تعداد بازدید : 4539401
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
ایالات متحده به عنوان نخستین گام برای تأمین کنترل بر ذخایر سرشار نفت در تدارک طرحی است برای فرستادن نیرو های حافظ صلح سازمان ملل به دارفور . کنترل آمریکا بر منابع نفت دارفور موقعیت سرمایه گذاری بسیار سود آوری را برای شرکت های آمریکایی فراهم می کند و باعث از بین رفتن سرمایه گذاری چین در منطقه خواهد شد. این کار علاوه بر سود سرشار، رشد اقتصادی رقبای آمریکا را نیز که ادامه رشد اقتصادی آنها وابسته به دسترسی مطمئن به نفت خارجی است، کند می سازد.
واشنگتن اتهامات اغراق آمیزی از نسل کشی را برای توجیه دخالت سازمان ملل متحد - که آن را زیر نفوذ خود دارد- به کار می برد در حالی که با طرحی مؤثر برای ایجاد صلحی که مورد حمایت دولت سودان باشد و گسترش مأموریت نیرو های اتحادیه آفریقا را هم در بر داشته باشد، مخالفت می کند.
با این که رئیس جمهور سودان، عمر حسن البشیر به عنوان شخص یکدنده ای معرفی می شود که با فرستادن حافظان صلح سازمان ملل به دارفور مخالفت می کند، سودان هم اکنون نیرو های اتحادیه آفریقا را پذیرفته است و حتی برای تقویت مأموریت فعلی فرستادگان اتحادیه آفریقا در سودان اصرار می ورزد ولی چیزی که هست با جانشین کردن آنها به وسیله نیرو های غربی مخالفت می ورزد.ترس بشیر این است که حضور نظامی غرب در سودان دائمی شود و سودان که نخستین کشور در جنوب صحرای آفریقاست که استقلال خود را به دست آورده است، نخستین کشوری هم باشد که دوباره استقلال خود را از دست بدهد و به یک مستعمره تبدیل شود.
برای مشکل سازان غربی اغتشاش و ناآرامی در دارفور، برای سوء استفاده، کم نیست. برخورد ها بر سر آب و زمین هایی برای چراندن دام ها بین کشاورزان و طوایف دامدار، ده ها سال است که بیداد می کند و اکنون نقطه انفجار تازه ای پیش آمده است و آن این است که چه کسی از منابع تازه یافته شده نفت در منطقه بهره بگیرد؟
به طور معمول ایالات متحده، بریتانیا، آلمان وسایر قدرت های غربی شعله تنش و اختلاف را بین قبایل یا کشور هایی دامن می زنند که منابع شان یا نیروی کار ارزان شان از آنها هدف های جالبی ساخته است ولی سیاست کلی آنها جلوگیری از سرمایه گذاری خارجی است و تجارت با خارجی ها. برپا کردن این اغتشاش ها اغلب به عنوان زمینه ای برای دخالت به کار می رود، در حالی که دلایل واقعی دخالت آنها به طور قطع ایجاد موقعیت مناسب برای سودبری است و برای این دخالت ها هم بدون استثنا و همیشه دلایل بشر دوستانه و نوع دوستانه ای عنوان می شود.
از ما انتظار می رود باور کنیم کشوری که خدمات پزشکی را برای کلیه شهروندانش فراهم نمی کند، به خاطر توسعه دموکراسی و آزادی برای کسانی که شهروند آمریکا نیستند و در آن سوی کره زمین زندگی می کنند میلیارد ها دلار هزینه می کند. یوگسلاوی را در نظر بگیریم.در آنجا ایالات متحده و آلمان، جدایی طلبی را تشویق کردند و سپس برخورد های متعاقب آن را به عنوان توجیه استقرار و حضور دائمی ناتو به کار بردند و آنگاه دارایی های عمومی و در مالکیت جامعه این فدراسیون تجزیه شده را به بخش خصوصی فروختند. در حالی که برخورد های جدایی طلبان واقعی بود، در اهمیت آن بسیار اغراق می شد تا دخالت های خود را به عنوان انسان دوستی توجیه کنند.
واشنگتن برای برانگیختن احساسات مردم جهان علیه سودان، ادعا می کند که برخورد های دارفور نسل کشی است و یک حرکت جهانی را ایجاب می کند ولی شکی نیست که به زودی و کم کم انگیزه های خود را در خواستار شدن تحریم سودان که دولت آن نقش فراگیر و نافذی را در صنایع نفتی و پتروشیمی دنبال می کند، آشکار خواهد کرد. و آنگاه اعلام خواهد کرد که کنترل سودان برمنابع نفت تهدیدی خواهد بود برای امنیت ملی آمریکا و مصالح سیاست خارجی اش.
واقعیت نشان می دهد که این مصالح سیاست خارجی همان منافع بانک ها، شرکت های عظیم و موروثی خانواده های سرمایه دار آمریکایی است که سیاست آمریکا را در سودان شکل می دهد، نه نسل کشی ادعایی آنها. بدون شک قتل های خشونت آمیز زیادی در دارفور انجام گرفته است ولی نمی توان آنها را نسل کشی به حساب آورد و با این که نمی توان دولت سودان را در این جنایت ها بی گناه دانست، ولی آنچه پیش آمده است همان است که در باشگاه کشور های جنایتکار جنگی مانند آمریکا، بریتانیا و اسرائیل به آن ایمن سازی می گویند. در مورد نسل کشی به رغم اتهام ها و ادعا های واشنگتن، نظر کمیته دارفور سازمان ملل روشن است و آن این است که هیچ نسل کشی در دارفور رخ نداده است.آنچه پیش آمده است پاسخ یا واکنش بی تناسب و شدید به وسیله دولت خارطوم است نسبت به حمله گروه های شورشی به جایگاه های پلیس و ساختمان های دولتی. این واکنش ها نسبت به همه گروه ها صورت می گیرد و نمی تواند هدفش انهدام آنها باشد.
خشونت در دارفور و مرگ هایی که در نتیجه این خشونت ها پیش آمده است با استاندارد های سایر برخورد ها در سایر نقاط آفریقا ناچیز است.گفته می شود که جنگ در کنگو از سال 1998 چهار میلیون نفر کشته بر جای گذاشته است. ولی آیا هیچ وقت راه پیمایی برای «نجات کنگو» ، نظیر راه پیمایی ها و تظاهرات برای «نجات دارفور» که در سطح جهانی ترتیب داده شد، بر پا شده است ؟
می توان پیش بینی کرد که آمریکا به طور سیستماتیک کوشش های صلح طلبانه اتحادیه آفریقا در دارفور را تضعیف خواهد کرد.واشنگتن و اروپایی ها یک دهه پیش با اتحادیه آفریقا به توافق رسیدند که دخالت در ناحیه های بحرانی آفریقا را به وسیله نیرو های آفریقایی تأمین کنند و هزینه ایجاد این نیرو به وسیله آمریکا و انگلیس فراهم شد ولی توافق های آنها هرگز به طور کامل عملی نشد.
در اواسط سال 2006 واشنگتن اعلام کرد که تأمین مالی نگاهداری نیرو های اتحادیه آفریقا انجام نخواهد شد و لازم است نیرو های قدرتمند تر سازمان ملل جای آنها را بگیرند زیرا نیرو های اتحادیه آفریقا کاهش یافته اند و تعدادشان کم تر از آن است که بتوانند مؤثر واقع شوند.اگر این طور است چرا آمریکا و اروپا پول لازم را برای نگاهداری یک نیروی مؤثر اتحادیه آفریقا هزینه نمی کنند و چرا پولی را که برای ایجاد و تقویت نیرو های سازمان ملل به کار می برند صرف تقویت نیرو های موجود اتحادیه آفریقا نمی کنند؟ استقرار نیرو های اتحادیه آفریقا در سودان برای دولت سودان پذیرفتنی است.دولت سودان خوشحال می شود که استقرار یک نیروی عظیم اتحادیه آفریقا را مورد حمایت و تأیید قرار دهد ولی از نیرو های سازمان ملل که از سربازان غربی تشکیل می شود و برای تغییر رژیم سودان به کار گرفته می شود هراسان است زیرا این نیرو ها سودان را زیر پاشنه استعماری غرب قرار خواهند داد.
اکنون یک بازی شطرنج در جریان است بین اعضای موافق و مخالف تهاجم به سودان در شورای امنیت، یعنی آمریکا و بریتانیا در یک طرف و چین در طرف دیگر و همچنین خارطوم که باید پیش از استقرار نیرو های سازمان ملل موافقتش جلب شود. از نقطه نظر خارطوم و چین مخالفت صریح و فوری با مأموریت سازمان ملل ناخوشایند است زیرا این کار می تواند به آمریکا و واشنگتن دستاویزی برای تشکیل یک ائتلاف از کشور هایی که مایل به تهاجم به سودانند، بدهد.از این جهت منافع این دو کشور سازش در مورد حافظان صلح شورای امنیت است تا زمانی که بتوان سودان را زیر نظر نیرو های اتحادیه آفریقا قرار داد.
از طرف دیگر آمریکا و بریتانیا در نظر دارند که به نفوذ سازمان ملل تا جایی که می شود بیفزایند.این ملاحظات را می توان در عمل محتاطانه ای که در 12 ژوئن انجام شد مشاهده کرد و آن بررسی ایجاد یک نیروی جدید حافظ صلح است که بیشتر، از نیرو های کشور های آفریقایی تشکیل شده باشد با فرماندهی اتحادیه آفریقا، ولی کلاً و در مجموع قدرت در اختیار سازمان ملل باقی می ماند.به این ترتیب که فرمانده نیرو های اتحادیه اروپا حق تصمیم گیری داشته باشد ولی مقامات سازمان ملل، اگر موافق نباشند می توانند آن را نپذیرند.
با مورد ملاحظه قرار دادن تاریخچه ایالات متحده در مورد تغییر حکومت سودان و تصریح این که کنترل سودانی ها بر صنعت نفت شان تهدیدی برای مصالح سیاست خارجی آمریکاست وهمچنین توجه استراتژیک به کار شکنی در مورد دسترسی چین به نفت آفریقا، چیزی نخواهد گذشت که سازمان ملل دلیلی برای عدم موافقت خود با تصمیم فرماندهی اتحادیه آفریقا خواهد یافت و کنترل کامل این مأموریت را در دست خواهد گرفت.
در واقع برگرداندن سودان به قلمرو مستعمراتی غرب با صحنه سازی در مورد نیرو های حافظ صلح، ریسک بزرگی است ولی استفاده از ایدئولوژی تهاجم انساندوستانه، زمینه را برای آنها فراهم خواهد کرد که برای رسیدن به اهداف خود از نیروی نظامی استفاده کنند.