ايجاد مركز مطالعات استراتژيك حوزه كه از يك سو مهمترين نيازهاى عالم بشرى و جامعه اسلامى را تحليل و طبقهبندى و از سوى ديگر به تدوين سياستهاى اصلى حوزه و جهتگيرى توليد اهتمام كند، لازم به نظر مىرسد.

ضرورت مرکز مطالعات استراتژيک حوزه ايجاد مرکز مطالعات استراتژيک حوزه که از يک سو مهمترين نيازهاى عالم بشرى و جامعه اسلامى را تحليل و طبقهبندى و از سوى ديگر به تدوين سياستهاى اصلى حوزه و جهتگيرى توليد اهتمام کند، لازم به نظر مىرسد. قسمت دوم از مطلب توليد انديشه،زمينه و آفتها ضرورت حمايت از توليد انديشه و آفات آن يک انديشمند، هم در مرحلهى توليد انديشه و هم نشر و توزيع آن، نيازمند حمايت است. متأسفانه امروزه چنانکه شايسته است، کار توليدى ارزشمند به شمار نمىآيد. - وقتى ارزشگذارى و ارزيابى مؤسسات و پژوهشگران براساس تعداد آثار منتشره است نه کيفيت آن؛ - وقتى پژوهشهاى توليدى هم تراز پژوهشهاى تأليفى و تتبعى حمايت مالى و اعتبارى مىشوند؛ - وقتى در مؤسسات علمى کسانى که تقريرکنندهى مباحث اساتيد بزرگاند، جايگاهى مطمئنتر از مستشکلان و نوآوران دارند؛ - در شرايطى که آثار علمى ارزشمند به خوبى در جامعهى فرهيختگان توزيع نمىشود؛ - در شرايطى که انديشمندان را دغدغهى معاش به خود مشغول داشته است؛ - و بالأخره در زمانى که فرهنگ مادى، سطح انتظارات فرهيختگان حوزه را دستخوش تغيير کرده و رسالت صنفى روحانيت به حاشيه رانده مىشود و پژوهشگر زندگى خود را با ديگران مقايسه و احساس کمبود مىکند، نمىتوان به نوآورى براساس يک سازماندهى علمى اميد بست! از سوى ديگر گاهى فرهنگ مريدپرورى در مجامع علمى و پژوهشگاهها برفعاليت علمى سايه مىگسترد. در اين صورت پژوهشگران در رتبهى اول، مريد استادند و براساس همين رابطه در جلسهى بحث شرکت کردهاند و در نتيجه نمىتوانند ناقدان مؤثر و مفيدى باشند. حريمسازىها و تقدسهاى بىمورد نيز شخصيتهاى والا را چنان در هالهاى از قدسيت قرار مىدهد که کمتر کسى جرأت نقد جدى آراى چنين اشخاصى را - به ويژه اگر در قيد حيات باشند - دارد. حمايت از نخبگان نيز گاه کليشهاى و مدرکگرايانه است و عناوينى چون عضويت در هيأت علمى گاهى اوقات به منظور تأمين معاش افرادى است که يا زمان نشاط علمى را سپرى کردهاند و يا پس از برطرف شدن دغدغهى مالى، فعاليت علمى خود را براى مؤسسات ديگر يا به طور شخصى دنبال مىکنند. گاهى نيز احساس مىشود که به نام حمايت از نخبگان چنان سفرهاى گسترده مىشود که مصداق توسعه در مفهوم «نخبه» است. در کنار همهى اينها، حمايت از توليد انديشه، نيازمند اصلاحاتى در فرهنگ عمومى حوزه است - که بيان شد - و هم نيازمند بازنگرى در حمايتها است. در اينباره علاوه بر آنکه نيازمند مراکزى براى شناسايى استعدادهاى درخشان هستيم، بايد در سطوح مختلف و متناسب با شرايط هر شخص و هر سطح علمى حمايتهارامتنوع کرد. تأسيس مدارس ويژه، افزايش حمايتها در قالب حمايت از فعاليت علمى (نه حمايت از اشخاص)، اصلاح روشهاى سازمانى به منظور حمايت اعتبارى از استعدادهاى درخشان و سرمايهگذارى بر توزيع انديشه در سطح دانشوران و عموم مردم از راهکارهاى حمايتى است. نظارت بر عملکرد مؤسسات پژوهشى اگر نظارت را به معناى ارزيابى توانمندىها و مشکلات نهادها، کمک به بازسازى و بازپرورى و کمک به ارتقاى کارآمدى و نشاط علمى مؤسسات بدانيم، ضرورت نظارت مسلّم است. سازمان ناظر بايد به منظور يافتن آسيبها و ارائهى پيشنهادات اصلاحى، پيوسته رفتارهاى هر سازمان علمى و آموزشى را مطالعه و نقاط کور و بحرانزا را به منظور اصلاح، شناسايى و نهاد مورد نظر را به سمت جريان توليد دانش هدايت کند. هدايت کلى جريان توليد دانش برخلاف گذشته، در دوران حاضر نمىتوان جريان توليد انديشه را جريانى اتفاقى و براساس جرقههاى غير منتظره و براساس انگيزههاى صرفاًشخصى دانست بلکه تابعى از سياستگذارىهاى مراکز اصلى و راهبردى هر نظام و تابع تخصيص امکانات، اعلام نيازها و هدايتهاى سازمانيافته و ناشى از دغدغههاى بنيانگذاران و مراکز قدرت است. تأکيد بر نيازمندى نظام اسلامى به جريان توليد دانش حکيمانه، امّا ناکافى است. بايد به روشنى سهم هر يک از رشتههاى علمى، ميزان ارزشمندى توليد نظريه در هر يک از عرصهها و حوزهها مشخص و جريان توليد دانش به سمت نقاط حساس و مهم هدايت شود. ايجاد مرکز مطالعات استراتژيک حوزه که از يک سو مهمترين نيازهاى عالم بشرى و جامعه اسلامى را تحليل و طبقهبندى و از سوى ديگر به تدوين سياستهاى اصلى حوزه و جهتگيرى توليد اهتمام کند، لازم به نظر مىرسد. تدوين سياست ارتباطى حوزه درونگرايى و عدم ارتباط سازمان يافته با دنياى بيرون، آفت مهم نهادى است که خود را عهدهدار توليد مىداند. نهادهاى درونگرا عموماً با معضل غرور تشکيلاتى و صنفى به يافتههاى خود و تحقير ديگران و همچنين ناکارآمدى و بيگانگى از فرهنگ عمومى و عدم تسلط بر تحليل موضوعات مواجهاند و هميشه در انتظار آن هستند که ديگران آنان را کشف و توانمندىهاى آنان را درک کنند. تدوين سياست ارتباطى حوزه با نظام اسلامى، دانشگاهها و مراکز توليد انديشه، رسانهها و مراکز تبليغى، اديان توحيدى و غيرتوحيدى، نظام بينالملل و دهها مورد ديگر و تدوين برنامهى اجرايى در اين موارد مىتواند جريان توليد دانش را بانشاط و جهتمند سازد و جريان تبادل انديشه را پويا نمايد. از زاويهاى ديگر نيز مىتوان بر اهميت ارتباط سازمان يافته تأکيد کرد. امروزه شکاف ميان نظريه و عمل از معضلات اساسى نظام اسلامى است. حوزه متصدى پژوهش و ارائهى ديدگاههاى دينى است، امادستگاههايى که مسئول برنامهريزى و تبليغاند و به ترويج الگوهاى عملى مىپردازند، بدون ارتباطى تعريف شده با جامعهى علمى حوزه، ساز خود را مىنوازند که نتيجهى آن شکاف ميان روحانيت و فرهنگ عمومى است. اطلاعرسانى سازمان يافته امروزه مشکل حوزهها، تنها عدم پاسخگويى به پرسش نيست، بلکه علاوه بر آن عدم شناخت موضوعات، پرسشها و مسائل نوين جامعه و عدم پاسخگويى به روز و متناسب با فرهنگ و ادبيات مخاطبان نيز از مشکلاتى است که با آن دست به گريبان است. بسيارند فضلايى که با وجود علاقمندى به حل معضلات و پاسخگويى به پرسشها از تحليل صحيح موضوعات عاجزند و اين آسيب، ناشى از عدم حضور حوزويان در متن تحرکات اجتماعى و عدم آشنايى با ادبيات مفاهمه با نسل جديد است. از اين رو، اطلاعرسانى مستمر و سازمان يافته که طلاب را از بدو ورود به حوزه با موضوعات، ضرورتها و تحولات آشنا و روحانيت را براى انجام عمليات فرهنگى پيوسته مهيا نگاه دارد، ضرورى به نظر مىرسد. نويسنده:محمدرضا زيبايىنژاد تنظيم:نقدي-حوزه علميه