تعداد بازدید : 4539404
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
در منظر اسلام، عالمان دین، جایگاهی در خور اعتنا داشته و تکریم شدهاند . شکی نیست که حرمتها، حاکی از مسؤولیتها بوده و هر عالم دینی در قبال اسلام وامت عصر خود، ناگزیر از بیان حقیقت و ارایه طریق فلاح و سعادت این جهانی و آن جهانی است . از سویی، ایمان به خداوند و پیامبر و ابدیت، عالم را وا میدارد تا احساس مسؤولیت نموده و در توصیه به حق و صبر، (1) پیش قدمی جوید و از سویی دیگر، علم و دانایی از قرآن و احکام و حدود الهی، تکلیف نجات بخشی امت را بر دوش او مینهد . بدین سان فزونی و سنگینی رسالت عالم مسلمان، نسبتبه یک مسلمان، آشکار میگردد . سکوت و سکون عالمان دینی در برابر کژاندیشیها و کژرویهای زمانه و جامعه، با توحید و تقوا ناسازگار بوده و آنان را نزد حق و خلق، خوار میسازد . تردیدی نیست که در عرصه فکری و فرهنگی، میبایستشاهد حضور زنده و زاینده عالمان دینی بود، چرا که دشمن همواره از رهگذر شبیخون فرهنگی نفوذ کرده و از خواب آلودگی عالمان و مردمان سود جسته است . پیشینه حوزههای علمیه شیعه، به روشنی نشان میدهد که عالمان بزرگ و تاثیرگذار بر حیات امت، پیوسته در زمانشناسی و شناخت تکلیفها و پاسخگویی و واکنش معقول در برابر انحطاطها و شبهات بودهاند . چنان که مینگریم، شیخ طوسی از ناموران حوزه علمی شیعی بدین نکته اشارت کرده است: علمای بزرگ چه آنان که در روزگار کهن زیسته و چه آنان که بعد آمده و پیوستهاند، همه در جهتبهرهگیری از دلیلهای معقول و متناسب با زمان کوشیدهاند از آن جا که همواره شبهات مسایل تازه در رابطه با دین و ایمان طرح شده، عالمان مواضع آگاهانهای در برابر آن همه داشتهاند . (2)
عالمانی که از تاریخ نکته آموزی داشته و سرگذشت ادیان و اقوام و مخالفان را دانستهاند و نیز با زمانه و جامعه خویش آشنایی ورزیدهاند، بیگمان عرصه فراخی پیش روی خود مینگریستهاند . زیرا که جهل و جمود فکری سبب نمیشد تا آنان در تنگنای اندیشه گرفتار آمده و خواسته و ناخواسته به طعن و لعن مخالفان پردازند و از احیاگری دین باز مانند . نگرش اجتماعی - تاریخی عالم زمان شناس بستر ساز اقدامهای حکیمانه گشته و روشنای آموزههای فراگیر دین را آشکار میگرداند . شهید مطهری از این شمار بود . او از یک سو به گذشته کوچیده و جریانهای فکری - مذهبی پیشین را بررسی کرده بود واز دیگر سو، به عصر حاضر چشم دوخته بود .
مطهری و انحطاط مسلمانان
استاد مطهری، افزون بر آگاهی از مشکلات و مسایل فرهنگی و اجتماعی مسلمانان کشور و کوشش در جهت رفع آن همه، از وضع حاکم بر جهان اسلام رنج میبرد . در حقیقت، مطهری در مقام بسترسازی اصلاح فراگیر زندگی و جامعه جهانی مسلمان بود، و یک متفکر احیاگر مسلمان، باید این آرزو و شیوه را داشته باشد . او در این باره، چنین مینویسد:
«این جانب، درستبه یاد ندارد که از چه وقتبا مساله انحطاط مسلمین آشنا شده است؟ و از چه زمانی شخصا به بحث و تحقیق در این مساله علاقمند گردیده و درباره آن فکر میکرده است؟ ولی میتواند به طور یقین ادعا کند که متجاوز از بیستسال است که این مساله، نظر او را جلب کرده و کم و بیش در اطراف آن فکر میکرده است و یا نوشتههای دیگران را در این زمینه میخوانده است . (3)
استاد مطهری در جای دیگر سیمای یک متفکر و مصلح را مینمایاند که فقط به حقیقت پرداخته و به دور از هر گونه مصلحتاندیش جاهلانه، در مقام تبیین مسایل فرهنگی و چارهاندیشی برای همه مسلمانان است:
«یافتن راه اصلاح اوضاع حاضران جهان اسلامی، بستگی زیادی دارد به پیدا کردن علل و موجبات انحطاط آنها که در گذشته وجود داشته است و یا اکنون نیز موجود است . برای این کار لازم شد که اولا نظر دیگران را اعم از مسلمان و غیر مسلمان - تا آن جا که دسترسی دارم بررسی کنم - ثانیا موضوعاتی که از این نظر قابل طرح و گفت و گوست، هر چند تا کنون از این نظر طرح نشده است، بدون اغماض و پرده پوشی طرح کنم .» (4)
در میان عالمان حوزوی، کمتر میتوان نظیری برای شهید مطهری سراغ گرفت که به سان او نگرش فرامرزی داشته و نسبتبه جهان اسلام، احساس مسؤولیت کرده باشد . از این منظر، باید از دوست دیرینه و سختکوش وی; امام موسی صدر یاد کرد، که نقش به سزایی در اصلاحات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی جنوب لبنان داشته و زمینه سربلندی تشیع را در جهان عرب پدیدار ساخت .
مرحوم مطهری در پاریس، به هنگام یاد کرد از امام موسی صدر، در حالی که از ناپدید شدن وی سخت متاثر بود، اظهار میدارد: «اگر آقا موسی الان بود، چون دنیا را دقیقا میشناخت، میتوانست کسی باشد که وضع جهان را برای امام تشریح کند و به عنوان یک کارشناس قوی، موضوعات و نیازها را بگوید . احکام واضع هستند و اشکال همه ما در عدم شناخت موضوع است . آقا موسی در دنیا عمل و اجرا، نیازها را درک کرده بود، مسایل و مشکلات [جهان اسلام و] حرکت [کنونی] را میدانست و لمس کرده بود و برای اغلب موضوعات حکم فقهی داشت .» (5)
عالمان و متفکرانی که اسلام را در بستر جاری تاریخ نگریسته و شناختهاند، به آسانی میتوانند از راهبردهای تاثیر گذار سود برند و کارآمدی دین را در تمامی عرصهها نشان دهند . گسستهای تاریخی و فرهنگی و عاطفی، عالمان را از مردم و مطالبات معقول آن بیگانه ساخته و مسیر تهاجم ضد فرهنگی استعمار را هموار میکند . بدین سان به دست میآید که بینش فراگیر و واقع بینانه و حاکی از کلیت جهان اسلام، به تدریج موجب تفاهم و تعاون فرهنگی و علمی و عملی عالمان اسلام گشته و تقریب عینی و تعیین کننده مسلمانان را بشارت میدهد . و پیداست که ملی گراییهای منفی و بیگانگی از سرنوشت جهان اسلام، سبب ساز تفرقه و اتهام و خشونت فرقهای خواهد گشت و در نهایت کمترین حساسیت در برابر تجاوز پیشگی و صهیونیسم را نخواهیم داشت . وضع اسف بار فلسطین مثال بارز این فاجعه است که بر اثر بیتفاوتیها و بیگانگی مسلمانها از یکدیگر پدید آمده است .
اسلام و تمدن اسلامی
شهید مطهری که سالیان دراز در اندیشه و تحقیق پیرامون وضع مسلمانان عصر حاضر کوشیده است، در حقیقت نگران از دست رفتن واپسین سرمایه هایی بوده است که پدید آورنده تمدن بزرگ اسلامی است . در نگاه مطهری، بعد فرهنگی حرکتباز گشتبه خویشتن مسلمانان، بیش از بعد نظامی و سیاسی آن - که در کشور گشایی با دیگر فاتحان وجه اشتراک مییابد - شایان اعتناست . چرا که اسلام، مکتب حیات بخش است و فراتر از سلطه و سیطره بر منابع مادی، روشنای ذهنها و فراخنای فضلیت و عدالت و عزت بشری را میطلبد . . .
«این مطلب جای تردید نیست که مسلمین، دوران عظمت و افتخار اعجاب آوری را پشتسر گذاشته، نه از آن جهت که در برههای از زمان حکمران جهان بودهاند و به قول مرحوم ادیب الممالک فراهانی «از پادشاهان باج و از دریا امواج گرفتهاند» ، زیرا جهان حکم رانان و فاتحان بسیاری به خود دیده است که چند صباحی به زور خود را بر دیگران تحمیل کردهاند و طولی نکشیده که مانند کف روی آب، محو و نابود شدهاند بلکه از آن جهت که نهضت و تحولی در پهنه گیتی به وجود آوردند و تمدنی عظیم و با شکوه بنا کردند که چندین قرن ادامه یافت و مشعل دار بشر بود، اکنون نیز یکی از حلقات درخشانی تمدن بشر به شمار میرود و تاریخ تمدن به داشتن آن میبالد . مسلمین چندین قرن در علوم و صنایع و فلسفه و هنر و اخلاق و نظامات عالی اجتماعی بر همه جهانیان تفوق داشتند و دیگران از خرمن فیض آنها توشه میگرفتند . تمدن عظیم و حیرتانگیز جدید اروپایی که چشمها را خیره و عقلها را حیران کرده است و امروز بر سراسر جهان سیطره دارد، به اقرار و اعتراف محققین بی غرض غربی، بیش از هر چیز دیگر از تمدن با شکوه اسلامی مایه گرفته است .» (6)
استاد مطهری، به جای ستایشهای بی حاصل یا غفلتهای زیان بار، در کنار تعلیم معارف گران سنگ اسلامی، واقعیت تمدن مسلمانان را به تصویر میکشد و ذهن را به تکاپو به منظور نجات از خود باختگی و اسارت بر میانگیزد در همان روزگار، در آثار مذهبی تصویرهای فخرآمیز از دوران بالندگی و تاثیر گذاری تمدن و فرهنگ اسلامی به دست داده میشد، بی آن که موقعیت کنونی اسلام در میان مسلمانان بررسی گشته و چاره اندیشی شود . شهید مطهری این گونه به تبلیغ دین و فرهنگ و تاریخ دینی نمیپرداخت و یک سر در اندیشه و دردمندی و ارایه نابسامانیها و راه کارهای خروج اسلام از انزوا و خاموشی بود .
«قدر مسلم این است که پدیدهای درخشان و چراغی نور افشان به نام تمدن اسلامی قرنها در جهان وجود داشته و سپس این پدیده نابود و این چراغ خاموش شده است . امروز مسلمانان با مقایسه با بسیاری از ملل جهان، و با مقایسه با گذشته پر افتخار خودشان در حال انحطاط و تاخر رقتباری به سر میبرند . طبعا این پرسش پیش میآید که چطور شد مسلمانان پس از آن همه پیش روی و ترقی در علوم و معارف و صنایع و نظامات به قهقرا برگشتند؟» (7)
از دیر باز در تبلیغات استعماری که پیشتر از زبان کلیسا شنیده میشد - این گونه وانمود میشد که اسلام و قرآن، عامل انحطاط مسلمانان بوده وآنان ناگزیر از روی کرد به مسیحیتیا مکتبهای سیاسی - اجتماعی امروزین اند . حال آن که واقعیتها به دست میدهد که حساب اسلام از حساب تمدن اسلامی جداست و هنوز این آیین فراگیر، توانمندی طرح حیات شایسته و بالنده و متناسب با شرایط عصر حاضر را دارد . حرکتهای فکری و خیزشهای سیاسی سدههای اخیر در جهان اسلام، آشکارا از حضور اسلام جوان و پویا و پاسخ گو به ضرورتهای زندگی امروز حکایت دارد . خاموش شدن تمدن اسلامی یا تمدن مسلمانان را باید در رابطه با حاکمیتهای خود کامه و غفلت زده جست و جو نمود، که فقط دغدغه حفظ مصالح و منافع خود را داشته و دارند . مطهری، مصلحی است که اسلام را در حیات و جنبش مینگرد و نجات بخش مسلمانان را در سایه آموزههای آن ممکن میشمارد . » با آن که تمدن اسلامی نابود شده، اسلام به صورت نیرویی زنده و فعال و گسترش یابنده باقی مانده است و با نیرومندترین نیروهای نو اجتماعی و انقلابی رقابت میکند .» (8)
آن چه سبب ساز انحطاط مسلمانان شده است، بی گمان برداشتهای ناصواب از مفاهیم اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی اسلام است که ذهنیتبیمار گونهای را پدید آورده است، عوامل دیگر; استبداد داخلی و استعمار خارجی در همین بستر نامساعد رشد کرده و مانع پیشرفت اسلام و ترقی مسلمانان گشته است . مطهری در تحلیل خود، ضرورت پژوهش در مقولههای زیر را خاطر نشان میسازد; اسلام و مقتضیات زمان; سرنوشت و قضا و قدر; تاثیر معاد در ترقی یا انحطاط جامعه; شفاعت; انتظار فرج; سیستم اخلاقی اسلام; حکومت از نظر اسلام; قوانین جزایی اسلام; حقوق زن در اسلام، قوانین بین المللی اسلام; جعل و تحریف و وضع حدیث; اختلافات شیعه و سنی; جمود و اجتهاد ; فلسفه و تصوف; روحانیت ; فعالیتها ی تخریبی اقلیتها در جهان اسلام; سقوط اندلس و استعمار، (9) تامل در این عنوانهای پژوهشی به دست میدهد که افزون بر بد زخمی هایی که مسلمانان نسبتبه اصول و مفاهیم عقیدتی خود داشته و از شناخت درست ناتوان ماندهاند، در عمل نیز دچار تعصب و فرقه گرایی و تن آسایی شدهاند . احیا گرایی اسلام در عصر حاضر، همچون شهید مطهری در طی دوران مجاهدتهای فرهنگی و تبلیغی، از سویی در پیراستن اسلام کوشیده و از سویی دیگر سعی در تفاهم و تقریب میان مسلمانان داشتهاند و آنان را در جهتحماسه و حیات طیبه برانگیختهاند .
کارنامه مسلمانان عصر حاضر نشان میدهد که آنان به رغم موانع یاد شده - که گاه جنبه نظری و گاه عملی داشته است - تحرکهایی را آغازیدهاند . استمرار آن همه، روشن بینی و گفت وگو پیرامون عوامل عقب ماندگی در عرصههای علمی و عملی را ضرورت انکارناپذیر مینمایاند . چنان که امروزه رسانههای تبلیغی - فرهنگی در جهت تفکیک دین از سیاست و اندیشه و دانش و اقتصاد و تربیت کوشش میکنند، در دهههای پیش از انقلاب اسلامی نیز ماتریالیسم و سوسیالیسم را مظهر ترقی خواهی تلقی مینمودند . شهید مطهری در تجزیه و تحلیل سیاست دین زدایی از جهان اسلام، از یک سو پیشینه مذهب در غرب و تعلیم و تبلیغ مذهبی کلیسا را زمینه ساز آن همه میداند و از دیگر سو، ناتوانیهای مسلمانان در ارایه اسلام به عنوان یک مکتب فراگیر و تاثیر گذار در اروپا و طبعا در جهان اسلام، نوعی ارتباط مصنوعی میان ایمان به خدا و مشروع شمردن استبعدادها و اختناقها از یک طرف، و میان بیخدایی و حق حاکمیت ملی و پیکار در راه کسب وحقوق از طرف دیگر برقرار شد اینها موجب شد که برخی مصلحان اجتماعی و داعیه داران، برای این که خود را در راه مبازرات اجتماعی یکسره از این قیود آزاد کنند، از اساس منکر خدا و هر معنی و مفهومی که از فکر خدا منشعب شود گشتند و به سوی ماتریالیسم رو آوردند . علت گرایش آن افراد به ماتریالیسم، محاسن خود ماتریالیسم نبود، بلکه مفاسدی بود که در دستگاههای به اصطلاح مذهبی از جنبههای فکری و اخلاقی و عملی و اجتماعی پدید آمده بود . نمیخواهیم ادعا کنیم که در حال حاضر ماتریالیسم توانسته است تمام سنگرهای انقلاب و نوجویی و نوسازی و پرخاش گری را از دست الهیون بگیرد . مخصوصا در جهان اسلام این کلیتبه هیچ وجه صادق نیست، تاریخ نیم قرن اخیر مبارزات ضد استعماری در سرزمینهای اسلامی بهترین شاهد مدعا است .» (10)
ضرورت رویکرد فرهنگی مسلمانان
تردید نباید داشت که امروز جهان اسلام به نوسازی احتیاج دارد . رویکرد نظامی و سیاسی مسلمانان که رژیم را دگرگون ساخته و در پارهای از جوامع توفیقی به همراه نداشته است، به هر حال میبایست جنبه فرهنگی و اصلاح گرایانه پیدا کند . تهاجم فرهنگی فزاینده غرب، خود دلیل آشکاری بر ضرورت پرداختن جهان اسلام به طرح اندیشههای زنده و راه گشای اجتماعی است، به منظور دستیابی به این راهبرد، باید دستگاههای فکری و مذهبی متناسب با نیازهای زمانه و جامعه را پدید آورد . کوتاهی دست اندرکاران عرصه و تبلیغ مذهبی و سرگرم ساز خود به نزاعهای جناحی و سیاسی زود گذر و تردید کننده، جهان اسلام را با دشواریهای بسیار روبه رو خواهد ساخت . در این فقدان حضور و ابزارها و نیروهای انسانی است که تهاجم ضد فرهنگی استکبار مجال مییابد و سیاست زدایی از اسلام را سبب میشود . استاد مطهری، در عین حال که به امور اجرایی و اجتماعی عنایت میورزید بر این باور بود که عناصر مستعد در سامان بخشی اندیشه و فرهنگ دینی، باید در این عرصه وقت نهاده و فعالیت کنند . طرح و تحقیق ایشان درباره انحطاط و عظمت مسلمانان، هر چند بار سنگین آن را یک تنه و بی هیچ توقع و تکریمی بر دوش کشید، این حاصل را داشت که روشنایی ذهن نسل جوان و جست و جو گر را سبب شود . امروز بر وام داران فکر و اجتهاد مطهری است که در تعالی اندیشه و فرهنگ و نوسازی جامعه مسلمانان بکوشند، باید به این باور نایل آمد که بدون نگرش و کوشش برون مرزی و بهره مندی از مجموعه کار آمد فکری فرهنگی نمیتوان مرز بانی از اسلام و تشیع علوی را عینیتبخشید . و از طرفی برای ایجاد مصونیت جوانان و دیگر گروههای اجتماعی، به ویژه زنان ناگزیر از گفت و گوهای تعیین کننده در جهان اسلام و تبادل تجربهها و دانستههای خود هستیم، هم فکریها و هم کاریهای فرهنگی و رسانهای، به میزان بالایی از حجم و توسعه تهاجم فرهنگی موجود خواهد کاست .
درست است که پارهای از مشکلات وبحرانهای داخلی هر کشور، با موقعیتهای جغرافیایی و سیاسی و بومی آن، ارتباط پیدا میکند، ولی در هجوم ضد فرهنگی و ارزش ستیزانه استکبار جهانی، این مسلمان بودن است که هدف قرار گرفته است، از این رو وحدت و دیالوک مسلمانان، ضرورتی غیر قابل انکار مینماید .
وحدت اسلامی; بستر ساز تعاون فرهنگی
استاد مطهری در تحلیل شخصیت مرجع و زعیم کم نظیر جهان تشیع، مرحوم آیة الله بروجردی، عنایتخاص معظم له را سبتبه وحدت اسلامی و تفاهم و تقریب مذاهب اسلامی معاصر، شاخصی شایان اعتنا میشمارد . نتایجی که برآیند این حرکت را نشان میدهد، در خور تامل است . از یک سو هدف بزرگ و متعالی اسلام که همانا همبستگی اقالیم قبله است، منظور شده و از دیگر سو، معارف و میراث علمی و تخصصی شیعه - که بر اثر کژ اندیشیهای حاکمان و علمای درباری از نظر پنهان مانده - شناسانده میشود . گفتنی است که مطهری، این همه را محصول بینش تاریخی و علمی مرحوم بروجردی تلقی میکند که میبایست هر مرجع و رهبری از آن برخوردار باشد . از بیان شهید مطهری بر میآید که خود، سختبه مقوله همبستگی جهان اسلام و ایجاد ارتباط فرهنگی با برادران اهل سنتباور داشته است . افزون بر تامل و تفکر دینی - جهانی وی که در جای دیگر بدان خواهیم پرداخت، - مشاهده حرکتسید جمال الدین اسد آبادی و علامه سید شرف الدین در لبنان و نیز وارث لایق او، جناب امام موسی صدر، بی گمان نقش و تاثیر بسیاری دارد .
«یکی از مزایای معظم له [آیة الله بروجردی] توجه و علاقه فراوانی بود که به مساله وحدت اسلامی و حسن تفاهم وتقریب بین مذاهب اسلامیه داشت . این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، میدانست که سیاستحکام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف، چه اندازه تاثیر داشته است . و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاستهای استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را میکنند و بلکه آن را دامن میزنند و هم توجه داشت که دوری شیعه از سایر فرق، سبب شده که آنها شیعه را نشناسند و درباره آنها تصوراتی دور از حقیقتبنمایند . به این جهات بسیار علاقمند بود که حسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود که از طرفی وحدت اسلامی که منظور بزرگ این دین مقدس است تامین گردد و از طرف دیگر شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه آن طور که هستبه جامعه تسنن که اکثریت مسلمانان را تشکیل میدهند معرفی شود . (11)
فعالیت فرهنگی مسلمانان در عرصه بین المللی، در حقیقت استمرار تعاون فرهنگی و تقریب مذهبی آنان است . شهید مطهری - که خود به طور مستقیم با خارج مزرها و افکار مسلمان و غیر مسلمان ارتباط نداشته و در داخل پشتوانه کم نظیری در مقوله تغذیه فکری جوانان و دانشگاهیان بود - کوشش شیعی و سنی را ارج مینهاد . اندیشمندانی هم چون دکتر اقبال لاهوری و ابوالاعلی مودودی و سید قطب و محمد قطب و طه حسین - که روزگاری در اروپا زیسته و در تحصیل و تبلیغ اسلام کوشیدهاند، تقدیر میشود . مطهری، آیة الله بروجردی رامی ستاید که میان مرجعیت و جهان معاصر و مسلمانان پیوند زده و مشارکتشیعه در روند فرهنگی عصر حاضر را سبب گشت . اعزام بزرگواری مانند امام موسی صدر و دکتر بهشتی به آلمان و لبنان در همین راستا قابل ذکر است .
«از گامهای برجستهای که در زمان معظم له [آیة الله بروجردی] و به وسیله ایشان برداشته شد اعزام مبلغ و نماینده مذهبی به کشورهای خارجی بود معرفی اسلام به کشورهای خارجی هر اندازه تا کنون صورت گرفته یا به وسیله شرق شناسان اروپایی بوده و یا به وسیله بعضی از دانشجویان با استعداد مسلمان که تا حدودی موفق شدهاند فعالیت هایی در مدت اقامتخود در کشورهای خارجی متمدن بنمایند از قبیل دکتر محمد اقبال پاکستانی در مدتی که در اروپا میزیستد، و یا به وسیله دانشمندان مصری و هندی بوده که بعضی کتابهای جالب درباره اسلام نوشتهاند و به زبان خارجی ترجمه شده . . . قدر مسلم این است که از طرف جامعه شیعه تا چند سال پیش هیچ گونه اقدامی به هیچ شکلی نشده بود! (12)
از نکته سنجیهای استاد مطهری در مقوله تبلیغ دین که هم در آن تجربههای بسیار و آموزنده داشته و هم به پژوهشهایی یا زیده است - در مقایسهای میان دعوتگران مسیحی و مسلمان، این است که ایشان دست اندرکاران کلیسا را در کار عبرت آموزی از گذشته خود مینگرد . پیداست که کوشش و تعاون و تعالی فرهنگی مسلمانان هنگامی محصول میدهد که همراه با تجدید نظر در شیوهها و آموزههای خود باشد . عبور از اندرزهای یک سویه و اعترافگیریهای کم تاثیر و تعصب ورزیهای مذهبی و تخریب مذهبی - سیاسی یکدیگر مسیحیت را به مرتبه گفت و گو رسانده است . هدف مطهری و هر احیاگری در عرصه اندیشههای ناب اسلام و سرنوشت مسلمانان این است که آیین خود را آیینی تاثیر گذار و هدایت گر و خدمت گزار به بشریت معرفی کنند .
«اگر فعالیتهای مذهبی مسیحیها را در نظر بگریم که چه انداره توسعه پیدا کرده و از مرحله خطبه و مقاله گذشته و به مرحله عمل و احسان و تبلیغ عملی رسیده و حتی از تعصب و تخریب سایر مذاهب و برگرداندن به مذهب مسیح کاسته شده و جنبه خدمتبه بشریت و انسانیت پیدا کرده و خواهیم دید که ما هنوز اندر خم یک کوچهایم! (13)
با این همه استاد مطهری بر این باور بود که وضع تبلیغی شیعه در رابطه با خارج از کشور با گذشته تفاوت دارد چرا که حتی فکر این کارها در دماغها را نداشت . (14)
از این رو تکلیف دینی شیعه میداند که این برنامه اعزام مبلغ به اروپا و امریکا را تقویت و تکمیل کرده و توسعه داده شود . (15) از این رهگذر است که اسلام و ایمان جوانان جهان اسلام، حفظ شده و رو به کمال میرود . زیرا دین و آموزههای آن در رقابتبا مکتبهای فلسفی و اجتماعی و اخلاقی روز، سر بلند از میدان و آزمون در آمده و چراغ راه شده است . طرح اسلام در برون مرزها فراتر از نگرش و پسند عوامانه بوده و متکی به دلیل و خرد و دانش است . در حقیقت، همین روند تبلیغی معقول بود که سبب ورود مذاهب به دانشگاه گشته و حماسه آفرینی جامعه را پدید آورد . علوم انسانی و اجتماعی معاصر، طبعا مسایلی را مطرح کرده که برخورد معقولبا آن همه از سوی اسلام شناسانی چون استاد مطهری; پاسخ هایی کار آمد به همراه میآورد . اگر نگرش اسلامی - جهانی در میان نبود چگونه میتوانستیم حضور تاثیر گذار اسلام و تشیع را در دهههای اخیر نظاره گر باشیم؟ مطهری و هم فکران او از این جهت، خدمات شایانی نموده و سزاوار تقدیر و پیروی خواهند بود .
مطهری: انقلاب اسلامی و آینده اسلام
انقلاب اسلامی، پدیده غیر منتظرهای بود که تحلیل گران، به خصوص متفکران عرصه احیا گری اسلام و مسلمانان را به تامل فزونتر در ابعاد ارتباط با مسلمانان جهان واداشت . زیرا که اسلام در این حرکت معجز آسا نشان داد که هنوز آن توش و توان را دارد که ملتی بزرگ و برخوردار از تاریخ و فرهنگی دیرینه را در جهتبازگشتبه دوران سیادت و عظمتخود یاری دهد . در حقیقت انقلاب 57 آینهای بود که درستی و نادرستی آیینها و مراسمها را نمایاند و نیز اسلام و ایمان به خدا و آخرت را برترین انگیزههای زنده یک ملتشناساند . از این رو میتوان گفت، آینده انقلاب با آینده اسلام پیوندی ناگسستنی یافته است، هر چند که بستر رویش آن ایران بوده است . تاثیر گذاری این حرکت در طی دو دهه گذشته بر سرنوشت مسلمانان قابل انکار نیست .
تفسیر و تعبیرهای دینی، پس از انقلاب اسلامی ایران به گونه دیگری عرضه شد . وطبعا ذهنیت مطلوب و متناسب حقیقت در نسلهای اسلام معاصر پدید آمده است .
استاد مطهری، همواره بر اسلامی بودن انقلاب ایران، اصرار و تکیه داشت و در تحلیل رهبری و ترسیم چشم اندازهای آن، اسلام و فرهنگ و حقوق بر آمده از میراث نبوی و علوی را خاطر نشان میساخت . از دیدگاه وی، ملت ایران به سبب مسلمان بودن، مخاطب امام خمینی شده و جایگزینی جمهوری اسلامی را خواسته ملی خویش خواندهاند انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدف آن، اسلام و ارزشهای اسلامی است . (16) نهضت ما واقعا یک نهضت اسلامی بوده استبا آن که نهضت از سویی خواهان عدالتبود و از سویی دیگر در جست و جوی آزادی و استقلال، ولی عدالت را در سایه اسلام میخواست و استقلال و آزادی را در پرتو اسلام جست و جو میکرد و به عبارت بهتر نهضت ما همه چیز را با رنگ و بوی اسلامی طلب میکرد . این، همان جهت مورد خواست و میل ملتبود . (17) ارتباط مفاهیم و ایدههای سیاسی - اجتماعی با ایمان و اسلام در نهضت امام خمینی، مردم ایران را که پای بند معنویت و شعائر دین و روحانیتبودند به سمت رویارویی با حاکمیتشاه کشانید .
«مساله آزدای و آزادی خواهی در جامعه (دوران پهلوی) با شدت مطرح بود، با این حال چندان تاثیر در حال مردم نداشت، ولی وقتی همین مساله از زبان رهبر مطرح شد یعنی کسی که رهبر دینی و مذهبی است . مردم برای اولین بار دریافتند که آزادی یک موضوع صرفا سیاسی نیست، بلکه بالاتر از آن یک موضوع اسلامی است . واین نکته روشن شد که یک نفر مسلمان باید آزاد زیست کند و باید آزادی خواه باشد .» (18)
بدین سان اسلامیت انقلاب و جمهوری ایران زمینه ساز پیوند مسلمانان کشور و جهان اسلام است . از رهگذر چنین تفکر و ایدهای است که میتوان سرنوشت مشترک جمعی مسلمانها را نشان داده و آنان را در دعوت به خیر و معروف برانگیخت جهان استکباری در رویارویی با ایدئولوژی و تکاپوی یک امت منسجم و یک صدا - چنان که تجربه نمایانده - سخت هراسان و ناتوان خواهد بود ناکامی حرکتهای ملی گرایانه و استمرار نهضتهای مذهبی در منطقه و جهان را میبایستبر پایه همین تحلیل ارزیابی کرد . مطهری، هیچ گاه حاکمیت مفاهیم اسلام و روح توحید آن بر حرکت ملت مسلمان ایران از یاد نبرده و آن همه رمز ماندگاری انقلاب میدانستخلوص گرایی شهید مطهری در شناحت اسلام و مبارزه با استبداد و استعمار و ارتجاع - که سرانجام جان خویش را بر سر آن نهاد - ارتباطی تنگاتنگی با تداوم حاکمیت اسلام و انقلاب اسلامی و رستگاری مسلمانان دارد .
کند و کاو استاد مطهری در ریشه یابی و ارزیابی بستر زایندگی و بالندگی انقلاب اسلامی به روشنی نشان میدهد که این پدیده در جهان اسلام رخ داده و با سرنوشت همه مسلمانان پیوند دارد . از این رو، ضرورت تمسک به اسلام و آموزههای آن در داخل کشور، ونیز احساس مسؤولت جمعی اهل قبله در قبال انقلاب اسلامی ایران را نباید از یاد برد توطئههای دشمنان مشترک نظام جمهوری اسلامی در طی دورانهای متفاوت دوستی همین نظریه را به دست میدهد» . حوادث پنجاه ساله اخیر از جمله: استبداد و استعمار نو; دور نگه داشتن دین از سیاست; کوشش برای بازگشتبه دوره قبل از اسلام; تحریف در میراث گران قدر فرهنگ اسلامی، کشتارهای بیرحمانه، شکاف طبقاتی; تسلط عنصر غیر مسلمان بر مسلمانان; نقض آشکار قوانین اسلامی; مبارزه با ادبیات فارسی و اسلامی به نام مبارزه با واژههای بیگانه، بریدن از کشورهای مسلمان و پیوند با ضد مسلمانان نظیر اسرائیل; تبلیغ مارکسیسم و . . . از جمله ریشههای انقلاب به حساب میآیند . مساله عمده بیداری اسلامی مردم ما است . روح و هویت اسلامی مردم ما بار دیگر در ضمن این برخوردها برجسته و مطرح شد .
در زمان ما به طور کلی در همه کشورهای اسلامی نوعی بیداری و به خود آمدگی اسلامی پیدا شده است . ملل مسلمان با سرخوردگی از معیارها و مکتبهای شرقی و غربی به جست و جوی هویت واقعی و اصیل خود برخاستهاند .» (19)
بدین گونه چشم انداز انقلاب اسلامی ایران در عرصههای بین المللی آکنده از امید و روشنایی است . بستر گشودهای که ملت مسلمان ایران در پرتو اسلام و قرآن و تعالیم پیامبر و عترت گران سنگ او پدید آوردند باید رو به فراخی نهد و زمینه عزت مسلمانان را فراهم نماید . تلخ و شیرینهای زندگی مسلمانان در چند صدهای که بر آنان گذشت لزوم عبرت آموزی آنان را خاطر نشان میسازد .» مسلمانان یک دروه خود باختگی را پشتسر گذاشتهاند و به یک دوره باز یافتگی رسیدهاند از این رو باید گفت که جهان سومی در حال تولد است که شرق و غرب را به مقابله بر انگیخته است .» (20)
«جهان سومی» که شهید مطهری توسعه یافتگی آن را مینگرد بیش از هر مقولهای، در ابعاد فرهنگی و معنوی و اجتماعی و سیاسی تجلی میکند زدودن خود باختگیها و گشودن خود باوریها، مسلمانان را به سمت و سوی باز اندیشی دینی سوق داده و کرامت انسانی و تاریخی نشان را نمایانده است . «غرب - منظور تمام ابر قدرتهاست - از یک چیز وحشت دارد و آن بیداری خلق مسلمان است .
اگر شوق بیدار شود و خود اسلامی خود را کشف کند، در آن صورت حتی بمب اتمی هم از پس نیروی عظیم و این توده، به پا خاسته بر نخواهد آمد . راه این بیداری، آشنایی با تاریخ و فرهنگ و ایدئولوژی خودمان است .» (21)
توانمندی اسلام در تمدن سازی هنوز در باور متفکران مسلمان و غیر مسلمان نهفته است، ولی به هر حال نیازمند ملتهای بازگشت کرده به خویشتین خویش است . بیآن که با خود و میراثهای ذهنی و عینی گذشته آشنایی داشته و از آن همه در عرصههای زندگی معاصر بهره اندوخته باشیم، پیداست که نمیتوان از اسلام و مسلمانی سخن راند . آینده اسلام و جهان اسلام، میتواند روشنای امید بخشی به همراه داشته باشد . اما آشکار است که با خود باختگی و خود فراموشی نمیتوان چنان آیندهای را برای خود رقم زد . سرمایههای فیزیکی و فرهنگی متناسب با حیات و تحولات اجتماعی معاصر را باید شناخته و از آن همه سود گرفت .» ما پنج قرن بر جهان، سیادت علمی و فرهنگی داشتیم، تا آن جا که اروپا امروز خود را مدیون تمدن و فرهنگ اسلامی میداند . من در موضوعاتی که مورد تحقیقم بودهاند برایم مثل روز روشن است که فلسفههای اجتماعی اسلام، به مراتب مترقیتر از فلسفههای زندگی غربی است .» اقبال لاهوری» ، فلسفهای دارد به نام «فلسفه خودی» و منظورش از این فلسفه، باز گرداندن ملتهای مسلمان به خود اسلامی خودشان است . پیروزی نهضت ما در آینده بستگی به ایمان به خود و احیای ارزشهای اصیل اسلامی دارد .» (22)
فردای اسلام و مسلمانان در نگاه مطهری، همان است که قرآن کریم به مسلمانان صدر اول بشارت داده است . یک مصلح و متفکر وفا دار به روح توحیدی اسلام، راهی و رایآموزهای الاهی نشان نمیدهد و همگان سلوک مومنانه در راه خدا و رسول اکرمصلی الله علیه وآله را میطلبد .» اگر راه خود را بر اساس معیارهای اسلامی دنبال کنیم و مقاصد و معایب را تنها بر اساس ضوابط اسلامی از میان بر داریم و صبر و تقوایی اسلامی داشته باشیم و روحیه جهاد و امر به معروف و نهی از منکر اسلامی در ما زنده باشد، در آن صورت پیروزی ما قطعی خواهد بود .» (23)
نظام جمهوری اسلامی بر این پایه است که میتواند در بهینه سازی وضع جهان اسلام نقش و تاثیری بر جای گذارد وگر نه با شعارها و شیوههای مغایر با توحید گرایی و تقوا پیشگی و نظارت فراگیر و متقابل حاکمان و ملت، و ساده زیستی پیامبرانه، از نجات بخشی خود هم ناتوان خواهیم بود .» شما نهضت فلسطین را ببینید . یکی از عوامل پیشروی کند این نهضت اسلامی، خالص نبودن آن و وجود رگههای کمونیستی در آن است . امروز مسلمانان در هر کجای جهان، باید این حقیقت را درک کنند که تنها اتکاء به نیروی خود آنها و اعتقاد به عنایت و حمایت الهی است که رهایی از قید و بند استثمار را ممکن میسازد . (24)
پینوشتها:
1) سوره والعصر .
2) رک: تلخیص الشافی .
3) انسان و سرنوشت، مقدمه، ص سه و چهار .
4) همان، ص چهار و پنج .
5) نامه مفید، سال چهارم، ش 16، ص 99 (در گفت و گو با دکتر صادق طباطبایی).
6) انسان و سرنوشت، مقدمه، ص شش .
7) همان، ص نه .
8) همان، ص یازده .
9) همان، ص بیست و تا بیست و دو .
10) علل گرایش به مادیگری، ص 160 - 159 .
11) بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، ص 243 .
12) همان ص 246 .
13) همان ص 246 .
14) همان .
15) همان .
16) پیرامون انقلاب اسلامی، ص 57 .
17) همان، ص 54 .
18) همان، ص 53 .
19) همان، ص 118 - 117 .
20) همان، ص 118 .
21) همان، ص 122 .
22) همان، ص 123 .
23) همان، ص 124 - 123 .
24) همان، ص 124 .
نویسنده:ابوالفضل هدایتی