خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران -که تو را آفرید. -از تو در شگفت هم نمی توانم بود -که دیدن بزرگیت را، چشم کوچک من بسنده نیست: -مور، چه می داند که بر دیواره ی اهرام می گذرد -یا بر خشتی خام. -تو، آن بلندترین هرمی که فرعونِ تخیّل می تواند ساخت و من، آن کوچکترین مور، که بلندای تو را در چشم نمی تواند داشت *** پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمی شناختم -که عمود بر زمین بایستد... -پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم که پای افزاری وصله دار به پا کند، -و مَشکی کهنه بر دوش کشد و بردگان را برادر باشد. آه ای خدای نیمه شبهای کوفه ی تنگ. -ای روشن خدا -در شبهای پیوسته ی تاریخ ای روح لیلة القدر -حتّی اذا مَطلعِ الفجر اگر تو نه از خدایی -چرا نسل خدایی حجاز «فیصله» یافته است...؟ -نه، بذرِ تو، از تبار مغیلان نیست...