جز وهابیان همه مشرکند!

مسلك وهابى منسوب به شیخ محمد فرزند «عبد الوهاب» نجدى است كه این نسبت از نام پدر او «عبد الوهاب» گرفته شده است. آنگاه كه فرزند «عبد الوهاب» تحت تأثیر افكار «ابن تیمیة» قرار گرفت و آل سعود براى تحكیم پایههاى امارت خود در منطقه «نجد» به حمایت از او برخاستند بار دیگر عقاید موروثى از ابن تیمیه در مغز برخى از مردم نجد جوانه زد و به دنبال تعصبهاى خشك و متأسفانه به نام «توحید»، سیل خون تحت عنوان جهاد با كافران و مشركان به راه افتاد و هزاران هزار از مرد و زن و كودك قربانى آن شدند و بار دیگر فرقه جدیدى در جامعه مسلمین پدید آمد و تأسف از روزى افزایش یافت كه حرمین شریفین در قبضه این گروه در آمد و نجدىهاى وهابى بر اثر سازش با بریتانیا و دیگر ابرقدرتهاى وقت، بر اساس متلاشى شدن امپراطورى عثمانى و تقسیم كشورهاى عربى میان ابرقدرتها، بر مكه و مدینه و آثار اسلامى دست یافتند و در هدم آثار و اصالتها و ویرانگرى قبور و بیوت الهى بیش از حد كوشش كردند.
وهابیان و شباهت به خوارج
وهابیان از جهتى شبیه خوارجند. خوارج بر اساس تلقى خاصشان از ایمان و كفر، دیگر مسلمانان را كافر و مشرك مى دانستند. وهابی ها نیز بر اساس تلقى خاصشان از توحید، بسیارى از آداب اسلامى را شرك و كفر مى دانند و در نتیجه معتقدان و عمل كنندگان به این آداب را كه همه مسلمانان غیر وهابى هستند، مشرك و كافر مى دانند.
جز وهابیان همه مشرکند!
یكى از كالاهاى ارزان و فراوان در عربستان سعودى اتهام به «شرك» و مشرك نامیدن بسیارى از علماء و بزرگان است، انسان در برخورد خود با هیئت آمران به معروف، پیش از هر لفظى، این نوع الفاظ را مىشنود، تو گوئى در «قوطى» آنان جز «شرك» فروشى یا اتهام به آن، چیز دیگرى نیست.
به نظر وهابی ها مسلمانان - غیر از خودشان - در معنى و تفسیر توحید دچار اشتباه شده و آن را برخلاف حقیقت فهمیدهاند و تا مادامىكه بر اساس فهم خود از مفهوم توحید عمل كنند از حقیقت شرك خارج نمىشوند. بنابراین همه مسلمانان مشركند زیرا در جهل مركب به سر مىبرند به طورىكه نه تصمیم به خارج شدن از این افكار را دارند و نه هیچ آگاهى نسبت به اشتباهشان دارند.
در نزد وهابی ها انسان تنها با گفتن شهادتین «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه» و اقرار به اینكه «فقط خدا آفریدگار روزىدهنده و گرداننده جهان آفرینش است، هیچ شریكى ندارد، و رازق و مدبر جهان فقط اوست و اعتقاد به اینكه تمام آسمان ها و زمین و پدیدههاى موجود در آنها آفریده خدا و بندگان او هستند» انسان را موحد و مسلمان قرار نمىدهد. بلكه در تحقق توحید و دورى از شرك باید امور خاصى را ترك نماید كه بعضی از آنها عبارتند از:
1 . نباید براى ارتباط با خدا به یكى از انبیاء و اولیاء متوسل شده و مثلا بگوید: «خدایا به آبروى حضرت محمد به ما رحم كن اگر چنین بگوید یا به چنین امرى معتقد باشد در ردیف مشركین قرار خواهد گرفت» و این در حالی است که به اعتقاد شیعه، استغاثه به بزرگان مقرّب، در شدائد از بزرگترین كلیدهاى گشایش و از اسباب رضایت پروردگار جهانیان است.
2 . نباید به زیارت قبر پیامبر رفته و دست بر مقبره كشیده و صورتش را مسح كرده یا از قبر او تبرك بجوید و نباید در كنار قبر نماز بجا آورده و دعا كند و روى قبور، قبه و بارگاه و مسجد بسازد و یا چیزى به قصد تیمن و تبرك براى آنها نذر كند.
ابن تیمیه مىگوید: اگرچه در كنار قبور براى خدا نماز بخواند اما نه نماز بجا آورده و نه امر خداوند را امتثال نموده است. (و این در حالی است که زیارت اهل قبور نزد فقها و اكثر مذاهب اهل سنّت مستحب است و غرض از زیارت اهل قبور، عبرت گرفتن، توجّه به آخرت، دل نبستن به این دنیا، دعا براى اموات و قرائت قرآن در كنار قبور است. در استحباب سفر به قصد زیارت پیامبر مكرّم اسلام صلى الله علیه و آله دلایل گوناگونى وجود دارد: خداوند متعال در قرآن كریم مىفرماید: «وَلَو أنَّهُمْ اذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُم جاوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّٰه وَاسْتَغْفَر لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللّٰه تَوّاباً رَحیماً»(نساء 64)
«ابن عبّاس گفته است: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هر كسى كه مرا پس از مردنم زیارت كند، مانند كسى است كه در حال زنده بودنم زیارتم نماید. و هر كسى كه به زیارت من آید و به كنار قبر من برسد در روز قیامت براى او گواهى مىدهم.»)
3 . نباید از پیامبر طلب شفاعت كند زیرا اگرچه خداوند این مقام را به پیامبران داده است اما بندگانش را از طلب شفاعت از آنان بازداشته است و هركس از حضرت محمد صلّى اللّه علیه و اله طلب شفاعت كند مانند این است كه از بتها شفاعت مىخواهد بدون كوچكترین فرق. (در حالی که از زمان پیامبر گرامى (صلّى اللّه علیه و آله) تا زمان هاى بعد، روش مسلمانان درخواست شفاعت از شافعان راستین بوده، و پیوسته از آنان در حال حیات و ممات، درخواست شفاعت مىكردند و چنین درخواستى را هیچ یك از دانشمندان اسلامى، با هیچ یك از مبانى و اصول اسلامى مخالف نمىدانستند.)
4 . نباید به نام پیامبر سوگند یاد كرده و جمله یا محمد گفته و او را سرور و آقاى من بخوانند. (سوگند به غیر خدا، از جمله مسائلى است كه گروه «وهابى» روى آن حساسیت خاصى دارند. قرآن مجید پیشواى اعلا و ثقل اكبر، و الگوى زنده هر مسلمانى است. در این كتاب ده ها قسم به غیر خدا وارد شده است.)
5 . نباید تفأل و تطیر آن كند یعنى شگون خوب و بد بزند.
6 . نباید هیچ فعلى را مانند مدح و ستایش بهخاطر بهدست آوردن دنیا و مطامع آن انجام دهد.
ترك این امور ششگانه و آنچه كه با آنها مرتبط است سبب ارتباط مستقیم محكم با توحید و یكتاپرستى است و معناى توحید با رعایت این امور متحقق مىگردد و هركس یكى از این امور را انجام بدهد مشرك است و تعرض به خون، مال و اولادش حلال مىباشد. چه اینكه انجام این امور از روى اشتباه باشد و چه دانسته و از روى علم آنها را انجام بدهد. زیرا انجام این امور خواه ناخواه منجر به تكذیب رسالت مىشود.
بدون هیچ شك و تردیدى شما خواننده گرامى دیدید كه وهابیت زیارت قبر پیامبر و طلب شفاعت از او را شرك و ترك آن را لازمه توحید مىدانند. اما آدمكشى، زنا، فحشاء، ثروتاندوزى و احتكار اموال عمومى در نظرشان ابدا با اصل توحید و ایمان تضادى ندارد.
نتیجه
همه شواهد و استناداتى كه در این مختصر بیان شد براى این بود كه طرز فكر وهابیت را راجع به توحید و اسلام منعكس سازیم و تعصبى را كه برضد انسانیت در پیش گرفتهاند مجسم نماییم و ضدیت آنان را بر شریعت محمدى صلّى اللّه علیه و اله و سلّم كه در هر عصر و زمانى به جامعههاى بشرى به نظر رأفت و محبت مىنگرد، روشن سازیم.
مریم پناهنده
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منابع:
1) این است وهابیت، محمد جواد مغنیه، ج1
2) آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، رضا برنجکار
3) آیین وهابیت، سبحانی تبریزی
4) وهابیت و بازنگری از درون، محمد بن علوی مالکی
مطالب مرتبط:
انحراف فرقه وهابیت در نگاه فرهیختگان اهل سنت
چگونگی پیدایش وهابیت و دلیل خطرناك بودن آن