نابهنجاری ممكن است به دو طریق شناخته شود: یكی، شرع و دیگری، فرهنگ جامعه

سه‌شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۰:۰۰
حيا و طلبگي
حيا و طلبگي يکي از صفات اخلاقي مورد تأکيد دين «حيا» است. حيا، نوعي انفعال و انقباض نفساني است که موجب خودداري از انجام دادن امور ناپسند در منظر ديگران مي‏گردد و منشأ آن، ترس از سرزنش ديگران است . منشأ پيدايش اين حالت، درک حضور ناظري آگاه و محترم است و توجه به حضور ناظر خارجي در جوهر مفهوم حيا اخذ شده است. به همين مناسبت، مفهوم حيا با آن‏چه در ملاحظه نظر عرف گفتيم، بسيار نزديک و آميخته است. امام باقر عليه‏السلام، حيا را از جمله اموري دانسته‏اند که مايه کمال مسلماني است: وَالحَياءُ مِمّا يقبَحُ عِندَ اللّه‏ِ وَعندَ النّاس؛ [1] حيا از آن‏چه نزد خدا و نزد مردم قبيح است. در اين حديث شريف، تصريح شده که ناهنجار شرعي و عرفي ـ هر دو ـ موضوع حيا هستند. ملامحمدمهدي نراقي نيز، موضوع حيا را محرمات شرعي و ناهنجارهاي عقلي وعرفي مي‏داند[2]. نابهنجاري ممکن است به دو طريق شناخته شود: يکي، شرع و ديگري، فرهنگ جامعه بنابراين، نابهنجاري ممکن است به دو طريق شناخته شود: يکي، شرع و ديگري، فرهنگ جامعه. البته، تعدد راه‏هاي تشخيص نابهنجاري موجب تضاد و اختلاف نمي‏شود؛ زيرا قلمرو هر يک با ديگري متفاوت است و اين تفاوت، مانع تضاد مي‏گردد. شرع، واجب و حرام را مشخص مي‏سازد و بر اساس آن، ترک واجب و انجام دادن حرام نابهنجار شمرده مي‏شود؛ اما فرهنگ به آداب و رسوم مي‏پردازد و در اين قلمرو، هنجار و ناهنجار را تعيين مي‏کند . البته، ممکن است در يک فرهنگ خاص آموزه‏هاي غير شرعي هم وجود داشته باشد؛ اما هنجار و ناهنجار فرهنگي در جايي مورد قبول است که مخالف هنجار و ناهنجار شرع نباشد. ملاک شرع حاکم و مقدم است و نمي‏توان به بهانه عرف، خلاف شرع عمل کرد. در چنين مواردي، بايد به تصحيح فرهنگ پرداخت و آن را با شرع هم‏آهنگ ساخت. انسان مؤمن براي آبرو و حيثيت خود نزد ديگران ارزش قايل است، به وجهه اجتماعي خود اهميت مي‏دهد و کوشش دارد تصوير ناخوش‏آيندي از او در اذهان مردم نقش نبندد؛ اما انسان‏هاي پست براي آبروي خود ارزش قايل نيستند. به همين جهت، نه از آن‏چه انجام مي‏دهند باکي دارند و نه به آن‏چه درباره‏اش مي‏گويند، اهميت مي‏دهند . در روايات، از اين دسته افراد با تعبير: (لايبالي ما قال و لا ما قيل فيه؛ [3]بي‏اعتنا به آن‏چه مي‏گويد و به آن‏چه درباره‏اش مي‏گويند) ياد شده و تصريح شده است: اللّئيمُ لايستَحيي؛ [4] فرومايه، حيا نمي‏کند. هم‏چنين آمده است: لاتُذهِبِ الحِشمَةَ بَينکَ وَ بَين أخيکَ. ابقِ منها فَانَّ ذِهابَها ذِهابُ الحَياءِ؛ [5] حرمت ميان خود و برادرت را از بين مبر. چيزي از آن باقي دار؛ چرا که از ميان رفتن حرمت، از ميان رفتن حيا است. در جايي ديگر ذکر شده است: اياکَ وَ فعلَ القبيحِ، فَانّه يقَبِّحُ ذِکرَکَ؛ [6] از کار زشت بپرهيز که تو را بدنام مي‏کند. اين روايت و تعليل موجود در آن بسيار مهم است؛ زيرا از يک سو، تشخيص کار زشت را به عرف واگذار کرده و شناسايي آن را از ناحيه عرف به رسميت شناخته است و از سوي ديگر، توجه به خوش‏نامي در ميان مردم را ستوده و سفارش کرده است. درباره صفت حياي پيامبر اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ـ که صاحب خلق عظيم و اسوه اخلاقي مؤنان است ـ در قرآن کريم اين‏گونه آمده است: «يـأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَدْخُلُواْ بُيوتَ النَّبِي إِلاَّ أَن يؤْذَنَ لَکُمْ إِلَي طَعَامٍ غَيرَ نَـظِرِينَ إِنَـلـهُ وَ لَـکِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُواْ فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُواْ وَ لاَ مُسْتَـٔنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَ لِکُمْ کَانَ يؤْذِي النَّبِي فَيسْتَحْيي مِنکُمْ وَ اللَّهُ لاَ يسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ»؛ [7] اي کساني که ايمان آورده‏ايد! داخل اتاق‏هاي پيامبر نشويد، مگر آن‏که براي خوردنِ غذايي به شما اجازه داده شود؛ آن هم بي‏آن‏که در انتظار پخته‏شدن آن باشيد. ولي هنگامي که دعوت شديد، داخل گرديد، و وقتي غذا خورديد، پراکنده شويد؛ بي‏آن‏که سرگرم سخني گرديد. اين رفتارِ شما پيامبر را مي‏رنجاند، ولي از شما شرم مي‏دارد؛ اما خدا از حق‏گويي شرم نمي‏کند. منابع: 1.الأمالي، شيخ مفيد، ص 167؛ الأمالي، طوسي، ص 189؛ الخصال، ج 1، ص 222. [2]. جامع السعادات، ج 3، ص 46. [3]. ر. ک: کافي، ج 2، ص 323 و تحف العقول، ص 44. [4]. غررالحکم، حديث 1053. [5]. کافي، ج 2، ص 672. [6]. غررالحکم، حديث 2995. [7]. احزاب 33: آيه 53. تهيه و تنظيم: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان

پربازدیدها

پربحث‌ها