روایت خواندنی آقای عکاس از ابهت امام
زنده یاد بهمن جلالی عکاس صاحب نام کشورمان تصاویر ماندگاری از دوران انقلاب و دفاع مقدس ثبت کرده است و همزمان خاطراتی شنیدنی از این ایام داشت.
منیژه خسروی -بخش هنری تبیان

سال 85 فرصتی دست داد تا برای برای انجام گفت و گو و مرور خاطرات دوران انقلاب خدمت ایشان برسیم. جلالی مردی خوشرو ، دغدغه مند و عاشق حرفه اش بود که با حوصله و متانت پاسخ سوالات مان را داد. همزمان با دهه فجر مرور خاطرات جذابش ، ادای دینی به این عکاس دوران انقلاب و جنگ است. روحش شاد.
اولین دیدار با امام
یک روز سردبیر مجله به طور ناگهانی و غافلگیرانه مینی بوس گرفت و همه کارمندان را سوار کرد تا به جماران ببرد .شوکه شده بودیم. قرار بود من از امام(ره) عکس بگیرم. این اولین بار بود که امام(ره) را می دیدم. در آن اتاق یک کاناپه بو ،پشت سرش هم یک بخاری قدیمی.روی کاناپه پارچه سفید و تمیزی انداخته بودند.یک پارچه سفید هم روی پای امام بود.ماهم نشسته بودیم روی زمین.ایشان کمی صحبت کرد،بعد حاج احمد آقا یک چیزی درگوش امام گفت.هیچ یادم نمی رود ..... امام دست انداخت همان بغل کاناپه یک جعبه کفش آورد و در آن را باز کرد .توی جعبه کفش نامه های امام بود.بین نامه ها را گشت و یکی از آنها را خواند و داد حاج احمد آقا. برای من آن صحنه خیلی عجیب بود که آدمی که دنیا را به هم ریخته و سیستم حکومتی را زیر و رو کرده بود،آرشیو نامه هایش توی جعبه کفش است،این قدر ساده و بی پیرایه. نمی دانم آنجا چه شد یا چه اتفاقی افتاد،ولی من نتوانستم از امام عکس بیندازم.نمی دانم..... چیزی مقابل من بود که فقط دوست داشتم نگاهش کنم.برای من خیلی جاذبه داشت....خیلی.
یک روز سردبیر مجله به طور ناگهانی و غافلگیرانه مینی بوس گرفت و همه کارمندان را سوار کرد تا به جماران ببرد .شوکه شده بودیم. قرار بود من از امام(ره) عکس بگیرم. این اولین بار بود که امام(ره) را می دیدم. در آن اتاق یک کاناپه بو ،پشت سرش هم یک بخاری قدیمی.روی کاناپه پارچه سفید و تمیزی انداخته بودند.یک پارچه سفید هم روی پای امام بود.ماهم نشسته بودیم روی زمین.ایشان کمی صحبت کرد،بعد حاج احمد آقا یک چیزی درگوش امام گفت.هیچ یادم نمی رود ..... امام دست انداخت همان بغل کاناپه یک جعبه کفش آورد و در آن را باز کرد .توی جعبه کفش نامه های امام بود.بین نامه ها را گشت و یکی از آنها را خواند و داد حاج احمد آقا. برای من آن صحنه خیلی عجیب بود که آدمی که دنیا را به هم ریخته و سیستم حکومتی را زیر و رو کرده بود،آرشیو نامه هایش توی جعبه کفش است،این قدر ساده و بی پیرایه. نمی دانم آنجا چه شد یا چه اتفاقی افتاد،ولی من نتوانستم از امام عکس بیندازم.نمی دانم..... چیزی مقابل من بود که فقط دوست داشتم نگاهش کنم.برای من خیلی جاذبه داشت....خیلی.
یادم است توی خیابان آزادی یک ساختمان 5 طبقه بود که کلی آدم توی این ساختمان جمع شده بودند،فکرمی کردم چطور این ساختمان نریخت.عکسی هم از آن هست که جزو عکس های خیلی خوب انقلاب است
جاذبه عجیب امام
خیلی جاذبه عجیبی داشت،یعنی من فقط او را نگاه می کردم. هیچ نگفتم. جلو چنان ابهتی نمی شد کاری کرد. من اصلا عکس نگرفتم. فقط یک عکس آن هم موقع خداحافظی. نمی توانم آن موقعیت را تشریح کنم،تا کسی در آن شرایط نباشد،متوجه نمی شود چه می گویم. آدمی را مقابلم می دیدم که مرد اول خبر دنیا بود.اتفاقاتی در ایران ایجاد کرده بود.این همه سر و صدا...... و من حالا او را توی یک اتاق و روی یک کاناپه ساده می دیدم.شاید بیشتر از همه حالت چشم های امام(ره)خیلی عجیب بود،خیبی عجیب بود واقعا...... این طور بگویم که نفس در سینه حبس می شد.حالا چرا یا چگونه بود،نمی دانم.... این تجربه خود من است.
روز ورود امام
متاسفانه من آن روز نتوانستم خودم را به فرودگاه برسانم چون آنقدر شلوغ بود که باید از میدان انقلاب تا فرودگاه پیاده می رفتیم.وقتی هم حضرت امام آمدند من لابه لای آدمها گیر کردم و گوشه ای ایستادم تا همه چیز تمام شود.از طرفی،حتی ساعت دقیق ورود امام(ره)را هم نمی دانستم،چون در مجله ای کار می کردم که به هم ریخته بود و دیگر از مجله خبری نبود.راستش برای دل خودم رفتم. بیشتر عکس هایی که در فرودگاه گرفته شد،متعلق به کسانی است که به نوعی به آژانس های خبری یا روزنامه ها ارتباط داشتند و خیلی زودتر از دیگران می دانستند هواپیما چه ساعتی می نشیند، برای همین این عکاس ها خیلی زودتر رفته بودند.
یک خاطره
یادم است توی خیابان آزادی یک ساختمان 5 طبقه بود که کلی آدم توی این ساختمان جمع شده بودند،فکرمی کردم چطور این ساختمان نریخت.عکسی هم از آن هست که جزو عکس های خیلی خوب انقلاب است.اصلا از عکس هایی است که انقلاب را تعریف می کند.در همه انقلاب های دنیا هزاران عکس گرفته می شود و وقتی سالها از آن می گذرد نگاه که می کنی می بینی چند تا از این عکس ها هستند که انقلاب را تعریف می کنند.یکی عکس ورود امام(ره)است،دیگری عکس سلام همافرهاست،یکی دیگر عکس نطق عجیب و باور نکردنی امام در بهشت زهراست و یک عکس دیگر که نمی دانم چه کسی گرفته عکسی است از میدان ژاله(شهدا)از کشتاری که در خیابان ژاله شد.همان عکسی که تعدادی آدم روی زمین افتاده اند،چند تا سرباز هم جلوی آنها ایستاده اند.
درباره چند عکس ماندگار
چند تا عکس که توی نوفل لوشاتو گرفته اند، فکر می کنم یکی از آنها عطا امیدوار گرفته که مربوط به درخت سیبی است که امام زیرش نشسته یا ایستاده.عکس دیگری هم مربوط به حضور ایشان در طیاره است ،که آقای حاتمی گرفت.عکس خیلی خوبی است.امام در این عکس از پنجره هواپیما بیرون را نگاه می کند.عکس دیگری از امامهست که عکس خیلی خوبی است،ایشان دست هایش را بلند کرده،این عکس خیلی خاص است،به خاطر ندارم آن را چه کسی انداخته.