حيا و طلبگي يکي از صفات اخلاقي مورد تأکيد دين «حيا» است. حيا، نوعي انفعال و انقباض نفساني است که موجب خودداري از انجام دادن امور ناپسند در منظر ديگران ميگردد و منشأ آن، ترس از سرزنش ديگران است . منشأ پيدايش اين حالت، درک حضور ناظري آگاه و محترم است و توجه به حضور ناظر خارجي در جوهر مفهوم حيا اخذ شده است. به همين مناسبت، مفهوم حيا با آنچه در ملاحظه نظر عرف گفتيم، بسيار نزديک و آميخته است. امام باقر عليهالسلام، حيا را از جمله اموري دانستهاند که مايه کمال مسلماني است: وَالحَياءُ مِمّا يقبَحُ عِندَ اللّهِ وَعندَ النّاس؛ [1] حيا از آنچه نزد خدا و نزد مردم قبيح است. در اين حديث شريف، تصريح شده که ناهنجار شرعي و عرفي ـ هر دو ـ موضوع حيا هستند. ملامحمدمهدي نراقي نيز، موضوع حيا را محرمات شرعي و ناهنجارهاي عقلي وعرفي ميداند[2]. نابهنجاري ممکن است به دو طريق شناخته شود: يکي، شرع و ديگري، فرهنگ جامعه بنابراين، نابهنجاري ممکن است به دو طريق شناخته شود: يکي، شرع و ديگري، فرهنگ جامعه. البته، تعدد راههاي تشخيص نابهنجاري موجب تضاد و اختلاف نميشود؛ زيرا قلمرو هر يک با ديگري متفاوت است و اين تفاوت، مانع تضاد ميگردد. شرع، واجب و حرام را مشخص ميسازد و بر اساس آن، ترک واجب و انجام دادن حرام نابهنجار شمرده ميشود؛ اما فرهنگ به آداب و رسوم ميپردازد و در اين قلمرو، هنجار و ناهنجار را تعيين ميکند . البته، ممکن است در يک فرهنگ خاص آموزههاي غير شرعي هم وجود داشته باشد؛ اما هنجار و ناهنجار فرهنگي در جايي مورد قبول است که مخالف هنجار و ناهنجار شرع نباشد. ملاک شرع حاکم و مقدم است و نميتوان به بهانه عرف، خلاف شرع عمل کرد. در چنين مواردي، بايد به تصحيح فرهنگ پرداخت و آن را با شرع همآهنگ ساخت. انسان مؤمن براي آبرو و حيثيت خود نزد ديگران ارزش قايل است، به وجهه اجتماعي خود اهميت ميدهد و کوشش دارد تصوير ناخوشآيندي از او در اذهان مردم نقش نبندد؛ اما انسانهاي پست براي آبروي خود ارزش قايل نيستند. به همين جهت، نه از آنچه انجام ميدهند باکي دارند و نه به آنچه دربارهاش ميگويند، اهميت ميدهند . در روايات، از اين دسته افراد با تعبير: (لايبالي ما قال و لا ما قيل فيه؛ [3]بياعتنا به آنچه ميگويد و به آنچه دربارهاش ميگويند) ياد شده و تصريح شده است: اللّئيمُ لايستَحيي؛ [4] فرومايه، حيا نميکند. همچنين آمده است: لاتُذهِبِ الحِشمَةَ بَينکَ وَ بَين أخيکَ. ابقِ منها فَانَّ ذِهابَها ذِهابُ الحَياءِ؛ [5] حرمت ميان خود و برادرت را از بين مبر. چيزي از آن باقي دار؛ چرا که از ميان رفتن حرمت، از ميان رفتن حيا است. در جايي ديگر ذکر شده است: اياکَ وَ فعلَ القبيحِ، فَانّه يقَبِّحُ ذِکرَکَ؛ [6] از کار زشت بپرهيز که تو را بدنام ميکند. اين روايت و تعليل موجود در آن بسيار مهم است؛ زيرا از يک سو، تشخيص کار زشت را به عرف واگذار کرده و شناسايي آن را از ناحيه عرف به رسميت شناخته است و از سوي ديگر، توجه به خوشنامي در ميان مردم را ستوده و سفارش کرده است. درباره صفت حياي پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله ـ که صاحب خلق عظيم و اسوه اخلاقي مؤنان است ـ در قرآن کريم اينگونه آمده است: «يـأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَدْخُلُواْ بُيوتَ النَّبِي إِلاَّ أَن يؤْذَنَ لَکُمْ إِلَي طَعَامٍ غَيرَ نَـظِرِينَ إِنَـلـهُ وَ لَـکِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُواْ فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُواْ وَ لاَ مُسْتَـٔنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَ لِکُمْ کَانَ يؤْذِي النَّبِي فَيسْتَحْيي مِنکُمْ وَ اللَّهُ لاَ يسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ»؛ [7] اي کساني که ايمان آوردهايد! داخل اتاقهاي پيامبر نشويد، مگر آنکه براي خوردنِ غذايي به شما اجازه داده شود؛ آن هم بيآنکه در انتظار پختهشدن آن باشيد. ولي هنگامي که دعوت شديد، داخل گرديد، و وقتي غذا خورديد، پراکنده شويد؛ بيآنکه سرگرم سخني گرديد. اين رفتارِ شما پيامبر را ميرنجاند، ولي از شما شرم ميدارد؛ اما خدا از حقگويي شرم نميکند. منابع: 1.الأمالي، شيخ مفيد، ص 167؛ الأمالي، طوسي، ص 189؛ الخصال، ج 1، ص 222. [2]. جامع السعادات، ج 3، ص 46. [3]. ر. ک: کافي، ج 2، ص 323 و تحف العقول، ص 44. [4]. غررالحکم، حديث 1053. [5]. کافي، ج 2، ص 672. [6]. غررالحکم، حديث 2995. [7]. احزاب 33: آيه 53. تهيه و تنظيم: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان