شایسته است بر تو که از معاشرتهاى خالى از تعلیم با مردم بکاهى، بهویژه با ثروتمندان و مترفین و دنیاخواهان، باید آنچه را که آخرت را از یاد تو مىبرد و میل و رغبت به دنیا را در تو ایجاد مىکند، رها کنى، و با صالحان و پارسایان و اهل عبادت همراه گردى، زیرا

زود برخيرکاروان رفت شايسته است بر تو که از معاشرتهاى خالى از تعليم با مردم بکاهى، بهويژه با ثروتمندان و مترفين و دنياخواهان، بايد آنچه را که آخرت را از ياد تو مىبرد و ميل و رغبت به دنيا را در تو ايجاد مىکند، رها کنى، و با صالحان و پارسايان و اهل عبادت همراه گردى، زيرا اين عمل بهطور کلى در تهذيب نفس مؤثر است. به قلم آيةاللّه حسنزاده آملى رهنمودهاى اخلاقى و تربيتى علامه شعرانى(ره) شاگردان و تلاميذ فاضل استاد خاطرات فراوانى حاکى از صفاى درونى و سادگى و خوشخلقى و پايدارى انسان در تعليم و تعلم و بىپيرايگى استاد در عين فراست و دقت، نقل مىکنند، به چند نمونه اکتفا مىشود. روش تدريس و بيان استاد: آيةاللّه شعرانى مطالب عاليه علمى را تنزل مىدادند تا همگان بتوانند از مواهب دانش که خدا نصيب ايشان کرده، بهرهمند گردند و شاگردان آن عالم عالىقدر توسط مثالهايى که به خود استاد اختصاص داشت، مطالب علمى را بهخوبى درک مىکردند.« شيفته اهلبيت عليهمالسلام نوشتهاى که معرف پارسايى و تواضع و صفا و اخلاص علامه شعرانى به اهلبيت عليهمالسلام مىباشد، مقدمه ايشان بر ترجمه نفسالمهموم است که ذيلا نقل مىشود: «اما بعد چنين گويد اين بنده فانى ابوالحسنبن محمدبن غلامحسينبن ابىالحسن المدعو بالشعرانى که چون عهد شباب به تحصيل علوم و حفظ اصطلاحات و رسوم بگذشت و اقتدائا باسلافىالصالحين من عهد صاحب منهجالصادقين از هر علمى بهره گرفتم و از هر خرمنى خوشه برداشتم، گاهى به مطالعه کتب ادب از عجم و عرب و زمانى به دراست اشارات و اسفار و زمانى به تتبع تفاسير و اخبار، وقتى به تفسير و تحشيه کتب فقه و اصول و گاهى به تعمق در مسايل رياضى و معقول تا آن عهد بسر آمد. لقد طفت فى تلک المعاهد کلها و سرحت طرفى بين تلک المعالم ساليان دراز شب بيدار و روز در تکرار، هميشه ملازم دفاتر و کراريس و پيوسته مرافق اقلام و قراطيس، ناگهان سروش غيب در گوش اين ندا داد که علم براى معرفت است و معرفت بذر عمل و طاعت و طاعت بىاخلاص نشود و اين همه ميسر نگردد مگر به توفيق خدا و توسل به اوليا، مشغولى تا چند؟ علم چندانکه بيشتر خوانى چون عمل در تو نيست نادانى شتاب بايد کرد و معاد را، زادى فراهم ساخت، زود برخيز که آفتاب برآمد و کاروان رفت تا بقيتى باقى است و نيرو تمام از دست نشده، توسلى جوى و خدمتى کن...». مرحوم آيةاللّه شعرانى در طول عمر پر برکت خود تلاميذ فاضل و شاگردان برجستهاى پرورش داده است. گزيده وصيتنامه آيةاللّه شعرانى توصيهاى به برادرانم، يعنى طالبان علوم دين، و پژوهندگان آثار سرور انبياء صلىاللّهعليهوآله که بدين کتاب مىنگرند: بزرگترين چيزى که بر طالب علم واجب و ضرورى است، خالص گردانيدن نيت اوست که بنده را توفيق مىدهد و وسايل طاعت خويش را برايش فراهم مىآورد و هموست که راه درست را در قلوب بندگانش الهام مىبخشد. اگر اخلاص نيت نباشد، هيچکس موفق نمىشود از نردبان دانش بالا رفته، يا از آموختههاى خود سودى برد. از ديگر امورى که بر طالب علم واجب است، پارسايى و پرهيز از حرامها و مسايل شبههناک، و نيز مواظبت بر عبادات است، زيرا هيچکس از علم خود سودى نمىبرد مگر آن را با عمل مقرون سازد. دلهاى مردمان نيز بهواسطه عالم بىتقوا آرامش نمىيابد... . طالب علم، اوقاتى را که در راه علم صرف نمىکند به عبادات مستحبى و نوافل اختصاص دهد و از بيکارگى و صرف وقت در مباحثات، و نيز خواندن مطالبى که نفعى براى دين او ندارد، مثل روزنامههاى سياسى (ظاهرا مقصود آن مرحوم، پرداختن به تحليلهاى قلم بهمزدان روزنامههاى وابسته به رژيم طاغوت بوده است.) و حکايتها و داستانهاى خالى از عبرت و پند، بکاهد. و واجب است بر طالب علم که قرائت قرآن کريم را در طول شبانهروز ترک نگويد و آن قرائت را، به اندازه توانايى خويش، با تدبر و تأمل در ريزهکارىها و معانى آيات همراه سازد، و در آياتى که به اشکال برمىخورد به تفسير مراجعه کند. و نيز واجب است بر او که گفتار و رفتار و مطالعه آنچه را که بيهوده است و بدو ارتباطى ندارد واگذارد. اگر زمانى احساس کرد کسالت و خستگى به درون او راه يافته و او را از مسايل علمى باز مىدارد، پس بايد قلب خود را ـ چنانکه در حديث وارد شده ـ با حکمتهاى تازه، آسودگى و شادابى بخشد و از پرداختن به بازىها و بيهودهکارىها و خواندن اشعار و داستانها دورى گزيند، مگر آنهايى را که حاوى عبرت و پند است. و بايد طالب علم نسبت به علما گمان نيکو داشته باشد. و اين، راز موفقيت و وسيله کاميابى و پيروزى است. و بدگمانى به آنان، شقاوت و بدبختى به بار مىآورد، بلکه گاهى به کفر و گمراهى و جهل مرکب مىانجامد. پس بايد در کلام آنها با عنايتى کامل و تدبرى راستين نگريست، زيرا خداوند متعال براى هر چيزى سببى نهاده است که طالب آن، بايد در جستوجوى آن برآيد و از اسباب تعليم هم يکى استاد است و عنايت به استاد حاصل نمىآيد مگر با خوشبينى و حسن ظن. و اين (قاعده) در تمام علوم شرعى و عقلى و صنعتها جارى است. اگر شيخ ابوعلى سينا به ارسطو و فارابى خوشبين نبود، آن توجه کامل در فهم کتابهاى آنان، و آن مقام شامخ در فلسفه، هرگز براى او حاصل نمىشد... البته مقصود ما اين نيست که اين بزرگان، معصوم از خطا هستند، بلکه منظور اين است که جايز نيست در اولين برخورد، سريعا آنان را تخطئه کرد. و نيز واجب است بر طالب علم که عادت به تعصب و خشکى نسبت به کتاب خاص يا طريقهاى خاص پيدا نکند، به ويژه در فقه، که اين حرکت به معناى تقليد و پيروى از ديگران است. بسيار ديده شده که طلاب، به تبعيت از مؤلفين ديگر، تنها به نوشتههاى جديد اکتفا مىکنند، در حالىکه اساتيد و اساطين علم، در ميانه سده چهارم تا دهم (هجرىقمرى) مىزيستهاند. و حتى پارهاى از طلاب، در آنچه که از «ابن جنيد» و «ابن ابىعقيل» و «علىبن بابويه» نقل شده، تأمل و دقت نمىکنند. فتواى آنان را نسخ شده و غيرقابل نظر مىدانند... . يک طالب علم بايد در تهذيب نفس خويش کوشا باشد و خود را به اخلاق فاضله آراسته سازد. و در اين راه تنها به خواندن احاديث وارد شده بسنده نکند، بلکه عمده آن است که با اهل اخلاق همنشين و معاشر گردد، و اعمال خود را بر آنان عرضه بدارد و عيوب و کاستىهاى خويش را دريابد و از آنان راههاى اصلاح نفس را بجويد. شايسته است بر تو که از معاشرتهاى خالى از تعليم با مردم بکاهى، بهويژه با ثروتمندان و مترفين و دنياخواهان، بايد آنچه را که آخرت را از ياد تو مىبرد و ميل و رغبت به دنيا را در تو ايجاد مىکند، رها کنى، و با صالحان و پارسايان و اهل عبادت همراه گردى، زيرا اين عمل بهطور کلى در تهذيب نفس مؤثر است. چهبسا نادانى بپندارد که در صدر اسلام، مجتهد و مقلد و علم اصول و علم نحو وجود نداشته و مدرسه و خانقاه و مرشد و ذکر و حلقهاى در کار نبوده است، پس به اين افراد (و گفتارشان) نبايد توجه کنى، زيرا دشمنان علم در هر زمان زياد بودهاند و در عصر ما - به جهت غلبه کفار و نصارى- بيشتر هم شدهاند. اگر بنا باشد که هر چه در صدر اسلام وجود نداشته، اکنون حرام باشد، پس ساختن مدارس، آموختن نحو و صرف، حفظ اصطلاحات حديث و نقل و روايت آنها و اجازه روايت ـ چنانکه ميان اهل حديث متداول است ـ نيز بايد حرام باشد. [در صورتى که چنين نيست ]. گمان خود را نسبت به مردم و خداوند متعال نيکو گردان. و آخرين سفارش من، ورع و تقوى است. خداوند ما و شما را در راه خشنودى خود موفق بدارد. اين فصل ادامه دارد تنظيم گروه حوزه علميه منبع: احسن الحديث