دسته
لينك هاي دسترسي سريع
مطالب من در ثبت مطالب روزانه
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1143778
تعداد نوشته ها : 1368
تعداد نظرات : 348
Rss
طراح قالب
مهدي يوسفي
فلیقوس که قیصر و فرمانرواى ((یونان )) فرزند دختر خود را که اسکندر نام داشت بجانشینى خود برگزید و او را ولیعهد خود نمود و پس از آنکه از دنیا رفت ، اسکندر زمام امور کشور روم را به دست گرفت .
ولى اسکندر تنها به یونان قناعت نکرد، بلکه بى امان در راه کشورگشائى و توسعه ملک خود به تلاش و کوشش پرداخت و با سپاهیان بیکران خود به ایران و هند و یونان و تبت و... حمله هاى پى درپى کرد تا سرانجام همه را تحت تسخیر حکومت خود درآورد، از جمله از یورشهاى مهم اسکندر، یورش به ایران و جنگ با ((دارا)) است .
فردوسى در مورد حمله اسکندر به ایران و برخورد سپاه ایران با سپاه اسکندر گوید:
دو لشکر که آن را کرانه نبود
چو اسکندر اندر زمانه نبود
سرانجام در این گیرودار پادشاه ایران ((دارا)) کشته شد و خاک ایران تحت تصرف اسکندر درآمد.
در جنگ اسکندر با سپاه ایران ، پس از آنکه اسکندر بر سپاه ایران غالب شد، چهل ملیون طلا و نقره و آلات و ظروف طلا و جواهرآگین و اشیاء نفیس به عنوان غنیمت تحت تصرف مردم یونان درآمد، که آنها را با بیست هزار استر و پنجهزار شتر حمل کردند، و وقتى که اسکندر به شهر شوشتر آمد، دفینه اى از دارا به دست اسکندر رسید که محتوى پنجاه هزار ((طالینت ))
(2) بود.
وقتى که به تقاضاى ((همخوابش )) به شهر اصطخر وارد شد، مبلغ 120 هزار ((طالینت ))از مردم آن شهر به غارت برد و سپس همه شهر نامبرده را که سالها پایتخت پادشاهان ایران بود، خراب کرد و به آتش کشید و حتى دستور داد تخت جمشید را سوزاندند و ویران کردند.
در همین گیرودار کتاب مذهبى ایرانیان که ((اوستا)) نامیده مى شد از میان رفت .
اسکندر پس از آنکه خاک وسیع ایران را تحت قلمرو حکومت خود آورد، قصد سرزمین پهناور هند کرد در آن عصر پادشاه هند شخصى بود به نام ((کید)) که در بینش و درایت و آگاهى شهرت داشت .
اسکندر، لشکر خود را به سوى هند به راه انداخت ، به قول فردوسى :
سکندر چو کرد اندر ایران نگاه
بدانست کاو را شد آن تاج و گاه
سوى کید هندى سپه برکشید
همه راه و بیراه لشکر کشید
پس از درگیریهاى متعدد، سرانجام سپهسالار هند که ((فور)) نام داشت با سپاهش در برابر سپاه اسکندر قرار گرفتند، طولى نکشید که فور هندى به دست اسکندر، کشته شد، آنگاه اسکندر، سورگ هندى را به جاى فور، بر تخت نشاند، چنانکه فردوسى گوید:
یکى باگهر بود نامش سورگ
زهندوستان پهلوانى بزرگ
سرتخت شاهى بدو داد و گفت
که دینار هزگز مکن در نهفت
ببخش و بخور هر چه آید فراز
بدین تاج و تخت سپنجى مناز
که گاهى سکندر بود گاه فور
گهى درد و خشم است و گه بزم سور
پس از بپایان رساندن فتح سرزمین پهناور هند، اسکندر از جانب هندوستان برگشته به سوى جده عزیمت کرد و از جده به سوى مصر لشکر کشید، ((قبطون )) پادشاه مصر، به محض شنیدن لشکرکشى اسکندر، خود و سپاه و تاج و تختش را تسلیم اسکندر کرد، اسکندر با سپاهش یک سال در مصر استراحت کرد و سپس به سوى اندلس لشکر کشید و پس از آن مسافرتهاى طولانى به خاور و باختر نمود و در این سفر شگفتیها دید، و سپس به سوى یمن لشکر کشید و پس از آن با سپاه بیکرانى به طرف بابل (3) روانه شد.
سکندر سپه سوى بابل کشید
زگرد سپه شد هوا ناپدید

دسته ها : داستان باستان
سه شنبه بیست و دوم 11 1387
X