...خوب ساعت نه ونیم شد ونگهبان آسایشگاه(در هر بیست و چهار ساعت نه نفر نگهبان میشدند سه نفر نگهبان دستشویی سه نفر نگهبان آسایشگاه و سه نفر نگهبان اسلحه خونه که این نه نفر دو ساعت نگهبانی میدادند و چهار ساعت استراحت میکردند(منظور از استراحت خواب نیست و این افراد هم در صورت نگهبان نبودن باید همون کاری را میکردند که بقیه بچه ها انجام میدادند)و این کار در طی بیست و چهار ساعت چهار بار تکرار میشد.سه نفر هم نگهبان کمک اسایشگاه بودند و از نه ونیم شب تا چهار ونیم که بیدار باش بود میباید هرکدام دوساعت نگهبانی بدهند .دونفر هم پاسبخش بودند و موظف به اینکه سر ساعت نگهبان ها را تعویض کنند .پاسبخش ها هم شش ساعت به شش ساعت عوض میشدند.البته در طول دوره به هرکسی حداقل یک بار هرکدام از این پست های خطیر واگذار میشد.که بنده به یمن اینکه بعضی دوستان نگهبان تنبیهی میشدند پاسبخش نشدم ولی بقیه نگهبانی ها را انجام دادم)چراغ ها را خاموش کرد ولی صدای پچ پچ هنوز می آمد.افسر نگهبان اون شب که در واقع شب اولی بود که ما در اسایشگاه میخوابیدیم اقای میر علی اکبری بود که من از دستش خیلی راضی بودم و هستم.ایشان به داخل اسایشگاه امده بودند و برای اینکه هنوز بچه ها بیدار بودند تذکر دادند که اقایون بخوابند ولی میدونید که ایرانیا معمولا لجبازند واگه بگند بخوابید و صداتون در نیاد مخصوصا اگه همدیگه را نشناسند و هوا هم تاریک باشه دقیقا عکس عمل خواسته شده را انجام میدهند .بالطبع سر و صدا بلند شد و اقای افسر نگهبان عصبانی چراغ ها را روشن کردند و گفتند بشمار سه(وای خدا جون چه کلمه ای) همه از تخت ها بیاند پایین .خوب من هم که اومدم خودم را به خواب بزنم نشد و اومد بالای سرم و منو به زور پایین اورد.وقتی همه اومدند پایین گفت بشمار سه می رید بالا و پتو ها را میکشید روی سرتان خوب ما این کار را انجام دادیم ولی گفت نشد و خلاصه پنج شش باری این عملیات تکرار شد.مخصوصا من که تخت بالا بودم و همه کساییکه مثل من بودند وظیفه سنگینی داشتند چون هم باید زود از تخت می پریدند پایین و هم زود میرفتند بالا و پتو را روی سرشون میکشیدند.و اگه یک نفر هم اهمال کاری میکرد این کار مجددا تکرار میشد.(یک لحظه چشماتون را ببندید و به یک اسایشگاه صد و نود تختی برید و تصور کنید چه صحنه خنده داری هست که همه با هم دایم بالا و پایین برند)

خوب بالا خره افسر نگهبان راضی شد و رفت و ما هم که از صبح تا شب به شدت فعالیت کرده بودیم به خواب رفتیم...


X