سال ۷۶ بود و مدت کوتاهی از ریاست جمهوری آقای خاتمی می گذشت ما منتظر بودیم ببینیم حاصل لابی ها و مشورت ها و گفتگوها برای زنان چه حاصلی می دهد ؟ آقای خاتمی گفته بود من به اقدامات از بالا برای بهبود وضعیت زنان خیلی معتقد نیستم . رشد اآگاهی و توانمند شدن زنان شرایط بهتر را برایشان بوجود می آورد و باید امکان حرکت از پایین فراهم شود. ما هم تایید کرده بودیم و ضرورت برنامه ریزی هایی از جانب قدرت را گوشزد کرده بودیم برای حصول نتیجه .
خانم شجاعی با من تماس گرفت که به مناسبت روز زن عازم گیلانم و همراه ندارم اگر برنامه ای نداری با من بیا . من هم به پاس همه همراهی های او با برنامه هایی که پیشنهاد می کردیم ، پذیرفتم و هم سفرش شدم . صبح زود راهی شدیم وتمام طول مسیر به تحلیل شرایط و پیش بینی تصمیمات و برنامه های آتی گذشت . دیدار با خانم های فعال منطقه ، سخنرانی در جمع زنان و مردان به مناسبت ولادت حضرت زهرا و اعطای جایزه به زنان برتر استان و بازدید از چند مرکز و بعد از نهارهم مراسم کلنگ زنی کانون فرهنگی اجتماعی زنان و بعد هم شرکت در کمیسیون زنان استان که همه مسئولین کمیسیون های شهرستان ها هم حاضر بودند .
اولین بار بود که در چنین برنامه رسمی دولتی شرکت می کردم و برایم معادلات و مناسباتی که شاهدش بودم جالب و قابل تامل بود . در اخبار ساعت ۲ همان روز خبر انتصاب زهرا شجاعی به عنوان رئیس مرکز امور مشارکت زنان اعلام شده بود و متن حکم آقای خاتمی که خواسته بود زمینه های مشارکت زنان در عرصه های مختلف فراهم شود، قرائت شده بود . همکاران شجاعی در استان چهره های غمزده ای داشتند و بالاخره یکی پرسید : با رفتن شما تکلیف کمیسیون امور بانوان چه می شود . پاسخ کمی عجیب بود البته : خوب کس دیگری می آید مثلا همین خانم محتشمی که جوان است و صاحب ایده و پرانرژی !!!
خود من با عبدالله نوری صحبت کرده بودم که اجازه دهد مشاورش که پس از یک دوره توقف کاری در وزارت کشور باردیگر توسط او به موقعیت سابقش بازگشته بود ، برای مسئولیت مهم تر مشاورت رئیس جمهور آماده شود و او با فروتنی گفته بود اگر آقای خاتمی اینطور می خواهد من حرفی ندارم .خوش سلیقگی آقای خاتمی در انتخاب روز زن برای اعلام حکم هم برایمان جالب بود .
این سفر تاریخی شد از این جهت که زهرا شجاعی صبح به عنوان مشاو وزیر کشور به گیلان رفت و شب با سمت مشاور رئیس جمهور برگشت . و بازگشت ما قرین شد با اولین برنامه ریزی ها برای دفتر ارتقاء یافته ریاست جمهوری که رئیس آن قرار بود برای اولین باراز فردا در جلسات کابینه شرکت کند و همه وزرا موظف به همکاری با او شده بودند . خانم شجاعی از من خواست که در راه سخت پیش رو همراهیش کنم و من باوجود این که مشغول ثبت نام دوره دکتری در دانشگاه لبنان بودم با این شرط که هیچ مسئولیتی را نپذیرم ، قبول کردم که همان وظیفه ای که در ستاد داشتم یعنی ارتباطات را والبته مشاوره در امور جوانان ادامه دهم و این داستان ادامه پیدا کرد …ازسایت محتشمی