقیقت پیش از این (نیز) در صدد فتنهجویى برآمدند و کارها رابر تو وارونه ساختند؛ تا حق آمد و امر خدا آشکار شد، در حالى که آنان ناخشنود بودند.
علل رویکرد دشمنان به شبهه افکنى
چرا دشمنان اسلام و انقلاب اسلامى رویکرد به القاى شبهه دارند؟
دشمنان اهدافى دارند و طبیعى است که براى رسیدن به اهداف خویش به هر ابزار و شیوهاى روىمىآورند. و رویکرد آنان به این حربه خطرناک در همین راستا توجیهپذیرشبهه سازى، راهکار فرهنگى دشمن
است. به عبارت دیگر: شبهه حلقهاى از فرآیند یک عملیّات کلّى است که طرّاحى شده است و آناضلال و گمراه کردن مردم است. شیطان که جزو سردمداران دشمنان خداو مردم است سوگند یادکردن که بندگان خدا را گمراه خواهد کرد. و شاید هم انگیزه شبهه سازان فراتر از این موضوع باشد.در هر صورت به برخى از علل و انگیزه شبههسازان اشاره مىکنیم:
4 - 1. سلطه فرهنگى
اگر بپذیریم فرهنگ زیربناست، که این چنین است، باید قبول کنیم که مسایل اقتصادى، اجتماعىو... روى چارچوب فرهنگ استوارند و از آن تأثیر مىپذیرند. در این صورت اگر سلطه فرهنگىپدید آمد، در پى آن سلطه اقتصادى، سیاسى، اجتماعى، نظامى و... نیز به وجود خواهدآمد.یکىازخاستگاههاى شبهه، هجومفکرى وفرهنگى ایناست که اباحهگرى،تساهل وتسامح، سستکردن باورها، آزادى بىقید وشرط و در یک کلمه اضلال و گمراهى رابا خود همراه خواهد آورد. واین همان هدفى است که دشمن آن را از طریق ایجاد شبهه تعقیب مىکند.
قرآن چه زیبا این موضوع را در بسیارى از آیات الهى تبیین مىسازد که به چند آیه اشاره مىکنیم:
وَلا یزالون یقاتلونکم حتى یردوکم عن دینکم ان استطاعوا؛
و آنان پیوسته با شما مىجنگند تا (اگر بتوانند) شما را از دینتانبرگردانند.
آنان از این طریق، دین و عقاید مسلمانان را هدف قرار دادند.
در آیه دیگر مىفرماید:
یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا... اولیاء؛
اى کسانى که ایمان آوردهاید، کسانى را که دین شما را به ریشخند و بازى گرفتهاند، ازدوستان خود نگیرید.
چرا که آنان از این طریق در پى خاموش ساختن نور الهى و اسلام ناب هستند.
یریدون ان یطفوا نور اللَّه بافواههم؛
مىخواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند.
4 - 2. رقابت بر سر قدرت
برخى متصدّیان قدرت که بىبهره از تقواى الهى مىباشند و حاضر نیستند از مواضع اصولى خودکمى عدول کنند، و یا در پى زمینه سازى براى حفظ قدرت و جایگاه خود هستند، به شبهه سازىفکرى، اجتماعى، سیاسى و... روى مىآورند.
4 - 3. انجام مأموریّت و مزدورى
عناصر خودفروخته ومزدوران وابسته به قدرتهاى شرق وغرب مأموریت دارند جهتسستکردن باورها و پیوندهاى جامعه با انقلاب اسلامى به شبهه سازى و ترویج آن بپردازند.
4 - 4. حفظ موقعیّت و توجیه عملکرد
برخى اشخاص سیاسى یا فکرى براى حفظ منزلت مصنوعى خود یا توجیه عملکرد ضعیف و منفىخویش و پیشگیرى از طرح پرسشها و ابهامات اساسى، به طرح دیدگاههاى شبهه برانگیز مىپردازند.
4 - 5. انگیزهها و علقههاى حزبى
حبّ و بغضها و گرایشهاى حزبى و گروهى یکى دیگر از علل رویکرد به این شیوه مىباشد.آنان مىکوشند با شبهه سازى خود را مطرح و رقیب خود را از جامعه بیرون کنند. و حال آن که ثمراتتلخ شبههها به کام جامعه فرو مىرود نه احزاب رقیب!
من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا کل حزب بما لدیهم فرحون؛
از کسانى که دین خود را قطعه قطه کردند و فرقه فرقه شدند، هر حزبى بدانچه پیش آنهاستدلخوش شدند.
شیوهها و قالبهاى طرح شبهه
دشمنان با چه شیوهها و قالبهایى به طرح شبهه مىپردازند؟
این پرسشى است که کنکاش در پاسخ به آن، دورنماى مقابله با آن را روشن مىسازد.
هیچ گاه شبهه با عنوان و برچسب آشکار شبهه مطرح نمىشود و عوامل شبههساز نیز هیچ گاه غرض ومقصود خود را در قالب پرسشها و نظریات علمى شبههدار به صورت آشکار بیان نمىکنند. هیچ گاهنمىگویند: این که ما مطرح مىکنیم، شبهه است؛ بلکه آنان در پوششها، قالبها و شیوههاى نامرئى وبسیار زیرکانه، شبهات خود را مطرح مىکنند. چرا که بهترین و مؤثرترین شیوه القاى شبهه، شبههافکنى غیر مستقیم مىباشد.
بنابراین کسانى که دغدغه انحراف و تحریف فکرى و رفتارى جامعه را دارند، باید در صدد کشفاین پوششها و قالبها باشند تا بتوانند سازوکار مقابله با آنان را به طور صحیح برنامهریزى کنند.مهمترین شیوهها و قالبهاى شبهه افکنان عبارت است از:
5 - 1. فرضیههاى علمى
یکى از شیوههاى کهن که دستاویز شبهه افکنان براى طرح و القاى شبهه مىشود، »فرضیه علمى«است. که با استفاده از ناآگاهى و عدم اطلاع عموم جامعه و عدم تخصّص در علوم گوناگون به ویژهنوجوانان و جوانان، انجام مىگیرد. و چه بسا که فرضیهاى علمى ساخته و بافته دشمنان باشد، بدون هیچاستناد علمى. »فرضیه علمى« یعنى نظریهاى که احتمال صدق و کذب در آن یکسان است. مىتواندراست یا دروغ باشد. چنانچه فرضیّه علمى با نگاه علمى و با تأکید بر فرضیه بودن، یعنى با احتمالصدق و کذب، مطرح و در محافل علمى به بحث و کنکاش گذاشته شود و دانشمندان و فرهیختگاننظرات خود را همراه با استدلال بیان کنند، چنین فرضیّه علمى زمینه ساز شبهه نخواهد بود.
ولى آنگاه که »فرضیّه علمى« با نگاه ابزارى مطرح و قالب مناسبى براى القائات هدفمند عناصرشبههساز گردد، خطرناک خواهد بود. بدین صورت که یک نظریّه یا فرضیّه علمى به اهداف و مبانىایدئولوژیک و اعتقادى خاص آمیخته گردد و در قالب بیان عقلانى و منطقى مطرح شود و در محافلغیر علمى و مخاطبان غیر متخصّص که فهم و توان تجزیه و تحلیل آن را ندارند، بیان شود. طرح چنینفرضیهاى با این ویژگىها بستر مناسبى خواهد بود براى القاى شبهه و انحراف افکار جامعه.
البته در صورتى که فرضیههاى علمى، تقلیدى و انفعالى نباشند، و حال آن که بسیارى ازفرضیههایى که توسّط شبهه افکنان مطرح مىشود، تقلیدى و برگرفته از فرهنگ غربىهاست. به عنوانمثال: شبهه تعارض دین و علم و خردورزى. این شبههاى که در عصر رنسانس بین اومانیستها و کلیساپدید آمد و امروز روشنفکران غرب زده آن را به دین مقدّس اسلام تعمیم دادهاند.
در تاریخ از این گزارهها فراوان به چشم مىخورد. مثلاً فرضیه »مراحل تاریخى سیر جوامع« درماتریالیسم تاریخى مارکس، اصلىترین ابزار شبهه افکنى بوده است که هنوز هم آثار آن در برخىکشورها دیده مىشود. و امروز مقولاتى ازقبیل »هرمنوتیک«، »پلورالیسم«، »دموکراسى«، »نسبیتمعرفت دینى«، »صراطهاى مستقیم«، »قبض و بسط شریعت« و »نسبیت اخلاق« به چنین ابزارهایىتبدیل شده است.
بهترین راهکار مقابله با این شیوه، اولاً تفکیک جنبههاى ایدئولوژیک از جنبههاى علمى نظریهاست. و در مرحله دوم جداسازى عناصر و اصول ثابت شده و متقن از اصول و عناصر ظنّى و حدسى وبىپایه است.
5 - 2. پرسش و پرسشگرى
طرح پرسشهاى هدفمند، یکى دیگر از شیوههاى شبهه سازان است. طرح پرسش اگر با انگیزهاىحقیقت جویانه و بهعنوان کلید حلّ مشکلات علمى مطرح وپاسخى درخور داده شود، نه تنهاشبههانگیز نخواهد بود، بلکه زمینه شبهه را نیز خنثى مىکند.
لیکن طرح پرسشهاى مصنوعى یا فرعى هدفمند در باب مقولاتى که باورها و رفتارهاى فرد وجامعه را ضعیف و سست مىکند، از مؤثّرترین شیوههاى شبهه افکنى به شمار مىآیند. به ویژه آن کهچنین پرسشهایى براى مخاطبان ناآشنا و دور از مسایل و محیطهاى علمى و بدون وجود پاسخهاىعلمى و قانع کننده مطرح مىشوند. به عنوان نمونه:
محمدجواد حجّتى کرمانى: »منحرفم ایناست که فرض مىکنیم شدیدترین وجه مظلومیّتحضرت زهرا(س) به ثبوت قطعى و تواترتاریخى و روایى رسیدهباشد -که قطعاًچنیننیست- چراحضرت على(ع) در برابر این واقعه مهم و جانسوز و وحشتآورسکوت فرمود؟«
محسن علوى: »ابراهیم خلیل با آن مقام شامخ تنها توانست به مقام امامت برسد و هیچ گاه به مقامولایت نایل نگشت. آیا به راستى فقهاى ما در نزد خداوند از ابراهیم خلیل مقامى بالاتر دارند؟«
5 - 3. کشف حقیقت
شیوه دیگرى که خیلى مدّنظر شبهه افکنان است، پوشش کشف حقیقت و نقاب روشنفکرانه وخردورزى به چهره گرفتن است. به عبارت دیگر: با این پوشش به اصطلاح مىخواهند مخاطبان را ازقید تقلید و پیروى تقلیدانه رها سازند و آنان را به حقایق برسانند! این شیوه با سانسور مطالب وحقایق، بیان مطالب جهتدار و هدفمند و یک سویه همراه است و با فرار از پاسخگویى به پرسشها،گریز از گفتوگو و مباحث علمى با اهل فن و تخصّص، به ابزارى کارآمد تبدیل شده است. به ویژهشبههسازان ،آنجا بهترین بهره را از پوشش کشف حقیقت مىبرند که مخاطبانى ناآگاه و خالى الذهنرا مخاطب خویش قرار داده باشند. مصداق بارز این شیوه نوشتهها و گفتههاى سروش است که به دونمونه آن اشاره مىکنیم:
»فقه یا دنیوى دنیوى است یا اخروى اخروى... اما فقهى که بتواند در عرض یا در طول هم، آن دوسعادت را تأمین کند، منطقاً ناممکن است!«
»به نظر من بخش عظیمى از فقه اسلامى، قانون سکولار است... در مقابل این خداى حداکثرى وخودکامه، سکولاریسم سر بر کشید، به این معنى شما مىتوانید سکولار باشید.شبهه سازى، راهکار فرهنگى دشمن
یعنى دینتان حداکثرى نباشد و حضور یک روحانى را در انجام امور شرعى شرط ندانید و سیاستچون و چراپذیر را از دیانت چون و چراناپذیر جدا کنید...«
5 - 4. نقد و اصلاح
»نقد« و »اصلاح« چاقوى دولبهاى است که در دو عرصه اصلاح و تخریب به کار گرفته مىشود.برخورد گزینشى با مسایل جامعه، برجسته کردن مسایل ریز جامعه، اطّلاعرسانى ناقص یا غلط، سانسورپنهان و غیر مستقیم واقعیّتها، نقد کارهاى مفید و ارزشمند و... شیوههایى است که شبهه انگیزان،براى القاى شبهه از آنها بهره مىبرند. به عنوان نمونه:
محمّد شریف: »تفسیرى که شوراى نگهبان از اصل 99 به عمل آورده و نظارت استصوابى را از آناستخراج کرده است، تفسیرى بسیار مبهم است. در واقع تغییر قانون اساسى تحت پوشش تفسیر است.و بااین تفسیر عملاً نقش مردم و حاکمیّت بر سرنوشت اجتماعى خودش تعطیل شده وبسیارى از اصولقانون اساسى نیز تعطیل مىگردد!«
5 - 5. شایعه سازى و دروغ پردازى
کم هزینهترین و در عینحال کارآمدترین القاى شبهه، شایعهپردازى ودروغپردازى است. مثلاًبراى ترور شخصیّت فلان شخصیّت طراز اوّل کشور، او را سرمایه دار معرفى مىکنند.
5 - 6. تحریف دیدگاهها یا عملکردها
و لا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق و انتم تعلمون
و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با این که مىدانید، کتمان نکنید.
براى مقابله با سخن مقام معظّم رهبرى درباره »خودى و غیرخودى« گفتند: »خداوند خودى و غیرخودى نمىشناسد، چون نعمتهایش را به همه داده است. چرا ما کاسه از آش داغتر هستیم!«
5 - 7. استفاده ابزارى از آموزهها، عناوین یا شخصیتها.
5 - 8. برجسته سازى و تحریف برخى آموزههاى فرعى دینى براى زیر سؤال بردن آموزههاى اصلىو زیربنایى
5 - 9. معرّفى برخى نظرات شاذ و نادر به عنوان نظریات مستند و معتبر.
5 - 10. طرح مبهم و سست و ناقص برخى مسایل و مباحث و عدم تبیین آن.
5 - 11. برخورد گزینشى و سوء استفاده از دیدگاهها و نظریّات شخصیّتهاى موجّه.
5-12. ارائهگزارشهاى توصیفىنادرست یامتعدّد براىایجاد سردرگمى وتردید درمخاطب.
5 - 13. مستند سازى دروغین یا نقل ناقص و تقطیع شده مستندات (نؤمن ببعض ونکفرببعض).
5 - 14. تحریف واقعیّات و حقایق و آموزههاى دینى.
5 - 15. التقاط دین با خرافات.
5 - 16. ارائه تحلیلهاى غرض آلود، یک سویه یا مبهم.
عبدالکریم سروش: »من معتقدم نقصانهاى جدى تئوریک وجود دارد و عمدهترینش هم عبارتاست از سایه افکندن دین بر روى همه چیز.«
5 - 17. خلط عرصههاى گوناگون و درهم آمیختن استدلالهاى کلامى، فلسفى، فقهى، تفسیرى و...و استفاده ابزارى و ناروا یا نتیجهگیرى غیر منطقى از آن.
شبهه افکنان براى مقصود خود از ابزارهاى گوناگونى استفاده مىکنند. از قبیل نشریّات، کتاب،ابزارهاى صوتى و تصویرى، پایگاههاى اینترنتى و سایتها در قالبهاى:
1. نگارشى: کتاب، مجلّه، اعلامیه و... ؛
2. گفتارى: گفت وگو، چت، همایش، مصاحبه، سخنرانى و... ؛
3. ادبى: شعر، رمان، داستان و... ؛
4. هنرى: کاریکاتور، موسیقى، طنز، فیلم و... ؛
5. رفتارى: تحصّن،استعفا، کنارهگیرى ازیکمسئولیّت، عزل ونصب مسئولان تحتامر و....
زمینههاى شکلگیرى شبهه
درست است که دشمنان و فرصتطلبان براى دستیابى به اهداف خویش رویکرد به القاى شبههدارند، امّا آنچه به کارآیى و پذیرش شبهه کمک مىکند، بستر و شرایط مناسبى است که در فرد وجامعه وجود دارد. از این رو بسیارى از شبهات به خاطر وجود زمینههاى مناسب درونى یا بیرونى درجامعه شکل مىگیرد و منشأ اثر مىگردد.
الف. زمینههاى فردى
بخشى از زمینههاى فردى که منشأ اثرگذارى شبهه مىشود، عبارت است از:
1. ساده اندیشى، زودباورى و سادهلوحى؛
2. اعتمادو حسنظن بهدشمنان وتوهّم توطئه (نهباور داشت توطئه) وعدماعتمادبهخودىها؛
3. ضعف علمى و آگاهى؛
4. ضعف اخلاقى و کاستىهاى رفتارى مانند فساد اخلاقى، فساد مالى و... ؛
5. کاوش و تأمّلات شخصى خارج از ظرفیّت و عدم مشورت با اهل فن. فلاسفه مىگویند: کسىکه ظرفیت درک مسایل فلسفى را ندارد، در این عرصه وارد نشود.
قرآن مىفرماید:
یا ایها الذین آمنوا لا تسئلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسؤکم
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از چیزهایى نپرسید که اگر براى شما آشکار گردد، شما راناراحت مىکند.
ب. زمینههاى اجتماعى
خاستگاه اصلى شکلگیرى شبهه در جامعه، ضعف اعتقادى و فکرى جامعه است. در عین حالزمینههاى اجتماعى، سیاسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى خاصّى نیز در شکلگیرى شبهه به طورمستقیم مؤثّر است. براى مثال مىتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1 بروز تعارض میان عمل و گفتار نخبگان جامعه؛ قرآن مىفرماید:
یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عنداللَّه ان تقولوا ما لا تفعلون
اى کسانى که ایمان آوردهاید! چرا سخنى مىگویید که عمل نمىکنید؟! نزد خدا بسیار موجبخشم است که سخنى بگویید که عمل نمىکنید.
2. چرخش فرهیختگان و پیشتازان از آرمان گرایى و ارزشهاى انقلاب اسلامى به شعارها و منطقفرصتطلبانه و بازى قدرت؛
3. ظهور وبروز تفکّرالتقاطى درلایههاى مراکزفکرى، فرهنگى،هنرى ونظامآموزشى و...؛
4. تضارب و تبادل فکرى در اثر ضعف بنیه فکرى و سوء مدیریّت فرهنگى؛
5. عدم اطّلاع رسانى شفّاف و صحیح توسّط مراکز مسئول فرهنگى؛
6. دفاع ضعیف و سست و بد از باورها و ارزشهاى اسلامى.
7. گروهبندى شبهات
شبههها که توسّط دشمن ساخته و پرداخته مىشوند، در گروههاى مختلفى قابل تقسیم و شناسایىهستند که بالطّبع مخاطبان خاصّى را با انگیزههاى متفاوتى هدف قرار مىدهند. گاه شبههانگیزان در پىتخریب باورها و اعتقادات جامعهاند و گاه در پى سست کردن پایههاى نظام و جمهورى اسلامى و گاهدر پى انهدام پایگاه اخلاقى و ترویج اباحهگرى، ابتذال و... در جامعه و گاه در پى تطهیر دشمن وصاف کردن جاده براى ورود دشمن به خانه ملّت و ارتباط با شیطان بزرگ و... .
شاید بتوان شبههها را در گروههاى ذیل دستهبندى کرد:
1. ارزشها و باورهاى دینى (چون: پرداختن به قرآن، پیامبران، امامان، تعبّد و توسّل،تقلید و...)
2. فقه و احکام دین.
3. انقلاب اسلامى.
4. کارآمدى حکومت دینى و نظام جمهورى اسلامى.
5. رهبرى نظام و مدیریّت دینى (ولایت فقیه).
6. روحانیّت.
7. مراجع قانونگذار (مجلس شوراى اسلامى، شوراىنگهبان، قانوناساسى، مجلسخبرگان)
8. احکام جزایى و حقوق زن.
9. اخلاق و ارزشهاى اخلاقى (ترویج اباحه گرى، ابتذال، آزادى مطلق و...)
10. جدایى دین از سیاست (ترویج سکولاریسم).
11. دفاع مقدّس.
12. انقلاب فرهنگى.
13. شیعه و سنّى و دامن زدن به شبهات اختلافافکن بین آن دو.
14. تطهیر آمریکا (ایجاد زمینه براى تمایل به دشمنان اسلام و انقلاب)
ملاک اولوّیتبندى شبهات
شبهاتى از لحاظ پاسخگویى در اولویّت هستند که داراى امتیازات ذیل باشند.
1. نسبت به سایر شبهات، تقدّم موضوعى داشته و با پاسخگویى به آنها به برخى شبهات فرعى نیزپاسخ داده شود.
2. شبهاتىکه درایجاد تزلزل درباورها وانحراف در رفتار مخاطب تأثیربیشترى داشته باشد.
3. شبهاتى که گستره شیاع و طرح آن گستردهتر باشد.
4. شبهاتى که گروهمخاطبانآنازتأثیرگذارىاجتماعىبیشترىبرخوردارباشند.مانندجوانان...
راهکارهاى مقابله با شبهات
مقابله با شبههها بسیار حسّاس و دقیق و از ظرافت خاصّى برخوردار است. به دو صورت مىتوان بهمقابله با شبهات پرداخت: »مستقیم« و »غیر مستقیم«. البته گاهى مقابله مستقیم ممکن است نتایج خوبىدر پى نداشته باشد و مؤثّر واقع نشود. قبل از توضیح راهکارهاى مقابله با شبهات، توجّه به مقدّماتذیل ضرورى است:
1. استفاده صحیح از همه ابزارها، شیوهها و قالبهاى مشروع به تناسب مقام؛
2. شناخت زمینهها، علل و عوامل شبهه افکنى توسّط شبهه سازان؛
3. شناخت شرایط فردى و اجتماعى و ظرفیّت مخاطبان و از میان بردن زمینههاى پذیرش شبهه؛
4. سازمانبخشى راهکارهاى مقابله باشبهات، طرّاحى راهکارها و برنامهها؛ که مىتواند »بلندمدّت«، »میان مدّت« و »کوتاه مدّت« باشد و به شیوههاى »هجومى«، »بىاعتنایى«، »افشاگرى«، »اطّلاعرسانى خوب« و... انجام گیرد.
در این جا به برخى راهکارهاى مقابله با شبهات اشاره مىکنیم:
9 - 1. شناخت مراکز شبهه افکن و افشاى آنها
شناسایى طرّاحان شبهه و افشاى اهداف و انگیزه آنان، بهترین راهکار است. در این راهکار دوهدف نهفته است: طراحان شبهه رسوا شده، به مردم معرّفى مىشوند و دیگر آن که مردم با پى بردن بهاهداف شوم آنان به دام شبهات گرفتار نمىشوند. در این مورد به سیرهامیرمؤمنان(ع) تمسّک مىجوییم:
امیرمؤمنان(ع) با شناسایى مراکز شبهه افکنى چون معاویه و حزب خوارجنهروان، آنان را به مردم معرّفى کرد و نقاب از چهره فریبکار آنان برگرفت.
به معاویه نوشت:
فاحذر الشبهه، واشتمالها على لبستها، فان الفتنة طالما اغدفت جلابیبها، و اغشت الابصار ظلمتها
ازشبهه وحقپوشى بپرهیز، فتنهها دیرزمانى استکه پردههاى سیاه خود راگستراندهودیدههایى را کور کردهاست.
همچنین به او نوشت:
اى معاویه! گروه بسیارى از مردم را به هلاکت کشاندى و با گمراهى خود فریبشان دادى و در موجسرکش دریاى جهالت خود غرقشان کردى؛ که تاریکىها آنان را فرا گرفت و در امواج انواع شبهاتغوطهور گردیدند؛ که از راه حق به بیراهه افتادند و به دوران جاهلیّت گذشتگانشان روىآوردند وبهویژگىهاى جاهلى خاندانشان نازیدند. جز اندکى از آگاهانکهمسیر خود را تغییر دادند و پس از آنکه تو را شناختند، از تو جدا شدند و از یارى کردن تو به سوى خدا گریختند. زیرا تو آنان را به کاردشوارى واداشتى و از راه راست منحرفشان ساختى.
خوارج نهروان، کسانى بودند که با گفتار و عملشان ایجاد شبهه مىکردند و مردم را در باورهاشاندچار شکّ و تردید مىساختند، امیرمؤمنان(ع) با شناختى که از آنان داشت، آنان رابه جامعه معرفى کرد. آن حضرت شبى از »حروراء«، محل زیست گروه خوارج، مىگذشت. در دلشب صداى ناله غروة بن ادنه از نیروهاى خوارج را که نماز شب مىخواند و قرآن تلاوت مىکرد،شنید. فرمود:
نوم على یقین خیر من صلاة فى شک؛
خوابیدن همراه با یقین برتر از نماز گزاردن با شک و تردید است.
9 - 2. آگاهى بخشیدن به جامعه
آگاه کردن مردم و از میان بردن جهل و نادانى که زمینه ساز پذیرش شبهه است، یکى دیگر ازراهکارها مىباشد. وظیفه مراکز اطّلاع رسانى و مسؤولان فرهنگى در این زمینه بسیار حسّاس است.امیرمؤمنان(ع) در نامه 32 به معاویه فرمود: »...کسانى که تو را شناختند، از تو جداشدند و از یارى کردن تو به سوى خدا گریختند.«
9 - 3. هجوم به شبهه سازان و به چالش کشیدن آنان
برخى شبهات، بر مبناى نظرى خاص استوار است که کاملاً غیر منطقى و قابل نقد است. و صرفاًجهت اغراض سیاسى و وارد آوردن ضربه به طرف مقابل طرح گردیده است. در این موارد ضمننشان دادن خلأها وتهافتهاى آن مبانى، مىبایست با طرح شبهات و پرسشها، توپ را به زمینشبههسازان پرتاب کرد و آنان را در مقام پاسخگویى به چالش کشید. دقّت در عمومیّت کلامامیرمؤمنان(ع) راهگشا و رهنمون بسیار زیبایى در این عنوان است.
امام(ع) فرمود:
اغزوا القوم قبل ان یغزوکم فواللَّه ما غزى قوم قط فى عقر دیارهم الا ذلوا؛
به پیکار با دشمن بشتابید، پیش از آن که به جنگ شما درآیند. به خدا سوگند با هیچ مردمى درآستانه خانههاشان پیکار نشد جز آن که به ذلّت افتادند.
در کلامى دیگر فرمود:
فالنجاة للمقتحم و الهلکة للمتلوم؛
پیروزى و نجات از آن یورش برنده و شکست و هلاکت نصیب وامانده و سستى کنندهاست.
9 - 4. پرهیز از گفتوگو با شبهه افکنان
در برخى موارد باید به شبهه افکنان و شبهات آنان بىاعتنا بود. رها کردن شبهه، موجب مىشودخود به خود شبهه ازمیان برود. چون گاهى شبههها و شبههافکنان در اثر نقد و پاسخ، بزرگ مىشوند وبها پیدا مىکنند.
امیرمؤمنان(ع) عمّار یاسر را که با مغیرة بن شعبه بر موضوعى بحث و جدلمىکرد، فرمود: »عمّار! او را رها کن. او از دین خود جزچیزى که به دنیایش نزدیک کند، فرا نگرفتهاست. او به عمد امور را بر خود مشتبه ساخته تا شبهات را بهانهاى براى لغزشها و خلافکارى خویشقرار دهد.«
نادیده انگارى و جدّى نگرفتن شبهات سست و بىپایه، بهترین راهکار مقابله با آنهاست.تأثیرگذارى چنین شبهاتى در گرو جدّى گرفتن و طرح صریح آنهاست. از این رو این سرى شبهاتدر فراموشى و بىاعتنایى فسیل خواهند شد. تنها در این گونه شبهات باید به ریشهها و علل وانگیزههاى آن پرداخت، نه به خود شبهه.
9 - 5. کالبد شکافى شبهه
برخى شبهات همان دیدگاههاى شبهه پردازان هستند که به عنوان نظریّه علمى مطرح مىشوند وبرخى دیگر بهگونهاى طرّاحى شدهاند که تنها با معانى مورد نظر خاصّ شبهه افکنان تأثیرگذار هستند.از اینرو چنین شبهاتى را باید کالبد شکافى و تجزیه و تحلیل کرد و خطوط برجسته فکرى، فلسفى و...آن را شناسایى نمود. وقتى شبهه تجزیه و تحلیل شد و هر شاخه به درستى تصحیح گردید، نه تنها ازسلک شبهه بودن خارج مىشود، بلکه برخلاف نظر شبهه افکنان ظهور خواهد کرد. براى نمونه،مىگویند: »تمرکز قدرت موجب فساد است؛ بنابراین ولایت مطلقه زمینه فساد خواهد شد.« شبههافکن، با تشکیل صغرا و کبراى یک قضیّه کلّى به نتیجه دلخواه خود رسیده است. مىتوان محتواى اینشبهه را بدینگونه تجزیه و اصلاح کرد: تمرکز قدرت و ثروت زمینه فساد است. لذا ولىّ فقیه و عادلباید در رأس حاکمیّت قرار داشته باشد تا از سوء استفاده مراکز قدرت و ثروت در جامعه پیشگیرىکند.
یا طرح کلماتى از قبیل: »جامعه مدنى«، »اصلاحات« و... که مىتوان اینها را با معنىصحیح یا معنى دیگر از شبهه بودن خارج کرد. و حتّى به ضد شبهه تبدیل نمود.
9 - 6. عادى سازى اصل وجود شبهات در جامعه
برخى مخاطبان از وجود شبهات وحشت دارند وآن را هیولایى مىپندارند. باید بهاینان گفت:همواره در کنار جریان فکرى حق، جریان باطل هم وجود داشته است.
خداوند حقّ و باطل را به آب زلال و کف روى آن تشبیه مىکند. آب مىماند ولى کف از بینمىرود.
فاما الزبد فیذهب جفاءً و اما ما ینفع الناس فیمکث فى الارض؛
اما کف، بیرون افتاده از میان مىرود، ولى آنچه به مردم سود مىرساند در زمین باقى مىماند.
این هشدارها و آگاهىها به مخاطب بینشى مىدهد که راحت از کنار این شبهات عبور کند و به دامآن نیفتد.
9 - 7. تبدیل شبهه به پرسش یا ابهام
برخى شبهات را باید به پرسش یا ابهام تبدیل کرد، آنگاه به پاسخ آن پرداخت.
9 - 8. بیان تاریخچه شبهه
گاه تبیین تاریخچه یک نظریه و شبهه و سرگذشت آن که محلّ شبهه شده، مناسبترین شیوهمواجهه با شبهه است.
9 - 9. پاسخ عملى
برخى از شبهات (بخصوص در عرصه مباحث اجتماعى) نیاز به پاسخ علمىندارند، بلکه باید با پاسخهاى عملى و عینى آنها را از میان برداشت.
9 - 10. برخورد اخلاقى
شیوه اخلاقى و رعایت ادب و انصاف، حسن خلق و بیان نرم و مطمئن و پرهیز از آشفتگى،شاخصههاى حقانیّت مواضع فکرى تلقّى مىشود و این خود پاسخى اثربخش خواهد بود.
قرآن مىفرماید:
و اذا مروا باللغو مروا کراماً؛
و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مىگذرند.
9 - 11. تأکید بر درستى جنبههاى مثبت یا مقدّمات صحیح شبهه و کمرنگ کردن اصلشبهه
مصون ماندن و رهایى از شبهات
گزینههایى که آدمى را از فروغلتیدن در گرداب شبهات مصون مىدارد و او را از این مسیر پرخطرو پرسنگلاخ رهایى مىبخشد، مىتوان به نمونههاى ذیل اشاره کرد:
10 - 1. داشتن ایمان و یقین به مبدأ و معاد
در آموزههاى دینى، ایمان به خداوند و یقین به روز رستاخیز، بهترین عامل بازدارنده از غلتیدن درمسیر پرخطر و سقوط به شمار مىآیند. زیرا آدمى در پرتو نور پرفروزان ایمان و یقین، به زوایاىتاریک و لایههاى رسوب آلود شبههها پى مىبرد.
امیرمؤمنان(ع) پس از آن که شبهه را معنى مىکند، مىفرماید:
... فاما اولیاء اللَّه فضیاؤهم فیها الیقین و دلیلهم سمت الهدى و اما اعداللَّه فدعاؤهم فیها الضّلالو دلیلهم العمى؛
امانورهدایت کنندهدوستان خدادرشبهات، یقیناست. وراهنماىآنان مسیرهدایتالهىاست.امادشمنان خدا، دعوت کنندهشان درشبهات، گمراهى است و راهنماى آنان کورى است.
عاملى که مؤمنان و اولیاى الهى را از شبهه نجات مىدهد، یقین و تقواى آنان است.
قرآن مىفرماید:
یا ایها الّذین آمنوا اِن تتّقو اللَّه یجعل لکم فُرقاناً؛
اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا دارید، براى شمإے؛ححَّ+(نیروى )تشخیص (حق از باطل )قرارمىدهد.
10 - 2. درنگ به هنگام پیدایش شبههها
توقّف جلوى در و وارد نشدن به خانه شبههها، مطمئنترین راه مصونیّت از چنگال این دشمن آرامو بىصدا مىباشد. چرا که اگر کسى بخواهد پس از آلوده شدن به شبهات به پالایش اندیشه و ایمانخود بپردازد، باید بهاى سنگینى بپردازد و هزینه گزافى را متحمّل شود. همیشه پیشگیرى آسانتر وکم هزینهتر از درمان است.
امام باقر(ع) فرمود:
الوقوف عندالشبهة خیرمنالاقتحام فىالهلکة وترکک حدیثاً لمتروه خیرمنروایتک حدیثاًلمتحصه
درنگ در مقابل شبهه بهتر از فرو رفتن در گرداب هلاکت است. حدیثى را روایت نکنى بهتراست از این که حدیثى را نفهمیده روایت کنى.
امام صادق(ع) فرمود:
اورع الناس من وقف عند الشبهة؛
پارساترین مردم کسى است که به گاه شبهه توقف کند
پرهیز از برخى میهمانىها، اجتناب از لقمه مشکوک، دورى از کار شبههناک، رها ساختن مطالعهکتابهاى گمراه کننده، نرفتن به سایت منحرف، ندیدن فیلم و تصویر مستهجن و... بهترین گزینهرهایى از شبهات مىباشد. انسانى که در لجنزار اعتیاد غوطهور و در این باتلاق فرو رفته است، نخستینگام فرو غلتیدن در این گرداب را، از کشیدن یک نخ سیگار تلخ که روزى دوستى به او تعارف کردهبود، برداشته است و شاید روز اوّل تمام نخ سیگار را هم نکشیده، امّا کمکم به آن عادت کرده تاسرانجام به گرداب اعتیاد دچار شده است. اگر آدمى به شبههها عادت کند، ترک آن بسیار دشواراست.
سخن مشکوک و دوپهلو، مَرکب شیطان است که آدمى را به درون شبههها مىکشاند. بهترینراهکار مصون ماندن در این موارد خاموشى است. از وصایاى امیرمؤمنان(ع) به امامحسن(ع )این است:
اوصیک یا حسن وکفى بک وصیاً بما اوصانى به رسول اللَّه(ص)... الصمتعند الشبهة؛
اى حسن تو را وصیت مىکنم و همین تو را بس است، به آن چیزى کهپیامبر(ص) به من وصیّت کرد: »خاموشى به هنگام شبهه«.
مگر جز این است که گوش و چشم و دل در مقابل عملکرد خویش باید به خداوند پاسخگو باشند.پس چرا آنان را از آلودهها حفظ نکنیم.
و لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عند مسئولاً؛
و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقعخواهند شد.
10 - 3. تدبّر و تحلیل قضایا و رهیافت به درستى و نادرستى آنها
گاه برخى مسایل چنان پیچیده است، چون کلاف سردرگم، که ورودبه آن، آدمى را به گمراهىکشانده و او را از تشخیص سره از ناسره باز مىدارد. مانند نزاعهاى ساختگى، سخنان دوپهلو و آمیختهبه راست و دروغ، شایعاتو... چه بسیار بودند انسانهایى که بدون تحلیل و تدبیر این گونه قضایا و وقایع، خود را با چالشهاى جدّى روبهرو دیدند و تا لبه پرتگاه پیشرفتند و برخى از آنها سقوط کردند. توقّف در این مسایل و تجزیه و تحلیل آنها بهترین گزینهمصون ماندن از سقوط در شبهات مىباشد.
امام سجاد(ع) هنگام روبهرو شدن با امور مشتبه، کردار مشکوک و عقایدمتناقض، از خداوند چنین استمداد مىطلبد:
و وفقنى اذا اشتکلت علىالامور لاهداها، واذا تشابهت الاعمال لازکاها، اذا تناقضت الملللارضاها؛
(خدایا) هرگاه امور بر من مشکل شد، مرا به یافتن درستترین آنهاهدایت کن و هرگاه کردارها بر من مشتبه گشت به پاکیزهترین آنها راهنما باش و هرگاه عقایدو مذاهب متناقض شدند، به پسندیدهترینشان توفیقم ده.
10 - 4. پناه بردن به قرآن
قرآن نور است. و آن کس که با نور قرآن همراه شد، از فرو غلتیدن در لایههاى تاریک شبهههارهایى مىیابد.
فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن؛
آنگاه که فتنهها چون شب تاریک به شما روى آورد، به قرآن پناه ببرید.
10 - 5. ارجاع مسایل به رهبران الهى و هدایت یابى از طریق آنان
کسى که بدون توجّه به رهنمود رهبران و پیشوایان الهى در جامعه ره مىپیماید، یقیناً در مسیرحرکت خود به چالشها و موانعى برخورد مىکند که رهایى از آنها کار آسانى نیست. و این تنهارهبران جامعه هستند که مىتوانند دست او را گرفته از سقوط نجاتش دهند و گرههاى زندگى رابرایش بگشایند.
یکى از علل مهم گمراهى و هلاکت منافقان، بىاعتنایى به پیامبر(ص) وجانشینان او بود. آنان پیامبر خدا(ص) را کنار گذاشتند. در نتیجه به دام شیطانافتادند و از آن پس با تمام هستى در خدمت شیطان قرار گرفتند. دیگر از مصادیق این گمراهان،خوارج نهروان بود. آنان امیرمؤمنان(ع) را کنار نهادند. در نتیجه گرفتار تحلیلهاىناقص، اندیشههاى باطل و از همه مهمتر شبهه افکنىهاى معاویه شدند.
قرآن کریم مىفرماید:
واذا جاءهمامر منالامن او الخوف اذ اعوا بهولو ردوهالى الرسول والى اولىالامر منهم لعلمهالذین یستنبطونه منهم ولولا فضلاللَّهعلیکم ورحمته لاتبعتم الشیطان الاقلیلاً؛
و چون خبرى (حاکى) از ایمن یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛و اگر آن را به پیامبر و اولیاى امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانىاند که(مىتوانند درست و نادرست )آن را دریابند، و اگر فضل خدا ورحمت او بر شما نبود، مسلماً جز (شمار )اندکى از شیطان پیروىمىکردید.
10 - 6. پرهیز از لقمه مشکوک
لقمه شبههناک، بهترین و کارآمدترین ابزار شیطان است. شاید یکى از عوامل درونى گرفتار شدنبه اباحهگرى، تساهل وتسامح وسرک کشیدن بهپلورالیسم، سکولاریسمو... ناپرهیزى از لقمههاىمشکوک و بعضاً حرام است.
سرنوشت شریک بن عبداللَّه نخعى عالم و فقیه عصر مهدى بن منصور خلیفه عباسى عبرتى است.او از دستگاه ظلم کناره مىگرفت و به زندگى آزادانه و فقیرانه خود قانع بود. روزى خلیفه او را طلبیدو گفت: یا باید عهدهدار منصب قضا شوى و یا معلّم فرزندان من و یا امروز بر سر سفره ما بنشینى.شریک فکر کرد حال که اجبار است سومى آسانتر است. خلیفه دستور داد از لذیذترین غذاهاىرنگارنگ براى او تهیه دیدند، و همان غذا سبب شد که شریک به دربار خلیفه ستمگر عباسى بپیوندد.از این رو هم منصب قضا را پذیرفت و هم عهدهدار تربیت فرزندان خلیفه شد.
نمونه شبهات
1.ایجاد شبهه در مورد قرآن »وحىپدیدهاى است منطبق با محیط... نه جهانى...«(سروش).
2.ایجاد شبهه در مورد عصمت پیامبران وامامان معصوم (ص): »همهانسانها خطاکار بودند از آدم تا خاتم...«(مجتبىبدیعى).
3.انکار ولایت انبیا و امامان(ع): مسئولیّت آنان فقطابلاغ بود.« (پیمان).
4.تعرّض به انقلاب اسلامى:»استبدادانقلاب« (خرّم).
5.تعرّض به جمهورى اسلامى: »حکومتلمپنیسم و فشار« (آبان).
6.تعرّض به ولایت فقیه: »ولایت فقیه،دیکتاتورى است.« (خرداد).
7.تعرّض به روحانیّت: »انحصار طلبو...«.
8.تعرّض به شوراى نگهبان.
9.تعرّض به مجلس خبرگان.
10.تعرّض به قانون اساسى.
11.تعرّض به ارزشها و اعتقادات.
12.نسبى بودن احکام دین.
13.نسبى بودن تعبّد و توسل.
14.تقلید.
15.آزادى.
16.دفاع مقدّس.
17.کارآمدى دین و حکومت دینى.
18.خودى و غیر خودى.
19.ترجیح تجدد و عقل گرایى بر دین.
20.جدایى دین از سیاست(سکولاریسم).
21.احکام جزایى و حقوق زن.
22.ارتداد.
23.جهاد.
24.القاى جبر.
25.التقاط.
26.کوچک نمایى شهیدان.