تعداد بازدید : 4537898
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
بسیاری از کشورها، مخصوصاً کشورهایی که به علل گوناگون امکان خرید دانش، خدمات و یا تجهیزات نظامی را به طور مستقیم از کشورهای بزرگ ندارند، بالقوه میتوانند مشتری اسرائیل محسوب شوند. اسرائیل بالاخص در میان کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا، عرضهکننده مطمئن و خوبی برای خدمات و تجهیزات نظامی و امنیتی است.
سرکوب مخالفان، شیوههای اداره کشور در مواقع بحران، مقابله امنیتی و انتظامی با گروههای غیرقانونی و مسلح، تسلط اطلاعاتی و امنیتی بر مناطق تحت اشغال گروههای شورشی و مسلح غیرقانونی، فروش تجهیزات نظامی، انتظامی و آموزش نیروهای اطلاعاتی- امنیتی و... برای به حرف درآوردن بازداشتشدگان و فعالیتهای خرابکاری و جاسوسی علیه گروههای یادشده و... همه، همه از صادرات اسرائیل به کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین محسوب میشود. اتفاقاً در برخی موارد چنین به نظر میآید که اسرائیل همزمان هم به دولت محلی و هم به مخالفانش یاری رسانده و خدمات، تجهیزات و... فروخته است. البته این موضوع چندان عجیب نیست، چراکه براساس نظام کاپیتالیستی و سرمایهداری، اساس فعالیت، سودآوری است. بر این پایه نمیتوان به سرمایهگذاری و عرضه خدمات و کالا، جنبه ایدئولوژیک داد، چراکه اقتصاد و فعالیت اقتصادی نه فقط ایدئولوژیک نیست، که بدون وابستگی و به عبارت بهتر بدون توجه به اعتقادات و باورها است و فقط از ساز و کارهای اقتصادی و تجاری تبعیت میکند. از این منظر چندان اهمیتی ندارد که اسرائیل به چه گروهی و یا چه دولتی یاری دهد و چه کسی را در مقابل چه کسی تقویت کند، چراکه رژیم صهیونیستی درقبال گروههای شورشی مثلاً در آفریقا یا آمریکای لاتین و حتی دولتهای محلی ایشان، تعلق خاطر ندارد. به همین علت تا هنگامی که دوگانگی رفتار تلآویو در مقابل دولت و شورشیان آشکار نشود، خطری متوجه دولت صهیونیستها نیست. از این لحاظ صهیونیستها فقط به سودآوری این تبادلات فکر میکنند.
کتابهایی که جاسوسان بازنشسته و یا معترض اسرائیلی در این باره نوشتهاند، به خوبی راهکارهای اسرائیل را در این باره توضیح میدهد و تاکید میکند که جاسوسان بازنشسته، افسرانی که دورههای خدمت خود را سپری کردهاند، مربیانی که به هر علت از همکاری با شبکههای امنیتی و یا نظامی رژیم صهیونیستی دست کشیدهاند، نه فقط به عنوان بازاریاب که به عنوان عرضهکننده خدمات و تجهیزات امنیتی، نظامی و... برای دولتهای مستبد و خودکامه در آفریقا و آمریکای لاتین فعالیت میکنند. ویکتور استروفسکی در کتاب «شناسایی و شکار جاسوس» عملیاتهایی را که این افسران نظامی یا اطلاعاتی بازنشسته اجرا کردهاند بیان کرده است. این عملیاتها البته منافع مالی زیادی دارد که بخشی از آن لاجرم عاید اقتصاد اسرائیل میشود. چراکه به هر حال در حین آموزش و یا توصیه به اتخاذ راهکار، ابزاری مورد استفاده مربی، طراح عملیات و یا هادی عملیات قرار میگیرد که اسرائیلی است و دولت محلی یا شورشیان ناگزیر از تهیه آن هستند.
از همین روست که اسرائیل همواره در بازار فروش سلاح جایگاه بالایی داشته، چنانکه در سال جاری میلادی برابر گزارشهایی که در نشریات معتبر دفاعی و ازجمله ماهنامه جینز دیفس به چاپ رسیده، اسرائیل مقام پنجم را در تجارت سلاح کسب کرده است، در حالی که به سبب حجم و ترکیب اقتصادی رژیم صهیونیستی، پذیرش چنین جایگاهی برای اسرائیل کمی دشوار است.
ناگفته روشن است که به لحاظ ارزش افزوده و قابلیت سودآوری ویژه این کالا و خدمات، عملاً کمک بزرگ و عدهای به اقتصاد اسرائیل میشود. ضمن آنکه به هر حال صهیونیستها در تمامی نقاط اقتصادی و تجاری دنیا حضور ملموس و گستردهای دارند و منافع کلانی از این حضور نصیب اسرائیل میشود. منافعی که به هر حال به تقویت اقتصادی صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی منجر میشود.
اگر چنین باشد، آن گاه سوال مهم و اساسی آن است که از چه رو، صهیونیستها برای افزایش و تعمیق حضور اقتصادی در خاورمیانه و کشورهای عربی تلاش میکنند. برخی ناظران علاقه دارند این افزایش حضور را به وابسته کردن کشورهای عربی و اسلامی به محصولات اسرائیلی نسبت دهند. آنها میگویند درحقیقت اسرائیل با گسترده کردن عرضه محصولات در کشورهای عربی و اسلامی، در این بازارها سهم معینی را از آن خود و بالقوه قابلیت تاثیرگذاری بر بازار را پیدا میکند. از این بابت در بلندمدت، نوعی وابستگی بازار مسلمانان به کالاهای صهیونیستها پدید میآید که از این وابستگی میتوان برای تحت فشار گذاشتن جوامع و اقتصاد کشورها سود جست. با این حال به نظر نمیرسد که این فرضیه صحیح باشد چه آن که حجم صادرات اسرائیل به کشورهای اسلامی و عربی و نوع این صادرات آنقدر نیست که بتواند – حتی به طور بالقوه- وابستگی ایجاد کند. چه، اسرائیل به لحاظ دشمنی با مسلمانان همواره از صدور کالاها و خدمات و راهبردی به جوامع مسلمان پرهیز میکند و قدرت تولید صهیونیستها درباره کالاهای صادراتی نیز چنان نیست که بخش کلانی از بازار این کشورها را تسخیر کند. به همین علت وابستگی میان بازار مسلمانان و کالاهای صهیونیستی عملاً رخ نمیدهد که بتوان از آن برای تحت فشار گذاشتن کشورهای خاورمیانه عربی و یا اسلامی بهره جست. از سوی دیگر درباره کالاهایی که اسرائیل میتواند به کشورهای همسایه خود، اعراب و جوامع اسلامی صادر کند نکته مهم، غیرانحصاری بودن تولید این کالاهاست. به این معنا که امتیاز تولید این کالاها فقط در اختیار و یا تسلط صهیونیستها نیست که بر صادرات یا صادر نشدن آن تاثیر بگذارد. به عبارت دیگر چنانچه اسرائیل تصمیم بگیرد که صادرات خود به کشورهای اسلامی را متوقف کند، جانشین کردن کالاهای اسرائیلی به سرعت از سایر کشورها و یا شرکتهای سازنده غیراسرائیلی قابل تهیه است و بنابراین حتی در صورتی که به کالاهای وارد شده نزد کشورهای اسلامی، وابستگی رخ دهد، حاکمان کشورهای یادشده میتوانند در کمترین فرصت ممکن کالاهای مورد تجزیه قرارگرفته را از سایر کشورها تهیه و وارد کنند. به همین علت چندان عقلانی به نظر نمیرسد که صهیونیستها از حضور در بازار کشورهای خاورمیانه و کشورهای عربی، قصد ایجاد وابستگی و تحت فشار گذاشتن دولتهای خاورمیانه و اعراب را دنبال کنند. چه به علل پیش گفته تحقق این سناریو امکانپذیر نیست.
دلیل دیگری که در این باره آورده میشود، سودآوری اقتصادی و حضور در این بازارها برای صهیونیستهاست. بازار چندصد میلیونی خاورمیانه و نزدیک به دو میلیارد نفری مسلمان در سراسر جهان بدون شک آن قدر جذاب هست که برای آن صهیونیست قصد نفوذ به بازار کشورهای اسلامی را داشته باشند. درواقع اگر به بازار و فروش اصالت داده شود، آن گاه بازارهای بکر، جذابیت بیشتری برای حضور و نفوذ دارند و صهیونیزم جهانی باتوجه به کوتاهی دستش از این بازارها، همواره درصدد بازکردن راه ورود به این بازارها بوده است. ناظران مدافع این دیدگاه میگویند «اصالت کاپیتالیزم و سرمایه» فتح بازار مسلمان را مانند همه بازارهای دیگر موردتوجه قرار میدهد و آن را عملی میسازد.
بدون تردید اظهارات این نظریهپردازان علل کاملا قابل دفاعی دارد، تعداد جمعیت مسلمانان، تولیدات نسبتا صنعتی صهیونیستها، نیاز جوامع خاورمیانهای و عرب به محصولات خارجی و ازجمله رژیم صهیونیستی، عقبماندگی صنعتی جوامع مسلمان خاورمیانه و... همه و همه عللی است که توجه اقتصادی تلآویو به خاورمیانه را عادی میسازد. اما در حالی که در کشورهای مسلمان، مقاومت زیادی درمقابل ورود کالاهای اسرائیلی و تولیدات رژیم صهیونیستی انجام میگیرد، هزینههای زیادی بر توزیع و حذف کالاهای رژیم صهیونیستی در بازار کشورهای اسلامی تحمیل میشود که هزینهها را به طور عمومی افزایش میدهد. در حالی که کالاهای رژیم صهیونیستی، بازارهای ساده و سهلتری نیز در اختیار دارند که جذب این کالاها در بازارهای مذکور هزینههای مادی و معنوی کمتری دارد و به همین سبب سودآورتر خواهد بود. اروپای غرب و ایالات متحده آمریکا ازجمله این بازارهاست که اکنون شرق اروپا نیز به مجموعه بازارهای یادشده اضافه شده است.
از این رو خلاصه کردن علل تلاش رژیم صهیونیستی برای حضور در بازارهای عربی و خاورمیانهای در یک هدف پیش پا افتاده و تکراری مانند سود اقتصادی، نازلترین علتی است که برای رفتار تلآویو و اصرار تصمیمگیران صهیونیست برای حضور در بازارهای مسلمان میتوان بیان کرد