چشم ها خون ببارید که درد من با سیل اشک فرو نمی نشیند. ای جان تو را چه شده است چرا تن داغدارمرا ترک نمی کنی که سر زیر این ننگ بلند کنی!؟
مظلومان غزه خوشا جان دادن، خوشا در کنارتان غرق خون شدن که دل داغدارم جز با سرخی خون، سیاه عزا از تن بیرون نمی کند.
خدایا جانم را بگیرتا آنجا که از چشمان دخترک می پرسی، آنجا که می پرسی ضجه های کودکان اهل غزه را شنیدی بگویم آری شنیدم و از غصه دق کردم که روسیاهی را نمی خواهم تا فاصله باشد میان من و صهیونیست ها که در کوره های آتش جهنم جاویدان بمانند.
خدایا در روز رستاخیز که هرکسی را به صورتی محشور می کنی مرا به صورت گرگان درآور که شرم دارم از بشر خونخوار ، از بشری که خون انسان بی گناه را می ریزد، از بشری که دلش از ضجه های آن کودک نمی لرزد از بشری که شکم به حقوق دیگران فربه کرده ادعای مسلمانی دارد ودست در دست صهیونیست ها از جام ها خون می نوشد!
که گرگان که به صفت درندگی مشهورند همدیگر را نمی درند! ولی صهیونیستها به جان زنان و کودکان بی گناه افتاده اند که از حقوق بشر دفاع کنند و ابلهان نیز نشسته اند و تشویقشان می کنند! من نه بشر هستم ونه حقوقی که این ها می گویند می خواهم!