تعداد بازدید : 4538696
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
در 13 بهمن ماه سال 1298 ه. ش، در قریه فریمان، در خانوادهای از اهل علم و تقوا کودکی دیده به جهان گشود که نامش را «مرتضی» نهادند تا این نام حکایت از روش پسندیده و شیوه مرضی او در زندگی داشته باشد و بدین ترتیب بود که زندگی «استاد مرتضی مطهری» آغاز شد.
در سنین کودکی به مکتب خانه رفته و به فراگیری قرآن و دیگر تعلیمات ابتدایی پرداخت. نقل میکنند که در سن 5 سالگی، علاقه زیادی به رفتن به مکتب خانه از خود نشان میداد. در یک شب مهتابی، نزدیک صبح، به خیال این که صبح شده است، دفتر و کتاب خود را بر داشت و به سوی مکتب خانه روان شد و چون مکتب خانه بسته بود، پشت در آن به خواب رفت. صبح زود پدر و مادر، پس از پیگیری فراوان، سرانجام او را خوابیده، در پشت در مکتب خانه مییابند.
در سن حدود 12 سالگی، شور و عشق و علاقه به تحصیل علوم دینی در وجودش شعله میکشد.
در سن سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و تحصیل مقدمات علوم دینی را آغاز میکند. مقدمات عربی، فقهی، اصولی و منطقی را تنها از آن جهت میآموزد که اینها بتوانند او را آماده بررسی سخن فیلسوفان بزرگ بنمایند. لذا مرحوم آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی، مدرس فلسفه الهی حوزه مشهد در میان آن همه علما و مدرسین حوزه، تنها کسی است که استاد مطهری را شیفته خود کرده و دل از دست او ربوده بود، و شاید جاذبه معنوی او و آرزوی حاضر شدن در درس وی بزرگترین مشوق و محرک او در طی کردن هر چه سریعتر علوم مقدماتی بوده است.
احسان طبری، ایدئولوگ حزب توده، که در اواخر عمر خود، مارکسیسم را مردود اعلام کرد و به اسلام روی آورد، در مصاحبهای این تغییر ایدئولوژی خود را نتیجه مطالعه آثار استاد مطهری خصوصا کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بیان کرد.
استاد مطهری پس از حدود چهار سال تحصیل در حوزه علمیه مشهد، در سال 1315 شمسی، عازم حوزه علمیه قم گردید.
در طی 15 سال اقامت در حوزه علمیه قم و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ، براندوخته علمی و معنوی خود افزود و تحصیلات خود را در علوم و فنون مختلف اسلامی ارتقأ بخشید.
در سال 1331، استاد مطهری به تهران مهاجرت نموده، فصل پرفراز و نشیب دیگری از زندگی خود را آغاز نمود. فعالیت علمی ایشان از همین سال آغاز گردید. ایشان ابتدا به تدریس در مدرسه سپهسالار (مدرسه شهید مطهری کنونی) و مدرسه مروی پرداخت و تدریس وی در مدرسه مروی تا سه سال قبل از شهادتش ادامه داشت. استاد شهید از سال 1334، فعالیت علمی خود را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی شروع نموده و کار تعلیم و تدریس را در آنجا به مدت بیست و دو سال ادامه داد.
اساتید
از عوامل مهم تکوین شخصیتشهید مطهری، برخورداری ایشان از اساتید مبرز و عالی میباشد. وی از شاگردان برجسته آیتالله بروجردی در فقه و اصول محسوب میشد و حتی قبل از مهاجرت آیتالله بروجردی (از بروجرد به قم)، چون ایشان را شخصیتی فرزانه یافته بود، تابستانها به بروجرد میرفت و از محضر ایشان بهره میبرد.
هم چنین استاد مطهری دوازده سال تلمذ نزد امام خمینی (ره) را در تکوین شخصیتخود بسیار مؤثر میدانست. تلمذ ایشان نزد علامه طباطبایی نیز در تکوین شخصیت علمی و روحی ایشان تاثیر اساسی داشت.گر چه مدت تحصیل رسمی استاد نزد علامه حدود سه سال بوده است، ولی رابطه ایشان با مرحوم علامه تا زمان شهادت برقرار بوده و استاد شهید تا پایان عمر از مرحوم علامه بهره میبردهاند.
یکی از فرازهای حساس این دوران که در تکوین شخصیت روحی استاد، تاثیر به سزایی داشته است، آشنایی با عالم ربانی مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی (قدسسره) بود که در سال 1320، در اصفهان رخ داد.
از حوادث مهم سال 1350، در زندگانی استاد مطهری، آغاز ارتباط عرفانی ایشان با آیتالله سید محمد حسین تهرانی است. استاد علیرغم آن که از نظر سن 10 سال از آیتالله تهرانی بزرگتر بودند، ایشان را به عنوان پیر طریقت و مربی نفس میشناختند و برای خودسازی از ایشان مدد میگرفتند و این ارتباط تا زمان شهادت استاد ادامه داشت. بدین ترتیب، بعد دیگری از شخصیت استاد که همانا عرفان عملی و سیر و سلوک میباشد، آشکار میشود.
استاد مطهری اساتید دیگری نیز داشتهاند، که از آن جمله مرحوم آیتاللهسید محمد محقق داماد و مرحوم آیتالله حجت تبریزی میباشند.
آثار
استاد، مقدمه و پاورقی جلد اول «اصول فلسفه» را در سال 1332 و شرح جلد دوم آن را نیز در سال بعد به پایان رساند. با این که بیش از 37 سال از تالیف این کتاب میگذرد، گردش ایام از طراوت بیان و استحکام منطقی آن چیزی نکاسته است. جلد سوم این کتاب نیز در سالهای بعد، از چاپ خارج شد. تاثیر این کتاب در خنثی کردن تبلیغات مارکسیستی حزب توده در آن زمان و به طور کلی، تاثیر آن در نجات مبارزان از افکار مادی تا پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن، بر کسی پوشیده نیست.
احسان طبری، ایدئولوگ حزب توده، که در اواخر عمر خود، مارکسیسم را مردود اعلام کرد و به اسلام روی آورد، در مصاحبهای این تغییر ایدئولوژی خود را نتیجه مطالعه آثار استاد مطهری خصوصا کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بیان کرد.
کتاب داستان راستان نیز محصولی از تلاشهای استاد در این سالهاست. این کتاب در سال 1339 از چاپ خارج شد و در سال 1344 از سوی کمیسیون ملی یونسکو در ایران، برنده جایزه یونسکو گردید.
در سال 1345، مقالاتی در مجله «زن روز» آن زمان بر ضد حقوق زن در اسلام منتشر شد که عواطف مردم متدین را جریحه دار و بسیاری از خوانندگان خود را به اسلام بدبین ساخته بود. استاد شهید مقالاتی در پاسخ به آن مقالات نگاشتند و در همان مجله، در مقابل آن مقالات به چاپ رسید که البته انعکاس خوبی نیز داشت و موجب افزایش تیراژ آن مجله گردید. بعدها آن مقالات به صورت کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» درآمد.
هسته اصلی برخی از کتابهای استاد شهید مانند «عدل الهی»، «خدمات متقابل اسلام و ایران»، «جاذبه و دافعه علی (علیهالسلام)» سخنرانیهایی است که در حسینیه ارشاد ایراد شده است. هم چنین بخش اعظم کتاب «حماسه حسینی» و کتاب «گفتارهای معنوی» متن سخنرانیهای استاد در این مؤسسه است که بعد از شهادت ایشان به چاپ رسیده است. کتابهای «علل گرایش به مادیگری»، «امدادهای غیبی در زندگی بشر»، «انسان کامل» و «سیری در نهجالبلاغه» نیز در اصل سخنرانیهای ایشان در مجامع مختلف بودهاند.
از حوادث مهم سال 1350، در زندگانی استاد مطهری، آغاز ارتباط عرفانی ایشان با آیتالله سید محمد حسین تهرانی است. استاد علیرغم آن که از نظر سن 10 سال از آیتالله تهرانی بزرگتر بودند، ایشان را به عنوان پیر طریقت و مربی نفس میشناختند و برای خودسازی از ایشان مدد میگرفتند و این ارتباط تا زمان شهادت استاد ادامه داشت. بدین ترتیب، بعد دیگری از شخصیت استاد که همانا عرفان عملی و سیر و سلوک میباشد، آشکار میشود.
کتاب «انسان و سرنوشت» محصول درسهای ایدئولوژیک استاد در هیئتهای مؤتلفه اسلامی است که در هدایت مبارزه در صراط مستقیم اسلام و دفع شبهات در زمینه سرنوشت و قضا و قدر تاثیر زیادی داشته و مقدمه آن تحت عنوان «عظمت و انحطاط مسلمین» بسیار پربار و راهگشا و دارای بار اجتماعی و سیاسی است. کتاب «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی» که شامل 6 جلد است مقارن اوجگیری نهضتبه رشته تحریر در آمده و در آن بسیاری از لغزشگاههای فکری روشنفکران مسلمان نشان داده شده است.
کتاب «نهضتهای اسلامی درصد ساله اخیر» نیز محصول دوره اوجگیری نهضت اسلامی است و در ایام فاجعه هفدهم شهریور57 انتشار یافت.
تحلیل همه آثار قلمی و زبانی استاد، فرصت زیادی میخواهد. همین مقدار برای این مقاله کافی به نظر میرسد. مهم این است که این گونه تلاشها را هرگز نباید نادیده گرفت.*
مبارزات:
الف - قبل از پیروزی انقلاب اسلامی:
به موجب ارتباط نزدیک شهید مطهری، با اقشار و طبقات مختلف جامعه، در جریان قیام 15 خرداد سال 42، ایشان در هدایت قیام مردم تهران و مرتبط کردن آن با رهبری حضرت امام خمینی (ره) نقش اساسی داشت و خود در شب 15 خرداد، سخنرانی مهیجی علیه شاه ایراد نمود که در همان شب، دستگیر و به زندان موقتشهربانی منتقل و به همراه عدهای از روحانیون مبارز تهران و شهرستانها زندانی شد و پس از 43 روز به دنبال فشاری که از ناحیه علما و مردم بر رژیم شاه وارد شد، به همراه سایر روحانیون آزاد گردید.
بعد از قضایای 15 خرداد و آزادی امام خمینی و استاد مطهری و سایر علما، هیئتهای مؤتلفه اسلامی که هسته آن همین هیئتهای مذهبی و از نیروهای مخلص و فداکار و تابع ولی فقیه بودند، برای یاری نهضت امام خمینی ظهور کردند. این گروهها از امام درخواست چند نماینده کردند در فکر و عمل، که تحت هدایت آنها باشند. استاد مطهری که از قبل با این هیئتها مرتبط بودند، به عنوان یکی از آن نمایندگان از سوی حضرت امام معرفی شدند.
در سال 43، حسنعلی منصور، که به روحانیتبسیار هتاکی میکرد، توسط محمد بخارایی (از اعضای این هیئتها) کشته شد. پس از دستگیری وی، گروه اقدام کننده لو رفت و ساواک پی به تشکیلات و گروه رهبری این هیئتها برد و این گروه رو به انقراض نهاد.
پس از این دوران، فصل جدیدی در زندگانی و مبارزات استاد مطهری آغاز شد. از طرفی، قیام 15 خرداد سرکوب شده و امام خمینی به خارج از کشور تبعید شدند و جمعیت مؤتلفه نیز منقرض شده و از طرف دیگر، رعبی از سرکوب آن قیام در دل مردم افتاده بود.
شهید مطهری مردانه وارد این میدان شده، سخنرانیهای خود را در مجامع اسلامی، اعم از مساجد و انجمنهای اسلامی مهندسین و پزشکان و دانشجویان افزایش داد. موضوع این سخنرانیها به گونهای انتخاب شده بود که هر یک مشکلی از مشکلات فکری جامعه را حل و گوشهای از چهره زیبای اسلام را نمایان میکرد.
استاد مطهری را هم چنین باید از پیشتازان مبارزه با صهیونیسم در ایران بدانیم. نطقهای آتشین ایشان علیه صهیونیسم و در دعوت مسلمانان جهتیاری رساندن به ملت مظلوم فلسطین، هنوز در گوشها طنین انداز است. استاد چنان کینه صهیونیستها را به دل داشتند که در هر موقع مناسب، فریاد حق طلبانه خویش را در این باب سر میدادند. نطق تاریخی استاد علیه صهیونیسم، در عاشورای سال 1390 قمری، برابر با اسفند 1348 شمسی، در حسینیه ارشاد که منجر به دستگیری ایشان شد، فراموش ناشدنی است.
بعد از قضایای 15 خرداد و آزادی امام خمینی و استاد مطهری و سایر علما، هیئتهای مؤتلفه اسلامی که هسته آن همین هیئتهای مذهبی و از نیروهای مخلص و فداکار و تابع ولی فقیه بودند، برای یاری نهضت امام خمینی ظهور کردند. این گروهها از امام درخواست چند نماینده کردند در فکر و عمل، که تحت هدایت آنها باشند. استاد مطهری که از قبل با این هیئتها مرتبط بودند، به عنوان یکی از آن نمایندگان از سوی حضرت امام معرفی شدند.
استاد شهید در دورانی که کمتر فعالیتسیاسی داشت، به تالیف کتابهای بسیار مفید و ایراد سخنرانیها و کنفرانسها در مساجد و دانشگاهها میپرداخت، این گونه تلاشها را هرگز نباید نادیده گرفت و مبارزه را صرفا در زندان رفتن خلاصه کرد. در شرایطی که تبلیغات مارکسیستها و مسلمانان چپ زده بسیار گسترده بود و روز به روز جوانان مسلمان مبارز به خیل آنها میپیوستند و هالهای از ابهام آینده نهضت را فرا گرفته بود، قرار گرفتن در گوشه زندان نه تنها دردی را دوا نمیکرد، بلکه ضربهای بود به نهضت اسلامی.
پس از هجرت رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی به پاریس، استاد با ایشان ارتباط مستمر داشت و به قول جناب حجةالاسلام آقای هاشمی رفسنجانی، در یکی از مصاحبههای تلویزیونی، مرکز هدایت انقلاب در داخل کشور و هماهنگی آن با رهبری حضرت امام (ره)، منزل استاد مطهری بود. ایشان برای تبادل نظر درباره مسائل مربوط به انقلاب اسلامی با حضرت امام، چند ماه قبل از پیروزی نهضتبه پاریس سفر کرد و با ایشان ملاقات نمود. در همین سفر بود که استاد از سوی امام (ره) مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی گردید و غیر از چند نفر که عضویت آنها در همان جا مورد تایید امام بود، بقیه افراد شورا بعد از مراجعت استاد به تهران تعیین و به امام (ره) پیشنهاد و از سوی ایشان پذیرفته شدند و بعدا موجودیت «شورای انقلاب اسلامی» از سوی حضرت امام، در مراسمی که در دانشگاه تهران با حضور مردم برقرار شد، اعلام گردید.
و بالاخره هنگامی که هواپیمای حامل حضرت امام (ره) در فرودگاه تهران به زمین نشست، حضرت امام (ره) قبل از پیاده شدن از هواپیما، استاد مطهری را خواستند و پس از آن که کاملا از اوضاع و احوال کشور آگاه شدند و در جریان برنامهها قرار گرفتند، از هواپیما پیاده شدند.
ب - بعد از پیروزی انقلاب اسلامی:
به هر حال انقلاب اسلامی ایران، در روز 22 بهمن سال 57، پیروز شد. اولین جمله گوینده رادیو این بود که «این صدای انقلاب ایران است». استاد مطهری بر آشفت که باید بگویند: «انقلاب اسلامی».
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز استاد مطهری، هم چون گذشته، مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای حضرت امام بود و به طور تمام وقت، در مدرسه علوی، در کنار ایشان حضور داشت و در انتصابها و غیره اظهار نظر میکرد، از جمله انتصاب مسؤول کمیته انقلاب اسلامی به پیشنهاد ایشان انجام شد. به همین جهت، استاد مطهری در جلسات اول تاسیس کمیته انقلاب اسلامی حضور پیدا میکرد و میتوان ایشان را مؤسس این نهاد انقلابی نامید.
ایشان در تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز نقش اساسی داشت و وجود چنین نهادی را خصوصا با توجه به وجود گروهکهای مسلح ضد انقلاب ضروری و فوری میدانست.
شهادت:
استاد مطهری در روز سه شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1358، ساعت ده و بیست دقیقه شب، توسط گروه نادان و جنایتکار فرقان به شهادت رسید و رهبر و مردم را در ماتمی عظیم فرو برد.
در بیان خسران عظیمی که با شهادت ایشان بر اسلام و مسلمین وارد گردید، همین بس که قسمتی از پیام سوگواری حضرت امام (ره) را نقل نماییم.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
این جانب به اسلام و اولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوصا ملت مبارز ایران، ضایعه اسفانگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام، مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری (قدسسره) را تسلیت و تبریک عرض میکنم. تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزه سر سختانه کرد; تسلیت در شهادت مردی که در اسلامشناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود.
من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادهام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بود که حاصل عمرم محسوب میشد. در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان، ثلمهای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست. و تبریک از داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوه خود نورافشانی کرده و میکنند. من در تربیت چنین فرزندانی که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات میبخشند و به ظلمتها نور میافشانند، به اسلام، بزرگ مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک میگویم. من اگر چه فرزند عزیزی که پاره تنم بود، از دست دادم، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشته و دارد.
«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کمنظیر بود، رفت و به ملا اعلی پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیاش نمیرود. ترورها نمیتوانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند....
این جانب، روز پنجشنبه 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشتشخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت، عزای عمومی اعلام میکنم و خودم در مدرسه فیضیه روز پنجشنبه و جمعه به سوگ مینشینم. از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران و برای اسلام عزیز، عظمت و عزت مسالت مینمایم.
سلام بر شهدای راه حق و آزادی
روح الله الموسوی الخمینی
12/2/1358