آیا تابهحال پیشآمده که سر بچه با همسرتان بگومگو کنید؟ برای مثال شوهرتان به شما بگوید: «داری لوسش میکنی» و یا شما به خانمتان بگویید: «چرا اینقدر بهش گیر میدی؟». با اینکه معمولا با بزرگتر شدن بچهها این قبیل کشمکشها بین والدین بیشتر میشود، ولی این به معنای آن نیست که از این اختلافنظرها فقط اعصاب پدر و مادرها به هم میریزد؛ بلکه...

چگونه در یک تیم باشیم؟
آرامترین خانهها، خانههایی هستند که زن و شوهر در یک تیم باشند. هم تیم ماندن پدر و مادر در مسائل تربیتی کار سهل و ممتنعی است. چند راهکار پیشنهادی برای رسیدن به چنین فضایی شامل موارد زیر هستند:
1- درباره اختلافتان صحبت کنید
در طی تاریخ بشر هیچ اختلافی با خودخوری کردن و یا برعکس از کوره دررفتن حلوفصل نشده است. بنابراین تصور نکنید که اگر مدام تسلیم سبک تربیتی همسرتان بشوید و یا برعکس، همیشه شما برای سبک تربیتی همسرتان تعیین تکلیف بکنید، اختلافنظرتان فراموش خواهد شد! به همین دلیل باید بهموقع با همسرتان حرف بزنید. توصیه میشود وقتی را برای مذاکره انتخاب کنید که ازیکطرف کوچولویتان خواب باشد و یا با دوستانش مشغول بازی باشد و از طرف دیگر خُلق شما و همسرتان هم به راه باشد. در مورد اینکه چطور این مسئله را برای همسرتان بازکنید، هنر مذاکره خودتان حرف اول را میزند ولی بهطورکلی احترام، انتقاد نکردن، تمرکز روی اصل مسئله، و حرکت به سمت راهحل با عبارت «ما» میتواند کمککننده باشد.
2- به همدیگر گوش کنید
شرایطی را برای گفتگو فراهم کنید که هم همسرتان فرصت اظهارنظر داشته باشد و هم مطمئن باشید که او واقعاً دارد به حرفهای شما گوش میکند. برای شنیده شدن متقابل، دو نکته ساده باید رعایت شود: اول اینکه قانون بگذارید که هیچکدام وسط حرف همدیگر نپرید. و دوم اینکه جلو جلو قضاوت نکنید و ذهنتان را برای شنیدن نظرات طرف مقابل باز بگذارید.
3-به دنبال توافق باشید نه به کرسی نشاندن نظر خودتان
هر مشکلی بیش از یکراه حل دارد؛ بنابراین همیشه به این نکته فکر کنید که ممکن است در بعضی موارد سبک تربیتی همسرتان بهتر از سبک شما باشد. مخلص کلام اینکه سعی کنید همیشه انعطافپذیر باشید و به این فکر کنید که دقیقاً به دنبال چه هستید: توافق و مصالحه یا .... ؟
روانپزشكان چه میگویند؟
تربیت و پرورش كودك، شاید مهمترین و سختترین وظیفهای باشد كه كسی در زندگی به عهده خواهد داشت. نظریات روانشناسان مشهوری مانند فروید و بندورا كه بر تاثیر آموزشهای دوران كودكی در شكلگیری شخصیت بزرگسالی كودك تاكید دارند، اهمیت نقش والدین را نشان میدهد. بندورا معتقد است رفتار و شخصیت آدمی اكتسابی است یعنی بر اثر یادگیری شكل میگیرد. فروید پا را از این هم فراتر میگذارد و میگوید تنها تجارب چند سال اول زندگی كودك شخصیت او را شكل میدهد و كودك در سالهای اول تنها در كنار پدر و مادر است. والدین نخستین الگوهای رفتاری هستند كه كودك با آنها مواجه است و در بین بقیه افرادی كه در كنار كودك قرار دارند، والدین تاثیرگذارترین هستند. از همان سالهای ابتدایی زندگی، كودك مفاهیمی مانند مهربانی، احترام، دوست داشتن، دروغ، خشم و بقیه خصوصیات شخصیتی را از والدین خود الگو میگیرد. او بسیاری از اینها را به طور ناخودآگاه و حتی بدون تلاش والدین از رفتارهای آنها كسب میكند به همین دلیل والدین باید كاملا نسبت به رفتارهای خود در قبال كودك هشیار باشند.
والدین باید مشورت كنند
روانشناسان توصیه میكنند بهتر است والدین حتی قبل از بچهدار شدن با هم در مورد رفتارها و انتظاراتشان در قبال كودك حرف بزنند و از نوع والدگری یكدیگر اطلاع داشته باشند. متخصصان میگویند والدین باید به یك نقطه مشترك در تربیت كودك برسند و این كار با حرف زدن و همچنین مشاهده نمونههای دیگر، بحثكردن در مورد مسائل مختلف تربیت كودك و مشكلاتی كه ممكن است در مسیر آموزش كودك اتفاق بیفتد، شكل میگیرد، اما مهمترین نكتهای كه والدین باید در مورد آن به توافق برسند، انضباطی است كه كودك در چارچوب آن قرار خواهد گرفت. رفتارهای كودك باید حد و مرز مشخصی داشته باشد، باید كسی باشد كه به كودك درست یا غلط بودن هر رفتاری را آموزش دهد و در صورتی كه والدین در این مورد با یكدیگر توافق نداشته باشند، كودك دچار سردرگمی خواهد شد. شكل دادن یك چارچوب رفتاری برای كودك به او كمك میكند كه یاد بگیرد بعدها در اجتماع چطور رفتار كند.
حوزههای مختلف رفتاری را از هم جدا كنید
شاپی سالیوان، یكی از روانشناسان مجری این تحقیق میگوید: «هنگامی كه پدر و مادر هردو به یك اندازه میخواهند نقش مراقبتی و نظارتی داشته باشند و در مقابل هم قرار بگیرند، این كودك است كه بین پدر و مادر له میشود.» او پیشنهاد میكند والدینی كه این احساس را دارند بهتر است مسوولیتها را با هم تقسیم كنند. حوزههای مختلف رفتاری را از هم جدا كرده و هر كدام در حوزه خود به آموزش كودك بپردازد و در عین حال با هم همیشه در هماهنگی باشند كه در این حوزهها آموزشهای متفاوتی به كودك ندهند. مادرها میتوانند بهداشت فردی را به كودك یاد بدهند و پدر نحوه رفتار با كودكان دیگر را به فرزندش آموزش بدهد؛ غذا خوردن و تغذیه كودك با مادر باشد و پدر، بازی كردن را به كودك یاد بدهد، اما از آنجا كه بیشتر رفتارهای ما به عنوان پدر و مادر به طور ناخودآگاه به الگوی ذهنی خودمان از والدینمان برمیگردد و با توجه به نقش تاریخی مادران در تربیت كودك، ناخودآگاه این مادران هستند كه قدرت اصلی در پرورش كودك محسوب میشوند و پدرها بهتر است تنها با مادران همفكری و همراهی كنند.» به عقیده دكتر سالیوان والدگری، به طور مشترك ممكن است بسیار ایدهآل و مطلوب به نظر برسد، اما در عمل، كار بسیار سختی است. منابع : باشگاه خبرنگاران / برترینها