ایران طی اوایل دهه بیست شمسی که مقارن جنگ دوّم جهانی بود، وضعیت بسیار اسفناک و نابسامانی داشت. فی المثل در زمینه بهداشت عمومی و سلامت جسمی افراد جامعه، اوضاع به شدّت وخیم و نامساعد به نظر می رسید، که یکی از علائم برجسته و مبرهن آن را می توان شیوع فراوان امراض مُسری به ویژه تیفوس عنوان نمود. اگرچه فقر و فلاکت اکثریت افراد جامعه و شرایط زندگی فاجعه آمیزِ مردم ایران طی آن برهه زمانی علّت اصلی انتشار و گسترش این بیماریها بود، با این حال، شواهد و قراین حاکی از تأثیر منشأ خارجی در این زمینه یعنی حضور مهاجران لهستانی می باشد

عدهای از لهستانیها به دلیل نبودن امکانات بهداشتی در دوران اقامت خود در شوروی زمانی که عازم حرکت به ایران شدند مبتلا به امراض خطرناکی چون تیفوس بودند و در هنگام ورود به ایران تلفات بسیاری دادند. بنابراین این بیماران در شهرهایی که وارد شدند به صورت ناخواسته بیماری را به دیگر مردم ایران انتقال دادند، به صورتی که در اندک زمانی تیفوس به یکی از بحرانیترین معضلات کشور تبدیل شد. با شروع جنگ جهانی دوم و با حمله متفقین به ایران، علیرغم اعلام بیطرفی از جانب حکومت ایران و استعفای رضا شاه، یک دوره فضای هرج و مرج در ایران بهوجود آمد. بی شک تحولات ناشی از این رویداد مهم در ایران، عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را در یک برهه زمانی خاص دچار دگرگونی و آسیب پذیری کرد. در چنین شرایطی با گستردگی جنگ در اروپای شرقی و سپس حمله آلمان به شوروی در تیرماه سال 1320 هجری شمسی، زمینه مهاجرت بخش وسیعی از جنگ زدگان اروپای شرقی علیالخصوص لهستانیها از طریق شوروی به ایران فراهم گردید. بدون تردید حضور مهاجرین لهستانی در ایران جنگزده و دچار بحران، تبعات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی اقتصادی خاص خود را در بر میداشت.
الف. دلایل و زمینههای ورود مهاجران لهستانی به ایران
جنگ جهانی دوم با حمله آلمان به لهستان در سال 1939 میلادی آغاز شد. هنوز مردم لهستان مبهوت پیشروی سریع آلمان در خاک خود بودند که اتحاد شوروی هم در پی توافق پنهانی با آلمان از طریق مرزهای شرقی، لهستان را مورد حمله قرار داد. هر کدام از دو کشور متجاوز در مدتی کوتاه تقریباً نیمی از لهستان را در اختیار گرفتند و نتیجه آن دربهدری و اسارت مردم بی دفاع این کشور بود. آنان که در چنگال شورویها گرفتار شدند، برای کار اجباری راهی اردوگاههای بد آب و هوای شوروی بهخصوص نواحی سیبری گردیدند.
با حمله غافلگیرانه هیتلر به شوروی و خیانت وی به شریک سابق خود یعنی استالین، معادلات جهانی تغییر کرد و شوروی در پی توافقاتی با کشورهای مختلف ضد فاشیست، برای تشکیل ارتش لهستانی بر ضد آلمانها، همه اسرای لهستانی را آزاد کرد.
مسیر حرکت این عده که تا پیش از این در تبعیدگاههای شوروی زندگی میکردند، ایران و یا کشورهایی بود که مسیر آن از طریق ایران عبور میکردند. در چنین اوضاعی عدهای که نظامی بودند باید از طریق ایران راهی میدانهای جنگ متفقین در جبهههای مختلف میشدند و غیر نظامیان نیز میتوانستند پس از توقفی موقتی در ایران، زندگی جدیدی را در کشورهای دیگر شروع کنند. در پس پرده این تصمیم دو هدف نهفته بود، با این اقدام استالین هم از آذوقه این افراد خلاص میشد و هم لهستانیهای ناراضی در ارتش را از شوروی بیرون میکرد. بدین ترتیب به غیر از نیروهای نظامی لهستانی، افراد غیر نظامی آنان نیز تا پایان جنگ علیرغم شرایط سختی که متفقین به کشور ایران تحمیل کرده بودند و شرایط هرج و مرج سیاسی که ایران به دلیل استعفای رضا شاه تجربه میکرد، فرستاده شدند. حال در ادامه این نوشتار تلاش داریم به تبعات و مشکلات سیاسی و اجتماعی حضور این مهاجران در ایران که بالغ بر صد و سی هزار نفر تخمین زده میشدند بپردازیم.
ردپای انگلیس برای حضور اجباری لهستانی ها
در روزهای نخستین سال 1321ش بود که سفیر بریتانیا در تهران طی تلگرافی به نخست وزیر ایران خبر از انتقال قریب-الوقوع چهل هزار لهستانی از روسیه به ایران داد، کسانی که گفته می شد در زمره نیروهای نظامی محسوب شده و قرار بود از طریق بندر پهلوی(انزلی) وارد ایران گردیده، بعد از اقامت موقّت، به منظور کمک به نیروهای انگلیسی و متّفقین به جبهه های جنگ در افریقا و خاور نزدیک فرستاده شوند. در واقع همه این نقشه ها و تصمیمات از سوی مقامات دولت انگلستان و در لندن اتخاذ می گردید، تا آنجا که حتّی دولتمردان لهستانی نیز اطّلاع دقیقی از روند امور نداشتند:«در مورد اینکه قرار است گروه دیگری از لهستانیها وارد ایران شوند، کاردار لهستان با تردید در صحّت این خبر اظهار داشته، اساساً مسأله در لندن مذاکره و اقدام می شود، ما خبری دقیق نداریم. او به ما گفت نقل و انتقال ارتش لهستان جزو نقشه جنگ متّفقین می باشد». علی ایّ حال، از همان ابتدای ورود مهاجران لهستانی به خاک ایران در بندر انزلی، وضعیت نامطلوب بهداشتی آنان، یکی از دغدغه های زمامداران حکومت ایران گردید:«به خاطر وضعیت بهداشتی نامساعد مهاجران لهستانی که از سوی فرمانداری رشت تلگراف شد، عده ای آقایان پزشکان وزارت بهداری به ریاست دکتر موءیّدحکمت مأمور شدند فوراً به بندر پهلوی رفته و به وضع بهداشت افراد لهستانی رسیدگی کامل کنند». بعد از ورود مهاجرین، مشخّص گردید که بخشی از آنان غیرنظامی یعنی زنان، اطفال و افراد سالخورده هستند، که این بر میزان نگرانی و تشویش خاطر مسئولین امر افزود: در نتیجه تصمیم متّخذه بدوی قرار بر این بود که ابتدا چهل هزار تن از نیروی لهستان مقیم شوروی به ایران سوق داده شده و از طریق بندرپهلوی همدان و کرمانشاهان به عراق اعزام گردند و همین که تعلیمات و تجهیزات عده دیگر خاتمه یافت، باز چهل هزار تن به همین ترتیب و از همین طریق به سوی مستملکات انگلستان روانه گردند، ولی روز20مارس(10فروردین1321) که جلسه مذاکره بین استالین و فرمانده کل نیروهای لهستان در روسیه منعقد شد، نظر به اشکالات موجوده در شوروی از لحاظ تغذیه عدّه سکنه غیرنظامی لهستانی تصمیم گرفتند عدّه ای از آنها را نیز به همراهی سربازان اعزامی به خاک ایران گسیل دارند و از تصمیم بالا نمایندگان لهستانی مقیم ایران به هیچ وجه اطلاعی نداشتند، ولی تصور می کنند این عدّه غیرنظامی در حدود15هزار نفر از زن و بچه و پیرمرد باشند. این عدّه افراد بدون رعایت اصول بهداشت و بدون اعمال نظافتها و مراقبتهای لازمه از مرز کشور عبور کرده با تمام کثافات و وضعیت نامطلوب خود وارد تهران شده و فعلاً نیز به همان صورت باقی و عموماً در اثر فقدان امکنه کافی با یکدیگر در اختلاط و تماس دائم می باشند. چنانچه معروض گردیده، عدّه ای از این دستجات بیمار و بقیه نیز در نتیجه بدی تعذیه، وضعیت مزاجی شان صورت مطلوبی نداشته و به نظر می رسد که اکثراً دچار ضعف و بی بنیه گی می باشند
ب. تبعات سیاسی و اجتماعی
در شرایطی که ایران به دلیل نبود یک ثبات سیاسی برای سرو سامان دادن به اوضاع اقتصادی، بهداشتی و معیشتی مردم و همچنین مداخلات متفقین در امور داخلی ایران رنج میبرد، حضور صد و سی هزار مهاجر ناخواسته به داخل خاک ایران، قطعاً دارای تبعات و مشکلات منفی و مثبتی بود که میتوان آنها را به صورت زیر دستهبندی کرد: 1. مشکلات اقتصادی و معیشتی سیکورسکی نماینده شوروی در سفر ده روزه خود به ایران در دسامبر 1942 (1320) زمینه مهاجرت نظامیان و غیر نظامیان لهستانی به داخل خاک ایران را فراهم ساخت. در ابتدای امر، فقط بحث عبور انتقال کالا و کمکرسانی به لهستانیها از طریق خاک ایران مطرح شد و بحثی از اقامت مهاجران چه به صورت موقت و چه دائمی به میان نیامد. چنانکه در سندی مربوط به وزارت دارایی چنین آمده است: «... برحسب پیشنهاد وزارت امورخارجه، به موجب دو فقره تصویب نامه شماره 12242 مورخ 5/9/1320 و شماره 13982 مورخ 14/10/1320 مقرر گردیده یازده کامیون حاوی دارو و لباس و خواربار و سی و چهار عدد پوستین و جوراب و دستکش که از طرف هیئت صلیب سرخ لهستانی برای مجروحین لهستای در کشور شوروی، از راه زاهدان، مشهد، فرستاده میشود، اجازه ترانزیت صادر و ...».
سران کشورهای متفق در حاشیه برگزاری ”کنفرانس تهران“، در محل سفارت شوروی (6/9/1322) 1. ژوزف استالین (نخستوزیر شوروی) 2. ویاچسلاو میخائیلویچ مولوتف (وزیر امور خارجه شوروی) 3. اورل هریمن (سفیر آمریکا در مسکو) 4. فرانکلین روزولت (رئیسجمهور آمریکا) 5. آنتونی ایدن (وزیر امور خارجه آمریکا) 6. وینستون چرچیل (نخستوزیر انگلستان)
مشکلات اسکان لهستانی ها در ایران
پس از مذاکراتی که متفقین با مقامات ایرانی انجام دادند، موضوع عبور افراد لهستانی و اسکان موقت آنان نیز مطرح گردید، و چون در آن شرایط ایران به لحاظ سیاسی و اقتصادی در شرایط با ثباتی نبود، قرار شد مایحتاج مهاجران لهستانی توسط خودشان تهیه شود و از نظر غذایی تحمیلی بر ملت و دولت ایران نباشند، و با چنین شرایطی با این امر موافقت گردید. اما این قول به طور کامل محقق نشد و بخش زیادی از نیازهای آنان از داخل ایران میبایست تامین میشد. اما اندکی بعد، پس از مذاکراتی که متفقین با مقامات ایرانی انجام دادند، موضوع عبور افراد لهستانی و اسکان موقت آنان نیز مطرح گردید، و چون در آن شرایط ایران به لحاظ سیاسی و اقتصادی در شرایط با ثباتی نبود و اکثر وسایل حمل و نقل ریلی در اختیار متفقین قرار داشت و بیم کمبود آذوقه و قحطی در میان بود، قرار شد مایحتاج مهاجران لهستانی توسط خودشان تهیه شود و از نظر غذایی تحمیلی بر ملت و دولت ایران نباشند، و با چنین شرایطی با این امر موافقت گردید. اما این قول به طور کامل محقق نشد و بخشی زیادی از نیازهای آنان از داخل ایران میبایست تامین میشد. این در شرایطی بود که علاوه بر موارد مذکور در 25 شهریور همان سال، قبل از ورود متفقین به تهران، رضا شاه استعفا داده و با ورود نیروهای متفقین به ایران، اقتصاد شکننده و ضعیف ایران دچار مشکلات اساسیتری شده بود. احتکار، کمبود مواد غذایی، گرانی به دلایل اشغال راهآهن گمرک و وسایل حمل و نقل توسط متفقین، مشکلات فرهنگی و فساد اخلاقی آنها در ایران، عدم توجه به قوانین و محاکم ایران، همچنین نیاز متفقین به نشر اسکناس اضافی که باعث تورم در ایران میشد و حضور یکصد هزار نفر از نیروهای متفقین و سپس ورود یکصد و سیهزار نفر لهستانی که از زندانها و اردوگاههای شوروی آزاد شده بودند، عملاً رشته امور اقتصادی را از دست دولت مرکزی ایران خارج کرد.
ورود قریب صد و سی هزار نفر جنگزده و مهاجر لهستانی در کشوری که خود درگیر مشکلات اقتصادی و معیشتی جنگ جهانی دوم بود، بی شک شرایط زندگی مردم را سخت مینمود و تبعات اقتصادی و معیشتی بزرگی در آن دوران برای مردم ایران به بار آورد که برای مدتی مردم جامعه را برای تهیه مواد ضروی دچار بحران اساسی کرد.
2. مشکلات بهداشتی علاوه بر مشکلات اقتصادی که مهاجران لهستانی به وجود آوردند، انتقال بیماریهای مسری که در اردوگاههای شوروی به آن مبتلا شده بودند به داخل خاک ایران یکی دیگر از معضلات جدی آن نقل و انتقالات بود. در کتاب خاطرات ماریا لیندن (به نقل از آقای مسعود مرادی) به این امر اشاره شده: «در آغاز ما بهخاطر سفر طولانی از عشقآباد به مشهد به کلی خسته بودیم بسیاری از ما از اسهال مزمن و کهنه در رنج بودیم... هرچند که کودکان بدحال بلافاصله پس از ورود به مشهد به بیمارستان انتقال یافتند ... بسیاری از معضلات تن درستی ما ریشه در اقامتمان در اتحاد شوروی دارد». در ادامه روند انتقال این مهاجرین سند دیگری در دست است که در آن مراتب تشکر سرهنگ ارتش لهستان «بر کوویز» از بیمارستان شاهرضا(متعلق به آستان قدس) به این صورت به چشم میخورد: «اطمینان داشته باشید که یادگار مدت توقف در خاک مهمان نواز ایران مدتها نقش خاطر ما خواهد بود». این سند نشان دهنده این است که عدهای از مهاجرین به دلیل نبودن امکانات بهداشتی در دوران اقامت خود در شوروی زمانی که عازم حرکت به ایران شدند مبتلا به امراض خطرناکی چون تیفوس بودند و در هنگام ورود به ایران تلفات بسیاری دادند. بنابراین این بیماران در شهرهایی که وارد شدند به صورت ناخواسته بیماری را به دیگر مردم ایران انتقال دادند، به صورتی که در اندک زمانی تیفوس به یکی از بحرانیترین معضلات کشور تبدیل شد. در اثبات این مدعا، بولارد سفیر انگلیس در تهران معتقد بود که: «بیماری تیفوس همیشه در ایران به صورت تکگیر وجود داشته است ولی چون بروز یک چنین همهگیری وسیعی غیر منتظره بود اغلب ایرانیان آن را فقط در اثر وجود آوارگان لهستانی میدانستند». منابع:موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران/کتاب شترها باید بروند:-ریدر بولارد/اسنادی از اشغال ایران در جنگ دوم جهانی:مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری