مقام معظم رهبري در ديدار جمعي از مسئولان و کارگزاران نظام، سفراي کشورهاي اسلامي و قشرهاي مختلف مردم(26/2/94)، با تأکيد بر لزوم بهره‌گيري از درس‌هاي بعثت براي مقابله‌ي هوشيارانه با جاهليت مدرن امروز، استکبار و در رأس آن آمريکا را عامل اصلي شکل‌گيري «جاهليت مدرن» دانستند و گفتند که با حفظ دو اصل «بصيرت» و «عزم و همت» مي‌توان در مقابل اين جاهليت ايستاد و آن را شکست داد. ايشان «شهوت» و «غضب» را دو عنصر اصلي جاهليت دوران قبل از اسلام دانستند و با اشاره به بازتوليد جاهليت دوران قبل از اسلام در عصر کنوني، بر همان دو پايه‌ي «شهوت» و «غضب»، افزودند: امروز نيز شاهد شهوت‌راني بي‌منطق و بي‌مهار و قساوت و کشتار بي‌حدومرز هستيم با اين تفاوت که جاهليت کنوني متأسفانه مجهز به سلاح علم و دانش شده و بسيار خطرناک‌تر است. معظم له تأکيد کردند که البته در مقابل، اسلام نيز مجهزتر شده و اميد به موفقيت نيز بالا است اما شرط آن «بصيرت» و «عزم و همت» است.

دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۰:۰۰
 
جاهلیت مدرن
مقام معظم رهبري، ناامني، برادرکشي و تسلط گروه‌هاي تروريستي در کشورهاي منطقه را نيز نمونه‌هايي از جاهليت مدرن دانستند که به اعتقاد ايشان، ‌اين موضوع نتيجه‌ي طراحي قدرت‌هاي استکباري و در رأس آنها آمريکا است. ايشان همچنين، ادعاهاي دروغين آمريکا در مبارزه با تروريسم و در عين حال حمايت از گروه هاي تروريستي را از مصاديق جاهليت مدرن برشمردند.

در واقع، واژه جاهليت اگر چه در ابتدا از ريشه «جهل» و به معناي «ناداني» آمده است و اطلاق به عصر قبل از ظهور اسلام دارد اما به نظر مي رسد که منظور از جاهليت، چيزي فراتر از اين دو باشد، ‌به گونه اي که رژي بلاشر، نويسنده کتاب تاريخ ادبيات عرب، در اين باره مي گويد که منظور از جاهليت، «دوران ناداني و جهالت نيست كه در برابر دوران بع، يعني عصر علم كه پيامبر اسلام (ص) ايجاد كرد و نيز در مقابل وحي قرار گيرد؛ لفظ جاهليت در حقيقت شامل تمام پديده هاي خشونت، درندگي، استبداد، خود پرستي و ... مي شود.» بنابراين منظور از جاهليت، هر پديده، انديشه، فعل يا ملکه اي است که انسان را از مدار انسانيت خارج و موجب غفلت انسان از گوهر وجودي خويش شود. با اين توضيح، مي توان گفت که به همان نسبتي که برخي انسان ها در گذشته غرق در جاهليت بودند، ‌اکنون نيز به همان نسبت و بلکه بيشتر نيز عده اي در جاهليت بسر مي برند. با اين تفاوت که جاهليت گذشته بسي سهل تر و بسيط تر از جاهليت مدرن بود و جاهليت مدرن بسي پيچيده، مرکب و مجهز به ابزارهاي متعدد است.

بحث در مورد جاهليت مدرن نيز پديده جديدي نيست، بلکه آنگاه که در فرداي پس از جنگ جهاني دوم، مجموعه تئاترهايي با عنوان «تئاتر معناباختگي» در اروپا از سوي برخي نمايشنامه نويسان مانند آلبرکامو، ساموئل بکت، اوژن يونسکو و... در پاسخ به تهي شدن زندگي مدرن از معناي اصيل خود بر روي پرده رفت، حکايت از نقد جاهليتي بودند که در پوشش تمدن و پيشرفت به خورد آدميان داده مي شد. در واقع، تئاتر معناباختگي مي‌کوشيد تا جاهليت حاکم بر دنياي غرب را به تصوير بکشد، جاهليتي که به مسخ شدن انسان ها منجر شده است. به عنوان مثال، اوژن يونسکو در نمايشنامه اي به نام «کرگدن» مي نويسد که در صحنه اي کاملا عادي،‌آرامش صبحگاهي به وسيله کرگدني که در خيابان ها مي تازد، شکسته مي شود. سپس دو کرگدن و سپس کرگدن هايي بيشتر در خيابان ظاهر مي شوند. به نظر مي رسد در روزهاي بعد به تعداد اين كرگدن ها اضافه مي شود و در جايي متوجه مي شويم كه اين مردم شهر هستند كه در اثر يك بيماري به كرگدن تبديل مي شوند و پس از مدتي حتي مردم با ميل خود تصميم مي گيرند كه انسانيت را كنار گذاشته و به سوي كرگدن بودن پيش بروند.

چيزي نمي گذرد که فقط دو شخصيت باقي مي مانند. آنگاه در برخورد با اين وضعيت، به توجيه ها و دلايل وحشت آوري برمي‌خوريم که بر له کرگدن شدن اقامه مي‌شوند، آن هم با عباراتي قالبي مانند «بايد به اکثريت مردم ملحق شويم»، «بايد زندگي خود را بر شالوده اي جديد بنا کنيم» و از اين قبيل توجيهات. سرانجام کار به جايي مي رسد که ديگر کرگدن نشدن تقريبا احمقانه به نظر مي آيد. در پايان، يکي از آن دو نفر با تسليم به فشارهاي جامعه از فرديت خود دست مي شويد و به جامعه کرگدن ها مي پيوندد، البته نه به اين دليل که خود مي خواهد بلکه بيشتر به اين سبب که از کار خود هراسان است. او نمي تواند عليه جامعه دست به شورش بزند و از اين طريق همچنان انسان بماند. ...

نگارنده برآنست که اين داستان مختصر، بخشي از واقعيت زندگي مدرن را به تصوير مي کشد، زندگي اي که در آن انسان ها گاها مجبور مي شوند دست به اموري بزنند که حتي آنها را از هويت و ماهيت انسانيشان دور مي‌کند و اين جاهليت مدرن امروزي است که از طريق يکسري فرآيندها و کالاهاي به اصطلاح "جهاني شده" ترويج و بسط مي يابد. اين کالاها اتفاقا نسبت بسيار نزديکي با بدن انسان دارند، بدين معنا که براي لذت و شهوت بدن انسان توليد شده اند و چون در ذات خود حاوي معنا هستند، اين معنا را به مصرف کننده منتقل مي‌کنند. به عنوان مثال مي‌توان به مصرف بي رويه برخي داروهاي نيروزا،‌ که از هورمون حيواناتي مانند اسب توليد مي‌شوند، اشاره کرد که برخي افراد عليرغم آگاهي از اين موضوع نيز به مصرف آنها اقدام مي کنند. از اين جهت،‌ در اينکه پايه هاي جاهليت مدرن را همان شهوت و غضبي بدانيم که پايه هاي جاهليت در دوره قبل از اسلام بوده اند، نه تنها حرف بيربطي نزده که اتفاقا سخني بجا و مناسب و دقيق است.

نکته مهمتر ديگر اينکه، ‌اين کالاها و فرآيندهاي به اصطلاح جهاني شده، امروز از طريق امپراتوري هاي رسانه اي غرب و در رأس آن آمريکا در حال ترويج و تبليغ هستند و اساسا بسياري از صاحبنظران، جهاني شدن را آمريکايي شدن معنا کرده اند. از اين جهت نيز اگر آمريکا را پرچمدار ترويج جاهليت مدرن بدانيم، سخني درست و مبتني بر واقعيت هاي موجود گفته ايم. آمريکا از اين طريق مي‌کوشد به مسخ شدن انسان ها و ادغام و استحاله آنها در فرهنگ خود بپردازد.

با اين وجود، سؤال اينجاست که تکليف ما در قبال اين وضعيت چيست؟ آيا ما بايد به ادغام شدن در اين وضعيت تن بدهيم يا اينکه به مقابله با آن بپردازيم؟ بدون شک تکليف ما مقابله و مبارزه با اين وضعيتي است که مي‌کوشد تا به بهانه ترويج ارزش هاي به اصطلاح جهاني شده، ‌روز به روز انسان ها را بيشتر از انسانيت خود دور سازد.[1] در واقع، همانگونه که مقام معظم رهبري خاطرنشان کردند که اسلام در آن زمان به مقابله با عرصه‌ي وسيعي از گمراهي در زندگي انسان‌ها پرداخت، اکنون ما نيز موظفيم تا به مقابله و مبارزه با جنبه هاي مخرب و پوچ اين جاهليت بپردازيم. اما شرط توفيق در اين زمينه نيز در درجه اول، داشتن شناخت عميق و در درجه دوم،‌ داشتن عزم و اراده راسخ براي پايبندي و عمل به اصول انساني و الهي و ترويج حقيقت، تلاش براي بيدار ساختن فطرت هاي انساني و... است.

[1] . يک نمونه از اين دست اقدامات در دنياي کنوني، ارتکاب به انواع خشونت هاي غيرانساني توسط گروه هاي تروريستي مانند داعش است که رسانه هاي غربي از اين وحشي گري ها با عنوان «جهاد»، که يک کليد واژه مقدس و با بار معنايي مثبت است، از آن ياد مي کنند.

بصيرت، مصطفي قرباني
نام سایت:پرسمان/اندیشه سیاسی

پربازدیدها

پربحث‌ها