تأسیس بانک ملی، راهآهن، گسترش سریع آموزش جدید ابتدایی و متوسطه و دانشگاه به سبک اروپای، احداث کارخانههایی با تکنولوژی جدید، شبکه برق و تلفن، احداث خیابانهای مستقیم و زدودن بافت خجالتآور قدیمی، اقداماتی بود که ناسیونالیسم شبهمدرن به هر قیمتی، حتی پذیرش استبداد رضاشاه، برای رسیدن به کاروان ترقی ضروری میدید.
بانک ملی یکی از نخستین آرزوهایی بود که در سلطنت رضاشاه با کمک یک کارشناس آلمانی محقق شد. اما کاتوزیان آن را اقدامی نسنجیده و بیهوده میداند. چراکه اولاً سیاستهای مکملی که گسترش فعالیتهای آن را تأمین کند مورد توجه قرار نگرفت، ثانیاً، بانک ملی فقط یک نهاد موازی برای صرافان سنتی بود، بلکه آن صرافان بهتر این کارکردها را انجام میدادند. زیرا صرافی در میان بازاریان ایران نهادی بود جاافتاده و نحوه کار آن برای همه آشنا بود و اعتماد متقابل و احساس امنیت در آن وجود داشت. در مقایسه، بانک دولتی جدید بیتجربه بود و در اداره امور خود نیز چندان تخصص نداشت. «تفاوت این دو در این بود که صرافیها صرفاً برپایه میزان اعتبار تجاری، مشتریان خود را برمیگزیدند، حال آنکه بانکها که نهادهای بوروکراتیک بودند، بر مبنای قوم و خویشی و دیگر امتیازات غیر اقتصادی عمل میکردند». اگر تکامل و توسعه شبکه صرافیِ موجود ترغیب میشد احتمالاً کارها بهتر و ارزانتر صورت میگرفت.
پروژه دیگری که از لحاظ اقتصادی «فاجعه آمیز» بود، احداث راهآهن از بندرشاه در جنوب شرقی دریای خزر به بندر خرمشهر بود. هنگامی که لایحه ساختمان راهآهن به مجلس رفت، مصدق با آن مخالفت کرد، اولاً، چرا شمال مرکزی به جنوب غربی؟ مصدق مسیر تبریز، تهران، مشهد را مناسبتر میدانست. ثانیاً چرا راه آهن و نه یک جاده؟ به ویژه اگر بدانیم که هزینه احداث جاده یک تا یکونیم درصد هزینه راهآهن بود. و هزینههای آن از محل عوارض بر قند و چای و انحصارات مختلف دولتی بر تجارت خارجی تأمین میشد که هم موجب تورم و هم موجب پایین آمدن سطح رفاه عمومی شد. بعلاوه هزینه کل پروژه260میلیون دلار، برابر تمام سرمایهگذاریهای صنعتی در طول سلطنت رضاشاه بوده است. پروژهای که اگرچه یک اقدام زیرساختی بود، اما ظرفیت بهرهبرداری از آن تا سالها بسیار اندک بود، و هیچ توجیه اقتصادی جز تأمین آرزوی رسیدن به غرب دربر نداشت.
در این دوران نوسانات درآمد نفتی بیش از پیش تأثیر خود را بر اقتصاد کشور نشان داد. مذاکرات شش ساله تیمورتاش با طرف انگلیسی برای اصلاح قرارداد دارسی که بعد از فرمان عجولانه و نسنجیده شاه به قرارداد 1312 انجامید، بهترین نشان این وابستگی بود. بخش کشاورزی با وجود اینکه مورد عنایت دولت نبود از رشدی کند برخوردار بوده و صنایع کارخانهای فقط در سالهای پایانی حکومت رضاشاه مورد توجه قرار گرفت و دولت مستقیماً در کارخانههای مدرن، به ویژه کارخانههای قندسازی سرمایهگذاری کرد.