تعداد بازدید : 4540237
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
کارکرد سیاسی یادگار امام در مقاطع قبل و بعد از انقلاب ، در میان ابعاد و جوانب گوناگون شخصیت او از اهمیت ویژهای برخوردار است . تحلیل جامع رهبر معظم انقلاب با خاطرات شنیدنی ایشان در هم آمیخته و متضمن نکات مهم و بدیعی است و میتواند تصویر واقع بینانهای از این جنبه از کارنامه آن فقید سعید را به دست دهد. شایان ذکر است که این گفت و شنود در اسفند ماه سال 74 توسط مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام (ره) با مقام معظم رهبری انجام گرفته است .
با تشکر فراوان از اینکه وقتی را برای مصاحبه با ما اختصاص دادید . خواهشمند است در آغاز سخن درباره سابقه آشنایی خود با یادگار امام (ره) نکاتی را بیان کنید.
اولین برخورد من با ایشان مربوط به حدود سال 41 است که در قم ، به منزل امام زیاد رفت و آمد میکردم . ایشان ظاهرا دبیرستان میرفتند . من میدیدم که با دوچرخه از اندرونی به منزل میرفتند و ما از در بیرونی میرفتیم . اول ایشان را نمیشناختم و بعدا گفتند که " آقازاده امام " هستند .
بعد از آن ، ایشان را ندیدم و حتی در جریانات سالهای 42 نیز چیزی از ایشان به یاد ندارم و نمیدانم کجا بودند و چه میکردند . ولی در حدود سالهای 44-45 شنیدم که ایشان طلبه شدهاند و طلبه خوبی هم شدهاند و خیلی جدی مشغول درس هستند . در آن زمان نقل میشد که امام به ایشان فرمودهاند که « اگر میخواهی به دانشگاه بروی مخارج بر عهده خودت است ، اما اگر طلبه بشوی ، من شهریهای به تو میدهم . » امام به این وسیله ، ایشان را به طلبگی تشویق کرده بودند . بعدها ، کم کم آشنائی ما بیشتر و رابطهمان نزدیکتر شد . حتی یک بار من در قم به منزل ایشان رفتم . آن وقت تازه ازدواج کرده بودند و در کوچه ادیب ( که جای خوبی هم بود ) مینشستند و من از مشهد آمده بودم . گفتم ، « بروم و فرزند امام را ببینم » ایشان را دیدم و از نزدیک با هم آشنا شدیم .
این اوائل آشنایی ماست . بعدها ، ایشان به نجف رفتند . از نجف که برگشتند ، دستگیر شدند . پس از آزادی ، در تهران در منزل آقای ثقفی وارد شدند و من هم آن وقت اتفاقا در تهران بودم . به دیدن ایشان رفتم . جمعی از دوستان آنجا بودند . پس از آن ، ایشان در بعضی از کارها با من ارتباط پیدا کردند ، هم کارهای مربوط به مبارزه مثل اعلامیههایی که از نجف میآمدند که ایشان چند مورد ( البته معدود ) برای من به مشهد فرستادند . از نجف هم یک یا دو مورد یا شاید بیشتر ، اعلامیه را در لای جلد کتاب جاسازی و کتاب را صحافی کردند و برای من فرستادند . همچنین ارتباط ما در بعضی از زمینههای روشنفکری بود ، مثلا کتاب « در خدمت و خیانت روشنفکران » آل احمد را که تازه درآمده بود و دستگاه اجازه چاپ نمیداد ، ایشان تلاش و اقدام کرد ( البته درست به یاد ندارم که این کار را با کمک چه کسانی انجام داد ) ایشان برای آنکه از جهات گوناگون ، اطمینانی پیدا کنند ، یک نسخه را برای من فرستادند و من هم نظراتی دادم . ارتباطات ما در این دو زمینه شکل گرفتند و سابقه آشنایی ما چنین است .
جمعبندی و برداشت کلی شما از شخصیت حاج احمد آقا چگونه است ؟
آقای حاج احمد آقا عنصر قابل و لایقی بود . اولا ایشان خیلی باهوش بود . به طوری که اگر انسان بخواهد یک صفت ذاتی و خصوصیت برجسته را در حاج احمد آقا بشمرد ، هوش اوست . بسیار مرد باهوش و تیز و زیرکی بود . ثانیا بعضی از صفات خوب امام را من در ایشان هم دیده بودم ، مثلا بی رودربایستی بود ، امام هم همینطور بودند . من از نزدیک با ایشان هم معاشرت و رفاقت داشتم ، رودربایستی نداشتند . جاهایی که لازم بود ، صراحت خوبی داشتند ، البته نه در همه جا . تعبیر درست این ویژگی ، همان "رودربایستی نداشتن " است .
از دیگر خصوصیات وی این است که مرد عاقلی بود . به شدت به امام عشق میورزید . از اعماق وجود ، به این انقلاب اعتقاد داشت و به همین دلیل ، هوش سرشارش را در خدمت انقلاب و امام به کار میگرفت و اصل برای ایشان همین بود .
بعدها دیدم که در وصیتنامهاش هم همین مطلب را تصریح کرده است . من خودم بارها دیده بودم که در درجه اول برای او ، امام و انقلاب مطرح بود . رفاقتها ، دوستیها ، جبههها و باندها هیچ مطرح نبودند . اینها جهات خیلی خوب ایشان بود . البته من از دروسی که هم در قم و هم در نجف خوانده بودند و از خصوصیات و میزان معلوماتشان مطلع نیستم . علتش هم این است که در این چند سال بعد از انقلاب که ارتباطات کاری مختلفی داشتیم ، بحث علمی مطرح نشد تا بتوانم از میزان علمی ایشان آگاه شوم . خود ایشان میگفت که در نجف ظاهرا مکاسب میگفتهاند و این یک سطح خوبی است و در کل ، ایشان شخصیت ارزنده ، با ارزش و خیلی مفیدی بود .
حضرتعالی در پیام تسلیت به مناسبت درگذشت ایشان فرمودهاید که ایشان برای حضرت امام (ره) مشاوری امین و یاری دیرین و سربازی فداکار بودهاند . لطفا در این باره توضیح بیشتری بفرمائید ؟
ایشان واقعا در کنار امام یک عنصر لازم و بی بدیل بود . هیچ کس دیگر در کنار امام نمیتوانست این نقش را ایفا کند . اگر کسی میخواست خبری را به امام بدهد ( که خبر دادن به امام هم کار آسانی نبود ) گاهی خبر تلخی بود که باید امام میدانستند – نه فقط خبر مرگ افراد – بلکه گاهی حوادثی یا اشکالاتی در دولت بود ، در مسئولین و اشخاص بود که باید یک نفر آنها را به امام منتقل میکرد . هر کسی نمیتوانست این کار را بکند ، زیرا ممکن بود کسانی خبری را منتقل کنند ، در حالی که امام ندانند آنها جزو چه گروهی هستند یا خبر چقدر متقن است . برای رسیدن اخبار به امام ، کسی لازم بود که به امام نزدیک باشد و چنین شخصی فقط حاج احمد آقا بود .
ایشان ، هم در انتقال خبرها به امام و هم در انتقال نظرات ایشان به بیرون – خواه به مثل ما که مسئولین سطح بالای نظام بودیم ، خواه به مردم و دیگر مسئولین – نظرات امام را خوب منعکس میکرد و هم در مشورت دادن به امام نقش داشت . حاج احمد آقا در موارد متعددی به امام مشورت میداد . امام کسی نبود که تحت تأثیر عواطف قرار بگیرد و یا ارتباط پدر و فرزندی ، تأثیر ناروایی در امام داشته باشد . امام از مشورت حاج احمد آقا استفاده بهینه میکردند ، یعنی این طور نبود که هر چه حاج احمد آقا میگفت ، امام بپذیرد . مواردی اتفاق افتاد که امام نظری داشتند ( و شاید خود ماها هم خیال میکردیم که آن نظر را حاج احمد آقا به ایشان منعکس کرده است ) ولی خدای متعال طوری پیش آورد که فهمیدیم نظر حاج احمد آقا چیز دیگری بوده است .
حتی در یک واقعهای نظری از امام برای من نقل شد و من تعجب کردم که حضرت امام چرا چنین نظری دادهاند و قبول نداشتم ، ولی هم حاج احمدآقا و هم آقای هاشمی اصرار داشتند که نظر امام است . یک بار برای تصمیمگیری درباره امر بسیار مهمی تشکیل جلسه دادیم . من پیشنهاد کردم خدمت امام برویم ، زیرا احتمال میدادم امام ، بعضی از حواشی و واقعیتها را به درستی ندانند . جلسه را در خدمت امام تشکیل دادیم . در آنجا ، پس از طرح حرفها و نظرات ، دیدم که امام گرایش به نظری که بنده داشتم پیدا کردند . فورا این مطلب به ذهنم رسید که چطور حاج احمد آقا از امام مطلب دیگری را نقل کردند ؟ حاج احمد آقا ملتفت شد که اینجا جای توجه به چنین گمانی است ، فورا در مقابل همه ، با امام مطرح کرد که ، « مگر من صبح که خدمت شما رسیدم ، شما چنان نفرمودید و من چنان نگفتم ؟ » و جزئیات را ذکر کرد و امام هم تصدیق کردند . حاج احمد آقا گفت ، « پس من اشتباه به شما نسبت ندادهام . » مقصودم این است که سخنان امام ، مشورتهای حاج احم آقا نبود ، ولی امام از مشورتهای ایشان استفاده میکرد .
حاج احمد آقا در موارد متعددی نظرات پخته خوبی را به امام منعکس میکرد . گاهی هم مطالبی میگفت و امام قبول نمیکردند . در موارد متعددی از جمله جنگ یا سیاست خارجی یا امثال آن ، نظرات امام با حاج احمد آقا متفاوت بود . ما مشترکا در خدمت امام جلساتی داشتیم که آقای هاشمی ، آقای موسوی اردبیلی ، آقای مهندس موسوی و حاج احمد آقا حضور داشتند . ( آقای مهندس موسوی در اکثر جلسات بودند ، ولی در تمام آن جلسات شرکت نمیکردند . گاهی ، موضوع جلسه محدودتر بود و امام میفرمودند که فقط ما برویم ) در این جلسات مکرر اتفاق میافتاد که ما نظری داشتیم و امام نظر شریف دیگری داشتند . ما نظرمان را میگفتیم و بالاخره به هر چه ایشان دستور میدادند ، عمل میکردیم . این حالت برای حاج احمد آقا مکرر پیش آمده بود . بنابراین ، نباید تصور شود که ایشان چیزی را به امام تلقین میکرد . امام ، تلقینپذیر نبود ، ولی نظرات روشن و قوی را در موارد متعددی به امام منتقل و امام هم از آن استفاده میکردند . اما درباره اینکه گفتهام ، " مشاوری امین " ، مقصودم از امانت همان است که امام هم یک بار تصریح فرمودند ( نقل به مضمون ) که ، « احمد هیچ چیزی را به من نسبت نمیدهد که من نگفته باشم » . گواهی امام خیلی با ارزش و مهم است و همین گونه هم بود ، ما هم از آن مقداری که دیدهایم ، همین را احساس کردهایم .
از علاقه خاص و محبت پرشور حضرت امام (ره) به مرحوم حاج احمد نمونهای را ذکر کنید .
به یاد دارم که دوبار امام فرمودند ، « احمد اعز اشخاص است برای من » همان وقت ، آقای هاشمی هم این جمله را در خطبه نماز نقل کرد و ما هر دو بار را شنیدیم . یک بار در سالهای قبل ، یعنی سال 58 بود که پسر یکی از آقایان ، برای ایشان مشکل عاطفی درست کرده بود که جملهای به این مضمون گفتند ، « اگر احمد را که این قدر دوست دارم ، بگیرند یا بکشند ، من در باطن قلبم هم متأثر نمیشوم ( یا تکان نمیخورم ) » و این سخن عجیبی بود از لحاظ قوت قلب امام . بار دیگر در این اواخر بود ( رسم امام بر این بود حرفهایی را که میخواستند به گوشها برسانند ، گاهی به گونهای در خلال صحبت وارد میکردند و مستقیم نمیگفتند ) در خلال صحبت گفتند ، « احمد که اعز اشخاص در نظر من است ... »
این تعبیر را در مورد دو نفر به کار بردند . نفر دوم ، این کوچولو ( علی ) بود . گفتند ، « من هیچ بچهای را تا حالا این قدر دوست نداشتهام . » یعنی حاج احمد آقا و آقا مصطفی و همه را شامل میشود .
مرحوم حاج احمد آقا ، غیر از جهت انتساب به حضرت امام (ره) و ارائه نظرات ایشان و غیر از نقش مشورتی نسبت به امام ، نسبت به مسئولین نظام نیز نقش مشورتی و در تصمیمگیریهای کلی نظام دخالت داشت .
حضرتعالی چنین مرقوم فرمودهاید که ، « چه بسیار گرهها که به دست او گشوده و چه بسیار کارهای بزرگ که به تدبیر او انجام شدند . » در این مورد به نکات بیشتری اشاره کنید .
ایشان در چند جلسه شرکت می کرد . یکی شورای مصلحت که امام فرمودند یا شاید ما از امام خواستیم که حاج احمد آقا در جلسه باشند ، چون مسئله تشخیص مصلحت بود و چه بسا لازم بود مطالبی خدمت امام برسد یا بالعکس و امام اجابت کردند . دیگری شورای عالی دفاع بود که گاهی شرکت میکردند و یکی هم جلسه رؤسای سه قوه بود که ایشان به طور مرتب و به عنوان عضو شرکت میکرد و این ، اهم جلسات بود . این جلسه در ابتدا هفتهای دو بار و در دفتر من تشکیل میشد ، ولی بعد هفتهای یک بار شد . همچنین جای آن هم سیار شد تا تنوعی هم در کار باشد . یک شب هم منزل حاج احمد آقا میرفتیم و البته آن شب این اقبال را داشتیم که خدمت امام هم میرسیدیم . شبی که منزل حاج احمد آقا میرفتیم ، رسم شده بود که امام هم میآمدند . حتی یک بار که کسالت داشتند ، ده دقیقهای آمدند و رفتند . در آن جلسه درباره مهمترین مسائل کشور تبادل نظر میکردیم ( من بعضی از جلسات شورا را یادداشت کردهام ، به این علت که گاهی تصمیمی گرفته میشد و برای اینکه دقیق باشد من بنا گذاشتم یادداشت کنم تا بعدا اختلاف پیش نیاید ) اگر کسی به یادداشتهای بنده از آن جلسات مراجعه کند ، میفهمد که آن جلسه چقدر مهم بوده است . در آن جلسات ، حاج احمد آقا به عنوان فردی خوشفکر ، باهوش و با تجربه ، انصافا بسیار مؤثر بود . در مسائل مختلف و به خصوص در مسائل جهانی ، ذهنش باز بود و نظر او یک نظر خوب و پختهای در بین نظرها بود و در پیش بردن جلسه ما به جد تأثیر داشت .
من با ایشان مشاوره دو نفره نداشتم ، اما بعضی دیگر از رفقا ، به نظرم در بعضی از مسائل خودشان ، با ایشان مشاوره دو نفره داشتند . با آقای هاشمی به خاطر سوابق رفاقت ، مشاوره دو نفری زیاد داشتند . نمیدانم که حاج احمد آقا هم در بعضی از امور با ایشان مشورت میکردند یا نه ، ولی میدانم که آقای هاشمی در بعضی از کارهایشان با حاج احمد آقا مشورت میکردند . آقای مهندس موسوی هم در بعضی از امور با آقای حاج احمد آقا مشاوره طرفینی با حاج احمد آقا داشتهام . با توجه به ویژگیهای مرحوم حاج احمد آقا و با توجه به عملکرد ایشان ، پس از رحلت حضرت امام (ره) ، چه جایگاهی را در نظام میتوان به ایشان نسبت داد .
واقعا خیلی سخت است که کسی بخواهد جایی برای ایشان معین کند . همین قدر میتوانم بگویم که جای ممتاز و بی بدیلی بود و واقعا خالی شد . ایشان خصوصیاتی داشت که هیچ کس دیگری ندارد و در آینده هم نخواهد داشت . مثل ارتباط با امام ، نزدیکی به امام ، دانستن نظرات امام . ایشان چیزهایی را از امام میدانست که شاید هیچکس دیگری نمیدانست و گاهی اوقات آنها را اظهار میکرد .
همچنین قدرت انتقال نظرات رهبری مثل امام به مسئولین را داشت که بسیار مهم است . گاهی مصلحت نیست رهبری در امری اقدام کند ، ولی خوب است نظر او دانسته شود تا کسانی که میخواهند مسائلی را رعایت کنند به نظر رهبری توجه داشته باشند . حاج احمد آقا ناقل امین و باهوشی بود که آنچه را که نظر شریف امام بود ، دقیقا میفهمید و منعکس میکرد . موارد متعددی اتفاق افتاد که تصور میکردیم کاری درست و مطابق نظر امام است و بعد معلوم میشد که نظر امام بر خلاف آن است .
در قضایایی که در اواخر عمر شریف ایشان پیش آمد ، ما ( بنده و دو نفر دیگر ) ، درباره بعضی از اشخاص دچار اشتباهی بودیم و گمان میکردیم که نظر امام این است که باید حفظشان کرد ، بعد معلوم شد که نظر امام چنین نیست . البته مکرر مذاکره شده بود ، ولی دانستن صریح و لب نظرات موجب میشد تا انسان در موارد گوناگون ، به نحو دیگری عمل کند . در هر حال ایشان این نقش را داشت که نظرات امام را به بیرون منعکس میکرد و من هر چه فکر میکنم ، میبینم علاوه بر جهات شخصی ، ایشان خصوصیاتی داشت که هیچکس ، نه در زمان حیات امام و نه بعد از ایشان ، نداشت .
ایشان علاوه بر جهاتی که در شخص خودش بود ، در وضع و محاذات جغرافیایی و انسانی نیز اختصاصاتی داشت : نسبت نزدیک به ا مام ، قرب جوار با امام ، طول زمان معاشرت با امام و آگاهی از مسائل انقلاب و مسائل کشور . در اغلب مسائل کشور ، یک نوع حضور و اطلاعی ، ولو اجمالی ، داشت . البته ایشان در خیلی از مسائل به تفصیل وارد نمیشد و حوصله زیادی در تفصیل بعضی از مسائل نداشت . به طور کلی نقش بی بدیلی داشت .
با توجه به فرمایشات حضرتعالی ، مرحوم حاج احمد آقا در بسیاری از مسائل صاحبنظر بودند ، ولی بعد از رحلت امام (ره) ، هیچ نظری برخلاف نظرات شما از ایشان منعکس نشده است . درباره این نکته تفصیل بیشتری را بیان نمائید .
این مسئله درباره مرحوم حاج سید احمد آقا یک باب دیگری است . ایشان بعد از رحلت امام ، موضعی را اتخاذ کردند که خیلی تحسینبرانگیز بود . در مورد مسئله رهبری و بعد هم در درجه دوم در مورد مسئله دولت . البته ایشان انتقادهایی هم به بعضی از امور و مسائل دولت داشتند . اما این انتقادها منعکس نمیشدند و یا خیلی کم منعکس میشدند .
اما در مورد مسئله رهبری ، نظرشان با آنچه از طرف رهبری ابراز میشد ، موافق بود . مقصود این است که در برحه بعد از امام ، ایشان یکی از بهترین مواضعی را که ممکن است کسی مثل ایشان داشته باشد ، در دفاع از اصول انقلاب و موازین آن داشتند و از خط حقیقی امام ، از جان و دل دفاع میکردند . ایشان از رهبری نیز دفاع بسیار جانانهای کردند ، یعنی هم از اساس رهبری و هم از شخص حقیر دفاع میکردند و بر روحیههائی که ممکن بود جور دیگری فکر یا احساس کنند ، تأثیر زیادی داشتند .
در هر حال موضعی که ایشان بعد از رحلت امام اتخاذ کردند ، خیلی ارزشمند بود . من معتقدم که یکی از بهترین فصول زندگی ایشان عندالله همین فصل اخیر است که ایشان واقعا راه خدا را ، راه حق را و راه صحیح را متقربا الی الله پیمودند . با آنکه یقینا از ایشان توقعات گوناگون بود و ایشان هم یقینا در اطرافشان وسوسههایی بود ، اما ایشان محکم ایستاده بود و همان اصولی را که مورد نظر شریف امام ، رضوان الله تعالی علیه ، بود ، با قاطعیت تمام ابراز میکرد .