تعداد بازدید : 4540070
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
آسیبشناسی دینی
«آسیبشناسی دینی» اصطلاح جا افتادهای نیست . در میان اهل فضل و نویسندگان و دانشگاهیان، یک عنوان جدید است . به همین جهت ممکن است ذیل این عنوان مطالب مختلفی مطرح شود; این اصطلاح گفته شود و هر کس از آن چیزی اراده کند; اتفاق کلمهای بر سر این اصطلاح حاصل نشده است; تا معنای واحد و - در واقع - پذیرفته شدهای، در نزد همگان داشته باشد .
این اصطلاح از علم پزشکی وام گرفته شده است . آسیبشناسی در علم پزشکی، ترجمه اصطلاح «پاتولوژی» به معنای «دانش شناختبافتهای آسیب دیده» در بیماریهاست، که معمولا پاتولوژی یا هیستولوژی یا بافتشناسی را تداعی میکند . بافتشناسی، علم شناختبافتهای بدن است از آن حیث که سالم هستند . و اگر از حیثبیماریها و اختلالاتی که در بافتحاصل میشود: بافت را مطالعه کنند، آسیبشناسی یا پاتولوژی میگویند .
وقتی این اصطلاح را، ما در حوزه اندیشههای دینی و بحثهای دینی به کار میبریم، لابد مرادمان این است که چه اشکالات و مسائلی در کار دین و دینداری جامعه، ممکن استبروز کند و به دین آسیب برساند بنده از آسیبشناسی دینی به معنای وسیع کلمه این معنی را میفهمم .
اگر مقصود از آسیبشناسی دینی این باشد، باید بگوییم که همه فعالیتهای استاد شهید مطهری را میتوانیم مربوط به آسیبشناسی دینی بدانیم . تالیفات، سخنرانیها و اقدامات اجتماعی ایشان و همچنین درسهایی که میدادند، همه اینها، یا در جهتشناخت آسیبهایی بود که به دین و دینداری وارد میشد یا مسبوق به آن شناخت و نتیجه آن شناختها بود; یعنی یا در جهت دردشناسی بود و یا در جهت درمان آن دردها . درمان هم، بعد از شناخت درد است . اگر درد و آسیب را به معنای وسیع کلمه بگیریم ایشان، تمام عمر، کارش این بود که ببیند کجا دردی هست و آفتی هست و در کار دین و دینداری، چه درمانی میباید توصیه کرد . ایشان برازنده همان وصفی بود که امیرمؤمنان در نهج البلاغه به کار میبرد «طبیب دوار بطبه» . (1)
به همین معنی، میتوانیم بگوییم که فعالیت همه صاحبنظران و اهل بصیرت در عالم دین و دینداری، باز به آسیبشناسی دینی مربوط میشود; یعنی این امری نیست که اختصاص به شهید مطهری داشته باشد، بلکه هر آدم دردمند خردمندی، در عالم دیانت، باید به فکر آسیبشناسی دینی و درمان آن باشد .
احیای فکر دینی
نکته دیگر این است که هر چند این اصطلاح، اصطلاح جدیدی است، اما ما یک اصطلاح دیگری داریم که مفهوم متضایف این اصطلاح و نسبتا جا افتاده است و آن «احیای فکر دینی» است .
ما مدتی است که در جامعهمان با اصطلاح احیای فکر دینی آشنا هستیم; کتابها و مقالاتی در این زمینه نوشته شده است; شخصیتهایی به عنوان احیاگران اندیشه دینی مطرح شدهاند، بخصوص در یک قرن اخیر، احیاگرانی پیدا شدهاند .
خلاصه، اصطلاح احیای فکر دینی، از مفهوم مقابلش جا افتادهتر است و پیداست که احیای فکر دینی و آسیب شناسی دینی، دو روی یک سکه هستند; یعنی، دو وجهه از یک واقعیتاند، دو مفهوم مخالفاند که هم عنان و همدوش هماند; آن کسی که میخواهد دین را احیا کند، در واقع میخواهد دین را از آسیبها و آفتهایی که به آن رسیده، درمان کند و آن را از نو بسازد; پس، آسیبشناسی در واقع کار هر کسی است که قدم در راه احیای فکر دینی میگذارد .
گاه با شخصیتهای متعددی روبرو میشوید که درصدد احیای فکر دینی بودهاند . در میان اینها مهمتر از همه، به لحاظ تاریخی، مرحوم سید جمالالدین اسدآبادی است; سید جمال الدین چهرهای است که فرق او با سایر علمای زمانش، همین وجهه متخاص احیاگری او بود، شما در آثار سید جمال، اشارات فراوانی به آسیبهایی که به دین و دینداری رسیده، میبینید . و این اشارهها، برای کسی که میخواهد قدم در راه احیای دین بگذارد، کاملا طبیعی است . از این گونه شخصیتها در عالم اسلام زیاد بودند در ایران هم بودهاند . استاد شهید ما مرحوم مطهری بحق یکی از چهرههایی است که ما میتوانیم بگوییم عمر خود را در راه احیای اندیشه دینی صرف کرد .
بندهایناصطلاح آسیبشناسیدینی را برای سهولتبحثبه دو بخش تقسیم کردهام:
الف) آسیبشناسی دینداری;
ب) آسیبشناسی دینی .
مقصودم از آسیبشناسی دینداری، شناخت آفات و موانعی است که مانع دینداری مردم میشود . و مراد از آسیبشناسی دینی، شناخت آفاتی است که به اصل دین لطمه میزند .
پیداست که آسیبشناسی دینداری یک قشر با قشر دیگر فرق میکند: برای جوانها، آنچه مانع دینداریشان میشود یک چیز است، برای میانسالان و سالخوردگان چیزهای دیگر . آسیبشناسی دینداری در شهر ممکن استحکایت از یک دسته از عوامل بکند و در روستا حکایت از عوامل دیگر . یا مثلا آسیبشناسی دینداری زن و مرد فرق میکند، همچنین آسیبشناسی دینداری طلاب با دانشجویان; بازاریان با . . .
ارتباط آسیبشناسی دینداری با جامعهشناسی
پس آسیبشناسی دینداری، به همان اندازه که میتواند یک مقوله دینی باشد، یک مقوله اجتماعی هم هست . و این از آن جاهایی است که جامعه شناسی دینی، موضوعیت پیدا میکند; یعنی میبینید یک بحثی هست که از یک سو به منابع اصیل دینی و به گوهر و حقیقت دین مربوط میشود و از سوی دیگر با اختلاف قشرهای مختلف اجتماعی، حکمش فرق میکند . این بحث در جامعه شناسی دینی مطرح میشود .
شهید مطهری یک طبیب روحانی بود که تخصصش در همین آسیبشناسی دینداری و تخصص ویژهاش در آسیبشناسی دینداری جوانان، بود .
شهید مطهری بیش از هر کس دیگری و بیش از هر موضوع دیگری، علاقهمند بود که بداند چه علل و عواملی و چه آفاتی جوانان را از دین دور میکند . ایشان بعد از اینکه به تهران آمد، بدون اینکه از ارزشهای روحانی قم اعراض کند، به سراغ دانشگاهها و جوانان و قشر تحصیل کرده رفت و بیش از هر کس دیگری مسائل و مشکلات این قشر را میدانست .
عوامل آسیبهای دینداری از دیدگاه شهید مطهری
تصور بنده این است که ایشان دو چیز را عامل اصلی در آسیبشناسی دینداری جوانان میدانست:
الف) ناآگاهی جوانان از حقیقت دین;
ب) آلودگی اخلاقی .
حال ببینیم ایشان در زمان خودشان چگونه تشخیص میدادند که جوانها اسلام را نمیشناسند; چگونه است که دانشگاهیها، دانشآموزان سالهای بالا که اهل فکرند و جستجوگرند، از حقیقت دین بیخبرند و تصوری از دین ندارند یا اینکه تصور غلطی دارند .
یکی از نشانههای عامل اول، این بود - و شاید بتوان گفت این هست - که خیلیها دین را یک امر غیرمعقول و غیرمنطقی میپنداشتند; خصوصا قشرهایی که با اندیشههای غربی و علم و فلسفه غربی آشنا بودند . عدهای از آنها تصورشان این بود که اصولا در دین نباید دنبال یک نظام منطقی و یک نظام عقلایی بود; یعنی دین بر نمیتابد که به محک تفکر عقلایی و منطقی زده شود و سربلند از بوته آزمایش بیرون آید .
یکی از کوششهای سترگ مطهری این بود که این تصور را از اذهان پاک کند و نشان دهد، اسلام نظامی است که یک انسان خردمند فرهیخته منطقی هم میتواند به آن باور داشته باشد . دین مجموعهای از اوهام و تحکمات نیست که کسی بنابر سلیقهای، عشقی، سابقهای دنبال آن باشد اما قابلیت تجزیه و تحلیل و عرضه به محک علم و منطق را نداشته باشد .
این وجهه نظر، ستون فقرات نظام فکری شهید مطهری بود; همت ایشان این بود که این تهمت را از دین دور کند و به عنوان یک فیلسوف، هیچ وقت اعتماد خودش را به عقل از دست نمیداد و همواره در طرح مباحث و ارتباط با مخاطبان خودش، راهی را که مبتنی بر تفکر عقلانی بود، برمیگزید . بخش قابل توجهی از آثار شهید مطهری را همین دفاع از جنبه عقلانی اسلام تشکیل میدهد، ایشان آن اندازه که به فلسفه اسلامی غیرتمند بود برای این بود که میخواست این توهم را که جهانبینی دینی مبتنی بر یک نظام عقلانی نیست دور کند .
در آسیبشناسی دینداری جوانان، تصور غلط دیگر که به ناآگاهی جوانها از حقیقت دین مربوط میشود «خرافی پنداشتن دین» است; یعنی دین را مجموعهای آمیخته و همراه با خرافات میدانستند .
ایشان در لابلای آثارشان هر جا که فرصتبه دست آوردهاند، با شجاعتبه آن خرافاتی که دامان دین را آلوده و چهره دین را در نظر جوانها، زشت کرده، اشاره و اعتراض کردهاند و با صراحت آنها را نفی کردهاند تحریف زدایی از واقعه عاشورا از این نمونه است .
یکی دیگر از آسیبهایی که در این بخش مطرح است، منافی دانستن دین با علوم جدید و پیشرفت و صنعت و توسعه و امثال آن است .
البته امروز دیگر این مساله حل شده ولی شاید هفتاد سال پیش، یک گره کور بوده است . تصور بسیاری از کسانی که با علوم غربی کم و بیش آشنا بودند، این بود که علم، رقیب دین است و آنجا که علم نباشد، دین مطرح است و آنجا که علم مطرح است دیگر جایی برای تفکر دینی باقی نمیماند . و خیلیها فکر میکردند که دوران علم فرا رسیده و دوران دین سپری شده است .
مطهری سعی کرد با این درد مبارزه کند و تفهمیم بکند که شناخت قانونمندیهای طبیعت، تحت عنوان علوم تجربی و بیان آن در قالب قوانین ریاضی، هیچ منافاتی با دین و دینداری ندارد، بلکه این از لوازم جامعه اسلامی است; لذا بخشی از آثار خود را به این اختصاص داده بود .
یکی دیگر از آفاتی که در این باب بود و هست، این تصور است که دینداری با زندگی سعادتمندانه در دنیا منافات دارد . خیلیها از دینداری و دین فرار میکردند و حرفشان این بود که: با دین و دینداری نمیشود خوشبختبود و زندگی درست و حسابی داشت . این کشورها و شهرهای اسلامی را ببینید، همه چیزشان آشفته و بینظم است، قوانینشان عمل نشده است، نه نظمی، نه نظافتی، نه بهداشتی; اما آنهایی که دین را در حاشیه قرار دادهاند زندگیشان سعادتمندانه و مرتب و منظم است . مطهری، در این زمینه هم کار کرد .
یکی دیگر از مباحث در همین زمینه، تصور ناتوانی دین در اداره جامعه در مسیر تحولات زمانه بود، خیلیها انتقاد میکردند و این تصور را داشتند که چگونه ممکن استبا تحولات شگرفی که در روزگار ما به ظهور میرسد، دین همچنان بتواند درمان دردها باشد و تناسب خود را با نیازهای بشر حفظ کند .
ایشان سخنرانیهای متعددی تحت این عنوان کردند، کتاب و مقاله نوشتند، بحثخاتمیتبه همین مساله مربوط میشود و یا سخنرانیهایی که بعد از شهادتش به نام «اسلام و مقتضیات زمان» به چاپ رسید، به همین مطالب مربوط است .
موضوع مهم دیگری که جوانها را از دین و معنویت و خداشناسی و خداپرستی دور میکند و از مقوله شبهات فکری و نظری نیست، مشکل اخلاقی است که یک بلیهای است که خصوصا دامنگیر جوانان، به لحاظ سن و سال و بحران غرایز و مقتضیات موجود و موانع مفقود در جامعه آن روز بود . مطهری، از این باب خیلی رنج میبرد .
ایشان در کتاب علل گرایش به مادیگری - که از نام این کتاب پیداست که یک نوع آسیبشناسی است - یکی از علل گرایش به مادیگرایی را همین مفاسد اخلاقی ذکر میکنند و میگویند: وقتی یک کسی در مسیر مفاسد اخلاقی افتاد، فساد اخلاق زمینه اعراض او از دین میشود; چون دین را مزاحم تمنیات خود میبیند و اگر جامعهای پاک باشد به انحای گوناگون، مستعد دینداری میشود و اگر در جامعهای فساد باب شود، مردم از دین دور میشوند خصوصا جوانها .
نمونههایی از اقدامات درمانی شهید مطهری
از اقدامات درمانی شهید مطهری برای این بیماری، سخنرانیها و کتابهایی است که در باب مسائل جنسی و حجاب و ازدواج و اخلاق جنسی نوشته است . ایشان تشخیص میدادند که چگونه بیحجابی، یک مفسده اخلاقی است و یک آسیبی به دینداری جوانان است، این بود که آن کتاب مساله حجاب را نوشتند .
یکی دیگر از خصوصیات شهید مطهری، توجه به «دو جنسی بودن جامعه» است . ایشان توجه داشتند که زنان، به یک معنی قربانی بیتوجهی شدهاند و هم به یک معنی ابزاری برای دور شدن جامعه از دینداریاند . ایشان معتقد بود که باید برای زنان در جامعه اسلامی، سرمایهگذاری کافی شود تا لااقل جبران بیتوجهیهای گذشته بشود،
کتاب حقوق زن در اسلام ناظر به همین توجه ایشان به این قشر جامعه بود .
شهید مطهری و آسیب شناسی دین
مطهری در کار آنهایی که مدعی بودند دارند دین را معرفی میکنند دقیق میشد و سعی میکرد اشکالات آنها را کشف کند .
موضعگیری استاد مطهری در برابر سه گروه
در این زمینه شهید مطهری، حداقل با سه گروه مواجه بود:
1) آن دسته از روحانیانی که گرفتار جمود بودند، آنهایی که الان هم، انقلاب با آنها مشکل دارد، آن عده که امام در این اواخر، بث و شکوای خود را از آنها بیان داشت .
مطهری سعی میکرد با جمود حاکم بر افکار و اذهان این دسته از روحانیان، مخالفت کند . مطالب مفصلی که ایشان در مقام مخالفتبا تفکر اخباری بیان کرده، در همین زمینه است .
2) یکی دیگر از آن قشرها، روشنفکران مذهبی بودند; کسانی که روحانی نبودند، از حوزه برنخاسته بودند ولی متدین بودند، مسلمان بودند، مینوشتند، سخنرانی میکردند و دین را به جامعه و جوانان معرفی میکردند .
مطهری به تصویرهایی که اینان از دین ترسیم میکردند، حساس بود . در عین اینکه متانت و تواضع خود را حفظ میکرد و هیچ وقتبیانصافی نمیکرد و جوانب بحث را خلط نمیکرد، اما، کوتاه هم نمیآمد . نسبتبه مرحوم مهندس بازرگان، احترام قائل بود . اما با شجاعت و صراحت در مقدمه جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم انتقادات جدی خودش را به نظام فکری مهندس بازرگان - آنجایی که در کتاب راه طی شده دین را معرفی میکند - مطرح میکند و چون مقام، مقام دفاع از دین بود، ایشان ملاحظه اشخاص را نمیکرد .
همین روش را در مورد دکتر شریعتی داشت . با اینکه خیلیها سکوت میکردند یا مایل نبودند که ایشان اشتباهات دکتر شریعتی را ذکر کند، در محافل مذهبی، اشکالات خود را میگفت . بنده یادم هست در عید فطری که فکر میکنم سال 56 بود، بعد از نماز به منزلشان رفتیم; عدهای از اعضای انجمن اسلامی پزشکان به دیدن ایشان آمده بودند; از جمله صحبتهایی که مطرح کردند این بود که شما چرا با دکتر شریعتی مخالفید؟ ایشان خیلی خونسرد گفتند:
فلان موضوع جزء مسلمات اسلام هستیا نه؟ جزء احکام اسلام هستیا نه؟ گفتند: بله . گفت: خوب . این نوشتهها را شما بخوانید . اگر من بگویم کسی با خواندن اینها فکر میکند، اصل این موضوع در اسلام نیست، حق دارم این اعتراض را بکنم یا نه؟ گفتند: بله . گفت: حرف من ازا ین قبیل است .
شیوه ایشان، در مورد بعضیهای دیگر هم همین طور بود .
خلاصه، ایشان از ناحیه روشنفکران مذهبی، بیشتر نگران التقاط بود . بارزترین و کریهترین چهره التقاط را در آثار مجاهدین خلق میدید و شاید از آنها بدتر، در آثار گروه فرقان .
یک عده قلم برداشته بودند و تحت عنوان اسلام، کتاب و مقاله مینوشتند تفسیر قرآن میکردند اما یکسره آمیخته با شوائب مکتبهای مادی، یک چهره التقاطی به نام اسلام راستین از اسلام معرفی میکردند . مطهری، با شجاعت، در مقابل این آسیبها ایستادگی میکرد و این، خیلی کار سختی بود; برای اینکه بعضی از این گروهها با فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی وجههای - خصوصا در بین جوانهای دانشگاهی - کسب کرده بودند، اگر روز روشن را میگفتند شب است، عدهای مصلحتاندیشی میکردند و میگفتند: نباید گفت اینها اشتباه میکنند; چون دشمن استفاده میکند .
یادم هست، شبی ایشان در ایام محرم، در مسجدی گفته بودند: جمله ان الحیاة عقیدة و جهاد حدیث نیست، ما در منابع خودمان گشتیم، سندی برای این عبارت پیدا نکردیم . پس دانشجویان فکر نکنند که این کلام معصوم است . آقای مطهری میگفت: هر عقیده و جهادی مطلوب نیست; پس برای شما فرق کند مبارزه به نام اسلام و مبارزه به اسم مارکسیسم . ایشان، این حرف را بالای منبر گفته بود، چه وقت؟ آن وقت که بازار این حرفها در دانشگاه داغ بود . یادم هست، فردای آن روز یکی از دانشجویان مذهبی آمد نزد من (چون ارادت بنده را به ایشان میدانست) با یک دامن گله از آقای مطهری که: ایشان اصلا حساب نمیکند . الآن وقت این حرفها نیست . عدهای را میرنجاند و . . . .
اما مطهری اهل این حرفها نبود . در مقدمه چاپ هشتم علل گرایش به مادیگری دقیقا، به سمت افکار التقاطی هدفگیری و به گروه فرقان اعلام جنگ کرده است . بنده میتوانم بگویم جزء اخیر علت تامه برای شهادت ایشان، همین مخالفتبا گروه فرقان بود که بیش از همه در این مقدمه منعکس است .
3) سومین گروه «تحریفگران» بودند . اینجا، مخاطب مطهری، وعاظ و گویندگان و اهل منبر بودند . ایشان به سخنان گویندگان مذهبی، خیلی حساس بودند و دیدهاید که با چه شهامتی به تحریفات آنها در واقعه عاشورا اعتراض میکند .
بنده، شجاعت مطهری را در مقابل گروهی که در واقع مطهری خود را متعلق به آنها میدانست کمتر از شجاعت او در مقابل دستگاه طاغوت نمیدانم .
چیزهایی را که عادی شده بود، همه قبول و یا حداقل سکوت میکردند، ایشان اعتراض میکرد . و این همه، ناشی از ایمان و اخلاص آن بزرگوار بود که در بند خوشایند این و آن نبود، کار را برای رضای خدا میکرد و در مقام بندگی، کارها را کوچک و بزرگ نمیکرد . اگر یک وقتشان دین اقتضا میکرد که ایشان یک سری کارهای کم اهمیت هم بکند، ابایی نداشت .
شهید مطهری در واقع، درخشندهترین گوهری است که حوزه به دانشگاه تحویل داده است آیا نباید رابطه با شهید مطهری را جدی بگیریم؟ امروز درست است که با پیروزی انقلاب اسلامی امکانات تازهای در اختیار ما قرار گرفته و نعمتبزرگی عاید ما شده است، اما فکر نکنید، خطرهایی که شمردم، همهاش، از میان رفته است . ببینیم چقدر با آثار استاد شهید که زبده اندیشههای امام، علامه طباطبایی و بزرگان دیگر است، انس داریم .
امیدوارم خداوند به همه ما توفیق ایمان و عمل صالح و خدمتگزاری به انقلاب اسلامی را عنایتبکند و ما بتوانیم در حوزه و دانشگاه، در همه جا، وظیفه خودمان را انجام دهیم .
پینوشت:
1) خطبه 108، صبحی صالح .
نویسنده:غلامعلی حداد عادل