چلسی هاروی گارنریس، نویسنده، روان درمانگر در وبسایت روان psyche.com به مسئلهای پرداخته که شاید عنوان آن از نظر خیلی از ماها زرد به نظر برسد و یا خندهدار! "از مشکلات خود لذت ببرید! " چطور آدمها از مشکلات خودشان لذت ببرند؟ مشکل به وجود آمده تا روان آدم را فرسوده کند و زندگی را به کام ما تلخ! احتمالا شما هم با دیدن تیتر با من هم عقیده باشید اما مثل من زود قضاوت نکنید، صبور باشید و بدون تعصب این گزارش را بخوانید شاید انتهای گزارش با نویسنده این مقاله موافق خواهید بود که گاهی مشکل داشتن خوب و شاید لذت بخش باشد... من برای اولین بار عبارت «از مشکلات خود لذت ببرید» را در سال ۲۰۱۷ خواندم و از سادگی آن شگفتزده شدم، روشی که خلاف آنچه معمولاً انسانها انجام میدهند را پیشنهاد میکرد چرا که بسیاری از ما زندگی خود را صرف انکار مشکلات میکنیم. اما چطور میتوانیم سرنوشتمان را با تمام مشکلاتش در آغوش بگیریم؟ صرف نظر از اینکه چقدر چیزهای غم انگیز یا عجیب برای ما اتفاق افتاده است، این داستان حتی با تلاشهای گیجکننده و شکستها ارزش گفتن دارد. خودت را قضاوت نکن تا حالا به این دقت کردید که چرا طرف دیگر چمن همیشه سبزتر است؟ این رنگ از نظر شما سبز دیده میشود، درواقع سبزتر نیست فقط دیدن علف در این فاصله بسیار سخت است و شما آنقدر نزدیک نیستید که لکههای مرده و مدفوع سگ را ببینید. نه تنها این، بلکه شما مجبور نیستید آن علف را بچینید. در دیدن مشکلات هم همین است، همیشه وضعیت و مشکلات برای خودمان بدتر است زیرا ما کسانی هستیم که باید با آن کنار بیاییم. همه بدون استثنا از مشکلات خود بیمار میشوند و بله همه مشکلاتی دارند. این را درمانگری میگوید که از نزدیک افرادی را که با مشکلاتشان دست و پنجه نرم کردهاند را دیده است. استرس آنها یا درست مثل استرس شماست یا به شکل دیگری عجیب است؛ به این دلیل که رنج یک تجربه جهانی است. این نشانه شکست نیست، این دلیلی نیست که نیروهای الهی ما را مجازات میکنند. زندگی فقط سخت و اغلب ناعادلانه است؛ اما همچنان زیبا است و زمانی زیباتر می شود که از تظاهر به آسان بودن مشکلات دست برداریم. وقتی خودتان را قضاوت میکنید، توهین را به آسیب اضافه میکنید. مشکل داشتن، یک چیز است؛ سرزنش کردن خودتان برای داشتن آنها چیز دیگری است! با این حال این کاری است که بسیاری از ما انجام میدهیم. اگر به مشکلات خود احساس غرور می کردیم؟ اگر فکر میکردیم که آنها واقعاً مشکلات دوست داشتنی هستند و باحالترین افراد مشکلات شما را دارند و مردم ای کاش مشکلات شما را داشتند. چه حسی دارد؟ داستانت را بگو در طول زندگیتان، باید زندگینامهتان را بارها در بسیاری از موقعیتها بازنویسی کنید. اما آخرین باری که بدون ویرایش داستانتان را گفتید کی بوده؟ آخرین باری که حقیقت زندگیتان را به خودتان گفته بودید چه؟ برای این کار لازم نیست شما در نوشتن مهارت داشته باشید، میتوانید داستان خود را برای یک دوست در یک کافه، یا حتی برای خودتان در یک دفتر خاطرات بگویید. توصیف با جزییات چیزهایی که جان سالم به در بردهاید می تواند به شما نیرو و انرژی بدهد. می تواند به شما کمک کند تشخیص دهید که چه تواناییهایی دارید. آیا اینقدر صادق بودن احساس عجیبی خواهد داشت؟ شاید. اما سعی کنید خجالت را کنار بگذارید و به جای اتفاقهای جالب یا عادی سعی کنید واقعیترین چیز را هدف قرار دهید. چیزی خلق کن تمام هنرهای بزرگ با یک احساس شروع می شود. اغلب، این احساس چندان خوشایند نیست. هنرمندان به چالشبرانگیزترین لحظههای زندگی پاسخ نمیدهند، نه با پرسیدن «چگونه میتوانم این مشکل را برطرف کنم؟» بلکه «چگونه میتوانم این را کشف کنم؟» چگونه می توانم آن را بیان کنم؟» کارکرد هنر صرفاً گرفتن تجربه انسانی و انتقال آن به شیوهای صادقانه و معنادار است. در لحظات ناامیدی بزرگ، اجازه دهید درد به شما الهام کند تا چیزی بسازید. بنابراین تاریکترین افکار و احساسات خود را به همراه داشته باشید. شما مجبور نیستید چیزی درخشان بسازید، و هرگز مجبور نیستید به کسی نشان دهید. از معجزه نقاشی تا نامه نوشتن! دفعه بعد که در مشکلی گیر کردید، سعی کنید در مورد رنگ، شکل و صدای احساس آن کنجکاو شوید. شعری بنویسید که این حس را با جزئیات توصیف کند. یک پرتره از خود بکشید یا یک طبیعت بی جان از اتاق کثیف خود را نقاشی کنید. یک تاج از گل درست کنید و آن را در خانه و اتاق خود آویزان کنید. برای کسی که به شما صدمه زده است نامه بنویسید؛ حتی اگر هرگز قصد ارسال آن را ندارید. بعد نامهای به کسی که به شما کمک کرده است بنویسید و توضیح دهید که مراقبت او چگونه بر زندگی شما تأثیر گذاشته است. با خدا از غم خود بگویید و برایش سوگواری کنید. به روش خودت دعا کن عبادت میزان استرس و اضطراب در بدن را کم میکند و شما را به آرامش میرساند. دعا کردن هر عملی است که ارتباط شما را با جامعه انتخابی، جهان غیرانسانی و به طور کلی جهان یادآوری میکند. دست کم نگیرید که چقدر میتواند دیدگاه شما را تغییر دهد و به شما کمک کند کمتر احساس تنهایی کنید. از نظر عملی، دعا کردن می تواند مانند پیاده روی آرام در جنگل با تلفن خاموش به نظر برسد. این میتواند زود بیدار شدن، خوردن یک میوه خوشمزه در ایوان جلو و گوش دادن به پرندگان در حیاط خانه شما قبل از اینکه دیگران بیدار شوند، باشد. شادی را دوباره تعریف کنید حتی اگر بتوانید خودتان را به خاطر مشکلاتتان قضاوت نکنید، ممکن است انتظار داشته باشید که شادی شما شبیه شادی دیگران باشد. این هنوز هم نوعی خود قضاوتی است. با گفتن اینکه یک استاندارد جهانی برای آنچه باید بخواهید وجود دارد، این ایده را تقویت میکنید که خواستههای واقعی شما به اندازه کافی خوب نیستند. این می تواند باعث آشفتگی، سردرگمی و شرم درونی زیادی شود. این میتواند شما را از خود و احساس واقعیتان دور کند. شما این حق را دارید که برای خودتان تعریف جدیدی از خوشبختی داشته باشید. به جای تلاش برای داشتن یک زندگی عاری از مشکلات، سعی کنید با زندگی که دارید احساس معناداری کنید. وقتی می توانید، مشکلاتی را انتخاب کنید که به نظر ارزش چالش را دارند! برای مشکلاتی که به شما تحمیل می شود، سعی کنید دیدگاه خود را نسبت به آنها تغییر دهید. اگر برای حل این مشکل به دنیا آمده باشی چه؟ شاید الان با کوهی از مشکلات و دغدغهها به این حرف لبخند بزنید اما روزی در آینده با فکر به اینکه چطور از پس مشکلات جان سالم به در بردید لبخند میزنید و در نهایت به جایی میرسید که واقعا از مجموع زندگی لذت میبرید. ما نمی دانیم پس از مرگ چه اتفاقی می افتد، پس تنها چیزی که می توانیم تجربه کنیم همان لحظهای است که در آن هستیم. بایست و احساس کن که بودن تو، در این مکان، این بدن چه حسی دارد. ، و این لحظه و دفعه بعد که احساس سختی کردید، از خودتان بپرسید: اگر این یک مشکل زیبا باشد چه؟ اگر فقط برای تجربه این به زمین آمدی چه؟
من برای اولین بار عبارت «از مشکلات خود لذت ببرید» را در سال ۲۰۱۷ خواندم و از سادگی آن شگفتزده شدم، روشی که خلاف آنچه معمولاً انسانها انجام میدهند را پیشنهاد میکرد چرا که بسیاری از ما زندگی خود را صرف انکار مشکلات میکنیم. اما چطور میتوانیم سرنوشتمان را با تمام مشکلاتش در آغوش بگیریم؟ صرف نظر از اینکه چقدر چیزهای غمانگیز یا عجیب برای ما اتفاق افتاده است، این داستان حتی با تلاشهای گیجکننده و شکستها ارزش گفتن دارد.



