استاد دانشگاه و رییس مؤسسه آموزش عالی حافظ شیراز گفت: پاداشی که مردم به فردوسی دادند، پاداش ملتی آگاه بود که هویت خود را با فردوسی میشناخت. منصور رستگار فسایی در همایش بینالمللی متنشناسی شاهنامه فردوسی از شیراز تا توس، ب...

همایش بینالمللی «متنشناسی شاهنامهی فردوسی» آغاز شد استاد دانشگاه و رییس مؤسسه آموزش عالی حافظ شیراز گفت: پاداشی که مردم به فردوسی دادند، پاداش ملتی آگاه بود که هویت خود را با فردوسی میشناخت. منصور رستگار فسایی در همایش بینالمللی متنشناسی شاهنامه فردوسی از شیراز تا توس، به ضرورت دستیابی به نسخه نهایی شاهنامه پرداخت و گفت: داستانهای فردوسی، افسانه و قصه و داستان نبود، بلکه داستان واقعیتهایی بود که باید زندگی میشد و با زندگان به زندگی جاوید میرسید؛ بنابراین آنچه در شاهنامه پدید آمد، داستان ملت ایران بود و فردوسی نشان دادن آن را میشناسد. وی افزود: مردم ایران پس از سروده شدن شاهنامه و آشنا شدن با آن، میخواستند اگر نقصی در کلمهای از شاهنامه وجود دارد و اگر در آن، داستانی کامل نبود، خود رفع نقص کنند و در آن سهمی داشته باشند. رستگار فسایی با اشاره به تلاشهایی که فردوسی برای نگارش شاهنامه داشت، افزود: وقتی آوازه فردوسی از توس بیرون رفت و محمود غزنوی آوازه سخن او را شنید، این سلطان محمود بود که به فردوسی نیاز داشت، چرا که شاهنامه به همه جا رفته بود و دل کاخنشینان غزنوی را نیز ربوده بود و در بزم و رزم مردم ایران جای خود را باز کرده بود. استاد دانشگاه شیراز همچنین به مشکلات پیش روی فردوسی برای نگارش شاهنامه اشاره کرد و گفت: فردوسی یک نسخه از شاهنامه را به دست خویش نوشته بود و مانند هر شاعری در آن تغییراتی انجام داده بود، اما حفظ شاهنامه برای مردی که از ثروت شروع کرده و در پایان زندگی به فقر رسیده بود، کاری دشوار مینمود، به اضافه اینکه مشکلات کاغذ و جلد و نسخهنویسی شاهنامه را هم با خود همراه داشت. وی اضافه کرد: فردوسی میخواست شاهنامه در جایی امن و استوار بماند؛ نخستین جای امن و استوار این کتاب دل ملت ما بود، برای همین این کتاب به شهرها، روستاها و در میان طوایف و ایلها رفت و مردم آن را در هر جا و موقعیتی برای هم خواندند و جاودانگی فردوسی با این کتاب پیوند خورد. نمیرم از این پس که من زندهام / که تخم سخن را پراکندهام رستگار فسایی یادآور شد: هزار سال است که ما آفرینگوی این پیر استوار، مربی همیشگی و جاودان ایرانی هستیم، اما ضرورت متنپژوهی شاهنامه - علیرغم همه حذف و اضافاتی که ملت ما در شاهنامه انجام دادهاند -، لازم و ضروری است؛ زیرا شنیدن سخن فردوسی و خواندن آنچه نزدیک به کلام او فردوسی است، به یافتن راز جاودانگی فردوسی میانجامد و خلاقیتهای هنری او. او تصریح کرد: در یكصد و 50 سال اخیر دغدغه و درد بزرگ بسیاری از اندیشمندان ایرانی به دست آوردن چاپ انتقادی، تحقیقی و علمی متن شاهنامه بوده است. رییس مؤسسه آموزش عالی حافظ شیراز به نقل از استاد مینوی گفت: شاهنامه فردوسی دو تاست: یکی آنكه فردوسی سروده و دیگر آنکه کاتبان و غیره سرودهاند و آن را به شکل امروزی درآوردهاند؛ لذا باید تطابق و هماهنگی متن شناسانهیی در شاهنامه بهوجود آورد و برای تصحیح و پیدا کردن متنی منقح، علمی و دقیق - که همان باشد که فردوسی ساخته است -، کاری کرد. او در ادامه گفت: بدون دسترسی به متن دقیقی از شاهنامه فردوسی هرکاری که درباره شاهنامه انجام دهیم، با این دغدغه همراه است که آیا، دربارهی داستانی صحبت میکنیم که فردوسی گفته است یا آنچه دیگران گفتهاند؟ رستگار فسایی در پایان اظهار امیدواری کرد: آنانکه در شاهنامه کار میکنند توفیق پیدا کنند باز هم در شاهنامه کار کنند و بنیاد شاهنامه در ایران در جایی همچون فرهنگستانهای زبان و ادب فارسی فعالیت گروهی و علمی خود را آغاز کند. وی با ستایش از کسانی که در متنپژوهی علمی شاهنامه کار کردهاند، ابراز امیدواری کرد که این همایش در تقویت شناخت شاهنامه موفق باشد و همه مردم ایران از شیراز تا توس و از مشرق به تا مغرب ایران، با روح وحدت ملی و عشق به ارزشهای معنوی شاهنامه در تقویت زبان و ادب فارسی و وحدت ملی ایران بکوشند. همچنین مؤسس فرهنگسرای فردوسی در این مراسم گفت: همه مردم خودشان را در تکوین شاهنامه مسؤول میدانند. محمدجعفر یاحقی - استاد دانشگاه - با بیان این مطلب اضافه کرد: تا زمانی که نسخهای از شاهنامه زمان فردوسی به دست ما نرسد، پایان تصحیح شاهنامه را نمیتوانیم اعلام کنیم. وی با اشاره به سنت نقالی در شاهنامه تصریح کرد: نقل یعنی آزاد کردن متن از کتابت، لذا نقالان در متن شاهنامه بسیار تصرف میکنند و این نشاندهنده قابلیت بالای شاهنامه است. با این توضیح بعید است زمانی بگوییم این آخرین متن و تصحیح شاهنامه است، چرا که بسیاری از کسانی که شاهنامه را حاشیهنویسی کردهاند، کلماتی را نیز اضافه کردهاند. یاحقی خاطرنشان کرد: با این همه شواهد تاریخی که وجود دارد، شاهنامه با آنچه در ذهن ماست، تفاوت بسیار دارد؛ این مسأله نیز از آن حکایت دارد که مردم شاهنامه را به خود متعلق میدانند و متناسب با تمایلات و دیدگاههای خود در آن تصرف میکنند؛ لذا اگر قرار است برای شاهنامه متن نهایی درنظر بگیریم، هیچگاه این مسأله حاصل نخواهد شد، بلکه باید به تکثرشناسی در شاهنامه برسیم. او افزود: در متنشناسی شاهنامه باید انعطاف بیشتر از خود نشان بدهیم، چرا که مردم شاهنامه و فردوسی را دوست داشتند و درباره آنها داستانپردازی کردند. این استاد دانشگاه تأکید کرد: هرچه به عصر فردوسی نزدیکتر باشیم، قطعاً شاهنامه را به او نزدیکتر میبینیم. رییس هیأت امنای مؤسسه آموزش عالی حافظ شیراز نیز در مراسم متنپژوهی شاهنامه گفت: امروز بیش و پیش از آنکه به علم برتر و فنآوری نوتر نیازمند باشیم، به خرد برتر، حکمت والاتر و بینش ژرفتر برای زندگی بهتر نیازمندیم. ابراهیم انصاری لاری به تبیین خرد و حکمت در آثار فردوسی پرداخت و گفت: فردوسی علم و دانایی را ریشه توانایی میداند، اما خرد و حکمت را ژرفتر و عمیقتر از علم و دانایی میداند، بهطوریکه خرد و حکمت را ریشه معرفت، صفا، عشق، حقیقت، آزادی و عدالت میداند. وی با ابراز خشنودی از حضور شاهنامهشناسان و نسخهخوانهای معروف شاهنامه در همایش یادشده گفت: امروزه با این زمینه بسیار مناسب، حق این است که به سمت کارهای نو و جدید برویم، لذا اجماع برای یک نسخه پیراسته برای ترویج شاهنامه در مدارس و دانشگاهها الزامی است، به طوری که ضمن پرداختن به داشتهها و اندوختهها، راههای ناگشوده و نوین را باید هموار کرد. مدرس دانشگاه شهید بهشتی با تأکید بر جایگاه خرد در دیدگاه فردوسی گفت: توجه به خرد در هزار سال پیش و قرنها قبل از عصر نوزایی این خرد و تولد دکارت و ولتر، مایه بسی مباهات و فخر برای همه ایرانیان است. او تصریح کرد: فردوسی نشان داد اگر خردمندیها ضعیف باشد و بینشها، سطحی و حکمتها مهجور شود، دنیا به سمت جنگ و خونریزیها و کشمکش و جنایت پیش میرود. استاندار سابق فارس افزود: دنیای امروز اگرچه از نظر فنآوری جلوست، اما از خرد و حکمت و بینش دور شده است. او در پایان گفت: خردی که فردوسی توصیف میکند، قابلیت شناخت نیکیهاست و نه علم و دانش و فقط قدرت ادراک. همچنین دبیر شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی در همایش بینالمللی متنشناسی شاهنامه فردوسی گفت: شاهنامه پرآوازهترین منظومه حماسی زبان فارسی، پرمایه ترین دفتر شعر فارسی و مهمترین سند عظمت این زبان است. علیاصغر محمدخانی، اظهار داشت: داستانهای ملی و مفاخر تاریخی قوم ایرانی در شاهنامه به بهترین وجه نمودار شده است. وی افزود: شهرت و آوازه شاهنامه در میان قشرهای گوناگون جامعه، پیدایش شاهنامهخوانی و شاهنامهخوانان را سبب شد. محمدخانی با اشاره به سابقه شاهنامهخوانی در دورههای مختلف تاریخی ابراز داشت: کتابت و خواندن شاهنامه از روزگار سلجوقیان رو به فزونی نهاد و در دوره ایلخانان و تیموریان رواج فراوانی یافت و با روی کار آمدن صفویان، این دولت که گرایشهای ملی ایرانی داشت، در ترویج شاهنامهخوانی و تکثیر نسخههای آن سهم بسزا داشت. او افزود: شاهنامه نه تنها در ایران که در کشورهای همسایه نیز توجه پادشاهان و فرمانروایان ادبدوست و مردم باذوق را جلب کرده است، چنانکه در شبه قاره هند که زبان، ادب و فرهنگ فارس شیفتگان بسیار داشته است، به سبب وجود زرتشتیانی که شاهنامه را همواره پاس داشتهاند، شاهنامهنویسی و شاهنامهخوانی رونق فراوان داشته است؛ همچنان که حکومتهای فارسیزبان از مشوقان هنر ادب و زبان فارسی بودهاند و منابعی عظیم از کتابهای فارسی در اختیار داشتند و در روزگار آنان شاهنامههای بسیار به زیور هنرهای گوناگون آراسته شده است. محمدخانی با اشاره به شاهنامهخوانی در دورههای مختلف تاریخی ایران - بویژه دوران سلاطین عثمانی - گفت: شاهنامه در اروپا نیز همواره در کانون توجه ایرانشناسان، خاورشناسان، فارسیپژوهان و علاقهمندان زبان و ادب فارسی بوده است. او خاطرنشان کرد: کمتر اثری را در جهان به اندازه شاهنامه پژوهیدهاند، همچنانکه ژول مول بیش از 40 سال از زندگی خود را به پای ترجمه شاهنامه به فرانسوی گذاشت و ترجمه خود را با پیوست اصل فارسی در هفت جلد به چاپ رساند. محمدخانی در ادامه به ترجمههای دیگر شاهنامه به زبانهای دانمارکی، آلمانی، بنگالی، ایتالیایی، پشتو، ازبکی، روسی، اوکراینی، ژاپنی، سوئدی، عبری، فرانسوی و ... پرداخت و گفت: امروز در دورترین نقاط جهان تعداد بسیاری از نسخههای دستنویس این شاهکار فرهنگ و تمدن ایرانی به دست فرهنگپژوهان، مجموعهداران و موزهداران گردآوری شده است که بیانگر اهمیت و ارزش بالای این اثر ادبی حماسی است. او در پایان گفت: نخستین تصحیح شاهنامه از سال 714 تا سال 720 به وسیله حمدالله مستوفی - صاحب ظفرنامه و تاریخ گزیده - صورت گرفته است. بنابراین مستوفی نه تنها نخستین مصحح شاهنامه است، بلکه باید او را اولین مصحح جهان دانست؛ پیش از مستوفی، تصحیح متن سابقه نداشت.