آسیب‏شناسی دینی
«آسیب‏شناسی دینی‏» اصطلاح جا افتاده‏ای نیست . در میان اهل فضل و نویسندگان و دانشگاهیان، یک عنوان جدید است . به همین جهت ممکن است ذیل این عنوان مطالب مختلفی مطرح شود; این اصطلاح گفته شود و هر کس از آن چیزی اراده کند; اتفاق کلمه‏ای بر سر این اصطلاح حاصل نشده است; تا معنای واحد و - در واقع - پذیرفته شده‏ای، در نزد همگان داشته باشد .

این اصطلاح از علم پزشکی وام گرفته شده است . آسیب‏شناسی در علم پزشکی، ترجمه اصطلاح «پاتولوژی‏» به معنای «دانش شناخت‏بافتهای آسیب دیده‏» در بیماریهاست، که معمولا پاتولوژی یا هیستولوژی یا بافت‏شناسی را تداعی می‏کند . بافت‏شناسی، علم شناخت‏بافتهای بدن است از آن حیث که سالم هستند . و اگر از حیث‏بیماریها و اختلالاتی که در بافت‏حاصل می‏شود: بافت را مطالعه کنند، آسیب‏شناسی یا پاتولوژی می‏گویند .

وقتی این اصطلاح را، ما در حوزه اندیشه‏های دینی و بحثهای دینی به کار می‏بریم، لابد مرادمان این است که چه اشکالات و مسائلی در کار دین و دینداری جامعه، ممکن است‏بروز کند و به دین آسیب برساند بنده از آسیب‏شناسی دینی به معنای وسیع کلمه این معنی را می‏فهمم .

اگر مقصود از آسیب‏شناسی دینی این باشد، باید بگوییم که همه فعالیتهای استاد شهید مطهری را می‏توانیم مربوط به آسیب‏شناسی دینی بدانیم . تالیفات، سخنرانیها و اقدامات اجتماعی ایشان و همچنین درسهایی که می‏دادند، همه اینها، یا در جهت‏شناخت آسیبهایی بود که به دین و دینداری وارد می‏شد یا مسبوق به آن شناخت و نتیجه آن شناختها بود; یعنی یا در جهت دردشناسی بود و یا در جهت درمان آن دردها . درمان هم، بعد از شناخت درد است . اگر درد و آسیب را به معنای وسیع کلمه بگیریم ایشان، تمام عمر، کارش این بود که ببیند کجا دردی هست و آفتی هست و در کار دین و دینداری، چه درمانی می‏باید توصیه کرد . ایشان برازنده همان وصفی بود که امیرمؤمنان در نهج البلاغه به کار می‏برد «طبیب دوار بطبه‏» . (1)

به همین معنی، می‏توانیم بگوییم که فعالیت همه صاحب‏نظران و اهل بصیرت در عالم دین و دینداری، باز به آسیب‏شناسی دینی مربوط می‏شود; یعنی این امری نیست که اختصاص به شهید مطهری داشته باشد، بلکه هر آدم دردمند خردمندی، در عالم دیانت، باید به فکر آسیب‏شناسی دینی و درمان آن باشد .

احیای فکر دینی
نکته دیگر این است که هر چند این اصطلاح، اصطلاح جدیدی است، اما ما یک اصطلاح دیگری داریم که مفهوم متضایف این اصطلاح و نسبتا جا افتاده است و آن «احیای فکر دینی‏» است .

ما مدتی است که در جامعه‏مان با اصطلاح احیای فکر دینی آشنا هستیم; کتابها و مقالاتی در این زمینه نوشته شده است; شخصیتهایی به عنوان احیاگران اندیشه دینی مطرح شده‏اند، بخصوص در یک قرن اخیر، احیاگرانی پیدا شده‏اند .

خلاصه، اصطلاح احیای فکر دینی، از مفهوم مقابلش جا افتاده‏تر است و پیداست که احیای فکر دینی و آسیب شناسی دینی، دو روی یک سکه هستند; یعنی، دو وجهه از یک واقعیت‏اند، دو مفهوم مخالف‏اند که هم عنان و همدوش هم‏اند; آن کسی که می‏خواهد دین را احیا کند، در واقع می‏خواهد دین را از آسیبها و آفتهایی که به آن رسیده، درمان کند و آن را از نو بسازد; پس، آسیب‏شناسی در واقع کار هر کسی است که قدم در راه احیای فکر دینی می‏گذارد .

گاه با شخصیتهای متعددی روبرو می‏شوید که درصدد احیای فکر دینی بوده‏اند . در میان اینها مهمتر از همه، به لحاظ تاریخی، مرحوم سید جمال‏الدین اسدآبادی است; سید جمال الدین چهره‏ای است که فرق او با سایر علمای زمانش، همین وجهه مت‏خاص احیاگری او بود، شما در آثار سید جمال، اشارات فراوانی به آسیبهایی که به دین و دینداری رسیده، می‏بینید . و این اشاره‏ها، برای کسی که می‏خواهد قدم در راه احیای دین بگذارد، کاملا طبیعی است . از این گونه شخصیتها در عالم اسلام زیاد بودند در ایران هم بوده‏اند . استاد شهید ما مرحوم مطهری بحق یکی از چهره‏هایی است که ما می‏توانیم بگوییم عمر خود را در راه احیای اندیشه دینی صرف کرد .

بنده‏این‏اصطلاح آسیب‏شناسی‏دینی را برای سهولت‏بحث‏به دو بخش تقسیم کرده‏ام:

الف) آسیب‏شناسی دینداری;

ب) آسیب‏شناسی دینی .

مقصودم از آسیب‏شناسی دینداری، شناخت آفات و موانعی است که مانع دینداری مردم می‏شود . و مراد از آسیب‏شناسی دینی، شناخت آفاتی است که به اصل دین لطمه می‏زند .

پیداست که آسیب‏شناسی دینداری یک قشر با قشر دیگر فرق می‏کند: برای جوانها، آنچه مانع دینداریشان می‏شود یک چیز است، برای میانسالان و سالخوردگان چیزهای دیگر . آسیب‏شناسی دینداری در شهر ممکن است‏حکایت از یک دسته از عوامل بکند و در روستا حکایت از عوامل دیگر . یا مثلا آسیب‏شناسی دینداری زن و مرد فرق می‏کند، همچنین آسیب‏شناسی دینداری طلاب با دانشجویان; بازاریان با . . .

ارتباط آسیب‏شناسی دینداری با جامعه‏شناسی
پس آسیب‏شناسی دینداری، به همان اندازه که می‏تواند یک مقوله دینی باشد، یک مقوله اجتماعی هم هست . و این از آن جاهایی است که جامعه شناسی دینی، موضوعیت پیدا می‏کند; یعنی می‏بینید یک بحثی هست که از یک سو به منابع اصیل دینی و به گوهر و حقیقت دین مربوط می‏شود و از سوی دیگر با اختلاف قشرهای مختلف اجتماعی، حکمش فرق می‏کند . این بحث در جامعه شناسی دینی مطرح می‏شود .

شهید مطهری یک طبیب روحانی بود که تخصصش در همین آسیب‏شناسی دینداری و تخصص ویژه‏اش در آسیب‏شناسی دینداری جوانان، بود .

شهید مطهری بیش از هر کس دیگری و بیش از هر موضوع دیگری، علاقه‏مند بود که بداند چه علل و عواملی و چه آفاتی جوانان را از دین دور می‏کند . ایشان بعد از اینکه به تهران آمد، بدون اینکه از ارزشهای روحانی قم اعراض کند، به سراغ دانشگاهها و جوانان و قشر تحصیل کرده رفت و بیش از هر کس دیگری مسائل و مشکلات این قشر را می‏دانست .

عوامل آسیبهای دینداری از دیدگاه شهید مطهری
تصور بنده این است که ایشان دو چیز را عامل اصلی در آسیب‏شناسی دینداری جوانان می‏دانست:

الف) ناآگاهی جوانان از حقیقت دین;

ب) آلودگی اخلاقی .

حال ببینیم ایشان در زمان خودشان چگونه تشخیص می‏دادند که جوانها اسلام را نمی‏شناسند; چگونه است که دانشگاهیها، دانش‏آموزان سالهای بالا که اهل فکرند و جستجوگرند، از حقیقت دین بی‏خبرند و تصوری از دین ندارند یا اینکه تصور غلطی دارند .

یکی از نشانه‏های عامل اول، این بود - و شاید بتوان گفت این هست - که خیلیها دین را یک امر غیرمعقول و غیرمنطقی می‏پنداشتند; خصوصا قشرهایی که با اندیشه‏های غربی و علم و فلسفه غربی آشنا بودند . عده‏ای از آنها تصورشان این بود که اصولا در دین نباید دنبال یک نظام منطقی و یک نظام عقلایی بود; یعنی دین بر نمی‏تابد که به محک تفکر عقلایی و منطقی زده شود و سربلند از بوته آزمایش بیرون آید .

یکی از کوششهای سترگ مطهری این بود که این تصور را از اذهان پاک کند و نشان دهد، اسلام نظامی است که یک انسان خردمند فرهیخته منطقی هم می‏تواند به آن باور داشته باشد . دین مجموعه‏ای از اوهام و تحکمات نیست که کسی بنابر سلیقه‏ای، عشقی، سابقه‏ای دنبال آن باشد اما قابلیت تجزیه و تحلیل و عرضه به محک علم و منطق را نداشته باشد .

این وجهه نظر، ستون فقرات نظام فکری شهید مطهری بود; همت ایشان این بود که این تهمت را از دین دور کند و به عنوان یک فیلسوف، هیچ وقت اعتماد خودش را به عقل از دست نمی‏داد و همواره در طرح مباحث و ارتباط با مخاطبان خودش، راهی را که مبتنی بر تفکر عقلانی بود، برمی‏گزید . بخش قابل توجهی از آثار شهید مطهری را همین دفاع از جنبه عقلانی اسلام تشکیل می‏دهد، ایشان آن اندازه که به فلسفه اسلامی غیرتمند بود برای این بود که می‏خواست این توهم را که جهان‏بینی دینی مبتنی بر یک نظام عقلانی نیست دور کند .

در آسیب‏شناسی دینداری جوانان، تصور غلط دیگر که به ناآگاهی جوانها از حقیقت دین مربوط می‏شود «خرافی پنداشتن دین‏» است; یعنی دین را مجموعه‏ای آمیخته و همراه با خرافات می‏دانستند .

ایشان در لابلای آثارشان هر جا که فرصت‏به دست آورده‏اند، با شجاعت‏به آن خرافاتی که دامان دین را آلوده و چهره دین را در نظر جوانها، زشت کرده، اشاره و اعتراض کرده‏اند و با صراحت آنها را نفی کرده‏اند تحریف زدایی از واقعه عاشورا از این نمونه است .

یکی دیگر از آسیبهایی که در این بخش مطرح است، منافی دانستن دین با علوم جدید و پیشرفت و صنعت و توسعه و امثال آن است .

البته امروز دیگر این مساله حل شده ولی شاید هفتاد سال پیش، یک گره کور بوده است . تصور بسیاری از کسانی که با علوم غربی کم و بیش آشنا بودند، این بود که علم، رقیب دین است و آنجا که علم نباشد، دین مطرح است و آنجا که علم مطرح است دیگر جایی برای تفکر دینی باقی نمی‏ماند . و خیلیها فکر می‏کردند که دوران علم فرا رسیده و دوران دین سپری شده است .

مطهری سعی کرد با این درد مبارزه کند و تفهمیم بکند که شناخت قانونمندیهای طبیعت، تحت عنوان علوم تجربی و بیان آن در قالب قوانین ریاضی، هیچ منافاتی با دین و دینداری ندارد، بلکه این از لوازم جامعه اسلامی است; لذا بخشی از آثار خود را به این اختصاص داده بود .

یکی دیگر از آفاتی که در این باب بود و هست، این تصور است که دینداری با زندگی سعادتمندانه در دنیا منافات دارد . خیلیها از دینداری و دین فرار می‏کردند و حرفشان این بود که: با دین و دینداری نمی‏شود خوشبخت‏بود و زندگی درست و حسابی داشت . این کشورها و شهرهای اسلامی را ببینید، همه چیزشان آشفته و بی‏نظم است، قوانینشان عمل نشده است، نه نظمی، نه نظافتی، نه بهداشتی; اما آنهایی که دین را در حاشیه قرار داده‏اند زندگیشان سعادتمندانه و مرتب و منظم است . مطهری، در این زمینه هم کار کرد .

یکی دیگر از مباحث در همین زمینه، تصور ناتوانی دین در اداره جامعه در مسیر تحولات زمانه بود، خیلیها انتقاد می‏کردند و این تصور را داشتند که چگونه ممکن است‏با تحولات شگرفی که در روزگار ما به ظهور می‏رسد، دین همچنان بتواند درمان دردها باشد و تناسب خود را با نیازهای بشر حفظ کند .

ایشان سخنرانیهای متعددی تحت این عنوان کردند، کتاب و مقاله نوشتند، بحث‏خاتمیت‏به همین مساله مربوط می‏شود و یا سخنرانیهایی که بعد از شهادتش به نام «اسلام و مقتضیات زمان‏» به چاپ رسید، به همین مطالب مربوط است .

موضوع مهم دیگری که جوانها را از دین و معنویت و خداشناسی و خداپرستی دور می‏کند و از مقوله شبهات فکری و نظری نیست، مشکل اخلاقی است که یک بلیه‏ای است که خصوصا دامنگیر جوانان، به لحاظ سن و سال و بحران غرایز و مقتضیات موجود و موانع مفقود در جامعه آن روز بود . مطهری، از این باب خیلی رنج می‏برد .

ایشان در کتاب علل گرایش به مادیگری - که از نام این کتاب پیداست که یک نوع آسیب‏شناسی است - یکی از علل گرایش به مادیگرایی را همین مفاسد اخلاقی ذکر می‏کنند و می‏گویند: وقتی یک کسی در مسیر مفاسد اخلاقی افتاد، فساد اخلاق زمینه اعراض او از دین می‏شود; چون دین را مزاحم تمنیات خود می‏بیند و اگر جامعه‏ای پاک باشد به انحای گوناگون، مستعد دینداری می‏شود و اگر در جامعه‏ای فساد باب شود، مردم از دین دور می‏شوند خصوصا جوانها .

نمونه‏هایی از اقدامات درمانی شهید مطهری
از اقدامات درمانی شهید مطهری برای این بیماری، سخنرانیها و کتابهایی است که در باب مسائل جنسی و حجاب و ازدواج و اخلاق جنسی نوشته است . ایشان تشخیص می‏دادند که چگونه بی‏حجابی، یک مفسده اخلاقی است و یک آسیبی به دینداری جوانان است، این بود که آن کتاب مساله حجاب را نوشتند .

یکی دیگر از خصوصیات شهید مطهری، توجه به «دو جنسی بودن جامعه‏» است . ایشان توجه داشتند که زنان، به یک معنی قربانی بی‏توجهی شده‏اند و هم به یک معنی ابزاری برای دور شدن جامعه از دینداری‏اند . ایشان معتقد بود که باید برای زنان در جامعه اسلامی، سرمایه‏گذاری کافی شود تا لااقل جبران بی‏توجهیهای گذشته بشود،

کتاب حقوق زن در اسلام ناظر به همین توجه ایشان به این قشر جامعه بود .

شهید مطهری و آسیب شناسی دین
مطهری در کار آنهایی که مدعی بودند دارند دین را معرفی می‏کنند دقیق می‏شد و سعی می‏کرد اشکالات آنها را کشف کند .

موضع‏گیری استاد مطهری در برابر سه گروه
در این زمینه شهید مطهری، حداقل با سه گروه مواجه بود:

1) آن دسته از روحانیانی که گرفتار جمود بودند، آنهایی که الان هم، انقلاب با آنها مشکل دارد، آن عده که امام در این اواخر، بث و شکوای خود را از آنها بیان داشت .

مطهری سعی می‏کرد با جمود حاکم بر افکار و اذهان این دسته از روحانیان، مخالفت کند . مطالب مفصلی که ایشان در مقام مخالفت‏با تفکر اخباری بیان کرده، در همین زمینه است .

2) یکی دیگر از آن قشرها، روشنفکران مذهبی بودند; کسانی که روحانی نبودند، از حوزه برنخاسته بودند ولی متدین بودند، مسلمان بودند، می‏نوشتند، سخنرانی می‏کردند و دین را به جامعه و جوانان معرفی می‏کردند .

مطهری به تصویرهایی که اینان از دین ترسیم می‏کردند، حساس بود . در عین اینکه متانت و تواضع خود را حفظ می‏کرد و هیچ وقت‏بی‏انصافی نمی‏کرد و جوانب بحث را خلط نمی‏کرد، اما، کوتاه هم نمی‏آمد . نسبت‏به مرحوم مهندس بازرگان، احترام قائل بود . اما با شجاعت و صراحت در مقدمه جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم انتقادات جدی خودش را به نظام فکری مهندس بازرگان - آنجایی که در کتاب راه طی شده دین را معرفی می‏کند - مطرح می‏کند و چون مقام، مقام دفاع از دین بود، ایشان ملاحظه اشخاص را نمی‏کرد .

همین روش را در مورد دکتر شریعتی داشت . با اینکه خیلیها سکوت می‏کردند یا مایل نبودند که ایشان اشتباهات دکتر شریعتی را ذکر کند، در محافل مذهبی، اشکالات خود را می‏گفت . بنده یادم هست در عید فطری که فکر می‏کنم سال 56 بود، بعد از نماز به منزلشان رفتیم; عده‏ای از اعضای انجمن اسلامی پزشکان به دیدن ایشان آمده بودند; از جمله صحبتهایی که مطرح کردند این بود که شما چرا با دکتر شریعتی مخالفید؟ ایشان خیلی خونسرد گفتند:

فلان موضوع جزء مسلمات اسلام هست‏یا نه؟ جزء احکام اسلام هست‏یا نه؟ گفتند: بله . گفت: خوب . این نوشته‏ها را شما بخوانید . اگر من بگویم کسی با خواندن اینها فکر می‏کند، اصل این موضوع در اسلام نیست، حق دارم این اعتراض را بکنم یا نه؟ گفتند: بله . گفت: حرف من ازا ین قبیل است .

شیوه ایشان، در مورد بعضیهای دیگر هم همین طور بود .

خلاصه، ایشان از ناحیه روشنفکران مذهبی، بیشتر نگران التقاط بود . بارزترین و کریه‏ترین چهره التقاط را در آثار مجاهدین خلق می‏دید و شاید از آنها بدتر، در آثار گروه فرقان .

یک عده قلم برداشته بودند و تحت عنوان اسلام، کتاب و مقاله می‏نوشتند تفسیر قرآن می‏کردند اما یکسره آمیخته با شوائب مکتبهای مادی، یک چهره التقاطی به نام اسلام راستین از اسلام معرفی می‏کردند . مطهری، با شجاعت، در مقابل این آسیبها ایستادگی می‏کرد و این، خیلی کار سختی بود; برای اینکه بعضی از این گروهها با فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی وجهه‏ای - خصوصا در بین جوانهای دانشگاهی - کسب کرده بودند، اگر روز روشن را می‏گفتند شب است، عده‏ای مصلحت‏اندیشی می‏کردند و می‏گفتند: نباید گفت اینها اشتباه می‏کنند; چون دشمن استفاده می‏کند .

یادم هست، شبی ایشان در ایام محرم، در مسجدی گفته بودند: جمله ان الحیاة عقیدة و جهاد حدیث نیست، ما در منابع خودمان گشتیم، سندی برای این عبارت پیدا نکردیم . پس دانشجویان فکر نکنند که این کلام معصوم است . آقای مطهری می‏گفت: هر عقیده و جهادی مطلوب نیست; پس برای شما فرق کند مبارزه به نام اسلام و مبارزه به اسم مارکسیسم . ایشان، این حرف را بالای منبر گفته بود، چه وقت؟ آن وقت که بازار این حرفها در دانشگاه داغ بود . یادم هست، فردای آن روز یکی از دانشجویان مذهبی آمد نزد من (چون ارادت بنده را به ایشان می‏دانست) با یک دامن گله از آقای مطهری که: ایشان اصلا حساب نمی‏کند . الآن وقت این حرفها نیست . عده‏ای را می‏رنجاند و . . . .

اما مطهری اهل این حرفها نبود . در مقدمه چاپ هشتم علل گرایش به مادیگری دقیقا، به سمت افکار التقاطی هدفگیری و به گروه فرقان اعلام جنگ کرده است . بنده می‏توانم بگویم جزء اخیر علت تامه برای شهادت ایشان، همین مخالفت‏با گروه فرقان بود که بیش از همه در این مقدمه منعکس است .

3) سومین گروه «تحریفگران‏» بودند . اینجا، مخاطب مطهری، وعاظ و گویندگان و اهل منبر بودند . ایشان به سخنان گویندگان مذهبی، خیلی حساس بودند و دیده‏اید که با چه شهامتی به تحریفات آنها در واقعه عاشورا اعتراض می‏کند .

بنده، شجاعت مطهری را در مقابل گروهی که در واقع مطهری خود را متعلق به آنها می‏دانست کمتر از شجاعت او در مقابل دستگاه طاغوت نمی‏دانم .

چیزهایی را که عادی شده بود، همه قبول و یا حداقل سکوت می‏کردند، ایشان اعتراض می‏کرد . و این همه، ناشی از ایمان و اخلاص آن بزرگوار بود که در بند خوشایند این و آن نبود، کار را برای رضای خدا می‏کرد و در مقام بندگی، کارها را کوچک و بزرگ نمی‏کرد . اگر یک وقت‏شان دین اقتضا می‏کرد که ایشان یک سری کارهای کم اهمیت هم بکند، ابایی نداشت .

شهید مطهری در واقع، درخشنده‏ترین گوهری است که حوزه به دانشگاه تحویل داده است آیا نباید رابطه با شهید مطهری را جدی بگیریم؟ امروز درست است که با پیروزی انقلاب اسلامی امکانات تازه‏ای در اختیار ما قرار گرفته و نعمت‏بزرگی عاید ما شده است، اما فکر نکنید، خطرهایی که شمردم، همه‏اش، از میان رفته است . ببینیم چقدر با آثار استاد شهید که زبده اندیشه‏های امام، علامه طباطبایی و بزرگان دیگر است، انس داریم .

امیدوارم خداوند به همه ما توفیق ایمان و عمل صالح و خدمتگزاری به انقلاب اسلامی را عنایت‏بکند و ما بتوانیم در حوزه و دانشگاه، در همه جا، وظیفه خودمان را انجام دهیم .

پی‏نوشت:

1) خطبه 108، صبحی صالح .

نویسنده:غلامعلی حداد عادل

دسته ها : فرهنگی
شنبه 1388/2/12 19:33
X