مادر بزرگ قصهگو
مادربزرگم
جانم فدایش
سرمی گذارم
روی پاهایش
دستی می کشد
بر سرو رویم
من مثل گل ها
او را می بویم
قصه می گوید
از دیو و پری
می زنم با او
هر کجا سری
خوابم می برد
با قصه هایش
یک رختخواب است
روی پاهایش
من هم می خواهم
مثل او باشم
مادر بزرگی
قصه گو باشم
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع: وبلاگ ادبیات من
مطالب مرتبط:
كاش پروانه بودم
زنگ تلفن
بازی گرگم به هوا
بهار کی می آیی!
زنگ مدرسه
خواب آسمون



