ملودرام خاکستری
پخش هر شبه یک داستان در قالب یک سریال ویژگیهای خاصی را میطلبد.
به عبارت دیگر برخلاف اینکه سریالهایی برای پخش هفتگی ساخته میشوند اما هر شب پخش میشوند، باید سریالهای هر شبه با دیدگاه و برنامهریزی پخش هر شب ساخته شوند. سریال «ترانه مادری» از ابتدا با این قصد ساخته شد.
این سریال در مدت پخش خود هم طرفداران خودش را پیدا کرد و هم مخالفانش را. به بهانه پخش این سریال با کارگردان آن گفتوگو کردهایم.
• «ترانه مادری» بعد از سریال «نرگس» دومین سریال ملودرام روتین است. خصوصیت این نوع کارها پیچاندن یک موضوع ساده است مثل جدا کردن دو تا برادر که پدر و مادرشان را وقتی بچه بودهاند از دست دادهاند و هیچ دلیلی هم نداشته که از هم جدایشان کنند. با این حال همین موضوع ساده باعث اختلافات متعدد شده و هر شب میان دو نفر دعوایی در میگیرد و قهر و آشتی و دوباره روز از نو، اما آقای سهیلیزاده! سؤال این است که تکرار این صحنهها با توجه به شرایط و نوع پخش که زحمت مضاعفی را هم میطلبید برای شما ملالآور نبود؟
راستش سریال «نرگس» در زمان خودش بازتاب خیلی خوبی در جامعه داشت و مسلما هر کارگردانی دوست دارد کاری را بسازد که بازتاب آن را به طور وسیع در جامعه ببیند، پس این انگیزه خیلی خوبی بود. البته روزی 18-17 ساعت کار کردن برای گروه فیلمسازی خیلی مشکل است و جلوی خیلی از خلاقیتها را ممکن است بگیرد اما خوشبختانه باتوجه به اینکه ما گروهی خیلی حرفهای داشتیم (هم در پشت صحنه و هم جلوی دوربین)، توانستیم از پس آن بربیاییم. تکرار صحنهها هم طبیعتا به خاطر این است که ما جدال میان 5-4نفر را میبینیم که اتفاقا باعث جذابیت کار بود و این تنشها قصه را جلو میبرد. ضمنا کار ما در مقایسه با سریال نرگس در تولید متفاوت بود. آن مجموعه ساخته شد، سپس روی آنتن رفت اما تصویربرداری ترانه مادری همزمان با پخش پیش میرفت و بعد از 55 روز از شروع کار فیلمبرداری، پخش هم شروع شد.
• این شرایط سخت را شما در سریال «آخرین گناه» تجربه کردید؛ مجموعهای که ماه رمضان دو سال پیش از شبکه دوم پخش شد.
بله اما «آخرین گناه» قدری متفاوت بود. آن سریال را سه ماه قبل از شروع ماه مبارک کلید زدیم و30 قسمت 30دقیقهای گرفتیم در حالیکه در ترانه مادری باید 50قسمت35 دقیقهای میگرفتیم.
• البته در هر قسمت ده دقیقه از قسمت قبل پخش میشود!
بله، مجبور شدیم این کار را هم انجام بدهیم. واقعیت این است که باتوجه به فرصت کم و نوع پخش، هیچ کاری نمیتوانستیم انجام بدهیم ! همین که ما توانستیم متنهای موجود را به تصویر بکشیم و بازتاب خوبی هم داشته باشیم راضی کننده است؛ تا به امروز سریالی که درام باشد، به صورت تک دوربین و به این شکل به پخش برسد، نداشتهایم.
• چند قسمت از متن هنگام شروع تصویربرداری آماده بود و شما چقدر در جریان داستان و نگارش متنها بودید؟
قصه پیوستن من به این پروژه به این ترتیب بود که اواسط اسفند سال گذشته آقایان ایرج محمدی و مهران مهام (تهیهکنندگان سریال) با من تماس گرفتند، نشستی با هم داشتیم و قرار شد کاری برای تابستان امسال در 50 قسمت آماده کنیم. در آن زمان ما یک طرح کلی داشتیم که حدود 19قسمت آن به صورت سیناپس آماده بود و هنوز متن دیالوگی نوشته نشده بود. پس از آن عملا کار در فروردینماه وارد پیش تولید شد و 7 قسمت از متنها را هم به طور کامل آماده کرده بودیم. روز 21 اردیبهشت هم که کلید زدیم متنها به 15قسمت رسیده بود.
• بنابراین در نگارش متنها دخالت داشتید.
طبیعی است که کارگردان هم نظراتی راجع به قصه داشته باشد و آن را با نویسنده در میان بگذارد.
• پسرها از اول هم قرار بود نقش محوری و پررنگی داشته باشند یا بازتاب کار باعث شدآنها پر و بال بیشتری بگیرند؟
نه. از اول، قصه ما قصه دو برادر بود و ما به خاطر بازتاب، چیزی را تغییر ندادیم.
• ولی از آغاز به نظر میآمد مادر، نقطه اصلی پرگار باشد پس چرا یکباره با اتفاق پیش پاافتادهای حذف شد؟
بالاخره قصهها متفاوتاند. باید ببینیم در چه ژانری داریم کار میکنیم. وقتی درام میسازیم شوک هم برای بیننده لازم است. در ضمن ما از اول طراحیمان همین بود.
• یعنی در طراحی روز اول قرار بود مادر در قسمت شانزدهم حذف شود؟
در قسمت پانزدهم.
• اما در قسمت بیستو هشتم حذف شد!
قصه ما را تا آنجا پیش برد. به هر حال باید این قصه به نقطهای میرسید که مادر احساس کند باید حقیقت را آشکار کند؛ در این مرحله هم درام ایجاب میکرد که این شخصیت دیگر نباشد، چون اگر میماند قصه تمام میشد.
• ولی بیشتر از مادر، سمیرا چنین هدفی داشت اما عجیب است که بعد از مرگ مادر همه، آدمهای دیگری شدند. واقعا این تغییر شخصیتها را هم درام ایجاب میکرد؟!
به دلیل تسلط کاملی که مادر بر همه افراد داشت، طبیعی است که بعد از مرگ او شرایط برای همه، شرایط دیگری باشد. اینجا باید اشاره کنم که ما اتفاقا نکتهای را خیلی خوب در این کار پرورش دادیم و آن خاکستری بودن کاراکترهاست. همه آدمها در موقعیتهای مختلف تصمیمها و در نتیجه رفتارهای متفاوتی دارند.
• ولی در عین حال نباید هر شخصیتی چنان از حد انتظار بیننده فراتر برود که با تعریفی که از خودش در آغاز ارائه کرده متفاوت بشود و آن شخصیت در ذهن بیننده به هم بریزد؛مثلا بدجنسیهای فرخ گاهی واقعا غیر قابل درک است.
این غلط مصطلح سینما و تلویزیون ماست که یا باید یک نفر را سیاه ببینیم یا سفید.
• اتفاقا من فکر میکنم همین خاکستری دیدن کاراکترها هم به تازگی بابی شده برای اینکه ما هر طرفی خواستیم آنها را هدایت کنیم، طوری که سیاه نیستند، سفید هم نیستند و البته خاکستری هم نیستند. بلکه گاه سفیدند و گاه سیاه؛ یعنی بعضی مواقع خیلی خوب میشوند و مواقعی هم خیلی بد. در یک کلام بوقلمونصفت هستند.
اینطور نیست. بوقلمون صفت نیستند. اصلا خود شما تا به حال نشده با یک نفر خوب باشید و بعد شرایطی پیش بیاید که بد شوید؟
• نه اینقدر آنی و مکرر. فرخنده و سمیرا، فرخ و فرخنده، بهرام و لیلا گاهی با هم به مهربانی صحبت میکنند و گاهی چنان دشمن میشوند که دلیلش اصلا مشخص نیست.
خب این درام است دیگر. اصلا ممکن نیست که یک نفر همیشه رفتارش یکدست باشد. اشتباه ما این است که چون فرخ را منفی دیدهایم به نظرمان حتی آب خوردنش هم باید منفی باشد.
• حرف من این است که چرا همه شخصیتها تا پیش از مرگ مادر خوب پیش میرفتند، همه خودشان بودند و به قول شما خاکستری بودند. سمیرا، سمیرا بود. فرخ،فرخ و فرخنده، فرخنده بود اما زمامشان یکباره انگار بعد از مرگ مادر از دست پردازنده خارج شد.
حرف من هم این است که دلیلش شرایط است. مرگ مادر،شرایط همه این آدمها را عوض کرد. اصلا بحث اصلی ما همین است که شرایط چه تاثیری بر آدمها دارد و دو تا برادر که از هم جدا شدهاند و در شرایط خاص تربیتی رشد کردهاند چقدر رفتارشان متفاوت است.
• بسیار خب، فراموش کنید. سؤال دیگر درباره این قصه، معضلی است که همه سریالهای بلند ما دارند و آن هم نتیجه است. شما که در این 40قسمت این همه مسئله برای این خانواده ایجاد کردید، قصد دارید تمام این مشکلات را در هشت قسمت حل کنید؟
به نظر من گرههای قصه ما تقریبا باز شده و فقط پایان قصه باقیمانده.
• نه، منظورم پی بردن بهرام و پویا به رازشان، حل شدن مسئله خانه، حل اختلاف فرخ با برادر شوهر فرخنده و پدرزنش، ازدواج پویا، مشکل پویا با مادرش و... است.
بله، مگر هشت قسمت کم است؟!
• نمیدانم!
در هشت قسمت یک سریال میسازند.
• ریتم چنین سریالی باید از همان آغاز خیلی تندتر از سریال 50قسمتی باشد. به هر حال امیدوارم یکدفعه سر و ته ماجرا را هم نیاورید.
نه یکدفعهای نمیشود، مطمئن باشید، چون همه چیز از قبل طراحی شده.
• خودتان فکر میکنید این سرعت و شرایط سخت که بارها به آن اشاره کردید به کدام بخش از کار لطمه بیشتری وارد کرده؟
فکر میکنم بازیها را خوب توانستیم به کمک آقای حاتمی هدایت کنیم. تکنیک را هم نادیده نگرفتیم و فکر میکنم تنها فضاسازی سریال قدری لطمهدیده، طبیعتا وقتی با سرعت کار میکنیم قدری فضاسازی از دست میرود.
• مخصوصا در دانشگاه. راستی این چه جور دانشگاهی است؟ استاد همیشه همان استاد و دانشجوها همان و درس هم همان!
این را البته اصلاح کردیم. الان دیگر اگر دقت کنید چند وقتی است که درسهای متفاوتی تدریس میشود و استاد هم عوض شده است (با خنده). خب، یک محدودیتهایی همیشه در کارها وجود دارد. ما دو نفر برای نقش استاد داشتیم که خوب هم اجرا کردند. یا برای دانشجوها هم یک تعدادی را میتوانستیم در اختیار داشته باشیم. در ضمن مهم این بود که تماشاگر فضا را گم میکند اگر مدام با تغییر و تحول روبهرو شود چون ما به طور پیوسته در دانشگاه نبودیم. با این حال حالا دیگر استادها سه تا شدند!
• به محمدحاتمی اشاره کردید که به عنوان بازیگردان هم در «ترانه مادری» با شما همکاری داشتند؛ حضور بازیگران مخصوصا برای چنین سریال طولانی و پرزحمتی تدبیر بسیار خوبی بوده و انصافا بازیهای چشمگیر و متفاوتی هم از بازیگران این مجموعه خصوصا دانیال حکیمی، فاطمه گودرزی و سیاوش خیرابی شاهد بودیم. انتخاب بازیگران به چه ترتیب بود و محمد حاتمی چقدر در بازی خوب آنها موثر بود؟
در مورد انتخاب بازیگران من همیشه روشم این بوده که با گروهم یعنی گروه کارگردانی و تهیهکننده مشورت میکنم و برای تک تک شخصیتها کاندیداهایی داریم. در مورد این گروه هم ما در پیش تولید با هم مشورت کردیم و طی یک ماه بازیگران انتخاب شدند. برای نقشهای پسرها (بهرام و پویا) هم ما حدود 150نفر را تست زدیم.
محسن افشانی را برای نقش پویا، دستیارم آقای حمزهای پیشنهاد داد. اجرایش را در برنامهای دیدم، دو، سه بار تست شد و نهایتا انتخابش کردیم. از سیاوش خیرابی هم تله فیلم تلخون آقای امینی را دیدم که در آن بازی خوبی داشت. او را هم تست کردیم و انتخاب شد. بقیه دوستان هم به همین ترتیب متناسب با نقش انتخاب شدند. در این میان آقای محمدحاتمی به عنوان بازیگردان خیلی کمک کردند. بازیگران از زمان انتخاب یک ماه تمرین داشتند تا زیر نظر ایشان رفته رفته جا افتادند؛ مخصوصا این دو بازیگر جوان نقش بهرام و پویا که البته بچههای خیلی باهوشی هستند و خوب نقش را فهمیدند و به کمک ایشان توانستند بازیهای جذاب و قابلتوجهی ارائه دهند.
• این اواخر چند قسمت از پخش جلوتر بودید و تدوین به چه شکل انجام شد؟
تدوین هم طبقه بالای همین لوکیشن انجام میشود ولی خوشبختانه ما به روز پخشی اصلا نرسیدیم و تقریبا چهار قسمت از پخش جلوتر هستیم. ما به صورت رجی کار میکنیم و از اول پنج قسمت به پنج قسمت رج زدیم و جلو رفتیم.