افق تاريك ؛ دنيا تنگ ؛ نوميدي توان فرساست مي دانم.
وليكن ره سپردن در سياهي رو به سوي روشني زيباست ؛ مي داني؟
به شوق نور در ظلمت قدم بردار
به اين غمهاي جان آزار دل مسپار!
كه مرغان گلستان زاد كه سرشارند از آواز آزادي
نمي دانند هرگز لذت و ذوق رهايي را
و رعنايان تن در نور پرورده ؛ نمي دانند در پايان تاريكي شكوه روشنايي را.
*** سحر ***