اولین بار که میرزا جواد اقا ملکی تبریزی خدمت ملاحسینقلی همدانی می رسد، آن مربی بزرگ عرفان نگاهی بر او می اندازد و می فرماید: برو برایم قلیان را چاق کن بیاور!

اولين قدم سلوک اولين بار که ميرزا جواد اقا ملکي تبريزي خدمت ملاحسينقلي همداني مي رسد، آن مربي بزرگ عرفان نگاهي بر او مي اندازد و مي فرمايد: برو برايم قليان را چاق کن بياور! آيت الله سيد حسين فاطمي قمي ( از شاگردان برجسته ميرزا جواد آقا ) مي فرمودند : اين گونه بود فرمايشات ايشان که مؤثر واقع مي شد. حقير در شبي از شبهاي ماه رمضان براي کاري بيرون شهر رفته بودم ، ديدم عده اي از جوان ها و چند نفر هم از اهل علم براي تفريح و گردش بيرون رفته بودند، اين منظره بر من ناگوار آمد. روز بعد پس از نماز ظهر و عصر و خاتمه فرمايشات ايشان به عادت همه روز در ايوان مدرسه فيضيه ، حقير ذکر مصيبت مي کردم ، آن روز قبل از ذکر مصيبت قضيه شب گذشته را عنوان کردم به اين نحو که چرا بايد ماهي که فرمودند « دعيتم الي ضيافه الله» که روزش بهترين روزها و شبش بهترين شب ها؛ نفس ها در آن ، ثواب تسبيح دارد؛ خواب در آن، عبادت است؛ چرا بايد اهل علم به تفريح بروند؟ و به سايرين از جلالت اين ماه تذکر ندهند؟ آن روز گذشت. صبح روز ديگر در مسجد بالا سر پس از نماز خواستم سؤالي از ايشان بکنم تا چشم شريفش به من افتاد، مرا در معرض عتاب درآورده فرمود: ديدي روز قبل چه کردي در حضور اشخاص مختلفه از عوام و غيره؟! چرا بايد به اين نحو اسم اهل علم و علما را ببري؟ مگر تفريح غير مشروع است و يا بايد علما منبر بروند و به اهل علم مطالبي را بگويند؟ ممکن است به نحو ديگري به آنها بگويند. سرم به زير افتاد عرض کردم: خطا رفتم اکنون بفرماييد چه بايدم کرد؟ فرمود: برو منبر و بگو من خطا کردم! ولي براي من مشکل بود اظهار کنم خطاي خود را و ليکن در ذهنم بود ، تا يک روز آقا شيخ ابراهيم تُرک زير بغل مرا گرفت و گفت: تو بايد امروز منبر بروي به جاي من و به سختي مرا بلند کرد، رفتم منبر، فرمايش آن مرحوم به يادم آمد گفتم: در آن روز که گفتم چرا بايد اهل علم در ماه رمضان به تفريح بروند من خطا کردم! چيزي از اهل علم نديدم؛ ذکر مصيبت کرده فرود آمدم. قليان را چاق کن! از قول آيت الله ميرزا علي اکبر مرندي نقل کرده اند که : اولين بار که ميرزا جواد اقا ملکي تبريزي خدمت ملاحسينقلي همداني مي رسد، آن مربي بزرگ عرفان نگاهي بر او مي اندازد و مي فرمايد: برو برايم قليان را چاق کن بياور! ميرزا جواد آقا با آن مرتبه علمي و مراتبي که براي خودش قائل بود وقتي در ميان جمع زيادي از علما و فضلاي نجف اين دستور ملاحسينقلي را دريافت مي کند مي رود و اولين قدم را در اولين ديدار بر روي نفس اماره مي گذارد و تکبر و خودخواهي را درهم مي شکند و مثل يک آبدارچي قليان را آماده مي سازد و خدمت استاد مي آورد. تنظيم براي تبيان حسن رضايي گروه حوزه علميه منبع : سايت حکايات الصالحين