قصص قرآن (3)
در فرهنگهای لغت و تفاسیر در معنای كلمه «قصص» مواردی را ذكر كردهاند از جمله « سرگذشت » ، « نقل قصه و تعقیب آن» و «خبری كه به طور پیوسته از پیشینیان ذكر گردد. » ولی در قاموس قرآن میخوانیم كه : « كلمه قصص در اصل به معنی « پی جویی» است و سرگذشت و داستان را نیز از آن جهت قصص گفتهاند كه گوینده و یا شنونده، آن را تعقیب میكند و به دنبال آنست و حتی لغت هم خانواده این كلمه یعنی«قصاص» را نیز از آن جهت قصاص میگویند كه در تعقیب جنایت و در پی آن، انجام میشود». با توجه به معانی ارائه شده در مورد این كلمه و محورهای مورد استفاده آن در آیات مختلف قرآن میتوانیم به این نتیجه برسیم كه :
«قصه در قرآن و از نظر قرآن، خبر و سرگذشت حق و واقع و صادقی است مبتنی بر دانش الهی كه برای گسترش اندیشمندی و ایجاد عبرت در خردمندان، طوری بیان میشود كه شنونده یا خواننده آن را دنبال می كند».
جذابیت این قصص و توجهدهی ویژه قرآن به این داستان ها و سرگذشتها باعث شده تا در طول قرون و اعصار، مجموعههای مختلفی از قصههای قرآن تحت عنوان « قصص قرآن » و یا تنها از داستانهای پیامبرانی كه قرآن سرگذشت شان را ذكر كرده كتابهایی تحت عنوان «قصص الانبیاء» فراهم آورند. تعداد این قصهها در مجموعههایی كه در طول سال ها تهیه و نشر گردیده بر اساس نوع قصص كه مد نظر جمع كنندة آنها بوده متفاوت است، ولی ابواسحاق نیشابوری صاحب كتاب « قصص الانبیاء» ـ كه از اولین كتب در این خصوص میباشد ـ چنین نوشته است: «ما جمع كردیم این قصصها را كه به قرآن درست صد و شانزده قصه است و از باری تعالی توفیق خواهیم به تمام كردن ... ».
بخشی ازاین قصهها، مجموعهای از سرگذشت تعدادی از پیامبران تا قبل از حضرت محمد (ص) و همچنین عاقبت و سرانجام برخی از اقوام و اشخاص و بخشی دیگر از آن نیز مربوط به حوادث و وقایعی است كه در زمان خود پیامبر اسلام رخ داده است.
قرآن در آیات متعدد هدفهای بیان این قصص را اعلام داشته كه از آن جمله است آیة 120 سوره هود كه خداوند میفرماید: و كُلاً نَقُصُّ عَلَیْكَ مِنْ اَنْبآءِ الرُّسُلِ مَانُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جَآءَ كَ فی هذِهِ الحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْری لِلْمُؤْمِنینَ .
«و ما همه این حكایات اخبار انبیاء را بر تو بیان میكنیم تا قلب تو را به آن قوی و استوار گردانیم و در این ( شرح حال رسولان) طریق حق و راه صواب بر تو روشن شود و اهل ایمان را پند و تذكر باشد » .
در این آیه تأكید به حق بودن و واقعیت داشتن و صحیح بودن این داستانها نموده است هم چنان كه در آیات دیگری نیز به این اصل اشاره فرموده، پس یكی از علتهای نزول این آیات كه مشتمل بر سرگذشت پیشینیان و رسولان قبل میباشد، همان اصلاح كردن حوادث و زدودن زنگ تحریف از این داستانهاست تا علت بیان آنها كه همان هدایت كردن بشریت است مؤثر افتد. در ضمن این آیه هدفی دیگر نیز بیان شده و آن « تثبیت قلب پیامبر اكرم(ص) است» . یعنی خداوند اخبار پیامبران پیشین را برای آرامش و ثبوت قلب پیامبر اسلام (ص) حكایت كرده است و این امر با توجه به مضمون آیه 32 سوره فرقان كه در آن خداوند متعال نزول تدریجی آیات قرآن را نیز برای تثبیت و آرامش قلب رسول الله(ص) بیان فرموده اند، معلوم میسازد كه تمامی فوایدی كه در نزول تدریجی قرآن برای شنونده و مخاطب وجود دارد در بیان این قصص به شكلی كه آمده نیز وجود خواهد داشت .
دراینجا توضیحاتی را كه زنده یاد علامه طباطبائی صاحب المیزان در جلد 30 ( ترجمه این تفسیر) در فایده این امر بیـان نمـودهاند خواهیم آورد: « تعلیم غیر از تثبیت فؤآد [قلب]است، آری فرق است بین این كه طبیب یعنی استاد طب یك مسئله بهداشتی را به شاگرد خود یاد دهد، و بین این كه همین مسئله را در بالین مریض به او بیاموزد، از مریض نشانههای مرض را بپرسد، و او پاسخ دهد، و این پاسخ و پرسش را با قواعدی كه به شاگرد درس داده تطبیق كند كه در این صورت آنچه میگوید با آنچه میكند تطبیق كرده است.
از اینجا معلوم میشود كه القاء یك نظریه علمی در هنگام احتیاج و رسیدن هنگام عمل در دل شاگـردی كه میخـواهد آن را بیامــوزد بهتر ثبت می گردد، و در قلب مینشیند، و پا برجاتر هم خواهد بود، یعنی به زودی فرامـوش نمیشود، مخصوصاً در معارفی كه فطرت بشری هم مؤید آن باشد ، و بشر را بدان رهنمون باشد، كه در چنین معارفی فطرت، آمادة پذیرفتن آنست . چون نسبت به آن احساس احتیاج میكند ( نظیر همان القائاتی است كه اسـتاد طـب بر بالین مریض به شاگرد میكند ) و معارف الهیهای كه دعوت اسلامی متضمن آن است و قرآن كریم بدان ناطق است، شرایع و احكامی است عملی، و قوانینی است فردی و اجتماعی، كه حیات بشریت را توأم با سعادت میكند، چون بر اساس اخلاق فاضلهای میباشد كه آن نیز مرتبط با معارف كلی الهی است، كه بعد از تجزیه و تحلیل منتهی به توحید میگردد، همچنان كه توحید هم اگر تركیب شود صورت همان معارف، و سپس همان دستورات اخلاقی ،آنگاه همان دستورات و احكام عملی جلوه میكند. و در چنین مكتبی بهترین راه تعلیم و كامل ترین طریق وترتیب اینست كه آن را به تدریج بیان نموده، هر قسمت آن را به حادثهای اختصاص دهد كه احتیاجات گوناگونی به آن بیان دارد، و آن چه از معارف اعتقادی و اخلاقی و عملی كه مرتبط با آن حادثه میشود و نیز متعلقات آن معارف، از قبیل علت تشریع و اعتباری آن، و پندگیری از سرگذشتهای گذشتگان، و سرانجام كسانی كه غیر آن دستور عمل كردند، و سرنوشت طاغیان و مشركینی كه از این عمل به آن معارف سرپیچی نمودند، همه را بیان كند و اتفاقاً قرآن كریم هم همین رویه را دارد » .
نوشته: محسن سید اسماعیلی