به نام او که آرام قلب من است

سلام

 

به او که تا قیام قیامت ازش دلگیرم... دلگیرم...دلگیرم...دلگیرم...دلگیرم... دلگیرم...دلگیرم...دلگیرم...

تمامی راه را با تو بودم
تمام اسکله‌ها
باران‌ها
بادها،
تمامی راه با تو بودم
وقتی که چون پرنده‌ای تبعیدی
زمین را ترک می‌گفتم و
بالی با من نبود،
وقتی که در اشکم، چون شمعی فرو می‌رفتم و
مومیائی شده
خاموش می‌شدم، ...

تمام طول سفر کنار تو گام می‌زدم
کجا بودی تو؟
 
همیشه بودم...بودم...بودم...سنگ زیرین آسیاب بودم... کجایی تو؟
الان کجایی تو؟
 .
.
.
 

 

دسته ها : دلگیرم ازش...
چهارشنبه پانزدهم 8 1387

به نام او که آرام قلب من است...

سلام

همیشه برام سوال بوده که چرا دل آدم ها یهو بی قرار میشه...بی تابی میکنه...تنگ میشه...چی میشه یهو؟

دیشب دلم مدام"یه جوری" میشد...هیچ وقت نمیتونم این یه جوری رو تعریف کنم...تا اینکه بی قراری ه دوستم کار خودشو کرد و دل منم شروع کرد... یاد خودم میفتادم... یاد بی قراری های خودم... و دوای دردم... رو زمین یه دوای دردی داشتم که همه ی دلخوشیم بود،و هست...دلم شروع کرد... صداش میپیچید تو گوشم... طنین صدای قشنگش... که فقط وقتی بداخلاق میشد خیلی ترسناک میشد...همیشه رو پشت بوم میخوند...شعرای خودشو...یاد اون شب افتادم...یادته ستاره؟ یاد صبح اوین روز سال افتادم...

یاد بغضش...یاد حرفاش...چقدر مهربون بود و هست....صورتش مدام جلوی چشم بود دیشب...اون قدر فکر کردم تا خوابم برد...مثل خیلی شب ها...ولی دیشب حس جالبی بود...لبخند میزدم و اشکام سرازیر میشد... خدا رو شکر میکردم که من موندم و یه عالمه خاطره ی خوب...نه من و یه عالمه خاطره ی بد...همیشه به خدا میگم چرا قشنگ ترین اتفاق قشنگ ترین خاطره ی

من باید از تلخ ترین اتفاقای زندگیم بشه... خیلی تلخ... اون دو تا شد و من.... کاش میشد همه بخندیم... کاش میشد منم الان تو شادیهاشون شریک بودم...هستم، چون میدونم شاده ولی....

الان حاضرم خیلی چیزا رو بدم و .......

دلم شیراز میخواد... دلم کوه مادر میخواد...دلم اون تپه رو میخواد...دلم اون رودخونه ی خشک میخواد....

دلم ستارمو میخواد........................


تقدیم به.....به...اوووم...

زندگیم:

وقتی تو رفتی برف می بارید...!

هنوز هم برف می بارد.

باز هم برف خواهد بارید...

با رد‌ّ پاهایت چه کنم.........!!!!؟؟؟

 

خوشبخت ترین باشی ستاره....

(این شکلکم فقط واسه خودت...)

دسته ها : من و ستاره ام
چهارشنبه هشتم 8 1387

به نام آرام قلبم

سلام

دوستان گلم، متن اول مثل همیشه تقدیم به ستاره ی فوق مهربونم

و همچنین به دوست نازنینم که متن دوم رو بداهه در جواب شعر اول برام گفت...

ستاره از سهیلی در می آید و کلپاسه عشقولانه میشود

به به...

جفتتون عزیزمید...دوستتون دارم

 

بگو سنجاقکم هستی...به چشم خیس گریانم...

به دست داغ لرزانم، بزن تکیه که با نیروی عشق تو

ز سیل حسرت و اندوه و تنهایی...نباشد ذره ای باکم

به دشت قلب من آهسته ره جستی

به نرمی از دل سنگم گذر کردی

مرا آشفته سر کردی....بخوان با من

که با هر شعر من جاری به این دشتی

بمان با من...که چون سنجاقکی بر سینه بنشستی

بگو با من...تو هم در یاد من هستی...

به یادت هست پیمان یکی بودن که با مژگان تر بستی

بگو با من همیشه عاشقی....سنجاقکم هستی

-------------------

میگم سنجاقکت هستم...بگیر دستم...ببین مستم!

من امشب با تو عهد بستم..که من سنجاقکت هستم...

عزیزم دل به تو بستم

من آن عاشق ترین هستم 

همیشه با همه هستم

میگم سنجاقکت هستم...

 

ممنونم کلپاسه ام!!

ممنون ستاره ام!!

دسته ها : من و ستاره ام
سه شنبه سیم 7 1387

به نام مهربان پروردگارم

سلام

 

چشم دوخته بود به نگاه همیشه مهربان مرد زندگی اش. مثل هر روز با صدایی ظریف تکرار کرد:

برای اخرین بار میگم: بیشتر از این تلاش نکن، بی فایده است، تو هرگز آدم نمیشی!

یک بار دیگر به نگاه گرم و متبسم مرد خندید و ادامه داد:

تو هرگز آدم نمیشی ، فرشته خوبی ها...مهربانی ها...گذشت ها...

فرشته ها هرگز آدم نمیشن...فرشته ی دوست داشتنی من...!

 

به قول رویا: همیشه مهربان بمان....

دسته ها : عمومی
سه شنبه شانزدهم 7 1387

به نام مهربان پروردگارم...

که جانشین تمام نداشته های من است....

 

یه روزایی بی دلیل دل آدم هوایی میشه... هوای کی؟هوای چی؟ نمیدونم...نمیفهمم...فکر کردن فایده ای نداره... به نتیجه نمیرسم...پس میرم سراغ شعرام... میخوام بی مخاطب بنویسم... ننویسم برای ستاره ای که سهیل شده...اما نمیتونم...متنی که انتخاب کردم حتی اگه من نخوام مخاطبش ستاره است...

خوشبخت باشی ستاره....هر جا هستی... با هر کی هستی...

دلواپس شادمانیت: ... ات!


آزارم می دهی ... به عمد ...(اما من میگم نه به عمد...)

اما من آنقدر خسته ام , آنقدر شکسته ام که هیچ نمی گویم ...

نه گله ای
نه شکوه ای
حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است.

دیگر چیزی برای دل بستن نمانده است .
انتظار بی مفهوم است .
نه کینه ای . نه بغضی . نه فریادی .
فقط صدای چلک چلک باران
این منم که روی وسعت دل زمین می گریم ...

باورم نمی شود.
دیگر حتی خوابت را هم نمی بینم. می ترسم...

می ترسم عادت کنم به درد نبودنت 

 

دلاتون شاد

لباتون خندون...

دسته ها : من و ستاره ام
پنج شنبه چهارم 7 1387

به نام مهربانترین

سلام

--------------------------

خانم ها آقایون دستتتتت...دسسسست...سوت...سوت...همگی با هم

تولد..تولد...تولدت مبارک...مبارک...مبارک...خانم گلم مبارک...

 

صبحی تابستانی

اشکی چکید بر زمین

اشکی از چشمانی کوچک

صبح تمام شد و آن روز بود که برای اولین بار صبحی می دید

هر چند تصویری نیست

حال سالها گذشته و دوباره سالی بر سالهای زندگیش افزوده می شود

می شنویم

از همه سو می گویند

تولدت مبارک خانوم گلم...

 

با بهترین آرزوها برای خانم گل دوست داشتنیم 

بهترین ها رو از خدا براتون میخوام...

به قول یکی از دوستان(ب ل د) :

شاد باشید،سلامت نیز...

خدا همیشه یار و نگهدارتون

 

دسته ها : تولد عزیز دل
چهارشنبه بیستم 6 1387
X