پیرزن بافنده و مردم کوفه
بازماندگان عاشورا را با وضعی اسفبار و طاقت فرسا و به حالت اسارت به کوفه بردند. زینب کبری علیهاالسلام با همه جراحات و دردهایی که در جسم و جان داشت، با نحوه برخورد و نحوه سخنرانی در میان کوفیان، آنان را برآشفت و به بزرگی گناهی که درباره امام حسین علیه السلام مرتکب شده بودند آگاه نمود. ایشان کوفیان را به زنی تشبیه نمودند که هر روز حاصل زحماتش را به یکباره نابود می کرد و به این سبب به صورت ضرب المثلی درآمده بود. در این نوشتار به بررسی مختصر این مثل و آیه قرآنی مرتبط با آن میپردازیم.

قافله ای در حرکت بود. عزیزان خود را تازه از دست داده بودند و آن هم به طرزی فجیع و با دشمنی و در جنگ با کسانی که ایشان را به شهر خود دعوت کرده بودند. خود، حالت اسارت داشتند. حرمتی به آنها نمی نهادند- حال آنکه محترمین خاندان زمین بودند – و توهین ها و آزارها و سختی ها و فشارها، همراهان آنان در این سفر ناخواسته شان به کوفه بود.
بجز مردی استوار که تنها بازمانده مردان عاشورا بود، همگی زن و کودک بودند. زنانی که در میانشان زینب و ام کلثوم و فاطمه صغری نیز حاضر بودند.
به کوفه واردشان کردند و زمانی رسید که زینب فرصت را مهیا دید. گریه میکردند. او را می شناختند و خاطره سخنان پرهیبت و موزون پدرش را از خاطره هاشان نزدوده بودند که با خود گفتند گویا علی است که با ما سخن می گوید. او دختر علی بود. خدا را سپاس گفت و بر جدش و خاندان او درود فرستاد و اینگونه ادامه داد:
ای اهل کوفه، ای اهل نیرنگ و خیانت! آیا گریه می کنید؟ اشکهایتان هرگز خشک نشود و شیونتان آرام نگیرد، مثل شما مثل آن زنی است که پیوسته رشته های خود را به هم می بست و سپس از هم می گسست و پنبه می کرد، پیمانها و سوگندهایتان را مایه خدعه ها و نیرنگتان کرده اید...
سخنان زینب ادامه یافت و از خودستایی و خودخواهی و کینه و چاپلوسی و طعنه زنی و ظاهر ساز بودن آنها گفت و نفرینشان نمود و از ظلم و جنایت بزرگی که درباره امام حسین و در راه کشتن او مرتکب شده بودند و از اسارت های زنان و کودکان کاروان او و مشاهده همه این اعمال توسط خدا سخن خویش را پایان داد و مردم مبهوت و حیران شده انگشت به دندان می گزیدند.
مردم کوفه فرزند پیامبر را به شهر خود دعوت کردند و به او تعهد کردند که یاری اش می کنند و اینگونه نکردند. به سبب زندگی در این دوران، چنین شرایطی برای ما وجود نداشته است که دعوت امام حسین علیه السلام را لبیک بگوییم یا نگوییم اما این آیه به قوت خود باقی است و همان طور که درباره کوفیان معنا پیدا کرد، درباره هر شخص یا هر قوم دیگری هم ممکن است معنا پیدا کند. بنابراین شخص مومن هیچگاه خود را از سقوط به این ورطه ایمن نمی بیند و از اینکه پیمان الهی اش را بشکند همواره به خدا پناه می برد
در اینجا به بررسی تشبیهی قرآنی می پردازیم که حضرت زینب آن را در کلماتش برای کوفیان به کار برده اند. در آیه 92 سوره نحل می خوانیم:
وَ لا تَكُونُوا كَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَكُمْ دَخَلاً بَیْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما یَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَكُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ما كُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُون
و مانند آن زن (سبك مغز) نباشید كه رشتههاى خود را پس از تافتن و محكم كردن واتابید و پاره پاره كرد، به طورى كه سوگندهاى خود را وسیله فریب و فساد میان خود قرار دهید به خاطر آنكه گروهى از گروهى افزونتر و بهرهمندترند بشكنید. جز این نیست كه خداوند شما را در این مورد مىآزماید، و بىتردید در روز قیامت آنچه را كه در آن اختلاف مىكردید براى شما روشن خواهد كرد.
استفاده از این ضرب المثل در کلمات بزرگان در قبل از واقعه عاشورا هم سابقه دارد. فاطمه زهرا علیها السلام در خطبه ای در مسجد مدینه كه علیه حاكمان وقت ایراد فرموده بود این آیه را تلاوت كرد كه مثل شما به خاطر پیمان شكنى نسبت به بیعتى كه در غدیر خم با على علیه السلام داشتید، مثل همان زنى است كه مىبافت و سپس بافته خود را پنبه مىكرد.
این اشاره قرآنی مربوط به زنى قریشی بنام" رایطه" است که در زمان جاهلیت كه از صبح تا ظهر خود و كنیزانش، پشمها و موهایى را كه در اختیار داشتند مىتابیدند، و پس از آن دستور مىداد همه آنها را به حالت اولش برگردانند و به همین جهت در میان عربها به نام «زن احمق» معروف شده بود. این مثل قرآنی درباره كسانى است كه با پیمان بستن با خدا و به نام حق، تعهدى را مىپذیرند و سپس تعهد را زیر پا می گذارند.
این دلیل بر ضعف شخصیت و ناتوانى روح انسان و یا دلیل بر تقلب و خیانت او است كه با مشاهده زیادی تعداد مخالفان، دست از آئین راستین خود بر دارد و به آئین منحط و بى پایهاى كه طرفدارانش اكثریت دارند بپیوندد.
فاطمه زهرا علیها السلام در خطبه ای در مسجد مدینه كه علیه حاكمان وقت ایراد فرموده بود این آیه را تلاوت كرد كه مثل شما به خاطر پیمان شكنى نسبت به بیعتى كه در غدیر خم با على علیه السلام داشتید، مثل همان زنى است كه مىبافت و سپس بافته خود را پنبه مىكرد
از این آیه نکات دیگری نیز در می یابیم که عبارتند از:
1- پیمان شكنى، هدر دادن زحمات گذشته است.
2- هر چه پیمان محكمتر بسته شود، شكستن آن زشتتر است.
3- پیمان شكنى پى در پى، ننگ بیشترى دارد.
4- دین را دستاویز و وسیلهى خدعه قرار ندهیم.
5- قدرت و تعداد و هیاهوهاى سیاسى و اقتصادى، زمینهى پیمان شكنى است.
6- یكى از ابزار آزمایش، وفاى به تعهدات است.
7- یاد معاد، عامل تقوى و مراعات پیمانها است.
مردم کوفه فرزند پیامبر را به شهر خود دعوت کردند و به او تعهد کردند که یاری اش می کنند و اینگونه نکردند. به سبب زندگی در این دوران، چنین شرایطی برای ما وجود نداشته است که دعوت امام حسین علیه السلام را لبیک بگوییم یا نگوییم اما این آیه به قوت خود باقی است و همان طور که درباره کوفیان معنا پیدا کرد، درباره هر شخص یا هر قوم دیگری هم ممکن است معنا پیدا کند. بنابراین شخص مومن هیچگاه خود را از سقوط به این ورطه ایمن نمی بیند و از اینکه پیمان الهی اش را بشکند همواره به خدا پناه می برد.
روح الله رستگار صفت
بخش قرآن تبیان
منابع:
لهوف، سید بن طاووس، ص230
تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، ذیل آیه
تفسیر نور، حجت الاسلام محسن قرائتی، ذیل آیه
تفسیر فرقان، مرحوم آیت الله صادقی تهرانی، ذیل آیه