امید که همواره دوستت بدارند
شعری از ساندرا استورتز شاعر معاصر

امید که پیوسته شادمان باشی ، آسوده خاطر و آرام
به قاموس دنیایی که گاه
به ادراک تو ، تسلیم نمیشود
و دردی که بر جانت نشسته است ، یا نبردی که پس پشت نهاده ای
ترا در گذر زندگی ، به قله های پر شکوه قدرت رهنمون شود
تا که با شهامت و نیک بینی ، هر لحظه ی نوین را پذیرا شوی .
هشدار ، در زندگانی تو ، همواره انسانهایی زیست میکنند
لبریز عشق و درک .
هر گاه که دست برآری ،
حتی به سردی آنروز که خویشتن را تنها ترین بیایی
و امید که در وجود دیگران ، زیبایی بجویی
آن پایه که به دنیایی آرام و دلپذیر ایمان بیاوری .
آنگاه که گردباد بی پایان بتوفد خورشید را بیاد آر .
به آنان که نفرت را میشناسند عشق بیاموز
تا جهانی که در آن زیست میکنی ، آیینه عشق شود
و گرم در آغوشت گیرد .
و باز امید ، آموزش آن کسان که می ستایی و تحسین می کنی
بر دلت نشیند و در جانت آمیزد
چنانکه یک روز همانند آنان شوی
بالا و ژرف .
به خاطر داشته باش ، تمامی آنان پاره ای از وجود تواند ؛
آنهایی که به گونه ای از تو تاثیر پذیرفته اند
یا که بر تو اثر گذاشته اند
حتی اگر آمیزش ، کمتر از آنی بوده است که در خیال پرورده ای
که در آشنایی و آمیختن ، اعتبار به محتوی است نه به ترکیب
امید که داشتن را به معیار داد و ستد های رایج معنی نکنی
و زییابیهای قلب خود را ، اعتباری بی قیاس دهی .
در امتداد هر روز ، فرصتی را بجوی
که در آن شاهد زیبایی و عشق و جهان باشی که تو را در بر دارد .
در هر انسان توانی نهفته است ، شگرف و بی انتها
اما ، هشدار !
که هر یک از ما به شیوه ی خویش قدم در راه می نهد .
آنچه از دریچه ی یک نگاه کوچک نماید
از روزن دیگر شاید که بایسته ای باشد بیش از آنچه باید
آنچه امروز ضعف است
شاید که فردا پایگاه قدرت شود .
امید که جام فرداهایت لبریز پیمان باشد و امکان .
بیاموز که هر حادثه را ژرف بنگری
و تجربه ای ارزشمند بینگاری .
امید که در درون ، توانی یابی ،
تا نیک به سنجه ی ارزش خویش نشینی
و از داوری دیگران به دستاوردهای خود چشم فرو بندی
امید که همواره دوستت بدارند .
بخش ادبیات تبیان
منبع : کتاب بارانی باید ( برگزیده ی آثار شاعران معاصر جهان)