تبیان، دستیار زندگی
سرزمین ایران از هزاران سال پیش به این سو همواره زیستگاه اقوام متعدد و گوناگون بوده است . یافته های باستان شناسی وتاریخی نشان می دهد که تا قبل از ورود اقوام آریایی به این سرزمین ، در هزاره سوم پیش از میلاد، دست کم سیزده قوم متفاوت به طور همزمان در این سرزم
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

علت تاریخی تنوع قومی ایران


سرزمین ایران از هزاران سال پیش به این سو همواره زیستگاه اقوام متعدد و گوناگون بوده است . یافته های باستان شناسی وتاریخی نشان می دهد که تا قبل از ورود اقوام آریایی به این سرزمین ، در هزاره سوم پیش از میلاد، دست کم سیزده قوم متفاوت به طور همزمان در این سرزمین می زیسته اند .

آگاهی چندانی از زبان و فرهنگ اقوام اولیه ساکن فلات ایران ، همچنین از روابط میان این اقوام در دست نیست اما آنچه مسلم است این است که این اقوام ، در ادوار پس از ورود آریایی ها نیز به حیات خود ادامه داده اند گر چه طبعاً هویت و ویژگی های آنها تحت تأثیر ورود و تسلط اقوام آریایی،وسپس اقوام دیگر، قرار گرفته است.

ایران

اطلاعات تاریخی در مورد ایلامی ها بیشتر از دیگر اقوام اولیه ساکن ایران است . آنها گویا شاخه ای از اقوام قفقازی بوده اند که تا جنوب زاگرس نفوذ کرده ودر اوایل هزاره سوم پیش از میلاد در مناطق جنوب غربی فلات ایران می زیستند واز تمدن پیشرفته ای برخوردار بوده اند . در حدود 2500 سال قبل از میلاد ، از به هم پیوستن جماعات ومراکز قدرت پراکنده این قوم ، تمدن وحکومت قدرتمندی پدید آمد که توانست در مقابل تمدن ها و حکومت های بین النهرین (اکد وبابل )ابراز وجود دارد . اندکی بعد دامنه قدرت ایلامی ها تا مناطق شرقی ایران نیز کشیده شد .

هر یک از سه قوم بزرگ آریایی – یعنی ماد ها ، پارس ها وپارت ها-به نوبت والبته به دنبال جدال هایی طولانی با یکدیگر ، حکومت های قدرتمندی را در این سرزمین تأسیس کردند و روی هم رفته بیش از دوازده قرن بر این فلات وسرزمین های اطراف آن فرمانروایی کردند . البته آریایی ها درطول این مدت همواره تحت فشار اقوام دیگری ، قرار داشتند که درصدد ورود به این فلات با تسلط سیاسی بر آن بودند .

پس از غلبه اعراب مسلمان بر ایران ، جمعیت قابل ملاحظه ای از قبایل عرب در مناطق تصرف شده اقامت گزیدند . مناطق جنوب غربی قلمرو سابق ساسانیان ، شامل بین النهرین و خوزستان ،بیش از دیگر مناطق تحت تاثیر این موضوع قرار گرفت وترکیب جمعیتی آن به سود اعراب تغییر یافت .از اوایل قرن دوم هجری که موج دوم پیشروی های مسلمانان در مناطق شرقی (ماوراءالنهر )وآسیای مرکزی آغاز شد،تعدادی از قبایل ترک به سهولت تسلیم مسلمان شدند ودین اسلام را پذیرفتند . این قبایل، بعد ها به صورت مرزداران وجنگجویان (غازیان ) مسلمان در کشور گشایی خلفای عرب نقش مهمی ایفا کردند.

تسلط سیاسی ونظامی ترک های مسلمان بر فلات ایران با تشدید جریان مهاجرت دیگر قبایل ترک به این سرزمین همراه بود و دگرگونی های بیشتری در ترکیب قومی این سرزمین ایجاد کرد . این مهاجرت ها از حمایت سلاطین ترک حاکم بر فلات ایران برخوردار بود. برای مثال ، سلاطین سلجوقی در موارد متعددی به مناطقی چون زرنگ(سیستان وبلوچستان)،طبرستان،کردستان وفارس لشکر کشیدند تا مقاومت ساکنان بومی (غیر ترک) این مناطق رادر مقابل قبایل تازه وارد ترک در هم شکنند . برخی از اقوام ترک زبان ،که امروزه در مناطق جنوبی و مرکزی ایران ساکن هستند، نظیر قشقایی ها و خلج ها،به احتمال زیاد بازمانده قبایلی هستند که در همان دوران به مناطق مزبور مهاجرت کرده اند.(1)

تسلط سیاسی ونظامی ترک های مسلمان بر فلات ایران با تشدید جریان مهاجرت دیگر قبایل ترک به این سرزمین همراه بود و دگرگونی های بیشتری در ترکیب قومی این سرزمین ایجاد کرد

به دنبال هجوم مغول ها در سده هشتم هجری، امواج دیگری از اقوام وقبایل ترک آسیای مرکزی به سوی سرزمین ایران به حرکت در آمدند.در این دوره ترکیب وتوازن جمعیتی و قومی ایران به نفع قبایل ترک تغییر کرد . ایلخانان مغول نیز همچون اسلاف سلجوقی خود ،از طوایف متعدد ترک وترکمن که به دنبال حمله آنها وارد ایران شدند، حمایت می کردند. بخش اعظم این قبایل در نیمه شمالی این فلات ، از شرق تا غرب مستقر شدند اما بخشی از آنها نیز در مناطق مرکزی پراکنده شدند. حکام مغول در مواردی به جا به جا کردن قبایلی دست زدند که پیش از آن در سرزمین ایران مستقر شده بودند . برای مثال ، برخی از طوایف غز (ترکمن) که در دوره سلجوقی در مناطق شمال شرقی ایران می زیستند ابتدا به مناطق شمال غربی ایران و سپس به آناتولی منتقل شدند.

حمله تاتار ها به فلات ایران در سده ی هشتم هجری نیز با دگرگونی ها و جابجایی های جمعیتی زیادی در این سرزمین همراه بود . به همراه حملات مکرر تیمور به ایران ، انبوهی از ترکان جغتایی وارد این سرزمین شدند ودر آن مسکن گزیدند . تیمور همچنین  در حملات مکرر خود به آسیای صغیر (آناتولی) وبازگشت های مکررش به ایران، تعدادی از قبایل ترک ، نظیر قاجارها را ، که در دوره مغول ها به آناتولی رفته بودند ، را به ایران برگرداند. تیمورهمچنین ده ها هزار نفر از اسیران خود را که از نواحی شام و روم آورده بود در شمال غربی ایران (حوالی اردبیل )اسکان داد.(2)

با قدرت یابی و تسلط صفویان، در قرون دهم ویازدهم هجری، باز هم جابجایی های جمعیتی و قومی قابل ملاحضه ای در این سرزمین به وقوع پیوست. صفوی ها که با حمایت ایلات و عشایر ترک شیعه (معروف به قزلباش ها) به قدرت رسیده بودند در راستای سیاست های خود،یعنی گسترش مذهب شیعه وجدال با حکومت سنی عثمانی،مهاجرت اقوام وقبایل شیعه ساکن در مناطق عثمانی را به قلمرو خود تشویق وتسهیل کردند.تعدادی از این طوایف، که خارج از اتحادیه قزلباش بودند، بعد ها توسط شاه عباس در یک ایل جدید به نام «شاهسون»(وفادار شاه) متحد شدند وستون فقرات ارتش وفادار به شاه را بوجود آوردند.طوایف شاهسون بعد ها در مناطق مختلف ایران از جمله در شمال غربی، مرکز وجنوب این سرزمین پراکنده شدند.

ایران

شاه عباسی همچنین بخش قابل ملاحظه ای از ارامنه شمال غربی ایران را به پایتخت خود(اصفهان)منتقل کرد تا از طریق آنها روابط سیاسی وتجاری خود را با کشور های اروپایی تسهیل کند. او همچنین طوایف قاجار را که پیش از آن در مناطق شمال غربی ایران می زیستند به گرگان ومازندران منتقل کرد تا در مقابل تهاجمات مکرر ترکمن های شرق خزر بایستند. شاهان صفوی همچنین طوایف متعددی از ترکمن ها(شامل گوکلان ها،اق لی ها،ایمرها و سالورها )را که درآن سوی رود اترک می زیستند به جنوب رود اترک منتقل کردند(3). این ترکمن ها به همراه دیگر قبایل ترکمن ساکن در جنوب رود اترک(یموت ها)جمعیت امروزی ترکمن ایران را تشکیل می دهند. در دوره صفویه،مرز های امروزی غربی ایران نیز شکل گرفت.به دنبال جنگ های مکرر ایران و عثمانی در طی این دوره،سرانجام طبق قراردادهای استانبول(1610تا1613)بخش مهمی از مناطق کردنشین در قلمرو امپراطوری عثمانی باقی ماند و بخشی از آن نیز به ایران تعلق گرفت.

با تضعیف حکومت صفویه در اوایل سده دوازده هجری (18م) قبایل نیمه ترک- نیمه افغانی غلجه زایی که تا قبل از آن تحت فرمان صفویه بودند دست به شورش زدند واندکی بعد با حمله به ایران مناطق وسیعی از این سرزمین را تصرف کرده وبر آن حاکم شدند.البته تسلط آنها چند سال بیشتر طول نکشید زیرا به زودی یکی از سرداران طهماسب سوم بهنام نادر افشار (متعلق به ایل افشار )قدرتی به هم زد وافغان ها را شکست داد وخود به سلطنت ایران رسید.در دوره سلطنت نادر،بخش اعظم افغانستان زیر سلطه او بود اما بعد از مرگ او،مناطق مهمی از شرق و جنوب افغانستان به دست سرداران وقبایل مختلف افغانی بود.با وجود این، مناطق غربی ومرکزی افغانستان تا نیمه قرن نوزدهم همچنان در قلمرو حکومت های ایران باقی ماند.

در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی مرزهای جنوب شرقی امروزی ایران نیز شکل گرفت.بعد از مرگ نادر،حکومت های مرکزی ایران تسلط چندانی بر مناطق جنوب شرقی(بلوچستان وسیستان)نداشتند.این مناطق یا در دست امیران خود مختار بومی ویا عرصه تاخت وتاز افغان ها بود.باتسلط انگلیسی ها بر شبه قاره هند،به ویژه بعد از آنکه هندوستان رسماً به امپراطوری بریتانیا ضمیمه شد(اواسط قرن نوزدهم)حکام انگلیسی هند به منظور تأمین امنیت بیشتری برای هند،در صدد برآمدند مناطق حایل ویا تحت نفوذ خود را در اطراف هندوستان گسترش دهند.انگلیسی‌ها با استفاده از نفوذ خود در میان قبایل بلوچ،در صدد برآمدند این منطقه را نیز- همچون افغانستان- از قلمرو حکومت ایران جدا کنند وحکومتی تحت نفوذ خود در آنجا بر پا سازند.اما ملاحظات سیاسی از جمله واکنش روس‌ها وناخشنودی شدید پادشاه ایران(ناصرالدین شاه)آنها را وادار کرد تا به شکل دیگری،یعنی از طریق تقسیم بلوچستان وتعیین مرزهای جدید برای ایران،اهداف امنیتی خود را برآورده سازند.(4)

هر یک از سه قوم بزرگ آریایی – یعنی ماد ها ، پارس ها وپارت ها-به نوبت والبته به دنبال جدال هایی طولانی با یکدیگر ، حکومت های قدرتمندی را در این سرزمین تأسیس کردند و روی هم رفته بیش از دوازده قرن بر این فلات وسرزمین های اطراف آن فرمانروایی کردند

مرزهای ایران وهمچنین ترکیب قومی این سرزمین طی یک قرن اخیر تغییر قابل ملا حظه ای به خود ندیده است. البته مهاجرت های داخلی طی این دوره،به تدریج دگرگونی هایی در پراکندگی و توزیع داخلی گروه های قومی-زبانی ایجاد کرده است. مثلاً به دنبال تبدیل برخی شهر های بزرگ،به ویژه پایتخت،به مرکز فعالیت های اقتصادی،اداری و فرصت های اشتغال ودر آمد در طی یک قرن اخیر، این شهر ها به کانون جذب گروه های روز افزونی از مردمان دیگر مناطق کشور تبدیل شدند وبه این ترتیب ترکیب قومی- زبانی متنوعی پیدا کردند.

به هر تقدیر،با تعیین وتثبیت مرزهای ایران در قرن سیزده هجری(19م)،ترکیب قومی- زبانی ایران معاصر تکمیل شد. به این ترتیب،امروزه اکثریت جمعیت ایران را فارسی زبانانی تشکیل می دهند که به طور عمده در مناطق مرکزی ایران ساکن هستند والبته در میان آنها نیز تمایزات قابل ملاحظه ای از لحاظ پیشینه های قومی و همچنین گویش ها و لهجه ها دیده می شود. از سوی دیگر، گروه های قومی-زبانی متعددی در مناطق پیرامونی این کشور ساکن هستند که عمده ترین آنها عبارتند از ترک زبانان(غالباً در شمال غربی)،کردها(غالباً در مناطق غربی)،اعراب(غالباً در جنوب وجنوب غربی)،لرها(درغرب وجنوب غربی)،بلوچ(در جنوب شرقی)و ترکمن ها(در شمال شرقی).

پی نوشت ها:

1- ایرج افشار سیستانی،مقدمه ای بر شناخت ایل ها، چادر نشینان وطوایف عشایری ایران،تهران :مولف1366،صص265-241.

2- عبدالله شهبازی،مقدمه ای بر شناخت ایلات وعشایر ،تهران:نشر نی، 1369، صص 56-51.

3- همان ، صص 69- 62.

4- فیروز کاظم زاده،روس وانگلیس در ایران،ترجمه منوچهر امیری ،تهران:سازمان چاپ و انتشارات انقلاب اسلامی،1367،صص406-366.

علی جان مرادی جو

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان